(بطلان وضوی اهل سنت (پاسخ به آخرین شبهه

Home انجمن ها فقه (بطلان وضوی اهل سنت (پاسخ به آخرین شبهه

این جستار شامل 0 پاسخ ، و دارای 0 کاربر است ، و آخرین بار توسط  rrw در 10 سال، 1 ماه پیش بروز شده است.

در حال نمایش 2 نوشته (از کل 2)
  • نویسنده
    نوشته ها
  • #1655

    rrw
    کاربر

    دوستان مستحضر هستيد که بنده موضوع وضوي اهل سنت را در مقاله اي با عنوان”بطلان وضو ودر نتيجه نماز اهل سنت” ارائه نمودم. متعاقبا جناب مجاهد دين از مسئولين و نويسندگان اين سايت ،و سپس جناب عبد الحي از نويسندگان ومسئولين سايت کلمه ، نقدهايي بر آن نوشتند که پاسخ مبسوط ارائه گرديد.

    اما چون متاسفانه امکان ارسال پاسخ از من گرفته شده وبنده فقط مي توانم پست بسازم ، پاسخهايم در پست هاي جداگانه بود. لذا براي اينکه خواننده محترم بتواند تمامي اين بحث مهم را بطور پيوسته مطالعه نمايد ، دراين پست ابتدا کل مباحث ارائه شده را آورده ،سپس براي تکميل بحث ، به آخرين شبهه اي که گاهي اهل سنت آن را مطرح مي کنند ،خواهم پرداخت (تا موردي بي پاسخي نمانده باشد)

    اين شبهه را بارها اهل سنت در توجيه وضوي خود ،گفته اند.وآن اينکه در وضوي اهل سنت چون پاها شسته مي شود، مطابق با اصول بهداشتي و تميزي است در حاليکه با وضوي شيعه ،پاها تميز نمي شود لذا عقل انسان حکم مي دهد وضوي آهل سنت صحيح تر است!!

    خواننده محترم در ادامه خواهد ديد که اين شبهه تا چه حد جاهلانه است ليکن قبل از آن ، همانطور که عرض کردم ، ابتدا مباحث مطرح شده دراين مناظره رابصورت پيوسته مرور کنيم:

    v مقاله rrw:

    بطلان وضو در نتيجه نماز اهل سنت:

    شيعيان واجب مي‏دانند که در وضو روي پاها مسح شود ولي اهل تسنن مي‏گويند، بايد پاها را مانند صورت و دستها بشويند . حال ببينيم قرآن چه مي گويد.

    يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا قُمْتُمْ إِلَي الصَّلَاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَکُمْ وَأَيْدِيَکُمْ إِلَي الْمَرَافِقِ وَامْسَحُوا بِرُءُوسِکُمْ وَأَرْجُلَکُمْ إِلَي الْکَعْبَيْنِ. (مائده / 6)

    1- هرخواننده اي اگر دهنيت خود را در ترجمه اين آيه دخالت ندهد ، بدون درنگ حكم مى دهد که كلمه (ارجلكم ) عطف است بر موضعى كه كلمه (رؤ سكم ) دارد. و هرگز به ذهن خطور هم نمى دهد كه (ارجلكم ) را بر گرداند به كلمه (وجوهكم ) كه در جمله قبلي است . زيرا حكم اول آيه يعنى شستن، بخاطر آمدن و فاصله شدن حكمى ديگر (يعنى مسح كردن ) تمام شده است.

    به واقع عقل سليم هرگزحاضر نيست كلامى بليغ چون كلام خدا را بر چنين معنائى حمل كند .توجه کنيد ما حتى در كلمات معمولى مانند اين كلام كه (ضربت زيدا و مررت ببکر و عمرا ) هرگز معني نمي کنيم که من زيد را زدم و از کنار بکر گذشتم و عمر را نيز زدم!!چرا که عطف به ماقبل جمله فعليه هرگز در ادبيات عرب وجود ندارد.

    ولي متاسفانه اهل سنت بخاطر تعصبى كه نسبت به بعضى روايات دارند، آيه را با توجيهاتى نچسب طورى معني مي کنند كه موافق با روايات خود بشود .

    2- هرچند اِعراب کلمه، شرعاً حجيّت ندارد و حکمي را ثابت نمي‏کند (چون اِعراب گذاري‏ها از جانب رسول خدا نبوده است) ولي بياييد ببينيم اعراب کلمه «ارجلکم» با برداشت شيعه مطابقت دارد يا اهل سنت.
    واضح است که اعراب «ارجلکم» يا بايد کسره باشد يا فتحه. اگر کسره باشد واضح است که عطف بر «رؤوس» شده و نظر شيعه درست است. و اگر فتح باشد نيز عطف بر محلّ «برؤسکم» است که مفعول است. در حاليکه قبول کسره براي «ارجلکم» کاملا مخالف نظر اهل سنت بوده ، و قبول فتح با اين فرض که عطف به مفعول جمله قبلي است نيز بسيار شاذ و دور از ذهن مي نمايد .

    3- آنچه مسلم است اين آيه ،يک آيه آموزشي است .بي شک هر معلم تازه کار و مبتدي نيز مي داند آموزش يک مطلب مي بايست روشن و بدون تکلف وآرايه‏هاى ادبى گيج کننده باشد. بدين ترتيب آيا پذيرفتني است که نعوذ بالله خداوند به اين موضوع واقف نباشد.و بي جهت با جمله‏اي مستقل بين معطوف و معطوف عليه فاصله بياندازد .

    4- ((((لطفا اين بند را بادقت مطالعه فرماييد))) اهل سنت براي توجيه ادعاي خود، مي گويد : ببينيد در قرآن باز هم داريم که بين معطوف و معطوف عليه فاصله افتاده مثل «اتَّخَذُوا أَحْبَارَهُمْ وَرُهْبَانَهُمْ أَرْبَابًا مِّن دُونِ اللَّـهِ وَالْمَسِيحَ ابْنَ مَرْيَمَ … » (توبه / 31) که در آن لفظ (اللَّـه) بين (مسیح) و (رُهْبَانَهُمْ) فاصله انداخته است.
    در پاسخ بايد گفت اولا: اين مثالها هرگز شبيه آيه وضو نيستند .در اين مثالها جمله اي فعليه ، فاصله نيانداخته. و وجود جمله فعليه بين معطوف ومعطوف عليه در هيچ زباني مرسوم و معقول نيست.

    ثانيا: چنانچه بين معطوف و معطوف عليه فاصله معقولي افتاده باشد، اگر ما معطوف و معطوف عليه را دوباره در کنار هم قرار دهيم بايد همان معني (وحتي بهترو دقيق تر) را درک کنيم.مثلا در همين مثال اهل سنت خواهيم داشت،«اتَّخَذُوا أَحْبَارَهُمْ وَرُهْبَانَهُمْ (وَالْمَسِيحَ ابْنَ مَرْيَمَ )أَرْبَابًا مِّن دُونِ اللَّـهِ… » مي بينيم که معني آيه واضح تر شده است.

    حال بياييد طبق عقيده اهل سنت معطوف ومعطوف عليه آيه وضو را کنار هم قرار دهيم.خواهيم داشت:

    فَاغْسِلُوا وُجُوهَکُمْ وَ أَيْدِيَکُمْ إِلَى الْمَرافِقِ (وَ أَرْجُلَکُمْ إِلَى الْکَعْبَيْنِ ) وَ امْسَحُوا بِرُؤُسِکُمْ . حال آيه را معني کنيد!!!! (بشوييد صورت و دستها و پاها را و مسح کنيد سر را)دقت کرديد معني آن کاملا عوض شد و در واقع ترتيب وضو تغيير کرد.
    برادران اهل سنت تعصب راکنار بگذاريد . متاسفانه وضو شما در نتيجه نماز شما باطل است.

    —————————————————————————————————————————–

    v پاسخ جناب مجاهد دين:

    متن کامل آیه به این شکل است:

    يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلاةِ فاغْسـِــلُواْ وُجُوهــَـكُمْ وَأَيْدِيـَآكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ وَامْسـَـحُواْ بِرُؤُوسـِـكُمْ وَأَرْجُلــَـكُمْ إِلَى الْكَعْبَينِ وَإِن كُنتُمْ جُنُباً فَاطَّهَّرُواْ وَإِن كُنتُم مَّرْضَى أَوْ عَلَى سَفَرٍ أَوْ جَاء أَحَدٌ مَّنكُم مِّنَ الْغَائِطِ أَوْ لاَمَسْتُمُ النِّسَاء فَلَمْ تَجِدُواْ مَاء فَتَيَمَّمُواْ صَعِيداً طَيِّباً فَامْسَحُواْ بِوُجُوهـِــكُمْ وَأَيْـدِيكُم مِّنْهُ مَا يُرِيدُ اللّهُ لِيَجْعَلَ عَلَيْكُم مِّنْ حَرَجٍ وَلَكِن يُرِيدُ لِيُطَهَّرَكُمْ وَلِيُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ ‏‏(مائده:6)

    معانی کلمات:

    فاغْسـِــلُواْ = پس بشویید

    وُجُوهــَـكُمْ = صورتهایتان

    وَأَيْدِيــَـآكُمْ = دستهایتان

    وَامْسـَـحُواْ= و مسح کنید

    بِرُؤُوسـِـكُمْ، بِوُجُوهـِــكُمْ= به سرهایتان، به صورت هایتان

    أَرْجُلــَـكُمْ= پاهایتان

    أَيْـدِيكُم= دستهایتان

    دوستان شیعی من در هرچه که در توانم است به ساده ترین زبان و گیرا ترین پیام حرف میزنم مطمئن هستم که همه میفهمند مگر کسی که« صُمٌّ بُكْمٌ عُمْيٌ فَهُمْ لاَ يَعْقِلُونَ» شده باشد و از شدت تعصب حاضر نیست که حتی پاکیزگی خود را نیز رعایت کند!!!

    پس خوب دقت کنید مهم پیدا کردن حقیقت است نه مثل بعضی ها که مهم براشون تنها رد کردن نوشته های بنده است. پس خوب فکر کنید و بخوانید و بعد تصمیم به رد نوشتن بگیرید

    خداوند میفرماید : فاغْسِلُواْ وُجُوهَكُمْ وَ أَيْدِيَكُمْ

    در این قسمت کلمه «وُجُوهــَـكُمْ» بر روی حرف (هــَ ) فتحه دارد. و مفعول به است.

    همچنین کلمه «أَيْدِيـَآكُمْ» نیز بر روی حرف (یــَ ) فتحه دارد. و معطوف است و وجوهکم معطوف علیه.

    در ادامه میفرماید: وَامْسَحُواْ بِرُؤُوسِكُمْ وَ أَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَينِ

    در اینجا (بـِ ) کسره دارد و رُؤُوسـِـكُمْ را نیز در محل (سـِ) کسره میدهد.

    و اگر منظور مسح کردن پاها همانند مسح کردن سرها میبود؛ به همین منوال باید ادامه میداد و ارجلـَکم را نیز با کسره می آورد.( به این شکل أَرْجُلــِـكُمْ) تا قواعد نحوی جمله به هم نخورد.

    علت اینکه میبایست أَرْجُلــِـكُمْ می آمد تا معنی مسح پاها را بدهد در واقع بخش دوم آیه است.

    آیه دو بخش دارد. بخش اول مربوط به وضو با آب و بخش دوم در صورت نبود آب تیمم کردن است.

    در بخش تیمم به اعراب کلمات دقت کنید:

    فَلَمْ تَجِدُواْ مَاء فَتَيَمَّمُواْ صَعِيداً طَيِّباً فَامْسَحُواْ بِوُجُوهـِــكُمْ وَأَيْدِيـكُم مِّنْهُ.

    به این نکات توجه کنید:

    شیعه میگوید از کلمه برووسکم به بعد هر اندامی آمده باشد را باید مسح کرد. حال ادامه..

    «بِرُؤُوسـِـكُمْ» در حکم «بِوُجُوهـِــكُمْ» است. دقیقا شبیه ، موازی و برابر در اعراب هستند.

    «أَرْجُلــَـكُمْ» نیز باید در حکم «أَيْدِيـكُم» میبود اما نیست!!!

    برای تیمم یعنی بخش دوم آیه، با حرف (بـِ) اختصار در مسح قسمتی از صورت را نشان میدهد سپس وجوهـِکم نیز کسره گرفته و به همین منوال دست ها نیز یعنی أَيْدِيـكُم کسره گرفته است و میفهمیم که دست ها هم مسح میشود چون عطف است برصورتی که مسح میشود.

    همچنین اعراب دستها هم وزن و هم آهنگ بخش اول آیه نیست و نگفته مثلا أَيْدِيـَكُم.

    اصل آیه در بخش مربوط به تیمم چنین میگوید:

    «فَامْسَحُواْ بِوُجُوهـِــكُمْ وَأَيْدِيـكُم»

    بر خلاف بخش اول آیه که در قسمت أَرْجُلــَـكُمْ فتحه گرفته است.

    « وَامْسـَـحُواْ بِرُؤُوسـِـكُمْ وَأَرْجُلــَـكُمْ »

    وَامْسـَـحُواْ
    بِرُؤُوسـِـكُمْ
    وَأَرْجُلــَـكُمْ

    فَامْسـَحُواْ
    بِوُجُوهـِــكُمْ
    وَأَيْدِيـكُم

    وَامْسـَـحُواْ ————— بِرُؤُوسـِـكُمْ————وَأَرْجُلــَـكُمْ

    فَامْسـَحُواْ——————بِوُجُوهـِــكُمْ———–وَأَيْدِيـكُم

    اگر طبق ادعای شیعه که میگیود بعد از کلمه مسح هر آنچه آمد را باید مسح کنیم طبق جدول میبینیم که اعراب سر ها و دست ها یکی نیستند. و این تناقض در قرآن خواهد بود.

    اما طبق قواعد نحوی متوجه میشویم که علت اینکه پاها بر خلاف سرها فتحه دارد این است که درواقع به صورت ها و دست ها عطف شده است.

    و اگر هدف خداوند مسح کردن پاها میبود به همان ترتیبِ حرکه گذاریی که در بخش دوم آیه آورده بود میبایست پاها را نیز با کسره می آورد و میگفت ارجلِکم.

    اما چون «أَرْجُلــَـكُمْ» فتحه دارد یک علت بیشتر وجود ندارد آن هم این است که «أَرْجُلــَـكُمْ» عطف است بر «وُجُوهــَـكُمْ» و قواعد نحوی آن به «وُجُوهــَـكُمْ» بر میگردد.

    اما چرا خداوند ارجلَکم را نیز در کنار وجوهَکم و ایدیَکم نیاورده؟

    پاسخ خیلی کوتاه و واضح است. برای اینکه ترتیب وضو به هم نخورد.

    خداوند میفرماید پاهایتان را تا دو کعب بشورید. الی الکعبین، و نگفته الی الکعاب. ولی برای دست ها گفته الی المرافق. این به این معنی است که در هر پا یک کعب وجود ندارد و وقتی خداوند میفرماید دو قوزک را بشویید اگر به معنی مسح هم میبود باز خلاف وضوی شیعه میباشد چراکه شیعه دو کعبش را خیس نمیکند بلکه روی پایش را خیس میکند.

    و در ترتیب شستن نیز وضوی شیعه خلاف ظاهر قرآن است. برای مثال خداوند میفرماید فاغْسـِــلُواْ وُجُوهــَـكُمْ وَأَيْدِيـَآكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ. یعنی صورتهایتان را بشورید و دستهایتان را تا آرنج هایتان بشورید.

    پس باید دست را تا آرنج شست ولی شیعه از آرنج به طرف دست حرکت کرده و میشوید.

    این پاسخ به نسبت قران بود. اما به نسبت روایات.

    در کتب فقهی و حدیثی اهل سنت مستفیض شستن پاها آمده است اما چون شیعه احادیث ما را قبول ندارد من نیز به این احادیث و روایات استناد نمیکنم بلکه از کتب خودشان شستن پاها را بیان میکنم.

    اما این یک روایت از بخاری از کتب اهل سنت برای ما کافی میباشد.

    عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَمْرٍو رَضِيَ الله عَنْهُمَا قَالَ: تَخَلَّفَ عَنَّا النَّبِيُّ – صلى الله عليه وسلم – فِي

    سَفْرَةٍ سَافَرْنَاهَا فَأَدْرَكَنَا وَقَدْ أَرْهَقَتْنَا الصَّلاةُ وَنَحْنُ نَتَوَضَّأُ فَجَعَلْنَا نَمْسَحُ عَلَى أَرْجُلِنَا فَنَادَى بِأَعْلَى صَوْتِهِ: «وَيْلٌ لِلأَعْقَابِ مِنَ النَّارِ» مَرَّتَيْنِ أَوْ ثَلاثًا.

    (بخارى:60 )

    ترجمه: عبد الله بن عمر رضي الله عنهما مي گويد: در يكي از مسافرت ها، رسول اكرم – صلى الله عليه وسلم – از ما عقب ماند و وقتي كه به ما رسيد، نماز تأخير شده بود. به دليل تأخير نماز، ما با سرعت وضو گرفته، پاها را با دست ، تر مي كرديم. رسول الله – صلى الله عليه وسلم – با صداي بلند، دو يا سه بار فرمود: « واي از آتش جهنم بر کساني که در وضو گرفتن شستن پشت پاهای خود را ترک کند و نشوید. ».

    اما به نسبت کتب شیعه روایات فراوانی وجود دارد که متاسفانه ردیه تشیع تنها حمل کردن انها بر تقیه میباشد و این چنین بی شرمانه تهمت کتمان حقایق به جای ابلاغ آن را به ائمه نسبت میدهند.

    در كتاب الغارات للثقفي ( 1/244 ) ومستدرك الوسائل ( 1/44 ) آمده است: أن عليَّا كتب إلى محمد بن أبي بكر وأهل مصر … « ثم الوضوء فإنه من تمام الصلاة ، اغسل كفيك ثلاث مرات وتمضمض ثلاث مرات واستنشق ثلاث مرات واغسل وجهك ثلاث مرات إلى المرفق ثم امسح رأسك ثم اغسل رجلك اليمنى ثلاث مرات ثم اغسل رجلك اليسرى ثلاث مرات ، فإني رأيت النبي صلى اللّه عليه وسلم هكذا يتوضأ ، فقال النبي صلى اللّه عليه وسلم : « الوضوء نصف الدين » .

    ترجمه: علی بن ابی طالب نامه ای به محمد بن ابی بکر و اهل مصر نوشت… سپس وضو که تمام نماز است، دستت را بشور سه بار و مضمضه کن سه بار و استنشاق کن سه بار و بشور صورتت را سه بار تا آرنج ها سپس مسح کن سرت را سپس بشور پای راستت را سه بار سپس پای دیگرت را سه بار بشور، چرا که من دیدم که پیامبر صلی الله علیه و سلم به این شکل وضو میگرفت، و پیامبر فرمود وضو نصف دین است.

    و در كتاب الاستبصار للطوسي ( 1/65 ) آمده است: عن زيد بن علي عن آبائه عن علي عليه السلام قال : جلست أتوضأ فأقبل رسول الله صلى اللّه عليه وسلم حين ابتدأت في الوضوء فقال لي : « تمضمض واستنشق واسنن ثم اغسل ثلاثاً ، فقال : قد يجزيك من ذلك المرتان ، فغسلت ذراعي ومسحت رأسي مرتين ، فقال : قد يجزيك من ذلك المرة ، وغسلت قدمي ، فقال لي : « يا علي خلل بين الأصابع لا تخلل بالنار » .

    … و پایهایم را شستم و پیامبر به من گفت ای علی بین انگشتان پایت را خلال کن تا اتش ان را خلال نکند.

    الاستبصار للطوسي (1/ 65) و تهذيب الأحكام (1/93) ووسائل الشيعة للحر العاملي (1/ 296). جواهر الكلام – الشيخ الجواهري – ج 36 – ص 296

    اما طوسی خیلی راحت روایت را رد میکند و میگوید امام تقیه کرد! « فهذا خبر موافق للعامة وقد ورد مورد التقية» (الاستبصار 1: 65 – 66).

    و در فروع الكافي ( 3/35 ):از أبي عبدالله عليه السلام آمده است که گفت : « عدة من أصحابنا، عن أحمد بن محمد، وأبي داود جميعا، عن الحسين بن سعيد، عن فضالة بن أيوب، عن الحسين بن عثمان. عن سماعة، عن أبي بصير، عن أبي عبد الله (عليه السلام) قال: إذا نسيت فغسلت ذراعك قبل وجهك فأعد غسل وجهك ثم ذراعك بعد الوجه ، فإن أنت بدأت بذراعك اليسرى قبل الأيمن فأعد غسل الأيمن ثم اغسل اليسار ، وإن أنت نسيت مسح رأسك حتى تغسل رجليك فامسح رأسك ثم اغسل رجليك »

    الكافي 3/35 ،ك الطهارة ب 22 ح 6 ،التهذيب 1/99و258 ، الإستبصار1/74 و227 ، الوسائل 1/452 أبواب الوضوء ب 35 ح 8 ،

    كتاب الطهرة للخوئي 4/444 .

    یعنی اگر مسح کردن سرت را فراموش کردی و پاهاییت را شستی پس برگرد و دوباره سرت را مسح کن سپس پاهایت را بشور.

    —————————————————————————————————

    v پاسخ rrw:

    جناب مجاهد دين ، جنابعالي نه تنها نوشته بنده را نقد نکردي بلکه دليلي هم که ارائه کرده اي برضد عقيده خودت است.
    جنابعالي مي پذيريد که در ” فَامْسَحُواْ بِوُجُوهـِــكُمْ وَأَيْدِيـكُم” (اَيْدِيـكُم ) عطف بر (وجوهکم )است ولي نمي پذيريد که در « وَامْسـَـحُواْ بِرُؤُوسـِـكُمْ وَأَرْجُلــَـكُمْ » (ارجلکم ) عطف بر (رُؤُوسـِـكُمْ) در حاليکه شايد کمتر جمله اي آنقدر شبيه به هم و بر يک روال و وزان باشد. در واقع همچنانکه در ” فَامْسَحُواْ بِوُجُوهـِــكُمْ وَأَيْدِيـكُم” غير محتمل است که ايديکم عطف بر وجوهکم نباشد ، در « وَامْسـَـحُواْ بِرُؤُوسـِـكُمْ وَأَرْجُلــَـكُمْ » نيز همين حکم صادق است. (جالب اينکه اين نمونه واضح را برضد عقيده شيعه استفاده کرده اي!!!)
    اما اينکه مي گويي پس چرا (أَرْجُلــَـكُمْ)در آيه وضو مثل (اَيْدِيـكُم ) در آيه تيمم مجرور نيامده پاسخش را قبلا گفتم . اِعراب گذاري‏ها از جانب رسول خدا نبوده است و حتي قرآنهاي سده هاي اول تماما کوفي وبدون اعراب بوده است ، پس به قطع نگو اعراب (أرجلکم) فتح است. از طرفي حتي اگر فتح باشد نيز تفاوتي نمي کند و در آن صورت نيز عطف بر محلّ «برؤسکم» است که مفعول است. ولي هرگز نمي توان برعطف بودن (أرجلکم) بر (رُؤُوسـِـكُمْ) خدشه وارد کرد همچنانکه در جمله کاملا مشابه تيمم چنين است وجنابعالي به آن اذعان کرديد.
    بگذاريد طوري ديگر موضوع را مطرح کنم فرض کنيد شخص کافري در بيابانهاي حجاز اتفاقي قرآني پيدا مي کند (واضح است که قرآنهاي سده هاي اول اسلامي کوفي و بدون اعراب است) او بعد از خواندن قرآن مسلمان مي شود و فرضا مي خواهد نماز بخواند در آنجا نه علي است که از او نحوه وضويش را سوال کند و نه عمري که از او بپرسد. حال او چگونه وضو مي گيرد مثل شيعه پا را مسح مي کند يا مثل سني پا را مي شوييد؟ هرمنصف عاقلي بي ترديد مي گوييد مثل شيعه.
    بگذاريد طوري ديگر وضو شما را نقد کنم. آيه وضو را يک بار مرور کنيم. إِذَا قُمْتُمْ إِلَي الصَّلَاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَکُمْ وَأَيْدِيَکُمْ إِلَي الْمَرَافِقِ وَامْسَحُوا بِرُءُوسِکُمْ وَأَرْجُلَکُمْ إِلَي الْکَعْبَيْنِ.
    آنچه مسلم است اين آيه شامل دو دستور آموزشي است.
    شيعه مي گويد :
    دستور اول: فَاغْسِلُوا وُجُوهَکُمْ وَأَيْدِيَکُمْ إِلَي الْمَرَافِقِ
    دستور دوم: وَامْسَحُوا بِرُءُوسِکُمْ وَأَرْجُلَکُمْ إِلَي الْکَعْبَيْنِ
    همانطور که مي بينيد، شيعه عينا مانند عقيده خود عمل مي کند ابتدا صورت ودست خود را مي شود سپس سر وپاها خود را مسح مي کند.
    اما سني مي گويد:
    دستور اول: فَاغْسِلُوا وُجُوهَکُمْ وَأَيْدِيَکُمْ إِلَي الْمَرَافِقِ (وَأَرْجُلَکُمْ إِلَي الْکَعْبَيْنِ)
    دستور دوم: وَامْسَحُوا بِرُءُوسِکُمْ
    حال سوال اين است که پس چرا اهل سنت به عقيده خود عمل نمي کند مگر نمي گوييد در دستور اول آمده بشوييد صورت و دست و پاها را . پس چرا بخشي از اين دستور را موکول کرديد به بعد از مرحله ديگري که دستور مسح است!؟!؟!
    جناب مجاهد دين لطفا بيهوده دست وپا نزنيد شما اگر عقيده داريد (َأَرْجُلَکُمْ) عطف بر (ايديکم) است وفعل آن( فاغسلوا )است بايد قبل از دستور دوم يعني مسح سر آن را بشوييد. مگر اينکه قبول کنيد” ارجلکم “بر “ايديکم “عطف نشده
    دوستان اهل سنت نظر خود را به قرآن تحميل نکنيد تا عقايد غلط خود را توجيه نماييد. وگرنه هرگز از اين آيات شستن پاها استخراج نمي شود.
    ضمنا در مورد اينکه چرا بايد دستها را از بالا به پايين شست نيز در مقاله اي جدا توضيح خواهم داد فعلا اين پست موضوعش مسح يا شستن پاها است.

    —————————————————————————–

    v پاسخ جناب عبد الحي:

    السلام علیکم و رحمة الله

    جناب rrw می فرماید:
    جنابعالي مي پذيريد که در ” فَامْسَحُواْ بِوُجُوهـِــكُمْ وَأَيْدِيـكُم” (اَيْدِيـكُم ) عطف بر (وجوهکم )است ولي نمي پذيريد که در « وَامْسـَـحُواْ بِرُؤُوسـِـكُمْ وَأَرْجُلــَـكُمْ » (ارجلکم ) عطف بر (رُؤُوسـِـكُمْ) در حاليکه شايد کمتر جمله اي آنقدر شبيه به هم و بر يک روال و وزان باشد. در واقع همچنانکه در ” فَامْسَحُواْ بِوُجُوهـِــكُمْ وَأَيْدِيـكُم” غير محتمل است که ايديکم عطف بر وجوهکم نباشد ، در « وَامْسـَـحُواْ بِرُؤُوسـِـكُمْ وَأَرْجُلــَـكُمْ » نيز همين حکم صادق است….

    پاسخ:

    اولا در این آیه اشاره به محدوده ی مسح در دستها نشده درحالی که در آیه وضوء محدوده ی غسل دستها اشاره شده است : “وَأَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ” .

    ثانیا در آیه ی تیمم در بدل “فَاغْسِلُوا” ، “فَامْسَحُوا” آمده است، اکنون ما از شما ُرالی می پرسیم در ایه ی وضوء حرف “باء” نیامده است می شه بفرمایید در ایه ی تیمم حرف “باء” چه معنی ای میده؟

    ثالثا در آیه ی وضوء محدوده ی پاها معین شده است: “وَأَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْنِ” حال اگر در اینجا واو رو عطف به “وَامْسَحُوا بِرُءُوسِكُمْ” باشد این سؤال پیش میاد که چرا محدوده ی مسح – به زعم شیعه – معین شده یعنی “الی الکعبین”؟! جالب اینکه حرف “باء” در “رُءُوسِكُمْ” – بنابه دیدگاه شیعه – در اینجا برای تبعیض آمده است.

    رابعا لفظ “الکعبین” نزد اهل لغت به دو برجستگی پاها گفته می شود.
    در هرپا دو قوزک است و آن ، دو استخوان بر آمده از کنار پا است و هر پا دو قوزک دارد اگر به پای خودتان نگاه کنید دو استخوان بر آمده کناری می بینید که یکی در سمت راست و دیگری در سمت چپ هر پا وجود دارد و به آن قوزک گفته می شود.
    بنابر قاعده لغوی “مقابله جمع با جمع اقتضای تقسیم واحد” ، لفظ “المرافق” در آیه ” فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَأَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ ” ، مقابل جمع با جمع است . “أیدی” جمع و “المرافق” نیز جمع پس هر قسمت یکی را اقتضا می کند ، هر دستی یک مرفق( آرنج) دارد و لذا مقابل جمع با جمع ، ” أيديكم إلى المرافق ” ، “المرافق” مجموعه ای و “الأيدي” نیز مجموعه است. در تقسیم بندی : هر دستی برایش مرفقی است ، اکنون آیا فرموده است در هر دو پا، “وأرجلكم إلى الكعاب” یا فرموده است ” وأرجلكم إلى الكعبين ” ؟! قطعا مورد دومی در آیه آمده است . خوب اگر در هرپایی یک قوزک بود می بایست الله تعالی می فرمود:” وأرجلكم إلى الكعاب ” زیرا بنابر قاعده فوق چنین اقتضا می کرد پس زمانی که جمع با تثیه مقابله دارد دلالت بر این دارد که در هر پا دو قوزک وجود دارد و در هر دست یک مرفق و این صحیح و واضح است.
    اهل لغت نیز مهر تأیید بر این تعریف زدند؛
    ابن اثیر می گوید:
    الكَعْبانِ العظمانِ الناتئانِ عند مَفْصِلِ الساقِ والقَدم عن الجنبين
    الکعبان: دو استخوان برآمده در مفصل ساق و پا از دو طرف است.
    النهاية في غريب الحديث والأثر 4/330؛الناشر : المكتبة العلمية – بيروت ، 1399 – 1979م
    أبو منصور الهروي می فرماید:
    والكعبان هما المنجمان وهما العظمان النائتان في منتهى الساق مع القدم وهما ناتئان عن يمنة القدم ويسرتها
    و الکعبان [یعنی]دو منجم و دو استخوان برآمده در انتهای ساق همراه پا و آن دو [استخوان] برآمده از راست پا و چپ آن است.
    الزاهر ص 42؛ الناشر : وزارة الأوقاف والشئون الإسلامية – الكويت الطبعة الأولى ، 1399هـ

    أحمد بن محمد المقري الفيومي در ” المصباح المنير ” می نویسد:
    [الکعبان]من الإنسان اختلف فيه أئمة اللغة فقال أبو عمرو بن العلاء و الأصمعي و جماعة هو العظم الناشز في جانب القدم عند ملتقى الساق و القدم فيكون لكل قدم ( كعبان ) عن يمنتها و يسرتها و قد صرح بهذا الأزهري و غيره وقال ابن الأعرابي و جماعة ( الكعب ) هو المفصل بين الساق و القدم و الجمع ( كعوب ) و ( أكعب ) و ( كعاب ) قال الأزهري ( الكعبان ) الناتئان في منتهى الساق مع القدم عن يمنة القدم و يسرتها و ذهبت الشيعة إلى أن ( الكعب ) في ظهر القدم و أنكره أئمة اللغة كالأصمعي و غيره
    دو قوزک از انسان ، ائمه لغت در آن اختلاف کردند، ابو عمرو بن علاء و اصعمی و گروهی گفتند: آن استخوان برجسته در کنار پا نزد محل تلاقی ساق و پا است و برای هر پا (دو قوزک) می باشد از راست آن و چپش و به آن ازهری و غیر او تصریح کردند و ابن اعرابی و گروهی گفتند: (الکعب) آن مفصل بین ساق و پا است و جمع آن (کعوب) و (اکعب) و(کعاب) است.ازهری گفته است: (الکعبان) دو برجستگی در انتهای ساق پا از راست و چپ آن است ،و شیعه بر این رآی اند که (الکعب) در پشت پا است و ائمه لغت مانند اصعمی و غیر او آن را انکار کردند.
    المصباح المنير 2/534-535؛ الناشر : المكتبة العلمية – بيروت

    جناب “rrw” می فرماید:
    اما اينکه مي گويي پس چرا (أَرْجُلــَـكُمْ)در آيه وضو مثل (اَيْدِيـكُم ) در آيه تيمم مجرور نيامده پاسخش را قبلا گفتم . اِعراب گذاري‏ها از جانب رسول خدا نبوده است و حتي قرآنهاي سده هاي اول تماما کوفي وبدون اعراب بوده است ، پس به قطع نگو اعراب (أرجلکم) فتح است. از طرفي حتي اگر فتح باشد نيز تفاوتي نمي کند و در آن صورت نيز عطف بر محلّ «برؤسکم» است که مفعول است. ولي هرگز نمي توان برعطف بودن (أرجلکم) بر (رُؤُوسـِـكُمْ) خدشه وارد کرد همچنانکه در جمله کاملا مشابه تيمم چنين است وجنابعالي به آن اذعان کرديد.

    پاسخ:

    اولا ابتدای کلام شما ، سخنی است که از جانب خود فرمودید و اساسی ندارد. یعنی چه اعراب گذاری ها از جانب سیدنا رسول الله صلوات الله علیه و سلم نیامده است؟! جناب این اعراب گذاری باتوجه به قرائتی که نقل شده درج شدن بله اعراب گذاری شکلا رو آیات قرآن نبوده لیکن با توجه به قرائتی که شده قابل فهم بوده مگرنه مردمان بعد از عهد نزول چگونه قؤان رو اعراب گذاری میکنن بدون اینکه صحت قرائت رو از منشاء گرفته باشن؟!!!

    ثانیا بنابه دیدگاه اهل فن قرائت “ارجلکم” به دو صورت فتح و کسر متواترا آمده است. آنهایی که قائل به کسر بودن آن رابه مجاورت کسره تنها خواندن و قائل به مسح آن نبودند هرچند در ادامه ثابت میشه که مسح معنی دیگری نیز داره.

    جناب “rrw” می فرماید:
    بگذاريد طوري ديگر موضوع را مطرح کنم فرض کنيد شخص کافري در بيابانهاي حجاز اتفاقي قرآني پيدا مي کند (واضح است که قرآنهاي سده هاي اول اسلامي کوفي و بدون اعراب است) او بعد از خواندن قرآن مسلمان مي شود و فرضا مي خواهد نماز بخواند در آنجا نه علي است که از او نحوه وضويش را سوال کند و نه عمري که از او بپرسد. حال او چگونه وضو مي گيرد مثل شيعه پا را مسح مي کند يا مثل سني پا را مي شوييد؟ هرمنصف عاقلي بي ترديد مي گوييد مثل شيعه.

    پاسخ:

    ای کاش در مورد ایمان به امامت و تأویلات واهیه آن و برداشت های ناصواب از آیات قرآن نیز قائل به همین به مثال خودتون باشید… بگذریم.
    جناب همون اعرابی اگه آیه وضو رو بخونه پی میبره که باید پاها رو شست چون عقلش قبول نمیکنه که محدوده ای که برای پاها مشخص شده رو مسح کنه و اگه مسح کنه همون شیوه ی غسل پیدا میکنه چون مسح دو قوزک پا که معین شده جز با غسل صورت نمیگیره و این همون معنی دیگر مسح هستش که اهل لغت به آن تصریح کردن …

    درکلام عرب معنی مسح به غسل نیز وارد شده است اما بالعکس نه؛
    مثلا به مریض گفته می شود:
    مَسَحَ الله ما بك [بالسين] أَي غسلك
    لسان العرب 2/598؛ الناشر : دار صادر – بيروت
    كتاب العين 3/156؛ الناشر : دار ومكتبة الهلال
    صبح الأعشى 8/168؛ الناشر : دار الفكر – دمشق الطبعة الأولى ، 1987م
    أبي البركات الأنباري در ” الإنصاف ” می نویسد:
    وقال أبو زيد الأنصاري المسح خفيف الغسل وكان أبو زيد الأنصاري من الثقات الأثبات في نقل اللغة وهو من مشايخ سيبويه وكان سيبويه إذا قال سمعت الثقة يريد أيا زيد الأنصاري والذي يدل على ذلك قولهم تمسحت للصلاة أي توضأت والوضوء يشتمل على ممسوح ومغسول والسر في ذلك أن المتوضئ لا يقنع بصب الماء على الأعضاء حتى يمسحها مع الغسل فلذلك سمى الغسل مسحا
    و ابو زید انصاری گفته است “المسح” خفیف شستن و ابو زید انصاری از ثقات مورد اعتماد در نقل لغت است و او از استادان سیبویه است و سیبویه هرگاه فرموده است شنیدم از ثقه منظورش ابو زید انصاری است و اینکه دلالت بر آن می کند اين سخنشان است ” تمسحت للصلاة ” یعنی وضو گرفتم و وضو مشمول بر ممسوح و مغسول می شود و سِر( هدف پنهان) در آن این است که وضو گیرنده قانع نمی شود با اصابت آب بر اعضایش تا اینکه آنها را مسح می کند با شستن و به این دلیل مسح را غسل نامگذاری کردند.
    الإنصاف في مسائل الخلاف 2/609؛ الناشر : دار الفكر – دمشق

    جناب “rrw” می فرماید:
    آنچه مسلم است اين آيه شامل دو دستور آموزشي است.
    شيعه مي گويد :
    دستور اول: فَاغْسِلُوا وُجُوهَکُمْ وَأَيْدِيَکُمْ إِلَي الْمَرَافِقِ
    دستور دوم: وَامْسَحُوا بِرُءُوسِکُمْ وَأَرْجُلَکُمْ إِلَي الْکَعْبَيْنِ
    همانطور که مي بينيد، شيعه عينا مانند عقيده خود عمل مي کند ابتدا صورت ودست خود را مي شود سپس سر وپاها خود را مسح مي کند.

    پاسخ:

    میشه بفرمایید ترتیب در وضوء لازم هستش یا نه؟؟؟؟ اگه لازمه این چیزیه که سبب شده “ارجلکم” به اخر بیافته .. اگه لازم نیست بله حرف شما درست می بود.. ولی چیزی که میون ما و شما اتفاق داره اینه که ترتیب لازمه.

    جناب “rrw” می فرماید:
    اما سني مي گويد:
    دستور اول: فَاغْسِلُوا وُجُوهَکُمْ وَأَيْدِيَکُمْ إِلَي الْمَرَافِقِ (وَأَرْجُلَکُمْ إِلَي الْکَعْبَيْنِ)
    دستور دوم: وَامْسَحُوا بِرُءُوسِکُمْ
    حال سوال اين است که پس چرا اهل سنت به عقيده خود عمل نمي کند مگر نمي گوييد در دستور اول آمده بشوييد صورت و دست و پاها را . پس چرا بخشي از اين دستور را موکول کرديد به بعد از مرحله ديگري که دستور مسح است!؟!؟!

    پاسخ:

    اولا خود خدا موکول کرده اون هم به اقتضای رعایت ترتیب در وضوء

    ثانیا بر فرض اینکه حرف شما رو قبول کنیم این برای ظرافت کلام ،و قرآن فصیح ترین کلام است و لذا فعل دوم (اغسلوا) نیامده است.
    در کلام عرب رایج است که مثلا گفته می شود:
    أکلت الخبز و اللبن یعنی وشربت البن
    نان و شیر خوردم یعنی و شیر نوشیدم
    در این مثال فعل “شربت” نیامده است و جمله با همان فعل “أکلت” کامل شده است.

    ار برادر “مجاهد دین” عذر میخواهم که بنده پاسخ دادم … از جناب “rrw” نیز عذر میخواهم که پاسخگوی ایشان برادر بزرگوارم “مجاهد دین” بودن و بنده سبقت گرفتم و پاسخ دادم.

    باب پاسخ باز است …

    این پاسخی که بنده حقیر دادم قسمت هایی از آن منقول از مقاله ی “شستن پاها و شبهات و ردود” می باشد که لینک دانلود آن در تالار کلمه موجود است.

    —————————————————————————————————————

    v پاسخrrw:

    جناب عبد الحي با سلام
    نوشته ايد:” اولا در این آیه اشاره به محدوده ی مسح در دستها نشده درحالی که در آیه وضوء محدوده ی غسل دستها اشاره شده است : “وَأَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ”
    پاسخ:

    دوست عزيز اين مسئله چه ربطي به موضوع دارد ؟ آيا اينکه در وضو ، محدوده دست مشخص شده (ارجلکم)بايد عطف شود به جمله قبلي!؟
    نوشته ايد:” ثانیا در آیه ی تیمم در بدل “فَاغْسِلُوا” ، “فَامْسَحُوا” آمده است، اکنون ما از شما ُرالی می پرسیم در ایه ی وضوء حرف “باء” نیامده است می شه بفرمایید در ایه ی تیمم حرف “باء” چه معنی ای میده؟
    پاسخ:
    بنده متوجه منظورتان نمي شوم .در آيه وضو هم که “باء” آمده است.( وَامْسَحُوا بِرُءُوسِکُمْ وَأَرْجُلَکُمْ إِلَي الْکَعْبَيْنِ) در هرصورت اين “باء” هم در وضو و هم تيمم تبعيض است.
    نوشته ايد:” ثالثا در آیه ی وضوء محدوده ی پاها معین شده است: “وَأَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْنِ” حال اگر در اینجا واو رو عطف به “وَامْسَحُوا بِرُءُوسِكُمْ” باشد این سؤال پیش میاد که چرا محدوده ی مسح – به زعم شیعه – معین شده یعنی “الی الکعبین”؟! جالب اینکه حرف “باء” در “رُءُوسِكُمْ” – بنابه دیدگاه شیعه – در اینجا برای تبعیض آمده است.
    پاسخ:
    همانطور که گفتم “باء” هم در آيه وضو و هم در آيه تيمم تبعيض است. و در وضو دلالت دارد به اينکه مسح سر و همچنين مسح پاها تا کعبين ، فى الجمله واجب است نه بالجمله. و يعني اينکه مسح قسمتي از سر و قسمتي از فاصله انگشتان پا تا برآمدگي روي پا کافي است(نه مسح تمامي پا تا کعبين)
    حال که مقايسه تيمم با وضو است . بد نيست به اين هم اشاره شود که تيمم در حقيقت، وضو تخفيف يافته است .بدين معنا که مسح هاي وضو ساقط و شستني ها به مسح اكتفا شده است. حال سوال اين است که اگر تکليف پا در وضو شستن است پس چرا در تيمم حذف شده و آنرا مسح نمي کنيم ؟
    نوشته ايد:” هر دستی برایش مرفقی است ، اکنون آیا فرموده است در هر دو پا، “وأرجلكم إلى الكعاب” یا فرموده است ” وأرجلكم إلى الكعبين ” ؟! قطعا مورد دومی در آیه آمده است . خوب اگر در هرپایی یک قوزک بود می بایست الله تعالی می فرمود:” وأرجلكم إلى الكعاب ”
    پاسخ:
    همانطور که به جناب مجاهددين نيز عرض کردم اين پست فعلا موضوعش مسح يا شستن پا است نه مقدار آن (اينکه شيعه مي گويد تا برآمدگي روي پا و سني مي گويد تا قوزک موضوعي فرعي است)
    اما اينکه چون آرنج را جمع و “المرافق” نام برده مي بايست کعب هم جمع و “الكعاب” نام مي برد پاسخ اين است که در مرفق هيچ جاي شکي وجود ندارد که منظور آرنج است ما دو يا چند آرنج نداريم، لذا کسي سوال نمي کند که کدام آرنج؟ اما هر پايي يک برآمدگي پشت پا يا قبةالقدم دارد ودو برآمدي قوزک(خارجي و داخلي) اگر خداوند مي فرمود «الي الكعاب» اين سوال پيش ميآمد که کدام برآمدگي؟ قبةالقدم يا قوزکها. لذا فرمود ﴿إِلَي الْكَعْبَيْنِ﴾ تا مشخص بشود كه حد اين ممسوح همان برآمدگي پشت پاست .
    اما بنده در اينجا يک سوال از شما دارم . خداوندي که مفصل بازو و ساق را به اسم معروف يعني آرنج (المرفق) نام برده آيا بهتر نبود به جاي گفتن برآمدگي پا آن را هم به نام معروف خود قوزک(الکاحل) نام مي برد . پس نتيجه مي گيريم (کعبين ) به معناي قوزک نمي تواند باشد ، و آن چيزي نيست مگر برآمدگي روي پا که ما آن را همان” برآمدگي روي پا ” (قبةالقدم )مي شناسيم.

    نوشته ايد:” یعنی چه اعراب گذاری ها از جانب سیدنا رسول الله صلوات الله علیه و سلم نیامده است؟! جناب این اعراب گذاری باتوجه به قرائتی که نقل شده درج شدن بله اعراب گذاری شکلا رو آیات قرآن نبوده لیکن با توجه به قرائتی که شده قابل فهم بوده مگرنه مردمان بعد از عهد نزول چگونه قؤان رو اعراب گذاری میکنن بدون اینکه صحت قرائت رو از منشاء گرفته باشن؟!!!
    ثانیا بنابه دیدگاه اهل فن قرائت “ارجلکم” به دو صورت فتح و کسر متواترا آمده است. آنهایی که قائل به کسر بودن آن رابه مجاورت کسره تنها خواندن و قائل به مسح آن نبودند هرچند در ادامه ثابت میشه که مسح معنی دیگری نیز داره.
    پاسخ:
    اولا اينکه چون اعراب گذاری ها از جانب رسول خدا نبوده ولذا خيلي قابل حجيت نيست را شايد در پست جداگانه اي پاسخ دهم .همينقدر بگويم که جناب عثمان حتي خيلي از قرآنهايي که با قرآن اصلي مغايرت داشت را آتش زد. پس اعراب گذاري که قرنها بعد از رسول خدا انجام شد،جاي خود دارد.
    ولي همين که اذعان کرديد اهل فن قرائت “ارجلکم” به دو صورت فتح و کسر متواترا آورده اند، کافي است که به آن نبايد احتجاج کرد. هرچند هردو قرائت همانطور که عرض کردم خدشه اي به وضو ما وارد نمي کند.
    نوشته ايد:”( در مورد وضوي تازه مسلمان) ای کاش در مورد ایمان به امامت و تأویلات واهیه آن و برداشت های ناصواب از آیات قرآن نیز قائل به همین به مثال خودتون باشید”
    پاسخ:
    دوست عزيز اشتباه نکن. ما هرگز قائل به تفسير قرآن بدون اهل بيت نيستيم. اين مثال از آن جهت بود که شما که قائل به (حسبنا کتاب الله) هستيد چرا نمي توانيد حتي آيه وضو که هر روز با آن سر وکار داريد را با قرآن اثبات کنيد.
    نوشته ايد:” همون اعرابی اگه آیه وضو رو بخونه پی میبره که باید پاها رو شست چون عقلش قبول نمیکنه که محدوده ای که برای پاها مشخص شده رو مسح کنه و اگه مسح کنه همون شیوه ی غسل پیدا میکنه چون مسح دو قوزک پا که معین شده جز با غسل صورت نمیگیره”
    پاسخ:
    همانطور که قبلا عرض کردم، محدوده اي که براي پاها مشخص شده تا برآمدگي پشت پا است ولي اگر تا قوزک هم باشد، چرا مي گويي نمي توان آن را مسح کرد، و تنها بايد شست! اصلا مي داني برخي فقها مستحب مي دانند تا قوزک مسح شود.(يک با ر امتحان کن مي شود)
    نوشته ايد:” درکلام عرب معنی مسح به غسل نیز وارد شده است”
    پاسخ:
    اين ادعا خصوصا در فقه ( نه کوچه بازار) بسيار عجيب است. اين سخن از نا مربوطترين سخنانى است كه در توجيه فتواى بعضى از صحابه در مورد شستن پاها گفته شده است. براى اينكه هر كسى مى داند كه مسح غير شستن و شستن غير مسح كردن است ، (در مثل توپ صدادار و توپ آهسته معنا ندارد) علاوه براينكه اگر بنا باشد مسح پاها را به شستن پاها معنا كنيم چرا اين كار را در مورد مسح سر نكنيم ؟ در چنين صورتى چه چيز مانع مى شود هر جا در كتاب و سنت به كلمه مسح بر خوريم آنرا به معناى شستن نگيريم و برعکس. تازه شما نمي گوييد چون مسح است مي توان شست ، مي گوييد بايد شست!!!
    نوشته ايد:” میشه بفرمایید ترتیب در وضوء لازم هستش یا نه؟؟؟؟ اگه لازمه این چیزیه که سبب شده “ارجلکم” به اخر بیافته .. اگه لازم نیست بله حرف شما درست می بود.. ولی چیزی که میون ما و شما اتفاق داره اینه که ترتیب لازمه”
    پاسخ:
    دوست عزيز چرا متوجه منظور بنده نمي شويد. ما به ترتيب وضو واقفيم و بدان عمل مي کنيم. اين تناقض در عقيده شماست که اگر (أَرْجُلَکُمْ ) را عطف بر (أَيْدِيَکُمْ ) و فعلش را (فَاغْسِلُوا) بدانيد مي بايست قبل از مسح سر آن را بشوييد ولي چنين نمي کنيد.
    بگذاريد طوري ديگر بگويم. ترتيب وضو يعني ترتيب اعضاء و ترتيب تکاليف آنها بصورتي که در قرآن آمده. شيعه مي گويد.
    دستور اول: فَاغْسِلُوا وُجُوهَکُمْ وَأَيْدِيَکُمْ إِلَي الْمَرَافِقِ
    دستور دوم: وَامْسَحُوا بِرُءُوسِکُمْ وَأَرْجُلَکُمْ إِلَي الْکَعْبَيْنِ
    همانطور که مي بينيد، شيعه هم ترتيب اعضاء را رعايت کرده (به ترتيب صورت ، دست ، سر، پا)هم ترتيب تکاليف را رعايت کرده (اول شستن دوم مسح)
    اما سني مي گويد:
    دستور اول: فَاغْسِلُوا وُجُوهَکُمْ وَأَيْدِيَکُمْ إِلَي الْمَرَافِقِ (وَأَرْجُلَکُمْ إِلَي الْکَعْبَيْنِ)
    دستور دوم: وَامْسَحُوا بِرُءُوسِکُمْ
    دقت کنيد عقيده اهل سنت همواره يا مغايرت دارد با ترتيب اعضاء يا مغايرت دارد با ترتيب تکاليف.و ناشي از آن است که (أَرْجُلَکُمْ ) را عطف بر (أَيْدِيَکُمْ ) و فعلش را (فَاغْسِلُوا) مي دانيد.
    نوشته ايد:” بر فرض اینکه حرف شما رو قبول کنیم این برای ظرافت کلام ،و قرآن فصیح ترین کلام است و لذا فعل دوم (اغسلوا) نیامده است.
    در کلام عرب رایج است که مثلا گفته می شود:
    أکلت الخبز و اللبن یعنی وشربت البن
    نان و شیر خوردم یعنی و شیر نوشیدم
    پاسخ:
    انسان وقتي اين قياسهاي عجيب را از دوستان اهل سنت مي شنود در حيرت مي افتد. دوست عزيز عوام مي گويند( أکلت الخبز و اللبن) ولي زماني که گوينده اي فصيح، از فعل ( شربت) نيز استفاده کرد، يعني براي او مهم بوده و استنباط را برعهده مخاطب نگذاشته.خداوند در اين آيه که اتفاقا آموزشي نيز هست هم از شستن گفته ،هم از مسح کشيدن ، و صرفا از فعل شستن استفاده نکرده و استنباط را بر عهده ما نگذاشته.

    v واما آخرين شبهه اهل سنت و پاسخ آن:

    شبهه آهل سنت: در وضوي اهل سنت چون پاها شسته مي شود، مطابق با اصول بهداشتي و تميزي است در حاليکه با وضوي شيعه ،پاها تميز نمي شود لذا عقل انسان حکم مي دهد وضوي آهل سنت صحيح تر است نه شيعه !!

    پاسخ:

    متاسفانه اين شبهه نيز ريشه در کج فهمي و ناداني افرادي دارد که آن را مطرح مي کنند و بيانگر آن است که ايشان درک درستي از مباني فقهي ندارند .

    بنده پاسخ را با چند سوال شروع مي کنم. آيا اگر کافري به حمام برود ،تميز مي شود؟قطعا بله. ولي آيا او پاک هم مي شود؟ قطعا خير. چون تميزي به معناي پاکي نيست.

    سوالي ديگر. چنانچه دست من يا شما به مدفوع آغشته شد،اگر آن را به روشي که در فقه آمده، شستشو دهيم پاک مي شود؟ قطعا بله. ولي آيا ما حاضريم با همان دست، بدون اينکه آن را صابون بزنيم غذا بخوريم؟ هرگز . چون پاکي نيز به معناي تميزي نيست.

    توجه داشته باشيد که تميزي چيز ديکري است وپاکي چيز ديگر. (هرچيز پاکي الزاما تميز نيست وهرچيز تميزي الزاما پاک نيست)

    بگذاريد طوري ديگر بگويم. ما حتي در تيمم براي اينکه به تطهير وپاکي برسيم ، خود را خاکمال و به تعبيري غير بهداشتي مي کنيم!! آيا دست وصورت عادي از خاک آلود ، تميز تر وبهداشتي تر نيست؟ پس بدانيم که شارع مقدس ميان تميزي و پاکي فرق گذاشته و حوزه عمل فقه ، حصول پاکي است نه تميزي.

    به واقع دستورات نظافتي و بهداشتي فراواني که در اسلام وجود دارد، بهداشت وتميزي فرد را تامين مي کند. و باطل کردن وضو با اين توجيه که مطابقت بيشتري با بهداشت و تميزي داشته باشد، يقينا بي راهه وخطا است. خصوصا در امور عبادي که تکليف ما فقط بايداطاعت محض باشد.

    دوستان اهل سنت نمي دانم پس از اين باز هم از روي عادت يا خداي ناکرده لجاجت ،همانند گذشته وضو مي گيريد يا وضوي صحيح ومطابق دستور خداوند را انتخاب مي کنيد .ولي بدانيد که قبولي نماز شما در گرو قبولي وضوي شماست . پس نسبت به آن بي تفاوت نباشيد.

    #4234

    mojahed.din
    کاربر
    دوست عزیز فکر نکن که چون جوابت را نداده ام یعنی جوابی نداشته ام نخیر بلکه واقعا حرفهایت انقدر بی ارزش است که حاضر نیستم با کسی که نمیخواهد بفهمد بیش از این ادامه بدهم.

    بنده این همه حدیث از کتاب خودتان دادم که باید پا را شست ولی شما رفتی کلیله دمنه تعریف کردی

    من جوابی که دادم کامل بود و هیچ نقدی بر ان وارد نشده و چیزی که نوشتی فکر نکنم خودت هم فهمیده باشی و حوصله سفسطه گری شما ندارم که به جای پاسخ به آن حاشیه بروید.

    جواب های شما یکی از دیگری کیلویی تر بودند و از قبل هم میدانستم که نقد نکنی حتما فراق میدهی ولی باور بفرما که اگر سکوت میکردی کسی نمی گفت لال هستی!

در حال نمایش 2 نوشته (از کل 2)

شما برای پاسخ به این جستار باید وارد تارنما شوید.