Home › انجمن ها › انتقاد از احادیث شیعه › دفاع از احادیث شیعه
این جستار شامل 0 پاسخ ، و دارای 0 کاربر است ، و آخرین بار توسط dlsvkhth14.blogfa.com در 10 سال، 1 ماه پیش بروز شده است.
-
نویسندهنوشته ها
-
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #5239شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #5240
حافظ بن حجر رحمه الله تعالي گفته است: «روايت هايي که در مورد کيفيت وضوي پيامبر ص که به صورت شستن پاها مي باشد و روشنگر امر خداوند است، وجود دارد، به صورت متواتر روايت شده است.» و علامه ابن أبي العز گفته است که: «سنت پيامبر در وضو که به صورت مسح کفش ها و شستن پاها مي باشد، به صورت متواتر روايت شده است و اين در حالي است که رافضي ها خواسته اند. با آن سنت مخالفت کنند، اما کساني که وضو را به صورت قول و فعل از پيامبر ص نقل نموده اند و يا کساني که وضو را از شخص پيامبر فرا گرفته اند و به شيوه ي او وضو گرفته اند و پيامبر نيز وضوي آنها را ديده است و آن را تائيد نموده است و آنها نيز آن را به آيندگان منتقل نموده اند، و تعداد اين افراد نيز بيشتر از تعداد کساني است که لفظ آيه را نقل نموده اند، که در نتيجه بايد به اين رافضي ها گفته شود که تمامي مسلمانان طبق روش پيامبر وضو گرفته اند و وضو را تنها از او فرا گرفته اند و اينطور نبوده که خودشان از زمان جاهليت با چنين عملي آشنا بوده باشند، و تعداد کساني که وضو گرفتن پيامبر را مشاهده نموده اند بي شمار مي باشند و تعداد آنها را تنها خداوند مي داند و نيز احاديثي که شستن پاها را در وضو بيان مي کند بسيار زياد مي باشد.»
و ابن کثير نيز متواتر بودن اين روايات را تاييد نموده است.
چنانچه ديديم، اينها روش هاي رافضي ها در فرا خواندن به سوي مذهبشان و قبولاندن آن از طريق دروغ و گمراهي و فريب بود، البته چيزي که آنها را بيشتر بر ادامه دادن اين روش تشويق مي نمود، سکوت علماي اهل سنت و عدم توجه به جانب دفاعي از اسلام درست و خالي از هر گونه بدعت و خرافه بود که منظور از آن بدعت و خرافات، پيگيري و دنبال نمودن فرقه هاي گمراهي است که به اسم، در بدنه ي اسلام نفوذ نموده اند، که در مقدمه ي تمامي اين فرقه ها، فرقه اي است که ما به بررسي بخش مهمي از رجال مي پردازيم.
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #5241حافظ بن حجر رحمه الله تعالي گفته است: «روايت هايي که در مورد کيفيت وضوي پيامبر ص که به صورت شستن پاها مي باشد و روشنگر امر خداوند است، وجود دارد، به صورت متواتر روايت شده است.» و علامه ابن أبي العز گفته است که: «سنت پيامبر در وضو که به صورت مسح کفش ها و شستن پاها مي باشد، به صورت متواتر روايت شده است و اين در حالي است که رافضي ها خواسته اند. با آن سنت مخالفت کنند، اما کساني که وضو را به صورت قول و فعل از پيامبر ص نقل نموده اند و يا کساني که وضو را از شخص پيامبر فرا گرفته اند و به شيوه ي او وضو گرفته اند و پيامبر نيز وضوي آنها را ديده است و آن را تائيد نموده است و آنها نيز آن را به آيندگان منتقل نموده اند، و تعداد اين افراد نيز بيشتر از تعداد کساني است که لفظ آيه را نقل نموده اند، که در نتيجه بايد به اين رافضي ها گفته شود که تمامي مسلمانان طبق روش پيامبر وضو گرفته اند و وضو را تنها از او فرا گرفته اند و اينطور نبوده که خودشان از زمان جاهليت با چنين عملي آشنا بوده باشند، و تعداد کساني که وضو گرفتن پيامبر را مشاهده نموده اند بي شمار مي باشند و تعداد آنها را تنها خداوند مي داند و نيز احاديثي که شستن پاها را در وضو بيان مي کند بسيار زياد مي باشد.»
و ابن کثير نيز متواتر بودن اين روايات را تاييد نموده است.
چنانچه ديديم، اينها روش هاي رافضي ها در فرا خواندن به سوي مذهبشان و قبولاندن آن از طريق دروغ و گمراهي و فريب بود، البته چيزي که آنها را بيشتر بر ادامه دادن اين روش تشويق مي نمود، سکوت علماي اهل سنت و عدم توجه به جانب دفاعي از اسلام درست و خالي از هر گونه بدعت و خرافه بود که منظور از آن بدعت و خرافات، پيگيري و دنبال نمودن فرقه هاي گمراهي است که به اسم، در بدنه ي اسلام نفوذ نموده اند، که در مقدمه ي تمامي اين فرقه ها، فرقه اي است که ما به بررسي بخش مهمي از رجال مي پردازيم.
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #52421ـ زراره بن أعين:
تمامي اهل تشيع بر مورد اعتماد بودن و صحت گفته هاي او متفق القولند، و رواياتي که از زراره نقل شده، در کتابهاي حديثشان بسيار زياد مي باشد که احاديث او نيز در زمينه ي احکام شرعي و اصول دين و فقه و آداب و مواعظ و امور ديگر دين مي باشد، و در نزد راويان بزرگ و محدثين و فقها کاملاً مقبول مي باشد. أبوالقاسم خوئي در معجم رجال الحديث (ج 7 ص 249) گفته است که: «هنگام اسناد روايات براي ما معلوم مي شود که تعداد رواياتي که توسط زراره نقل شده اند، به هزار و هفتادو چهار مورد مي رسد. شمار رواياتي که از أبو جعفر ؛ نقل نموده است، به هزار و دويست و سي و شش مورد مي رسد . از أبو عبدالله ؛ و پسرش عبدالله ؛، هشتاد و دو مورد را نقل نموده است و از صادق؛ نيز حدود چهارصدو چهل و نه مورد را نقل نموده است.
منظور از اين مقدار از روايات، رواياتي است که تنها در کتب اربعه ي حديث آمده است و أبو جعفر طوسي در مورد زراره و برادران و فرزندان او گفته است: «آنها صاحب روايات فراوان و اصول و تأليفات زيادي هستند… و خود زراره صاحب تصنيفات و تأليفات مهمي است از جمله کتاب استطاعت و جبر و عهود.»
نجاشي نيز زراره را اينگونه مي ستايد که: «زراره بن أعين شيخ و بزرگ ياران ما در زمان خود بود و از همه ي آنها بسيار جلوتر و پيش تر بود و يک قرآن شناس و فقيه و متکلم بود.»
من مي گويم که: «برقي، زراره را جزء ياران امام باقر و امام صادق و امام کاظم مي شمارد، اما خوئي روايت هاي او را از کاظم، ذکر نکرده است، و روايت هاي او از امام باقر و امام صادق، تنها در کتب اربعه موجود مي باشد، و ابن داود حلي او را جزو دروغگويان چهارگانه به حساب مي آورد.»
طبق اسناد اهل تشيع، جد اين رواي متهعد، يک راهب بوده که در سرزمين روم بوده است که أبو جعفر طوسي ملقب به شيخ طايفه در مورد او مي گويد که: «اسمش عبدربه مي باشد و کنيه اش أباالحسن و ملقب به زراره مي باشد. أعين بن سنسن يک برده ي رومي بود که از آن يکي از مردان بني شيبان بود، که پس از آنکه قرآن را آموخت، او آزادش نمود و از أعين خواست که در نسب خود را به او منتسب کند، اما أعين از انجام اين کار خودداري نمود و گفت: بگذاريد که بر همان نسبت جدم سنسن که راهبي در ديار روم بود، بمانم. زراره کنيه ي ديگري دارد به نام أبا علي، فرزنداني دارد به نام هاي حسن و حسين و…»
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #5243مي گويم: لازم است آنچه را که الکشي در مورد زراره نقل مي کند، فراموش نکنيم که مي گويد امام صادق از يکي از پيروانش پرسيد: چه موقع با زراره بوده اي؟ آن شخص گفت: مدت زيادي است که نديدمش. امام صادق گفت: مهم نيست و اگر مريض شد به عيادتش نرو و اگر مُرد، بر جنازه اش حاضر نشو و او را تشييع نكن، آن مرد با تعجب پرسيد: منظورتان زراره است؟ امام صادق گفت: بله منظورم زراره است. زراره از يهود و نصاري شرّش بيشتر است، و نيز شر او از کسي که متعهد به تثليث است، بيشتر است». و من مي گويم: وقتي که در اعتقادات اهل تشيع، از طريق تقيه و کتمان، هر چيزي براي آنان مباح مي شود، پس ديگر چه مشکلي وجود دارد؟ و من چنين امري را در گفته ي عبدالحسين شرف موسوي در کتاب مراجعات (المراجعه 110 ص 313 چاپ مؤسسه ي الأعلمي) به وضوح مي بينيم که مي گويد: «از ميان گذشتگان ما هيچ کدام به چيزي که دشمناني همانند هشام بن حکم بدو نسبت مي دهند، بر نخورده اند، همانطور که من نيز چيزي نيافته ام از تهمت هايي که به زراره بن أعين، و محمدبن مسلم و مؤمن الطاق و امثال اينها نسبت مي دهند با وجودي که خود من نيز تمام نيروي خود را بر سر جستجو يافتن اين تهمت ها نموده ام، به اين نتيجه رسيدم که تمامي اين تهمت هايي که به آنها نسبت مي دهند، چيزي جز دشمني و عداوت نيست». ببينيد اين شيعه چه جرأتي دارد در دروغ گفتن، در حاليکه او يکي از اصلي ترين مردان آنان در زمينه ي جرح و تعديل و کشف انساب است . أبو عمر و الکشي با سند از زيادبن أبي حلال روايت مي کند که زياد گفته: به أبو عبدالله ؛ گفتم: زراره در مورد استطاعت و توانايي بر سفر حج از تو روايتي نموده که ما نيز روايت او را از تو، قبول نموديم و تصديقش نموديم، و من دوست دارم که آن را بر تو بازگو کنم تا از آن مطلع شوي.
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #5244و او گفت: بگو و من گفتم: ظاهراً او از تو در مورد اين آيه: [وَللهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ البَيْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَيْهِ سَبِيلًا] {آل عمران:97} البيت مَن استطاع اليه سبيلاً» سوال نموده است و تو گفته اي: منظور هر کسي است که ثروت کافي و توشه ي سفر داشته باشد . او پرسيده که: يعني هر کسي توشه ي سفر و ثروت کافي داشته باشد، براي سفر حج توانا باشد و هر چند که به حج نرفته باشد؟ و تو گفته اي: بله. أبو عبدالله با شنيدن اين سخنان گفت: او اينگونه از من سوال نپرسيده و من نيز اينطور به او جواب نداده ام. به خدا او بر من دروغ گفته، به خدا او بر من دروغ گفته، به خدا او بر من دروغ گفته، خداوند زراره را لعنت کند، خداوند زراره را لعنت کند، خداوند زراره را لعنت کند، او از من پرسيد هر کسي که صاحب مال و توشه باشد، براي سفر حج آماده است و توانايي دارد؟ و من گفتم: سفر حج بر چنين کسي واجب است و زراره پرسيد: پس چنين کسي مي تواند به حج برود؟ و من گفتم: نه، مگر زماني که به او اجازه داده شود و من (زياد) گفتم: اين را به زراره بگويم؟ و أبو عبدالله گفت: بله. آنگاه زياد مي گويد: به کوفه رفتم و زراره را ديدم و آنچه را که أبو عبدالله در مورد او گفته بود، به غير از لعنت هاي او، به زراره گفتم، و زراره گفت: او از جايي که نمي داند به من اين توانايي را داده است و اين رفيق شما هيچ آگاهي اي در زمينه ي مفهوم سخنان مردم ندارد.»
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #5245مي گويم که: زراره به جاي اينکه معذرت خواهي کند، و حرف خود را توجيه کند، اصرار داشته بر اينکه اين امام از جايي که نمي دانسته، به او فتواي استطاعت حج را داده است، در حاليكه در نظر زراره، اين امام هيچ آگاهي اي در زمينه ي مفهوم سخنان مردم ندارد. از طريق اين روايت معلوم مي شود که زراره جزء کساني است که عمداً دروغ مي گويد و در کنار اين ها، با اين روايت عبدالحسين شرف الموسوي غافلگير مي شويم که در مورد زراره دسته اي از افراد شبيه او، در کتاب مراجعات (ص 310) مي گويد: «با اين وجود مي بينيم که دشمنان اهل بيت، اين افراد متهم به دروغ هاي آشکاري اند.» و من مي گويم: اي مؤلف گرامي، پس چه داري بگويي در مورد کسي که او را متهم به دروغ کرده و سه بار او را لعنت نموده است در اين روايت، آيا آن کس که شما اين دروغ را به او نسبت مي دهيد کسي نيست جز امام صادق؟!
روايت شده که: الکشي با سندش از مسمع بن کروين روايت مي کند که: از أبو عبدالله ؛ شنيدم که مي گفت: خداوند بريد و زراره را لعنت کند و من گفتم: بريد همان أبوالقاسم بريدبن معاويه العجلي مي باشد که عبدالحسين از او در کتاب مراجعاتش ص 310 با همان چاپ، دفاع نموده است.
در مورد دروغ سازي زراره و اصرار او بر نسبت دادن آن به امام صادق، روايت شده که: الکشي با سند از محمدبن عمر روايت نموده که: نزد أبو عبدالله ؛ رفتم و او پرسيد: هنگامي که از نزد زراره مي آمدي، او چگونه بود؟ و من گفتم: تا زماني که من با او بودم، نماز عصر را تا هنگام غروب نمي خواند و أبو عبدالله گفت که: از طرف من به او بگو که: نمازت را طبق زمان هاي ياران من بخوان و همانا من از دست او عصباني و خشمگين هستم. من نيز اين را به زراره گفتم، و او گفت: به خداوند قسم من نمي دانم که تو بر او دروغ نبسته اي، ولي او ترک چيزي را به من امر نموده که من دوست ندارم آن را ترک کنم.
ادامه دارد…………………………….
اگر چنانچه مرد باشی خط به خط در مورد موضوع که بررسی حدیث است سخن میگویی و طفره نمیری
اگر مجبورم کنی سخنان امام الوسی در رد حدیث تشیع را هم می اورم
من الکی و بی علم مثل جنابعالی سخن نمیگویم وبرای هر سخنم دهها دلیل دارم
فعلا این رد پست اولت . پستهای بعدیتو هم در ردود بعدی رد خواهم نمودشنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #5246دوستان خواننده . امیدوارم فهمیده باشید این آخوند وبلاگ نویس چقدر تدلیس گ است وحتی نمیتواند در موضوع سخن بگوید و احادیثی را ذکر کرده از بخاری که به زودی مفصل مثل پست اولش جواب میدموالله وقت ندارم بیام سایت وگرنه این جوجه کی هست با من سخن بگه و بحث کنه .جوجه فعلا کمر احادیث رافضه را شکستم و در پستهایی اینده وقت کنم حدود 5000هزار روایت رافضه را می اورم .مثل دوستی خروس با امام معصوم و عفیر و………………….
و جواب تمامی شبهات پوچش را اگر وقت بشه میدهم و ایشان مشتبه نشود که اوربان دیر جواب میده چون حرفی ندارد. حرف رو نشانت میدم اخوند کوچولوی امام زمانی که از نوچه های مراجع نادانت هستی
و اما کوشا هم بستی گذاشته که نشان میده چقدر تازه وارد هست . جوابش این است که قیاست باطل است . امامت و خلافت برای ما اصل نیست ولیکن برای شما اصل است وباید در قكان باشد تا منکرش را کافر بدانید
اوربان
قاهر الرافضه
والله مستعان . تا دیداری دیگر
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #5248گفتی==اما ببینیم که احادیث صحیح بخاری حتی مخالف نص صریح قران است. و متاسفانه از احادیث مجعول و غیره پر است به این موارد توجه فرمایید: پيامبري كه قرآن دارد و داراي اين صفت است: «وَ إِنَّكَ لَعَلي خُلُقٍ عَظِيمٍ(سوره قلم/آيه4)» صحيح بخاري، جلد 1، صفحه 71، كتاب الغسل، باب 12 آمده است كه ـ نستجير بالله ـ : پيامبر (صلي الله عليه و سلم) هر شب با 11 نفر از زنانش نزديكي ميكرد. ما از جناب اوربان موحد سؤال ميكنيم: كسي كه ميگويد پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) با 11 نفر از زنانش در يك شب نزديكي ميكرده، آيا اين مطلب را خود پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) نقل ميكرد؟ در اين صورت يك نقص است كه يك مردي بيايد مسائل خانوادگياش را در ميان مردم مطرح كند و اين مسئله با آيه قرآن كه ميفرمايد «وَ إِنَّكَ لَعَلي خُلُقٍ عَظِيمٍ» سازگاري ندارد. اگر اين مطلب را همسران پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) گفتهاند،و………………………
[جواب====[
]اشاره این رافضی بیچاره به این حدیث است
]190 ـ وَعَنْهَا رَضِيَ الله عَنْهَا قَالَتْ: كُنْتُ أُطَيِّبُ رَسُولَ اللَّهِ – صلى الله عليه وسلم – ، فَيَطُوفُ عَلَى نِسَائِهِ، ثُمَّ يُصْبِحُ مُحْرِمًا يَنْضَخُ طِيبًا. (بخارى: 267)]ترجمه: عايشه رضي الله عنها مي فرمايد: من به رسول اكرم – صلى الله عليه وسلم – (قبل از احرام) خوشبويي مي زدم. آنگاه، آنحضرت – صلى الله عليه وسلم – با همسرانش همبستري مي كرد. سپس هنگام صبح، وقتي كه لباس احرام بر تن مي نمود، بوي عطر همچنان از بدن (مبارك) رسول الله – صلى الله عليه وسلم – به مشام مي رسيد.[
ـ عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِكٍ – رضي الله عنه – قَالَ: كَانَ النَّبِيُّ – صلى الله عليه وسلم –
[يَدُورُ عَلَى نِسَائِهِ فِي السَّاعَةِ الْوَاحِدَةِ مِنَ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ، وَهُنَّ إِحْدَى عَشْرَةَ. قيل: أَوَكَانَ يُطِيقُهُ؟ قَالَ: كُنَّا نَتَحَدَّثُ أَنَّهُ أُعْطِيَ قُوَّةَ ثَلاثِينَ. (بخارى:268)
[ترجمه: انس بن مالك – رضي الله عنه – ميگويد: رسول الله – صلى الله عليه وسلم – در بخشي از روز يا شب، با همة همسران خود كه تعداد آنها يازده نفر بود، همبستري مي كرد . از او پرسيدند: آيا رسول الله – صلى الله عليه وسلم – توانايي چنين كاري را داشت ؟ انس – رضي الله عنه – گفت : به نظر ما، آنحضرت – صلى الله عليه وسلم – به اندازة سي نفر، توانايي داشت.
جوابت در این لینک است برو حتما قشنگ بخون و امیدوارم از این شبهه بی مزه ات دست بکشی و عذر بخوای .طعن نابجا زدی به پیامبر با تعبیر عفیریت ای جاهل الدوله
اگر نخونی مجبور میشم کپی کنم واست تا به زور بخونیش نادان جاهلشنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #5249گفتی ===در صحيح بخاري، جلد 1، صفحه 62، كتاب الوضو، باب 60، باب البول قائماً و قاعداً آمده است: پيامبر (صلي الله عليه و سلم) به صورت ايستاده بول ميكرد. اين واقعاً جسارت و اهانت به نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) است. آقايان أهل سنت كه نسبت به بعضي از رُوات ميگويند: چون فلان راوي، ايستاده بول ميكرد، پس عادل نيست و نبايد أحاديثش را قبول كنيم. الرفع و التكميل في الجرح و التعديل للكنوي الهندي، ج1، ص81. جناب عُقيلي در ضعفاء، جلد 2، صفحه 179 نقل ميكند: أتيت سماك بن حرب فوجدته يبول قائماً، فتركته و لم أسمع منه. چون جناب سماك بن حرب در حال ايستاده بول كردم ديدم، نقل رواياتش را ترك كردم
جواب========
جوابت در دو بخش میدم
1-جواز ایستاده بول نمودن در تشیع و تسنن
2-تدلیس در مورد سماک بن حرب
1-طعن شیعه بر اهل سنت درباره جواز بول کردن در حالت ایستاده!!
http://www.islamtxt.net/?q=article/224
جواز بول در ایستاده نزد تشیع
در کتاب ” الکافی” آمده که از امام صادق علیه السلام در مورد شخصی که ایستاده بول میکند پرسیدند، گفت: مانعی ندارد.الكافی – الكلینی – ج 6 – ص 500 علی بن إبراهیم ، عن أبیه ، عن ابن أبی عمیر ، عن رجل ، عن أبی عبد الله علیه السلام قال : سألته عن الرجل یطلی فیبول وهو قائم ؟ قال : لا بأس به و مجلسی آن را در مرآة العقول ج22 ص 402 حسن گفته و تحسین کرده است.
کسانی مانند خویی و خمینی و لنکرانی و…. آن را مکروه میدانند ولی اشخاصی مانند سیستانی آن را جایز می دانند چنانکه در سایت شیعی شبکة السراج آمده است که:
از ایشان پرسیده شد: هل یجوز التبول واقفاً فی حال ضمان عدم وصول النجاسة الى الجسم او الملابس ؟
یعنی: آیا ایستاده بول کردن در صورت عدم رسیدن نجاسات به جسم ولباس جائز است
جواب آیت الله سیستانی : یجوز = جایز است
میتونید به سایت http://www.alseraj.net/ar/index.shtml مراجعه کنید و در قسمت کنز الفتاوی متن عربی فوق رو سرچ کنید.
از همان لینک که دادم برو نگاه کن جناب رافضی
حال جواب شما در هرچه بود در مورد این احادیث و سخن مراجع نادانتان جواب من هم همان خواهد بود
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #5250گفتی===جناب عُقيلي در ضعفاء، جلد 2، صفحه 179 نقل ميكند: أتيت سماك بن حرب فوجدته يبول قائماً، فتركته و لم أسمع منه. چون جناب سماك بن حرب در حال ايستاده بول كردم ديدم، نقل رواياتش را ترك كردم. چه شد كه اگر يك راوي به صورت ايستاده بول بكند، از عدالت ساقط است و روايتش قابل قبول نيست، ولي اگر ـ نستجير بالله ـ پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) ايستاده بول بكند، هيچ اشكالي ندارد؟!
جواب==============هیچوق عقیلی شخصی را برای ایستادن بول نمودن رد نکرده و جنابعالی تدلیس نمودی
شیخ عقیلی در جز دوم کتابش این چنین سماک بن حرب را تشرح داده و ضعیف بودنش هیچ ربطی به بول ایستاده ندارد ای نادان کپی پیست کننده .که چیزی جز کپی پیست نمدانی
[
سماك بن حرب كوفى حدثنا عبد الله بن أحمد قال حدثني أبى قال حدثنا حجاج قال قال شعبة كانوا يقولون لسماك عكرمة عن بن عباس فيقول نعم قال شعبة فكنت أنا لا أفعل ذلك به قال سئل أبى عن سماك بن حرب وعطاء بن السائب فقال ما أقر بهما سماك يرفعها عن عكرمة عن بن عباس وعطاء عن سعيد بن جبير عن بن عباس
حدثنا عبد الله قال حدثنا أحمد بن الحسن بن خراش وحدثنا محمد بن عيسى قال حدثنا صالح قال حدثنا على بن عبد الله قال سمعت أبا داود قال كنا عند شعبة فجاءه خالد بن طليق وأبو الربيع السمان فكان خالد بن طليق الذي كان يسأله فقال يا أبا بسطام حدثني حديث سماك بن حرب في اقتضاء الورق من الذهب فقال رفعه سماك وأنا أفرقه فقال حدثني يا أبا بسطام فقال حدثني داود عن سعيد بن جبير عن بن عمر لم يرفعه وحدثني قتادة عن سعيد بن المسيب عن بن عمر لم يرفعه وحدثني أيوب عن نافع عن بن عمر لم يرفعه ورفعه سماك وأنا أفرقه حدثنا محمد بن موسى قال حدثنا إسماعيل بن أبى الحارث قال حدثنا أحمد عن حجاج عن شعبة قال حدثني سماك أكثر من كذا كذا مرة يعنى حديث عكرمة إذا بنى أحدكم فليدعم على حائط جاره وإذا اختلف في
الطريق وكان الناس ربما لقنوه فقالوا عن بن عباس فيقول نعم وأما أنا فلم أكن ألقنه حدثنا أحمد بن علي قال حدثنا مجاهد بن موسى قال حدثنا عفان قال سمعت شعبة وذكر سماك بن حرب بكلمة لا أحفظها الا أنه غمزه حدثنا محمد بن أيوب قال حدثنا يحيى بن المغيرة قال حدثنا جرير قال أتيت سماك بن حرب فوجدته يبول قائما فتركته ولم أسمع منه حدثنا محمد بن إسماعيل قال حدثنا الحسن بن على قال سمعت محمد بن عبيد يقول كان سماك بن حرب يجالس الشعبي وينشد الشعر فإذا جاء أصحاب الحديث قال جاء الثقلاء
پس قشنگ نقل قول کن الکی ضعف سماک نزد عقیلی را ربط نده به بول ایستاده .بلکه سماک رو متهم به سو حافظه دانسته و رد نموده
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #5251منتظر رد بقیه سخنانت باش . البته شاید نتوانم زود وقت کنم و بیام جوابها رو بدم .ولی وقت کنم فوری خط به خط سخنانت را رد میکنم .من هم برایت احادیث شیعه که حدود 5000هزار روایت است می اورم و دفاع کن . البته دفاع علمی نه دفاهی که از تو چاه جمکران و عمامه فاضلابی ت بیرون می اید .
راستی یکی راهنمایی کند=من مقالات زیادی فرستادم اسلام تکس ولی هیچکدوم رو نشر ندادن بنظرتون ایمیلها رو بد ارسال میکنم ؟؟ایمیلمو هم هر چی بعد ارسال مقالات به اسلام تکس میزنم باز نمیشه و میگه رمز اضتباه است.بنظرتون هک شدم دوستان خواننده؟؟لطفا بهم اطلاع بدید تا دوباره مقالات رو ارسال کنم و همگی اجر ببریم
اوربــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــان -قاهر الرافضه
خادم الاسلام والاهل السنه
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #5284جناب اوربان موحد متاسفانه هر چند رعایت ادب و نزاکت را نکردند. و حتی بنده را شیطان دو پا نامیدند. اما انشا الله در فرصتی مناسب جواب سولات ایشان داده خواهد شد. هر چند بنده با مشکلات فراوانی رو برو بودم اما انشا الله جواب شبهات بی پایه و اساس ایشان داده خواهد شد . هر چند ممکنه طول بکشد اما جواب ایشان داده خواهد شدشنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #5285جناب اوربان موحد متاسفانه هر چند رعایت ادب و نزاکت را نکردند. و حتی بنده را شیطان دو پا نامیدند. اما انشا الله در فرصتی مناسب جواب سولات ایشان داده خواهد شد. هر چند بنده با مشکلات فراوانی رو برو بودم اما انشا الله جواب شبهات بی پایه و اساس ایشان داده خواهد شد . هر چند ممکنه طول بکشد اما جواب ایشان داده خواهد شدشنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #5288جناب؟ لطفا جواب سوال من را هم بدهید!در مورد سند اصول روایات اصول کافی پرسیده بودم. در مورد “اصحابنا”
منتظرم…
-
نویسندهنوشته ها
شما برای پاسخ به این جستار باید وارد تارنما شوید.
اين امام موسي کاظم است که مفيدبن علي يقطين در مورد او روايت نموده است که در نامه اي که به موسي کاظم نوشته است، گفته: «قربانت گردم، ياران ما در مورد مسح پاها دچار اختلاف گشته اند، پس اگر خودت صلاح مي داني، نامه اي برايم بنويس تا بدانيم نظر تو در اين مورد چيست تا همانطور ما نيز آن را انجام دهيم إن شاءالله. پس أبو الحسن موسي کاظم براي من نوشت که: من به ياد ندارم که در مورد وضو اختلافي وجود داشته باشد، و آنچه که من تو را به آن امر مي کنم اين است که سه بار مضمضه کني و سه بار استنشاق نمايي و سه بار صورتت را بشويي و در ميان ريشت دست بيندازي و دستانت را از انگشتان تا آرنج ها بشوري و تمام سرت را مسح بکشي و لاله هاي گوشت را مسح بکشي و پاهايت را تا مچ پاها بشويي.
ولي يکي از راويانشان يعني خود مفيد، شرحي بر اين روايت نوشته که امام اين کار را به خاطر تقيه انجام داده است.
عياش از علي بن أبي حمزه روايت نموده که: از أبو ابراهيم ؛ در مورد اين گفته ي خداوند که مي فرمايد:
المائدة: 6
سوال نمودم، و او نيز گفت: «صدق الله. [خداوند راست گفته است.]» پس من گفتم: «فدايت شوم، چگونه وضو بگيرم؟» و او گفت: دو بار دوبار. [دو بار شستن هر عضو]. گفتم: مسح چطور؟ گفت: يکبار. [يکبار مسح کشيدن سر و گوش] و گفتم يك بار با آب ؟ گفت: بله. گفتم: فدايت شوم، پس پاها چطور؟ گفت: آنها را بشور.»
و اما اهل سنت، شستن پاها را به تواتر نقل نموده اند:
اين حديث را عثمان بن عفان، عبدالله بن زيد، عبدالله بن عباس، القيسي، أبو هريره، عبدالله بن عمر، براءبن عازب، مقدادبن معديکرب، زبير، طلحه، سعد، أبو رافع، أنس بن مالک، وائله بن حجر، جابربن عبدالله، عبدالله بن أنيس، أبو بکره، أبو إمامه، ربيع بنت معوذ، کعب بن مره، عبدالله بن صنابحي، عبدالله بن عمر، عايشه، معاويه، عبدالله بن عبسه، و علي بن ابي طالب که اين رافضي ها سعي داشته اند روايت علي را نفي کنند، اين حديث را روايت نموده اند.