بی نامش آغاز نکنم
الف) در میان اهل سنت به ثبوت رسیده است که عبد الله بن مسعود یکی از صحابه ی بزرگ رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) و از قاریان عظیم قرآن در عهد نبوی، گوینده ی این سخن بود که دو سوره ی تعویذ یعنی معوذتین، جزء قرآن نیست و این دو سوره را از مصحف خویش پاک کرده بود.
أخرج عبد الله بن أحمد في زيادات المسند والطبراني وابن مردويه من طريق الأعمش عن أبي إسحاق عن عبد الرحمن بن يزيد النخعي قال : كان عبد الله بن مسعود يحك المعوذتين من مصاحفه ، ويقول : إنهما ليستا من القرآن ، أو من كتاب الله تعالى .
عمدة القاري، العيني، ج 20 ص 11
ب) در مقابل این عقیده، امامان شیعه ایستادگی کرده و رای ابن مسعود را باطل اعلام نمودند.
از جمله وقتی از امام صادق (علیه السلام) سوال شد که آیا معوذتین جزء قرآن است؟ فرمود: بلی آن دو از قرآن است. جالب این که سوال کننده مجددا می گوید: این دو سوره در قرائت و مصحف ابن مسعود نیست. حضرت می فرماید: ابن مسعود اشتباه کرده یا دروغ گفته است، آن دو جزء قرآن است. مرد دوباره می پرسد: پس آیا ای پسر رسول خدا من آن دو را در قرآن بخوانم؟ می فرماید: بله.
عن أبي عبد الله الصادق عليه السلام انه سئل عن المعوذتين أهما من القرآن فقال الصادق عليه السلام نعم هما من القرآن فقال الرجل انهما ليستا من القرآن في قراءة بن مسعود ولا في مصحفه فقال أبو عبد الله عليه السلام أخطأ ابن مسعود أو قال كذب ابن مسعود هما من القرآن قال الرجل فاقرأ بهما يا بن رسول الله في المكتوبة قال نعم .
طب الأئمة، ابن سابور الزيات، ص 114
بحار الأنوار، العلامة المجلسي، ج 60 ص 24 + ج 82 ص 62 + ج 89 ص 365 + ج 92 ص 126
ج) اما درباره ی عبارتی که در کتاب فقه الرضا منسوب به امام رضا (علیه السلام) آمده، باید گفت:
اولا این روایت مغایر قرآن موجود و نیز روایات دیگری است که یکی از آن ها ذکر شد.
ثانیا علامه مجلسی در شرح این حدیث از قول شهید اول (ذكرى الشيعة في أحكام الشريعة، ج 3 ص 357) نقل می کند:
علمای ما و اهل سنت اجماع دارند که معوذتین جزء قرآن عزیز است، و همچنین جایز است که در نماز واجب و مستحبی خوانده شود. این سخن ابن مسعود است، اما اجماع خاص و عام (=شیعه و سنّی) بر خلاف آن است.
قال في الذكرى : أجمع علماؤنا وأكثر العامة على أن المعوذتين بكسر الواو من القرآن العزيز ، وأنه يجوز القراءة بهما في فرض الصلاة ونفلها ، وعن ابن مسعود أنهما ليستا من القرآن ، وإنما أنزلتا لتعويذ الحسن والحسين عليهما السلام وخلافه انقرض ، واستقر الاجماع الان من الخاصة والعامة على ذلك ، انتهى .
بحار الأنوار، العلامة المجلسي، ج 82 ص 42
ثالثا صحت انتساب این کتاب به امام اصلا ثابت نیست. و برخى اين كتاب را تاليف امام رضا عليه السلام نمى دانند، بزرگانى مانند: شيخ حر عاملى، سيد خوانسارى، پدر سيد جليل سيد حسين قزوينى، وحيد بهبهانى و سيد حسن صدر و اينگونه استدلال مى كنند:
1 – اگر اين كتاب به امام رضا عليه السلام تعلق داشت، چرا هزار سال از آن خبرى نبود و چهار امام بعد از امام رضا عليه السلام نيز به آن اشاره اى نداشته اند؟ در غير اين صورت در ميان اصحاب و علما مشهور مى شد و حداقل نام آن را در كتب روايى خود مىآوردند.
2 – در اين كتاب كلماتى آمده كه بعيد است از امام عليه السلام باشد مانند: «من روايت مى كنم» يا «روايت شده است» يا «روايت مى كند» يا «ما روايت مى كنيم» و اين شكل بيان از سياق كلمات امامان معصوم عليهم السلام نيست.
3 – در بعضى از قسمت هاى كتاب آمده است: «صفوان بن يحيى و فضالة بن أيوب جميعا عن العلاء بن رزين عن محمد بن مسلم عن أحدهما» حال آن كه نام روات را اين گونه آوردن مناسب كتابهاى روايى ياران ائمه است نه خود ائمه عليهم السلام؛ لذا احتمال دارد اين كتاب تاليف يكى از اصحاب امام رضا عليه السلام بوده باشد.
4 – اگر اين كتاب نوشته امام رضا عليه السلام باشد، بايد حتما على بن بابويه – پدر صدوق – و يا خود شيخ صدوق در كتاب «عيون أخبار الرضا» به آن اشاره مى كرد.
5 – در اين كتاب احكامى آمده كه مخالف صريح مذهب است مانند: «به جاى مسح پا مى توان پا را شست» و اين كه «اگر پوست ميته را دباغى كنيم، مى توانيم با آن نماز بخوانيم» و اينكه «اگر در ظرف آب خمر بريزد مى توان با آن وضو گرفت» و «در نكاح حضور شاهد لازم است» و يا اين كه «سوره قل أعوذ برب الناس و قل أعوذ برب الفلق جزو قرآن نيست.»
بدین ترتیب شبهه مرتفع می گردد.
بی نامش آغاز نکنم
الف) در میان اهل سنت به ثبوت رسیده است که عبد الله بن مسعود یکی از صحابه ی بزرگ رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) و از قاریان عظیم قرآن در عهد نبوی، گوینده ی این سخن بود که دو سوره ی تعویذ یعنی معوذتین، جزء قرآن نیست و این دو سوره را از مصحف خویش پاک کرده بود.
أخرج عبد الله بن أحمد في زيادات المسند والطبراني وابن مردويه من طريق الأعمش عن أبي إسحاق عن عبد الرحمن بن يزيد النخعي قال : كان عبد الله بن مسعود يحك المعوذتين من مصاحفه ، ويقول : إنهما ليستا من القرآن ، أو من كتاب الله تعالى .
عمدة القاري، العيني، ج 20 ص 11
ب) در مقابل این عقیده، امامان شیعه ایستادگی کرده و رای ابن مسعود را باطل اعلام نمودند.
از جمله وقتی از امام صادق (علیه السلام) سوال شد که آیا معوذتین جزء قرآن است؟ فرمود: بلی آن دو از قرآن است. جالب این که سوال کننده مجددا می گوید: این دو سوره در قرائت و مصحف ابن مسعود نیست. حضرت می فرماید: ابن مسعود اشتباه کرده یا دروغ گفته است، آن دو جزء قرآن است. مرد دوباره می پرسد: پس آیا ای پسر رسول خدا من آن دو را در قرآن بخوانم؟ می فرماید: بله.
عن أبي عبد الله الصادق عليه السلام انه سئل عن المعوذتين أهما من القرآن فقال الصادق عليه السلام نعم هما من القرآن فقال الرجل انهما ليستا من القرآن في قراءة بن مسعود ولا في مصحفه فقال أبو عبد الله عليه السلام أخطأ ابن مسعود أو قال كذب ابن مسعود هما من القرآن قال الرجل فاقرأ بهما يا بن رسول الله في المكتوبة قال نعم .
طب الأئمة، ابن سابور الزيات، ص 114
بحار الأنوار، العلامة المجلسي، ج 60 ص 24 + ج 82 ص 62 + ج 89 ص 365 + ج 92 ص 126
ج) اما درباره ی عبارتی که در کتاب فقه الرضا منسوب به امام رضا (علیه السلام) آمده، باید گفت:
اولا این روایت مغایر قرآن موجود و نیز روایات دیگری است که یکی از آن ها ذکر شد.
ثانیا علامه مجلسی در شرح این حدیث از قول شهید اول (ذكرى الشيعة في أحكام الشريعة، ج 3 ص 357) نقل می کند:
علمای ما و اهل سنت اجماع دارند که معوذتین جزء قرآن عزیز است، و همچنین جایز است که در نماز واجب و مستحبی خوانده شود. این سخن ابن مسعود است، اما اجماع خاص و عام (=شیعه و سنّی) بر خلاف آن است.
قال في الذكرى : أجمع علماؤنا وأكثر العامة على أن المعوذتين بكسر الواو من القرآن العزيز ، وأنه يجوز القراءة بهما في فرض الصلاة ونفلها ، وعن ابن مسعود أنهما ليستا من القرآن ، وإنما أنزلتا لتعويذ الحسن والحسين عليهما السلام وخلافه انقرض ، واستقر الاجماع الان من الخاصة والعامة على ذلك ، انتهى .
بحار الأنوار، العلامة المجلسي، ج 82 ص 42
ثالثا صحت انتساب این کتاب به امام اصلا ثابت نیست. و برخى اين كتاب را تاليف امام رضا عليه السلام نمى دانند، بزرگانى مانند: شيخ حر عاملى، سيد خوانسارى، پدر سيد جليل سيد حسين قزوينى، وحيد بهبهانى و سيد حسن صدر و اينگونه استدلال مى كنند:
1 – اگر اين كتاب به امام رضا عليه السلام تعلق داشت، چرا هزار سال از آن خبرى نبود و چهار امام بعد از امام رضا عليه السلام نيز به آن اشاره اى نداشته اند؟ در غير اين صورت در ميان اصحاب و علما مشهور مى شد و حداقل نام آن را در كتب روايى خود مىآوردند.
2 – در اين كتاب كلماتى آمده كه بعيد است از امام عليه السلام باشد مانند: «من روايت مى كنم» يا «روايت شده است» يا «روايت مى كند» يا «ما روايت مى كنيم» و اين شكل بيان از سياق كلمات امامان معصوم عليهم السلام نيست.
3 – در بعضى از قسمت هاى كتاب آمده است: «صفوان بن يحيى و فضالة بن أيوب جميعا عن العلاء بن رزين عن محمد بن مسلم عن أحدهما» حال آن كه نام روات را اين گونه آوردن مناسب كتابهاى روايى ياران ائمه است نه خود ائمه عليهم السلام؛ لذا احتمال دارد اين كتاب تاليف يكى از اصحاب امام رضا عليه السلام بوده باشد.
4 – اگر اين كتاب نوشته امام رضا عليه السلام باشد، بايد حتما على بن بابويه – پدر صدوق – و يا خود شيخ صدوق در كتاب «عيون أخبار الرضا» به آن اشاره مى كرد.
5 – در اين كتاب احكامى آمده كه مخالف صريح مذهب است مانند: «به جاى مسح پا مى توان پا را شست» و اين كه «اگر پوست ميته را دباغى كنيم، مى توانيم با آن نماز بخوانيم» و اينكه «اگر در ظرف آب خمر بريزد مى توان با آن وضو گرفت» و «در نكاح حضور شاهد لازم است» و يا اين كه «سوره قل أعوذ برب الناس و قل أعوذ برب الفلق جزو قرآن نيست.»
بدین ترتیب شبهه مرتفع می گردد.