این جستار شامل 0 پاسخ ، و دارای 0 کاربر است ، و آخرین بار توسط الهاشمي الحسني در 10 سال، 1 ماه پیش بروز شده است.
-
نویسندهنوشته ها
-
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #3143شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #3144مآخذ:
1. فتح البارى در شرح صحیح بخارى، ج 7، ص 84 و نیز بخارى این حدیث را در بخش علامات نبوّت، ج 6، ص 491، و در اواخر مغازى، ج 8، ص 110 آورده است.
2. توبه، آیه 61.
3. مستدرک حاکم، ج 3، ص 154 ; مجمع الزوائد، ج 9، ص 203 و حاکم در کتاب مستدرک احادیثى مى آورد که جامع شرایطى است که بخارى و مسلم در صحت حدیث، آنها را لازم دانسته اند.
4. مستدرک حاکم، ج 3، ص 156.
5. نور، آیه 36. (نور خدا) در خانه هایى است که خدا رخصت داده که قدر و منزلت آنان رفعت یابد و نامش در آنها یاد شود.
6. قرأ رسول الله هذه الآیة (فی بُیُوتِ أَذِنَ اللهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ یُذْکَرَ فیها اِسْمُهُ) فقام إلَیْهِ رَجُلٌ: فَقالَ: أَیُّ بُیُوت هذِهِ یا رَسُولَ اللهِ(صلى الله علیه وآله)؟ قالَ: بُیُوتُ الأنْبِیاءِ، فَقامَ إِلَیْهِ أَبُوبَکْرُ، فَقالَ یا رَسُولَ اللهِ(صلى الله علیه وآله) : أَهذَا الْبَیْتُ مِنْها، ـ مُشیراً إلى بَیْتِ عَلِىٍّ وَ فاطِمَةَ(علیهما السلام) ـ قالَ: نَعَمْ، مِنْ أَفاضِلِها (در المنثور، ج 6، ص 203; تفسیر سوره نور، روح المعانى، ج 18، ص 174).
7. درالمنثور، ج 6، ص 606.
8. احزاب، آیه 33.
9. مصنف ابن ابى شیبه، ج 8، ص 572، کتاب المغازى.
10. انساب الأشراف، ج 1، ص 586، چاپ دار معارف، قاهره.
11. الاعلام زرکلى، ج 4، ص 137.
12. الامامة و السیاسة ابن قتیبه، ص 12، چاپ مکتبة تجاریة کبرى، مصر.
13. همان مدرک، ص 13.
14. معجم المطبوعات العربیة، ج 1، ص 212 .
15 . الاعلام زرکلى، ج 4، ص 137 (چاپ دارالعلم للملایین، بیروت)
16. تاریخ طبرى، ج 2، ص 443، چاپ بیروت.
17. عقد الفرید، ج 4، ص 93، چاپ مکتبة هلال.
18. الأموال، پاورقى 4، چاپ نشر کلیات ازهریة، نیز ص 144، چاپ بیروت. ابن عبد ربّه در عقد الفرید، ج 4، ص 93 نیز آن را نقل کرده است، چنان که خواهد آمد.
19. میزان الاعتدال، ج 2، ص 195 .
20. معجم الکبیر طبرانى، ج 1، ص 62، ح 34، تحقیق حمدى عبدالمجید سلفى.
21. عقد الفرید، ج 4، ص 93، چاپ مکتبة الهلال.
22. الوافى بالوفیات، ج 6، ص 17، شماره 2444; ملل و نحل شهرستانى، ج 1، ص 57، چاپ دارالمعرفة، بیروت. در ترجمه نظّام به کتاب «بحوث فى الملل والنحل»، ج 3، ص 248-255 مراجعه شود.
23. شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید، ج 2، ص 46 و 47، چاپ مصر.
24. مروج الذهب، ج 2، ص 301، چاپ دارالاندلس، بیروت.
25. میزان الاعتدال، ج 1، ص 139، شماره 552 .
26. عبدالفتاح عبدالمقصود، على بن ابى طالب، ج 4، ص 276-277 .
27. الامامة و الخلافة، ص 160-161، تألیف مقاتل بن عطیة که با مقدمه اى از دکتر حامد داود استاد دانشگاه عین الشمس قاهره به چاپ رسیده (چاپ بیروت، مؤسّسه البلاغ).برگرفته از سایت آیت الله مکارم شیرازی (حفظه الله )
http://persian.makarem.ir/articles/?qid=7081&gro=2733شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #3145ابتدا تشکر مي کنم که يک شبهه درست وحسابي وبدون توهين مطرح فرموديد.چيزي که متاسفانه دراين سايت کمتر ديده مي شود. اما جواب:
1- وجود علم غیب برای پیامبر (ص) و امام(ع) از مسلمات است و این یافته بر اساس عقل و نقل قطعی است، پس هر گاه بر خلاف این یافته، ایه یا روایتی پیدا شد، باید محتوای آن به دقت بررسی شود تا بي راهه نرويم. (البته صفاتي مثل شفاعت ، علم غيب و عصمت ،يک وديعه الهي به پيامبر(ص) وائمه اطهار و به صورت طولي است ونعوذ بالله هرگز به صورت عرضي در کنار خدا نبايد فرض شود.)
2- در میان دانشمندان شیعه اختلاف اندکي در مورد حدود معصوميت وعلم غيب است که منشاء آن نیز برخي روایات است، مثلابراساس يک روايت شیخ صدوق درجايي سهو و نسیان را برای پیامبر ممکن میداند ولي در جاهای دیگر تصریح به وجود علم غیب در پیامبر و امام دارد و هرگونه نسیان را نفی میکند. به گفته شیخ بهایی در این حکم، شیخ صدوق سهو کرده است؛ زیرا ایشان سزاوار به سهو است تا نبی اکرم(ص) وائمه(ع).
3-اندکي از دانشمندان نيز اسهاء را در مورد معصومين مطرح مي کنند. مي گويند: اسهاء از طرف خدا است ولی سهو از طرف شیطان است. و در زندگی پیامبر وامامان اسهاء صورت گرفت تا خدا اعلام کند که معصومين به خودی خود چیزی را دارا نیستند ومردم در مورد آنها غلو نکنند.ضمن اينکه در اين ميان احکامي هم آموزش داده مي شد.4-نظر جمهور دانشمندن شيعه اين است که مفاد این روايات بر خلاف دلایل قطعی، عقلی و نقلی است و از لحاظ تعارض قدرت معارضه با بسیاری از روایاتی که هرگونه سهو و نسیان را از پیامبر (ص) و امام(ع) نفی میکند، ندارد. اینگونه روایات هم از لحاظ سند ضعیف هستند و هم از لحاظ متن.
مسأله سهو و نسیان پیامبر و امام مربوط به عقاید و اصول دین است که بر محور عقل استوار است. پس هر گاه روایتی در حوزه عقاید و اصول دین بر خلاف آن بیانی داشت قبول نمیشود به ویژه که نقل متواتر هم معارض آن باشد. بر همین اساس، شیخ طوسی که مثلاروایت سهو النبّی را نقل کرده است در ذیل آن مینویسد: «مضمون این حدیث را ادله قطعی عقلی نمی پذیرد؛ چون دلایل عقلی هرگونه سهو و غلط را از پیامبر (ص) نفی می کند.».
5-اينکه چرا باوجود چنين رواياتي در کتب هم شيعه و هم سني ، شيعيان در بحثها از شما خورده مي گيرند به دو علت است.اولا:تعداد کثير اين روايات در کتب شما(اصلا باشيعه قابل قياس نيست) ثانيا:اعتقاد شما به اين روايات . توجه کنيد که شما روايات صحاح سته بخصوص صحيحين را بدون چون وچرا مي پذيريداگرچه بااصول متعارض باشد.والسلام
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #3146ابتدا تشکر مي کنم که يک شبهه درست وحسابي وبدون توهين مطرح فرموديد.چيزي که متاسفانه دراين سايت کمتر ديده مي شود. اما جواب:
1- وجود علم غیب برای پیامبر (ص) و امام(ع) از مسلمات است و این یافته بر اساس عقل و نقل قطعی است، پس هر گاه بر خلاف این یافته، ایه یا روایتی پیدا شد، باید محتوای آن به دقت بررسی شود تا بي راهه نرويم. (البته صفاتي مثل شفاعت ، علم غيب و عصمت ،يک وديعه الهي به پيامبر(ص) وائمه اطهار و به صورت طولي است ونعوذ بالله هرگز به صورت عرضي در کنار خدا نبايد فرض شود.)
2- در میان دانشمندان شیعه اختلاف اندکي در مورد حدود معصوميت وعلم غيب است که منشاء آن نیز برخي روایات است، مثلابراساس يک روايت شیخ صدوق درجايي سهو و نسیان را برای پیامبر ممکن میداند ولي در جاهای دیگر تصریح به وجود علم غیب در پیامبر و امام دارد و هرگونه نسیان را نفی میکند. به گفته شیخ بهایی در این حکم، شیخ صدوق سهو کرده است؛ زیرا ایشان سزاوار به سهو است تا نبی اکرم(ص) وائمه(ع).
3-اندکي از دانشمندان نيز اسهاء را در مورد معصومين مطرح مي کنند. مي گويند: اسهاء از طرف خدا است ولی سهو از طرف شیطان است. و در زندگی پیامبر وامامان اسهاء صورت گرفت تا خدا اعلام کند که معصومين به خودی خود چیزی را دارا نیستند ومردم در مورد آنها غلو نکنند.ضمن اينکه در اين ميان احکامي هم آموزش داده مي شد.4-نظر جمهور دانشمندن شيعه اين است که مفاد این روايات بر خلاف دلایل قطعی، عقلی و نقلی است و از لحاظ تعارض قدرت معارضه با بسیاری از روایاتی که هرگونه سهو و نسیان را از پیامبر (ص) و امام(ع) نفی میکند، ندارد. اینگونه روایات هم از لحاظ سند ضعیف هستند و هم از لحاظ متن.
مسأله سهو و نسیان پیامبر و امام مربوط به عقاید و اصول دین است که بر محور عقل استوار است. پس هر گاه روایتی در حوزه عقاید و اصول دین بر خلاف آن بیانی داشت قبول نمیشود به ویژه که نقل متواتر هم معارض آن باشد. بر همین اساس، شیخ طوسی که مثلاروایت سهو النبّی را نقل کرده است در ذیل آن مینویسد: «مضمون این حدیث را ادله قطعی عقلی نمی پذیرد؛ چون دلایل عقلی هرگونه سهو و غلط را از پیامبر (ص) نفی می کند.».
5-اينکه چرا باوجود چنين رواياتي در کتب هم شيعه و هم سني ، شيعيان در بحثها از شما خورده مي گيرند به دو علت است.اولا:تعداد کثير اين روايات در کتب شما(اصلا باشيعه قابل قياس نيست) ثانيا:اعتقاد شما به اين روايات . توجه کنيد که شما روايات صحاح سته بخصوص صحيحين را بدون چون وچرا مي پذيريداگرچه بااصول متعارض باشد.والسلام
-
نویسندهنوشته ها
شما برای پاسخ به این جستار باید وارد تارنما شوید.
او در این کتاب چنین مى نویسد:
«إنّ أبابکر بَعْدَ ما أَخَذَ الْبَیْعَةَ لِنَفْسِهِ مِنَ النّاسِ بِالإرْهابِ وَ السَّیْفِ وَ الْقُوَّةِ أرْسَلَ عُمَرَ وَ قُنْفُذاً وَ جَماعَةً إلى دارِ عَلىّ وَ فاطِمَةَ(علیهما السلام) وَ جَمَعَ عُمَرُ الْحَطَبَ عَلى دارِ فاطِمَةَ وَ أَحْرَق بابَ الدّارِ!…(27); هنگامى که ابوبکر از مردم با تهدید و شمشیر و زور بیعت گرفت، عمر و قنفذ و جماعتى را به سوى خانه على و فاطمه(علیهما السلام)فرستاد. عمر هیزم جمع کرد و درِ خانه را آتش زد…».
در ذیل این روایت، تعبیرات دیگرى است که قلم از بیان آن عاجز است.
نتیجه:
با این همه مدارک روشن که عموماً از منابع اهل سنّت نقل شده، باز بعضى از آنان تعبیر «افسانه شهادت» را به کار مى برند و این حادثه تلخ را ساختگى مى پندارند! اگر اصرار آنها بر نفى این حقایق نبود ما نیز بحث را این مقدار گسترش نمى دادیم.
امیدواریم بیان این حقایق افراد خفته را بیدار کند، تا حقایق تاریخى را در لابه لاى تعصّبات پنهان نسازند و آنها را انکار نکنند.
وما علینا إلاّ البلاغ