اهل سنت پاسخ دهند. البته اگر پاسخی داشته باشند

Home انجمن ها گفتگوی ازاد اهل سنت پاسخ دهند. البته اگر پاسخی داشته باشند

این جستار شامل 0 پاسخ ، و دارای 0 کاربر است ، و آخرین بار توسط  aaa در 10 سال، 1 ماه پیش بروز شده است.

در حال نمایش 12 نوشته (از کل 42)
  • نویسنده
    نوشته ها
  • #4421

    aaa
    کاربر
    ان کس که نداند ونداند که نداند…..در جهل مرکب ابدالدهر بماند. ابن یمین
    #4422

    سیدنا عمر
    مشارکت کننده
    اصلا حالا که این طوره یزید از تابعین بود و اجتهاد کرد و امام حسین را کشت پس یک ثواب میبره،ایات درباره فضیلت تابعین در قران را نخواندی سیدنا عمر

    پاسخ:بحث سر امیر معاویه است نه یزید قضاوت در مورد یزید نه دست شماست و نه دست من

    ادم خوابیده را میشه بیدار کرد ولی ان کسی که خودش را به خواب زده نمیشه بیدار کرد.

    پاسخ:دیگ به دیگ می گوید روت سیاه

    اقای سیدنا عمر همین جمله را درباره قاتلان عمر و عثمان هم قبول داری؟

    پاسخ:ما در مورد فضیلت امیر معاویه حدیث داریم در حالی که در مورد ابن سبا یهودی نداریم

    البته در مورد لولو مجوسی شما که خیلی طرفدارشین نه؟؟؟

    #4423

    aaa
    کاربر
    1.من هیچوقت خودم را دیگ نمیدانستم به شما هم چنین جسارتی نمیکنم بگم دیگ،چونکه دیگه شکم بزرگی داره مثل شکم معاویه(احدیث ان را در کامنت 10 اوردم)فقط شکم دیگ بعد از ریختن چند لیتر اب سیر میشه ولی شکم معاویه هرگز سیر نمیشه.2.اره معاویه فضیلت های زیادی داره،مثل تبدیل خلافت به پادشاهی.ولیعهد کردن فاسقی مثل یزید،ساختن قصر پادشاهی ،کشتن حجر بن عدی و عمار ،لعن علی ،نفرین شدن توسط پیامبر،شراب خواری و غیره.3. من طرفدار امام سجاد(ع)هستم که زیادی عبادت بدن او را خشک کرده بود.ولی ببین شما طرفدار کی هستی، مروان حکم وحکم بن عاص(تبعیدی های رسول خدا)
    #4424

    سیدنا عمر
    مشارکت کننده
    چونکه دیگه شکم بزرگی داره مثل شکم معاویه(احدیث ان را در کامنت 10 اوردم)فقط شکم دیگ بعد از ریختن چند لیتر اب سیر میشه ولی شکم معاویه هرگز سیر نمیشه.

    پاسخ:ناراحتی از اینکه شکم معاویه سیر نمیشه شکم خمس خور ها هم سیر نمیشه اونم با پول

    اره معاویه فضیلت های زیادی داره،مثل تبدیل خلافت به پادشاهی.ولیعهد کردن فاسقی مثل یزید،ساختن قصر پادشاهی ،کشتن حجر بن عدی و عمار ،لعن علی ،نفرین شدن توسط پیامبر،شراب خواری و غیره.

    پاسخ:اما پاسخ ندادی چرا سنگ حجر بن عدی را به سینه میزنی؟

    گفتم که فضیلت معاویه از هزار تا امثال شما بیشتره شما تا حالا خاک کفر رو فتح کردی؟؟

    ولی ببین شما طرفدار کی هستی، مروان حکم وحکم بن عاص(تبعیدی های رسول خدا)

    پاسخ:یادم نمی آید که گفته باشم طرفدار این دو نفر هستم شاید خواب دیدین؟؟

    #4429

    aaa
    کاربر
    1.خمس را یتیمان و خویشاوندان رسول خدا میخورند،شما ناراحتی؟اگر از خمس خور ها منظورت روحانیون است خوبه من به احمد بن حنبل و ابن تیمیه بگم زکات خور؟در صورتی که این سخنان جاهلانه است و خدا ما را از سخنان جاهلانه منع کرده.2.اگر منظورت از فضیلت فتح کشور ها است پس عبدالملک بن مروان و مروان حمار از معاویه پر فضیلت ترند.3.حجر بن عدی از صحابی ها پیامبر و یاران امام علی بوده که تقوی را رعایت کرده و افتخار میکنم از مظلومیت او دفاع میکنم.4.سیدنا عمر درباره قتل حجر بن عدی.زیر پا گذاشتن عهدنامه با امام حسن مبنی بر تعیین نکردن جانشین برای خود. تبدیل خلافت به پادشاهی.ساختن قصر برای خود.منابع اجتهاد معاویه در جنگ صفین پاسخ دادی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟5.منظورم از شما(اهل سنت)است که مروان بن حکم و حکم بن عاص را جز صحابی های با فضیلت میدانند و بعد از اسم انها مینویسند رضی الله عنه وبعد میگویند این دو در نماز پشت پیامبر مسخره بازی در می اوردند و پیامبر ان دو را تبعید کرد.من اینجا سعی میکنم کمتر بحث شخصی کنم چونکه ممکن یک سنی حقیقت طلب این مطالب را بخونه و پی به شخصیت معاویه ببره وگرنه من از همان کامنت های اول فهمیدم سیدنا عمر وقتی احادیث مسلم نیشابوری را رد میکنه و انها را توجیه میکنه و سعی میکنه با بهانه فارسی بودن احادیث قضیه را برای خود توجیه کنه یا با توجیه اینکه زمان حدیث مشخص نیست راه فرار برای خود درست کنه مطمئن شدم نمیخواهد قبول کنه معاویه چه شخصیتی بوده.در کامنت قبلی ام منظورم از شما اهل سنت بود نه سیدنا عمر.
    #4430

    aaa
    کاربر
    {{1}} در سنن ترمذى، تاريخ ابن اثير آمده است كه:
    معاويه صد هزار دينار براى عبد الله بن عمر فرستاد، و بحث بيعت با يزيد را مطرح كرد، وقتى كه به عبد الله بن عمر گفتند:
    معاويه مى خواهد تو با يزيد بيعت كنى، مى گويد: عجب، پس آن صد هزار دينارى كه براى من فرستاده بود بخاطر همين بود، معاويه دين مرا ارزان خريد، دين من بالاتر از صد هزار دينار ارزش دارد.{{2}}مقدام بن معديكرب وعمرو بن اسود ومردي از بني اسد وارد بر معاويه شدند. معاويه به مقدام گفت: آيا دانستي كه حسن بن عليّ ( عليهماالسلام ) از دنيا رفت؟ او گفت: «اِنّا لِلّهِ وَاِنّا اِلَيْهِ راجِعُونَ».

    (اين آيه معمولاً هنگامي گفته مي‏شود كه مصيبتي بر كسي وارد شده باشد.) مردي به او گفت: آيا اين به نظر تو مصيبتي بوده است؟ (كه آيه فوق را تلاوت كردي.) گفت: چگونه آن را مصيبت ندانم در حالي كه رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم او را در دامنش گذاشته و مي‏فرمود: «هذا منّي و حسين من علي» (يعني اين از من است و حسين از علي است.) مرد اسدي گفت: آتشي بود كه خدي عزّ وجلّ آن را خاموش كرد.

    مقدام گفت: اكنون تا ترا به خشم نياورم از جا حركت نمي‏كنم.

    «ثم قال: يا معاوية! ان أنا صدقت فصدّقني وان أنا كذبت فكذّبني. قال: افعل. قال: فانشدك باللّه هل تعلم انّ رسول اللّه صلي‏الله‏عليه‏و‏سلم نهي عن لبس الذهب ؟ قال: نعم. قال: فانشدك باللّه هل سمعت رسول اللّه صلي‏الله‏عليه‏و‏سلم ينهي عن لبس الحرير؟ قال: نعم. قال فانشدك بالله هل تعلم انّ رسول اللّه صلي‏الله‏عليه‏و‏سلم نهي عن لبس جلود السباع والركوب عليها؟ قال: نعم. قال: فواللّه لقد رأيت هذا كلّه في بيتك يا معاوية. فقال معاوية: قد علمت انّي لن انجو منك يا مقدام…».

    آنگاه مقدام رو به معاويه كرد و به او گفت:ا ي معاويه! اگر راست گفتم مرا تصديق كن و اگر دروغ گفتم مرا تكذيب نما. گفت: اين كار را مي‏كنم. گفت: (اي معاويه!) ترا به خدا قسم آيا مي‏داني كه رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم از پوشيدن (و زيور ساختن) طلا (بري مردان) نهي كرد؟ گفت: آري. گفت: ترا به خدا قسم آيا شنيدي كه رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم از پوشيدن لباس ابريشمي (براي مردان) نهي مي‏فرمود؟ گفت: آري. گفت: ترا به خدا قسم آيا مي‏داني كه رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم از پوشيدن لباس تهيّه شده از پوست درندگان و سوار شدن بر آن (قرار دادن زين اسب از پوست آنها) نهي كرد؟ گفت: آري. گفت:ا ي معاويه! به خدا قسم همه اينها را در خانه تو مي‏بينم. معاويه گفت: اي مقدام! من مي‏دانستم كه از دست تو رهايي ندارم…

    سنن أبي داود، ج 4، ص 68، كتاب اللباس، باب في جلود النمور [والسباع]، ح 4131.{{3}}پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) لعن كرد ابوسفيان و فرزند او، معاويه و يزيد را.
    تاريخ الطبري، ج8، ص175 – تذكرة الخواص للسبط ابن الجوزي، ص115 – جمهرة الخطب، ج1، ص428

    #4431

    aaa
    کاربر
    {{4}}أبو قلابه مي‏گويد: من در شام در ميان جمعي بودم كه مسلم بن يسار هم در آنجا بود. در اين بين أبو الاشعث آمد. اينان گفتند: أبو الاشعث ! أبو الاشعث! او نشست. به او گفتم: برايمان حديث عبادة بن صامت را بگو. گفت: در جنگي كه معاويه رياست داشت حاضر بوديم و غنائم زيادي به دست آورديم كه از جمله آنها ظرفي بود از نقره. معاويه به مردي دستور داد كه آن را بفروشند. مردم براي خريد آن هجوم آوردند. خبر به عبادة بن صامت رسيد. برخاست و گفت: من از رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم شنيدم كه از خريد و فروش طلا به طلا و نقره به نقره (و نام بعض ديگر از اجناس از قبيل گندم و جو و… را برد) نهي كرد مگر به اندازه وزن و اگر كسي زيادتر بدهد يا بخواهد، ربا محسوب مي‏شود. مردم از آن خريد و فروش برگشتند (پول خود را پس گرفتند). خبر به معاويه رسيد. برخاست و اينگونه سخنراني كرد:

    «ألا ما بال رجال يتحدّثون عن رسول اللّه صلي‏الله‏عليه‏و‏سلم احاديث قد كنّا نشهده ونصحبه فلم نسمعها منه. فقام عبادة بن صامت فاعاد القصّة ثمّ قال: لنحدّثنّ بما سمعنا من رسول اللّه صلي‏الله‏عليه‏و‏سلم و ان كره معاوية ما ابالي لا اصحبه في جنده ليلة سوداء».

    صحيح مسلم، ج 3، ص 1210، كتاب المساقاة، باب 15، ح 80.سنن ابن ماجه، ج 2، ص 757، كتاب التجارات، باب 48، ح 2254. (با حذف ذيل حديث).

    او در ج 1 سنن ص 8، مقدّمه، ح 18، بعد از نقل حديث (مشابه آنچه كه در صحيح مسلم آمده است)، چنين مي‏نويسد: «فقال له معاوية: يا أبا الوليد! (كنيه عبادة بن صامت) لا اري الربا في هذا إلاّ ما كان من نظرة. فقال عبادة: احدّثك عن رسول اللّه صلي‏الله‏عليه‏و‏سلم وتحدّثني عن رأيك ! لئن اخرجني اللّه لا اساكنك بارض لك علي فيها امرة. فلمّا قفل لحق بالمدينة. فقال له عمر بن الخطّاب: ما اقدمك يا أبا الوليد؟ فقصّ عليه القصّة وما قال من مساكنته. فقال: ارجع يا أبا الوليد إلي ارضك فقبّح اللّه ارضا لست فيها وامثالك. وكتب إلي معاوية: لا امرة لك عليه واحمل الناس علي ما قال فانّه هو ا لامر». خلاصه معني آنكه معاويه به عباده گفت: به نظر من اين ربا نيست مگر آنكه نسيه باشد (يكي از شرائط خريد و فروش طلا و نقره به مثل خودش اين است كه معامله نقدا انجام شود). عباده گفت: من حديث از رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم به تو مي‏گويم تو از ري و نظر خودت به من مي‏گويي! اگر از اين سرزمين بروم ديگر در جايي كه تو بخواهي بر من رياست داشته باشي زندگي نخواهم كرد. او به مدينه رفت. عمر علّت آن را پرسيد. او نيز داستان را تعريف كرد. عمر گفت برگرد و به معاويه نوشت كه تو بر اين مرد آقايي نداري و مردم را به همان كه او مي‏گويد وادار كه دستور همين است. (همين و ديگر هيچ!)

    سنن نسائي، ج 7، ص 294، كتاب البيوع، باب 44، ح 4571. (مشابه حديث مسلم).

    #4432

    aaa
    کاربر
    نطر بعضی از اهل سنت درباره فضایل معاویه{{1}}سيوطي – از علماي بزرگ اهل‌سنت – مي‌گويد:
    أحاديث كثيرة في فضل معاوية كلها موضوعة لا أصل لها.
    تمام احاديثي كه در فضيلت معاويه آورده‌اند، جعلي و ساختگي است.
    اللآلئ المصنوعة في الأحاديث الموضوعة للسيوطي، ج1، 420 – فتح الباري في شرح صحيح البخاري لإبن حجر، ج7، ص81{{2}}وي شهادت چند نفر را بي اعتبار مي داند. از جمله شهادت معاويه را بي اعتبار مي داند. نيز عنوان خال المومنين را براي او نمي پذيرد. تفسير ابن كثير،ج 3 ،ص 477 ،دار المعرفه ، بيروت ،سال:1412 ق.{{3}} يحيي بن عبدالحميد حماني كه ابن معين و ديگران او را موثق دانسته اند مي گفت :كان معاويه علي غير مله الاسلام دين و آيين معاويه اسلام نبود(ميزان الاعتدال ج4 ص392)
    {{4}} هنگامی که امام بیهقی شنید بعضی میگویند :معاویه در اثر جنگ با علی(علیه السلام)از ایمان خارج شد،گفت:خیرمطلب چنین نیست،چون معاویه مومن نبوده و داخل در ایمان نشده بود،تا از ان خارج شود،بلکه در زمان پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) از کفر به نفاق امد(یعنی جز منافقین شد)و پس از رحلت پیامبر به کفر اصلی برگشت(الکامل (الطبری)جلد 2 صفحه 204 باب 27 فصل 2 الکنی / الالقاب جلد 2 ص 144)
    {{5}} عبيد الله بن موسي كه شديدا مورد وثوق و اعتماد احمد بن حنبل بود اجازه نمي داد كسي كه هم نام معاويه باشد در مجلس درس او حاضر شود و اگر كسي به اين نام شركت مي كرد تا جلسه را ترك نمي كرد استاد درس را آغاز نمي كرد.(سير اعلام النبلاء جلد ۹ صفحه ۵۵۹)
    {{6}} نسائي كه از دانشمندان بزرگ اهل سنت و صاحب كتاب سنن نسائي است معاويه را به شدت مبغوض مي داشت و هيچ فضيلتي براي او قائل نبود به طوري كه وقتي درشام از او پرسيدند از فضائل معاويه براي ما بگو او پاسخ داد: لا اعرف له الا لا اشبع الله بطنه من براي معاويه فضيلتي نميشناسم مگر اين حديث پيامبر(ص) كه خطاب به او فرمود: خداوند شكمش را سير نكند .
    هشتم. علی بن جعد میگفت: همانا دنیا را ترک گفت معاویه در حالی که دینش غیر از اسلام بود)سمعت علی بن الجعد یقول: مات والله معاویه علی غیر الاسلام(المسائل بروایه اسحاق بن ابراهیم ص408- ح ش1866- دارالموده) علی بن الجعد کسی است که در اکثر کتب اهل سنت چندین روایات از او بیان شده است.
    #4433

    aaa
    کاربر
    اقای سیدنا عمر نظر و احادیث نسائی در مذمت معاویه را برایت اوردم(خیلی از احادیث دیگر نسائی هم چون زیاد بود نیاوردم)علمای بزرگ دیگری مثل سیوطی هم هست. همین قدر را کافی میدانم و چون ادامه این بحث را بی نتیجه میدانم در این بحث از شما خداحافظی میکنم…………………..والسلام.
    #4434

    سیدنا عمر
    مشارکت کننده
    2.اگر منظورت از فضیلت فتح کشور ها است پس عبدالملک بن مروان و مروان حمار از معاویه پر فضیلت ترند.
    پاسخ:گفتم شما؟؟
    افتخار میکنم از مظلومیت او دفاع میکنم.
    پاسخ:من هم افتخار می کنم از امیر معاویه دفاع می کنم
    منظورم از شما(اهل سنت)است که مروان بن حکم و حکم بن عاص
    پاسخ:پس از این به بعد ضمیر ها را درست به کار ببر می توان از شما خواهش کنم روایاتی را بیاورید که اهل سنت به این دو شخص می گویند رضی الله چون من از این روایات خبری ندارم لطف کنید و به علم من اضافه کنید
    من اینجا سعی میکنم کمتر بحث شخصی کنم چونکه ممکن یک سنی حقیقت طلب این مطالب را بخونه و پی به شخصیت معاویه ببره
    پاسخ:ما اهل سنتی را که بخواهد به امیر معاویه توهین کند نمی خواهیم ارزونی شما خودتان می گویید من کی گفتم در زمان پیامبر بوده حالا شما به من می گویید؟
    من به شما گفتم چه ضدیتی در آن احادیث هست شما پاسخ ندادید؟؟
    قد علمت انّي لن انجو منك يا مقدام…».
    پاسخ:چه چیز عجیبی در این حدیث نهفته است؟؟در ضمن یه کمی هم قیچیش کردی؟؟خالدٌ : فأمر له معاويةُ ، بما لم يأمُرْ لصاحبيْهِ ، وفرض لابنِه في المائتيْنِ ، ففرَّقها المقدامُ على أصحابِه . قال : ولم يُعْطِ الأسديُّ أحدًا شيئًا مما أخذَ ، فبلغ ذلك معاويةُ فقال : أما المقدامُ فرجلٌ كريمٌ بسط يدَه ، وأما الأسديٌّ فرجلٌ حسنُ الإمساكِ لشيْئِه
    پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) لعن كرد ابوسفيان و فرزند او، معاويه و يزيد را.
    پاسخ:ما اول صحیح بخاری را قبول داریم این روایت در سایت ولی عصر هم بود ولی متن عربی آن را ذکر نکرده اند اما روایات دیگر با متن عربی آورده شده اند در حدیث صحیح بخاری آمده: «عن أم حرام : أنها سمعت النبی ‏صلی الله علیه وسلم‏ یقول:” أول جیش من أمتی یغزون البحر قد أوجبوا”. قالت أم ‏حرام قلت: یا رسول الله، أنا فیهم ؟ قال:” أنت فیهم”. ثم قال النبی ‏صلی الله علیه وسلم : ” أول جیش من أمتی یغزون ‏مدینة قیصرمغفور لهم”….». (15: ص 1069)
    امام طبری در مقدمة تاریخش می‌گوید:
    “خواننده ی کتاب ما باید بداند که در این کتاب اخبار و روایتی را جمع نموده‌ام و سند و راویان آن را بیان کرده‌ام. پس اگر در این کتابم چیزی در مورد گذشتگان بیان نموده‌اند که چون درست نیست و حقیقت ندارد خواننده آن را نمی‌پسندد، باید بداند که چنین خبری را ما از پیش خود نیاورده‌ایم و بلکه کسانی آن را آورده‌اند که آن را برای ما نقل کرده‌اند و ما به همان صورت که آنها برای ما نقل کرده‌اند نقل کرده‌ایم.”( مقدمه تاریخ طبری ص 5)
    #4435

    سیدنا عمر
    مشارکت کننده
    زیر پا گذاشتن عهدنامه با امام حسن مبنی بر تعیین نکردن جانشین برای خود. تبدیل خلافت به پادشاهی.
    پاسخ:هر چند که تعین کردن یزید بعنوان خلیفه بدعت بود، ولی آنچه که مهم است اینست که آنها مسلمان بودند و همانند بقیه آمها (بجز انبیا) معصوم نبودند و این عمل معاویه رضی الله عنه موجب بدگویی و بدگمانی نسبت به وی نمی شود.و نیز گمان بد نسبت به مومنان، جایز نیست.و اینکه آیا معاویه رضی الله عنه به چه نیتی یزید را جانشین کرده، الله تعالی می داند و ما به نیت وی اطلاعی نداریم و مامور به پیشگویی نیستیم تا سوء ظن داشته باشیم.
    الله تعالی می فرماید:« وَمَا یَتَّبِعُ أَکْثَرُهُمْ إِلاَّ ظَنًّا إَنَّ الظَّنَّ لاَ یُغْنِی مِنَ الْحَقِّ شَیْئًا إِنَّ اللّهَ عَلَیمٌ بِمَا یَفْعَلُونَ»(یونس 36)
    یعنی: و بیشتر آنها، جز از گمان (و پندارهای بی‏اساس)، پیروی نمی‏کنند؛ (در حالی که) گمان، هرگز انسان را از حقّ بی‏نیاز نمی‏سازد (و به حق نمی‏رساند)! به یقین، خداوند از آنچه انجام می‏دهند، آگاه است!
    نیز می فرماید:« یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا کَثِیرًا مِّنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ»(حجرات 12)
    یعنی: ای کسانی که ایمان آورده‏اید! از بسیاری از گمانها بپرهیزید، چرا که بعضی از گمانها گناه است؛
    صحيح مسلم، ج 3، ص 1210، كتاب المساقاة، باب 15، ح 80.سنن ابن ماجه، ج 2، ص 757، كتاب التجارات، باب 48، ح 2254. (با حذف ذيل حديث).سنن نسائي، ج 7، ص 294، كتاب البيوع، باب 44، ح 4571.
    پاسخ:من نمی فهمم چه ضدیتی بر معاویه در این دو حدیث وجود دارد؟
    معاویه که معصوم نبود مثل من و شما فرد عادی بود ولی فضیلتش از من و شما بیشتره
    عن عبد الرحمن بن أبي عميرة – وكان من أصحاب رسول الله
    ( 21 : ص 687 ) .« اللهم اجعله هاديا مهديا وأهد به »
    عبد الرحمن بن ابي عميره مي گويد: پيامبر در باره ي معاويه گفت:خدايا! او را راهياب وراهنماي ديگران قرار بده
    روي عن علي و جابر ابن عبدالله ((أن رسول الله -صلى الله عليه وسلم- استشار جبرئيل (عليه السلام) فی استکتابة معاوية فقال: استکتبه, فإنه أمين)
    به سر مي برد، رسول الله در معيت رسول اكرم در اين مدتي كه معاويه
    نسبت به ايشان بارها براي او دعاي خير نمود، و اين ناشي از محبت رسول اكرم است..البدايه والنهايه / ج ۸ / ص ۱
    اما روایت پست 37 نمی دانم چطور فتح الباري في شرح صحيح البخاري نوشته که تمام احادیث جعلی هستند پس تکلیف آن حدیث از صحیح بخاری چیست که در بالا نوشتم؟؟
    #4436

    سیدنا عمر
    مشارکت کننده
    معاويه را به شدت مبغوض مي داشت و هيچ فضيلتي براي او قائل نبود
    پاسخ:این حدیث رو به شما گفت؟؟سند ندادین؟؟
    علی بن جعد
    پاسخ:ابن‌قتیبه‌ او را از رجال‌ شیعه دانسته‌ است‌.ابن‌قتیبه‌، المعارف‌، چاپ‌ ثروت‌ عکاشه‌، قاهره‌ ۱۹۶۰.
    ابن‌کثیر، البدایه و النهایه، چاپ‌ علی‌ شیری‌، بیروت‌ ۱۴۰۸/۱۹۸۸
    (سير اعلام النبلاء جلد ۹ صفحه ۵۵۹)
    پاسخ:أبو بكر بن أبي داود : حدثنا محمود بن خالد ، حدثنا الوليد وعمر بن عبد الواحد ، عن سعيد ، عن ربيعة بن يزيد ، عن أبي إدريس ، عن عبد الرحمن بن أبي عميرة ; سمعت رسول الله – صلى الله عليه وسلم – يقول لمعاوية : اللهم اجعله هاديا مهديا واهد به . سير أعلام النبلاء » الصحابة رضوان الله عليهم » معاوية بن أبي سفيان
    فتح الباري في شرح صحيح البخاري لإبن حجر، ج7، ص81
    پاسخ:أحمد بن علي بن حجر العسقلاني در کتاب معروف خودش یک باب در فضیلت معاویه دارد آیا دروغ گویی دیگر بس نیست جناب؟؟
    كتاب فضائل الصحابة» باب ذكر معاوية رضي الله عنه
    حدثنا الحسن بن بشر حدثنا المعافى عن عثمان بن الأسود عن ابن أبي مليكة قال أوتر معاوية بعد العشاء بركعة وعنده مولى لابن عباس فأتى ابن عباس فقال دعه فإنه قد صحب رسول الله صلى الله عليه وسلم 3553

    [ ص: 131 ] قوله : ( فقال : دعه ) فيه حذف يدل عليه السياق تقديره : فأتى ابن عباس فحكى له ذلك فقال له : دعه ، وقوله : ” دعه ” أي اترك القول فيه والإنكار عليه ” فإنه قد صحب ” أي فلم يفعل شيئا إلا بمستند . وفي قوله في الرواية الأخرى ( أصاب ، إنه فقيه ) ما يؤيد ذلك ، ولا التفات إلى قول ابن التين : إن الوتر بركعة لم يقل به الفقهاء ، لأن الذي نفاه قول الأكثر ، وثبت فيه عدة أحاديث ، نعم الأفضل أن يتقدمها شفع وأقله ركعتان ، واختلف أيما الأفضل وصلهما بها أو فصلهما ؟ وذهب الكوفيون إلى شرطية وصلهما وأن الوتر بركعة لا يجزئ وشهرة ذلك تغني عن الإطالة فيه .
    خواننده گرامی سری به این سایت بزنید:http://library.islamweb.net/newlibrary/display_book.php?idfrom=6834&idto=6838&bk_no=52&ID=2135
    چون ادامه این بحث را بی نتیجه میدانم در این بحث از شما خداحافظی میکنم.
    پاسخ:در این آیه بارها تامل کن « تِلْکَ أُمَّةٌ قَدْ خَلَتْ لَهَا مَا کَسَبَتْ وَلَکُم مَّا کَسَبْتُمْ وَلاَ تُسْأَلُونَ عَمَّا کَانُوا یَعْمَلُونَ»(بقره 134)
    یعنی: آنها امتی بودند که درگذشتند. اعمال آنان، مربوط به خودشان بود و اعمال شما نیز مربوط به خود شماست؛ و شما هیچ‏گاه مسئول اعمال آنها نخواهید بود.

در حال نمایش 12 نوشته (از کل 42)

شما برای پاسخ به این جستار باید وارد تارنما شوید.