Home › انجمن ها › شرکیات. توسل، شفاعت و بدعت › داستان پیرمرد مسافرودعا
این جستار شامل 0 پاسخ ، و دارای 0 کاربر است ، و آخرین بار توسط orton در 10 سال، 1 ماه پیش بروز شده است.
در حال نمایش 5 نوشته (از کل 5)
-
نویسندهنوشته ها
-
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #1514مردی ثروتمند ومومن میره سفر به یک روستا و براش خیلی ضروری که حتما تا شب برسه بعد یکی میاد میگه من شما را به راهی راهنمایی می کنم که میان بری است و خیلی زود میرسیم میگه باشه از قضا وسط راه نزدیک غروب خورشید پیر میرد ثروتمند و مومن و راهنما میرن یهو راهنما شمشیر میکشه باید همه مالتو بهم بدی وگرنه میکشمت که اگه هم بدی میکشمت پیرمرد مومن پریشان میگه ای جوان از خدا بترس مالم بگیر همش مال تو اما بذار خودم بروم میگن نه چه بدی و ندی کشتنت ختمیه میگه نه شمشیر را نزدیک میاره فریاد میزنه میگه بذار پس 2 رکعت نماز بخوانم با چهره ای گریان و اشک آلود بعد نماز دستاشو بالا میبره فریاد میزنه یا ودود یا ودودیا سمیع یا رحمن یا جبار کجایی که بنده ات …… یا الرحم الراحمین رحم کن با دهانش فریاد چشمانش اشک آلود و دلش به خدا متصل است که ناگهان اسب سفید رنگی و فردی سوار بر اسب و چهره ی نورانی میاد و شمشیر برگردن جوان کافر میزنه و اونو نقش بر زمین میکنه بعد پیرمرد ناتوان از او می پرسه که توکیستی میگوید منم جبرئیل که با فریاد یا ودود یا ودود تو عرش خدا به لرزه در آمد با فریاد تو ای پیر ناتوان رحمت الله بجوش آمد الله به خاطر موی سپید ت دستور داد محبوب ترین فرشته ی من کسی که هر چه زودتر به داد بنده ام خلیفه ام بر زمین برسد و من فورا آمدم
بله دوستان حال اگه این پیرمرد شیعه بود البته نه شیعه واقعی باخونسردی کامل می نشست دستاش بالا میکرد به کی طلب کمک میکرد به خدا نه بالفرض به امام رضا میگفت یا امام رضا به خدا بگو بنده ات مشکل داره حلش کن معلوم نیست تو این لحظه امام رضا واسطه کی است شایدم امام رضا هنوز زبان پیرمردو خوب یادنگرفته شاید طرف ترکمنه خلاصه دیگه!!!!!!
کافری این صحنه ها را ببینه خندش نمیاد میگه خدای شما کجاست تو این لحظهشنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #3451شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #3464عزیزم آقای فندق این خنده شخص کافر به خاطر این هست که میگه این رضا کیه که این شخص بیچاره اینجا اون رو صدا میزنه مگه صدای یک شخص تا چه اندازه ای میتونه پخش بشه و به گوش اون رضا برسه حتی اگه بنابر این باشه که رضا زندهست و این شخص کافر تصور میکنه که این پیرمرد داره رضای زنده رو صدا میکنه چون اگه کافر بفهمه که اون شخص مرده رو صدا میزنه که دیگه از خنده غش میکنهشنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #3466برادر عزیزم، سعدی جان
همان طور که خدا حی است و او ما را زنده کرده است؛ همان گونه که خدا قادر مطلق است من و شما قدرتمان را از او گرفته ایم؛ همان گونه که خدا سمیع و بصیر مطلق است و شمه ای از این صفاتش را به همه مردم داده، به همین ترتیب خدا می تواند به بنده ای از بندگان قدرت بیشتر، سمیعیت بیشتر، بصیرت بیشتر، علم بیشتر و… بدهد.
دقت فرمایید که آن چیزی که برای ما خارق العاده است برای خدا این گونه نیست.
مطمئن هستم شما عقیده ندارید که خدا «نمی تواند» علم غیب و قدرت خارق العاده به یکی از بندگانش بدهد!شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #3484جناب سعدي
از زماني که فهميديم عايشه جنازه عمر که زير خروارها خاک دفن بود را بينا مي دانست و از او حجاب مي گرفت . ما نيز امام رضا خود را شنوا دانستيم. (عايشه خيلي چيزهايي که در خانه رسول خدا ياد گرفت را به شما آموزش نداد)
اما بحث علمي و قرآني در اين باره را مي توانيد در آدرس زير مطالعه فرماييد. -
نویسندهنوشته ها
در حال نمایش 5 نوشته (از کل 5)
شما برای پاسخ به این جستار باید وارد تارنما شوید.
———————-
اما در مورد داستان شما:
اولا چه ربطی داره؟ چون خدا کمک می کنه، حتما امام رضا کمک نمی کنه؟ صدها روایت مستند از چنین عنایت هایی از جانب ائمه معصومین علیهم السلام به ما رسیده است و خود ما شاهد برخی از آن بوده ایم. این دسته از اخبار به دلیل تعداد زیادشان قابل انکار نیستند. اگر هم باور نمی کنید، کافی است چند روزی به زیارت امام رضا علیه السلام بروید.
ثانیا اگر بر فرض پیرمرد با ایمان را بکشند، دلیلش فقط این است که او شیعه بوده و اون جوان یک سلفی بوده که به خون شیعیان تشنه اند و مال و ناموسشان را حلال می دانند. شما دست از این سمپاشی های اعتقادی بردارید تا کسی پیرمردهای شیعه را نکشد.
ثالثا، درست فرمودید که اگر کافر این صحنه را ببیند می خندد، چون اگر قرار بود فکر کند که دیگر کافر نمی شد.