این جستار شامل 0 پاسخ ، و دارای 0 کاربر است ، و آخرین بار توسط الهاشمي الحسني در 10 سال، 1 ماه پیش بروز شده است.
-
نویسندهنوشته ها
-
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #4565شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #4566متاسفم برای شما این جمله شما مشخصا نشان میدهد شما از متحجرین هستید و حکم به قال دارید ومیخواهید با داد و بی داد و بدون استدلال سخن بگوید و همه بگویند چشم شما عالم دهری و ما هیچ خیر برادر اگر میخواهی با این الفاظ {پس دیگه نبینم ادعا کنی حکیمة مجهوله؟؟} سخن بگویی برو همان سایتی که سند ها را از ان کپی میکنی همانجا با دوستانت هم کلام شو چون به هم میایید کم اوردن این همه ناراحتی ندارد
و اما بعد :هیثمی :: اول ببینیم مجمع الزوائد و منبع الفوائد چه کتابی است
مجمعالزوائداز نورالدین هیثمی، که نسبت به صحیح ابن حبان با نام «موارد الضمان» و نسبت به معاجم متوسط و صغیر طبرانی با نام «مجمع البحرین» و نسبت به معجم کبیر طبرانی با نام «البدر المنیر» و نسبت به مسند امام احمد با نام «غایه المقصد» کتابهای تألیف نموده، و هثیمی بعد از تألیف این کتابهای زواید، اسناد روایتها را حذف و همه احادیث آنها را بر حسب موضوع تبویب نموده و تمام آن کتابها را در یک کتاب جمع نمود و آن را «مجمع الزوائد و منبع الفوائد» نامید
خیلی ساده خطای ابن حبان سبب خطای هیثمی شده و این چیز عجیبی نیست و هیثمی در واقع با توجه به سخن ابن حبان و اینکه او در صحیح خود از حکیمه نقل کرده و در سنن ابو داود هم امده او را ثقه میداند چون تنها دلیلی که میتواند ثقه حسابش کند ثقات و صحیح ابن حبان است این اشتباه سهوی به دلیل اشتباه استدلالی ابن حبان استشنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #4570معلومه که شما خیلی باسوادی!!با این حرفات بیشتر خودتو مفتضح تر میکنی!!نه اینکه شما درباره توثیقات ابن حبان کپی پیست نکردی؟؟؟
گفته ای ابن حبان و هیثمی اشتباه کردن!!جل الخالق!!
جناب ابن حبان که ذهبی از او به عنوان یکی از سرچشمه های علم رجال یاد میکند اشتباه کرده ولی مولوی شریعتی راست گفته
علمای شما به متشدد بودن ابن حبان تصریح کردند.یعنی در توثیق راویان سخت گیر بوده
همچنین علمای شما این توثیق حکیمة توسط ابن حبان رو امری ثابت شده میدانند.از جمله آقای ابن ملقن توثیق حکیمة را ثابت شده میداند.
جناب سیوطی از کبار علمای شما همین سند متصل به حکیمة بنت امیمة را صحیح میداند:
وأخرج الطبراني والبيهقي بسند صحيح عن حكيمة بنت أميمة
اگر حکیمة مجهول بود در این صورت دیگه سیوطی سند روایت رو صحیح نمیدانست!!!
پس چون سیوطی این روایت رو صحیح میداند یعنی موثق بودن تمامی راویان رو قبول داره!!
ابن حبان و هیثمی و ابن ملقن اشتباه کردن باشه.جناب سیوطی هم اشتباه کرده؟؟؟؟
دیگه اینو هم بگی دیگه همه علمای خودتو درو کردی حضرت مولوی!
اگر در خانه کس است یک حرف بس است
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #4576باز هم قیل و قال الکی جوابی نداری داد فریاد راه میندازی در مورد ابن حبان یک مثال روز میزنم تا خوب بفهمی
مثال ابن حبان مثال رادرفورد در علم فیزیک هست رادفورد داشنمند بزرگی بود که پرتو ها ی الفا گاما بتا و پروتون رو کشف کرد برنده جایزه نوبل شد اما نطریه ای که در مورد حرکت الکترون دور هسته داده بود اشتباه بودو نتوانستد این موضوع را به درستی پاسخ دهد ایا این نقص برای اوست اوکه برنده جایزه نوبل بوده خیر ولی با توجه به امکاناتی که داشت کار های علمی زیادی کرد ولی به دلیل نقص امکانات وخطا های انسانی دچار خطا شده بود مثل ابن حبان وی بر اثر همین خطا ها دچار اشکال شد ولی باز هم نه کسی میتواند بگوید رادرفورد دانشمند نبود نه کسی میتواند بگوید ابن حبان عالم بزرگی نبود و اگر برید تحقیق کنید می بینید که در مورد رادفور د هم دانشمندان مختلف علم فیزیک جملات زیبایی به کار بردن ولی این دلیل نمیشود همه نطریاتش مورد پذیرش باشد و در مورد ابن حبان هم همینگونه است و این پویایی علم حدیث را در اهل سنت نشان میدهد که عالمانی مثل ابن حجر میایند و اشتباه های اندک عالمان مثل ابن حبان را اصلاح میکنند مثل بوهر و انیشتن که اشتباهات رادفورد را اصلاح کردن و این یعنی پویایی علمی و خیلی بهتر از ان است که عالمان خود را بدون اشکال و رایشان را وحی الهی بدانیم ؟شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #45771. میشود بگویید بیهقی چه حدیثی در کتابش گذاشته استشنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #4578عجب قیاسی!!آقای محترم علمای شما قائل به این هستند که ابن حبان هر کس رو در کتابش بیاره ثقه هستش.این قیاست با اشتباه فرق داره!!
جالبه که ابن حجر هم این عقیده رو داره.وباید گفت که ابن حجر اشتباه کرده نه ابن حبان
زیرا توثیقات ابن حبان مورد اعتماد ابن حجر بوده.
شعیب الارنووط میگوید:
به همین جهت توثیقات ابن حبان اهمیتش را نشان مىدهد، حافظ مزى بر كتاب ثقات او اعتماد كرده است و بناى او در كتاب این است كه اگر یك راوى نامش در كتاب ابن حبان ذكر شده باشد، به همین خاطر او را توثیق مىكند.
ابن حجر در تهذیب التهذیب از مزى پیروى كرده و همین اعتقاد را دارد
اصلا ما ابن حبان و ابن ملقن رو به روی گل شما بخشیدیدم.سلمنا!!!
درباره سیوطی چی میگی؟؟
مهم نیست بیهقی چه حدیثی در کتابش آورده مهم اینه که در حدیثی که حکیمة بنت امیمة وجود داره سیطوی اون روایت رو تصحیح کرده!!یعنی حکیمة هم ثقه هستش در غیر اینصورت روایت رو تصحیح نمیکرد.
اینجور نیست که یک راوی در یه حدیثی ثقه باشه ولی در روایت دیگه ای ثقه نباشه.گزینشی که نمیشه
و اخرج الطبرانی والبیهقی بسند صحیح عن حكيمة بنت أميمة عن أمها قالت كان للنبي صلى الله عليه وسلم قدح من عيدان يبول فيه ويضعه تحت سريره فقام فطلبه فلم يجده فسأل عنه فقال أين القدح قالوا شربته برة خادم أم سلمة التي قدمت معها من أرض الحبشة فقال النبي صلى الله عليه وسلم لقد احتظرت من النار بحظار
آلبانی رو چی میگی؟؟اون هم این روایت رو که در اون حکیمة بنت امیمة وجود داره تصحیح کرده و تصحیح این روایت دلیلی مهم برای وثاقت حکیمة هستش:
ایشون درباره این روایت میگن:حسن صحیح!!
سنن ابی داوود ص10
در این روایت هم حکیمة وجود داره
علامه مناوی رو چی میگی؟؟؟ایشون هم درباره این روایت که در اون حکیمة وجود داره میگه:
واسناده حسن لا صحيح ولا ضعيف خلافا لقوم.
التیسیر ج2 ص263
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #4579{آقای محترم علمای شما قائل به این هستند که ابن حبان هر کس رو در کتابش بیاره ثقه هستش.این قیاست با اشتباه فرق داره!!}
هیچ فرقی نداره چرا چون اگر رادرفورد پروتون کشف نمیکرد انیشتن ساختار اتم رو نمیتونست کامل کنه و فیزیک مدرن رو بسازه . اگر ابن حبان نبود بخش اعطمی از علم حدیث حذف میشد ولی این دلیل نمیشود که همه حرف های رادرفورد درست باشد و همچنین همه استدلال های ابن حبان چرا چون ابزار در دسترس افراد در زمان تحقیقاتشان تکامل میابد و انچه در دسترس رادرفورد بود در مقابل انیشتن تکامل نیافته بود در مورد ابن حبان هم همینطور است ابن حبان ابزار لازم برای تشخیص ثقه بودن حکیمه را نداشت چون تمام اسناد را نداشت خطای او سهوی و به دلیل نداشتن ابزار کامل است و این حرف مرا صحیح ابن حبان و امدن ان حدیث در ان تصدیق میکند
به غیر از ابن حبان تنها کسی که در مورد حکیمه نطر داده بدون استدلال ثقات ابن حبان و با توجه به دسترسی به تمام اسناد { مثل انیشتن در مقابل رادرفورد} ابن حجر است و گفته است لاتعرف ؟؟
پس حکم قیل و قال شما رد ؟؟{اصلا ما ابن حبان و ابن ملقن رو به روی گل شما بخشیدیدم.سلمنا!!!}
میدونم چرا ناراحت شدی راستی شما که بخش اعطم فقه تون بر اساس احادیث ضعیف خودتون هست چرا دیگه؟صاحب نظر در علم رجال شدید مثل این میمونه که یکی خودش سیکل نداره داره درمورد پروپوزال دیگران نظر میده؟؟{مهم نیست بیهقی چه حدیثی در کتابش آورده مهم اینه که در حدیثی که حکیمة بنت امیمة وجود داره سیطوی اون روایت رو تصحیح کرده!!یعنی حکیمة هم ثقه هستش در غیر اینصورت روایت رو تصحیح نمیکرد}
چرا مهم بیقهی چی گفته بگو بیهقی در کتابش چه حدیثی اورده ؟؟
من بررسی کاملی دارم این حدیث تصحیح نشده از این نظر که کم بشه این حدیث به طور شگفت انگیزی گسترش یافته و انهم با ظهور چند ادم ضعیف حدیث در سلسل رجال سند هایش؟شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #4582به قول معروف کسیکه خوابه رو میشه بیدار کرد ولی کسیکه خودش رو به خواب زده رو نه!!!من دارم میگم در در سند روایت حکیمة وجود داره و با وجود حکیمة گفته صحیحه!!دیگه عند سوادی!!
گفتی فرق داره بیهقی در حدیثش چی گفته!!!
آقای مولوی مناقشه ما بر سر حکیمة بنت امیمة هستش نه سایر راویان.در این سند بیهقی حکیمة وجود داره و تصحیح شده یعنی ثقه هستش.اگه از نظر سیوطی مجهول بود روایت رو تصحیح نمیکرد.
دیگه از این ساده تر نمیتونم بگم. اگه متوجه نشدی اشکال از گیرندست نه فرستنده
تصحیح آلبانی و مناوی رو هم قورت دادی عیبی نداره
دیگه نیازی نمیبینم بیشتر از این وقتم رو با این پست تلف کنم.خوانندگان سایت خودشون میخونن قضاوت میکنن.نیازی نیست شما و امثال شما رو قانع کنم
السلام علی من اتبع الهدی
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #4585یکی از ابتکارات شما شیعیان اینه همیشه اسناد اهل سنت رو با هم مخلوط میکنید اونم با اتکا به احادیث ضعیف و مخفی کردن باقی اسناد یا عدم نشان دادن سند و نام بردن اینکه این حدیث با کمی تغییر در کتاب فلان صفحه فلان امده در حالی که اصلا ان حدیث با این حدیث سرتاسر فرق دارد ؟؟
برات این حدیث رو از اول توضیح میدم این حدیث هم مشکل سند دارد هم متن و این حدیث گسترش یافته و تصحیح نشده به معنای اینکه بخشی که مد نظر شماست حذف عمدی شود بلکه همان بخش به طور ناگهان اضافه شده ؟؟ انهم با راویان ضعیف در سندش به پست های من دقت کنشنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #4586از اول بحث رو جمع میکنم به اینصورت که
1. حدیث به این صورت در سنن ابو داود امده
حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عِيسَى، حَدَّثَنَا حَجَّاجٌ، عَنْ ابْنِ جُرَيْجٍ، عَنْ حُكَيْمَةَ بِنْتِ أُمَيْمَةَ بِنْتِ رُقَيْقَةَ، عَنْ أُمِّهَا، أَنَّهَا قَالَتْ: ” كَانَ لِلنَّبِيِّ ص قَدَحٌ مِنْ عِيدَانٍ تَحْتَ سَرِيرِهِ يَبُولُ فِيهِ بِاللَّيْلِ ”
ابوداود متوفا به ۲۷۵ هجری
====
2.و بعد در صحیح ابن حبان به این صورت آمده
حَدَّثَنَا أَبُو حَاتِمٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ، قَالَ: أَخْبَرَنَا أَحْمَدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ الصُّوفِي، بِبَغْدَادَ، قَالَ: حَدَّثَنَا يَحْيَى بْنُ مَعِينٍ، حَدَّثَنَا حَجَّاجُ بْنُ مُحَمَّدٍ، عَنِ ابْنِ جُرَيْجٍ، قَالَ: حَدَّثَتْنِي حُكَيْمَةُ بِنْتُ أُمَيْمَةَ ، عَنْ أُمِّهَا أُمَيْمَةَ بِنْتِ رُقَيْقَةَ: أَنَّ النَّبِيَّ ص كَانَ ” يَبُولُ فِي قَدَحٍ مِنْ عِيدَانٍ، ثُمَّ يُوضَعُ تَحْتَ سَرِيرِهِ ”
(270 هـ – 354 هـ) ابن حبان
تا به اینجا در هیچ یک از اسناد متن ” لَقَدِ احْتَظَرَتْ مِنَ النَّارِ بِحِظَارٍ
نیست و بعد به طوری عجیب در کتاب معجم کبیر طبرانی ظاهر میشود انهم با چند متن و چند سند متفاوتشنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #4587(حديث مرفوع) حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ حَنْبَلٍ ، ثنا يَحْيَى بْنُ مَعِينٍ ، ثنا حَجَّاجُ بْنُ مُحَمَّدٍ ، عَنِ ابْنِ جُرَيْجٍ ، عَنْ حُكَيْمَةَ بِنْتِ أُمَيْمَةَ ، عَنْ أُمِّهَا أُمَيْمَةَ ، قَالَتْ : كَانَ لِلنَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ قَدَحٌ مِنْ عِيدَانٍ يَبُولُ فِيهِ ، وَيَضَعُهُ تَحْتَ سَرِيرِهِ ، فَقَامَ فَطَلَبَ ، فَلَمْ يَجِدُهُ فَسَأَلَ ، فَقَالَ : ” أَيْنَ الْقَدَحُ ؟ ” ، قَالُوا : شَرِبَتْهُ بَرَّةُ خَادِمُ أُمِّ سَلَمَةَ الَّتِي قَدِمَتْ مَعَهَا مِنْ أَرْضِ الْحَبَشَةِ ، فَقَالَ النَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ : ” لَقَدِ احْتَظَرَتْ مِنَ النَّارِ بِحِظَارٍ ” .
المعجم الكبير للطبراني(حديث مرفوع) حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ زِيَادٍ الْحَذَّاءُ الرَّقِّيُّ ، ثنا حَجَّاجُ بْنُ مُحَمَّدٍ ، عَنِ ابْنِ جُرَيْجٍ ، قَالَ : حَدَّثَتْنِي حُكَيْمَةُ بِنْتُ أُمَيْمَةَ بِنْتِ رُقَيْقَةَ ، عَنْ أُمِّهَا ، أَنَّهَا قَالَتْ : كَانَ النَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ يَبُولُ فِي قَدَحِ عِيدَانٍ ، ثُمَّ يَرْفَعُ تَحْتَ سَرِيرِهِ ، فَبَالَ فِيهِ ثُمَّ جَاءَ فَأَرَادَهُ ، فَإِذَا الْقَدَحُ لَيْسَ فِيهِ شَيْءٌ ، فَقَالَ لامْرَأَةٍ يُقَالُ لَهَا بَرَكَةُ كَانَتْ تَخْدُمُ أُمَّ حَبِيبَةَ ، جَاءَتْ بِهَا مِنْ أَرْضِ الْحَبَشَةِ : ” أَيْنَ الْبَوْلُ الَّذِي كَانَ فِي الْقَدَحِ ؟ ” قَالَتْ : شَرِبْتُهُ ، فَقَالَ : ” لَقَدِ احْتَظَرْتِ مِنَ النَّارِ بِحِظَارٍ ” .
سند سوم ؟؟
(20778)- [230] حَدَّثَنَا الْحُسَيْنُ بْنُ إِسْحَاقَ التُّسْتَرِيُّ، ثنا عُثْمَانُ بْنُ أَبِي شَيْبَةَ، ثنا شَبَابَةُ بْنُ سَوَّارٍ، حَدَّثَنِي أَبُو مَالِكٍ النَّخَعِيُّ، عَنِ الأَسْوَدِ بْنِ قَيْسٍ، عَنْ نُبَيْحٍ الْعَنَزِيِّ، عَنْ أُمِّ أَيْمَنَ، قَالَتْ: قَامَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ مِنَ اللَّيْلِ إِلَى فَخَّارَةٍ فِي جَانِبِ الْبَيْتِ، فَبَالَ فِيهَا فَقُمْتُ مِنَ اللَّيْلِ، وَأَنَا عَطْشَانَةُ فَشَرِبْتُ مَا فِيهَا، وَأَنَا لا أَشْعُرُ، فَلَمَّا أَصْبَحَ النَّبِيُّ ص قَالَ: ” يَا أُمَّ أَيْمَنَ، قَوْمِي فَأَهْرِيقِي مَا فِي تِلْكَ الْفَخَّارَةِ “.قُلْتُ: قَدْ وَاللَّهِ شَرِبْتُ مَا فِيهَا.
قَالَتْ: فَضَحِكَ رَسُولُ اللَّهِ ص حَتَّى بَدَتْ نَوَاجِذُهُ، ثُمَّ قَالَ: ” أَمَا إِنَّكِ لا تَتَّجِعِينَ بَطْنَكِ أَبَدًا ”
======
در خود معجم کبیر حتی در متن اسم خادم معلوم نیست ؟ بَرَّةُ خَادِمُ أُمِّ سَلَمَةَ یا بَرَكَةُ كَانَتْ تَخْدُمُ أُمَّ حَبِيبَةَ حال میبینم در متن خود معجم دو حدیث متفاوت با دو متن متفاوت که این خود بر ضعف حدیث می افزایدشنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #4588حالا سند بیهقی که فرقش با سند طبرانی از زمین تا اسمونه تازه ان بخش اخر را هم ندارد
(12410)- [7 : 65] أَخْبَرَنَا أَبُو نَصْرٍ عُمَرُ بْنُ عَبْدِ الْعَزِيزِ بْنِ عُمَرَ بْنِ قَتَادَةَ، ثنا أَبُو الْحَسَنِ مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ حَامِدٍ الْعَطَّارُ، ثنا أَحْمَدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ، ثنا يَحْيَى بْنُ مَعِينٍ، عَنْ حَجَّاجٍ، عَنِ ابْنِ جُرَيْجٍ، قَالَ: أَخْبَرَتْنِي حُكَيْمَةُ بِنْتُ أُمَيْمَةَ ، عَنْ أُمَيْمَةَ أُمِّهَا، ” أَنّ النَّبِيَّ كَانَ يَبُولُ فِي قَدَحٍ مِنْ عِيدَانٍ، ثُمَّ وَضَعَ تَحْتَ سَرِيرِهِ فَبَالَ، فَوَضَعَ تَحْتَ سَرِيرِهِ فَجَاءَ فَأَرَادَهُ، فَإِذَا الْقَدَحُ لَيْسَ فِيهِ شَيْءٌ، فَقَالَ لامْرَأَةٍ يُقَالُ لَهَا بَرَكَةٌ كَانَتْ تَخْدُمُهُ لأُمِّ حَبِيبَةَ جَاءَتْ مَعَهَا مِنْ أَرْضِ الْحَبَشَةِ: أَيْنَ الْبَوْلُ الَّذِي كَانَ فِي هَذَا الْقَدَحِ؟ قَالَتْ: شَرِبْتُهُ يَا رَسُولَ اللَّهِ ”
در این سند برخلاف طبرانی که از
حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ زِيَادٍ الْحَذَّاءُ الرَّقِّيُّ وحَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ حَنْبَلٍ حدیث ازأَخْبَرَنَا أَبُو نَصْرٍ عُمَرُ بْنُ عَبْدِ الْعَزِيزِ بْنِ عُمَرَ بْنِ قَتَادَةَ، ثنا أَبُو الْحَسَنِ مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ حَامِدٍ الْعَطَّارُ، ثنا أَحْمَدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ نقل شده اصلا اون دوتای اول نیستن ؟؟؟شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #4589(22)- [24] حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عِيسَى، حَدَّثَنَا حَجَّاجٌ، عَنْ ابْنِ جُرَيْجٍ، عَنْ حُكَيْمَةَ بِنْتِ أُمَيْمَةَ بِنْتِ رُقَيْقَةَ، عَنْ أُمِّهَا، أَنَّهَا قَالَتْ: ” كَانَ لِلنَّبِيِّ ص قَدَحٌ مِنْ عِيدَانٍ تَحْتَ سَرِيرِهِ يَبُولُ فِيهِ بِاللَّيْلِ “
ابوداود
====
البانی
حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عِيسَى، حَدَّثَنَا حَجَّاجٌ، عَنِ ابْنِ جُرَيْجٍ، عَنْ حُكَيْمَةَ بِنْتِ أُمَيْمَةَ بِنْتِ رُقَيْقَةَ، عَنْ أُمِّهَا، أَنَّهَا قَالَتْ كَانَ لِلنَّبِيِّ صلى الله عليه وسلم قَدَحٌ مِنْ عَيْدَانٍ تَحْتَ سَرِيرِهِ يَبُولُ فِيهِ بِاللَّيْلِ .
====
همانطور که مشاهده می کنید البانی تمام احادیث طبرانی و ان جملات عجیب با سلسله رجال سند عجیب که موضوع اصلی مناقشه و بحث است را کنار گذاشته و حدیث اول ار حکیمه را حسن میداند و این خود گواه بر این است که مشکل حکیمه برای البانی هم پا برجا بوده و گرنه هیچ دلیلی نداشت که صحیح حساب نکند با اولین سند حدیث؟؟
======نتیجه این حدیث به خاطر تضاد در رجال سند و متن سند حتی خادم و مجهول الحال بودن حکیمه و ظهور افراد ضعیف در متن های مختلف ان ضعیف است 100 در 100 و هیچ کس این حدیث را تصحیح نکرده بلکه اولین سند سند ابو داود است و این حدیث در معجم کبیر با سند ها و متن ها متفاوت گسترش یافته است ؟؟
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #4593میگم خودتو به خواب زدی میگی نه!!!بحث ما بر سر حکیمة هستش ای خدا!!!!!
یکی بیاد به این بفهمونه در حدیثی که حکیمة وجود داره سندش توسط سیوطی و مناوی و البانی تصحیح شده
یکی بیاد به این بفهمونه اگه در حدیثی حکیمة وجود داشت و اون روایت تصحیح شده یعنی حکیمة موثقه
یکی بیاد به این بفهمونه…
البانی گفته حسن صحیح چرا فقط نوشتی حسن؟؟
حالا ما فرض میگریم حسن.یعنی باز هم حکیمة مجهول نیست.اگه یه راوی مجهول باشه دیگه روایت حسن نمیشه ضعیف میشه
به خدا دیگه بیشتر از این نمیتونم سوادم رو بیارم پایین بهت توضیح بدم.
در آخر میگم اشکال تو به روایت من فقط وجود حکیمة بنت امیمه بود که گفتید مجهوله من هم روایت ها و اقوال علمای شما رو درباره احادیثی که حکیمة در اونها وجود داره آوردم که تصحیحش کردن که نشان از موثق بودن حکیمة داره
حالا باز میتونی بیای اینجا سواد خودت رو به همه نشون بدی و حرفهای خنده دار بزنی.
والسلام
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #4596موندم بهت چی بگم حدیث ها ر و من به ترتیب گذاشتم و تو هی داری سوالات خودت رو تکرار میکنی ؟
1. ما داریم در مورد دلایل ضعف حدیث صحبت میکنیم و همه دلایل رو مد نظر قرار میدیم
1. حدیث اول مال ابو داود درون اونم هم اصلا حرفی از ” لَقَدِ احْتَظَرْتِ مِنَ النَّارِ بِحِظَارٍ ” نیست در حدیث ابن حبان که بعد از ابو داود هست این جمله نیست و بعد از این دو حدیث با سه سند متفاوت گسترش می یابددر معجم اونم با تضاد فاحش در متن در متن که خادم هم مشخص نیست کیه بره یا برکه این جمله به انتهای اون اضافه میشه ؟؟؟ و حتی در سند سوم اصلا همه چیز عوض میکنه ؟
2. کسی حدیث رو تصحیح نکرده بلکه حدیث توسط جاعلین گسترش یافته دلیلیشم سند های قبل از طبرانی است و ما وقتی میخاهیم یک حدیث را بررسی کنیم از اول بررسی میکنیم نه از اخر؟؟؟ شما همیشه برعکس کار میکنید ؟؟
ابن حبان که حکیمه رو با خطای سهوی ثقه حساب کرده اصلا حدیث طبرانی وجود نداشته و اون 3 حدیث هرسه به طور مشخص دستکاری شدن چون ابن حبان اگر این حدیث رو می دید در کتابش می اورد
3.البانی دارد حدیث ابوداود را می اورد دقیقا بدون هیچ جابه جایی و چون اصل سند بوده ان را تصحیح نکرده کار البانی یعنی تمامی اسناد دیگر مشکل داشته است و او اولین حدیث را که بوده تکرار میکنم اولین حدیث را حسن میخاند چرا در متن حدیث او که مشکلی نیست جواب مشخص است وجود حکیمه وگرنه چه دلیلی در متن حدیث اصلی هست
که رتبه حدیث را پایین بیاورد جز حکیمه پس البانی هم به طور ضمنی میگوید که بابا رجال اصلی سند اصلی مشکل دارد. که حدیث حسن شده .4. چی بیهقی رو باز جا انداختی هی سوال سوال سوال و هی تکرار تکرار چرا ؟؟ مسئله خیلی ساده است ؟؟ شما جز فرار به جلو راهی دیگه ندارید چون هرچی رو جواب میدیم دوباره همون سوال رو تکرار میکنید
5. حتی نمیدونی حدیث رو از اخر به اول بررسی نمیکن بحث فاصله زمانی و مکانی و اینکه چه کسی اون رو برای اولین بار روایت کرده هم مهمه حدیث رشد داشته ؟؟ نه که تصحیح بشه ؟
6.رفتار البانی و گفتار ابن حجر 100 در 100 مجهول بودن حیکمه را تایید میکند
7. مشکل در روایت شما این بود که هم حکیمه بود هم سند در کتاب با2 سند دیگر همزمان امده و گسترش بافته بود و با سند دیگر در مورد خادم مشکل داشت
8. با توجه به موارد بالا و اینکه بیهقی هم با سند متفاوت بیان کرده مشخص میشود حدیث خیلی ضعف دارد هنوز بازم از این حدیث سند هست برادر -
نویسندهنوشته ها
شما برای پاسخ به این جستار باید وارد تارنما شوید.
معمولا در روایتی که سند آن مرفوع باشد لفظ رفع در سند قید میشود.پس اول ثابت کن سند روایت مرفوع هست بعد ادعا کن!
درثانی حکیمة بن امیمة مجهول نیست و تنها ابن حبان آن را توثیق نکرده.علاوه بر ابن حبان هیثمی هم ار را توثیق کرده.
هیثمی میگوید:
رواه الطبراني ورجاله رجال الصحيح غير عبدالله بن أحمد بن حنبل وحكيمة وكلاهما ثقة
پس دیگه نبینم ادعا کنی حکیمة مجهوله؟؟چون هیثمی هم توثیقش کرده
پس اشکال تو به مجهول بودن حکیمة وارد نیست.میماند اشکال مرفوع بودن حدیث که هنوز ثابت نکردی حدیث مرفوع هست.