این جستار شامل 0 پاسخ ، و دارای 0 کاربر است ، و آخرین بار توسط mojahed.din در 10 سال، 1 ماه پیش بروز شده است.
-
نویسندهنوشته ها
-
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #8892شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #8893حدیثی که اوردی اصلا نیازی به برسی ندارد.کاش یه نگاهی به رجالش میکردی.عدة من اصحابنا کیا هستن این اصحاب؟؟؟ شیعه هستن یا نه؟؟؟؟ عادل هستن یا نه؟؟؟؟؟
عبدالله البرقی هم نجاشی گفته ضعیفه
باز بعض اصحابنا کیا هستن؟؟؟؟؟؟
تو واقعا با همچین حدیثی اومدی مناظره؟؟ اصلا میدونی یه حدیث کی ضعیفه کی صحیحه؟؟ میدونی چه احادیثی و ما قبول داریم چه احادیثی رو قبول نداریم؟؟؟
و لذا منافق امام صادق علیه الصلاة و السلام ما نیست منافق بنی امیه بودن وهسن چنانچه در تاریخ ثبت شده
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #8898جناب عبدالزاهرا شما به روایت ضیعف اسناد کردین که با عقاید باطل شما جور در بیاد(حدیث هامعتبری که از کتبتان نقل کردم چه راحت ازکنارشان گذاشتی
ایا این نشان دهنده این نیست هیچ جوابی نداری و عصمت مطلق فقط خیالی بیش نیست؟
نقل قول:الكافي – الكليني ج 6 ص 224
علي بن إبراهيم ، عن أبيه ، عن ابن أبي عمير ، عن جميل بن دراج قال : سألت أبا عبد الله عليه السلام عن قتل الخطاف أو إيذائهن في الحرم ، فقال : لا يقتلن فإني كنت مع علي بن الحسين عليه السلامفرآني وأنا اؤذيهنفقال لي : يا بني لا تقتلهن ولا تؤذهن فإنهن لا يؤذين شيئا ]size=20[]size=28[جمیل بن دراج میگوید: از ابوعبدالله علیه السلام در مورد کشتن گنجشک یا اذیت کردنشان در حرم سوال کردم. فرمود: نباید آنها را کشت. زیرا من همراه علی بن حسین بودم که مرا در حالی دید که داشتم آنها را اذیت میکردم. پس به من گفت: ای پسرکم، آنها را نکش و اذیتشان نکن. زیرا آنها چیزی را آزار نمیدهند]/size[]/size[
اما حدیثی که از سنن ترمذی دادی و اهل بیت را همان 5تن معرفی کردی؛این یک دروغگی پیش نیست و چنین روایتی ضیعفی نمی تواند جلو ایات صریح قران بایستد که سیاق ایات درباره ازواج پیامبر ص است اما بررسی روایتشنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #8900
عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِيسَى عَنْ سَمَاعَةَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الرَّجُلِ يَأْكُلُ مُتَّكِئاً فَقَالَ لَا وَ لَا مُنْبَطِحا
الكافي ، ج6، ص: 271 ، اسلامیه_تهران
يعني: »سماعه می گوید: از امام صادق علیه السلام پرسیدم در مورد مردی که در حالی غذا می خورد که تکیه داده است ، جواب گفتند:نه نه و جایز نیستکه خود را بر روى سفره پهن كند.«
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنِ الْحَلَبِيِّ بْنِ أَبِي شُعْبَةَ قَالَ أَخْبَرَنِي ابْنُ أَبِي أَيُّوبَ أَنَّ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع كَانَ يَأْكُلُ مُتَرَبِّعاً قَالَ وَ رَأَيْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَأْكُلُ مُتَّكِئاً قَالَ وَ قَالَ مَا أَكَلَ رَسُولُ اللَّهِ ص وَ هُوَ مُتَّكِئٌ قَطُّ
الكافي ، ج6، ص: 272، اسلامیه_تهران
»ابو شعبه طفت : ابن ابي ايوب مرا خبر ىاى كه امام صاىق عليه السلام چهار زانو نشسته بود و غذا می خورد و همچنین دیدم کهامام صادق علیه السلام تکیه داده بودند و غذا می خوردندو گفت: رسول الله صلی الله علیه وسلم هیچگاه در حالی که تکیه داده بودند غذا نمی خوردند
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #8901
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ أَبِي إِسْمَاعِيلَ الْبَصْرِيِّ عَنِ الْفُضَيْلِ بْنِ يَسَارٍ قَالَ: كَانَ عَبَّادٌ الْبَصْرِيُّ عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع يَأْكُلُ فَوَضَعَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع يَدَهُ عَلَى الْأَرْضِ فَقَالَ لَهُ عَبَّادٌ أَصْلَحَكَ اللَّهُ أَ مَا تَعْلَمُ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص نَهَى عَنْ هَذَا فَرَفَعَ يَدَهُ فَأَكَلَ ثُمَّ أَعَادَهَا أَيْضاً فَقَالَ لَهُ أَيْضاً فَرَفَعَهَا ثُمَّ أَكَلَ فَأَعَادَهَا فَقَالَ لَهُ عَبَّادٌ أَيْضاً فَقَالَ لَهُ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع لَا وَ اللَّهِ مَا نَهَى رَسُولُ اللَّهِ ص عَنْ هَذَا قَطُّ
الكافي ، ج6، ص: 271، اسلامیه_تهران
یعنی:» عباد بصرى بر سر يك سفره با ابو عبد الله صادق )ع( غذا مىخورد. ابو عبد الله دست چپ را بر زمين نهاد و به يك جانب متمايل شد.
عباد گفت: خداوند كار شما را به اصلاح آورد، آيا ندانستهاى كه رسول خدا از اين حالت منع فرموده است؟ ابو عبد الله، دست خود را از زمين برداشت و به تناول غذا پرداخت ولى مجددا دست چپ را بر زمين نهاد و عباد بصرى اعتراض خود را تجديد كرد. در نوبت سوم ابو عبد الله صادق گفت: نه بخدا كه رسول خدا از اين حالت منع نكرده است. هرگز.«
أ
َحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ جَمِيلِ بْنِ صَالِحٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: كُنْتُ أَطُوفُ بِالْبَيْتِ فَإِذَا رَجُلٌ يَقُولُ مَا بَالُ هَذَيْنِ الرُّكْنَيْنِ يُسْتَلَمَانِ وَ لَا يُسْتَلَمُ هَذَانِ فَقُلْتُ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص اسْتَلَمَ هَذَيْنِ وَ لَمْ يَعْرِضْ لِهَذَيْنِ فَلَا تَعْرِضْ لَهُمَا إِذَا لَمْ يَعْرِضْ لَهُمَا رَسُولُ اللَّهِ ص قَالَ جَمِيلٌ وَ رَأَيْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَسْتَلِمُ الْأَرْكَانَ كُلَّهَا
الكافي )ط – الإسلامية(، ج4، ص: 408 ، اسلامیه_تهرانیعنی: »جمیل بن صالح می گوید نقل مي كند که امام صادق علیه السلام گفت: درحال طواف خانۀ خدا بودم كه مردی پرسید:» چرا این دو رکن را باید استلام کنیم اما آن دو رکن دیگر را خیر؟« )امام صادق : (گفتم رسول الله صلی الله علیه وسلم این دو را لمس کردند ولی باقی را لمس نكردند. .جمیل می گوید من امام صادق علیه السلام را دیدم که تمام ارکان را لمس می کرد!!«
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #8902
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ أَبِي إِسْمَاعِيلَ الْبَصْرِيِّ عَنِ الْفُضَيْلِ بْنِ يَسَارٍ قَالَ: كَانَ عَبَّادٌ الْبَصْرِيُّ عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع يَأْكُلُ فَوَضَعَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع يَدَهُ عَلَى الْأَرْضِ فَقَالَ لَهُ عَبَّادٌ أَصْلَحَكَ اللَّهُ أَ مَا تَعْلَمُ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص نَهَى عَنْ هَذَا فَرَفَعَ يَدَهُ فَأَكَلَ ثُمَّ أَعَادَهَا أَيْضاً فَقَالَ لَهُ أَيْضاً فَرَفَعَهَا ثُمَّ أَكَلَ فَأَعَادَهَا فَقَالَ لَهُ عَبَّادٌ أَيْضاً فَقَالَ لَهُ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع لَا وَ اللَّهِ مَا نَهَى رَسُولُ اللَّهِ ص عَنْ هَذَا قَطُّ
الكافي ، ج6، ص: 271، اسلامیه_تهران
یعنی:» عباد بصرى بر سر يك سفره با ابو عبد الله صادق )ع( غذا مىخورد. ابو عبد الله دست چپ را بر زمين نهاد و به يك جانب متمايل شد.
عباد گفت: خداوند كار شما را به اصلاح آورد، آيا ندانستهاى كه رسول خدا از اين حالت منع فرموده است؟ ابو عبد الله، دست خود را از زمين برداشت و به تناول غذا پرداخت ولى مجددا دست چپ را بر زمين نهاد و عباد بصرى اعتراض خود را تجديد كرد. در نوبت سوم ابو عبد الله صادق گفت: نه بخدا كه رسول خدا از اين حالت منع نكرده است. هرگز.«
أ
َحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ جَمِيلِ بْنِ صَالِحٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: كُنْتُ أَطُوفُ بِالْبَيْتِ فَإِذَا رَجُلٌ يَقُولُ مَا بَالُ هَذَيْنِ الرُّكْنَيْنِ يُسْتَلَمَانِ وَ لَا يُسْتَلَمُ هَذَانِ فَقُلْتُ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص اسْتَلَمَ هَذَيْنِ وَ لَمْ يَعْرِضْ لِهَذَيْنِ فَلَا تَعْرِضْ لَهُمَا إِذَا لَمْ يَعْرِضْ لَهُمَا رَسُولُ اللَّهِ ص قَالَ جَمِيلٌ وَ رَأَيْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَسْتَلِمُ الْأَرْكَانَ كُلَّهَا
الكافي )ط – الإسلامية(، ج4، ص: 408 ، اسلامیه_تهرانیعنی: »جمیل بن صالح می گوید نقل مي كند که امام صادق علیه السلام گفت: درحال طواف خانۀ خدا بودم كه مردی پرسید:» چرا این دو رکن را باید استلام کنیم اما آن دو رکن دیگر را خیر؟« )امام صادق : (گفتم رسول الله صلی الله علیه وسلم این دو را لمس کردند ولی باقی را لمس نكردند. .جمیل می گوید من امام صادق علیه السلام را دیدم که تمام ارکان را لمس می کرد!!«
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #8903گفته ای استغفار چه ربطی به شکر کردن دارد ولی حدیثی که طبری از خود شخص نبی مکرم اسلام آورده را ندیدی چون نخواستی که ببینی .وقتی سوره فتح نازل شد صحابه پرسیدند یا رسول خدا استغفار میکنی تا خدا گناهان گذشته و آینده ت را ببخشد؟پیامبر اکرم جواب فرمودند آیا بنده شکوری نباشم؟؟یعنی استغفار من ربطی به گناه ندارد
دوست من شماهم مثل بقیه روافضها بیماریماخولیا داری?یک نفر بایدبگه صد نفر بیایید بهت بفهمونند؛
نکنه میخواهی به پیامبر اکرم هم اشکال بگیری؟؟؟؟!!! البته از شماها بعید نیست .دوباره حدیث رو میارم:
ما داریم از پیامبر دفاع میکنیم شما روافضی همیشه کوشید در حق پیامبر غلو کنید ایا خجالت نمی کشی که این حرف را زدید؟
اگر شخص علی مرتضی اینجا بود گردنت را مثل همون موسس مذهبت ابن سباء میزدففي صحة الخبر عنه صَلَّى الله عَلَيْهِ وَسَلَّم ” أنه كان يقوم حتى ترِم قدماه، فقيل له: يا رسول الله تفعل هذا وقد غفر لك ما تقدم من ذنبك وما تأخر؟ فقال: أفَلا أكُونُ عَبْدًا شَكُورًا؟”
دوست من نمدانم اصلا شما با خودت چند چندی؟ خیلی دارید دستو پا می زنید تا ازاین لجن زاری که گیر کردی بیایی بیرون اینجا سر منبر نیست که هرچی به خورد ملت یا همون مقلدان بی سوادت که خریدار حرفات می باشند بدی؟ بازهم تکرار میکنم 1استغفار برای طلب امرزش ذنوبک متاخر؛و اون شکر پیامبر هم برای پیروزی بوده و گناهانی که خدا انان را امرزیده؛
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #8904ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﺻﻠّﯽ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﯿﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﻭ ﺳﻠّﻢ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﻧﻤﺎﺯ ﻣﻲﮔﺰﺍﺭﺩﻧﺪ ﺗﺎ ﺑﺪﺍﻧﺠﺎ ﻛﻪ ﭘﺎﻫﺎﻳﺸﺎﻥ ﻣﺘﻮﺭﻡ ﻣﻲﺷﺪ ﭘﺲ ﺑﻪ ﺍﻳﺸﺎﻥ ﮔﻔﺘﻪ ﺷﺪ: ﺁﻳﺎ ﺟﺰ ﺍﻳﻦ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺧﺪﺍﻱ ﻋﺰﻭﺟﻞ ﮔﻨﺎﻫﺎﻥ ﻧﺨﺴﺘﻴﻦ ﻭ ﻭﺍﭘﺴﻴﻦ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺷﻤﺎ ﺁﻣﺮﺯﻳﺪﻩﺍﺳﺖ؟ ﻳﻌﻨﻲ ﭼﺮﺍ ﺍﻳﻦ ﻗﺪﺭ ﺑﺮ ﺧﻮﺩ ﻓﺸﺎﺭ ﻣﻲﺁﻭﺭﻳﺪ؟ ﻓﺮﻣﻮﺩﻧﺪ: »ﺃﻓﻼ ﺃﻛﻮﻥ ﻋﺒﺪﺍ ﺷﻜﻮﺭﺍ : ﺁﻳﺎ ﺑﻨﺪﻩ ﺷﻜﺮﮔﺰﺍﺭﻱ ﻧﺒﺎﺷﻢ
؛چرا انقد افتضاح به بار می اری اخه ابرو خودت ارزش نداره حداقل ابرو اون چند اخوند دیگه رو نگاه دار ؛ضعف سند حدیث
حدیثی که اوردی اصلا نیازی به برسی ندارد.کاش یه نگاهی به رجالش میکردی.عدة من اصحابنا کیا هستن این اصحاب؟؟؟ شیعه هستن یا نه؟؟؟؟ عادل هستن یا نه؟؟؟؟؟
من یک سرچ کوچک زدم حدود 1234حدیث به این مضمون وجود داشت(عدة من أصحابنا)و حدود300تا درکافی وجود دارد وبسیاری دیگر که وقت ما مجال بررسی کردن نداد به هرحال شما؛اگرمی خواهد سیبلتان را چرب کنید و ننه من قمر بازی در بیاری و بگی همه روایت عده من اصحابنا ضیعفن ما حرفی نداریم؟فقط می خواهیم بدونیم نظر شما تا اخر همین است یا عوض خواهد شد؟
باز بعض اصحابنا کیا هستن؟؟؟؟؟؟
با عرض پوزش این سوال را ما باید از شما کنیم که چنین روایتی تو کتبتان است ؛اگر نیاوردید اون وقت ما مجبوریم بیاریم فعلامنتظریم شمایم این کار را کنید که یک بچه مسولیت شناسی باشی
تو واقعا با همچین حدیثی اومدی مناظره؟؟ اصلا میدونی یه حدیث کی ضعیفه کی صحیحه؟؟ میدونی چه احادیثی و ما قبول داریم چه احادیثی رو قبول نداریم؟؟؟ گیریم من ندونم کدوم حدیث صحیح و ضیعف است؛ چرا این سوال را ازاخوندها خودتان نکردید که کدوم حدیث صحیح وکدوم ضیعف است اگر اونها بلد بودن چرا حدیثها را مشخص نکردن؟
گفتی که میدونید کدام روایت راقبول داریم؛باید بگم اون روایتی راقبول داریدکه باخرافاتتون جور در بیاد گرفتی؟شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #8912پست هایی که گذاشتی اصلا قابل مشاهده نیستشنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #8918با سلام .اگر اراده در ایه 33 سوره احزاب تکوینی است پس هنر خود اهل بیت چه بوده است ؟؟؟
آیا درخت سیب میتواند به درخت زالزالک فخر بفروشد که میوه من سیب است؟؟ خب هنر خودش که نیست .
شخصی که استاد بهش جواب سوال ها را داده و دکترا گرفته برتر نیست ، از کسی که زحمت کشیده و دکتر ناقصی شده .
اگر اراده تکوینی باشد تمام فضائل آنها بی ارزش می شود و چون به گفته ی شما اراده تکوینی خداوند بود .
چطوری از ایه 71 تا 73 سوره هود زن حضرت ابراهیم جزو اهل بیت او محسوب می شود ولی در ایه 33 سوره احزاب زنان پیامبر جزو اهل بیت او نیستند ؟؟؟!!!
در ایه 11 سوره انفال خداوند برای صحابه پیامبر هم کلمه یطهرکم و هم رجز الشیطان و هم یثبت اقدام را به کار برده ، پس آنها باید خیلی معصومتر باشند . و چون خداوند به صراحت فرموده رجز الشیطان .
هر ادم با سواد و با عقل و با شعوری اگر از ایه 71 تا 73 سوره هود را مطالعه کند متوجه می شود که برای همسر حضرت ابراهیم از کلمه عنکم استفاده شده است .
از ایه 71 تا 73 سوره هود فقط و فقط مورد خطاب ، زن ابراهیم است .
و از ایه 30 تا 34 سوره احزاب نیز فقط و فقط زنان پیامبر اسلام مورد خطاب هستند .
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #8919بسم الله الرحمن الرحیمبرادرم جواب سوالات شما رو قبلا داده ام الان نیز بطور مختصر اشاره میکنم
ایه 33 سوره مبارکه احزاب دلالت بر زنان پیامبر اکرم ندارد به چند دلیل:
1- جمله انما یرید لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یتطهرکم تطهیرا مستقل و جدا از جملات دیگر نازل شده
2- اگز بر زنان نبی مکرم دلالت داشت میبایست بجای اهل البیت اهل البیوت می آمد چون زنان پیامبر اکرم در یک خانه نبودند بلکه هرکدام خانه جداگانه داشتند.اگر برفرض هم بر زنان دلالت کند فقط بر ام سلمه دلالت دارد چون این آیه در خانه او نازل شده و نبر دیگ زنان
3- هیچ یک از زنان ادعا نکرده اند که این آیه درشان ما نازل شده است اتفاقا تصریح کرده اند که در حق پنج تن آل عبا نازل شده
4 ام المومنین عائشه اعتراف دارد که بجز آیه افک هیچ آیه ای در حق ما نازل نشده است
5- نبی مکرم اسلام مصدال اهل البیت را مشخص کرده اند
6- لحن جمله انما یرید الله… با دیگر جملات فرق دارد.خداوند زنان را امر و نهی و تهدید میکند ولی جمله انما یرید…الی اخر از روی لطف و رحمت است
سوال دوم شما که گفته اید آیه 11 انفال خداوند اراده کرده رجز را از صحابه
پاک کند این را نیز جواب دادم که با توجه به تفاسیر خودتان این آیه در جنگ
بدر نازل شد که صحابه شب خوابیدند و جنب شدند و لذا خداوند بارانی را
فرستاد تا غسل کننند و از جنابت پاک شوند ن اینکه خداوند آنان را معصوم
قرار داده باشدو اینه آیه 73 سوره هود را دلیل آورده اید بر اینکه اهل البیت بر زن حضرت ابراهیم علیه السلام دلالت دارد پس اهل البیت در آیه 33 سوره احزاب هم بر زنان دلالت دارد جواب میدهم اولا مصداق اهل البیت را نبی مکرم و عائشه و ام سلمه پنج تن آل عبا مشخص کرده اند و حتی زید بن ارقم اعرتاف دارد این آیه بر زنان دلالت ندارد در ثانی اگر حرف شا درست باشد که نیست تنها بر ام سلمه دلالت دارد
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #8920و سوال دیگری پرسیدید مبنی بر اینکه اگر عصمت تکوینی است پس هیچ ترزشی ندارد ولی کتوین به این معنی نیست که خودشان هیچ اختیاری ندارن و قدرت گناه کردن را از آنان گرفته است و مثل فرشتگان نمیتوانند گناه کنند.نخر
بلکه معنای عصمت تکوینی اینست که خداوند بخاطر شایستگی و صلاحیتی که در وجود این بزرگواران دید و چون پیشوا بوده اند علمی را اعطا کرده است که بخاطر آن علم و آگاهی خاصی از عواقب گناهان از انجام آن خودداری میکنند در عین حالی که بر انجام ان گناه قدرت دارند.
منشأ عصمت معصومين علم قطعي ، شهودي و وجداني به حقايق امور و عواقب اعمال است ؛ به طوري كه سبب ميشود ارادۀ انسان قوي و در نفس او قوه اي ايجاد شود كه او را از انجام گناه و لغزش محافظت ميكند .اين علم ، علمي است كه دارندۀ آن صاحب چشم بصيرتي ميشود كه عواقب ، آثار و لوازم گناه و ترك واجبات را در دنيا و آخرت با تمام وجود لمس ميكند . و از انسان موجودي ميسازد كه در تمام عمرش حتي به اندازۀ زرهاي با دستورات پروردگارش مخالفت نميكند و حتي فكر انجام معصيت و يا ترك واجب در مخيلۀ او نميگنجد
اين مسأله حتي در برخي موارد براي ساير انسانها نيز اتفاق ميافتد ؛ مثلاً انساني كه ميداند در داخل اين ظرف زهر خطرناكي است ، هرگز از آن نخواهد نوشيد و حتي فكر خوردن آن را نيز نخواهد كرد ؛ زيرا انسان به كشنده بودن زهر علم قطعي دارد و اين علم باعث ميشود كه انسانها در تمام عمرشان حتي يك بار مرتكب آن نشوند ؛ با اين كه هر انساني مختار است و هر وقت كه اراده كند ميتواند با خوردن خودكشي كند ؛ چنانچه هستند انسانهاي ضعيف النفسي كه حتي با دانستن كشنده بودن زهر ، با خوردن آن خود کشي مي کنند .
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #8922ﻣﺤﻤﺪ ﺑﻦ ﺳﻠﻴﻤﺎﻥ ﺍﻟﻤﻌﺮﻭﻑ ﺑﺎﺑﻦ ﺍﻻﺻﺒﻬﺎﻧﻲ ] ﻣﻀﻄﺮﺏ ﺍﻟﺤﺪﻳﺚ [ -2 ﻳﺤﻴﻰ ﺑﻦ ﻋﺒﻴﺪ , ﻣﻜﻲ ] ﻻ ﻳﻌﺮﻑ [ ﻭﻗﺎﻝ ﺍﻟﺤﺎﻓﻆ : )ﻳﺤﺘﻤﻞ ﺃﻥ ﻳﻜﻮﻥ ﺍﻟﺬﻯ ﻗﺒﻠﻪ( ﻭﺍﻟﺬﻱ ﻗﺒﻠﻪ ﻫﻮ ﻳﺤﻴﻰ ﺑﻦ ﻋﺒﻴﺪ ﺍﻟﻤﻜﻲ ﻣﻮﻟﻰ ﺍﻟﺴﺎﺋﺐ ﺑﻦ ﺃﺑﻲ ﺍﻟﺴﺎﺋﺐ ﺍﻟﻤﺨﺰﻭﻣﻲ ] ﺛﻘﺔ [ ﻗﺎﻝ ﺍﻟﺘﺮﻣﺬﻱ ﺑﻌﺪﻩ : )) ﻫﺬﺍ ﺣﺪﻳﺚ ﻏﺮﻳﺐ ﻣﻦ ﻫﺬﺍ ﺍﻟﻮﺟﻪ ﻣﻦ ﺣﺪﻳﺚ ﻋﻄﺎﺀ ، ﻋﻦ ﻋﻤﺮ ﺑﻦ ﺃﺑﻲ ﺳﻠﻤﺔ (( )ﻻ ﺃﺩﺭﻱ ﻫﻞ ﺳﻤﻊ ﻋﻄﺎﺀ ﻣﻦ ﺑﻦ ﺍﺑﻲ ﺳﻠﻤﺔ , (محمد بن سلیمان):نسائی در مورد او می گوید: )ضعیف است(، و ابوحاتم می گوید: )از او دلیل گرفته نمی شود(، و ابن عدی می گوید: )مضطرب الحدیث و احادیث او اندک هستند، و در بسیاری به خطا رفته است()تهذیب الکمال()25/310(.و ابن حبان او را در کتاب ثقات خود ذکر کرده است، اما بدون آن که او را ثقه قرار دهد یا مخدوش قرار دهد.)تهذیب الکمال()15/387( و شیوه او اینگونه است و فقط اینکه او راوی را در کتاب ثقات خود ذکر کند کافی نیست، چون او در ثقه قرار دادن متساهل است؛اماحدیث زید را نقل کردین زیدگفته درصورتی زن از مرد طلاق بگیرد دیگر اهل ان مرد نیست چون به خانه پدرش رود(زید هم زن را جزء اهل بیت می داند و ما هم با زید هم عقیده هستم؛اما هیچ یک ازازواج پیامبر طلاق نگرفتن که ما انان را از زمره اهل بیت ندانیم
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #8923اخر:انصافتان کجا رفته :؛ اگرقرار نظر زید را قبول کنید پس هر دوش راقبول کنید انجا که با تعجب از زید میپرسند مگر این نیست که زنانش اهل بیتش هستن!ﻗﺎﻝ ﺣﺼﻴﻦ : ﻳﺎ ﺯﻳﺪ ﻣﻦ ﺃﻫﻞ ﺑﻴﺘﻪ ؟ ﺃﻟﻴﺴﺖ ﻧﺴﺎﺅﻩ ﻣﻦ ﺃﻫﻞ ﺑﻴﺘﻪ ؟ , ﻗﺎﻝ : ﺑﻠﻰ , ﺇﻥ ﻧﺴﺎﺅﻩ ﻣﻦ ﺃﻫﻞ ﺑﻴﺘﻪ , ﻭﻟﻜﻦ ﺃﻫﻞ ﺑﻴﺘﻪ ﺍﻟﺬﻳﻦ ﺫﻛﺮﻫﻢ ﻣﻦ ﺣﺮﻣﻮﺍ ﺍﻟﺼﺪﻗﺔ ﺑﻌﺪﻩ , ﻗﺎﻝ : ﻭﻣﻦ ﻫﻢ ؟ , ﻗﺎﻝ : ﺁﻝ ﻋﻠﻲ ﻭﺁﻝ ﻋﻘﻴﻞ ﻭﺁﻝ ﺟﻌﻔﺮ ﻭﺁﻝ ﺍﻟﻌﺒﺎﺱ , ﻗﺎﻝ : ﻭﻛﻞ ﻫﺆﻻﺀ ﺣﺮﻣﻮﺍ ﺍﻟﺼﺪﻗﺔ ؟ , ﻗﺎﻝ : ﻧﻌﻢ: حصین پرسید: ای زید، مگر اهل بیتش کیستند؟ مگر نه این که زنهایش هستند؟! جواب داد: زنهایش هم از اهل بیتش هستند اما اهل بیتش، آنهایی هستند که صدقه بر آنها حرام است؛ یعنی، آل علی و آل عقیل و آل جعفر و آل عباس:اگر قراره از روایت ما اسناد کنید پس همش را بیارید نه که گزینشی و از هوا وحوستون انتخاب حدیث کنید مسند احمد شماره 26596، شهر بن حوشب از ام سلمه نقل می کند:))شهر بن خوشب از ام سلمه نقل می کند که وقتی خبر قتل حسین آمد،ام سلمه اهل عراق را لعنت کرد و گفت: کشتندش ! الله بکشد شان. من دیدم که فاطمه با ظرف غذایی که برای رسول الله درست کرده بود به خانه ما آمد و گذاشت پیش روی رسول خدا. رسول الله فرمود: کجاست پسر عمویت؟ گفت: در خانه است. فرمود: برو بیاورش و دو پسرت را هم بیاور. رفت و دو پسرش را آورد و دست هر دو را گرفت و علی پشت سرش بود و داخل شدند ! و علی در یک طرف فاطمه در طرف دیگر علی و دو پسر در جلوی رسول نشستند .
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #8924و رسول کسایش ر از زیر من کشید و آنها را پوشاند و گفت: یا الله اینها اهل بیت من هستند از پلیدی پاکشان فرما ! گفتم: ای رسول الله، مگر من زنت نیستم؟ مگر من اهل بیت تو نیستم ؟! فرمود: بله هستی؛ پس در عبا داخل شو!ﺣﺪﺛﻨﺎ ﻋﺒﺪﺍﻟﻠﻪ ﻗﺎﻝ: ﺣﺪﺛﻨﻲ ﺃﺑﻲ ﺛﻨﺎ ﺃﺑﻮ ﺍﻟﻨﻀﺮ ﻫﺎﺷﻢ ﺑﻦ ﺍﻟﻘﺎﺳﻢ ﺛﻨﺎ ﻋﺒﺪ ﺍﻟﺤﻤﻴﺪ ﺍﺑﻦ ﺑﻬﺮﺍﻡ ﻗﺎﻝ: ﺣﺪﺛﻨﻲ ﺷﻬﺮ ﻗﺎﻝ » ﺳﻤﻌﺖ ﺃﻡ ﺳﻠﻤﺔ.. : ﻗﺎﻝ ﺭﺳﻮﻝ ﺍﻟﻠﻪ e » ﺍﻟﻠﻬﻢ ﺃﻫﻠﻲ ﺃﺫﻫﺐ ﻋﻨﻬﻢ ﺍﻟﺮﺟﺲ ﻭﻃﻬﺮﻫﻢ ﺗﻄﻬﻴﺮﺍ، ﻗﻠﺖ: ﻳﺎ ﺭﺳﻮﻝ ﺍﻟﻠﻪ ﺃﻟﺴﺖ ﻣﻦ ﺃﻫﻠﻚ؟ ﻗﺎﻝ: ﺑﻠﻰ ﻓﺎﺩﺧﻠﻲ ﻓﻲ ﺍﻟﻜﺴﺎﺀ. ﻗﺎﻟﺖ: ﻓﺪﺧﻠﺖ ﻓﻲ ﺍﻟﻜﺴﺎﺀ ﺑﻌﺪﻣﺎ ﻗﻀﻰ ﺩﻋﺎﺀﻩ ﻻﺑﻦ ﻋﻤﻪ ﻋﻠﻲ ﻭﺍﺑﻨﻴﻪ ﻭﺍﺑﻨﺘﻪ ﻓﺎﻃﻤﺔ« )ﺭﻭﺍﻩ ﺃﺣﻤﺪ ﻓﻲ ﻓﻀﺎﺋﻞ ﺍﻟﺼﺤﺎﺑﺔ ﺑﺈﺳﻨﺎﺩ ﺣﺴﻦ )2/852 ﺗﺮﺟﻤﺔ ﺭﻗﻢ 1170(. -
نویسندهنوشته ها
شما برای پاسخ به این جستار باید وارد تارنما شوید.
ایا این نشان دهنده این نیست هیچ جوابی نداری و عصمت مطلق فقط خیالی بیش نیست؟
نقل قول:الكافي – الكليني ج 6 ص 224
علي بن إبراهيم ، عن أبيه ، عن ابن أبي عمير ، عن جميل بن دراج قال : سألت أبا عبد الله عليه السلام عن قتل الخطاف أو إيذائهن في الحرم ، فقال : لا يقتلن فإني كنت مع علي بن الحسين عليه السلامفرآني وأنا اؤذيهنفقال لي : يا بني لا تقتلهن ولا تؤذهن فإنهن لا يؤذين شيئا ]size=20[]size=28[جمیل بن دراج میگوید: از ابوعبدالله علیه السلام در مورد کشتن گنجشک یا اذیت کردنشان در حرم سوال کردم. فرمود: نباید آنها را کشت. زیرا من همراه علی بن حسین بودم که مرا در حالی دید که داشتم آنها را اذیت میکردم. پس به من گفت: ای پسرکم، آنها را نکش و اذیتشان نکن. زیرا آنها چیزی را آزار نمیدهند]/size[]/size[
اما حدیثی که از سنن ترمذی دادی و اهل بیت را همان 5تن معرفی کردی؛این یک دروغگی پیش نیست و چنین روایتی ضیعفی نمی تواند جلو ایات صریح قران بایستد که سیاق ایات درباره ازواج پیامبر ص است اما بررسی روایت