Home › انجمن ها › انتقاد از احادیث شیعه › دفاع از احادیث شیعه ۲
این جستار شامل 0 پاسخ ، و دارای 0 کاربر است ، و آخرین بار توسط dlsvkhth14.blogfa.com در 10 سال، 1 ماه پیش بروز شده است.
-
نویسندهنوشته ها
-
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #1730
با اینکه مشغله کاری و فکری زیادی دارم. اما با این تفاصیل امدم تا جواب جناب اوربان موحد را بدهم. البته بنده بدون توهین و اهانت و افترا مطالب را بیان می کنم. کاری که متاسفانه اوربان موحد استفاده می کند. هر چند ما سعی صدر نشان می دهیم اما این جناب نه تنها اهمیت نمی دهد بلکه حتی با تهدید مطالب خودش را بیان می کند. اگر جناب اوربان موحد با بنده می خواهند یگ گفتگوی دوستانه داشته باشند. بهتر است از توهین و افترا بپرهیزنند.اما متاسفانه ایشان بدون توجه به این موارد همچنان به توهین و افترا به بنده و متاسفانه به امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف پرداختند. بنده اگر بخواهم در مورد امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف مطلب بنویسم. مطلب به درازا می کشد. اما انشا الله مطالبی دارم که باعث بطلان ادعای ایشان در مورد امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف هست. متاسفانه بنده وقت کافی ندارم. بنابراین جناب اوربان موحد به جای اهانت و افترا سعی کنند با ادب مطلب بنویسند اما ایشان با اینکه تذکر دادم رعایت یک ادب دوستانه را ندارند و فاقد ان هستند. اگر مطلبی دارند بیان کنند بدون اهانت و افترا. ما هم جواب ایشان را می دهیم.اما با این تفاصیل باز بنده به احترام اهل سنت جواب ایشان را می دهم. تمام مطالب بنده از کتب اهل سنت هست. یک نکته: بنده هم مانند جناب اوربان موحد ممکنه مدتی نباشم. صادقانه عرض کنم باید دنبال خانه باشم. و مدت اجاره بنده رو به اتمام هست بنابراین معلوم نیست کی بتوانم به سایت بیایم. اما انشاالله به سایت امده و جواب ایشان را خواهم داد. الان هم به حول و قوه ی الهی و با لطف و کرم اقا امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف جواب بعضی از مطالب ایشان را می دهیم. شما که ادعا می کنید که سنت را از صحابه گرفتید و سنت صحابه همان سنت پیامبر اسلام صل الله علیه و اله و سلم هست لطفا به این موراد جواب دهید.
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #5324شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #5325اگر اين صحابه فقط به دنبال تجارت رفته بودند، ميشد توجيه كرد، ولي به دنبال تجارت و لهو و لعب رفته بودند و به همين خاطر از مسجد خارج شدند و پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) را كه در حالت ايستاده و خطبه خواندن بود، تنها گذاشتند. آيا اين واقعاً خجالت ندارد؟!!! در خود صحيح بخاري نقل شده است كه جابر بن عبد الله انصاري ميگويد: أقبلت عير يوم الجمعة و نحن مع النبي صلي الله عليه و سلم، فثار الناس إلا إثنا عشر رجلا، فأنزل الله «وَ إِذا رَأَوْا تِجارَةً أَوْ لَهْواً انْفَضُّوا إِلَيْها». در يك روز جمعهاي يك قافلهاي وارد مدينه شد و ما هم با پيامبر (صلي الله عليه و سلم) در نماز جمعه بوديم. تمام صحابه، پيامبر (صلي الله عليه و سلم) را رها كردند و فقط 12 نفر ماندند و اين آيه هم نازل شد: «هنگامي كه تجارت يا سرگرمي و لهوي را ببينند، پراكنده ميشوند و به سوي آن ميروند». صحيح البخاري لمحمد بن اسماعيل البخاري، ج 6، ص 63، ح 4899، كتاب التفسير، باب «وَ إِذَا رَأَوْا تِجَارَةً»اين چيست؟ چه مسئلهاي بود؟ اين چه لهو و لعبي بود؟ چه تار و تنبور و طبل و شيپوري بود كه صحابه به طرف آن رفتند و خطبه نماز جمعه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) را رها كردند؟! ابن حجر توضيح جالبي داده است و ميگويد حالا شما خيلي اشکال نگيريد که نماز را رها کردند ، اول نماز که حاضر بودند حالا آخر نماز رها کردند « تَفَرَّقُوا فِي أَثنَاءِ الصَّلاَۀِ فَأَتَمَّ بِهِم الصَّلاَۀَ الجُمُعَۀ فَإِنَّ الإِستِداَمَۀ يُقتَفَرُ فِيهَا مَا لاَ يُقتَفَرُ في الإبتداء : اينها وسط نماز متفرق شدند و پيغمبر هم با همان افراد باقي مانده نماز جمعه اش را کامل کرد و حالا در ادامه اگر يک اشکالاتي پيش بيايد اشکالي ندارد مهم اين است که در آن اول اشکالي پيش نيايد » نماز جمعه پيامبر اکرم به حد نصاب رسيد و پيغمبر هم نماز جمعه را بر قرار کرد و تا الله اکبر را گفت اينها رفتند .فتح الباري ـ جلد 5 ـ صفحه 316.شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #5326آيا کسيکه در حضور پيامبر اکرم وسط نماز جمعه و اصلاً ما تصورش را نميتوانيم بکنيم اگر به ما بگويند يکبار در کل عمرتان اجازه داريد يک نماز جمعه را با پيامبر بخوانيد چه احساسي به شما دست خواهد داد ! پيامبري که بزرگترين مخلوق و اشرف مخلوقات هستند و آنها وسط نماز جمعه به دنبال خريدن غذا ميروند و نماز را رها کنند و بروند و اين واقعاً مطلب بسيار سنگيني است .رسول خدا در آن روزهاي آخر فرمودند براي من دوات و قلم بياوريد تا خودم براي شما بنويسم چيزي را که اگر به آن عمل کنيد بعد از من ديگر گمراه نميشويد ، آيا گمراهي بد چيزي بود که حاضرين در خانه پيامبر اکرم سر و صدا کردند ؟ روز آخر عمر پيامبر چه کسي مي آيد اطراف پيامبر اکرم را بگيرد ؟ آيا غير از صحابه مي آيند ؟ اگر صحابه نيامدند و منافقين بودند بايد بگوئيم واي به حال اين صحابه که پيامبرشان را در حال مرض رها کردند تا منافقين بيايند و اطراف ايشان را بگيرند اگر حاضرين از صحابه بودند بايد بگوبند همان صحابه سر و صدا کردند و مانع نوشتن وصيتنامه پيامبر اکرم شدند. جواب این روایت: { محمد بن علي بن الحسين في (العلل) عن أبيه، عن سعد، عن أحمد ابن محمد، عن علي بن الحكم، عن سيف بن عميرة، عن داود بن فرقد قال: قلت لأبي عبد الله عليه السلام: ما تقول في قتل الناصب ؟ فقال: حلال الدم، ولكني أتقي عليك فان قدرت أن تقلب عليه حائطا أو تغرقه في ماء لكيلا يشهد به عليك فافعل، قلت: فما ترى في ماله ؟ قال: توه ما قدرت عليه}…..ناصبی کیست؟ کجای روایت گفته تمام اهل سنت ناصبی هستند؟ چرا داری بهتان می زنی؟ در مورد علم حدیث مطالبی از سوی شما بیان شد. بنده هر چند نمی خواهم وارد مباحث رجالی و حدیثی و درایه شوم. اما جواب شما به صورت مختصر می دهم. اما ادعای شما در مورد احادیث شیعه بی مورد و حتی افترا و توهین امیز بود.
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #5327اما شما که ادعا می کنید سنت را از صحابه گرفتید به این موارد ما جواب منطقی بدهید. رواياتي كه ما از ائمه (عليهم السلام) داريم، چندين برابر رواياتي است كه شما از صحابه داريد. شما افتخار ميكنيد به صحاح سته ـ صحيح بخاري، صحيح مسلم، صحيح ترمذي، سنننسائي، سنن أبي داود و سنن ابن ماجه يا موطأ مالك ـ و اگر تمام روايات اينها را جمع كنيد، ميبينيد كه چقدر روايت داريد. إبن أثير جزري در کتاب جامع الأصول، تمام روايات تکراري صحاح سته را حذف کرده و آمار داده است تمام رواياتي که اينها از صحابه در صحاح سته دارند، مجموعاً 9483 حديث است. در حاليکه تنها در کتاب کافي ما به تنهايي 16199 حديث دارد؛ يعني نزديک به دو برابر تمام صحاح سته شما. مرحوم شيخ صدوق (ره) در کتاب من لا يحضره الفقيه، مجموعا 5963 حديث آورده است. مرحوم شيخ طوسي (ره) در کتاب تهذيب الأحكام، مجموعا 13590 حديث آورده است. مرحوم شيخ حرّ عاملي (ره) مجموع روايات کتب أربعه را در وسائل الشيعة جمع کرده كه مجموعا 35868 حديث ميشود. بعد از وسائل الشيعة، مرحوم ميرزاي نوري (ره) در مستدرک الوسائل تمام رواياتي را که شرايط کتب أربعه را داشته، اما صاحب وسائل غفلت کرده و نياورده را جمع کرده كه مجموعا 23129 حديث شده است. خب، آن آمار روايت ما و اين هم آمار روايت شما. بزرگان شما هم آمار دادهاند، اما ما خجالت ميکشيم اين آمارها را نقل کنيم. اين آمارها را خودتان نقل کردهايد: آقاي محمد بن اسماعيل بخاري ـ متوفاي 256 هجري ـ ميگويد: وقتي خواستم کتاب صحيح خود را بنويسم، از ميان 600 هزار روايت، فقط 2761 روايت را برگزيدم. تاريخ بغداد، ج2، 8، شماره424 ـ إرشاد السارى، ج1، ص50 ـ جامع الاُصول للجزرى، ج1، ص109.
از اينجا پي توان بردن كه در دريا چه طوفان است
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #5328اگر ما با يک کمونيست يا يهودي يا مسيحي مواجه شويم که به ما اعتراض کند كه بر سر اسلام شما چه آمده است؟ اين اسلامي که در کتابهاي صحاح سته نقل شده، چه اسلامي است که به مدت 120 سال آمدند از نقل روايات جلوگيري کردند و اين فنر را فشار دادند و وقتي رها شد، تا کجا رفته است که حدود 597 هزار روايت دروغ آمده است؟ آقاي مسلم بن حجاج نيشابوري ـ متوفاي 261 هجري ـ كه بعد از بخاري آمده و بعد از بررسيهايي كه كرده ميگويد: من 300 هزار روايت را بررسي كردم و از ميان آنها، فقط 4 هزار روايت را نقل کردم. المنتظم لإبن الجوزى، ج12، 171، شماره 1667 ـ طبقات الحفّاظ للذهبى، ج2، ص589، شماره1667. يعني 296 هزار روايت را دور انداخته است. ولي اينها نه تنها مايه افتخار نيست، بلکه مايه خجالت شماست. ما در ميان راويانمان کسي را داريم همچون مغيرة بن سعيد که به تنهايي يكصد هزار روايت نقل کرده که مرحوم مامقاني (ره) در تنقيح المقال آورده است. ولي وقتي جمله امام صادق (عليه السلام) فرمود: لعن الله مغيره بن سعيد، فقد دسّ في أحاديث أصحاب أبي ما لم يحدث به قط. خداوند مغيره بن سعيد را لعنت کند که در أحاديث أصحاب پدر من دسيسه نمود و أحاديثي را نقل کرد که به هيچوجه پدرم آنها را بيان نفرموده بود. همين يک جمله امام صادق (عليه السلام) کفايت نمود که علماي شيعه براي اينهمه روايت از مغيره، ارزشي قائل نشوند. در تمام جوامع روايي ما، به اندازه 5 حديث هم از او نياوردهاند و فاتحه مغيره خوانده شد و تمام روايات او به هوا رفت. اين افتخار شيعه است که تا اواخر قرن سوم، ائمه (عليهم السلام) در ميان مردم حضور داشتند.
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #5329در طول عمر با برکت ائمه (عليهم السلام) ـ از امير المؤمنين (عليه السلام) تا امام عسكري (عليه السلام) ـ به تعبير شيخ حر حاملي (ره) كه در جلد 30 وسائل الشيعة، ظاهراً در الفائده الرابعة، صفحه320 ميگويد: توسط صحابه ائمه (عليهم السلام)، بيش از 6600 کتاب تأليف شده که از ميان آنها 400 أصل به عنوان أصول أربعمائه أخذ شده که کافي ما، عصاره اين أصول أربعمائه است. همچنین شما که دم از صحابه می زنید و احادیث خودتان را از این صحابه گرفتید و به ما خورده می گیرید که ما دارای احادیث ضعیف هستیم؛ که در واقع بهتان و افترا دشمنان اسلام بر ضد مکتب اهلبیت علیهم السلام است. اما شما جواب بدهید که این سنت از سوی صحابه چگونه به دست شما رسیده است. شیعه قائل است که صحابه ای که در خط پیامبر صل الله علیه و اله و سلم بودند و به فرامین ان جناب عمل کردند از نظر شیعه مورد قبول هست اما صحابه ای که چه در زمان پیامبر صل الله علیه و اله و سلم و چه بعد از پیامبر صل الله علیه و اله و سلم از خط و سیره ایشان عدول کردند برای ما ارزشی ندارند. خداوند در جايجاي قرآن، ردّ پاي منافقين را مطرح كرده است و يك سوره مستقل هم به نام منافقين دارد و حتي كار به جايي ميرسد كه قرآن ميفرمايد: «اي پيامبر! تو خيلي از منافقين را نميشناسي»: وَ مِمَّنْ حَوْلَكُمْ مِنَ الْأَعْرابِ مُنافِقُونَ وَ مِنْ أَهْلِ الْمَدينَةِ مَرَدُوا عَلَي النِّفاقِ لا تَعْلَمُهُمْ نَحْنُ نَعْلَمُهُمْ. و از (ميان) اعراب باديهنشيني كه اطراف شما هستند، جمعي از منافقان هستند و از اهل (خود) مدينه (نيز) گروهي سخت به نفاق پايبندند كه آنها را نميشناسي و ما آنها را ميشناسيم. سوره توبه / آيه 101. شايد هم مصلحت نبوده كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) همه آنها را بشناسد. جالب اين است كه يكي از بزرگان مصر به نام جناب ابراهيم علي سالم كه كتابي دارد به نام النفاق و المنافقون، ميگويد: يك سوم قرآن (يعني 10 جزء) درباره منافقين است.
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #5330جالب اين است كه در جنگ أحد، آمار مسلماناني كه به جنگ ميرفتند، هزار نفر بود و همه بزرگان هم اين را آوردهاند و خداوند هم در آيه 88 سوره نساء اشاره به اين قضيه دارد: فَما لَكُمْ فِي الْمُنافِقِينَ فِئَتَيْنِ. در اين جنگ، ميان مسلمانان اختلاف افتاد و يكدسته از مسلمانان به تبعيت از عبد الله بن أبي كه سركرده منافقين بود برگشتند و به جنگ أحد نرفتند. در روايت آمده است: رجع ناس من أصحاب النبي صلي الله عليه و سلم من أحد و كان الناس فيهم فرقتين، فريق يقول اقتلهم و فريق يقول لا، فنزلت: «فَما لَكُمْ فِي الْمُنافِقِينَ فِئَتَيْنِ». صحيح البخاري لمحمد بن اسماعيل البخاري، ج 5، ص 181، ح 4589. جالب اينكه جناب إبن كثير دمشقي سلفي در كتاب البداية و النهاية، جلد 4، صفحه 15 ميگويد: فخرج رسول الله صلي الله عليه و سلم و المسلمون … و هم ألف رجل . . . فمضي رسول الله صلي الله عليه و سلم حتي نزل بأحد و رجع عنه عبد الله بن أبي بن سلول في ثلاثمائة، فبقي رسول الله صلي الله عليه و سلم في سبعمائة. در ميان هزار نفري كه در جنگ أحد همراه رسول الله (صلي الله عليه و سلم) بودند، 300 نفرشان منافق بودند كه به رهبري عبد الله بن أبي برگشتند و به جنگ نرفتند و 700 نفر با رسول الله (صلي الله عليه و سلم) ماندند. قرآن هم درباره اينها صراحت دارد: فَما لَكُمْ فِي الْمُنافِقِينَ فِئَتَيْنِ وَ اللَّهُ أَرْكَسَهُمْ بِما كَسَبُوا أَ تُرِيدُونَ أَنْ تَهْدُوا مَنْ أَضَلَّ اللَّهُ وَ مَنْ يُضْلِلِ اللَّهُ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ سَبِيلاً. چرا درباره منافقين دو دسته شدهايد؟ (بعضي جنگ با آنها را ممنوع و بعضي مجاز ميدانيد) در حاليكه خداوند به خاطر اعمالشان (افكار) آنها را به كلي وارونه كرده است. آيا شما ميخواهيد كساني را كه خداوند (بر اثر اعمال زشتشان) گمراه كرده، هدايت كنيد؟! در حاليكه هر كس را خداوند گمراه كند، راهي براي او نخواهي يافت. سوره نساء / آيه 88. اين از نكات خيلي جالب است كه وقتي اسم منافقين ميآيد، اين آقايان ميگويند: «منافقين جزء صحابه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) نبودند و منافقين چند نفر بيشتر نبودند و شناخته شده هم بودند». در اين مورد چه جوابي دارند كه در جنگ أحد، يك سوم مسلمانان در لشكر اسلام، منافق بودند؟شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #5331همچنین اين منافقين بعد از رحلت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) كجا رفتند؟ چه شدند؟ بعد از رحلت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله)، هيچ خبري و هيچ أثري از منافقين و نفاق نيست! آيا وجود نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) باعث شده بود كه اينها منافق بشوند كه با رحلت نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) همه آنها برگشتند مؤمن و متدين و عادل و بهشتي شدند؟! آيا واقعاً وجود پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) مانع ايمان آنها بود و رحلت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) موجب شد كه آنها ايمان بياورند؟! چطور شد كه از آن همه نفاق و منافقين و توطئهشان، به هيچوجه هيچ أثري در جامعه نيست؟! كجا رفتند؟ چه شدند؟ اينكه حضرت صديقه طاهره (سلام الله عليها) خطاب به عموم مسلمانان، به مهاجرين و انصار ميفرمايد: ظهرت فيكم حسكة النفاق. عداوتها و تيغهاي نفاق در ميان شما صحابه آشكار و ظاهر شد. منظورش چه بود؟ أمير المؤمنين (عليه السلام) در خطبه 210نهج البلاغه نكته خيلي عجيب و تكاندهنده ميفرمايد. اين آقاياني كه ميگويند أمير المؤمنين (عليه السلام) اينهمه از خلفاء مدح و ثناء كرده است، اينها فقط با يك چشم به نهج البلاغه نگاه ميكنند. أمير المؤمنين (عليه السلام) در اين خطبه ميفرمايد: ثم بقوا بعده عليه و آله السلام، فتقربوا إلي أئمة الضلالة و الدعاة إلي النار بالزور و البهتان، فولّوهم الأعمال و جعلوهم حكاما علي رقاب الناس و أكلوا بهم الدنيا. آنان پس از پيامبر (صلي الله عليه و سلم) باقي ماندند و به پيشوايان گمراهي و دعوتكنندگان به آتش، با دروغ و تهمت نزديك شده، اين پيشوايان گمراهي هم به آنها حكومت بخشيدند و به آنها منصب دادند و بر گردن مردم سوار كردند و پيشوايان گمراه به وسيله آنان به دنيا رسيدند. نهج البلاغه محمد عبده، ج 2، ص 189 ـ شرح نهج البلاغة لإبن أبي الحديد المعتزلي، ج 11، ص 38 ـ المعيار و الموازنة لأبو جعفر الإسكافي، ص 302.
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #5332جالب اينكه وقتي به خليفه دوم اعتراض ميكنند كه چرا شما منافقين را به كار گرفتيد و به آنها مسئوليت داديد؟ ميگويد: نستعين بقوة المنافق و إثمه عليه. من از نيروي منافقين در حكومتم استفاده ميكنم و گناه نفاق به گردن خودشان است. المصنف لإبن أبي شيبة الكوفي، ج 7، ص 269، ح 120 ـ السنن الكبري للبيهقي، ج 9، ص 36 ـ كنز العمال للمتقي الهندي، ج 4، ص 614، ح 11775. وقتي حذيفه به خليفه دوم ميگويد: به چه مجوزي از قرآن و سنت، از منافقين استفاده ميكني و آنها را در رأس كارها قرار دادهاي؟ عمر گفت: إني لأستعمله لأستعين بقوته ثم أكون علي قفائه. من از نيروي آنها استفاده ميكنم و مراقب آنها هستم. كنز العمال للمتقي الهندي، ج 5، ص 771، ح 14338 ـ الاستذكار لإبن عبد البر، ج 3، ص 202 ـ الفايق في غريب الحديث لجار الله الزمخشري، ج 3، ص 115 ـ شرح نهج البلاغة لإبن أبي الحديد المعتزلي، ج 12، ص 126. خيلي عجيب است! آيا پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) نميتوانست اين كار را بكند؟! قرآني كه 10 جزء آن درباره نفاق و منافقين است و ميفرمايد: إِنَّ الْمُنافِقينَ فِي الدَّرْكِ الْأَسْفَلِ مِنَ النَّارِ. سوره نساء / آيه 145. إِنَّ الْمُنافِقينَ هُمُ الْفاسِقُون. سوره توبه / آيه 67. وَ اللَّهُ يَشْهَدُ إِنَّ الْمُنافِقينَ لَكاذِبُون. سوره منافقون / آيه 1. آيا اينها همه كنار رفت؟! لذا حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) اين قضايا را ميبيند و ميفرمايد: ظهرت فيكم حسكة النفاق و سمل جلباب الدين. با رفتن پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله)، عداوتها و تيغهاي نفاق در ميان شما صحابه آشكار و ظاهر شد و آن دين و معنويت در شما كهنه شد. جناب اوربان موحد این سنتی که شما دم از ان می زنید می توانید قاطعانه بگویید که ما سنت واقعی داریم؟ ایا احادیث شما از امثال این منافقین نبود؟ ایا معاویه و عمرو بن عاص لعنت الله علیهم؛ ایا اینها جز منافقین نبودند؟ در حالی که وقتی شمشیر اسلام را بر گردن خویش احساس کردند اسلام اوردند. اما نه اسلام واقعی؛ از روی نفاق.کفر خویش را پنهان کردند. در حالی که روایاتی در صحیح بخاری از این کفار ها نقل شده.
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #5333اما در ادامه می خواهم روایاتی برای شما بیاورم که این سنتی که شما دم از ان می زنید چه شد؟ آقاي سالم از أم درداء نقل ميكند: دخل علي أبو الدرداء و هو مغضب، فقلت: ما أغضبك؟ فقال: والله! ما أعرف من أمة محمد صلي الله عليه و سلم شيئا إلا أنهم يصلون جميعا. همسرم وارد منزل شد در حاليكه غضبناك بود. سؤال كردم: چرا غضبناك شدي؟ گفت: به خدا قسم! چيزي از سنت محمد صلي الله عليه و سلم در ميان أمتش نمانده است، جز اينكه با هم نماز ميخوانند. صحيح بخاري، ج1، ص159، ح650، كتاب الأذان، باب وجوب صلاة الجماعة. آقاي أنس، خادم نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) ميگويد: ما أعرف شيئا مما كان علي عهد النبي صلي الله عليه و سلم، قيل: الصلاة؟ قال: أليس ضيعتم ما ضيعتم فيها؟ من در ميان أمت، چيزي از سنتهايي كه در زمان پيامبر صلي الله عليه و سلم بود، نميبينم. سؤال ميكنند: آيا نماز هم همانطور است؟ گفت: آيا شما سنت پيامبر را تضييع نكرديد؟ صحيح بخاري، ج1، ص134، ح529، كتاب مواقيت الصلاة، باب تضييع الصلاة عن وقتها. يعني غير از نماز، تمام شاخصههاي أمت اسلامي در زمان پيامبر أكرم (صلي الله عليه و آله) از بين رفته است. روايت ديگر از آقاي زهري است كه ميگويد:دخلت علي أنس بن مالك بدمشق و هو يبكي، فقلت له: ما يبكيك؟ فقال: لا أعرف شيئا مما أدركت إلا هذه الصلاة و هذه الصلاة قد ضيعت. در دمشق، وارد بر أنس بن مالك شدم و ديدم گريه ميكند. علتش را سؤال كردم و گفت: آنچه كه از سنت پيامبر ميدانستم، همهاش از بين رفته است؛ غير از نماز كه آن هم ضايع و نابود شد. صحيح بخاري، ج1، ص134، ح530، كتاب مواقيت الصلاة، باب تضييع الصلاة عن وقتها. آيا اينها هشدار و اعلام خطر براي ما نيست كه بعد از نبي مكرم (صلي الله عليه و آله)، آثار پيامبر أكرم (صلي الله عليه و آله) را چه كردند؟ با سنت پيامبر أكرم (صلي الله عليه و آله) چه برخوردي داشتند؟ آقاي شافعي نقل ميكند از وهب بن كيسان نقل ميكند: كل سنن رسول الله صلي الله عليه و سلم قد غيرت، حتي الصلاة. تمام سنتهاي رسول الله صلي الله عليه و سلم دستخوش تغيير شده؛ حتي نماز. كتاب الأم للإمام الشافعي، ج1، ص269
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #5334آقاي مالك بن أنس در كتاب الموطأ نقل ميكند از جدش و ميگويد: ما أعرف شيئا مما أدركت عليه الناس إلا النداء بالصلاة. چيزي از سنت پيامبر، غير از اينكه اذان گفته ميشود، نمانده است. كتاب الموطأ للإمام مالك، ج1، ص72 ـ تنوير الحوالك للسيوطي، ص92 ـ الإستذكار لإبن عبد البر، ج1، ص399 . يعني تمام سنت پيامبر أكرم (صلي الله عليه و آله)، دستخوش تغيير شده است. جالب اينكه آقاي حسن بصري (از فقهاء بنام أهل سنت) ميگويد: لو خرج عليكم أصحاب رسول الله صلي الله عليه و سلم ما عرفوا منكم إلا قبلتكم. اگر الآن صحابه رسول الله صلي الله عليه و سلم به ميان شما بيايند، غير از قبله، چيزي از سنت رسول الله صلي الله عليه و سلم را در ميان شما مشاهده نميكنند. جامع بيان العلم و فضله لإبن عبد البر، ج2، ص199. يعني تنها چيزي كه از سنت پيامبر أكرم (صلي الله عليه و آله) مانده، اين است كه همه رو به قبله براي نماز ميايستند. در اين رابطه، خود بخاري نقل ميكند: عن العلاء بن المسيب عن أبيه قال: لقيت البراء بن عازب رضي الله عنهما فقلت: طوبي لك! صحبت النبي صلي الله عليه و سلم و بايعته تحت الشجرة، فقال: يا إبن أخي! إنك لا تدري ما أحدثنا بعده. علاء بن مسيب از پدرش نقل ميكند: با براء بن عازب ديدار داشتم و گفتم: خوشا به حالت! تو صحابه پيامبر (صلي الله عليه و سلم) بودي و با در زير شجره رضوان بيعت كردي. براء بن عازب گفت: اي برادرزاده! تو خبر نداري كه ما صحابه بعد از پيامبر چه بدعتهايي را گذاشتيم. صحيح بخاري، ج5، ص65، ح4170، كتاب المغازي، باب غزوة الحديبية. آقاي براء بن عازب از بزرگان و أكابر صحابه است و جزء السابقون الأولون است و جزء كساني است كه در زير درخت رضوان با پيامبر أكرم (صلي الله عليه و آله) بيعت كرده است. با اينهمه ميگويد: اي برادرزاده! تو خبر نداري كه ما صحابه بعد از پيامبر چه بدعتهايي را گذاشتيم. وقتي خود صحابه اين نظر را دارد، مقداري دقت كنيد كه خلاف نظر صحابه نگوييم يا كاسه داغتر از آش نشويم.
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #5335به آقاي أبو سعيد خُدري گفتند: هنيئا لك برؤية رسول الله صلي الله عليه و سلم و صحبته! خوشا به حالت كه پيامبر (صلي الله عليه و سلم) را ديدي و جزء صحابه پيامبر (صلي الله عليه و سلم) بودي. گفت: إنك لا تدري ما أحدثنا بعده. تو خبر نداري كه ما صحابه بعد از پيامبر چه بدعتهايي را گذاشتيم. الإصابة في تمييز الصحابة لإبن حجر العسقلاني، ج3، ص67 ـ الكامل لعبد الله بن عدي، ج3، ص63 ـ تاريخ مدينه دمشق لإبن عساكر، ج20، ص391. آقاي حاكم نيشابوري در المستدرك علي الصحيحين در رابطه با عايشه، أم المؤمنين روايتي را نقل ميكند: آيا دوست داري بعد از مرگت، تو را در كنار رسول الله (صلي الله عليه و سلم) دفن كنيم؟ ميگويد: إني أحدثت بعد رسول الله صلي الله عليه و سلم حدثا، أدفنوني مع أزواجه، فدفنت بالبقيع. من بعد از رسول الله (صلي الله عليه و سلم) بدعتهايي گذاشتم؛ مرا با ازدواج رسول الله (صلي الله عليه و سلم) در بقيع دفن كنيد. در بقيع هم دفن شد. هذا حديث صحيح علي شرط الشيخين و لم يخرجاه. المستدرك علي الصحيحين للحاكم النيشابوري، ج4، ص6 ـ سير أعلام النبلاء للذهبي، ج2، ص193. البته نكتهاي را اشاره كنم كه منظور ما از إرتداد، اين نيست كه صحابه، مرتدّ از اسلام و كافر شدند؛ ما همچنين عقيدهاي نداريم. بلكه عقيده ما اين است كه كلمه إرتداد در اينجا به عنوان تخلف از يكي از أهمّ واجبات ديني است كه آقاي إبن أثير در النهاية في غريب الحديث وقتي حديث حوض را مطرح ميكند، ميگويد: أي متخلفين عن بعض الواجبات و لم يرد ردة الكفر و لهذا قيده بأعقابهم، لأنه لم يرتد أحد من الصحابة بعده و إنما إرتدّ قوم من جفاة الأعراب. صحابه تخلف كردند از بعضي از واجبات بزرگ. النهاية في غريب الحديث لإبن الأثير، ج2، ص214. ما معتقديم كه صحابه، وصيت پيامبر أكرم (صلي الله عليه و آله) را در رابطه با خلافت أمير المؤمنين (عليه السلام) كه از أهمّ واجبات بود را كنار گذاشتند.
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #5336جناب اوربان این بود سنت شما از صحابه ای که شما و امثال شما از ان دم می زنید. ایا شما احادیثتان را از این صحابه که سنت پیامبر را از دست رفته می دیدند؛ گرفتید؟ از کدام سنت حرف می زنید؟ ایا سنت شما همان اهانت به پیامبر اعظم صل الله علیه و اله و سلم است که با یازده زن همبستر می شد؟ یا ایستاده بول می کرد؟ مقاله مورد نظر در سایت در مورد ایستاده بول کردن پیامبر را دیدم. نمی دانم چه بگویم؛ از توجیه کردن و حرف های سست زدن. واقعا متاسفم. حدیث صراحت دارد{ نعوذ باالله} که پیامبر ایستاده بول می کرده. کجای روایت دارد که پیامبر مثلا مجبول بود ایستاده بول کند؟ یا اگر کسی مجبور بود می تواند ایستاده بول کند؟ یک کلام بگویید این روایت با خلق عظیم پیامبر نمی سازد و روایت دروغ است نه اینکه توجیه کنید؟ اگر روایت در کتب شیعه باشد ضعیف و مردود است. شما نوشتید که { حديث ضعيف آن است که داراي شرايط حديث صحيح و حسن نباشد. حديث ضعيف مفيد علم وعمل نيست و در هيچ يک از مسائل ديني سنديت ندارد. علماء اسلام از استناد به احاديث ضعيف خودداري نمودهاند. ولي عدّهاي معتقدند که جايز است در مسائل ترغيب و ترهيب و فضائل و مناقب از آنها استفاده نمود. شروط حدیث صحیح نزد ما مشخص است و اگر شم اندکی معاند نمیبودی می فهمید فسق و فجور راوی باعث سقط شدن حدیث صحیح نمی شود . چرا که هیچ کس راویی بدون فسق و فجور نیست . کدام شخص است که دچار فسق نشده باشد؟؟ اگر راوی 1-ضابط2-عادل و….. باشد . پس اگر شخص فاسق باشد ولی در ظاهر کذاب نباشد میتوان او را دایره عدل راوی قرار داد.و اما توضیحی دیگرشيوه و روش محدثين اين است که اگر فرد صادق و راستگو باشد و در ظاهر دروغگو نباشد از او روايت کرده اند، و اين به معناي تأييد مذهب آن فرد نيست. هرگاه فردي احاديثي روايت کرد که کسي ديگر آن را روايت نکرده است و يا حديث او طرق ديگر را تقويت مي کرد، نبايد از آن روي گرداند و به خاطر اشتباه راوي و مشخص شدن صداقت او حق حديث ضايع گردد. ابن حجر به تفصيل در مورد روايت بدعت گذار سخن مي گويد و در آن آمده است: (پس بايد مصلحت به دست آوردن آن حديث و نشر آن سنت بر مصلحت اهانت به بدعت گذار و خاموش کردن بدعتش مقدم باشد. مقدمة الفتح (1/385). ما داراي شيوه و قاعده هستيم، و وقتي براي ما راستگو بودن راوي ثابت شود ما از او روايت را نقل مي کنيم، گرچه آن فرد از خوارج يا ناصبي يا شيعه اي آتشين باشد.}. پس این اعتراف شما بود. شما حتی روایاتی که از شخص فاسق قبول می کنید. حتی باعث ساقط شدن روایتش نمی شود. نمی دانم چگونه شخص فاسق باشد و دروغگو و عادل هست؟ اما یک بام و دو هوا که نمی شود حرف زد. سوالی دارم: ایا شما امام علی علیه السلام را جزء صحابه می دانید یا خیر؟ برای توضیحات بیشتر می توانید به مقاله “علی علیه السلام مظلوم تاریخ رجوع کنید. ادرس: http://www.islamtxt.net/?q=content/forum/2010#comment-4982
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #5372شما فرار به جلو نمودی و از جواب سخنانم در پست اولی که گذشتی عاجز ماندی . اینم سند و مدرک برای فرارتhttp://www.islamtxt.net/?q=content/forum/1999
حالا در این پست همچنان که عرض کردی عجله ای برای گرفتن جواب نداری
منم میگم چشممممممممممممممممم . بنده اگر وقت کنم روزی فقط چند سطرش را رد میکنم تا همه بفهمند چقدر ضعیفی . تو که عرضه نداشتی جواب سوالات و پست های من راد بدی ولی من نمیگذارن الکی شببهه بسازی و بعدش فراری بشی . بایدددددددددددددددددد بایییییییییییییییییییییید بایییییییییییییییییییییییییید جواب پستهای من رو خط به خط در همون لینک بالا بدی یا بگی جوابی نداری . همانطور که اقرار کردی به فرارت که رها میکنی و جواب نمدی .
ایها الناس این بیسواد دارد فرار به جلو میکند و جوابی ندارد . به خدا قسم احادیث شیعه رو همه میرم و باید بررسی کنی و نمیزارم با این شبهه های وچ فرار کنی
من هم کم کم جواب این سخنان پوچت را میدهم تا وقت کن بیای . وقت نداره بیاد (بخاطر ترس از اوربان و پستهاش) ولی وقت داره بیاد شبهه جدید بندزه(بخاطر وقت کشی و رو نشندن احادیثشان توسط اوربان)
بنده هر موقع وقت کنم کم کم پستت رو رد میکنم
الله مستعان
-
نویسندهنوشته ها
شما برای پاسخ به این جستار باید وارد تارنما شوید.
يكي از اساسيترين و چالشيترين مباحثي كه بين شيعيان و أهل سنت است، بحث صحابه است. يكي از اساسيترين سؤالاتي كه در اين زمينه ميشود اين است كه آيا اين صحابه، همه به صورت مطلق مورد تائيد هستند يا نه؟ آقايان أهل سنت فقط آيه 100 سوره توبه كه ميفرمايد: وَ السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهاجِرينَ وَ الْأَنْصارِ وَ الَّذينَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسانٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ. و آيه 18 سوره فتح كه ميفرمايد: لَقَدْ رَضِيَ اللَّهُ عَنِ الْمُؤْمِنينَ إِذْ يُبايِعُونَكَ تَحْتَ الشَّجَرَةِ. و چند آيه ديگر را كه در مدح صحابه است را ميتوانند بخوانند و آيات ديگري كه در ذمّ صحابه آمده است را نميخوانند و گويا اين آيات جزء قرآن نيست و به بعضي از آيات ايمان ميآورند و آيات ديگر را رها ميكنند و به قول بابا طاهر كه ميگويد: هني «لا تقنطوا» خواني عزيزم مگر «يا ويلتا» ناخواندني بي
يعني فقط اين آيه را ميخواني كه خداوند ميفرمايد: قُلْ يا عِبادِيَ الَّذينَ أَسْرَفُوا عَلي أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَميعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحيمُ. بگو: اي بندگان من كه بر خود اسراف و ستم كردهايد! از رحمت خداوند نوميد نشويد كه خدا همه گناهان را ميآمرزد. سوره زمر / آيه 53. ولي اين آيه را فراموش كردهاي كه خداوند ميفرمايد: وَ وُضِعَ الْكِتابُ فَتَرَي الْمُجْرِمينَ مُشْفِقينَ مِمَّا فيهِ وَ يَقُولُونَ يا وَيْلَتَنا ما لِهذَا الْكِتابِ لا يُغادِرُ صَغيرَةً وَ لا كَبيرَةً إِلاَّ أَحْصاها وَ وَجَدُوا ما عَمِلُوا حاضِراً وَ لا يَظْلِمُ رَبُّكَ أَحَداً. و كتاب (كتابي كه نامه اعمال همه انسانها است) در آنجا گذارده ميشود، اما گنهكاران را ميبيني كه از آنچه در آن است ترسان و متوحشاند و ميگويند: اي واي بر ما! اين چه كتابي است كه هيچ عمل كوچك و بزرگي نيست، مگر اينكه آن را شماره كرده است؟ و همه اعمال خود را حاضر ميبينند و پروردگارت به احدي ظلم نميكند. سوره كهف / آيه 49. جناب اوربان موحد آيا اين آيه شريفه 11 سوره جمعه خواندني نيست؛ اين آيه ميفرمايد: وَ إِذا رَأَوْا تِجارَةً أَوْ لَهْواً انْفَضُّوا إِلَيْها وَ تَرَكُوكَ قائِماً قُلْ ما عِنْدَ اللَّهِ خَيْرٌ مِنَ اللَّهْوِ وَ مِنَ التِّجارَةِ وَ اللَّهُ خَيْرُ الرَّازِقِينَ. هنگامي كه تجارت يا سرگرمي و لهوي را ببينند، پراكنده ميشوند و به سوي آن ميروند و تو را ايستاده به حال خود رها ميكنند. بگو آنچه نزد خدا است بهتر از لهو و تجارت است و خداوند بهترين روزي دهندگان است. اين آيه براي كفار و يهود و نصاري نيست و براي همين صحابه است و در زمان حكومت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) است و اواخر رسالت آن حضرت است.