این جستار شامل 0 پاسخ ، و دارای 0 کاربر است ، و آخرین بار توسط toohid در 10 سال، 1 ماه پیش بروز شده است.
-
نویسندهنوشته ها
-
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #1240سلام
ريشه اختلاف بين شيعه و سني در چيزي نيست
اصلا شيعه و سني اختلافي با هم ندارند
شيعه نماد افراط در سنت و سني نماد تفريط در سنت است
هر دو با سنت كار دارند
يكي افراط مي كند يكي تفريط
در حاليكه خدا ، رسول و كتاب حد وسط را نشان داده اند
اگر اين هر دو به صراط مستقيم مايل شوند مي بينند كه هر دو در يك مسير و در يك جهت راه مي روند اما جدا جداوسلام
توحيدشنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #1973شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #1979سلام
شيعه بايد از افراط و سني بايد از تفريط دست بردارد ، تا بتوانند نور اسلام را ببينند.
آنها كه مسلمان نيستند ، بهتر مي توانند درباره آنها نظر دهند.
به واقع اين همه افراط در شيعه براي چيست و اين همه تفريط در سني.شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #1982ریشه اختلافبه نظرم در این است که اهل سنت دین را محدود به زمان پیامبر می دانند و به همین دلیل نیاز نبود که پیامبر امام معرفی کند
اما شیعه ادامه حکومت سلامی را در وجود جانشین می داند که پیامبر علی را معرفی کرد.
===================================================
امام ابوحنیفه میګوید ما در دوستی اهل بیت شیعه هستیم! و در عقیده بیرو سنت٬ اهل سنت هستیم.
اهل سنت دین را محدود به زمان بیامبر نمی دانند! اګر میدانستن مثل شما معتقد به وراثت دین میشدن!
اهل سنت حکومت را یک امر دنیای میدانند و دین را یک امر الهی! یعنی امر الهی(دین) امده تا امور امر دنیای ما(حکومت) و طرز زندګی
و اخلاق ما را تنطیم کند(شریعت) با تصویب قوانین. اګر امامت به معنای شیعی ان راه درستی بوده؟؟ سوال من از شما این است که ان امام
وصی در این ۱۳۰۰ سال کجا است؟؟ چرا شیعه خود در میدان فرضیه و تیوری از وصیت و ولایت وامامت دم میزند! اما وقتی امور حکومتی بدستش
می افتد در میدان عمل راهی را میرود که اهل سنت در تیوری وفرضیه بدان معتقد است!!! چرا!! امامی در این ۱۳۰۰ وجود نداشته؟؟
در هیچ کتاب معتبری خود حضرت علی نګته که من وصی بودم چرا من را قبول نمی کنید؟!! اګر او خود این کلمه وصی را بکار نبرده چه کسانی ان را اختراع کرده اند؟؟ استناد علی در حقانیت خودش برای بدست اوردن امر خلافت همیش نزدیکی و فضایل و قدامتش در اسلام بوده.
چکومت اګر یک امر الهی است؟ به اعتقاد شما٬ این همه جنایت واشتباه نایبان امام را به ګردن کی می نویسید؟؟ خدا؟؟
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #1988صادق
سلام
اين پاسخت پسنديده تر بود و به اعتدال نزديك.
ژآنچه درباره شيعه گفتي درست بود ( كه دچار افراط است ) ، اما درباره سني نظر ندادي چون به نظر من آنها هم گرفتار تفريط هستند.
مطلب بعد اينكه ، كمي درباره جدايي حكومت و دين بيشتر بگو ( چون قانع كننده نبود ).
با سپاس
دوست تو
توحيدشنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #1992با عرض سلام
میشود جناب آقای صادق عرض بفرمایند مصدر این گفتار ابو حنیفه رحمه الله کجاست …چرا که ما اهل سنت جفایی در حق آل بیت نداشته ایم که ابو حنیفه در محبت به آل بیت محتاج تبعیت از شیعه باشد…برعکس غلو شیعه در حق آل بیت بیشتر حق شناسی به حقوق آن بزرگوران است.
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #1993سلام
ریشه اختلاف در نوع نگرش به حکومت اسلامی است . ریشه اختلاف در تعصب بی مورد است . ریشه اختلاف در تقلید کور کورانه است . ریشه اختلاف در منحرف کردن معانی قران و تاویل ان طبق هوای و هوس است .عزیزان بعد از سی سال از عمر جمهوری اسلامی شیعه میگذرد و یک اخوند یهودی مسلک و از خدا بیخبر(دانشمند) بر روی منبر به حضرت ابوبکر و عمر تهمت (خدایا مرا ببخش) زنا زادگی میزندکه مستقیم به رسول خدا بی احترامی میکند و تمام مستمعین هم که به گفته خودش تعدادی از انها دکتر و دانشجو هستند میخندند و هیچ عکس العملی نشان نمیدهند .ریشه اختلاف از مهجورکردن قران و بدست گرفتن مفاتیح الجنان است (شبهای قدر به جای قران و نماز ، مفاتیح بدست میگیریم گریه میکنیم ) قران را نمیخوانیم و در مورد ایه هایش تفکر نمیکنیم فقط میبوسیم و لی مفاتیح را میخوانیم .ریشه اختلاف این است که شیعه صفوی معنای جهاد و امر به معروف و نهی از منکر را از بین برده و یا منحرف کرده . وقتی راجع به اختلاف حرف میزنیم نباید به علمای دینی و کتابهایشان و گفته هایشان نگاه کرد بلکه باید به تفکر و عمل توده مردم شیعه و سنی نگاه کنیم تا ریشه اختلاف را دریابیم. و السلام
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #1994میشود جناب آقای صادق عرض بفرمایند مصدر این گفتار ابو حنیفه رحمه الله کجاست …چرا که ما اهل سنت جفایی در حق آل بیت نداشته ایم که ابو حنیفه در محبت به آل بیت محتاج تبعیت از شیعه باشد…برعکس غلو شیعه در حق آل بیت بیشتر حق شناسی به حقوق آن بزرگوران است.
—DANESHMAND
=============
اقای دانشمند مصدر این سخن امام ابوحنیفه در ظلمی است که بعضی از سلاطین(نه خلفاؤ) در حق اهل بیت علی و خود همین ایمه مذهب
ما انجامدادند.! ما اهل سنت در حق ال بیت جفایی نکرده ایم٬ اما نباید انکار هم بکنیم بعد از شهادت حضرت عثمان در حق ایشان از جانب بعضی ها
جفا صورت نګرفت.حق هم ګرفت! چون امر به بعضی از مسلمین در مورد قصاص قاتلین حضرت عثمان مشتبه شد. یعنی عوض همکاری در عین
انتقاد و نصیحت و مشوره! کسانی اجتهاد غلط کردن! و من منحیث یک مسلمان اهل سنت در عین احترامی که به این صحابه و مومنان دارم٬ نمی توانم در نحوی اجتهاد و تصمیم انان نقدی نداشته باشم! چون در این صورت مثل شیعه معتقد می شوم انان از سهو و خطا مصون بوده اند!!که نبوده اند.! البته ما در این نقد و انتقادمان نه راه غلو را می رویم و نه را افراط و تفریط را٬ تا زمانی یک امت به نقطه اول اشتباه خودش واقف نشود وبی نبرد
ان اشتباه و حطا همجنان در نسلهای بعدی تداوم بیدا میکند.! امام ابو حنیفه این سخن را در شرایط انروزی زده که شیعه حزب اهل بیت بودن را به سینه میزد.! و در عقیده جاده بدعت و خرافات را بر خود هموار ساخته بود! و دانه نفاق را در بطن جامعه اسلامی در حال کاشتن بود!
مفهوم سخن امام ابوحنیفه این است که ما در عین داشتن موالات با اهل بیت و مقدم داشتن ایشان بر دیګر امت در دوستی و عین اینکه در علی را
خلیفه بر حق و منتخب می دانیم بعد از عثمان رض در عین این تنها تمسک به سنت نبوی می جویم در فهم قران و احکام دین٬ و اساس عقیده ما بر سنت نبوی استوار است. نه رستش اهل بیت و غلو در مورد انان.
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #1995اما درباره سني نظر ندادي چون به نظر من آنها هم گرفتار تفريط هستند.
مطلب بعد اينكه ، كمي درباره جدايي حكومت و دين بيشتر بگو ( چون قانع كننده نبود ).
با سپاس
دوست تو
توحيد==============
اقای توحید شما بفرمایید در چه مواردی سنی دچار تفریط هستند؟! اګر عوام اهل سنت را میګوی؟ من انکار نمی کنم که هم دچار تفریط هستند و هم افراط! اما در مورد علمای اهل سنت این سخن کم صدق میکند.! اما شما نفرمودید انها از چه لحاظی دچار تفریط هستند؟ البته منظورم ملاییان قشری عوام زده اهل سنت هم نیست.
من معتقد به جدای حکومت از دین نیستم! به این خاطر که وقتی فردی مسلمان و معتقد به مبانی اسلام در راس حکومت قرار میګیرد محال است شما در انجا بین فرد مومن و دیندار با عملکردش و لو این فرد هرقدر هم روشنفکر باشد تفکیک قایل شده بتوانید.!
اما معتقدم حکومت یک امر الهی نیست. یعنی امام و خلیفه از جانب اسمان منصوب و تعیین نمی شود. بر خلاف انبیاؤ که از جانب خدا مبعوث و منصوب و تعیین می شوند. حکومت یک امر دنیوی است مثل علم فقه٬ که به امور دنیا و معیشت مردم و حق و حقوق انان می بردازد. چون اګر حکومت یک امر الهی می بود! شیعه ۱۲۰۰۰ سال یتیم و بی امام و بی سر برست نمی ماند.!! و خدای تعالی ۱۴۰۰ سال این همه مسلمان را بی امام نمی ګذاشت! توضیح اینکه دین به مثابه ارزشها است و حکومت روشهای مدیریتی! و کار ارزشها نظارت بر نحوی کارکرد این روشها است.
و تا این نظارت ارزشها بر روشها نباشد عدالت اجتماعی و قضایی هم به وجود نمی اید.! البته تا حالا هرچه در ممالک اسلامی بوده نظارت روشها
و حکومت بر ارزشهای دینی بوده! و چګونه ابزار قرار دادن انها در تحمیل روشها بر جامعه!از راه وسیله قرار دادن همین ارزشهای نظارتی.
مثال ان در حکومت ولایت مطلقه فقهی! و امارت مطلقه امیر المومنین طالبان! و بادشاهی سعودی و ګروهای از مجاهدین افغانستان!
که از ارزشهای دینی استفاده ابزاری برای بیاده کردن استراتژی حزبی خود میکردن! بنده خود شاهد بودم که که دین چګونه شده بود مشتی شعار
و کوبیدن رقیب و غیر مسلمان قلمداد کردن ګروهای رقیب! همه اینها از راه دین صورت میګرفت! در حالی که همه مسلمان و در حال جهاد بودن!!
برای همین از حکومت و حاکم نباید نهادی مقدس ساخت! ان نهادی که مقدس است دین است. و انکه باید ناظر به این نهاد غیر مقدس باشد ارزشهای معنوی و اخلاقی دین است. مقدس کردن حکومت در حقیقت بایان تقدس نهاد دین است. امروز در غرب حکومت یک نهاد غیر مقدسی است! یعنی حکومت روشهای مدیریتی است! و این ارزشهای ماوراؤ خکومت است که ناظر بر روشها و کارکدهای حکومت است و این ارزشها می تواند قانون باشد! چون در این جوامع ارزشهای دین غایب است. شاید یکی از دلایل بدنامی دین کلیسایی و ارزشهای ان از انجا ناشی شد که حکومت مقدس شد و بنام دین حکومت کرد! در حالی که دین حکومت نمی کرد!
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #1996اختلاف زاییده چند چیز است!
1- اتباع از هوی
2- دنباله روی از تاویله متشابهات
3- ضعف ایمان
4- تعصب به رای مذهب، نه رای خدا و رسول
5- اختلاف طبیعت بشر با یکدیگر،
6- اختلاف در لغت عرب
7- اختلاف روایات و برداشتهای روایی
8- اختلاف در متد برداشت از کتاب و سنت.
اگه دوستان با من موافق باشند: لازمه گفتار ما چند چیز است.
الف: اختلاف حرام است آنگاه که مأخذ آن چهار حالت اول باشد، اگر چه هم که بر امر درستی اختلاف دارند، مانند کیفیت نماز و ….
ب: اختلاف لازمه زندگی است انگاه که مأخذ آن چهار حالت دوم باشد، اگر که هوای نفس، یا تعصب و ضعف ایمان منجر به اختلاف دومش نکند.
اختلافاتی که از منابع ، پنج، شش،هفت و هشت پیش می اید، اگر سه موضوع قبلی در آن بوجود اید، مطمئنا مذموم است و کسی نمی تواند آن را از بین ببرد. جز ایمان صادق و تبیعت از خدا نه مذهب و رای شخصی.
در این زمینه چنگ زدن به مسلمات مسلمانان یعنی قرآن، و سنت صحیح( علی حسب اختلاف در صحت و ضعف چون برخی از انها اجتهادی است)
بهترین ایجاد همبستگی نه وحدت، است، و پذیرفتن اختلاف برداشتها نشانه ایمان و توحید یک شخص است.
شیعه رافضی از این مسأله خارج می شود به دلیلی اینکه اختلاف آنها از نوع سه منبع اول است. یعنی ابتغاء تاویل متشابه، اتباع از هوی و تعصب در رای و مذهب است.
انشاء الله اگه شیعه ی رافضی اعتراض کرد، من برای گفته ام استدلال می اورم
قید رافضی را اوردم چون از نظر من شیعه رافضی با شیعه تفاوت کامل دارد.
-
نویسندهنوشته ها
شما برای پاسخ به این جستار باید وارد تارنما شوید.
ریشه اختلافبه نظرم در این است که اهل سنت دین را محدود به زمان پیامبر می دانند و به همین دلیل نیاز نبود که پیامبر امام معرفی کند
اما شیعه ادامه حکومت سلامی را در وجود جانشین می داند که پیامبر علی را معرفی کرد