تاریخچه وفلسفه اقامه عزا برای امام حسین

Home انجمن ها گفتگوی ازاد تاریخچه وفلسفه اقامه عزا برای امام حسین

این جستار شامل 0 پاسخ ، و دارای 0 کاربر است ، و آخرین بار توسط  rrw در 10 سال، 1 ماه پیش بروز شده است.

در حال نمایش 10 نوشته (از کل 10)
  • نویسنده
    نوشته ها
  • #1244

    rrw
    کاربر
    اگر برای یک عمل و رفتاری، دلیل عقلی بر نفی و اثبات آن وجود نداشته باشد، به معنای آن نیست که آن عمل یا رفتار غیر مشروع است، چنان که از نظر شرعی، نبودن دلیل، موجب غیر مشروع بودن نیست، وگرنه می‌بایست بسیاری از رفتارهایی را که در صدر اسلام نبود و بعداً به وجود آمد، غیر مشروع دانست. هم‌چنین است که بسیاری از امور که در آیات قرآن، به طور صریح نیامده، در سنت پیامبر اسلام وجود داشته است.اما دلايلي که اقامه عزا براي امام حسين مخالف شرع نبوده بلکه مطابق شرع است.
    الف) شاهد قرآني براي اقامه عزا براي بزرگان دین:
    1ـ عزاداری و بزرگداشت شعائر الهی:
    «ومن یعظّم شعائر الله فإنّها مِن تقوى القلوب»( آیه 32حج)
    بی‌شک بزرگداشت شعائر الهی، از دستورهای اساسی دین است.

    هرچند برخي علماء، شعائرالهي را به موارد خاص مختص کرده اند ولي جمع کثيري از عالمان شیعی و سنی به عمومیت و شمول شعائر اشاره کرده‌اند:
    مانند صاحب جان هندی حنفی از عالمان اهل سنت که در ذیل آیه مذکور ‌می‌نویسد «شعائر جمع شعیر به معنای علامت است، و هر چه که از دیدن آن، خدا به یاد آید، شعائر خداست و شعائر الله اختصاص به صفا و مروه ندارد…»( ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، سنه 323، ج 14، ص 33)
    از این رو به طور عموم ‌می‌توان استفاده کرد که در هر زمان یا مکان، عملی که یاد خدا و زمینه تقوا ورشد معنوی و روحی را فراهم آورد، در صورتی که در چهارچوب قوانین و دستورهای اسلام قرار داشته باشد، جزء شعائر الهی است.
    بنابراین به طور مسلّم عزاداری برای اولیای الهی (که برای حفظ دین، جان خود را قربانی کرده‌اند) از بارزترین نشانه‌ها و شعائر دینی است، چرا که در این مراسم جز فراگیری مسائل دین و یادآوری شهامت‌ها و ایثارگری‌های شهیدان، سخنی دیگری طرح نشده، سخن از دشمنی با دشمنان خدا و دوستی با دوستان خدا است.
    2ـ عزاداری فریاد ستمدیدگان
    «لا یحبّ الله الجهر بالسوء مِن القول إلاّ مَن ظُلِم( آیه 148 نساء)؛ خداوند فریاد زدن را دوست ندارد، جز برای کسانی که مورد ستم قرار گرفته‌اند».
    در این آیه خداوند به همة مظلومان اجازه فریاد و افشاگری داده، و ستیز با حاکمیت ولی خدا بزرگ‌ترین ظلم است، زیرا سایر ظلم‌های فردی و تجاوزهای اجتماعی، از آن سرچشمه‌ می‌گیرد.
    حق ولایت و امامت تنها حق کسانی که از آنها به ستم گرفته شده نیست، بلکه علاوه بر آن، حق انسان‌ها و امتی است که از نور ولایت و امامت و هدایت آن محروم شده‌اند.
    طبق آیه، جامعه اسلامی و هر مسلمانی در برابر چنین حادثه‌ای اندوهبار و غمناک (که در آن فرزند نازنین پیامبر را به شهادت رسانده‌اند) باید فریاد برآورد و به افشاگری و رسوا کردن ستمگران بپردازد و چهرة کثیف و زشت آنان را روشن سازد. فریادها و عزاداری‌هایی که در این راستا باشد، از مصادیق «جهر من القول» است که خدا آن را دوست دارد.
    3ـ سوگواری یعقوب در فراق یوسف
    «یا أسفی على یوسف وابیضّتْ عیناه من الحزن فهو کظیم؛ وا اسفا بر فراق یوسف! در حالی که یعقوب خشم خود را فرو‌ می‌خورد، چشمانش از اندوه سفید شد»(84 سوره یوسف)
    حضرت یعقوب و حضرت یوسف، هر دو پیامبر بودند و گریه حضرت یعقوب بر حضرت یوسف، تنها به جهت پدر و فرزندی نبود، بلکه گریه یک پیامبر در غم فراقِ پیامبر دیگر بود. فقط جنبه عاطفی در آن نیست و جهات مهم دیگری مطرح است.
    شاید مهم‌ترین و بارزترین پیام آیه، پسندیده بودن گریه بر محبوب از دست رفته باشد، که رابطة فرد با وی رابطة دینی و الهی است، بنابراین از عمل این پیامبر الهی، پسندیده بودن گریه بر اولیای خداوند استفاده ‌می‌شود.
    ب)سنت رسول خدا در اقامه عزا:
    1 ـ گريه پيامبر در شهادت حضرت حمزه‏
    ومر رسول الله صلى الله عليه وسلم بدار من دور الأنصار من بنى عبد الأشهل وبنى ظفر فسمع البكاء والنوائح على قتلاهم فذرفت عينا رسول الله صلى الله عليه وسلم فبكى ثم قال لكن حمزه لا بواكي له فلما رجع سعد بن معاذ وأسيد بن حضير إلى دار بنى عبد الأشهل أمرا نساءهم أن يتحزمن ثم يذهبن فيبكين على عم رسول الله صلى الله عليه وسلم
    رسول خدا از كنار خانه‌هايي از أنصار (بنى عبد الأشهل وبنى ظفر) عبور مي‌كردند كه صداي بكاء و نوحه بر كشته‌گان خودشان را شنيدند. چشمان رسول خدا پر از اشك شد و فرمود: عمويم حمزه گريه كن ندارد. و چون سعد بن معاذ و أسيد بن حضير به خانه‌هاي بنى عبد الأشهل بازگشتند زنانشان را أمر كردند تا غم و اندوه‌ خود را در سينه‌ها حبس كنند و ابتدا براي عموي رسول خدا عزاداري كنند.
    تاريخ طبري، ج 2، ص 210 ـ السيره النبويه لابن هشام، ج 3، ص 613
    شايد گفته شود در هنگامي که هنوز جنازه حمزه سيدالشهداء وجود داشت عزاداري وماتم پذيرفتني است. ولي نه بعدها . ولي روايت زير را بخوانيد تا متوجه شويد چنين نيست.
    فهن إلى اليوم إذا مات الميت من الأنصار بدأ النساء فبكين على حمزه ثم بكين على ميتهن.
    از آن روز به بعد است كه انصار ابتدا براي حمزه وسپس براي كشته خود گريه مي‌كنند.
    الطبقات الكبرى، ج 2، ص 44.
    2ـ گريه پيامبر در شهادت جعفر بن أبي طالب
    رسول خدا با شنيدن خبر شهادت جعفر بن أبي طالب به ديدن فرزندانش رفت، در حالي‌كه اشك از چشمان مباركش جاري بود.
    أسماء همسر جعفر سؤال كرد:
    بأبي وأمّي ما يبكيك؟ أبلغك عن جعفر وأصحابه شي‏ء؟.
    پدر و مادرم فدايت شوند، آيا از جعفر و يارانش خبري شنيده‌ا‏ي؟
    قال: نعم، أصيبوا هذا اليوم.
    فرمود: بلي، امروز به شهادت رسيده‏اند.
    أسماء فريادش بلند شد، زن‌ها دورش حلقه زدند، فاطمه زهراء سلام الله عليها وارد منزل شد و گريه مي‌‏كرد، و مي‌‏فرمود: «وا عمّاه».(واي عمويم!).
    فقال رسول اللّه صلّي الله عليه و آله وسلّم: علي مثل جعفر فلتبك البواكي.
    پيامبر فرمود: گريه كنندگان بايد بر همانند جعفر گريه كنند.
    الاستيعاب، ج 1، ص 313 ـ أسد الغابه، ج 1، ص 241
    3- گريه پيامبر در مرگ فرزند خويش ابراهيم
    إنّ العين تدمع، والقلب يحزن، ولانقول إلّا ما يرضي ربّنا، وإنّا بفراقك يا إبراهيم لمحزونون.
    چشم گريه مي‌‏كند، و دل غمگين و محزون مي‌‏شود، ولي‌ سخني نمي‌‏گوييم مگر آن‌چه كه خدا را راضي كند، اي ابراهيم ما در فراق تو محزون و غمگين هستيم.
    صحيح بخاري، ج 2، ص 85
    4- گريه پيامبر بر عبدالمطلب
    پس از درگذشت حضرت عبدالمطلب، رسول خدا بر جد عزيزش گريست؛ ام ايمن مى‏گويد:
    انا رايت رسول اللَّه يمشى تحت سريره و هو يبكى
    من پيامبر را ديدم كه در زير جنازه عبدالمطلب راه مى‏رفت و مى‏گريست.
    تذكره الخواص، ص 7.
    5- گريه پيامبر بر فاطمه بنت اسد
    فاطمه بنت اسد، همسر ابوطالب و مادر امير المؤمنين ، نزد پيامبر بسيار محبوب بود، همو در سرپرستى رسول خدا بسيار اهتمام ورزيد. چون فاطمه درگذشت، پيامبر كه او را هم‌چون مادر خويش مى‏دانست از رحلتش بسيار اندوهناك شد و گريست، مورخان مى‏گويند:
    صلّى عليها و تمرغ فى قبرها و بكى
    پيامبر بر او نماز خواند و در قبرش خوابيد و بر او گريست.
    ذخائر العقبى، ص 56.
    6- حاكم در مستدرك مي‌گويد:
    إن النبي قبّل عثمان بن مظعون وهو ميت وهو يبكي…
    رسول خدا بعد از مرگ عثمان بن مظعون او را بوسيد و براي او گريست.
    المستدرك على الصحيحين، ج 1، ص 514
    7- پيامبر، عمر را به خاطر جلوگيري از گريه زنان نهي مي‌فرمايد
    خرج النبي علي جنازه ومعه عمر بن الخطاب، فسمع نساء يبكين، فزبرهن عمر فقال رسول الله (ص) يا عمر، دعهن، فإن العين دامعه والنفس مصابه والعهد قريب.
    رسول خدا براي تشيع جنازه‌اي خارج شدند و به همراه او عمر هم حاضر بود. در اين حال صداي زنان به گوش رسيد كه گريه مي‌كردند عمر با شدت با آن‌ها برخورد نمود. رسول خدا صلي الله عليه وآله به عمر فرمود: آن‌ها را رها كن كه چشم اشك‌بار است و جان‌ها مصيبت زده و تازه از دست داده‌اند.
    المستدرك علي الصحيحين، ج 1، ص 381،ش 1406،كتاب الجنائز
    از عبارت فوق استفاده مي‌شود كه قول به حرمت بكاء بر ميت كه از سوي بعضي مطرح مي‌شود چه بسا برگرفته از اين عمل عمر باشد، اما با وجود نهي رسول خدا از اين عمل عمر، هم‌چنان ديده مي‌شود كه بعضي با استناد به فعل او از گريه براي ميت ممانعت مي‌ورزند.
    ج) عزاداري امام حسين در سنت نبوي:
    1ـ گريه رسول خدا در روز‌هاي اول تولد حسين :
    فدخلت يوما إلى رسول الله (ص) فوضعته في حجره، ثم حانت مني التفاته فإذا عينا رسول الله (ص) تهريقان من الدموع قالت: فقلت: يا نبي الله بأبي أنت وأمي مالك؟ قال: أتاني جبرئيل عليه الصلاه والسلام فأخبرني ان امتي ستقتل ابني هذا، فقلت: هذا؟ فقال: نعم، وأتاني بتربه من تربته حمراء.
    ام فضل دختر حارث مي گويد روزي خدمت حضرت رسيدم و حسين را در آغوش آن حضرت گذاردم؛ حضرت به من التفاتي نمود و چشمانش پر از اشك گرديد. عرض كردم: يا نبي الله پدر و مادرم فدايتان چه شده است؟ حضرت فرمود: جبرئيل عليه الصلاه والسلام نزد من آمد و مرا با خبر ساخت كه امت من به زودي اين فرزندم را مي‌كشند، عرض كردم: همين حسين را؟ فرمودند: آري و اين هم مقداري از خاك و تربت سرزمين [كربلاء] است.
    مستدرك الصحيحين، ج 3، ص 176
    2- گريه رسول خدا در دو ‌سالگي حسين :
    عن ابن عباس قال: فلما أتت على الحسين من مولده سنتان كاملتان خرج النبي صلى الله عليه وآله وسلم في سفر له، فلما كان في بعض الطريق وقف فاسترجع ودمعت عيناه، فسئل عن ذلك، فقال: هذا جبريل يخبرني عن أرض بشاطى‏ء الفرات يقال لها كربلا، يقتل بها ولدي الحسين ابن فاطمه، فقيل: من يقتله يا رسول الله؟ فقال: رجل يقال له يزيد، لا بارك الله له في نفسه! وكأني أنظر إلى مصرعه ومدفنه بها، وقد أهدي برأسه، واللّه ما ينظر أحد إلى رأس ولدي الحسين فيفرح إلّا خالف اللّه بين قلبه ولسانه.
    قال: ثم رجع النبي صلى الله عليه وآله وسلم من سفره ذلك مغموما ثم صعد المنبر فخطب ووعظ والحسين بن علي بين يديه مع الحسن، قال: فلما فرغ من خطبته وضع يده اليمنى على رأس الحسن واليسرى على رأس الحسين ثم رفع رأسه إلى السماء فقال: اللهم! إني محمد عبدك ونبيك وهذان أطايب عترتي وخيار ذريتي وأرومتي ومن أخلفهم في أمتي، اللهم! وقد أخبرني جبريل بأن ولدي هذا مقتول مخذول، اللهم! فبارك له في قتله واجعله من سادات الشهداء، إنك على كل شي‏ء قدير، اللهم! ولا تبارك في قاتله وخاذله. قال: وضجّ الناس في المسجد بالبكاء. فقال النبي صلى الله عليه وآله وسلم: أتبكون ولا تنصرونه! اللهم! فكن أنت له وليا وناصرا.
    قال ابن عباس: ثم رجع وهو متغير اللون محمر الوجه فخطب خطبه بليغه موجزه وعيناه يهملان دموعا ثم قال: أيها الناس! إني قد خلفت فيكم الثقلين كتاب الله وعترتي وأرومتي ومراح مماتي وثمرتي، ولن يفترقا حتى يردا عليّ الحوض، ألا! وإني أسألكم في ذلك إلا ما أمرني ربي أن أسألكم الموده في القربى، فانظروا أن لا تلقوني غدا على الحوض وقد أبغضتم عترتي وظلمتموهم،… ألا! وإن جبريل عليه السلام قد أخبرني بأن أمتي تقتل ولدي الحسين بأرض كرب وبلاء. ألا! فلعنه الله على قاتله وخاذله آخر الدهر. قال: ثم نزل على المنبر، ولم يبق أحد من المهاجرين والأنصار إلا واستيقن أن الحسين مقتول.
    از ابن عباس روايت شده: هنگامي كه حسين دو ساله شد نبي اكرم صلى الله عليه وآله وسلم در مسافرت بود در ميانه‌ راه توقف نمود و استرجاع نمود [انا لله وانا اليه راجعون گفت] و اشك از چشمان حضرتش جاري شد، از علت اين اقدام حضرت سؤال كردند، حضرت فرمود: جبريل هم اكنون به من خبر داد از سرزميني در ساحل فرات كه به آن كربلا گفته مي‌شود، و در آن‌جا فرزندم حسين بن فاطمه به شهادت مي‌رسد. گفته شد: يا رسول الله چه كسي او را مي‌كشد؟ فرمود: شخصي كه به او يزيد گفته مي‌شود، لا بارك الله له في نفسه! و گويي كه او را در قتله‌گاهش مي‌بينم، در حالي‌كه سر او را به هديه مي‌برند، واللّه! كسي نيست كه به سر بريده فرزندم حسين نظر افكند و خشنود گردد إلّا اين‌كه خداوند بين قلب و زبانش جدايي بياندازد.
    هنگامي كه نبي اكرم از سفر بازگشت مغموم و حزين به منبر رفت و براي مردم خطبه خواند و موعظه خواند و اين در حالي بود كه حسين بن علي به همراه برادرش حسن نزد رسول خدا صلّي الله عليه وآله حاضر بودند، وقتي رسول خدا صلّي الله عليه وآله از خطبه فارغ شد دست راستش را بر سر حسن و دست چپش را بر سر حسين گذارد و سر به آسمان بلند نمود و عرض كرد: خدايا! من محمد بنده تو و پيامبرت هستم و اين دو از بهترين عترت و ذريه و جانشينان من در روي زمين هستند، خدايا! جبريل به من خبر داده كه اين فرزندم مقتول و مخذول خواهد گرديد، خدايا! قتلش را برايش آسان گردان و او را سرور شهداء قرار بده، كه تو بر هر كاري توانا و قادري، خدايا! قاتل او را مبارك نگردان. در اين حال تمام مردم در مسجد به ضجّه و گريه افتادند. نبي اكرم صلى الله عليه وآله وسلم فرمودند: آيا گريه مي‌كنيد و او را ياري نمي‌كنيد؟! خدايا! تو او را ولي و ناصر باش.
    ابن عباس مي‌گويد: سپس رسول خدا مجددا بازگشت و با رنگ پريده و صورتي گلگون خطبه بليغ و موجزي خواند و اين در حالي بود كه چشمان آن حضرت پر از اشك بود. سپس فرمود: أيها الناس! من در ميان شما ثقلين يعني: كتاب خدا و عترتم و مايه راحت جانم در مرگم و ميوه دلم را در بين شما به جاي گذاردم و اين دو هرگز از يك‌ديگر جدا نمي‌شوند تا در كنار حوض به من ملحق ‌شوند، بدانيد كه من از شما در مورد آنان همان را مي‌خواهم كه خداوند مرا به آن امر ساخته و آن مودت در باره نزديكان من است، مراقب باشيد كه مرا در كنار حوض ملاقات نكنيد و حال آن‌كه در حق عترت و ذريه‌ام ظلم نموده باشيد،… آگاه باشيد! كه جبريل عليه السلام مرا با خبر ساخت كه أمت من فرزندم حسين را در سرزمين كرب وبلاء به شهادت مي‌رسانند. بدانيد! كه لعنت خدا تا روز قيامت بر قاتل اوست.
    ابن عباس مي‌گويد: سپس پيامبر از منبر پايين آمد و ديگر كسي از مهاجر و أنصار باقي نماند إلا اين‌ كه يقين نموده بود كه حسين به قتل خواهد رسيد.
    الفتوح، أحمد بن أعثم الكوفي، ج 4، ص 325.
    3- حديث أمّ سلمه:
    امّ سلمه داستان گريه رسول خدا براي حسين را اين‌‌گونه روايت مي‌كند:
    كان رسول الله صلى الله عليه وسلم جالسا ذات يوم في بيتي قال لا يدخل على أحد فانتظرت فدخل الحسين فسمعت نشيج رسول الله صلى الله عليه وسلم يبكى فأطلت فإذا حسين في حجره والنبي صلى الله عليه وسلم يمسح جبينه وهو يبكي فقلت والله ما علمت حين دخل فقال إن جبريل عليه السلام كان معنا في البيت قال أفتحبه قلت أما في الدنيا فنعم قال إن أمتك ستقتل هذا بأرض يقال لها كربلاء فتناول جبريل من تربتها فأراها النبي صلى الله عليه وسلم…
    روزي همسرم رسول خدا در اتاق من بود فرمود: هيچ كس حقّ ورود به حجره مرا ندارد، بيرون اتاق منتظر بودم تا اجازه ورود صادر شود، در همين حال حسين محضر پيامبر رسيد، صداي گريه از درون اتاق به گوشم رسيد، حسّ کنجکاوي وادارم نمود تا نگاهي به درون اتاق بياندازم، ديدم حسين بر زانوي رسول خدا نشسته و پيامبر دست بر پيشاني‌‏اش مي‌‏كشد و اشك مي‌‏ريزد. عرض كردم: به خدا سوگند من از ورود حسين به خانه مطلع نشدم تا از وارد شدن به حجره شما جلو‌گيري كنم. حضرت فرمود: اكنون جبريل با ما بود و از من سؤال كرد: يا رسول خدا آيا حسينت را دوست مي‌داري؟ گفتم: آري! جبرئيل گفت: به زودي امت تو او را در سرزميني كه به آن كربلاء گفته مي‌شود به قتل مي‌رسانند. و بعد از اين سخن قدري از تربت آن را به من نشان داد.
    مجمع الزوائد، ج 9، ص189.
    4- عزاداري رسول خدا بعد از شهادت امام حسين
    حَدَّثَنَا أَبُو سَعِيدٍ الْأَشَجُّ حَدَّثَنَا أَبُو خَالِدٍ الْأَحْمَرُ حَدَّثَنَا رَزِينٌ قَالَ حَدَّثَتْنِي سَلْمَى قَالَتْ دَخَلْتُ عَلَى أُمِّ سَلَمَه وَهِيَ تَبْكِي فَقُلْتُ مَا يُبْكِيكِ قَالَتْ رَأَيْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ تَعْنِي فِي الْمَنَامِ وَعَلَى رَأْسِهِ وَلِحْيَتِهِ التُّرَابُ فَقُلْتُ مَا لَكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ شَهِدْتُ قَتْلَ الْحُسَيْنِ آنِفًا
    سلمي مي‌گويد: بر ام سلمه وارد شدم در حالي كه ايشان گريه مي كردند، عرضه داشتم چرا گريانيد؟ ايشان فرمودند: رسول خدا را درخواب ديدم درحالي‌كه موهاي سر و محاسن ايشان خاك آلود بود، عرضه داشتم: يا رسول الله شما را چه شده است (چرا شما را به اين حالت مي بينم)؟ ايشان فرمودند: هم اكنون شاهد كشته شدن حسين بودم.
    سنن ترمذي، ج 12، ص 195

    5- گريه امير المؤمنين سال‌‌ها قبل از واقعه كربلاء:
    نُجَيّ حضرمي مي‌گويد:
    انه سار مع علي رضي الله عنه وكان صاحب مطهرته فلما حاذى نينوى وهو منطلق إلى صفين فنادى على اصبر أبا عبد الله اصبر أبا عبد الله بشط الفرات قلت وما ذاك قال دخلت على النبي صلى الله عليه وسلم ذات يوم وإذا عيناه تذرفان قلت يا نبي الله أغضبك أحد ما شأن عينيك تفيضان قال بل قام من عندي جبريل عليه السلام قيل فحدثني ان الحسين يقتل بشط الفرات قال فقال هل لك ان أشمك من تربته قلت نعم قال فمد يده فقبض قبضه من تراب فأعطانيها فلم أملك عيني ان فاضتا.
    هنگام رفتن به صفّين در ركاب علي (ع)، ناگهان در نقطه‏اي به نام «نينوا» با صداي بلند فرمود: اي أبا عبد اللّه در كنار فرات صبور باش، و اين جمله را دو بار تكرار فرمود، پرسيدم: اين سخن از كجا است؟
    فرمود: روزي بر پيامبر خدا وارد شدم، ديدم چشمان مباركش اشك آلود است. عرض كردم: اي رسول خدا! آيا كسي شما را ناراحت كرده است كه گريه مي‌‏كنيد؟
    فرمود: لحظاتي جبرئيل نزد من آمده بود، و از كشته شدن حسين در كنار شطّ فرات به من خبر داد، و گفت: آيا ميل داري مقداري از تربتش را ببوئي و ببيني؟ گفتم: بلي. دستش را دراز كرد، و مشتي از خاك سرزميني كه حسين در آن به شهادت مي‌‏رسد را به من داد، نتوانستم تحمّل كنم و جلوي اشكم را بگيرم.
    مجمع الزوائد، هيثمي، ج 9، ص 187.
    و) عزاداري صحابه :
    1- لما قبض النبى (ص) ارتجت مكه بصوت.
    بعد از وفات رسول خدا تمام شهر مكه يك‌پارچه گريه و ناله شد.
    اخبار مكه، فاكهى، ج‏3، ص 80.
    2- عايشه مى‏گويد: و قمتُ التدم (اضرب صدرى) مع النساء و اضرب وجهى.
    [بعد از وفات رسول خدا] بلند شدم و به اتفاق ساير زنان مدينه در عزاي آن حضرت به سر و صورت خود مي‌زديم.
    السيره النبويه، ج 4، ص 305.
    3- گريستن عمر براي خالدبن وليد: عن أبي بكر الهذلي قال سمع عمر بن الخطاب نساء بني مخزوم يبكين على خالد بن الوليد فبكى وقال ليقل نساء بني مخزوم في أبي سليمان ما شئن فإنهن لا يكذبن وعلى مثل أبي سليمان تبكي البواكي
    أبو بكر هذلي مي‌گويد: عمر بن خطاب شنيد كه زنان بني مخزوم بر خالد بن وليد گريه مي‌كنند لذا او هم براي خالد گريست و گفت: بايد به زنان بني مخزوم گفت كه در باره أبي سليمان هر‌جه خواستند انجام دهند كه در اين صورت دروغ نگفته‌اند و بر مثل أبو سليمان بايد گريه كنندگان گريه كنند.

    ز)گريه زنان و مردم مدينه با شنيدن خبر شهادت حسين
    طبري در تاريخ خود نقل مي‌كند:
    لما قتل عبيد الله بن زياد الحسين بن علي و جيء برأسه إليه دعا عبد الملک بن أبي الحارث السلمي ……. فناديت بقتله، فلم أسمع والله واعيه قط مثل واعيه نساء بني هاشم في دورهن علي الحسين.
    چون عبيد الله بن زياد ، حسين بن علي را به شهادت رساند و سر مطهر او را براي عبد الملک بن أبي الحارث سلمي بردند ………. به خدا سوگند! هرگز من در عمر خود ناله‌اي مانند صداي ناله زنان مدينه در خانه‌هايشان كه براي شهادت امام حسين عليه السلام عزاداري مي‌كردند نشنيدم.
    تاريخ طبري، ج 3، ص 342.

    بايد توجه داشت که اقامه عزا براي امام حسين صرفا گريه وعزاداري ناشي از اندوه نيست امام سجاد که در دوران خفقان اموی به سر می برد، برای حفظ واقعه خونبار کربلا و انتقال آن به نسلهای بعد از ابزار گریه بهره گرفت. از عملکرد امام سجاد و سفارشهای ایشان و سایر ائمه درباره گریه بر امام حسین و یارانش برمی آید که برگزاری مجالس عزاداری و گریه از مؤثرترین ابزاری بوده که می توانسته با توطئه های بنی امیه برای محو آثار مادی و معنوی قیام کربلا مقابله کند. ابو ریحان بیرونی می نویسد:
    «بنی امیه در این روز لباس نو پوشیدند و زیب و زیور کردند و سرمه به چشم خود کشیدند و این روز را عید گرفتند و عطرها استعمال کردند و مهمانیها و ولیمه ها دادند و تا زمانی که ایشان بودند، این رسم در توده مردم پایدار بود» (ابوریحان بیرونی، آثار الباقیه، ترجمه اکبر داناسرشت- ص 524)
    بدین سان شیعیان بنابر توصیه و تأکید ائمه طاهرین برای بزرگداشت عاشورا و حفظ آثار آن در کربلا از هیچ کوششی فروگذار نکردند، بدان معنی که ایام عاشورا را به سوگواری می پرداختند و امام حسین و یارانش را در کربلا زیارت می کردند. توابین که در سال 65ق قیام کردند، قبل از ورود به صحنه نبرد، به زیارت قبر امام حسین و یارانش رفتند و یک روز و یک شب گریه و زاری و تضرع بسیار نمودند، چنان که بنابر نقل طبری، کسی تا آن روز چنان گریه ای ندیده بود.
    در ایام فترت پایان امویان و آغاز عباسیان بر تعداد زائران و عزاداران امام حسین و یارانش افزوده شد، چنان که به سرعت کربلا به کانون مبارزه علیه ستمگران تبدیل شد؛ مبارزانی که شیوه جهاد را در مکتب اهل بیت آموخته و از شهدای کربلا الگوهای عملی و عینی انتخاب کرده بودند. این وضع برای متوکل خلیفه عباسی که ضدّ شیعه بود قابل تحمّل نبود؛ از این رو دستور به ویرانی مشاهد و قبور شهدا داد امّا از آنجایی که نور خدا خاموش شدنی نیست، متوکل به سزای اعمال خود رسید و کربلا مجددا احیا شد و پناهگاهی برای عاشقان اهل بیت گردید که از اقصی نقاط به آنجا می رفتند.
    اما همچنان گروهی از پیروان احمد بن حنبل که خود را سلفیه می نامیدند در گذرگاهها کمین می کردند و زائران و عزاداران شیعه را مورد آزار و اذیت قرار می دادند و احتمالاً این وضع تا سلطه آل بویه بر بغداد (332ق) ادامه داشت تا اينکه به سبب حاکمیت آل بویه ، مراسم عزاداری به صورت علنی در کوچه و بازار انجام می شد.
    حضور امام رضا در خراسان و اهتمام آن حضرت در برگزاری مراسم عاشورا از مهم ترین عوامل انتقال فرهنگ عاشورا به ایران بود و متعاقب آن، سادات که به سبب حضور امام در خراسان به این خطه مهاجرت کردند و با شهادت آن حضرت، در اقصی نقاط به ویژه صفحات شمالی ایران؛ یعنی طبرستان و مازندران پراکنده شدند ،مردم ایران را با واقعه کربلا و مراسم آن آشنا نمودند. با تشکیل حکومت علویان در طبرستان (250ق) رفته رفته مراسم عاشورا به صورت یک فرهنگ بومی درآمد. در این میان نباید نقش شهرهای شیعه نشین از جمله قم ، ری، سبزوار و نیشابور را در انتقال و توسعه این مراسم در ایران نادیده گرفت.
    اهل سنت همین که دریافتند شیعیان در برگزاری مراسم عاشورا مُصر و جدی هستند و فشارها و اعتراضهای آنها به جایی نمی رسد، با آن به مقابله فرهنگی پرداختند و در مقابل روز عاشورا، روز هجدهم محرم، یعنی روز قتل مصعب بن زبیر را علم کردند. ابن اثیر در حوادث سال 389ق می نویسد: مردم باب البصره در رقابت با مردم کرخ، هشت روز بعد از روز عاشورا را به ماتم نشسته گفتند: مصعب بن زبیر در آن روز کشته شد( ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج 15، ص 268)
    بنابر روایت ابن کثیر در همین سال گروهی از جهال اهل سنّت، روز دوازدهم محرم که روز قتل مصعب بن زبیر بود همانند شیعیان برای او عزاداری می کردند و همانند شیعیان به زیارت او می رفتند.
    از روایت ابن اثیر برمی آید که اهل سنت علاوه بر اقدامات یاد شده، برای مقابله با شیعیان از صحنه های نبرد مورد نظر خویش شبیه سازی می کردند. او در حوادث سال 363ق می نویسد:
    «فتنه ای بزرگ میان سنّی و شیعه برخاست و اهل محله سوق الطعام که از پیروان تسنّن بودند، زنی را سوار شتر کردند و او را عایشه نام نهادند. یکی از آنان خود را طلحه و دیگری خود را زبیر نامید. این گروه با گروه دیگر (شیعه) به جنگ پرداختند و می گفتند ما با اصحاب علی بن ابی طالب جنگ می کنیم»( ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج 15، ص44)
    به احتمال زیاد، شیعیان محله کرخ صحنه های واقعه کربلا را شبیه سازی کردند و شبیه سازی جنگ جمل از سوی اهل تسنّن، واکنشی در برابر آن بوده است.
    به واقع مخالفت اهل سنت با عزاداري امام حسين بيشتر از آنکه ريشه درآموزه هاي ديني داشته باشد ريشه در موضوع تبرئه سازي خلفاء داشت. وگرنه در اينکه اقامه عزا براي امام حسين سنت نبوي است ترديدي وجود ندارد.
    علماء اهل سنت مي دانستند ومي دانند كه اگر يزيد لعن شود، لعن بعدي به كسي مي‌رسد كه يزيد را بر سر كار آورد، يعني معاويه و لعن بعدي به كسي مي‌رسد كه معاويه را بر سر كار آورد و به او قدرت داد.
    در واقع نگاه به عاشوراء، بدون نگاه به سقيفه امكان‌پذير نيست؛ يعني تمام مسائل از آنجا شروع شد. أمير المؤمنين به عنوان خليفه منصوص و منصوب پيامبر اكرم كنار رفت و زمينه‌سازي شهادت ايشان و سپس وقوع حادثه کربلا، فراهم شد.

    #3523

    سيدنا عمر
    کاربر
    مهم تر از همه این احادیث و روایات اینکه، خداوند متعال در سوره بقره می‌فرماید: «و لنبلونکم بشیء من الخوف و الجوع ونقص من الاموال والانفس والثمرات وبشر الصابرین الذین إذا أصابتهم مصیبة قالوا إنا لله و إنا إلیه راجعون اولئک علیهم صلوات من ربهم ورحمة واولئک هم المهتدون».[بقره: 155-157] ترجمه: و شما را آزمایش می‌کنیم با چیزی از قبیل ترس و گرسنگی و نقصان در مال و جان و محصولات و بشارت بده صبرکنندگان را. آنانی که اگرمصیبتی به آنها برسد می‌گویند: ما از خدائیم و به سوی او برمی گردیم. همین گروه‌اند که برآنها درود و رحمت از جانب پروردگارشان نازل می‌شود و همین گروه‌اند که هدایت یافته هستند.این آیه بطور صریح و آشکار، وظیفه مومنان را در قبال آزمایشات الهی و مصیبتها مخصوصاً مصیبت از دست دادن عزیزان، بیان می‌فرماید، واضح است که بی‌صبری و بر سر و سینه زدن، خلاف راه صابران است، لذا در مقابل صبر و تعقل و دعا، جزع و فزع و برپایی مراسم عزاداری و نوحه‌سرائی می‌باشد که شریعت اسلام به هیچ یک از این موارد توصیه نکرده است بلکه بی‌صبری و ماتم گرفتن را خلاف مسیر انسانهای هدایت یافته می‌داند.
    شيعه ها امام حسين را به كوفه دعوت كرده و پس از آمدنش از وي حمايت نكرده و در نتيجه جنايت وحادثه كربلا رخ داد. امام حسين رو در روي آنان مي گويد: واي بر شما، هلاكت و نابودي و گرفتاري و بينوايي و عذاب سخت بر شما باد،‌ ما را با عشق و شور و اشتياق دعوت كرديد و ما نيز در كمال سرعت و با اضطراب دروني،‌دعوت شما را اجابت كرديم،‌ اما شما شمشيري را كه دردستان ما بود،‌ عليه خود ما تيز كرده و آتشي را كه ما بر دشمن مشتركمان روشن كرده بوديم، عليه ما بر افروختيد، ‌عليه دوستان خود دشمني واحد و براي دشمنانتان ياور و همدم شديد،‌گناهي از ما به نسبت شما سر نزده بود،‌ پس واي به حال شما كه ما را نپسنديديد (شما باعث اين جنگ شديد) شمشير در غلاف بود و دلها آرام و ساكت و پرچم جنگ بر افروخته نبود، شما با سرعت زياد مانند حيوان تيز پا به سوي پيمان بستن با ما شتافته و براي آن بستر سازي كرديد، ‌اما پس از آن با حماقت و گمراهي،‌آن پيمان را شكستيد، بله به خدا سوگند آن اخلاق پسنديده ايي كه ريشه شما بر آن سبز شده بود، در ميان شما سرافكنده و نابود شده پس كثيف ترين ميوه درختيد و لقمه خوبي هستيد براي غاصب،‌آگاه باشيد كه لعنت و نفرين خدا بر ستمگران پيمان شكني كه پس از بستن عهد و بيعت آن را مي شكنند.الأحتجاج طبرسي ج2 ص24.
    فاطمه صغري كه شيعه بر وي اشك تمساح مي ريزند، ‌مي گويد: اي اهل كوفه اهل فريب و نيرنگ و غرور و پيمان شكني، خداوند ما اهل بيت پيامبر را وسيله امتحان شما و شما را وسيله امتحان ما قرار داد، ما از امتحان سربلند بيرون آمديم.الاحتجاج طبرسي ج2 ص32
    #3609

    سيدنا عمر
    کاربر
    مذمت نوحه‌سرائی در کتب اهل‌ تشیع
    وجود اینکه درکتب اهل‌تشیع، روایات ساختگی در مورد فضیلت نوحه و نوحه‌سرائی آمده است، اما در منابع قدیم و جدید آنان، روایاتی نیز از پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وسلم و ائمه منقول است که افعالی مانند نوحه، سینه‌زنی و از این قبیل، مورد مذمت و نکوهش قرارداده شده است، که ذیلاً به چند مورد اشاره می‌شود:- محمد بن علی بن حسین بن بابویه قمی، معروف به ” شیخ صدوق” در کتاب ” من لایحضره الفقیه 4/271″ می‌نویسد:و من الفاظ الرسول صلی‌الله‌علیه‌وسلم: «النیاحة من عمل الجاهلیة» و از فرمایشات پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وسلم است که نوحه‌سرائی از اعمال دوران جاهلیت است. همچنین محمد باقر مجلسی، این حدیث را با الفاظ «النیاحة عمل الشیطان» نوحه کردن کار شیطان است آورده است. [ بحار الأنوار 82/103] 2- رسول اکرم صلی‌الله‌علیه‌وسلم هنگام وفات به حضرت فاطمه رضی‌الله‌عنها فرمودند: «ای فاطمه! وقتی من وفات کردم، بر سر و صورت خود نزن، واویلا و نوحه‌سرائی نکن و نوحه‌گران رادعوت نکن» [فروع کافی2\214، جلاء العیون مجلسی 1\‌92] – روایتی ازحضرت علی رضی‌الله‌عنه منقول است که می‌فرمایند: ثلاث من اعمال الجاهلیة، لا یزال الناس فیها حتی تقوم الساعة، الإستسقاء بالنجوم، والطعن فی الأنساب والنیاحة علی الموتی [بحارالأنوار 82‌\101]
    سه عمل ازاعمال جاهلیت می‌باشند که مردم همواره تا روز قیامت به آنها دچار‌اند ا- طلب باران بوسیله ستارگان 2- بدگویی گذشتگان 3- نوحه‌سرائی برمردگان.
    4- کتاب اصول کافی نزد اهل‌تشیع چنان کتاب معتمدی است که – به گفته خودشان- امام مهدی در بارۀ آن گفته است: هذا کاف لشیعتنا. این کتاب برای شیعیان ما کافی است! در این کتاب روایتی از امام جعفر صادق نقل شده که فرمودند: مصیبت به سوی بندۀ مومن می‌آید و او- بنده مومن- درمقابل آن مصیبت، صبر می‌کند و مصیبت به سوی کافر هم می‌آید اما او – کافر- جزع (بی صبری) می‌کند. [اصول کافی باب الصبر، ص 87]
    درمورد معنی “جَزَع” از امام جعفر صادق سؤال شد، ایشان فرمودند: شدیدترین نوع جزع این است که با صدای بلند واویلا کرده و بر سر و صورت بزند و موی سر را بکند. هرکس مجالس ماتم برپا کند، وی صبر را ترک کرده است. [فروع کافی، کتاب الجنائز 1‌223]
    5- شیخ مفید در کتاب “الإرشاد 2‌\97” می‌نویسد:
    امام حسین به خواهرش زینب فرمود: ای خواهر! من تو را سوگند می‌دهم و تو به سوگند من وفادار باش که اگر کشته شدم به خاطر من، گریبان چاک مکن، چهره را مخراش، و درمرگ من واویلا مگو.
    #3612

    سيدنا عمر
    کاربر
    در زمان پيامبرصَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ پسرش ابراهيم و سه دخترش و افراد برجسته و مهمي وفات يافتند؛ اما پيامبرصَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ براي آنها عزاداري نكرد. در زمان او فرماندهان لشكر موته، زيد ابن حارثه و جعفرابن ابي طالب و عبدالله بن رواحه رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُم كشته شدند، اما پيامبرصَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ براي آنها اعلام عزا نكرد. پيامبرصَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ كه شريف ترين انسان و برترين پيامبران و سردار انسانيت بود وفات يافت، و وفات او بزرگترين مصيبت بود اما صحابه براي او عزاداري نكردند.
    رسول الله صلي الله عليه وسلم ‏ فرمودند: «ليس منا من لطم الخدود، وشق الجيوب، ودعا بدعوى الجاهلية». «كسي كه بر گونه‌هايش سيلي زند و يقه لباسش را پاره كند و ناله و فرياد جاهليت را سر دهد، از امت من نيست»
    و در صحيح مسلم آمده است كه رسول الله صلي الله عليه وسلم: «لعن النائحة والمستمعة». (زنان نوحه‌گر و همچنين آن زناني را كه از شنيدن نوحه‌سرايي احساس شگفتي مي‌كنند، نفرين فرموده است)
    پيامبر صلي الله عليه وسلم در مورد شخص نوحه خوان و كسانيكه به وي گوش مي دهند مي فرمايند:«ان النبي صلي الله عليه وسلم لعن النائحه و المستمعة»ابوداوود ،كتاب الجنائز 3128. يعني:« پيامبر صلي الله عليه وسلم بر شخص نوحه خوان و كسي كه به نوحه او گوش مي دهد ،لعنت فرستاده است».
    باید دانست که در اسلام چیزی به نام ” سالگرد” وجود ندارد. به طوری که اگر زندگی پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وسلم و صحابه و دیگر ائمه دین مورد بررسی قرار گیرد، حتی یک مورد که بیانگر برپایی سالگرد فلان موضوع یا سالگرد وفات یا شهادت فلان شخصیت باشد، یافت نمی‌شود در حالی که در آن موقع اتفاقات مهمی مانند: ولادت پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وسلم، بعثت آن حضرت، وفات آن حضرت و … رُخ داده بود اما نه پیامبر سالروز ولادت و بعثت خود را جشن گرفتند و نه صحابه کرام، بمناسبت سالگرد وفات رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم مراسم عزا و ماتم برپا کردند. به عنوان مثال هنگامی که حضرت حمزه به شهادت رسید، آن حضرت صلی‌الله‌علیه‌وسلم حدود هفت سال بعد از این واقعه در قید حیات بودند، اما هرگز نامی از سالگرد شهادت حضرت حمزه، به میان نیاوردند. همچنین در مورد واقعه کربلا و شهادت حضرت حسین نیز از هیچ کدام از ائمه دین که بعد از حضرت حسین بوده‌اند ثابت نیست که برای شهادت حضرت حسین سالگرد گرفته و مراسم عزاداری و سینه زنی برپا کرده باشند.
    لذا اهل‌سنت نوحه‌سرائی، روضه‌خوانی، سیاه پوشیدن – به عنوان ماتم – زدن برسرو صورت و … را هنگام مصیبت، جایز نمی‌دانند. زیرا اینگونه رفتارها منافی با فرهنگ اسلام و مغایر با فلسفه امام حسین رضی‌الله‌عنه می‌باشد.
    «لیس منا من ضرب الخدود و شق الجیوب و دعا بدعوی الجاهلیة». [بخاری، ش: 1294] کسی که بر صورت خود بزند و گریبان پاره کند و جملات جاهلی بر زبان بیاورد از امت من نیست.
    «النائحة اذا لم تتب قبل موتها، فقام یوم القیامة و علیها سربال من قطران و درع من جرب» [مسلم، ش: 934]
    نوحه‌کننده اگر قبل از مرگش توبه نکند روز قیامت در حالی حشر می‌شود که بر بدنش شلواری از قیر و پیراهنی از جرب (نوعی بیماری پوستی) پوشانده می‌شود.
    #3614

    سيدنا عمر
    کاربر
    عزاداري کردن نه تنها براي امام حسين رضي الله عنه و ديگر ائمه و اولياء الله و هر انسان مومني، بلکه براي تمامي انسانها جايز نيست که پس از گذشت چند روز از وفاتش بيشتر شود، مثلا برگزاري هفتم يا چهلم يا سالگرد يا چندمين سالگرد هر انساني که باشد ممنوع و حرام و گناه است، زيرا خداوند متعال و رسول خدا صلي الله عليه وسلم چنين چيزي را براي مسلمانان تشريع نکرده و اجازه نداده اند.طور کلي تعزيه و عزاداري براي هر شخصيت مسلماني آنست که: هرگاه مسلماني فوت کرد، ابتدا او را غسل داده و سپس تکفين نموده و بر روي او نماز ميت خوانند، بعد با همراهي دسته اي از مسلمانان جسد او را به قبرستان مسلمانان مي برند و دفن مي کنند و سپس برايش دعاي اسقامت و ثبوت مي کنند و بعد هرکس به منزل خود بازگشته بدون آنکه در مکان خاصي تجمع کنند، ولي سنت است که به دليل ناراحت بودن خانواده ي متوفي نزديکان و همسايگان برايشان غذا درست کنند و به (خانواده ي متوفي) بدهند و بعد ديگران هم هرجا و هر وقت (حتي اگر بيشتر از سه روز شد) خانواده ي متوفي را ملاقات کردند به آنها تسليت بگويند چه در کوچه و خيابان و بازار و يا تلفني و يا اگر از بستگان نزديک است مي تواند تا منزل هم بيايد و همانجا تسليت بگويد . و انجام مراسمات در مساجد يا منازل و پوشيدن لباس سياه يا رفتن به قبرستان و گذاشتن گل بر روي قبر و يا فاتحه خواني جايز نيست.
    پيامبر صلي الله عليه وسلم فرمودند:‏« … فعليكم بسنتي و سنة الخلفاء الراشدين المهديين،تمسكوا بها وعضوا عليها بالنواجذ،واياكم و ‏محدثات الامور فان كل محدثة بدعه،وكل بدعة ضلالة».( ابو داوود -امام احمد-ترمذي- ابن ‏ماجه- صحيح). ‏يعني: … پس بر شما باد به پيروي از طريقهء من، و طريقهء خلفاي راشدين که آنها هدايت کنندگان اند، بر آن با دندانهاي کرسي خويش گزيده و آنرا محکم گيريد، و بر شما باد که از امور بدعت دوري کنيد، زيرا هر امر نوپيدايي گمراهي در پي دارد.و عبداﷲ بن عمر رضي ﷲ عنهما گفته است:«کل بدعة ضلالة وإن رآها الناس حسنة» «هر بدعتي گمراهي است اگر چه مردم آنرا خوب ببينند».( دارمي آن را با سند صحيح روايت کرده است)
    #3619

    سيدنا عمر
    کاربر
    علماء اهل سنت مي دانستند ومي دانند كه اگر يزيد لعن شود، لعن بعدي به كسي مي‌رسد كه يزيد را بر سر كار آورد، يعني معاويه و لعن بعدي به كسي مي‌رسد كه معاويه را بر سر كار آورد و به او قدرت داد.
    در واقع نگاه به عاشوراء، بدون نگاه به سقيفه امكان‌پذير نيست؛ يعني تمام مسائل از آنجا شروع شد. أمير المؤمنين به عنوان خليفه منصوص و منصوب پيامبر اكرم كنار رفت و زمينه‌سازي شهادت ايشان و سپس وقوع حادثه کربلا، فراهم شد.
    جواب:از رسول خدا روايت شده است که فرمود: هر کس مسلماني را لعنت کند مانند اين است که او را کشته باشد. (بخاري7/84) نيز ميفرمايد: مؤمن طعنه زن و لعنت‏گر نيست. (صحيح سنن ترمذي1110) همچنين ميفرمايد: کساني که اهل لعنت کردن هستند در روز قيامت اهل شفاعت و شهادت نخواهند بود. (مسلم 2598)
    نيز روايت شده که وقتي به علي خبر رسيد که دو نفر از يارانش به معاويه ناسزا گفته و مردم شام را لعنت ميکنند نزد آنان فرستاد که دست از اين کاري که خبر آن به وي رسيده است بردارند. پس آن دو نزد علي آمدند و گفتند: اي امير مؤمنان، مگر ما بر حق نيستيم و آنان بر باطل؟ علي گفت: آري، سوگند به پروردگار کعبه که چنين است. آن دو گفتند: پس چرا ما را از ناسزا گويي و لعنت کردن آنان باز مي‏داريد؟ علي گفت: من کراهت دارم که شما لعنتگر باشيد، بهتر است بگوييد: پروردگار جان ما و آنان را مصون دار و رابطه بين ما را اصلاح کن و آنان را از گمراهيشان دور گردان تا کسي که به حق جهل دارد آن را بشناسد و کساني که بر گمراهي خود اصرار و پافشاري دارند توبه کنند و پشيمان شوند. به نقل از تحقيق مواقف الصحابة في الفتنة2/232
    اما شما گفتيد لعن بر كسي كه معاويه را بر كار آورد:در حديث صحيح بخاري آمده: «عن أم حرام : أنها سمعت النبي ‏صلي الله عليه وسلم‏ يقول:” أول جيش من أمتي يغزون البحر قد أوجبوا”. قالت أم ‏حرام قلت: يا رسول الله، أنا فيهم ؟ قال:” أنت فيهم”. ثم قال النبي ‏صلي الله عليه وسلم : ” أول جيش من أمتي يغزون ‏مدينة قيصرمغفور لهم”….». (15: ص 1069) ‏
    يعني: از ام حرام (خالهء انس بن مالک) روايت است كه او از رسول الله صلي الله عليه وسلم روايت ميکند که فرمود: نخستين ‏لشکر اسلام که جنگ دريايي را به راه بيندازد« جنت را بر خود لازم ميگرداند”.ام حرام راوي حديث ميگويد: اي رسول الله ‏صلي الله عليه وسلم، آيا من در جملهء آنها هستم؟ فرمود: بلي. سپس رسول الله ‏صلي الله عليه وسلم ‏افزود: نخستين لشکر اسلام که به قصد جهاد به پايتخت روم ميرود، او مورد آمرزش خداوند قرار ميگيرد…”‏
    به اتفاق علماي حديث معناي: ” قد أوجبوا ” با انجام کاري موجب رفتن به جنت، جنت رابر خود لازم قرار دادن است.‏
    حافظ ابن حجر از اين حديث فضيلت ومنقبت معاويه ‏رضي الله عنه را استنباط کرده ميگويد: «في هذا الحديث منقبة لمعاوية لأنه أول من غزا البحر، ومنقبة لولده يزيد لأنه أول من غزا مدينة ‏قيصر».‏ “در اين حديث بيان فضيلت معاويه است؛ چون او نخستين شخصي استکه جنگ بحري را به راه انداخت، ‏وبيان فضيلت فرزندش يزيد است که او اولين بار پايتخت روم را محاصره نموده بود”.‏ فتح الباري (8: ص 102)‏.حال شيعه چند متر از خاك كفر را فتح كرد؟
    #3622

    سيدنا عمر
    کاربر
    امام حسن حضرت معاويه را بر شيعيان مكار و فريبكار برتري داده و ميگويد: به خدا سوگند كه معاويه در نظر من بهتر از اين كساني است كه خود را شيعيان من دانسته و در عين حال قصد قتل مرا دارند، ثروتم را انتخاب كرده و دارايي ام را گرفته اند به خدا سوگند اگر معاويه از من پيمان و بيعتي بگيرد كه به سبب آن،‌ خونم حفظ گشته و زن و بچه ام در امان باشند، ‌بهتر از آن است كه شيعيان مرا بكشند و زن و بچه ام را نابود كنند و اگر به جنگ با معاويه در افتم،‌ همين شيعيان گردنم را گرفته و مرا به معاويه تسليم مي كنند. الاحتجاج طبرسي ج2 ص10
    امام علي نيز مي فرمايد: به خدا سوگند كه دوست دارم معاويه افرادش را با افرادم معاوضه كند همانند معاوضه درهم با دينار،‌ده نفر از شما را گرفته و درمقابل، يك نفر از افرادش را به من بدهد (و در عين حال هر بار) دو سه نفر از شما را به عنوان بخشش و انعام به وي بدهم.اي كساني كه گوش داريد و نمي شنويد،‌زبان داريد و لال شده ايد،‌ چشم داريد و در عين حال كوريد نه به هنگام ديدار صادقيد و نه در حال گرفتاري و مصيبت مورد اطمينان، دستان شما بريده باد ماند گله شتري هستيد كه چوپانش آن را ترك كرده از هر طرف كه جمع گردند از طرف ديگر پراكنده مي شوند. – نهج البلاغه ج1 ص188-190.
    ـ گريه پيامبر در شهادت حضرت حمزه‏
    ومر رسول الله صلى الله عليه وسلم بدار من دور الأنصار من بنى عبد الأشهل وبنى ظفر فسمع البكاء والنوائح على قتلاهم فذرفت عينا رسول الله صلى الله عليه وسلم فبكى ثم قال لكن حمزه لا بواكي له فلما رجع سعد بن معاذ وأسيد بن حضير إلى دار بنى عبد الأشهل أمرا نساءهم أن يتحزمن ثم يذهبن فيبكين على عم رسول الله صلى الله عليه وسلم
    رسول خدا از كنار خانه‌هايي از أنصار (بنى عبد الأشهل وبنى ظفر) عبور مي‌كردند كه صداي بكاء و نوحه بر كشته‌گان خودشان را شنيدند. چشمان رسول خدا پر از اشك شد و فرمود: عمويم حمزه گريه كن ندارد. و چون سعد بن معاذ و أسيد بن حضير به خانه‌هاي بنى عبد الأشهل بازگشتند زنانشان را أمر كردند تا غم و اندوه‌ خود را در سينه‌ها حبس كنند و ابتدا براي عموي رسول خدا عزاداري كنند.
    بله چشمان پيامبرصلى الله عليه وسلم پر اشك بود اما آيا آنچه را كه شيعه در عزاداريهاي خود انجام مي دهند، ‌انجام داد؟ آيا براي شهادت عمويش حمزه رضي الله عنه سالروزي گذاشت تا هر ساله مردم را جمع كرده و مانند آخوندهاي شيعه خود را به گريه بزند تا آنها نيز گريه كنند؟
    1-محمد بن علي بن حسين،‌عالمي كه نزد شيعه به شيخ صدوق مشهور است مي گويد: يكي از احاديث پيامبر كه تا حال ذكر نگشته اين است كه: (ألنياحة من عمل الجاهلية) نوحه خواني و گريه و زاري از كارهاي دوران جاهليت است.وسائل الشيعه ج12 ص915؛‌ بحار الأنوار ج82 ص103
    شيعه در ماه محرم به عنوان عزاداري امام حسين، لباس سياه مي پوشند نمي دانم كه فرموده امام علي را نمي دانند يا خود را از دانستن آن به ناداني زده اند كه مي فرمايد: لباس سياه نپوشيد زيرا كه لباس مخصوص فرعون است. من لا يحضره الفقيه ج11 ص163؛‌ وسائل الشيعه ج2 ص287 فردي از امام صادق در رابطه با پوشيدن كلاه سياه پرسيد،‌ ايشان در جواب فرمودند: با كلاه سياه نماز نخوان زيرا كه لباس اهل جهنم است. – من لا يحضره الفقيه ج1 ص162؛‌ وسائل الشيعه ج2 ص281
    #3623

    سيدنا عمر
    کاربر
    جواب شما درباره اين روايات چيست؟
    زياده روي شيعه در گمراهي به حدي رسيده كه معتقداند زيارت قبر امام حسين در كربلا از حج خانه خدا برتر است، ‌از ابي عبدالله روايت مي كنند كه مي گويد: كسي كه در روز عرفه قبر امام حسين را زيارت كند خداوند براي او يك ميليون حج با امام زمان، ‌يك ميليون عمره با پيامبر،‌آزاد كردن هزار برده و آماده ساختن هزار مجاهد براي جهاد در راه خدا را مي نويسد و خداوند اسم او را «بنده صديق من كه به وعده ام ايمان دارد» مي گذارد و ملائكه مي گويند: فلان كس صديق است چون خداوند از بالاي عرش خود وي را تأييد كرده است و همچنين در سر زمين، ‌او را فرشته مقرب درگاه خدا مي نامند. وسائل الشيعه ج10 ص360.
    در روايتي ديگر آمده كه ابي عبدالله فرمود: كسي كه به نزد قبر امام حسين برود در حالي كه مقام و منزلت ايشان را بشناسد مانند آن است كه صد بار حج كرده باشد. وسائل الشيعه ج10 ص350.
    شيعه ايي كه نتواند قبر امام حسين را زيارت كند،‌ بايد براي جبران خسارت بيست و يك بار حج خانه را انجام دهد تا به درجه زائر قبر حسين برسد. حذيفه پسر منصور مي گويد: ابي عبدالله از من پرسيد چند بار به حج رفته اي؟ عرض كردم نوزده بار، فرمود اگر بيست و يك بار را كامل كني آنچه را كه براي زائر قبر امام حسين مي نويسند براي تو نيز مي نويسند.منبع سابق از ابي عبدالله پرسيدم آيا واقعاً‌ خداوند قبل از اينكه به اهل عرفات بنگرد، ‌به زائرين قبر امام حسين مي نگرد؟ گفت: بله گفتم چرا؟ گفت: چون در ميان حاجيان عرفات اولاد زنا وجود دارد اما در ميان زائرين قبر امام حسين چنين شخصي وجود ندارد.وسائل الشيعه ج10 ص361.
    آيا پيامبر نيز در روز شهادت اسد الله حمزه قمه مي زد لباس سياه مي پوشيد؟
    كاروان عزاداري به راه مي انداخت؟ براي ايشان سالگرد و چهلم گرفت بر قبرش بارگاه ساخت براي زيارتش ثواب نوشت؟
    در ضمن در كتاب الكافي از امام جعفر صادق (رح)مي فرمايد كه ايشان ابو حنيفه را به خاطر قياسش لعنت كرد پس لطفا قياس نفرماييد هم در اينجا و هم در جاهاي ديگر
    وصلي الله وسلم علي محمد وعلى آله وأصحابه والتابعين لهم بإحسان إلى يوم الدين
    #3625

    rrw
    کاربر
    باز هم دست به دامان احاديث و روايات کارخانه حديث سازي بني اميه شدي . راستي نمي دانستم که شما در فضيلت يزيد هم روايت و حديث نبوي داريد! اميدوارم هر که محبت نامبرده را در دل دارد با ايشان محشمور شود.
    دوست عزيز مخلص کلام شما اين بود که پيامبر خدا عزاداري مي کردند ولي محدود و در همان ايام شهادت نه بيشتر.
    پاسخ:
    1- پس از خواست رسول خدا براي اقامه عزا براي حمزه ،عزاداري براي ايشان به يک سنت تبديل شد که ادامه يافت.و منحصر در همان ايام نبود.
    فهن إلى اليوم إذا مات الميت من الأنصار بدأ النساء فبكين على حمزه ثم بكين على ميتهن.
    از آن روز به بعد است كه انصار ابتدا براي حمزه وسپس براي كشته خود گريه مي‌كنند.
    الطبقات الكبرى، ج 2، ص 44.
    2- پيامبر خدا سالها قبل از شهادت حسين براي او عزاداري مي کردند حال چطور مي توان پذيرفت که ايشان پس از شهادت امام حسين عزاداري را منحصر به همان ايام شهادت ايشان بدانند و مصيبت را فراموش کند. رسول الله به هر بهانه اي ياد شهادت حسين مي افتادند ، چطور دهم محرم (سالگرد شهادت امام حسين)ايشان را به ياد فاجعه کربلا و طبعا عزاداري نمي اندازد.
    3- اما در مورد نحوه عزاداري رسول الله بر امام حسين روايت زير را ببين:
    حَدَّثَنَا أَبُو سَعِيدٍ الْأَشَجُّ حَدَّثَنَا أَبُو خَالِدٍ الْأَحْمَرُ حَدَّثَنَا رَزِينٌ قَالَ حَدَّثَتْنِي سَلْمَى قَالَتْ دَخَلْتُ عَلَى أُمِّ سَلَمَه وَهِيَ تَبْكِي فَقُلْتُ مَا يُبْكِيكِ قَالَتْ رَأَيْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ تَعْنِي فِي الْمَنَامِ وَعَلَى رَأْسِهِ وَلِحْيَتِهِ التُّرَابُ فَقُلْتُ مَا لَكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ شَهِدْتُ قَتْلَ الْحُسَيْنِ آنِفًا
    سلمي مي‌گويد: بر ام سلمه وارد شدم در حالي كه ايشان گريه مي كردند، عرضه داشتم چرا گريانيد؟ ايشان فرمودند: رسول خدا را درخواب ديدم درحالي‌كه موهاي سر و محاسن ايشان خاك آلود بود، عرضه داشتم: يا رسول الله شما را چه شده است (چرا شما را به اين حالت مي بينم)؟ ايشان فرمودند: هم اكنون شاهد كشته شدن حسين بودم.
    سنن ترمذي، ج 12، ص 195
    شما بگوييداين خاک آلود بودن سر و محاسن مبارک رسول خدا براي چه بود؟ مگر غير از اين است که ناشي از نحوه و شدت غزاداري براي حسين است . پس خوش انصافها چرا از نحوه عزاداري شيعه ايراد مي گيريد.
    #3633

    سيدنا عمر
    کاربر
    لعنت الله علي المكذبين
    پيامبر خدا صلي الله عليه وسلم در حديث صحيحي فرمودند:«من أحدث في أمرنا ما ليس منه فهو ردّ». متفق عليه يعني: «هر کس چيزي را در دين ما ايجاد کند که جزو آن نباشد، مردود است واز او پذيرفته نمي شود.
    باز اين رافضي از كتب ما حديث آورد من اين همه از كتب شما حديث درباره تحريم عزاداري آوردم باز از كتب ما روايت مي كند احاديث ما را كه قبول نداري كتب خودتان را هم قبول نداريد؟
    (غزاداري براي حسين است) جناب rrw من فكر مي كردم شما بهترين كاربر سايت هستيد؟
    محبت نامبرده:منظورتان يزيد است؟
    شيون و نوحه:از ابومالک اشعري روايت است که پيامبر صلى الله عليه و سلم فرمود : “أربع في أمتي من أمور الجاهلية لا يترکونهن : الفخر في الأحساب، والطعن في الأنساب، و الاستسقاء بالنجوم، و النياحة” «چهار چيز در امت من از امور جاهلي هستد که از آن دست برنمي‌دارند، افتخار به نياکان، طعن در نسب، طلب باران با ستارگان، و نوحه‌خواني» و فرمود : “النحائحة إذا لم تتب قبل موتها تقام يوم القيامة و عليها سربال من قطران و درع من جرب” (صحيح : [الجنائز ص 27]، [الصحيحه 734]، مسلم (934/644/2). «اگر زن نوحه‌خوان قبل از مرگش توبه نکند روز قيامت زنده مي‌شود در حاليکه پيراهني آغشته به روغن (قيرمانند) و زره‌اي از زنگار بر تن دارد».
    درباره آخرين حديثي كه فرموديد:آيا پيامبر در حالت حيات همچون عزاداري شما عزاداري ميكردند؟خوب است خودت احاديث زيادي درباره گريه كردن پيامبر نوشتي اما فقط گريه فقط گريه نه سينه و قمه زني و زنجير زني آيا رسول الله وجدانا از اين كارها كه اهل تشيع ميكند را مي كردند؟
    وصلي الله وسلم علي محمد وعلى آله وأصحابه والتابعين لهم بإحسان إلى يوم الدين
در حال نمایش 10 نوشته (از کل 10)

شما برای پاسخ به این جستار باید وارد تارنما شوید.