دفاع از احادیث شیعه ۲

Home انجمن ها انتقاد از احادیث شیعه دفاع از احادیث شیعه ۲

این جستار شامل 0 پاسخ ، و دارای 0 کاربر است ، و آخرین بار توسط  dlsvkhth14.blogfa.com در 10 سال، 1 ماه پیش بروز شده است.

در حال نمایش 15 نوشته (از کل 89)
  • نویسنده
    نوشته ها
  • #5429

    ايراد به رسول الله ص

    { وَمِنْهُمْ مَنْ يَلْمِزُكَ فِي الصَّدَقَاتِ فَإِنْ أُعْطُوا مِنْهَا رَضُوا وَإِنْ لَمْ يُعْطَوْا مِنْهَا إِذَا هُمْ يَسْخَطُونَ

    ذليل هستند

    لَئِنْ رَجَعْنَا إِلَى الْمَدِينَةِ لَيُخْرِجَنَّ الْأَعَزُّ مِنْهَا الْأَذَلَّ وَلِلَّهِ الْعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنِينَ وَلَكِنَّ الْمُنَافِقِينَ لَا يَعْلَمُونَ }

    “آنها مى گويند: “اگر به مدينه بازگرديم، عزيزان ذليلان را بيرون مى كنند!” در حالى كه عزت مخصوص خدا و رسول او و مؤمنان است; ولى منافقان نمى دانند”.

    كيست كه نداند در مدينه عزيزترين مردم اصحاب بودند در آن شهر پادشاهي كردند و حكم و قضاوت بدستشان بود. و ذليلترين مردم منافقان و ياران عبدالله بن ابي بودند حتي پسرش با او مخالف بود، پس اين صفت هم با اخلاق صحابه همخواني ندارد. زيرا آنها در عصر خود عزيز بودند و بنظرم تا امروز نيز چون آنها عزيزان و قدرتمندي، پيدا نشد.

    به جنگ روميان نرفتند

    الْمُخَلَّفُونَ بِمَقْعَدِهِمْ خِلَافَ رَسُولِ اللَّهِ وَكَرِهُوا أَنْ يُجَاهِدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَقَالُوا لَا تَنْفِرُوا فِي الْحَرِّ قُلْ نَارُ جَهَنَّمَ أَشَدُّ حَرًّا لَوْ كَانُوا يَفْقَهُونَ (81) فَلْيَضْحَكُوا قَلِيلًا وَلْيَبْكُوا كَثِيرًا جَزَاءً بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ

    اين آيه دربارة جنگ روم است منافقين به جنگ تبوك نرفتند در حاليكه در آن 30000 شمشيرزن مسلمان و از جمله اصحاب كبار مبغوض بعضيها شركت داشتند پس نبايد آنها را منافق بدانيم زيرا خدا منافقين را وصف كرده و مؤمنان را نيز اين طور وصف ميكند.

    { لَكِنِ الرَّسُولُ وَالَّذِينَ آَمَنُوا مَعَهُ جَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ وَأُولَئِكَ لَهُمُ الْخَيْرَاتُ وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ (88) أَعَدَّ اللَّهُ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا ذَلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ

    #5430
    گفتی===========================

    جالب اين‌كه وقتي به خليفه دوم اعتراض مي‌كنند كه چرا شما منافقين را به كار گرفتيد و به آنها مسئوليت داديد؟ مي‌گويد: نستعين بقوة المنافق و إثمه عليه. من از نيروي منافقين در حكومتم استفاده مي‌كنم و گناه نفاق به گردن خودشان است. المصنف لإبن أبي شيبة الكوفي، ج 7، ص 269، ح 120 ـ السنن الكبري للبيهقي، ج 9، ص 36 ـ كنز العمال للمتقي الهندي، ج 4، ص 614، ح 11775.

    جواب=========================================

    سند این روایت

    أنبأ أبو الوليد الفقيه ثنا الحسن بن سفيان ثنا أبو بكر بن أبى شيبة ثنا معمر عن عمران بن حدير عن عبد الملك بن عبيد قال قال عمر رضى الله عنه

    نستعين بقوة المنافقين واثمه عليهم

    بدانیم عبدالملک بن حدیر سدسی کیست ؟

    جرح و تعدیل این شخص :

    رتبته عند ابن حجر :

    مجهول الحال

    قال الحافظ في تهذيب التهذيب 6 / 409 :

    وهذا منقطع فان صح فانما ورد في منافقين لم يعرفوا بالتخذيل والارجاف والله اعلم)

    پس الکی دست و پا نزن . از طل زباله دلیل می اوری و تدلیس هم میکنی

    گفتی===============================================

    وقتي حذيفه به خليفه دوم مي‌گويد: به چه مجوزي از قرآن و سنت، از منافقين استفاده مي‌كني و آنها را در رأس كارها قرار داده‌اي؟ عمر گفت: إني لأستعمله لأستعين بقوته ثم أكون علي قفائه. من از نيروي آنها استفاده مي‌كنم و مراقب آنها هستم. كنز العمال للمتقي الهندي، ج 5، ص 771، ح 14338 ـ الاستذكار لإبن عبد البر، ج 3، ص 202 ـ الفايق في غريب الحديث لجار الله الزمخشري، ج 3، ص 115 ـ شرح نهج البلاغة لإبن أبي الحديد المعتزلي، ج 12، ص 126. خيلي عجيب است! آيا پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) نمي‌توانست اين كار را بكند؟

    جواب=========================================

    تدلیس جنابعالی ادامه دارد گفتی . در بالا قسمتی از حرفاتو قرمز نمودم تا تدلیس شما بخاطر هوای نفست مشخص شود

    عن الحسن أن حذيفة قال لعمر : إنك تستعين بالرجل الفاجر فقال عمر : إني لاستعمله لاستعين بقوته ثم أكون على قفائه

    . اینجا منافق نگفته بلکه گفته فاجررررررررررر. پس خجالت بکش ای نادان نجس .

    در ثانی در امور دنیوی حتی هم کافر هم میتونی از علم و تجربه اش استفاده کنی . مثلا در امریکا جناب بوش از مسلمانان زیادی برای اهدافش استفاده میکند . بحث دین با دنیا جداست . دین موقوف است امورش ولی در دنیا چنین نیس و امور موقوف نمی باشد

    #5431
    تدلیس رافضی

    گفتی===========================

    جالب اين‌كه وقتي به خليفه دوم اعتراض مي‌كنند كه چرا شما منافقين را به كار گرفتيد و به آنها مسئوليت داديد؟ مي‌گويد: نستعين بقوة المنافق و إثمه عليه. من از نيروي منافقين در حكومتم استفاده مي‌كنم و گناه نفاق به گردن خودشان است. المصنف لإبن أبي شيبة الكوفي، ج 7، ص 269، ح 120 ـ السنن الكبري للبيهقي، ج 9، ص 36 ـ كنز العمال للمتقي الهندي، ج 4، ص 614، ح 11775.

    جواب=========================================

    سند این روایت

    أنبأ أبو الوليد الفقيه ثنا الحسن بن سفيان ثنا أبو بكر بن أبى شيبة ثنا معمر عن عمران بن حدير عن عبد الملك بن عبيد قال قال عمر رضى الله عنه

    نستعين بقوة المنافقين واثمه عليهم

    بدانیم عبدالملک بن حدیر سدسی کیست ؟

    جرح و تعدیل این شخص :

    رتبته عند ابن حجر :

    مجهول الحال

    قال الحافظ في تهذيب التهذيب 6 / 409 :

    قال ابن المدينى : هو رجل مجهول . اهـ .

    ]پس این روایت به درد سطل اشغال می خورد . حتی در سنن کبری بیهقهی خودش بلافاصله می گوید ([=

    وهذا منقطع فان صح فانما ورد في منافقين لم يعرفوا بالتخذيل والارجاف والله اعلم)

    پس الکی دست و پا نزن . از طل زباله دلیل می اوری و تدلیس هم میکنی

    گفتی===============================================

    وقتي حذيفه به خليفه دوم مي‌گويد: به چه مجوزي از قرآن و سنت، از منافقين استفاده مي‌كني و آنها را در رأس كارها قرار داده‌اي؟ عمر گفت: إني لأستعمله لأستعين بقوته ثم أكون علي قفائه. من از نيروي آنها استفاده مي‌كنم و مراقب آنها هستم. كنز العمال للمتقي الهندي، ج 5، ص 771، ح 14338 ـ الاستذكار لإبن عبد البر، ج 3، ص 202 ـ الفايق في غريب الحديث لجار الله الزمخشري، ج 3، ص 115 ـ شرح نهج البلاغة لإبن أبي الحديد المعتزلي، ج 12، ص 126. خيلي عجيب است! آيا پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) نمي‌توانست اين كار را بكند؟

    جواب=========================================

    تدلیس جنابعالی ادامه دارد گفتی . در بالا قسمتی از حرفاتو قرمز نمودم تا تدلیس شما بخاطر هوای نفست مشخص شود

    عن الحسن أن حذيفة قال لعمر : إنك تستعين بالرجل الفاجر فقال عمر : إني لاستعمله لاستعين بقوته ثم أكون على قفائه

    . اینجا منافق نگفته بلکه گفته فاجررررررررررر. پس خجالت بکش ای نادان نجس .

    در ثانی در امور دنیوی حتی هم کافر هم میتونی از علم و تجربه اش استفاده کنی . مثلا در امریکا جناب بوش از مسلمانان زیادی برای اهدافش استفاده میکند . بحث دین با دنیا جداست . دین موقوف است امورش ولی در دنیا چنین نیس و امور موقوف نمی باشد

    #5432
    منتظر ردود بعدی باشید .

    الله مستعان

    #5433
    ای رافضی؟؟

    از احادیث شیعه دفاع میکنی؟؟؟

    پس دفاااااععععع کن…

    محمد‌بن يعقوب كليني در اصول كافي (باب اينكه زمين همگي از آن امام است) از ابي‌عبداللهu، روايت مي‌كند كه او گفته است:‌ «دنيا و آخرت براي امام است ـ‌ هر جا كه بخواهد آن را قرار مي‌دهد، و به هر كس كه بخواهد آن را مي‌دهد ـ و از طرف الله تعالي اين اختيار به او داده شده است» اصول كافي چاپ هند/ص 259

    ==

    پس يك مسلمان منصف از اين عبارت چه برداشتي مي‌كند در حالي‌كه الله تعالي در آيات محكمش مي‌فرمايد:

    الأعراف: ١٢٨

    «زمين از آن الله تعالي است آن را به هر كس كه بخواهد، مي‌دهد.»

    آل عمران: ١٠٩

    «پادشاهي و فرمانروايي آسمان‌ها و زمين از آن الله تعالي است.»

    النجم: ٢٥

    «آخرت و دنيا از آن الله تعالي است»

    الملك: ١

    «پر بركت و زوال‌ناپذير است كسي كه حكومت جهان هستي به دست اوست، و او بر هر چيز تواناست.»

    #5434
    شيعه می گویند و مي‌نويسند که: ‌«علي گفته: … من اول و آخر و من ظاهر و باطن و من وارث زمين هستم.» رجال الكشى، چاپ هند/ص 138

    و اين عقيده نیز مانند عقيدة نخست، باطل و بي‌پايه است. و عليt از آن مبرا است، و اين تنها يك تهمتي بزرگ است كه به او زده شده، و حاشا از اين‌كه حضرت علي چنين بگويد.

    اين در حالي است كه الله تعالي مي‌فرماید‌:

    الحديد: ٣= «اوست اول و آخر و ظاهر و باطن»

    الحديد: ١٠= «و ميراث آسمان‌ها و زمين از آن الله تعالي است.»

    و مفسر شيعي مشهور مقبول احمد اين آية سوره زمر:( وَأَشْرَقَتِ الأَرْضُ بِنُورِ رَبِّهَا) ‌را تفسير كرده و گفته:‌ «جعفر صادق مي‌گويد: پرودگار زمين همان امام است. پس وقتي‌كه امام خارج مي‌شود، نورش كافي است و ديگر مردم به نور خورشيد يا ماه احتياجي نخواهند داشت.» انديشه كنيد كه چگونه آنها امام را به‌عنوان پروردگاري قرار داده‌اند آنجا كه در معناي (بِنُورِ رَبِّهَا)) گفته‌اند:‌ امام همان رب است و مالك زمين (بيوگرافی مقبول احمد, ص 339)

    و بدين‌سان اين مفسر شيعي در تفسير اين آية سورة زمر: (الزمر: ٦٥ – ٦٦)

    گفته كه در كافي از جعفر صادق روايت شده كه معنايش اين است كه: اگر در ولايت علي، كسي را شريك قرار دهي، «عملت نابود مي‌شود» از آن حاصل مي‌شود.

    سپس در تفسير (بَلِ اللهَ فَاعْبُدْ وَكُنْ مِنَ الشَّاكِرِينَ) گفته: يعني پیامبر را همزمان با طاعت، عبادت و بندگي كنيد و او را سپاس‌گذاري كنيد چرا كه ما، برادري براي تو قرار داديم و پسرعمويت را به‌عنوان بازوي كمكي و تقويتي براي تو قرار داديم.( بيوگرافی مقبول احمد, ص 923)

    #5435

    نگاه كنيد كه چگونه به دروغ تفسير اين آيه را به جعفر صادق نسبت داده‌اند، در حالتي‌كه همه آن آيات در زمينه توصيه الله تعالي و اين‌كه الله تعالي خالق همه چيز است و هموست كه بايستي همه عبادات را متوجه او ساخته می باشد.

    چگونه آن را تحريف كرده‌اند و آن شرك جلي را از آن بيرون آورده‌اند؟ خدا به آنها سزا بدهد. و بدين‌سان اين مفسر شيعي در تفسير اين گفتة الهي: [وَمَا خَلَقْتُ الجِنَّ وَالإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ] {الذاريات:56} گفته كه جعفر صادق به نقل از حسينt آن را چنين تفسير كرده كه الله تعالي جن و انس را آفريده تا او را بشناسند، چون اگر او را بشناسند، او را عبادت خواهند كرد. آنگاه يكي از آنها پرسيد:‌ آن شناخت چيست؟! جواب داد: به اينكه مردم امام زمان خود را بشناسند.(بيوگرافی مقبول احمد, ص 923)

    ===

    و كليني در اصول كافي نقل كرده كه امام محمد باقر گفته: ما صورت و چشم خدا در خلقش هستيم و دستان او هستيم كه به رحمت بر بندگان باز و گسترده شده است.(اصول كافي ص 83)

    ====

    و همچنين گفته: ما زبان الله تعالي و صورت الله تعالي و ما چشم الله تعالي در ميان خلقش هستيم. (اصول كافي ص 84)

    ===

    و از ابي‌عبداللهu (جعفر صادق) نقل شده كه اميرالمؤمنين چه بسيار كه مي‌گفت: من شريك‌ الله تعالي در ميان بهشت و جهنم هستم … چندين خاصيت به من داده شده كه قبل از من به كس داده نشده، (علوم) مربوط به مرگ و مصيبت‌ها و نسب‌ها و فصل الخطاب را ياد گرفتم. آنچه كه از من سبقت گرفته (و قبل از من بوده) از دست من در نرفته، و آنچه را كه از من پنهان و غايب شده، غايب نشده است(اصول كافي ص 117)

    #5436
    نگاه كنيد كه چگونه به خود جرأت داده‌اند كه صفات الله تعالي را براي حضرت علي ثابت كنند. و همچنین مفسر شيعي مقبول‌ احمد در تفسير اين آيه سورة قصص: [كُلُّ شَيْءٍ هَالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ] {القصص:88} گفته كه جعفر صادق در تفسير آن گفته است:‌ما صورت خدا هستيم.
    نگاه كنيد كه چگونه امام را به‌عنوان خدايي جاويدان قرار داده‌اند. خداوند از آنچه كه آن ظالمان مي‌گويند بس بدور است.
    و كليني در باب اينكه «ائمه علم آنچه كه بوده و خواهد بود و اينكه چیزی بر آنها پوشيده نيست». از جعفر صادق نقل كرده. كه: «من آنچه را كه در آسمان‌ها و زمين و آنچه را كه در بهشت و جهنم است، مي‌دانم و آنچه را كه بوده، و آنچه را كه خواهد بود، مي‌دانم.»

    اصول كافي ص 160

    =====

    و كليني همچنين درباب اينكه ائمه‌ مي‌دانند كه چه وقتي مي‌ميرند، و فقط با انتخاب خود مي‌ميرند، ذكر كرده كه ابوعبدالله گفته است: «هر امامي كه نداند چه بر سرش مي‌آيد، پس او حجت خدا بر خلقش نيست.»

    اصول كافي ص 158

    #5437

    و نيز كليني در اصول كافي كه بزرگترين مراجع شيعه است، در باب (ائمه همه علومي را كه به ملائكه و انبياء و پيامبران عليهم‌السلام، داده شده، مي‌دانند،) از حضرت ابي‌عبداللهu ذكر كرده كه او گفته است:‌ الله تعالي داراي دو علم است، علمي كه ملائكه و پيامبران و رسولانش را هم از آن مطلع ساخته، پس از آن علم ما هم مطلع هستيم. و علمي كه به خود اختصاص داده است. پس اگر چيزي از آن بنظر خدا رسيد، ما را از آن هم مطلع مي‌سازد و ائمه قبل از ما هم بدان‌ها عرضه شده است.»

    نگاه كنيد، آنها به زعم خودشان ائمه را حتي از ملائكه و پيامبران و رسولان هم داناتر و عالم‌تر دانسته‌اند. و آنها را با الله در علومش شريك دانسته‌اند. همه اينها كفر و دروغ و بهتان است.

    و اصول كافي و مراجع و مؤلفات ديگر شيعه سرشار از اين چرنديات و تهمت‌هاست و ما فقط در اينجا قسمت كوتاهي را ذكر كرديم. و شيعه‌ها داراي قصیده‌ای به زبان اردو هستند كه آكنده از شرك به الله تعالي است. در آن قصائد شديداً دربارة أئمه اغراق شده است تا جائيكه در بعضي از آنها آمده است كه سایر پيامبران در وقت سختي و شدت از علي مدد و كمك می طلبند مثلاً نوح در وقت غرق شدن از او كمك خواسته، و ابراهيم و لوط و هود و شيث همگي از او كمك خواسته، و او هم آنها را ياري داده است. و اينكه معجزات علي عظيم و شگفت‌آور است! و علي (پناه بر خدا) بر همه چيز قادر و توانا است.

    سطور فوق تنها چندين عبارت از كتب معتمد شيعه است تا خواننده بداند كه كتاب‌هاي آنان سرشار از اين‌گونه عقايد شرك‌آميز است. پس آيا كسي با وجود دارا بودن اين عقايد مي‌تواند مسلمان باقي بماند؟!

    خداوند مي‌فرماید:‌

    الله خالق هر چيزي است، و بر همه چيز وكيل (و آگاه) است.» = الزمر: ٦٢

    «و كسی را در حكم ‌رانی‌اش شريك نمي‌گيرد.»=الكهف: ٢٦

    «خدايي كه هيچ معبودي جز او وجود ندارد. اوست زنده (و) قيوم، نه خوابى سبك او را فرو مى‏گيرد و نه خوابى گران‏، هر آنچه را كه در آسمان‌ها و زمين است، از آنِ اوست‏»=البقرة: ٢٥٥

    « و قطعاً به تو و به كسانى كه پيش از تو بودند وحى شده است: «اگر شرك ورزى حتماً كردارت تباه و مسلّماً از زيانكاران خواهى شد» =الزمر: ٦٥

    اين آيات و امثال آنها صريحاً قايل بر اين هستند كه تنها خداوند خالق همه چيز است و تدبيركننده و چاره‌انديش آسمان‌ها و زمين است و بر همه چيز توانا است و او همه چيز را مي‌داند.

    و شيعه در پي اثبات صفات الهي براي ائمه خود مي‌باشند، آيا اثبات صفت الهي براي غير الله شرك نيست؟!

    #5438
    بداء به‌معناي ظهور بعد از پنهان شدن است. چنان‌كه در قرآن آمده است
    الزمر: ٤٧=« و از سوى خداوند چيزى برايشان آشكار شود كه گمان نمى‏كردند».
    يا به‌معناي: پيدايش رأی جديد است كه قبلاً وجود نداشته است, چنان‌كه در قرآن آمده است‌:
    يوسف: ٣٥= « آن گاه پس از ديدن آن نشانه‏ها، به نظرشان آمد كه او را تا چندى به زندان افكنند.»

    و بداء با هر دو ‌معناي که ذکر شد، مستلزم جهل قبلي و پيدايش دانش و آگاهي بعد از آن است. كه هر دوي اين‌ها در سنت خداوند محال است. چرا که علم خداوند ازلي و ابدي است. چنانكه فرموده است

    الأنعام: ٥٩==«كليد‌هاي غيب تنها در نزد اوست، و جز او كسی آنها را نمي‌داند، او آنچه را كه در خشكي و درياست، مي‌داند، هيچ‌ برگي (از درختي) نمي‌افتد مگر اينكه از آن آگاه است، و نه هيچ‌ دانه‌اي در تاريكي‌هاي زمين، و نه هيچ تر و خشكي وجود دارد، ‌جز اينكه در كتابي آشكار [در كتاب علم خدا] ثبت است.»

    و شيعه معتقدند به اينكه (صفت) بداء در الله تعالي تحقق پيدا كرده است، چنان‌كه عبارت‌هاي زير كه از مراجع اصل آنها نقل شده است بر آن دلالت دارند

    محمدبن يعقوب كليني در كتابش (اصول كافي) باب كاملي را به بداء اختصاص داده و آن را (باب بداء) نام نهاده، و روايت‌هاي فراواني را در آن باب آورده است كه ما بعضي از آنها را ذكر مي‌كنيم: از زراره‌بن‌اعين از يكي از آنها نقل است كه: ‌«الله‌تعالي با هيچ چيزي مثل بداء عبادت نشده است. (يعني هيچ عبادتي به پاي آن نمي‌رسد) و در روايت ابن‌ابي‌عمير از هشام پسر سالم از جعفر صادق نقل شده كه: الله‌تعالي با هيچ چيزي مانند بداء بزرگ و تعظيم نداشته شده است!!»

    «از مرازم ‌بن حكيم نقل است كه گفته است: از ابوعبدالله شنيدم كه مي‌گفت: هيچ پيامبري مقام نبوت دريافت نكرده مگر آنكه براي الله تعالي به 5 چيز اعتراف كرده است: بداء، مشيت، سجده، بندگي، و طاعت.»

    #5439

    و ريان بن‌صلت گفته است: از رضاu شنيدم كه مي‌گفت:‌ «خداوند هيچ پيامبري را نفرستاده مگر به حرام ساختن شراب و اقرار كردن به بداء» و همچنين كليني نقل كرده: «براي الله تعالي نسبت به ابومحمد، بعد از ابوجعفر، رأي جديدي كه قبلاً آن را نداشته بود، ظاهر شد. چنان‌كه در ارتباط با موسي بعد از رفتن اسماعيل، رأيي ظاهر شد كه حال او را نمايان ساخت. و بداء چنان است كه تو با خودت سخن گفته باشي گر چه باطل‌گرايان خوششان نيايد. و ابو محمد بعد از من بر حق است و او علمي در اختيار دارد كه بدان احتياج است، و ابزار امامت همراه اوست.»

    آري، اينان در اين باره بر خدا و بر ائمه خودشان دروغ بسته‌اند ـ در ارتباط با الله گمان غيرحق و گمان جاهليت مي‌برند ـ ادعا مي‌كنند كه الله مي‌خواست ابوجعفر را امام كند پس وقتي كه او مرد قبل از آنكه امام شود، در آن هنگام براي الله تعالي چنين هويدا شد كه امام ابومحمد باشد و اين كار را هم كرد. و اين همانگونه است كه او مي‌خواست اسماعيل را به‌عنوان امام قرار دهد، پس (پناه بر خدا) رأي جديدي به‌نظرش رسيد و رأي سابق خود را تغيير داد، و موسي كاظم را به‌عنوان امام مردم قرار داد. و اين‌گونه بخاطر تبعيت از اميال و آرزوهاي خودشان، بر الله تعالي افتراء مي‌بندند، پس عذاب جهنم انتظار آنها را مي‌كشد بخاطر اين عقائدی كه دارند. و خدا آنها را بكشد! فراموش كردند كه اين عقيدة بدائيت نسبت دادن جهل و ناداني به خداي دانا و آگاه و كاردان و بزرگ است و كفر آشكاري مي‌باشد.

    #5440

    و كليني از ابوحمزه ثمالي نقل كرده كه او گفته است:‌ از ابوجعفرu شيندم كه مي‌گفت: الله تعالي اين امر را تا هفتاد سال زمان‌بندي كرده است. پس وقتي كه حسينu كشته شد، خشم الله تعالي بر اهل زمين فزوني گرفت و آن را تا 140 سال به تأخير انداخت و ما در اين باره با شما سخن گفتيم. و شما آن حديث و سخنان را بازگو كرديد، و پرده‌دري نموديد، و بعد از اين ديگر الله تعالي وقتي براي ما مقرّر نكرد. ﭽ ﯕ ﯖ ﯗ ﯘ ﯙﯚ ﯛ ﯜ ﯝﭼ الرعد: ٣٩ ابوحمزه گفت: در اين باره با جعفر صادق سخن گفتم. او گفت: اين‌گونه بوده است.»[url=file:///C:/Users/majjid/Desktop/%D8%A8%D8%B7%D9%84%D8%A7%D9%86%20%D8%B9%D9%82%D8%A7%DB%8C%D8%AF%20%D8%B4%DB%8C%D8%B9%D9%87.doc#_ftn2][2][/url”>
    و مراد از (اين امر) در كلامش، همان ظهور مهدي است.

    گذشته از اين، همه اين مدعيات آنها باطل و بي‌پايه است. چرا كه از عقيدة (بداء) چنين اسنتباط مي‌شود كه خداوند «نعوذ بالله» نسبت به اين اشياء دير هنگام جاهل و نا‌آگاه بود، و فقط زماني متوجه آنها شده كه آنها پديد آمده‌اند. و به مقتضاي همين پيدايش رأي خود را تغيير داده، و رأي جديدي را اتخاذ كرده است. بي‌خبر از اين‌كه نسبت دادن جهل به الله تعالی كفري واضح و بي‌پرده است.

    #5441
    #5442

    مجلسي مي‌گويد: «نعماني از امام محمد باقر ؛ روايت كرده كه او گفته است: وقتي كه امام مهدي ظاهر مي‌شود، ملائكه او را تأييد مي‌كنند، و اولين كسي که با او بيعت مي‌كند، محمدe است و سپس عليu، و شيخ طوسي و نعماني از امام رضيu روايت كرده‌اند كه از نشانه‌هاي ظهور مهدي اين است، كه به‌صورت عريان در مقابل قرص خورشيد ظاهر خواهد شد.»

    پس نگاه كن اي رافضیییییییییی ـ خدا به تو رحم كند ـ كه آنها چگونه به پيامبرe و عليu اهانت كرده و به دروغ و بهتان ادعا مي‌كنند كه آنها با مهدي بيعت خواهند كرد. پس باز هم در افترائي ديگر، مي‌گويند كه مهدي لخت و برهنه و بدون لباس ظاهر خواهد شد. واقعاً اين چه ديني است؟! (خدا آنها را بي‌آبرو كند!) پس شيعه در افترائي ديگر از قول پيامبرe مي‌گويند: «كسي كه يك بار متعه شود، مرتبه او همچون مرتبة حسین است، و كسي كه دو بار متعه شود، مرتبة او همچون مرتبة حسن است. و كسي كه سه بار متعه شود، مرتبة او همچون علي‌بن‌ابي‌طالب است، و كسي كه چهار بار متعه شود، مرتبة او همچون مرتبة من است.»

    به اين احمق‌ها نگاه كنيد! آيا مرتبه و درجه حضرت حسين اين‌ قدر پايين است؟! ما سني‌ها معتقديم به اين‌كه فرد هر چند در مقام عبادت بالا رود، باز هم به پاي اصحاب رسول‌اللهe نمي‌رسد، حال چه رسد به سرور جوانان بهشتي و نوة رسول‌الله؟! و چگونه است كه آنها تا اين اندازه قدر و ارزش برادر بزرگتر وي حضرت حسن، و پدرش حضرت علي، كه چهارمين خليفة راشده است، پايين مي‌آورند؟! و اما تهمت و افتراء آنها نسبت به سالار اولين و آخرين و برترين پيامبران حضرت محمدe كه مي‌گويند هر كس چهار بار متعه کند، درجه و مرتبة او را پيدا مي‌كند، در جاي خود بماند. (پناه به خدا)

    خدايا ما از آنچه كه اين مغرضان ادعا مي‌كنند، به تو تبري مي‌جوئيم، و امر آنها را به خداي قاهر جبار واگذار مي‌كنيم، و هيچ حول و قوتي نيست الا به كمك الله تعالي.

    #5443

    و شيعه در حق حضرت عليu گفته است:

    حضرت علي خطبه خوانده سپس رويش را برگرداند، در حالي‌كه در ميان آنها مردمي از اهل بيتش و خواصش و پيروانش ديده مي‌شد و گفت: قطعاً من دانستم كه خلفاي قبل از من به‌صورت عمدي كارهايي برخلاف (فرمان) رسول‌ اللهe انجام دادند و عهد و پيمان او را شكستند و سنت او را تغيير دادند …

    اگر مردم را بر ترك كردن از قوانين و سلوك تعيين شده آنها وادارم، و‌ آنها را به جايگاه‌شان انتقال دهم، پس هم از من، پراكنده مي‌شوند و ورثة فاطمه شلاق كاري مي‌شود، … خلاصه اگر ساير ملت‌ها را هم به كتاب الله و سنت پيامبرش بازگردانم، همگي از دور من پراكنده مي‌شوند.

    و اين روايت هم از جمله روايات كافي است؛

    آيا اين معقول است كه حضرت علي كه معروف به شير خدا و قهرمان و حيدر كرار است، چنان‌كه از روايت‌هاي آنها بر مي‌آيد، اين‌گونه ترسو و ذليل نشان داده مي‌شود و مي‌ترسد كه سپاهش او را ترك گويند، به همين خاطر، از اين‌كه مردم را به كتاب الله و سنت واقعي پيامبر ارجاع دهد، منصرف مي‌شود و با وجود آن‌كه امام و خليفه آنهاست، ترجيح مي‌دهد كه آنها بر سر روش سنت ستيز خلفاي راشدين ـ كه به عمد عهدشكني كردند ـ باقي بمانند؟!

در حال نمایش 15 نوشته (از کل 89)

شما برای پاسخ به این جستار باید وارد تارنما شوید.