انسان کامل خلیفه الله است( کلیدی ترین پاسخ به اکثر شبهات)

Home انجمن ها شرکیات. توسل، شفاعت و بدعت انسان کامل خلیفه الله است( کلیدی ترین پاسخ به اکثر شبهات)

این جستار شامل 0 پاسخ ، و دارای 0 کاربر است ، و آخرین بار توسط  ناشناس در 10 سال، 1 ماه پیش بروز شده است.

در حال نمایش 6 نوشته (از کل 21)
  • نویسنده
    نوشته ها
  • #3754

    rrw
    کاربر

    نوشته ايد:” من هرچی میگردم پیوندی بین این سه ایه(وعنده مفاتح الغيب… و وان من شى ء الا عندنا … علم آدم الاسماء كلها) نمی بینم. استلال کردنت به قران خیلی به دور از منطق می باشد و از این شاخه به ان شاخه میروی” پاسخ: دو آيه وعنده مفاتح الغيب… و وان من شى ء الا عندنا اين معنا را دست ميدهد: كه هيچ چيز نيست مگر آنكه در خزينه هاى غيب وجود دارد، و آنچه الان در دسترس ماست با نزول از آنجا باين صورت در آمده .هر اسمى ،معنا و مسمائى در خزائن غيب است . پس در نتيجه هيچ فرقى نيست بين اينكه گفته شود: خدا آنچه در خزائن غيب هست ، يعنى غيب آسمانها و زمين را بآدم تعليم داد، و اينكه گفته شود: خداوند اسم همه چيز را كه باز غيب آسمانها و زمين است بآدم بياموخت ، چون روشن است كه نتيجه هر دو يكى است . نوشته ايد:” اسماء خداوند طبق جمله شما ذی العقول و اشخاص می باشند و از خدا جدا می باشند که خدا انها را به ملائکه نشان میدهد و میگوید اسمهای ان ها را نام ببرید؟ برای مثال خداوند صفت عقل رو که یک شخص میباشد !!! به ملائکه نشان داد و گفت اسم این چیست؟ معلوم نیست این تفاسیر ملحدانه را از کجا گیر اورده ای.” پاسخ: نمي دانم چرا نوشته من را دقيق نمي خوانيد. بنده عرض کردم، مراد از اسماء همان حقايق غيبى عالم است كه به لحاظ سمه و نشانه خدا بودن، به اسم موسوم شده است. وخداوند نيز براي آن از ضمير مذكر عاقل ( عرضهم) و اسم اشاره مختص به عقلا واشخاص( هولاء) استفاده کرده است. نه آنکه خداوند اين اسماء را بصورت شخص بر فرشتگان عرضه داشته. اتفاقا ما نه تنها مقصود از عرضه در جمله ثم عرضهم… را آگاهى دادن از طريق الهام و مانند آن مي دانيم بلکه حتي گفتگو خداوند با فرشتگان را که از کلمه( قال) استفاده شده نيز از همين دست مي دانيم.

    #3755

    rrw
    کاربر

    نوشته ايد:” خداوند میفرماید: و اذ قال ربک للملائکه. یعنی وقتی که پروردگارت به ملائکه گفت. همین ایه ای که خودت روی ان جولان کرده ای و جهل پراکنی کرده ای را اگر با دقت بخوانی متوجه میشوی که بین خدا و ملائکه مکالمه بر قرار است پس چرا گفتی در عالم فرشتگان قرار دادو وضع الفاظ مطرح نیست؟” پاسخ: يعني واقعا گمان مي کني خداوند با فرشتگان زبانا گفتگو کرده؟!!! با چه زباني وبا چه لهجه اي؟!!! دوست عزيز،هرچند معني تكلم و سخن گفتن بشر، چنين معنا شده : «زبان با اصطكاك خود به مخارج حروف، موج در فضاي دهان پديد مي آورد و صداي بنام كلمه و كلام شنيده مي شود» ولي اين امور، حقيقت تكلم نيست. معني حقيقي تكلم، ظهور معاني نهاني از يك وجود آشكار است. مثلا اگر شخصي بوسيله زبان و لفظ چيزي نگويد ولي مريضي را معالجه كند، نقشي زيبا بنگارد و خط خوش بنويسد باز هم متكلم خواهد بود، زيرا اظهار ما في الضمير خود را، به زبان فعل و عمل كرده و فصيح تر و مؤثرتر از اول، اظهار مقام طبّي، نقاشي و خطاطي خويش كرده است. بنابراين، معناي حقيقي تكلم، اظهار كمال غيبي در باطن است چه بواسطه لفظ باشد و يا بدون لفظ، به طور کلي تكلم و سخن گفتن بر دو قسم است، يكي معناي ظاهري كه بواسطه الفاظ تحقق مي يابد و ديگري تكلم حقيقي كه همان اظهار كمال ناپيداي خويشتن است. البته از آن جا كه انسان، از اظهار ما في الضمير خود بدون لفظ و عبارت ناتوان است خداوند به آن تعليم سخن كرده است. سخن گفتن خداوند و كلام او، از نوع كلامي نيست كه با تركيب صداها بوجود آيد. صدا از صفات ممكنات است معقول نيست كه خداوند به آن متصف شود. مرحومه علامه طباطبايي چنين مي فرمايد: سخن گفتن خداوند با فرشتگان، حقيقت قول، فهماندن معناي مقصود است. صدور قول خداوند عبارتست از ايجاد امري كه دلالت بر معناي مقصود داشته باشد كه در امور تكويني، چيزي را كه خداوند آفريده هم موجود و مخلوق است و هم قول خداوند است؛ زيرا با وجود خود، دلالت بر اراده پروردگار مي كند. پس قول خداوند در تكوينات و در مورد فرشتگان، همان فعل يعني ايجاد خداوند است . ودر مورد تکلم خداوند با موسي ايجاد حرف و صوت ، مطابق زبان ولهجه موسي است. نوشته ايد:” شما هنوز معنی توحید را نیز درک نکرده اید. و دارید دقیقا از ابو جهل و عقایدش دفاع میکنید ….. پس به هیچ وجه شیعه نمیتواند ابوجهل را مشرک خطاب کند برای اینکه ابوجهل خلفای خدا را واسطه میکرد نه سنگ و چوب” پاسخ: امان از جمود فکري شما. که حتي معناي توحيد را درست درک نکرده ايد. اگر قبول خليفه با ويژگيهايي که هر خليفه بايد داشته باشد ،براي خدا کفر است . پس خداوند اولين کسي است که اين تفکر را بنا کرده چون او خود براي خود خليفه جعل نموده است. اگر تکريم خليفة الله شرک است اولين اشاعه دهنده شرک خود خداوند است که دستور سجده بر انسان را صادر مي کند. دوست عزيز با که جنگ داري با ما يا باخدا. امااز آنجايي که شيعيان را با ابوجهل مقايسه کردي من هم شما را باشيطان مقايسه مي کنم. شيطان هم همانند شما خليفة الله برايش قابل هضم نبود. او نيز مانند شما ،موضوع تعليم اسماء را به انسان نفهميد. او نيز مانند شما نفهميد که حتي فرشتگان نمي توانند به جايگاه انسان برسند. او نيز مانند شما انسان کامل را تکريم نکرد و از فرمان خدا سر باز زد.

    #3764

    mojahed.din
    کاربر
    نوشته اید:يعني واقعا گمان مي کني خداوند با فرشتگان زبانا گفتگو کرده؟!!! با چه زباني وبا چه لهجه اي؟!!!

    پاسخ: چرا دست از سر خودت بر نمیداری؟ مگر مجبوری حتما جواب بدهی؟ حد اقل اجازه بده کسی که سواد داره به جات جواب بده. اینطوری حد اقل ابروی دیگر شیعه ها نیز محفوظ می ماند. اگر مکالمه ای بر قرار نمی بود خداوند می فرمود و اذ اوحی ربک للملائکه انی جاعل…

    چون وحی منظور شما را می رساند نه قال. اما من هنوز در تعجب هستم که این همه پشتکار در تاویل و تحریف ایات و کلمات قران را از چه کسی یاد گرفته اید.

    ثابت کردیم که خداوند تکلم میکند چطور؟ اینطور که همین قرانی که تلاوت میکنی کلام خداوند است.

    وَإِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِكِينَ اسْتَجَارَكَ فَأَجِرْهُ حَتَّى يَسْمَعَ كَلامَ اللَّهِ .التوبة آية6 و اگر يكي از مشركين از تو پناه خواست، به او پناه بده تا كلام خداوند را بشنود.

    ثابت کردیم که خداوند با ادم و بنی ادم تکلم نموده است.

    قَالَ يَا آدَمُ أَنبِئْهُم بِأَسْمَآئِهِمْ33 بقره.

    ‏ وَقُلْنَا يَا آدَمُ اسْكُنْ أَنتَ وَزَوْجُكَ الْجَنَّةَ 35 بقره

    فَقُلْنَا يَا آدَمُ إِنَّ هَذَا عَدُوٌّ لَّكَ وَلِزَوْجِكَ 117 طه

    قال یعنی گفت.

    و درباره ی سیدنا موسی میفرماید

    وَلَمَّا جَاءَ مُوسَى لِمِيقَاتِنَا وَكَلَّمَهُ رَبُّهُ أعراف: آية143 ((و هنگامي كه موسي در وقت معلوم حاضر شد و پروردگار او با او سخن گفت.

    وَكَلَّمَ اللَّهُ مُوسَى تَكْلِيماً النساء: آية164 و خداوند با موسي سخن گفت، سخن گفتني.

    و دلیل اینکه این سخن گفتن همواره با صوت است این ایه است.

    وَنَادَيْنَاهُ مِنْ جَانِبِ الطُّورِ الْأَيْمَنِ وَقَرَّبْنَاهُ نَجِيّاً مريم:52 و او را از جانب راست طور ندا داديم و رازگويان نزديك ساختيم.

    چطور ندا داده میشود بدون صوت؟

    #3765

    mojahed.din
    کاربر

    و در حدیث صحیح امده است که خداوند تعالي مي فرماید : يا آدم، فيقول لبيك و سعديك، فينادي بصوت إن الله يامرك ان تخرج من ذريتك بعثا الي النار فيقول يا ربي و ما بعث النار. . .(معني)يا آدم، پس آدم مي گويد لبيك و سعديك، پس همراه با صوت او را ندا مي دهد كه خداوند تو را امر مي دهد كه از ذريه ات گروهي را بسوي آتش بفرستي. پس آدم مي گويد اي پروردگار، اين فرستادگان بسوي آتش كيستند. . . و تا اخر حدیث

    همچنین ثابت کردیم که خداوند با ملائکه تکلم کرده است

    وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلاَئِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الأَرْضِ خَلِيفَةً قَالُواْ أَتَجْعَلُ فِيهَا مَن يُفْسِدُ فِيهَا وَيَسْفِكُ الدِّمَاء

    مکالمه از این واضح تر؟

    مشابه این در قران زیاده

    و ثابت کردیم که ملائکه با بنی ادم تکلم کرده است.

    ‏ وَإِذْ قَالَتِ الْمَلاَئِكَةُ يَا مَرْيَمُ إِنَّ اللّهَ اصْطَفَاكِ وَطَهَّرَكِ وَاصْطَفَاكِ عَلَى نِسَاء الْعَالَمِينَ ‏42 ال عمران

    هنگامي كه فرشتگان گفتند : اي مريم ! خدا تو را برگزيده و پاكيزه‌ات داشته است ، و تو را بر همه زنان جهان برتري داده است .

    و در احادیث بین شیعه و سنی فراوان هست که فرشتگان و مخصوصا جبرئیل به شکل انسان می امد و با پیامبر سخن میگفت. حال فهمیدی که تکلم میکنند؟

    ادامه دارد…

    #3788

    rrw
    کاربر

    انسان از اين جهت به تكلم نيازمند است كه براى تفهيم ديگران و فهميدن خود، راه ديگرى به جز اين نداشت كه آواز خود را قطعه قطعه كند، و از تركيب آنها علامت هائى به نام كلمه بسازد، كه هر يك از آن كلمه ها نشان دهنده معنايى باشد. و باز به همين جهت است كه مى بينيم روز به روز دامنه لغت ها گسترش ‍ مى يابد، هر قدر تمدن و پيشرفت جامعه در راه زندگيش بيشتر مى شود لغت ها هم زيادتر مى شود.

    به واقع هر موجودي كه در وجودش احتياج به زندگى اجتماعى و تعاونى ندارد فاقد زبان وگوش است ، مانند فرشته و شيطان.

    سخن گفتن فرشتگان با يكديگر، و شيطانها با يكديگر از راه استخدام صدا و استعمال لغت هائى در برابر معانى نيست و بنابراين وقتى يك فرشته مى خواهد با فرشته اى ديگر سخن بگويد و مقاصد خود را به او بفهماند، و يا شيطانى مى خواهد با شيطان ديگر سخن بگويد، اينطور نيست كه مانند ما، دهانى و در دهان زبانى داشته باشد، و لفظى در برابر مقصد خود درست كند، و شنونده گوشي و درون آن حس شنوايى ، داشته باشد، تازه همه اينها منوط به اين باشد که وقوع آن در محيط مادي صورت گيرد .(چون صدا در خلاء عبور نمي کند)

     آنجايي هم که روايت شده فرشتگان در شمايل انسان بر انبياء نازل شده وآيات الهي را ابلاغ نموده اند، ناشي از ويژگي بشر است .چراکه اولا:انسان براي درک وفهميدن نيازمند به ارتباط کلامي است.ثانيا: مفاهيم و احکام مي بايست در قالب جملات وآيات بر انبياء نازل شود تا امکان تدوين کتب اسماني ميسر مي گشت.

    اما در مورد خداوند موضوع باز هم فرق مي کند. يعني علاوه براينکه براي خداوند عضو توليد کننده صدا نمي توان متصور شد،او با غير خودش قراردادى ندارد (كه بفرمايد مثلا هر وقت اگر فلان كلمه را گفتم بدان كه فلان معنا را منظور دارم ) براى اينكه خداى تعالى اجل و ساحتش منزه تر از آن است كه مجهز به تجهيزات جسمانى باشد، و بخواهد با دعاوى خيالى و اعتبارى استكمال كند، همچنين قابل قبول نيست که سخنش منوط به محيط فيزيکي باشد.موضوع تکلم خداوند با موسي نيزصرفا ايجاد حرف و صوت ، مطابق زبان ولهجه موسي است.

    …ادامه دارد

    #3789

    rrw
    کاربر

    ..ادامه

    پس سخن گفتن خدا چه معنا دارد؟

    بايد بدانيم لفظ قول در قرآن مجيد بطور عموم استعمال شده ، يعنى هم سخن گفتن خدا با انسان را شامل مى شود، و هم با غير انسان را، از آن جمله در مورد انسان فرموده :فقلنا يا آدم ان هذا عدولك و لزوجك .

    و در مورد ملائكه فرموده :اذ قال ربك للملائكه انى جاعل فى الارض خليفة

    و در مورد ابليس فرموده :قال يا ابليس ما منعك ان تسجد لما خلقت بيدى

    و در مورد غير صاحبان عقل فرموده : قلنا يا ناركونى بردا و سلاما

    و در آياتي نيز تمامى موارد را يعنى صاحبان عقل و غير صاحبان عقل را جمع كرده يكسره فرموده :انما امره اذا اراد شيئا ان يقول له كن فيكون

    آنچه كه بعد ازدقت و تدبر از كلام خداى تعالى استفاده مى شود، اين است كه لفظ قول از خداى تعالى به معناى ايجاد چيزى است كه : آنچه با وجود يافتنش دلالت بر معنائى مى كند كه مقصود خدا بوده است ، (همچنانكه قول در اصطلاح خود آدميان نيز به معناى ايجاد صدائى است كه بر معناى مقصود ما دلالت مى كند)

     دليل بر اينكه لفظ قول در قرآن مجيد ، چنين ايجادى است اين است كه هم در مواردى كه شنونده اى داراى گوش و درك است استعمال شده ، و هم در مواردى كه گوش و درك به آن معنائى كه معهود بين ما است ندارد، مانند آسمان و زمين . و تنها راه سخن گفتن با آنها تكوين و ايجاد است.

    قول خدا در مورد تكوينيات عبارت شد از خود آن موجود تكوينى ، كه خدا ايجادش كرد، پس موجودات عالم در عين اينكه مخلوق خدايند قول خدا هم هستند، براى اينكه خاصيت قول در آنها هست.

    هستى آن چيز، بعينه ، قول خدا و باش خدا است ، پس قول خدا در تكوينيات عين همان خلقت و ايجاد است .

    ماحصل عرض بنده که در مقاله نيز آمده اين است که مراد از اسماء در آيه محل بحث الفاظ صرف نيست. چراکه مجردات و ملكوتيان ميان خود ، با اين علوم اعتبارى انسى ندارند و اين اسماء قطعا مسميات بوده است. حقايق غيبى عالم كه به لحاظ سمه و نشانه خدا بودن، بر آنها اسم اطلاق مى شود و خداوند آن رابه خليفه خود تعليم داده است. . آگاهى به چنين اسماء و حقايق غيبى است كه سبب امتياز آدم بر فرشتگان است.

در حال نمایش 6 نوشته (از کل 21)

شما برای پاسخ به این جستار باید وارد تارنما شوید.