Home › انجمن ها › گفتگوی ازاد › اهل سنت پاسخ دهند. البته اگر پاسخی داشته باشند
این جستار شامل 0 پاسخ ، و دارای 0 کاربر است ، و آخرین بار توسط aaa در 10 سال، 1 ماه پیش بروز شده است.
-
نویسندهنوشته ها
-
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #16744420 ، حَدَّثَنَا قُتَیْبَةُ بْنُ سَعِیدٍ وَمُحَمَّدُ بْنُ عَبَّادٍ وَتَقَارَبَا فِی اللَّفْظِ قَالَا حَدَّثَنَا حَاتِمٌ وَهُوَ ابْنُ إِسْمَعِیلَ عَنْ بُکَیْرِ بْنِ مِسْمَارٍ عَنْ عَامِرِ بْنِ سَعْدِ بْنِ أَبِی وَقَّاصٍ عَنْ أَبِیهِ قَالَ أَمَرَ مُعَاوِیَةُ بْنُ أَبِی سُفْیَانَ سَعْدًا فَقَالَ مَا مَنَعَکَ أَنْ تَسُبَّ أَبَا التُّرَابِ فَقَالَ أَمَّا مَا ذَکَرْتُ ثَلَاثًا قَالَهُنَّ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فَلَنْ أَسُبَّهُ لَأَنْ تَکُونَ لِی وَاحِدَةٌ مِنْهُنَّ أَحَبُّ إِلَیَّ مِنْ حُمْرِ النَّعَمِ :سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یَقُولُ لَهُ خَلَّفَهُ فِی بَعْضِ مَغَازِیهِ فَقَالَ لَهُ عَلِیٌّ یَا رَسُولَ اللَّهِ خَلَّفْتَنِی مَعَ النِّسَاءِ وَالصِّبْیَانِ فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ أَمَا تَرْضَى أَنْ تَکُونَ مِنِّی بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى إِلَّا أَنَّهُ لَا نُبُوَّةَ بَعْدِی وَسَمِعْتُهُ یَقُولُ یَوْمَ خَیْبَرَ لَأُعْطِیَنَّ الرَّایَةَ رَجُلًا یُحِبُّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَیُحِبُّهُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ قَالَ فَتَطَاوَلْنَا لَهَا فَقَالَ ادْعُوا لِی عَلِیًّا فَأُتِیَ بِهِ أَرْمَدَ فَبَصَقَ فِی عَیْنِهِ وَدَفَعَ الرَّایَةَ إِلَیْهِ فَفَتَحَ اللَّهُ عَلَیْهِ وَلَمَّا نَزَلَتْ هَذِهِ الْآیَةُ :
{ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَکُمْ }
دَعَا رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ عَلِیًّا وَفَاطِمَةَ وَحَسَنًا وَحُسَیْنًا فَقَالَ اللَّهُمَّ هَؤُلَاءِ أَهْلِی . ”
عامر بن سعد بن ابى وقّاص ، از پدرش روایت کرده است که در یکى از روزها ، معاویة بن ابى سفیان به سعد دستور داد [تا به حضرت على بن ابیطالب علیه السّلام ناسزا بگوید! «سعد» از دستور او سرپیچى کرد ] .
معاویه ، از وى پرسید : به چه سبب على را آماج ناسزا و دشنامت قرار نمی دهی ؟ سعد گفت : بخاطر آن که سه فضیلت از رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله در شأن على علیه السّلام شنیده ام که با توجه به آن ها، هیچگاه به سبّ و دشنام آن حضرت ، اقدام نمىکنم و هر گاه یکى از آن ها براى من بود ، بهتر و ارزندهتر از شتران سرخ مو بود که در اختیار من باشد .
1 . در کارزارى ، رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله ، حضرت على علیه السّلام را به جانشینى خود ، در مدینه باقى گذاشت و حضرت على علیه السّلام به عرض رسانید : یا رسول الله ! مرا به خلافت بر زنان و کودکان گماشته ای ؟! رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله در پاسخ او ، فرمود : آیا خرسند نیستى از این که جایگاه تو نسبت به من ، همانند جایگاه هارون ، به حضرت موسى علیه السّلام باشد ؛ با این تفاوت که پس از من پیغمبرى مبعوث نمىشود .
2 . در جنگ خیبر ، از رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله شنیدم ، مىفرمود : پرچم اسلام را به دست کسى میدهم که خدا و رسول را دوست مىدارد و خدا و رسول هم ، او را دوست مىدارند ! از شنیدن این سخن همه ما در انتظار این که این فضیلت بزرگ نصب ما گردد ، سر از پا نمی شناختیم ، همان زمان رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله على را به حضور طلبید . على علیه السّلام را در حالى به حضور حضرت رسول اکرم صلّى اللّه علیه و آله شرف یاب شد که به درد چشم دچار بود ، رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله آب دهان مبارک را بر چشم حضرت على علیه السّلام مالید ، دیدگانش شفا یافت و پرچم اسلام را که یادبود نصرت الهى بود ، به دست او سپرد و از برکت وجود حضرت على علیه السّلام ، فتح و پیروزى نصیب اسلام شد .
3 . هنگامى که آیه مباهله ( فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَکُمْ ؛ آل عمران / 61 ) نازل شد ، رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله ، حضرت على علیه السّلام و حضرت فاطمه و امام حسن و امام حسین علیهم السّلام را به حضور طلبید و فرمود : بار پروردگارا ! اینان اهل بیت من هستند . نکته مهم: این حدیث و احادیثی شبیه این در کتاب های دیگر اهل سنت مثل تاریخ طبری.مسند احمد بن حنبل.البدایه و النهایه.منهاج السنه. الکامل فی تاریخ ابن اثیر و غیره امده. حالا سوال اینجاست بر چه اساسی خدا از معاویه راضی است؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #4373شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #4374امام نووی رحمه الله در شرح آن حدیث می گوید: «گفته معاویه تصریحی به این ندارد که او به سعد امر کرده باشد علی را ناسزا و بدگویی کند، تنها از سعد پرسیده که علت آنکه او چنین نمی کند چیست؟ انگار می گوید: آیا بخاطر ورع است که امتناع می کنی یا بخاطر ترس، و یا علت دیگری دارد؟ چرا که اگر به دلیل ورع، و تکریم وی باشد پس تو خیراندیشی و کارت پسندیده است، و اگر دلیل دیگری دارد پس جواب دیگری دارد، احتمالا سعد همراه گروهی بوده که علی را بدگویی می کردند ولی سعد او را ناسزا نمی گفته و بلکه آنها را منع نموده و همین باعث شده معاویه دلیل آنرا از سعد بپرسد. البته بعضی علما گفته اند: ممکن است منظور معاویه از آن جمله (مَا مَنَعَکَ أَنْ تَسُبَّ أَبَا التُّرَابِ) آن باشد که: چه چیزی تو را منع می کند که رای و اجتهاد علی را انکار نکنی و به مردم نمی گویی که رای و اجتهاد ما صحیح است و رای علی اشتباه؟». “شرح صحیح مسلم” امام نووی.
امام قرطبی در کتاب ” المفهم لما أشکل من تلخیص کتاب مسلم” روایتی را به نقل از ابن عبدالبر از کتاب “الاستیعاب فی معرفة الاصحاب” می آورد و بعد به توضیح آن می پردازد: «وقد ذکر أبو عمر بن عبد البر بإسناده إلی ضرار الصُّدائی : وقال له معاویة : صف لی علیًّا ، فقال : اعفنی یا أمیر المؤمنین ! قال : صفه . قال : أما إذ ولا بد من وصفه ، فکان والله بعید المدی ، شدید القوی ، یقول فضلاً ، ویحکم عدلاً ، یتفجَّر العلم من جوانبه ، وتنطق الحکمة من نواحیه ، یستوحش من الدنیا وزهرتها ، ویأنس من اللیل ووحشته ، وکان غزیر الدَّمعة ، طویل الفکرة ، یعجبه من اللباس ما قصر ، ومن الطعام ما خشن ، کان فینا کأحدنا ، یجیبنا إذا سألناه ، ویفتینا إذا استفتیناه ، ونحن والله مع تقریبه إیانا ، وقربه منا لا نکاد نکلمه هیبة له ، یُعظم أهل الدِّین ، ویُقرب المساکین ، لا یطمع القوی فی باطله ، ولا ییأس الضعیف من عدله ، وأشهد لقد رأیته فی بعض مواقفه ، وقد أرخی اللیل سدوله ، وغارت نجومه ، قابضًا علی لحیته یتملل تملل السَّلیم ، ویبکی بکاء الحزین ، ویقول : یا دنیا غُرِّی غیری ، أألی تعرضت ؟ أم إلی تشوَّفت ، هیهات هیهات ! قد بتتک ثلاثًا لا رجعة فیها ، فعمرک قصیر ، وخطرک قلیل ، قلة الزاد ، وبُعد السفر ، ووحشة الطریق ؛ فبکی معاویة ، وقال : رحم الله أبا حسن ! کان والله کذلک ، کیف حزنک علیه یا ضرار ؟ قال : حزن من ذبح واحدها فی حجرها».شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #4375امام نووی رحمه الله در شرح آن حدیث می گوید: «گفته معاویه تصریحی به این ندارد که او به سعد امر کرده باشد علی را ناسزا و بدگویی کند، تنها از سعد پرسیده که علت آنکه او چنین نمی کند چیست؟ انگار می گوید: آیا بخاطر ورع است که امتناع می کنی یا بخاطر ترس، و یا علت دیگری دارد؟ چرا که اگر به دلیل ورع، و تکریم وی باشد پس تو خیراندیشی و کارت پسندیده است، و اگر دلیل دیگری دارد پس جواب دیگری دارد، احتمالا سعد همراه گروهی بوده که علی را بدگویی می کردند ولی سعد او را ناسزا نمی گفته و بلکه آنها را منع نموده و همین باعث شده معاویه دلیل آنرا از سعد بپرسد. البته بعضی علما گفته اند: ممکن است منظور معاویه از آن جمله (مَا مَنَعَکَ أَنْ تَسُبَّ أَبَا التُّرَابِ) آن باشد که: چه چیزی تو را منع می کند که رای و اجتهاد علی را انکار نکنی و به مردم نمی گویی که رای و اجتهاد ما صحیح است و رای علی اشتباه؟». “شرح صحیح مسلم” امام نووی.
امام قرطبی در کتاب ” المفهم لما أشکل من تلخیص کتاب مسلم” روایتی را به نقل از ابن عبدالبر از کتاب “الاستیعاب فی معرفة الاصحاب” می آورد و بعد به توضیح آن می پردازد: «وقد ذکر أبو عمر بن عبد البر بإسناده إلی ضرار الصُّدائی : وقال له معاویة : صف لی علیًّا ، فقال : اعفنی یا أمیر المؤمنین ! قال : صفه . قال : أما إذ ولا بد من وصفه ، فکان والله بعید المدی ، شدید القوی ، یقول فضلاً ، ویحکم عدلاً ، یتفجَّر العلم من جوانبه ، وتنطق الحکمة من نواحیه ، یستوحش من الدنیا وزهرتها ، ویأنس من اللیل ووحشته ، وکان غزیر الدَّمعة ، طویل الفکرة ، یعجبه من اللباس ما قصر ، ومن الطعام ما خشن ، کان فینا کأحدنا ، یجیبنا إذا سألناه ، ویفتینا إذا استفتیناه ، ونحن والله مع تقریبه إیانا ، وقربه منا لا نکاد نکلمه هیبة له ، یُعظم أهل الدِّین ، ویُقرب المساکین ، لا یطمع القوی فی باطله ، ولا ییأس الضعیف من عدله ، وأشهد لقد رأیته فی بعض مواقفه ، وقد أرخی اللیل سدوله ، وغارت نجومه ، قابضًا علی لحیته یتملل تملل السَّلیم ، ویبکی بکاء الحزین ، ویقول : یا دنیا غُرِّی غیری ، أألی تعرضت ؟ أم إلی تشوَّفت ، هیهات هیهات ! قد بتتک ثلاثًا لا رجعة فیها ، فعمرک قصیر ، وخطرک قلیل ، قلة الزاد ، وبُعد السفر ، ووحشة الطریق ؛ فبکی معاویة ، وقال : رحم الله أبا حسن ! کان والله کذلک ، کیف حزنک علیه یا ضرار ؟ قال : حزن من ذبح واحدها فی حجرها».شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #4376یعنی: معاویه از ضرار صُدائی (از یاران علی) خواست که علی را برایش توصیف کند، گفت: «ای امیرالمؤمنین مرا از این کار معاف کن!» گفت: «حتماً باید او را توصیف کنی!» گفت: «حال که حتماً باید او را توصیف کنم، پس میگویم که بخدا بسیار دوراندیش و قدرتمند بود، همیشه سخن فیصله بخش میگفت، عادلانه حکم میکرد، دانش از همه جوانبش فوران میکرد، …. شهادت میدهم که در بعضی موضعها او دیدهام، در حالیکه شب پردهاش را پایین آورده بود و ستارگان رو به کاهش گذاشته بودند، ریش خود را در دست گرفته بود، و همچون شخص سالم شتابزده و بی قرار بود، ولی غمگین و گریان میگفت: « ای دنیا، دیگری را فریب بده! خود را به سوی من عرضه کردهای یا شوق و علاقه به من دارد؟ بعید است، بعید است. من تو را سه طلاقه کردهام، که رجعتی در آن طلاق نیست، پس عمر تو کوتاه است و کم ارزش هستی، آه و ناله از کمبود توشه و دوری سفر و حشتناکی راه، ..آنگاه معاویه به گریه افتاد، و گفت:«خدا رحمت کند ابوالحسن را، بخدا همینگونه بود، پس ای ضرار تو تا چهاندازه بر او غمگین هستی؟!» گفت:«همچون کسی غمگین هستم که فرزندش را در دامانش سربریده اند!».در تعلیق این حدیث امام قرطبی می گوید: «این حدیث بر شناخت فضیلت و منزلت و مکانت علی نزد معاویه دلالت دارد، از معاویه بدور است که لعن و بدگویی علی رضی الله عنه را کرده باشد، چرا که او (معاویه) به اهل فضل و دین و بردباری و کرم و اخلاق موصوف است، و آنچه در این باره (لعن و بدگویی) از وی روایت شده دروغ هستند. و صحیح ترین روایت از او این گفته وی به سعد است: چه چیزی تو را منع می کند که علی را ناسزا نگویی؟ ولی این جمله صراحت به چیزی ندارد؛ بلکه تنها سوال از وی در مورد علت امتناعش از بدگویی بوده تا علتش را (نزد وی) بداند، و هنگامی که معاویه پاسخ سعد را شنید سکوت کرد و با این سکوت به (پاسخ سعد که از علی رضی الله عنه تمجید نمود) اذعان نمود و دانست که وی (یعنی علی) استحقاق آنرا دارد. و اگر بالفرض بگوئیم که آن گفته معاویه دلیل بر ناسزا گویی وی به علی دارد، باز احتمالا به این معناست که او از سعد خواسته علی را بخاطر اجتهاد نادرستش سرزنش کند، یعنی اجتهاد علی در خصوص قاتلین عثمان، یا تصمیم وی برای جنگ و ستیز با مسلمانان، و یا امثال این اجتهاداتش را. اما تصریح به لعن و سخنان رکیک چنانکه بعضی از جاهلان بنی امیه می کردند، حاشا از معاویه و سایر کسانی که مثل او (معاویه) اهل دین و فضل و بردباری و علم بودند، چنین گفته باشد». پایان سخن امام قرطبی.
هیچ روایت صحیح دال بر اینکه معاویه ، علی رضی الله عنه را لعن و یا بدگویی کرده باشد وجود ندارد، هرچند ممکن است بعضی از جاهلان و ساده لوحان در جناحین، همدیگر را ناسزا گفته باشند، اما افرادی همچون علی و معاویه که از شاگردان پیامبر صلی الله علیه وسلم بودند از این بدگویی ها مبرا هستند، و اگر اختلافی بین طرفین وجود داشت بخاطر اجتهاد و سیاست طرفین در برخورد با مسائل پیش آمده در مورد شهادت عثمان رضی الله عنه بود، وگرنه اختلافی شخصی یا عقیدتی با هم نداشتند.
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #4377شهور است که پادشاه رومیان اختلاف پیش آمده میان علی و معاویه را فرصتی مناسب یافت و در برخی از سرزمین اسلامیتحت حاکمیت معاویه طمع کرد تا آنها را به سرزمین خود اضافه نماید. ابن کثیر میگوید: «پادشاه روم که قبلاً از معاویه میترسید و معاویه او را خوار کرده و سپاهشان را مغلوب و مضمحل کرده بود در سرزمینهای معاویه طمع کرد. پادشاه روم که دیده بود معاویه درگیر جنگ با علی است همراه با سپاهیان زیادی به برخی از سرزمینها نزدیک شد و در آنها طمع کرد. پس معاویه در نامهای به او نوشت: ای ملعون، به خدا قسم اگر دست برنداری و به سرزمین خود برنگردی من و پسر عمویم علیه تو با هم صلح میکنیم و تو را از سرزمینهای خودت نیز بیرون میکنیم و زمین را با همه فراخی بر تو تنگ میکنیم. پادشاه روم از این تهدید او به هراس افتاد و به عقب نشست و کسانی برای آتش بس نزد معاویه فرستاد». البدایة و النهایة8/122.این قضیه بر عظمت روحی معاویه و غیرت او نسبت به دین دلالت دارد.
نیز روایت شده که وقتی به علی خبر رسید که دو نفر از یارانش به معاویه ناسزا گفته و مردم شام را لعنت میکنند نزد آنان فرستاد که دست از این کاری که خبر آن به وی رسیده است بردارند. پس آن دو نزد علی آمدند و گفتند: ای امیر مؤمنان، مگر ما بر حق نیستیم و آنان بر باطل؟ علی گفت: آری، سوگند به پروردگار کعبه که چنین است. آن دو گفتند: پس چرا ما را از ناسزا گویی و لعنت کردن آنان باز میدارید؟ علی گفت: من کراهت دارم که شما لعنتگر باشید، بهتر است بگویید: پروردگار جان ما و آنان را مصون دار و رابطه بین ما را اصلاح کن و آنان را از گمراهیشان دور گردان تا کسی که به حق جهل دارد آن را بشناسد و کسانی که بر گمراهی خود اصرار و پافشاری دارند توبه کنند و پشیمان شوند. به نقل از تحقیق مواقف الصحابة فی الفتنة2/232.
دکتر محمد علی صلابی در کتاب “علی رضی الله عنه ” می گوید: «اینکه گفتهاند علی در قنوت نماز خود معاویه و یارانش را لعنت میکرد و وقتی معاویه قنوت میخواند علی، ابنعباس، حسن و حسین را لعنت میکرد، روایتی غیر صحیح است، زیرا صحابه رسول خدا بیشتر از دیگران به اوامر شرع در مورد نهی از ناسزاگویی و لعنت کردن فرد مسلمان پایبند بودند. از رسول خدا روایت شده است که فرمود: هر کس مسلمانی را لعنت کند مانند این است که او را کشته باشد. (بخاری7/84) نیز میفرماید: مؤمن طعنه زن و لعنتگر نیست. (صحیح سنن ترمذی1110) همچنین میفرماید: کسانی که اهل لعنت کردن هستند در روز قیامت اهل شفاعت و شهادت نخواهند بود. (مسلم 2598) همچنین روایتی که در آن وارد شده که علی در قنوت نماز خود معاویه و یارانش را لعنت میکرد و وقتی معاویه قنوت میخواند علی، ابنعباس، حسن و حسین را لعنت میکرد از حیث سند ثابت و صحیح نمیباشد، زیرا در سلسله راویان آن ابومخنف لوط بن یحیی رافضی محترق وجوددارد که روایات وی مورد وثوق نیست».شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #43781. اقای سیدنا عمر این حدیث مسلم را توانستی برای خودت توجیه کنی احادیث طبری ،ابن اثیر، ابن خلدون را چه کار میکنی؟؟؟ تا حالا تاریخ اسلام را خواندهای؟؟؟تا حالا ماجرای کشته شدن حجر بن عدی را شنیدی؟؟؟ میدونم خیلی برات سخت بشنوی چون حجر بن عدی و یارانش بر معاویه اعتراض کرد که چرا علی را لعن میکنی و معاویه دستور داد که او و یارانش را شهید کردند. میدانی طبری و ابن خلدون و ابن اثیر وغیره در چند صفحه این ماجرا را نقل کردند؟؟؟در 4 صفحه این حدیث را نقل کردند و چون مثل شما سنی بودند و باید یک جور قضیه را ماست مالی میکردند اخر ماجرا مینویسند حضرت معاویه رض در لحظه فرمان قتل حجر و یارانش بردباری خود را از دست داده بود و خورده ای به او نمیگیرند؟؟؟ پناه بر خدا از این توجیه. 2. جالب سنی های متعصبی مثل ابن تیمیه و احمد بن حنبل و ابن کثیر هم احادیث لعن علی را نقل کردند 3.حضرت علی از معاویه و پسران عثمان میخواهد پیش او بروند و از قاتلان عثمان شکایت کند و او قاتلان را فرا بخواند تا انها هم از خود دفاع و علی حکم صادر کند.علی به معاویه مینویسد چطور کسانی را که تو متهم به قتل عثمان میکنی به تو تحویل دهم تا هم شاکی باشی و هم قاضی و هم انها را قصاص کنی؟ایا این حرف علی غیر منطقی بود ؟؟؟معاویه براساس چه ایه ای در مقابل این کلام علی اجتهاد کرد که هنوز پس از 1400 سال ایه ان مشخص نسیت؟؟؟ 4.منافقین کسانی هستند که در جلوی مردم یک حرف میزنند و در خفا حرف دیگر ایا تاریخی که خود اهل سنت نوشته اند را قبول داری. در جلوی مردم جنگ را به خاطر خون عثمان میدانند ولی وقتی طبری جلسه جنگ عمر بن عاص و معاویه را نقل میکند معاویه به عمر بن عاص میگوید چطور بر علی غلبه کنیم و عمر بن عاص میگوید به شرطی در جنگ با علی به تو کمک میکنم که حکومت مصر به من برسد، در این جا حرف غلبه بر علی و حکومت مصر است نه خون عثمان و میدانیم که عاص هم در جنگ با علی شرکت کرد و هم حکومت مصر را گرفت اگر باور نداری برو تاریخ های خودتان مثل طبری را بخوان.شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #43795. اقای سیدنا عمر میدانی برای چی این وقایع تاریخی که نه در یک کتاب بلکه در ده ها کتاب اهل سنت و حتی در کتاب هایی که نویسنده انها مسیحی است امده را تکذیب میکنی؟؟؟ چونکه علمای شما به شما گفتند خدا در قران گفته از مهاجرین و انصار راضی است ولی برداشت علما شما از این ایات اشتباه است. خود شما هم اعتقاد دارید امثال ابی سلول ها منافق بودند.در حالی که ابی سلول با تمام نفاق خود یک دهم معاویه هم نفاق نداشت ،ابی سلول نه یزید فاسق را سر کار اورد نه خلافت را تبدیل به پادشاهای کرد، نه مثل معاویه که پیامبر او را نفرین کرده بود که {خدایا معاویه هرگز از غذا سیر نشود. وجالب تر اینکه مسلم نیشابوری میگوید پیامبر نه یک بار بلکه سه بار این نفرین را در حق معاویه کرد} نفرین شده بود نه با علی جنگید. نه حجربن عدی را کشته بود.6/ اقای سیدنا عمر چقدر حدیث درباره کار های زشت او بیاورم تا قبول کنی او هم مثل ابی سلول منافق بود و ان احادیثی که درباره فضیلت او است همه جعلی و ساخته ذهن بنی امیه است. اقای سیدنا عمر کی میخواهی تعصب را کنار بگذاری،این همه حدیث کافی نیست؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #4380احادیثی که درباره فضیلت او است همه جعلی و ساخته ذهن بنی امیه است.پاسخ:فکر نکنم شما بتونید احادیث جعل رو از اصلش تشخیص بدین
اقای سیدنا عمر کی میخواهی تعصب را کنار بگذاری،این همه حدیث کافی نیست؟
پاسخ:هر وقت شما تعصب رو بوسیدی گذاشتی کنار به غیر از یک حدیث فکر نکنم حدیث دیگه ای رو نقل کردین.
نه با علی جنگید.
معاویه و علی پسر عموی هم دیگر هستند آیا با عقل جور در میاد کسی پسر عموی خودش را دشنام دهد؟
شاید در بین شیعه این رسم وجود دارد؟
معاویه کاتب وحی بوده فضیلتش از 1000 امثال شما بیشتره
در حدیث صحیح بخاری آمده: «عن أم حرام : أنها سمعت النبی صلی الله علیه وسلم یقول:” أول جیش من أمتی یغزون البحر قد أوجبوا”. قالت أم حرام قلت: یا رسول الله، أنا فیهم ؟ قال:” أنت فیهم”. ثم قال النبی صلی الله علیه وسلم : ” أول جیش من أمتی یغزون مدینة قیصرمغفور لهم”….». (15: ص 1069)
یعنی: از ام حرام (خالهء انس بن مالک) روایت است که او از رسول الله صلی الله علیه وسلم روایت میکند که فرمود: نخستین لشکر اسلام که جنگ دریایی را به راه بیندازد« جنت را بر خود لازم میگرداند”.ام حرام راوی حدیث میگوید: ای رسول الله صلی الله علیه وسلم، آیا من در جملهء آنها هستم؟ فرمود: بلی. سپس رسول الله صلی الله علیه وسلم افزود: نخستین لشکر اسلام که به قصد جهاد به پایتخت روم میرود، او مورد آمرزش خداوند قرار میگیرد…”
به اتفاق علمای حدیث معنای: ” قد أوجبوا ” با انجام کاری موجب رفتن به جنت، جنت رابر خود لازم قرار دادن است.شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #43851.اهل سنت میگویند احادیث صحیح مسلم و بخاری صحیح است،سخنان خودتان هم قبول نداری!!!2.دلیل اینکه لعن دو پسر عمو به نظر تو غیر عقلانی به خاطر اینکه اطلاعات تو درباره تاریخ همان قدر که من از فیزیک هسته ای اطلاع دارم(یعنی تقریبا هیچی). مامون برادرش امین را را به خاطر قدرت کشت،همین پادشاه قبلی قطر برعلیه پدرش کودتا کرد.برو تاریخ بخوان ببین چند پسر به خاطر قدرت پدرشان را کشتند،چه برسه به لعن کردند.2.حضرت علی در جنگ جمل در پاسخ به زبیر که به حدیث عشیره مبشره برای خود بهشتی بودن خود اشاره کرد فرمود:ای زبیر اگر من تو را بهشتی میدانستم حتما بر خود لازم میدیدم با تو نجنگم.حالا من هم همین را به شما میوگیم اقای سدنا عمر اگر من کتاب های اهل سنت را قبول داشتم حتما بر خود لازم میدیدم سنی باشم نه شیعه،من برای اثبات سخنانم از کتاب های معتبر اهل سنت حدیث اوردم تو هم احادیث فضیلت معاویه را از کتاب های چهار گانه شیعه بیاورشنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #4386«1» مسلم در صحیح از سخنان پیامبر بزرگ اسلام صلی الله علیه واله درباره معاویه، چنین آورده است: روزی پیامبر اکرم ابن عباس را به دنبال او فرستاد تا بیاید و برایش بنویسد. ابن عباس او را یافت که غذا می خورد. بازگشت و به پیامبر خبر داد. حضرت دوباره او را فرستاد. باز هم ابن عباس دید که او مشغول خوردن است. تا سه مرتبه این رفت و آمد رخ داد. بالاخره پیامبر اکرم فرمودند: خدا هرگز شکمش را سیر نکند!(1)
بعدها معاویه اظهار می داشت: دعای رسول خدا صلی الله علیه واله من را فراگرفت و نفرینش در حق من به اجابت رسید. لذا در هر روز چندین بار غذا می خورد، و هربار هم به مقدار فراوان! باز هم در خود احساس گرسنگی می کرد.(2) تا آنجا که پرخوری معاویه در عرب ضرب المثل شده بود؛ و به آنکس که پرخوری می کرد، می گفتند: کأن فی احشائه معاویة! یعنی مثل اینکه معاویه در شکمش جای گرفته است!
همچنین صحابی جلیل القدر خطاب به معاویه می گوید: پیامبر اکرم صلی الله علیه واله فرمودند: هنگامی که مردی شکم گندۀ پرخور و سیر نشو زمام امر امت را به دست گیرد، باید امت خود را از آن بر حذر دارد. معاویه گفت: من آن مرد نیستم. ابوذر گفت: بلکه تو خود همان هستی و پیامبر اکرم مرا به این موضوع خبر داد و شنیدم، در حالیکه تو از جلو رویش عبور کردی، می گوید: خداوندا او را لعنت کن و سیرش مکن جز به خاک! و شنیدم می فرماید: “أست معاویه فی النار” یعنی نشیمنگاه معاویه در آتش است. سپس معاویه خندید (از روی استهزاء) و دستور داد او را زندانی کنند.(3)
پي نوشت:
(1) صحیح مسلم ج4ص187 ح2604 دار کتب العلمیه بیروت، الاستیعاب ج3ص1421 ط نهضة مصر، سیر اعلام النبلاء ج3ص123 ط موسسة الرسالة بیروت، انساب الاشراف ج5ص133-134 ط دارالفکر بیروت، صفین 216-231، مسند طیالسی حدیث 2746.
(2) انساب الاشراف ج1ص532.شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #43871.قضیه طرفداران معاویه مثل طرفدران هیتلر است، نئونازی ها میگویند هیتلر ارتش قوی ساخت، راه ساخت،المان را قدرتمند کرد و … ولی نمیگویند همین هیتلر نزدیک 20 میلیون نفر را در جنگ جهانی دوم کشت.2.اقای سیدنا عمر همین احادیث در فضیلت شمر و یزید هم امده چرا به این احادیث اشاره نمیکنی؟3. درباره کاتب پیامبر بودن معاویه هم اینکه پیامبر فرمود:(من مامور شکافتن قلب ها نیستم) که حدیث مشترک اهل سنت و شیعه است که بخاری هم در صحیح خود به ان اشاره کرده است.یعنی رفتار پیامبر با منافق و مومن یکی بوده همانطور که حمزه را به خاک سپارد ابی سلول منافق هم به خاک سپارد. اگر قرار بود پیامبر منافقینی مثل ابی سلول و معاویه را از خود براند پس چه کسانی باید این افراد را به راه راست هدایت کنند. خیلی از افراد با دیدن رفتار پیامبر ایمان اوردند.شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #4388اقای سیدنا عمر درباره قتل حجر بن عدی که ابن حجر او را از صحابی ها و بخاری او را از تابعین با تقوا معرفی کرده،بالا نگاه کردی و سوت زدی(خودت را زدی به کوچه علی چپ).ایا از دست دادن بردباری دلیل قتل یک نفر میشه؟؟؟؟شاید هم میخواهی بگویی اصلا معاویه حجر را نکشته و حجر زیر عمل جراحی لیپو ساکشن مرده!!!و طبری و ابن خلدون و ابن کثیر و ابن اثیر همه اشتباهی یک فصل در کتابشان به نام قیام و قتل حجر بن عدی و یارانش نوشتند.(تازه این کتاب های اهل سنت که من خواندم و به این اشاره کرده شاید در کتاب های دیگر هم امده باشه)شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #4389من برای اثبات سخنانم از کتاب های معتبر اهل سنت حدیث اوردم تو هم احادیث فضیلت معاویه را از کتاب های چهار گانه شیعه بیاور
پاسخ:شما خودتان می دانید که چنین حدیثی وجود ندارد شاید هم وجود داشته باشد که علمای رافضی آن را حذف کرده اند؟
ما (اهل سنت) اصحاب رسول الله ص را دوست داریم و در محبت هیچ کدام افراط نمیکنیم، و خود را از هیچکدام مبرّا نمیدانیم، و دشمنی میکنیم با کسی که با آنها دشمنی میکند، و به غیر از نیکی از آنها یاد کند، و ما تنها به نیکی از آنها یاد میکنیم، و محبت آنها جزء دین، ایمان و احسان است، و بغض از آنها جزء کفر، نفاق و سرکشی است.
اقای سیدنا عمر درباره قتل حجر بن عدی که ابن حجر او را از صحابی ها و بخاری او را از تابعین با تقوا معرفی کرده
پس حکم ابن حجر رو قبول داری:اهل سنت و جماعت اتفاق نظر دارند بر وجوب ممنوعیت طعن زدن به یکی از اصحاب به سبب آنچه که میان آنها روی داده است، حتی اگر هم مشخص شود که حق با کدام است، چون آنها با هم وارد جنگ نشدهاند مگر به اجتهاد، و خداوند مجتهدی را که خطا کرده باشد مورد عفو قرار میدهد، بلکه ثابت است آن کسی که اجتهاد میکند برایش یک اجر وجود دارد، و اگر در اجتهادش اصابت کرد دو اجر دارد. – فتح الباری 13/34
در ضمن معاویه حکومت روم را سرنگون کرد و ضمیمه جهان اسلام کرد
پس کجاست آن سرزمینهایی که اهل تشیع فتح کردهاند؟!
از ابو سعید خدری روایت است که گفت: پیامبر ص فرمود: «به اصحاب من ناسزا نگویید، اگر فردی از شما به اندازة کوه احد انفاق کند به اندازة یک مد آنها (واحد وزنی است) و یا به اندازة نیم آنها نمیرسد».بخاری (حدیث 3673) و مسلم (حدیث 2541).
اصلا معاویه حجر را نکشته
جالب اینجاست شما همه اصحاب رو کافر می دونید به جز سه نفر پس چطور شما چوب یک کافر رو به سینه میزنی؟
کلینی بر زبان ابو جعفر دروغ پردازی کرده که گفت: «بعد از وفات پیامبر همه مردم مرتد شدند جز سه نفر، گفتم: آن سه نفر چه کسانی هستند؟ گفت: مقداد بن اسود و ابوذر غفاری و سلمان فارسی».رجال کشی ، ص 6 ، الکافی کتاب الروضه 12 / 312 – 322 .
این روایت نامیمون و بدیُمن برای علمای شیعه از واقعیّت تشیّع ساختگی پرده برداشته و نشان می-دهد که آنها دشمن اهل بیت هستند، همانگونه که دشمن رسول خدا و صحابه هستند، ولی آنقدر ابله و نادان هستند نفهمیده اند که با جعل آن روایت حسن، حسین، فاطمه، خدیجه، آل جعفر، آل عباس و آل علی را همه به اهل جاهلیّت و از دین برگشته معرفی کرده اند و(پناه بر خدا).
خواننده محترم آیا این روایات دلیل نیستند بر اینکه تشیع پوششی است برای اجرای اهداف پلید ضد اسلام و مسلمین؟ و آیا دلیلی نیستند بر این که دشمنان صحابه و اهل بیت آن را جعل کرده اند؟
همین احادیث در فضیلت شمر
پاسخ:شاید در کتب شما؟شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #4390خدا هرگز شکمش را سیر نکند!(1)
پاسخ:چه ضدیتی هست؟ آیا رسول الله به او نعوذ بالله گفته کافر؟ رسول الله درباره معاویه احادیثی رو گفته اند که شما از روی جهل آن ها را قبول ندارید مانند:صاحب الاستيعاب اين حديث را از معاويه بن صالح نقل مي كند:
يقول: (اللهم علم معاوية الکتاب والحساب وقه العذاب)(سمعت رسول الله
و در بعضي روايات: ((وأدخله الجنة)) را نيز اضافه كرده اند.الاستيعاب / ج ۳
بيهقي اين حديث را نقل مي كند كه روزي رسول الله
بعد از نيز به دنبال ايشان رفت و براي آن حضرت آب برد. رسول الله بردند، معاويه وضو گرفتن به او نگاه كرد و فرمود: ((ان وليت امراً فاتق الله واعدل)-3 البدايه و النهايه / ابن کثير / به نقل از بيهقی / ج۱این آیه رو زیاد بخون و در آن تامل کن:
« تِلْکَ أُمَّةٌ قَدْ خَلَتْ لَهَا مَا کَسَبَتْ وَلَکُم مَّا کَسَبْتُمْ وَلاَ تُسْأَلُونَ عَمَّا کَانُوا یَعْمَلُونَ»(بقره 134)
یعنی: آنها امتی بودند که درگذشتند. اعمال آنان، مربوط به خودشان بود و اعمال شما نیز مربوط به خود شماست؛ و شما هیچگاه مسئول اعمال آنها نخواهید بود.
-
نویسندهنوشته ها
شما برای پاسخ به این جستار باید وارد تارنما شوید.
دوم، روز خیبر شنیدم که رسول الله فرمود : پرچم را بدست کسی میدهم که الله و رسولش را دوست دارد ، و الله و فرستاده الله هم او را دوست دارند. سعد میگوید همه ما آرزو داشتیم بما بدهد که فرمود علی را برایم بیاورید و علی آمد در حالیکه چشمش درد میکرد ، پیامبر آب دهان خود را بر چشم علی مالید و پرچم را به علی داد و الله بدست علی خیبر را فتح کرد.
و سوم وقتی آیه ( فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَکُمْ) نازل شد پیامبر صلی الله علیه وسلم، علی و فاطمه و حسن و حسین را جمع کرد و فرمود : «یا الله اینها اهل بیت من هستند».
این حدیث صحیح است. اما اینکه معاویه رضی الله عنه به سعد بن أبی وقاص فرمود: «مَا مَنَعَکَ أَنْ تَسُبَّ أَبَا التُّرَابِ » چه چیزی تو را منع می کند که علی را ناسزا نگویی؟
این جمله معاویه رضی الله عنه به معنای آن نیست که او علی را ناسزا و بدگویی کرده! چنانکه روافض از این جمله چنین برداشت می کنند، هرچند که از نظر آنها روایات مسلم مقبول نیست، ولی جالب آنست که هرجا حدیثی ببینند که باب طبع و میلشان باشد آنرا بعنوان دلیل و حجت مدعای خود ذکر می کنند!!
البته نباید منکر این مسئله بود که در آن زمان که اختلاف بر سر نحوه قصاص قاتلین عثمان رضی الله عنه بالا گرفته بود تا جائیکه سپاه شام و سپاه علی رضی الله عنه روبروی هم قرار گرفتند، بعضی از بنی امیه نسبت به علی رضی الله عنه بدگویی می کردند، زیرا به گمان واهی آنها علی رضی الله عنه قاتلین عثمان رضی الله عنه را امان و پناه داده و آنها را یاری می رساند! که قطعا این گمانی اشتباه و باطل است، بهر حال از آنجائیکه در آنزمان بخاطر پیچیدگی اوضاع و اتفاقات، این مسئله بر عده ای از طرفین مشتبه گردیده بود کار بجایی رسید که بعضی از ساده لوحان را به بدگویی نسبت به علی رضی الله عنه وا داشت، در این بین افرادی مانند سعد ابن ابی وقاص رضی الله عنه و ابن عمر و دیگران خود را از معرکه و اختلاف و یا طرفداری از یک گروه (سپاه علی یا سپاه معاویه) بازداشته و به اصطلاح در آن منازعه جانب بی طرفی را در پیش گرفته بودند، و اینکه معاویه رضی الله عنه سعد را خطاب قرار داده و به وی می گوید: چه چیزی تو را منع کرده که علی را ناسزا نگویی، چه بسا بخاطر کنجکاوی معاویه باشد که چرا سعد و امثال وی این منهج (بی طرفی) را در پیش گرفته اند.