Home › انجمن ها › جانشینی › اوربان: رد محکم بر لغت مولی دال برامامت علی در غدیر-ار ار دبیلو و آخونددن جهت محاکمه تشریف بیاورند
این جستار شامل 0 پاسخ ، و دارای 0 کاربر است ، و آخرین بار توسط اوربان موحد در 10 سال، 1 ماه پیش بروز شده است.
-
نویسندهنوشته ها
-
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #4842شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #4843أَلَمْ يَأْنِ لِلَّذِينَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِكْرِ اللَّهِ وَمَا نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ وَلا يَكُونُوا كَالَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ مِنْ قَبْلُ فَطَالَ عَلَيْهِمُ الأمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَكَثِيرٌ مِنْهُمْ فَاسِقُونَ ).
اگر با منطق شما روافض بیش برویم میتونم ایه بیارم که همه مهاجران اولی هستند بس میتونند خلیفه و امام باشند . شما اشتباهتون اینه قرآن نمی فهمید و اعتقاد به تحریفش دارید.مثلا این ایه رو نگاه کن
وأولوا الارحام بعضهم اولي ببعضٍ في كتاب الله-
سوره ى انفال، آيه: 75.اگر انصاف را كار فرمائيم و نظر به سياق و سباق آيه بر گماريم كالشمس في رابعة النهار معلوم خواهد شد كه خداي تعالي در اين آيات فضائل مهاجرين و انصار بيان مي فرمايد و چون همه در مرتبه عليا از امت واقع اند امر مي نمايد به تواصل بايك ديگر مانند آنكه يك قبيله با يك ديگر مي كنند در تأكد عيادت مريض و شهود جنازه و غير آن و اين منزله را از غير ايشان به آن سلب مي فرمايد “والذين آمنوا ولم يهاجروا مالكم من ولايتهم من شئٍ حتي يهاجروا
الا در يك حكم كه اگر استنصار كنند از عامه مسلمين بر كفار لازم است نصر ايشان اگر اين نصر در ميان نيايد فتنه ى عظيم بر خيزد كه غلبه كفار بر مسلمين است و استيصال مسلمين رأساً.
بس میتونیم اولویت مهاجران را اثبات کنیم و بگوییم اونها امام وخلیفه هستند ولی ما فهم کج شما روافض رو نداریم
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #4844گفتی==تحريم4: إِن تَتُوبَا إِلَى اللَّهِ فَقَدْ صَغَتْ قُلُوبُكُمَا وَإِن تَظَاهَرَا عَلَيْهِ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ مَوْلَاهُ وَجِبْرِيلُ وَصَالِحُ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمَلَائِكَةُ بَعْدَ ذَلِكَ ظَهِيرٌ . و شـمـا دو زن اگـر بـه سوى خدا توبه ببريد (اميد است خدا دلهايتان را از انحراف به اسـتـقـامت برگرداند)، چون دلهاى شما منحرف گشته و اگر همچنان عليه پيامبر دست به دست هم بدهيد بدانيد كه خداوند مولاى او و جبرئيل و مؤمنين صالح و ملائكه هم پشتيبان اويندخدا در اين آيه نيز به وضوح عقيده شيعه را تاييد کرده است. فرموده اگر شما دو زن بر عليه پيامبر همدست بشويد بدانيد که” فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ مَوْلَاهُ وَجِبْرِيلُ وَصَالِحُ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمَلَائِكَةُ بَعْدَ ذَلِكَ ظَهِيرٌ ” يعني خداوند سرپرست اوست و جبرئيل ومومنان صالح و فرشتگان دوست وپشتيبان او خواهند بود.و………………….. ظهیر دوست و بیشنیان یاد میکند
باسخ=====
اگر شما در این ایه و عدیر مولا را در متصرف در امور بگیرید نمیشود این ایه شان نزولش نشان میدهد که دوستی است ولس نخست توضیحی مختصر خدمتت عرض میکنم
ايشان ولي و مولي را در اين خبر بمعني متصرف در امور و زعامت گرفته در حاليكه اين بر خلاف واقع است، خداي تعالي در سوره ي تحريم آيه ي 4 فرموده: (فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ
مَوْلاهُ وَجِبْرِيلُ وَصَالِحُ الْمُؤْمِنِينَ) كه بيان نموده خدا و جبريل و صالح مؤمنين مولاي رسولند در حاليكه صالح مؤمنين كه مولاي پيامبر بردند چنين نبود كه بر رسول خدا زعامت و ولايت بمعني امارت داشته و متصرف در رسول خداباشند، و خداي تعالي هر جا وصف ولايت را براي بندگان مومن نسبت به يكديگر آورده او از ايشان مدح نموده، به معني دوستي و ياوري ايشان نسبت به يكديگر است چنانكه در سوره ي توبه آيه ي 71 فرموده: (وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَر) پس هر مؤمني ياور و ولي مؤمنان ديگر است. و همچنين هر مؤمن با تقوايي ولي خدا و خدا ولي اوست چنانكه در سوره ي يونس فرموده (أَلا إِنَّ أَوْلِيَاءَ اللَّهِ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلا هُمْ يَحْزَنُونَ) و در آيات قرآني جايي نيامده كه در آن كلمه ((ولي)) و ((مولي)) به معني متصرف در امور و كسي متولي بر ديگري باشد، پس امير را والي گويند، اما ولي ناميده نمي شود، و لذا اختلاف شده كه در نماز بر جنازه ي ميت هرگاه والي و ولي جمع شدند كداميك مقدم اند؟ پس ولي در آيات ضد عداوت است و موالات ضد معادات ميباشد
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #4845إِن تَتُوبَا إِلَى اللَّهِ فَقَدْ صَغَتْ قُلُوبُكُمَا وَإِن تَظَاهَرَا عَلَيْهِ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ
مَوْلَاهُ وَجِبْرِيلُ وَصَالِحُ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمَلَائِكَةُ بَعْدَ ذَلِكَ ظَهِيرٌ
ترجمه :
اگر به سوي خدا برگرديد و توبه كنيد ( خداوند برگشت و توبه شما را مي پذيرد ) چرا كه دلهايتان ( از حفظ سرّ كه پيغمبر دوست مي داشت ) منحرف گشته است . و اگر بر ضدّ او همدست شويد ( و براي آزارش بكوشيد ، باكي نيست ) خدا ياور او است ، و علاوه از خدا ، جبرئيل ، و مؤمنان خوب و شايسته ، و فرشتگان پشتيبان او هستند .
توضيحات :
« إن تَتُوبَا . . . » : مخاطب حفصه و عائشه ( عليهما السلام ) است . جواب شرط محذوف است و تقدير چنين است : إن تَتُوبَا يَتُبْ عَلَيْكُمَا . « صَغَتْ » : منحرف گشته است . بگرديده است . « إن تَظَاهَرا » : اگر همدستي و هم پشتي كنيد . فعل مضارع است و اصل آن ( إن تَتَظَاهَرا ) است كه يكي از دو تاء را حذف كرده اند . « صَالِحُ الْمُؤْمِنِينَ » : مؤمنان شايسته و بايسته . واژه ( صالح ) مفرد است و در معني جمع استعمال شده است و مراد جنس صالح است يعني فردفرد مسلمانان خوب و متّقي . مثل : لا يَفْعَلُ هَذا ، الصَّالِحُ مِنَ الَنَّاسِ . « ظَهِيرٌ » : پشتيبان ( نگا : اسراء / 88 ، فرقان / 55 ، قصص / 17 و 86 ، سبأ / 22 ) .
حالا امیدوارم از کج فهمی و درک غلطت دست بکشی و به اسلام راست بازگردی ای اخوند
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #4846برای امشب کافیستمنتظر ردود بعدیم باش ای رافضی نادان
ولله مستعان
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #4878گفتی==محمد11: ذَلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ مَوْلَى الَّذِينَ آمَنُوا وَأَنَّ الْكَافِرِينَ لَا مَوْلَى لَهُمْ .چرا كه خدا سرپرست كسانى است كه ايمان آوردهاند ولى كافران را سرپرستي نيست .
دو دلبل وجود دارد که قطعا مولي در اين آيه حاکم وسرپرست است.
اولا:در آيه قبل آن، خداوند از نصرت خويش براي نابودي کفار ودر آيه بعد ، از وارد کردن مومنين به بهشت مي گويد. لذا قطعا در اين آيه “مولي” به معناي دوستي (ساده) نيست، بلکه متولي گري وفرماندهي ونصرت است.
ثانيا: اگر در اينجا مولي به معناي دوست است، چرا خداوند خطاب به کفار مي گويد “وَأَنَّ الْكَافِرِينَ لَا مَوْلَى لَهُمْ ” مگر کفار مولي خود (بتها) رادوست نداشتند. پس آنچه که کفار نداشتند، مولي به معناي فرمانده و کمک کننده است.
باسخ======
اين سوره مدني است . نام ديگري دارد. سور? قتال گفته مي شود. چرا که جنگ موضوع آن است . جنگ عنصر برجسته اين سوره است ، جنگ در شکلها و سايه روشنهايش ، و جنگ در طنينها و آهنگهائي که دارد.
جنگ موضوع اين سوره است . اين سوره آغاز مي شود با بيان حقيقت كساني که کفر ورزيده اند، و حقيقت کساني که ايمان آورده اند. بياني که داراي ساختار واژگاني تاخت و تاز ادبي برکساني است که کفر ورزيده اند، و تعريف و تمجيد از کساني ا ست که ايمان آورده اند. همراه با الهام اين که يزدان دشمن کافران و دوست مؤمنان است ، و اين يک ا مر ثابت در مقياس و معيار ارزيابي يزدان سبحان است . در اين صورت اين اعلان جنگ از سوي خداوند بزرگوار با دشمنان خود و با دشمنان دين خود است ، از نخستين واژه اي که در اين سوره ذکر گرديده است :
الَّذِينَ كَفَرُوا وَصَدُّوا عَن سَبِيلِ اللَّهِ أَضَلَّ أَعْمَالَهُمْ. وَالَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَآمَنُوا بِمَا نُزِّلَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَهُوَ الْحَقُّ مِن رَّبِّهِمْ كَفَّرَ عَنْهُمْ سَيِّئَاتِهِمْ وَأَصْلَحَ بَالَهُمْ. ذَلِكَ بِأَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا اتَّبَعُوا الْبَاطِلَ وَأَنَّ الَّذِينَ آمَنُوا اتَّبَعُوا الْحَقَّ مِن رَّبِّهِمْ كَذَلِكَ يَضْرِبُ اللَّهُ لِلنَّاسِ أَمْثَالَهُمْ).
کساني که کافر مي گردند و مردمان را از راه خدا باز مي دارند، خدا هم? کارهاي ( نيک ) ايشان را باطل ( قلمداد و بي اجر) مي نمايد. و امّا کساني که ايمان بياورند و كارهاي نيك و شايسته بكنند، و چيزي را باور دارند كه بر محمد نازل شده است-و آن هم حقّ است و از سوي پروردگارشان آمده است – خداوند گناهانشان را مي بخشايد و بديهايشان را ناديده مي گيرد، و حال و وضعشان را خوب مي ساز د. اين بدان خاطر است که کافران از باطل پيروي -مي کنند و مؤمنان از حقّي پيروي مي کنند که از سوي پروردگارشان آمده است . اين گونه خدا براي مردم مثالهاي ( حسنات يا سيّئات ) ايشان را بيان مي دارد.
(محمّد/1-3)
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #4879به دنبال اعلان اين جنگ از سوي خدا بر ضدّ کساني که کفر ورزيده اند، فرمان آشکار به مؤمنان داده مي شود که وارد جنگ با کافران گردند، فرماني که با ساختار واژگاني طنين انداز نيرومندي درمي رسد. همراه با صدور فرمان ، دستور رفتار با اسيران بيان مي گر دد، و گفته مي شود که پس از شدّت و حدّت در جنگ و از پاي درآوردن کافران و کشتار سخت ايشان در پيکار، چه کار کنند و چگونه رفتار نمايند:
(فَإِذا لَقِيتُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا فَضَرْبَ الرِّقَابِ حَتَّى إِذَا أَثْخَنتُمُوهُمْ فَشُدُّوا الْوَثَاقَ فَإِمَّا مَنّاً بَعْدُ وَإِمَّا فِدَاء حَتَّى تَضَعَ الْحَرْبُ أَوْزَارَهَا).
هنگامي که با کافران ( در ميدان جنگ ) روبه رو مي شويد، گردنهايشان را بزنيد، و همچنان ادامه دهيد تا به انداز? کافي دشمن را ( با کشتن و زخمي کردن ) ضعيف و درهم مي كوبيد. در اين هنگام ( اس يران را) محکم ببنديد. بعدها يا بر آنان منّت مي گذ اريد ( و بدون عوض آزادشان مي کنيد) و يا ( در برابر آزادي از آنان ) فديه مي گيريد ( خواه با معاوض? اسراء و خواه با دريافت اموال . اين وضع همچنان ادامه خواهد داشت ) تا جنگ بارهاي سنگين خود را بر زمين مي نهد و نبرد پايان مي گيرد.
( محمّد/4)
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #4880همراه با صدور اين فرمان ، حکمت و فلسف? جنگ بيان مي گردد، و به جنگ تشويق و ترغيب مي شود، و بيان مي گردد که شهادت در جنگ چه اندازه بزرگ و سترگ است . خدا وعده مي دهد که شهيدان را گرامي بدارد، و کساني را در جنگ پيروز نمايد که براي پيروز ي خدا بجنگند و وارد پيکار شوند. همچنين خبر مي دهد که کافران نابود مي گردند و کارهاي ايشان بي اجر و مزد و باطل و پوچ مي شود:
(ذَلِكَ وَلَوْ يَشَاءُ اللَّهُ لَانتَصَرَ مِنْهُمْ وَلَكِن لِّيَبْلُوَ بَعْضَكُم بِبَعْضٍ وَالَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَلَن يُضِلَّ أَعْمَالَهُمْ. سَيَهْدِيهِمْ وَيُصْلِحُ بَالَهُمْ. وَيُدْخِلُهُمُ الْجَنَّةَ عَرَّفَهَا لَهُمْ. يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِن تَنصُرُوا اللَّهَ يَنصُرْكُمْ وَيُثَبِّتْ أَقْدَامَكُمْ. وَالَّذِينَ كَفَرُوا فَتَعْساً لَّهُمْ وَأَضَلَّ أَعْمَالَهُمْ. ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ كَرِهُوا مَا أَنزَلَ اللَّهُ فَأَحْبَطَ أَعْمَالَهُمْ).
برنامه اين است ، و اگر خدا مي خواست خودش ( از طريقهاي ديگري همچون طوفان و زلزله و سيل و غرق و به زمين فرو بردن ، و سائر بلايا و مصائب ، بدون جنگ شما) از آنان انتقام مي گرفت. امّا خدا خواسته است بعضي از شما را با بعضي ديگر بيازمايد ( و مؤمنان راستين را با جهاد با کافران امتحان نمايد) . کساني که در راه خدا کشته مي شوند، خداوند هرگز کارهايشان را ناديده نمي گيرد و بي مزد نمي گذ ارد. به زودي خداوند آنان را ( به سوي مقامات عالي? بهشت و گفتار نيک و کردار پسنديده ) رهنمود مي کند و حال و وضعشان را خوب و عالي مي نمايد. و آنان را به بهشتي داخل خواهد کرد که آن را بديشان معرفي کرده است و ( اوصافش را توسّط پيغمبران و کتابهاي آسماني بازگو نموده است ) . اي مؤمنان ! اگر ( دين ) خدا را ياري کنيد، خدا شما را ياري مي کند ( و بر دشمنانتان پيروز مي گرداند) و گامهايتان را استوار مي دارد ( و کار و بارتان را استقرار مي بخشد) . کافران ، مرگ بر آنان باد، و خداوند اعمال ( نيک ) ايشان را باطل و بيسود گرداناد! اين بدان خاطر است که چيزي را که خداوند فرو فرستاده است دوست نمي دارند، و لذا حتمًا کارهاي ( نيک ) ايشان را هم باطل و بيسود مي گرداند.
(محمّد/4-9)
همزمان با اين دستور، سخت بيم دادن و ترساندن کافران از سوي يزدان انجام مي پذيرد، و اعلان مي گردد که يزدان مؤمنان را سرپرستي مي کند و ياري مي دهد، و کافران را هلاک و خوار مي نمايد، و ايشان را ضعيف و ناتوان مي فرمايد، و بدون يار و ياور رهايشان مي سازد:
(أَفَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَيَنظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ دَمَّرَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ وَلِلْكَافِرِينَ أَمْثَالُهَا.
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #4881همزمان با اين دستور، سخت بيم دادن و ترساندن کافران از سوي يزدان انجام مي پذيرد، و اعلان مي گردد که يزدان مؤمنان را سرپرستي مي کند و ياري مي دهد، و کافران را هلاک و خوار مي نمايد، و ايشان را ضعيف و ناتوان مي فرمايد، و بدون يار و ياور رهايشان مي سازد:
(أَفَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَيَنظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ دَمَّرَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ وَلِلْكَافِرِينَ أَمْثَالُهَا. ذَلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ مَوْلَى الَّذِينَ آمَنُوا وَأَنَّ الْكَافِرِينَ لَا مَوْلَى لَهُمْ).
آيا در زمين به گشت و گذ ار نپرداخته اند تا ببييند عاقبت کساني که پيش از ايشان بوده اند به کجا کشيده و چه شده است ؟ خداوند آنان را نابود ساخته است ( و دمار از روزگارشان به در آورده است ) . و براي کافران امثال اين عواقب و مجازاتها خواهد بود. اين ( عاقبت نيک مؤمنان و عاقبت سوء کافران ) بدان خاطر است که خداوند سرپرست و ياور مؤمنان است ، وليکن کافران هيچ کونه سرپرست و ياوري ندارند.
اما توضیح========
ایا خدا در قرآن با این صراحت گفته علی مولی المومنین؟؟چرا اسمی از امامت خیالی علی در قران نیست و همش چسبیدیت به غدیری که میلیونها برداشت ازش شده؟؟در قرآن یافتی سلام ما را برسان
اینجا مولی به هردومعنی میشود بکار برد هم سربرست و هم دوست مثل این ایه که بلافاصله قرینه اش امده
فَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَوْلَاكُمْ نِعْمَ الْمَوْلَى وَنِعْمَ النَّصِيرُ-انفال40
تفاسیر اهل سنت بیشتر در مورد این ایه مثل ایه اولی که دادی می گویند هر دو وجه ر میشود بکار بردشنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #4917.شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #5004نوشته ايد:”من هم واسه تو مثالی میزنم.
فرض کن من در مدرسه ای هستم و مدیر می باشم . حالا یکی از بهترین دانش آمورانم را همه متهم به دزدی میکنند .درحالیکه میدانم ایشان آدم صالح و ومومنی هستند و چنین کاری تحت هیچ شرایطی ممکم نیست .حالا من اگر در صف مدرسه همه رو جمع کنم و بگم زبانتون رو از بدگویی او کوتاه کنید و برای برائتش دستشو جلوی هم بگیرم بالا و بگم هر کسی دوست منه باید دوست او باشه و شما دانش آموران از این بعد مواظب باش که لا تسبوا اصحابی این رو چی میگی؟؟کار من لازمه که باهاش برائتش کنم تا از این به بعد تکرار نشه کار دانش اموزان و بهش بد نگن.پاسخ:
آخر چرا نمي فهمي. تو اگر دانش آموز خود را تبرئه کني مشکلي نيست . ولي اگر براي تبرئه او بگويي از اين پس او نيز مثل من مدير شماست. بعد بگويي منظورت فقط تبرئه او بود نه امتياز مديريت، ابلهي يک ابله کامل . حال آيا تو اين روش را نعوذ بالله به پيامبر نسبت مي دهي.
نوشته ايد:” در میان اعراب اصیل مثل قحطانی و سعودی ها و…مشهور است که در ملاقاتهای عمومی و عامیانه میگویند چه خبر از شما ای مولای من . حتی در بین اعراب مستعربه لبنانی حالا الفاظ رو تغییر دادن و بجای حبیبی میگویند مولایی”
پاسخ:
چرا متوجه نيستي .اين اعراب براي بالابردن مقام دوست خود او را ولي نعمت خود مي گويند. مثل اينکه ما نيز در تعارف به دوست خود مي گوييم، سرور مايي ، روي سر ما جاداري يا…
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #5005نوشته ايد:”اصل قصه آن است كه آن حضرت صلي الله وعليه وسلم حضرت مرتضي رضي الله وعنه را به جانب يمن فرستاد وآنجا در ميان حضرت مرتضي و لشكريان او خشونتي واقع شد …..”پاسخ:
هرچنددر شبهه اول پاسخ را داده ام.دوباره تکرار مي کنم.
اولا:در مورد اينکه اين ماجرا، مصادف با حجة الوداع اتفاق افتاده باشد يا خير ، ابهامات جدي وجود دارد.وخیلی از مورخین این ماجرا را مربوط به سال هشتم هجری یاحتی قبل از آن می دانند نه دهم هجری. اصلا این برای شما باعث شرمندگی نیست که بپذیريد سیف الاسلام شما(خالد) تا سال دهم وتنها چند ماه قبل از فوت رسول خدا ،همچنان مثل دوران جاهلیت نسبت به اموال عمومی وبیت المال ،رفتار می کرد.
ثانيا: اگر چنين است پس چرا پيامبر در خطبه خود هيچ اشاره اي به آن نکرده است.
ثالثا: با اين حال اصلا فرض کنيم بهانه خطبه رسول خدا همين شکايت اصحاب از علي باشد. اين مسئله چيزي را عوض نمي کند. فراموش نکنيم که اصحاب از امر و نهي وتصميمات وتنبيهات حضرت علي شکايت داشتند وپيامبر در جواب فرمود ” من کنت مولاه فعلي مولاه” يعني هر کس از من حرف شنوي دارد و تصميمات وتنبيهات من را مطاع مي داند نسبت به علي هم ،چنين نمايد.
مگراصحاب از چهره حضرت علي خوششان نيامده و رسول خدا فرموده بود هر کس ازچهره من خوشش مي آيد از چهره علي هم خوشش بيايد!شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #5007نوشته ايد:”معناي مولي دوست است به قرينه ? اللهم وال من والاه وعاد من عاداه …
پاسخ:مجبورم باز تکرار کنم.
1- هر سخنوري قبل از اعلام مطلبي مهم، مقدمه چيني مي کند و هميشه براي بيان موضوع، مقدمه چيني به مراتب از دعاي آخر مهم تر است. رسول خدا مقدمه چيني خود را با جمله اي آغاز کردندکه اتفاقا آن هم از مشتقات” ولي” است و فرمودند: «ألست أولي بكم» و در واقع اشاره داشتند به آيه «النَّبِيُّ أَوْلى بِالْمُؤْمِنينَ مِنْ أَنْفُسِهِم . لذا هيچ ترديدي نمي گذارد که جمله بعدي ، نيز موضوعش سرپرستي برمومنين است . واين جمله بسيار قوي تر از دعاي پاياني است که پیامبر(ص) بعد از فارغ شدن از خطبه فرموده است .
2- چون “جمله من کنت مولاه” صدر حديث است و به معنای سرپرستی است. پس معنای دعا اینگونه می شود:بار خدایا!هرکس که ولایت او را پذیرفت دوست بدار و هر کس که از ولایت او سرباز زد و دشمنی کرد اورا دشمن دار.
3- در برخی روایات جمله “وال من والاه” همراه با جمله” احبّ من احبّه و ابغض من ابغضه” آمده که نشانگر این است که اللهم وال من والاه معنای محبت نمی دهد. چرا که تکرار صورت مي گيرد. مانند روایت ابن کثیر(البدایه و النهایه ج 7 ص 347): من کنت مولاه فعلی مولاه اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و احبّ من احبّه و ابغض من ابغضه…..
4- در برخی روایات کلمه بعدی آمده است. مانند روایت ابن کثیر که از براء ابن عازب نقل کرده: من کنت مولاه فانّ علیا بعدی مولاه… . اگر پیامبر(ص) از کلمه مولی اراده محبت کرده بود وجهی برای ذکر کلمه بعدی وجود نداشت.زیرا معنا ندارد پیامبربگوید:علی بعد از من محبّ و دوستدار شماست نه قبل از من.
بخش دوم نوشته ات يعني رديه “معناي قرآني واژه مولي” را پس از اينکه اين بخش را تکميل کردي پاسخ مي دهم.
اوربان مرد باش وحتما اين سوال را پاسخ بده اگر فردي ((ذهنيت خود را کنار بگذارد))، با توجه به معاني مختلف مولي ،اين واژه را بايد سرپرست معني کند يا دوست؟ هرچند مطمئنم پاسخ نمي دهي و صرفا اراجيف مي بافي.
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #5258جناب عر عر دبلیوسی؟؟؟!!! این شد حرف؟؟؟من هم میتونم به شما بگم “هر سخنوری که نه حتی هر آدم عاقلی!! میداند که اگر موضوع غدیر موضوع یکی از اصول دینی است که 23 سال برای آن زحمت کشیده، این موضوع را با اشاره و کنایه و تقیه!! و … مطرح نخواهد کرد. قبول نداری؟؟
پس یا ( زبانم لال) پیامبر سخنور و عاقل نبوده یا شما داری چرت میگی….اگر مساله غدیر،موضوع امامت منصوص حضرت علی بود و موضوع یکی از اصول دین، باید با قاطعیت و تکرار هر چه تمامتر موضوع اعلام میشد و باید در قرآن هم اعلام میشد…(مثل سه اصل دیگر دین)
کتاب” آلفوس” نوشته ی علیرضا حسینی را به عقل و روح بیمار شما تجویز میکنم!!!
بوی گند و متعفن عقاید خرافی شما دیگر واقعا غیر قابل تحمل شده.
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #5321بنام خدا و درود بر پیامبر گرامی و خاندان پاک و یاران باوفایش و دوستداران او
السلام علیکم و رحمه الله و برکاته
با این نوشته اولین پست در این تالار را با امید بهره مندی هر چه بهتر از مطالب دوستان و اساتید بزرگوار آغاز می کنم.
با توجه به سوابق اعتقادی خودم که در خانواده ای مثلا” شیعه متولد شدم و اهل مسجد و منبر بوده ام و در رفع شبهات خود در حد توان تلاشی داشته ام،اینکه مدعی تشیع تشیع از دو حال کلی نمی تواند خارج باشد تردیدی ندارم:
اول اینکه فریب خورده و درس خوانده حوزه های جهلیه باشد و در قبول و رد مطالب ،خود مقلدی بی چون و چرا از مطالب موهوم و باطل امثال کلینی و صدوق و طوسی و مجلسی و شاه اسمیعیل و در واقع دنباله روی مقصود اصلی بانی اصلی این آیین ضاله همانا ابن سبا یهودی باشد.
یا اینکه چون خانواده امثال بنده مرعوب و تحمیق و تحمیر شده خائنین به امت و دین اسلام ناب محمدی صلی الله علیه وآله و سلم باشد.
و در هر صورت نمی تواند برای عقل و توان خدادادی خود ارزش درستی قائل باشد.
لذا جز فرافکنی وارعاب و تهدید و تمسخر و دروغ گویی تحت عنوان تقیه سلاحی ندارند.
با گذری منصفانه در آنچه از ظهور اسلام تا کنون پیش آمده خواهیم یافت که همواره یک پای ثابت فتنه ها این قوم مدعی کذاب بوده و هستند.
رخدادهای نهروان و جمل و کربلا و از این دست همه به دست خائنانه این فرقه مدعی دروغین تشیع
ساخته و پرداخته شد.
احقیقت رویدادهایی چون غدیر روشن است ولی اگر این گونه تاویلات مطروحه از ایشان در فضای تخدیری جوامع زیر نفوذشان جایش را به تعقل و تفکر درست بدهد و سنت رسول اکرم وسیره راستین صحابه رضی الله عنهم و اهل بیت علیهم السلام پایه حرکت امت بشود،آیا جایی برای استثمار و بهره کشی این دعوت گران به دوزخ باقی خواهد ماند.
مدعی تشیع تنها راه رستگاریش در برائت از آیین خرافی شان است و در غیر این صورت با بدعت ها و خرافات نهادینه شده در این فرق متکثره جایی برای درست اندیشیدن وجود ندارد.و با تابو های خود ساخته، راه خود را بر حق و حقیقت و دایره عقل و ایمان بسته اند.
و السلام علی من اتبع الهدی -
نویسندهنوشته ها
شما برای پاسخ به این جستار باید وارد تارنما شوید.
آمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَأَنْفِقُوا مِمَّا جَعَلَكُمْ مُسْتَخْلَفِينَ فِيهِ فَالَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَأَنْفَقُوا لَهُمْ أَجْرٌ كَبِيرٌ .وَمَا لَكُمْ لا تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالرَّسُولُ يَدْعُوكُمْ لِتُؤْمِنُوا بِرَبِّكُمْ وَقَدْ أَخَذَ مِيثَاقَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ .هُوَ الَّذِي يُنَزِّلُ عَلَى عَبْدِهِ آيَاتٍ بَيِّنَاتٍ لِيُخْرِجَكُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَإِنَّ اللَّهَ بِكُمْ لَرَءُوفٌ رَحِيمٌ .وَمَا لَكُمْ أَلا تُنْفِقُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَلِلَّهِ مِيرَاثُ السَّمَاوَاتِ وَالأرْضِ لا يَسْتَوِي مِنْكُمْ مَنْ أَنْفَقَ مِنْ قَبْلِ الْفَتْحِ وَقَاتَلَ أُولَئِكَ أَعْظَمُ دَرَجَةً مِنَ الَّذِينَ أَنْفَقُوا مِنْ بَعْدُ وَقَاتَلُوا وَكُلا وَعَدَ اللَّهُ الْحُسْنَى وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِ).
به خدا و پـيغمبرش ايمان بياوريد، و از چيزهائي ببخشيد که شما را در آنها نماينده ( خود در تصرف ، و جانشين ديگران در به دست گرفتن اموال ) کرده است . زيرا کساني که از شما ايمان بياورند و ( در راه خدا) بذل و بخشش کنند، پاداش بزرگي دارند. چرا نبايد به خدا ايمان بياوريد؟ در حالي که پيغمبر، شما را ( با دلائل قوي و معجز ات روشن ) براي ايمان به پروردگارتان دعوت ميكند؟ و ( خداوند هم ) از شما پيمان ( فطري و کوني ) گرفته است ( و نشانه هاي ايمان آوردن به خود را در درونتان سرشته است و در بيرونتان به معرض تماشا گذاشته شده است ) اگر خواهان ايمان آوردن هستيد؟ خدا است که آيه هاي واضح و روشن را بر بنده خود نازل مي گرداند تا شما را از تاريکيها( ي جهالت و ضلالت براهاند، و) به نور ( ايمان و هدايت ) برساند. چرا که خدا نسبت به شما بسيار بامحبت و داراي مهر فراوان است. چرا در راه خدا نبايد ببخشيد و خرج کنيد، و حال اين که ( اموال شما امانتي بيش نيست و تا آخر در دست ، شما نمي ماند، و همه چيزهاي ) برجاي مانده آسمانها و زمين به خدا مي رسد؟ کساني از شما که پيش از فتح) ( مکه ، به سپاه اسلام کمک کرده اند و از اموال خود) بخشيده اند و ( در راه خدا) جنگيده اند، ( با ديگران ) برابر و يکسان نيستند. آنان درجه و مقامشان فراتر و برتر از درجه و مقام کساني است که بعد از فتح ( مکه ، در راه اسلام ) بذل و بخشش نموده اند و جنگيده اند. امّا به هر حال ، خداوند به همه ، وعده پاداش نيکو مي دهد، و او آگاه از هرآن چيزي است که مي کنيد. ( حديد/7-10)
اين سوره براساس اين حقيقت بزرگ ، گروه مسلمانان را به خشوع و خضوع در برابر ياد خدا و در برابر حقي فرامي خواندکه خدا آن را نازل کرده است تا بذل و بخشش ثمره اين خشوع و خضوع خاسته از حقيقت ايماني پيشين گردد: