رد مقاله اعتقاد علمای شیعه به عدم وجوب پرداخت خمس

Home انجمن ها انتقاد از احادیث شیعه رد مقاله اعتقاد علمای شیعه به عدم وجوب پرداخت خمس

این جستار شامل 0 پاسخ ، و دارای 0 کاربر است ، و آخرین بار توسط  mohsen1364 در 10 سال، 1 ماه پیش بروز شده است.

در حال نمایش 9 نوشته (از کل 9)
  • نویسنده
    نوشته ها
  • #1747

    mohsen1364
    کاربر

    یکی از امور مورد اختلاف بین شیعه و سنی مساله خمس است

    شیعه طبق آیات قرآن و روایات اهل بیت خمس را با شرایطش در چند مورد،واجب می داند ولی اهل سنت خمس را منحصر در غنائم جنگی می دانند

    در سایت های اسلام تکس عنوانی نوشته بود که”اعتقاد علمای شیعه به عدم وجوب پرداخت خمس”

    بعد نویسنده این مقاله چند قول از کتب شیعیان مبنی بر این که خمس واجب نیست

    امام باقر علیه السلام: ما خمس را براي شيعيان پاك ساختيم تا مواليد آنان پاك و فرزندانشان حلال و پاكيزه گردند.(1)

    شیخ طوسی درکتاب تهذیب فرموده : ائمه خمس متاجر را برای ما مباح کرده‌اند که تصّرف شیعه در آن جائز است(2)

    در این مقاله به بررسی و نقد نظریه اهل سنت در قالب جند نکته می پردازیم

    نکته اول:

    در قرآن می خوانیم که:

    وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ‏ مِنْ شَيْ‏ءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِي الْقُرْبى‏ وَ الْيَتامى‏ وَ الْمَساكينِ وَ ابْنِ السَّبيلِ إِنْ كُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ وَ ما أَنْزَلْنا عَلى‏ عَبْدِنا يَوْمَ الْفُرْقانِ يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعانِ وَ اللَّهُ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَديرٌ(انفال آیه 41) بدانيد هر گونه غنيمتى به دست آوريد، خمس آن براى خدا، و براى پيامبر، و براى ذى القربى و يتيمان و مسكينان و واماندگان در راه (از آنها) است‏ اگر به خدا و آنچه بر بنده خود در روز جدايى حق از باطل، روز درگيرى دو گروه (باايمان و بى‏ايمان) [روز جنگ بدر] نازل كرديم، ايمان آورده‏ايد؛ و خداوند بر هر چيزى تواناست‏

    شان نزول این آیه اگر چه درباره جنگ بدر است و می فرماید که خمس غنائم جنگی را بدهید ولی باید توجه داشت که غنيمت در اين آيه عام است و شامل هرگونه در آمدى اعمّ از كسب و كار و تجارت مى‏شود.

    به عبارت دیگر:

    اگر کسی گفت که مراد از غنیمت در این آیه غنائم جنگی است و غیر این را شامل نمی شود باید گفت که:فقط یک مورد از خمس در این آیه آمده است و موارد دیگر خمس در روایات بیان شده است

    و هيچ اشكالى ندارد كه قرآن تنها در این آیه یک قسمت از موارد خمس را بيان كرده باشد و بقيه را پیامبر اکرم بیان کرده باشد نظیر این گونه مسائل در قرآن زیاد است مثلا قرآن می فرماید:نماز بخوان اما به کیفیت و کمیت آن اشاره نکرده،که در این صورت ناچاریم به روایات رجوع کنیم

    و باز اشکالی ندارد که آیه یک مفهوم کلی داشته باشد و در عین حال شان نزولش درباره غنائم جنگی باشد

    نمونه های این امر در قرآن داریم به عنوان مثال در سوره بقره آیه 233 می خوانیم که:

    ” لا تُكَلَّفُ نَفْسٌ إِلَّا وُسْعَها”:” هيچ كس بيش از آنچه قدرت دارد تكليف نمى‏شود” بيان شده در حالى كه مورد آيه در باره اجرت زنان شيرده است و به پدر نوزاد دستور داده شده است به اندازه توانايى خود به آنها اجرت بدهد، ولى آيا ورود آيه در چنين مورد خاصى مى‏تواند جلو عموميت اين قانون (عدم تكليف به ما لا يطاق) را بگيرد؟

    نکته دوم:

    دلیل بر این مطلب که”غنائم”در آیه عام است و فقط شامل غنائم جنگی نمی شود

    1-در استعمالات عادی کلمه غنیمت شامل غنائم جنگی نمی شود بلکه این کلمه می تواند معنای عامی داشته باشد

    2-در كتاب” لسان العرب” مى‏خوانيم” و الغنم الفوز بالشى‏ء من غير مشقة … و الغنم، الغنيمة و المغنم الفي‏ء … و فى الحديث الرهن لمن رهنه له غنمه و عليه غرمه، غنمه زيادته و نمائه و فاضل قيمته … و غنم الشي‏ء فاز به …

    ” غنم يعنى دسترسى يافتن به چيزى بدون مشقت، و” غنم” و” غنيمت” و” مغنم” به معنى فى‏ء است (فى‏ء را نيز در لغت به معنى چيزهايى كه بدون زحمت به انسان مى ‏رسد ذكر كرده‏اند …)(3)

    3- در تفسير” روح المعانى” نوشته” آلوسى” مفسر معروف سنى مذهب آمده است که:” غنم در اصل به معنى هر گونه سود و منفعت است”(4)

    نکته سوم:

    اما منظور از چند روایت زیر (که با نگاه اجمالی این طور به نظر می رسد که پرداخت خمس واجب نیست)چیست؟

    1- ائمه خمس متاجر را برای ما مباح کرده‌اند که تصّرف شیعه در آن جائز است”چیست؟

    2- ما خمس را براي شيعيان پاك ساختيم تا مواليد آنان پاك و فرزندانشان حلال و پاكيزه گردند.

    پاسخ:

    رواياتى كه موجب توهّم عدم خمس شده اند چند دسته هستند

    اول‏ کنیزانی كه به عنوان غنيمت به دست افراد مى‏افتادند و خمس آنها پرداخته نشده بود بر صاحبان آنها حرام بوده است و حق نداشته‏اند به عنوان يك همسر با آنها رفتار كنند.

    بنابراين، اگر كسى توجّه به اين حكم داشته باشد فرزندى كه از چنان زنى براى او متولّد مى‏شود فرزند نامشروع خواهد بود، لذا امامان اهل‏بيت عليهم السلام اين قسمت از خمس را كه مربوط به چنين زنانى بوده به شيعيان بخشيدند تا فرزندان آنها همگى حلال باشند.

    در رويات «ضريس كناسى» چنين مى‏خوانيم كه امام صادق عليه السلام فرمود: «مى‏دانى از كجا زنا در ميان (جمعى از) مردم وارد شد؟ گفتم نه، گفت: «از ناحيه خمس ما اهل‏بيت، مگر براى شيعيان پاكيزه ما كه بر آنها حلال است و براى تولّدشان نيز حلال.(5)

    دوم‏ احاديثى است كه دليل بر تحليل خمس در زمان خاص و معيّنى است‏

    «يونس بن يعقوب» چنين نقل مى‏كند كه خدمت امام صادق عليه السلام بودم كه مردى وارد شد و عرض كرد فدايت شوم اموال و سودها و مال‏التّجاره‏هائى به دست ما مى‏افتد كه مى‏دانيم حقّ تو در آن هست و ما دراين‏باره مقصّريم، امام فرمود: اگر امروز شما را موظّف به پرداختن اين حقوق كنيم دور از انصاف است (يعنى به خاطر شرايط سختى كه از نظر فشار حكومت و يا فشار زندگى در آن هستيد آنها را به شما بخشيديم.)(6)

    سوم:آنچه مربوط به شخص معيّنى بوده است، يعنى شخص خاصّى، خدمت امام عليه السلام رسيده و امام با در نظر گرفتن وضع حال او، وى را از خمس معاف كرده است.

    شخصى به نام «حكم بن عليا اسدى» خدمت امام باقر عليه السلام رسيد در حالى كه خمس مال خود را آورده بود، حضرت آن را پذيرفت و به او بخشيد.

    و خود اين جمله كه امام عليه السلام مى‏فرمايد: من آن را بر تو حلال كردم دليل بر اين است كه اين حكم يك حكم عمومى و همگانى نبوده و الّا اين تعبير موضوع نداشته است.(7)

    پی نوشت ها:

    [1 ] وافي،فیض کاشانی، ج 6 ص 276

    [2 ] تهذیب شیخ طوسی،ج 4 ص 143

    [3 ] لسان العرب، ابن منظور، محمد بن مكرم‏،ج 12 ص 445

    [4 ] تفسير روح المعانى جلد 10 ص 2

    [5 ] وسائل الشّيعه، جلد 6، حديث 3 از باب 4، از باب انفال.

    [6 ] وسایل الشّيعه، جلد 6، حديث 6، از باب 4، از ابواب انفال.

    [7 ] وسایل الشّيعه،ج 6 جدیث 13

    #6801

    خالد35
    کاربر
    مثل اینکه این مطلب پاسخی از ناحیه برادران اهل سنت ندارد.
    #6886

    mojahed.din
    کاربر
    از کتاب خمس درآمدها از منظر اقوال ائمه و فتاواي فقهاء

    مؤلف الكتاب : علاء عباس موسوی

    مترجم الكتاب : اسحاق بن عبدالله دبيرى العوضى
    حقيقت اول:
    پرداختن خمس درآمدها به فقيه هيچ دليل ندارد و در منابع معتبر حديث شيعه هيچ اساس و ريشه اي ندارد
    و با عبارتي روشن و صريح تر بگويم كه: براي پرداختن خمس هيچ دليلي از ائمه معصومين نقل نشده است، و مذهب شيعه بايد متكي به اقوال ائمه باشد، و اقوال ائمه مرجع فتوا براي علما هستند- به خصوص در امور بزرگ و مهم – بنابراين در اقوال ائمه معصومين كوچكترين اشاره اي به اين نشده است كه مقلّد بايد يك پنجم درآمدها و كسب و سود خود را به فقيه بپردازد، و چنان كه پيش تر بيان شد در هيچ يك از منابع معتبر شيعه به اين قضيه اشاره نشده است، آيا باور مي كنيد؟!!
    حقيقت دوم:
    اين از حقيقت اوّل بزرگتر و عجيب تر است! اما با وجود آن پوشيده و ناشناخته مانده و توده مردمي كه معتقدند پرداختن خمس واجب است از اين حقيقت خبر ندارند… اين حقيقت عبارت است از:

    بسياري از روايت هايي كه از ائمه نقل شده اند مي گويند كه لازم نيست شيعيان خمس بپردازند و به خصوص در زمان غيبت امام خمس از آنها ساقط است و تا ظهور (مهدي منتظر) اداي آن لازم نيست.

    حقيقت سوم: كه بزرگتر و مهم تر است!!

    روايت ها مي گويند دادن خمس به خود امام اگر حاضر باشد واجب نيست، بلكه پرداختن خمس مستحب است، و فرد مختار است كه آن را بپردازد يا نپردازد، و دادن خمس واجب نيست.

    حقيقت چهارم:
    اين حقيقت بسيار ناشناخته و هيجان انگيز است!!
    علماي گذشته مذهب شيعه همانند شيخ مفيد (ت 413هـ)، سيد مرتضي علم الهدي (ت 436هـ) و شيخ الطائفه ابي جعفر طوسي (ت 460هـ) و غيره كه از پايه هاي مذهب شيعه شمرده مي شوند هرگز بيان نكرده اند كه خمس بايد به فقها پرداخت شود، و بلكه اصلاً چنين چيزي به ذهن آنها خطور نكرده است.
    حقيقت پنجم: اين حقيقت بسيار شگفت انگيز است!!
    اگر دادن خمس را به فقيه با دادن خمس به امام مقايسه كنيم اين حقيقت بلافاصله آشكار مي شود زيرا با مقايسه كردن اين دو امر خواهيم ديد كه هر دو حكم كاملاً با هم متضاد هستند:
    با اينكه طبق نظريه اماميه خمس حق امام است اما در بسياري از روايت هاي معتبر آمده است كه پرداختن خمس به امام مستحب است و واجب نيست- چنان كه اين روايت ها در صفحات بعدي بررسي خواهند شد- پرسش اين است كه چگونه خمسي كه دادن آن به خود امام مستحب است، پرداختن آن به فقيه واجب شده است!! در حالي كه فتواهايي كه فقيه را وارد موضوع كرده با استفاده از قياس و اجتهادهايي او را وارد نموده كه نهايت آن اين است كه آنها فقيه را نايب و يا وكيل صاحب حق (امام) قرار داده اند.

    #6887

    mojahed.din
    کاربر
    پس چگونه اين حكم از استحباب فراتر رفته و به وجوب رسيده است، با اينكه اگر منطقي به قضيه نگاه كنيم بايد – در بهترين فرضيه – حكم يكي باشد، يعني همان طور كه پرداختن خمس به امام مستحب است و واجب نيست، دادن آن به فقيه نيز مستحب باشد، با اينكه امام و فقيه در جايگاه و مقام با همديگر بسيار فرق دارند، و با توجه به اين تفاوت بايد حكم از استحباب به مباج بودن تنزل مي كرد، و بسياري از اقوال ائمه همين را مي گويند، و همچنين نظر بسياري از فقها همين است. و منظور از مباح بودن در اينجا يعني صاحب مال مي تواند در مال خود تصرف كند بدون آن كه از او خواسته شود كه خمس آن را بپردازد.
    حقيقت ششم:
    در اصل نصف خمس به خود امام مي رسد، و آن حق خدا و پيامبرش ص و خويشاوندان است، اما نصف ديگر آن حق يتيمان و مستمندان و واماندگان در راه از بني هاشم است كه امام بايد آن را به اينها بپردازد، نه اينكه براي خودش بردارد

    النهايه في مجرد الفقه والفتاوي) طوسي ص 265.

    حقيقت هفتم:
    نظريه خمس به صورت اخير خمس را به دو نصف تقسيم مي كند- چنان كه در حقيقت ششم بيان شد- نصف آن به فقيه به عنوان نايب امام تعلق مي گيرد، و نصف ديگر آن به فقراي بني هاشم (يتيمان و مستمندان و مسافران بني هاشم) پرداخت مي شود، و از غني و توانگر ذكري به ميان نيامده است.
    بنابراين ثروتمنداني كه منتسب به اهل بيت هستند سهمي در خمس ندارند، چون آنها نه فقيه هستند، و نه فقير. پس آنچه اينها به نام خمس به دليل اينكه از خاندان پيامبر هستند از مردم مي گيرند باطل است و دليلي ندارد.
    و عموم افرادي كه خمس را مي پردازند اين حقيقت را نمي دانند، بنابراين هر كس كه ادعا كند كه سيّد است اموال خود را به او مي دهند بدون آن كه در نظر بگيرند كه ثروتمند است يا فقير.

    حقيقت هشتم:
    براي دادن خمس به فقها هيچ دليلي نيست، و هيچ روايتي از هيچ امام معصومي نقل نشده است كه بگويد خمس اموال بايد بيرون كرده شود و به فقهاء داده شود، و بلكه دليل خمس فتواهايي است كه در آن اختلاف شده است و فقها در آن و در تفصيلات آن اختلاف زيادي دارند، – فقهاى عصر حاضر و متأخرين، نه فقهاى زمان قديم – و هر فقيهي فتواي متفاوتي با فقيه ديگر داده است، و در هر زماني دستخوش تغيير و تحوّل قرار گرفته است، بدون آن كه شكل نهايي به خود گرفته باشد، و تا به امروز نيز چنين است!
    بنابراين هر فرد آگاه از اين حقايق به يقين مي داند كه اين فتوا متكي بر دليل نيست.

    #6888

    mojahed.din
    کاربر
    – نصوص روايت شده از (ائمه معصومين) در مورد اسقاط خمس:

    عن أبي عبد الله (ع) – وقد سئل – : من أين دخل على الناس الزنا ؟ قال : من قبل خمسنا أهل البيت . إلا شيعتنا الأطيبين فإنه محلل لهم لميلادهم
    – از ابي عبدالله ؛ پرسيده شد: زنا چگونه در ميان مردم شيوع پيدا كرد؟ گفت: راه ورود زنا خمس ما اهل بيت است. اما شيعه ما از دادن خمس معاف هستند تا پاك به دنيا بيايند

    أصول الكافي للكليني 1/546 .
    در اين روايت به وضوح مشخص مي شود كه امام صادق شيعيان خود را از دادن خمس معاف كرده است، و مي گويد كه شيعيان ملزم به اداي خمس نيستند تا اينگونه پاك به دنيا بيايند، زيرا اگر دادن خمس بر آنها واجب باشد و از پرداختن آن امتناع ورزند همانند ديگر مردم حرام زاده خواهند بود، و زنا بر آنها وارد خواهد شد!

    عن أحدهما (ع) قال : إن أشد ما فيه الناس يوم القيامة صاحب الخمس ، فيقول : يا رب خمسي .
    وقد طيبنا ذلك لشيعتنا لتطيب ولادتهم ولتزكو أولادهم .

    – يكي از آنها ؛ مي گويد: سخت ترين چيزي كه در روز قيامت مردم دچار آن مي شوند صاحب خمس است، كه مي گويد: پروردگارا خمس من كجاست، و ما شيعيان خود را از دادن خمس معاف كرده ايم تا پاك به دنيا بيايند و فرزندانشان پاكيزه باشند

    أصول الكافي للكليني 1/547 وفقيه من لا يحضره الفقيه للقمي 2/22 .

    وقد رواه الطوسي في الاستبصار هكذا : إن أشد ما فيه الناس يوم القيامة ان يقوم صاحب ( الخمس ) فيقول : يا رب خمسي وقد طيبنا ذلك لشيعتنا لتطيب ولادتهم وليزكو أولادهم .

    و طوسي در استبصار همين طور روايت مي كند: سخت ترين مشكل براي مردم در روز قيامت اين است كه صاحب خمس بلند شود و بگويد: پروردگارا خمس كجاست، و شيعيان ما ملزم به دادن خمس نيستند تا پاك به دنيا بيايند و فرزندانشان پاكيزه باشند

    الاستبصار 2/57

    اين روايت همچون روايت گذشته به صراحت مي گويد كه شيعيان ملزم به اداي خمس نيستند، حتي در زماني كه امام موجود باشد.

    – از ابي عبدالله ؛ روايت است كه در مورد آيه (( واعلموا أنما غنمتم من شيء فإن لله خمسه وللرسول ولذي القربى )) (الأنفال: 41). «بدانيد هرگونه غنيمتى به دست آوريد، خمس آن براى خدا، و براى پيامبر، و براى ذى القربى و يتيمان و مسكينان و واماندگان در راه (از آنها) است». گفت: آن- سوگند به خدا- درآمد و سود روزانه است كه بايد خمس آن پرداخت شود، اما پدرم شيعيان خود را از آن معاف گردانده تا پاكيزه شوند

    أصول الكافي للكليني 1/544

    #6889

    mojahed.din
    کاربر
    – عن أبي عبد الله (ع) قال : ان الناس كلهم يعيشون في فضل مظلمتنا ، إلا أنا أحللنا شيعتنا من ذلك .
    – از ابي عبدالله ؛ روايت است كه گفت: مردم همه با ناديده گرفتن حق ما (خمس) زندگي مي كنند، اما ما شيعيان خود را از دادن آن معاف كرده ايم
    فقيه من لا يحضره الفقيه للقمي 2/24
    اين دو روايت اخير به وضوح بر اين دلالت مي كنند كه ائمه شيعيان خود را از پرداختن خمس معاف كرده اند و آن را از آنها ساقط گردانده اند.
    – عن أبي عبد الله (ع) قال :- وهو يتحدث عن أنهار الدنيا الخمسة – فما سقت او استقت فهو لنا ، وما كان لنا فهو لشيعتنا وليس لعدونا منه شيء إلا ما غصب عليه وان ولينا لفي أوسع مما بين ذه وذه ، يعني ما بين السماء والأرض
    و از ابي عبدالله ؛ روايت است كه او در حالي كه از چشمه هاي پنجگانه دنيا سخن مي گفت فرمود: آنچه آبياري مي كند يا از آن آب كشيده مي شود از آن ماست، و هر چه مال ما باشد مال شيعيان ماست، و دشمن ما در آن سهمي ندارد مگر آنچه به زور گرفته باشد، و ولي و دوستدار ما به اندازه فاصله زمين و آسمان در فراخي و راحتي قرار دارد
    أصول الكافي 1/409
    امام مي گويد: (آنچه از ما باشد، مال شيعيان ماست) يعني حق امام در ملكيت شيعيانش قرار دارد، و هر كس آزاد است كه در ملك خود تصرف كند. پس وقتي امام خودش حق خمس خود را به شيعيان خود واگذار كرده است پس به چه حقي كساني مي آيند و خود را وكيل امام قرار مي دهند تا حق او را كه او خودش از آن دست كشيده مطالبه كنند، و در مطالبه آن شدّت به خرج مي دهند؟!
    اگر كسي بر فردي قرضي داشته باشد و او را معاف كند و روي كاغذ بنويسد كه من وام خود را بخشيده ام سپس اين مرد بميرد آيا وارثان او مي توانند وام را مطالبه كنند.
    آيا اين روايت ها و امثال آن وثيقه هاي معتبري نيستند كه هر مسلماني وقتي كسي از او چيزي به نام خمس مطالبه مي كند مي تواند آن را ارائه دهد؟!
    اگر اين روايت ها معتبر نيستند پس كدام روايت معتبر است؟ چرا به اين روايت ها اصلاً توجه نمي شود، گويا اصلاً چنين رواياتي وجود ندارد، و چرا روايت هاي ديگر پذيرفته مي شوند؟! و امام گفت: (دوستدار و ولي ما آزاد و راحت است) يعني هيچ چيزي بر او واجب نيست، و او به فاصله آسمان و زمين راحت و سبكدوش است!

    – عن أبي عبد الله (ع) وقد جاءه أحد أتباعه بمال فرده عليه وقال – قد طيبناه لك وأحللناك فيه فضم إليك مالك وكل ما في أيدي شيعتنا من الأرض فهم فيه محللون حتى يقوم قائمنا
    و از ابي عبدالله ؛ روايت است كه يكي از پيروانش مبلغي پول نزد او آورد، امام آنها را دوباره به او باز گرداند وگفت: ما تو را معاف كرده ايم، پس مال خودت را بردار، و شيعيان ما هر چه دارند براي خودشان است، و ملزم به دادن خمس نيستند تا آن كه قائم ما ظهور كند
    اين اجراي عملي روايت هاي گذشته است كه دادن خمس واجب نيست، و وقتي ما روايت ها را جمع كنيم روشن مي شود كه امام صادق و آنان كه بعد از او آمده اند شيعيان را از دادن خمس تا ظهور مهدي معاف كرده اند. پس وقتي امام خودش آن را معاف كرده چه كسي آن را واجب كرده است؟!

    #6890

    mojahed.din
    کاربر
    – عن يونس بن يعقوب قال : كنت عند أبي عبد الله (ع) فدخل عليه رجل من القماطين فقال : جعلت فداك في أيدينا الأرباح والأموال وتجارات نعرف حقك فيها ثابت وأنا عن ذلك مقصرون . فقال (ع) ما أنصفناكم ان كلفناكم ذلك اليوم .
    و از يونس بن يعقوب روايت است كه گفت: نزد ابي عبدالله ؛ بودم مردي نزد او آمد و گفت: فدايت شوم اموال و سودهايي در دست داريم و تجارت مي كنيم و مي دانيم كه تو در آن حق داري و ما در اداي آن كوتاهي ورزيده ايم.
    او ؛ فرمود: اگر شما را ملزم به دادن آن كنيم در رفتار با شما انصاف نكرده ايم
    فقيه من لا يحضره الفقيه للقمي 2/23
    در اين روايت بيان شد كه ملزم كردم مردم به پرداختن خمس با انصاف و دادگري منافات دارد!! اين در حالي است كه امام حاضر است پس چگونه خواهد بود كه در عدم حضور و وجود امام خمس گرفته شود؟!
    – عن علي بن مهزيار أنه قال : قرأت في كتاب لأبي جعفر (ع) إلى رجل يسأله أن يجعله في حل من مأكله ومشربه من الخمس فكتب (ع) بخطه : من أعوز شيء من حقي فهو في حل
    و از علي بن مهزيار روايت است كه گفت: ابوجعفر در جواب مردي كه از او خواسته بود كه او را در خوردني ها و نوشيدني ها حلال و معاف كند، با خط خودش نوشت: هر كس در چيزي از حق من كوتاهي كرد معاف است
    – جاء رجل إلى أمير المؤمنين (ع) قال : يا أمير المؤمنين أصبت مالا أغمضت فيه أفلي توبة ؟ قال : أئتني بخمسه ، فأتاه بخمسه فقال : هو لك ، ان الرجل إذا تاب تاب ماله معه

    – مردي نزد اميرالمؤمنين ؛ آمد و گفت: اي اميرالمؤمنين مالي به دست آوردم و خمس را ناديده گرفتم، آيا توبه ام پذيرفته مي شود؟ فرمود: خمس آن را پيش من بياور، آنگاه آن مرد خمس مال را نزد او آورد، فرمود: بردار مال خودت، هر گاه كسي خودش توبه كند و برگردد مالش هم به همراهش برمى گردد

    و طوسي در الاستبصار چنين عنواني گذاشته است (باب ما أباحوه لشيعتهم من الخمس حال الغيبة)
    «باب در بيان اينكه ائمه شيعيان خود را از پرداختن خمس در زمان غيبت معاف كرده اند.
    – عن أبي عبد الله (ع) قال : هذا لشيعتنا حلال الشاهد منهم والغائب ، والميت منهم والحي ومن تولد منهم إلى يوم القيامة فهو لهم حلال
    از عبدالله ؛ روايت است كه فرمود: همه شيعيان ما آنان كه حاضر و آنان كه حضور ندارند و آنها كه زنده هستند و آنان كه وفات يافته اند و هر كس كه تا روز قيامت به دنيا مي آيد همه (از دادن خمس) معاف هستند
    الاستبصار 2/57
    – عن أبي جعفر (ع) قال : أمير المؤمنين (ع) هلك الناس في بطونهم وفروجهم لأنهم لم يؤدوا إلينا حقنا ، ألا وإن شيعتنا من ذلك وآباءهم في حل .
    -از ابي جعفر ؛ روايت است كه گفت: اميرالمؤمنين ؛ فرمود: مردم را در مورد شكمها و شرمگاههايشان هلاك كرد، چون آنها حق ما را به ما ندادند، هان آگاه باشيد شيعيان ما و پدرانشان از دادن اين حق معاف هستند

    #6891

    mojahed.din
    کاربر
    – وروى في موضع آخر الرواية التالية : عن أبي عبد الله (ع) قال : كان رسول الله صلى الله عليه وسلم إذا أتاه المغنم أخذ صفوه وكان ذلك له ثم يقسم ما بقي خمسة أخماس ثم يأخذ خمسه ثم يقسم أربعة أخماس بين الناس .
    و در جايي ديگر اين روايت از ابي عبدالله ؛ آمده است كه رسول الله ص بهترين آن را براي خود مى گرفت و سپس باقي مانده را به پنج قسمت تقسيم مي كرد و آنگاه يك پنجم آن را برمي داشت و چهار پنجم آن را ميان مردم تقسيم مى كرد
    الاستبصار 2/57
    اين روايت يعني غنيمت فقط چيزي است كه در جنگ از دشمن گرفته مي شود، و اموال و درآمدهاي مردم و املاكشان جزو غنيمت نيست، زيرا هيچگاه چنين نبوده كه اموال و درآمدهاي مردم پيش پيامبر آورده شوند و ايشان ص از آن بهترين را انتخاب كند و سپس آن را به پنج قسمت تقسيم نمايد و يك پنجم را براي خود بگيرد و چهار پنجم ديگر آن را بين مردم تقيسم كند. چنان كه در روايتي ديگر آمده است:

    – عن عبد الله بن سنان قال : سمعت أبا عبد الله (ع) يقول : ليس إلا في الغنائم خاصة .
    – عبدالله بن سنان گفت: از ابا عبدالله ؛ شنيدم كه مى گفت: (خمس) فقط در غنيمت هاست
    الاستبصار 2/56
    – عن العبد الصالح (ع) : ( وله – أي الإمام – نصف الخمس كاملا ونصف الخمس الباقي بين أهل بيته فسهم ليتاماهم وسهم لمساكينهم وسهم لأبناء سبيلهم … ) وفي آخر الرواية يعود ليقول : ( وجعل للفقراء في قرابة الرسول صلى الله عليه وسلم نصف الخمس)
    و از العبدالصالح ؛ روايت است: (نصف خمس كاملاً متعلق به امام است و نصف ديگر آن بين اهل بيت او تقسيم مى گردد كه سهم مال يتيمان آنها است، و يك سهم به مستمندان آنها تعلق دارد، و يك سهم به مسافران در راه مانده آنها تعلق دارد…) و در آخر روايت مي گويد: و نصف خمس به خويشاوندان فقير پيامبر تعلق دارد
    أصول الكافي 1/540،542
    پس طبق اين روايت نصف خمس به امام تعلق دارد و نصف ديگر آن به (يتيمان و مستمندان و مسافران) اهل بيت تعلق دارد و ثروتمندان در خمس سهمي ندارند گر چه از اهل بيت باشند، و فقها نيز در گذشته حال همين را گفته اند- چنان كه بيان خواهد شد- اين بود توجيهات و اقوال ائمه كه در روايت هاي نقل شده از آنان بيان شده است، اگر موضوع خمس و احكام آن بر اساس اقوال ائمه همين است…
    و اگر بر اساس و با استناد به چيزي ديگر مطرح شده است پس ائمه از آن بيزارند و مسئوليت به گردن كساني است كه آن را در دست گردانده، و ما به چنين كساني ارتباطي نداريم، و آنها دليلي ندارند كه ما را بدان ملزم كنند.

    و در اينجا حق داريم كه بپرسيم و بگوييم:
    قضيه واجب بودن خمس و پرداختن آن به فقيه از كجا آمد؟! و چه زماني مطرح شد؟!

    #6892

    mojahed.din
    کاربر
    اينجانب با بررسي اقوال فقهاي مذهب مى كوشيم تا به اين پرسش پاسخ دهم.
    فقهاي بلندپايه نيز مردم را به دادن خمس ملزم نمى دانند معاف بودن شيعيان از پرداختن خمس تنها گفته ائمه نيست، گرچه گفته ائمه كافي است، چون بر حسب قواعد مذهب، گفتة امام حجت است، و در مقابل و يا قول امام مجالي براي اجتهاد نيست.
    فقهاي بلندپايه مذهب درگذر تاريخ از روايت هايي كه پيش تر بيان كرديم استدلال كرده اند كه اين نشانگر آن است كه اين روايت نزد آنها معتبر بوده اند.

    العلامة أحمد الأردبيلي ( ت 993 هـ ) :
    الذي كان أبرز فقهاء عصره على الإطلاق حتى لقب بالفقيه المقدس !!
    يقول الأردبيلي : ( اعلم أن عموم الأخبار .. يدل على السقوط بالكلية في زمان الغيبة والحضور ، بمعنى عدم الوجوب الحتمي .. وهذه الأخبار هي التي دلت على السقوط حال الغيبة ، وكون الإيصال مستحبا ( أي زمن الحضور ) كما هو مذهب البعض مع ما مر من عدم تحقق الوجوب إلا قليلا لعدم دليل قوي على الأرباح والمكاسب وعدم الغنيمة )

    علامه احمد اردبيلي (ت 993 هـ): او يكي از برجسته ترين فقهاي زمان خودش به شمار مى رفت و چنان مهم بود كه او را فقيه مقدس لقب داده بودند!!
    اردبيلي مي گويد: بدان كه عموم روايت بر اين دلالت مي كند كه خمس به كلي در زمان غيبت و حضور از ذمّه مردم ساقط است، يعني واجب قطعي نيست.
    و همين روايت ها دلالت مي كند كه در زمان غيبت خمس معاف است، و در زمان حضور امام دادن آن مستحب است، چنان كه مذهب بعضي همين است، و واجب بودن آن متحقق نيست چون دليلي قوي وجود ندارد كه از درآمدهاى خمس گرفته شود، و غنيمتي نيست
    نگاه كنيد كه چقدر اين فتوا با تصريحات گذشته ائمه همگون و مشابه است و چگونه او براي معاف بودن مردم از اداي خمس از اخبار روايت شده از ائمه استدلال مى كند.

در حال نمایش 9 نوشته (از کل 9)

شما برای پاسخ به این جستار باید وارد تارنما شوید.