Home › انجمن ها › گفتگوی ازاد › اصحاب ائمه شیعیان از نصوص خبر نداشتند
این جستار شامل 0 پاسخ ، و دارای 0 کاربر است ، و آخرین بار توسط مــــبارز جــوان در 10 سال، 1 ماه پیش بروز شده است.
-
نویسندهنوشته ها
-
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #1958اگر این احادیث که اسما و نام ائمه 12گانه شیعه بطور نص صریح وارد شده کذبی پیش نیست با شواهد و تاریخی این ثابت می شود هیچ نص صریحی وارد نشده واگر وجود داشت پس چرا بسیاری ازیاران خواص امام از امام بعدی بی خبر بودن البته تعداد این اصحاب زیاد است و نمیتوانیم اسم همه انان را در این مقاله کوچک جا داد و ما فقط اسم چندتا از انان را ذکر می کنیم بلکه تلنگری باشدبرای محقیقین تشیع؛ابی حمزة ثمالی ثابت بن دینار(أبی صفیه است که درکتاب رجالی تشیع از اصحاب خواص حضرت سجاد و باقر و صادق وکاظم بوده است واین چهارامام را درک کرده است؛ابوحمزة فی زمان مثل سلمان فی زمانه کلقمان فی زمانه؛او در زمان خودبه منزله سلمان فارسی ولقمان حکیم بود در کتاب خرائج رواندی ص222وبحارالنوار ج12ص136امده است امام بعد از امام صادق رانمیشناخته چون وفات حضرت صادق را از اعرابی شنید ناله ای زد و دست به زمین کوبیدو انگاه از اعرابی پرسید آیا شنیدی وصیتی کرده باشد اعرابی گفت او به فرزندش عبدالله و فرزند دیگرش موسی و به منصور دوانیقی وصیت کرده آنگاه ابو حمز گفت الحمد لله الذی لم یضلنا اما نص تراشان خواسته اند از همین ابو حمزه و پسرش حدیثی برای نص ائمه اثنی عشد بتراشند وحدیث علی بن ابی حمزة البطائنی
ملعون را به ابی حمزه ثمالی نسبت داداند کذب است ابوجعفر محمدبن علی الاحول معروف به مومن الطاق که مخالفانش او را شیطان الطاق می گفتند ومباحثات ومناظراتی با ابوحنیفه به او نسبت داده اند ازاصحاب خاص حضرت زین العابدین و امام باقر وصادق وکاظم رض است ودرکتب رجال همه از او به نیکی یاد کرده اند و او همان است که با زیدبن الحسین رض درباره امام منصوص بحث میکند وبرخلاف زید معتقد است که امامان منصوص ازجانب خداهستند این شخص با این همه فضیلت و ارادت نستب به خاندان رسالت.امام پس ازخود رانمیشناخته چنانکه در رجال کشی ص۲۳۹ودر خرائج رواندی ص۲۰۳ودر إثبات الوصیة مسعودی ص ۱۹۱و بصائر الدرجات امده است عن هشام بن سالم قال کنا باالمدینة بعدوفات أبی عبدالله ع أنا وصاحب الطاق والناس مجتمعون علی عبدالله بن جعفر أنه صاحب الامر بعد أبیه.فدخلنا علیه انا وصاحب الطاق والناس عنده وذالک انهم رووا عن ابی عبدالله أنه قال إن الامرفی الکبیر.مالم تکن به عاهة فدخلنا علیه نساله عما کنا تجب؟فقال فی مائتین خمسة.فقلناففی مائة؟فقال.درهمان و نصف.فقلنا.والله ماتقول المرجئة هذا.قال فرفع یده إلی السماء فقال و الله ما ادری ماتقول المرجة .قال فخرجنا من عنده ضلالا.لا ندری إلی این نتوجه أنا ابوجعفر الاحول.فقعدنا فی بعض ازقة المدینة باکین حیاری لاندری إلی این نتوجه ولامن نقصد؟ونقول إلی المرجئة.الی القدریة.الی الزیدیة.الی المعتزلة إلی الخوارج.ترجمه. هشامن بن سالم گفت.پس از وفات حضرت صادق من وابوجعفر ألاحول مؤمن الطاق در مدینه بودیم ومردم درپیرا موس.عبدالله بن جعفر.اجدماع کرده بودند بدین عنوان که وی امام بعداز پدرش می باشدمن ومومن الطاق بر او وارد شدیم از ان جهت که مردم از چضرت صادق روایت اورده بودندچنانکه درپسربزرگتر عیبی نباشدامر امامت با اوست مسائلی را پرسیدیم که از پدرش می پرسیدیم از جمله این که زکات درچه قدر واجب می شود؟عبدالله گفت در هر دویست درهم پنج درهم.گفتیم درصددرهم چ قدر؟گفت دو درهم و نیم.گفتیم در صددرهم چه قدر؟گفت دو درهم و نیم.گفتیم به خدا سوگند مرجئه هم جنین چیزی را نمی گویند(عبدالله متهم بودکه درمذهب از مرجئه است)پس عبدالله دست خود رابه طرف اسمان بلندوکردوگفت به خدا سوگند من نمی دانم مرجئه چه می گویند.پس از نزد او حیران وسرگردان بیرون اومدیم و نمی دانستیم به کجا روی آوریم و من ابوجعفر احول درگوشه ای از کوچه ها نشسته بودیم و نمی دانستیم که چه کسی را قصد کنیم و به کجا روی اوریم وباخود می گفتیم به مرجئه روی اوریم یابه قدریه؟یا به زیدیه؟یا بد معتزله؟یا به خوارج پس اگر شخصی چون مومن الطاق و هشام بن سالم ندانندامام بعد ازامام موجود کیست.مسلمأ از چنین احادیث منصوصه خبری نبوده وگرنه چرا اشخاصی که تقرب بسیار به ائمه داشته اند.حیران و سرگردان باشد؟درحالی که اگر واقعأ نصی وجود می داشت قطعأ آندو و امثالشان قبل از دیگران باخبر می شدندوائمه.نصوص شرع را لاأقل از انان پنهان نمی کردند.جناب هشام بن سالم که جاعلین جاهل یکی از احادیث مهم نصیه را از زبان او ساخته و به او نستت دادند.
یکی دیگر از معروف و از خواص ائمه ع جناب(زراره بن أعین )است
وی که درمیان اصحاب ازخاصان وخالصان است چنانکه در رجال نجاشی ص۲۰۷وسایر کتب رجال از جمیل بن دراج.منقول استسمعت أبا عبداله یقول.أوتاد الأرض وأعلام الدین أربعة. محمدبن مسگم و یزیدبن معاویة ولیث البختری و زرارة بن أعین”أوتاد زمین وبزرگان دین چهار نفرند.محمدبن مسلم و یزیدبن معاویة و لیث البختری و زراره بن أعین و نیز درهمان کتاب ص ۲۰۸عن أبی عبدالله أنه قال:اربعة أحب الناس إلی أحیاوامواتا.بریدالعجلی وزرارة و محمدبن مسلم و الاحول”درمیان زندگان ومردگان چهارتن برایم از دیگران محبوب ترند بریدالعجلی و زراره ومحمدبن مسلم و مومن الطاق وباز در همین کتاب امده است”بشر المخبتین بالجنة یزیدبن معاویة و أبوبصیر لیث البختری و محمدبن مسلم و زرارة.اربعة نجباء أمنا الله علی حلاله وحرامه.لولا هولاء لانقطعت أثارالنبوة”بشارت باد برفروتنان از جمله یزیدبن معاویه ولیث البختری ومحمدبن مسلم وزراره که چهارتن نجیب و امین خداوند در امورحلال و حرامند.اگر اینان نبودند اثار نبوت قطع می شد اما با این حال در رجال کشی ص۱۳۷ازعلی بن یقطین روایت شده است که گفت همینکه صادق وفات یافت.مردم قائل به امامت عبدالله بن جعفر شدند واختلاف در این باره واقع شده است عده ای به امامت حضرت کاظم قائل شدند وزراره پسرخود عبیده را خواند وگفت پسرمردم در این امر اختلاف کرده اند انان که قائل به امامت عبدالله هستند از ان روست که امامت در فرزندبزرگ است.توراحلة خود را اماده کن و محکم ومدینه بروتاخبرصحیح را برایم بیاوری .عبید راحله خود را ا ماده کرد و به مدینه رفت و زراره مریض شد و همینکه وفات او در رسید از عبید پرسید.گفتندهنوز نیامده انگاه زراره قران خواست وگفت”الهم إنی مصدق بما جاء تبک محمد فیما انزلة علیه و بینة لنا علی لسانه و إنی مصدق بما أنزلت علیه فی هذا لجماع و إن عقیدتی و دینی الذی یأتینی به عبید ابنی.وما بینة فی کتابک فإن أمتنی قبل هذا فهذه شهادتی علی نفسی وإقراری بما یأتی به عبید ابنی و أنت الشهید علی بذالک”پروردگارا همانا من انچه که به او نازل وبا زبان او فرمودی
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #11534سمعت أبا عبداله یقول.أوتاد الأرض وأعلام الدین أربعة. محمدبن مسگم و یزیدبن معاویة ولیث البختری و زرارة بن أعین”أوتاد زمین وبزرگان دین چهار نفرند.محمدبن مسلم و یزیدبن معاویة و لیث البختری و زراره بن أعین و نیز درهمان کتاب ص ۲۰۸عن أبی عبدالله أنه قال:اربعة أحب الناس إلی أحیاوامواتا.بریدالعجلی وزرارة و محمدبن مسلم و الاحول”درمیان زندگان ومردگان چهارتن برایم از دیگران محبوب ترند بریدالعجلی و زراره ومحمدبن مسلم و مومن الطاق وباز در همین کتاب امده است”بشر المخبتین بالجنة یزیدبن معاویة و أبوبصیر لیث البختری و محمدبن مسلم و زرارة.اربعة نجباء أمنا الله علی حلاله وحرامه.لولا هولاء لانقطعت أثارالنبوة”بشارت باد برفروتنان از جمله یزیدبن معاویه ولیث البختری ومحمدبن مسلم وزراره که چهارتن نجیب و امین خداوند در امورحلال و حرامند.اگر اینان نبودند اثار نبوت قطع می شد اما با این حال در رجال کشی ص۱۳۷ازعلی بن یقطین روایت شده است که گفت همینکه صادق وفات یافت.مردم قائل به امامت عبدالله بن جعفر شدند واختلاف در این باره واقع شده است عده ای به امامت حضرت کاظم قائل شدند وزراره پسرخود عبیده را خواند وگفت پسرمردم در این امر اختلاف کرده اند انان که قائل به امامت عبدالله هستند از ان روست که امامت در فرزندبزرگ است.توراحلة خود را اماده کن و محکم ومدینه بروتاخبرصحیح را برایم بیاوری .عبید راحله خود را ا ماده کرد و به مدینه رفت و زراره مریض شد و همینکه وفات او در رسید از عبید پرسید.گفتندهنوز نیامده انگاه زراره قران خواست وگفت”الهم إنی مصدق بما جاء تبک محمد فیما انزلة علیه و بینة لنا علی لسانه و إنی مصدق بما أنزلت علیه فی هذا لجماع و إن عقیدتی و دینی الذی یأتینی به عبید ابنی.وما بینة فی کتابک فإن أمتنی قبل هذا فهذه شهادتی علی نفسی وإقراری بما یأتی به عبید ابنی و أنت الشهید علی بذالک”پروردگارا همانا من انچه که به او نازل وبا زبان او فرمودی و انچه درکتاب جامع قران بر او نازل فرمودی تصدیق میکنم و عقیده و دینم همان است که عبیدپسرم برایم می اورد و انچه که در کتابت بیان فرموده ای .پس اگر مراقبل از ان بمیرانی.شهادت من در مورد خودم همین استشنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #11535, و انچه پسر م بیاورد أقرار دارم و تو خود در این موردبر من گواهی.ودرهمین صحفه۱۳۹همین کتاب ازطریقی دیگر حیرت زراره در امر امامت با این عبارت اورده .عن نصربن شعیب عن عمة زراره قالت.لما وقع زراره واشتد به. قال:ناولینی المصحف فناولته و فتحته فوضعته علی صدره وأخذه منی ثم قال.یاعمة اشهدی ان لیسی لی إمام غیرهذالکتاب^عمة زراره می گوید همینکه حالت احتضار بر زراره رخ داد گفت ان مصحف رابه من بده.من ان را اورده و باز کرده وبر سینه او نهادم قران را از من گرفت وگفت;ای ع مه گواه باش که برای ک من امامی غیر از این کتاب نیست.اگر احادیث نص انقدر فراوان بودحتی ابوهریره ومعاویه وابوبکروعمرو اسحق بن عمارو جابر و صدها نفر دیگر از ان خبر نداشتند چرا به گوش زراره که تمام اینان به امام مقربتربود نرسیدکه او ناچار شد فرزندخود را برای تحقیق ازکوفه به مدینه بفرستدواخر هم امام زمان خود رانشناخته وبمیرد. همچنین کتاب رجال کشی ص۲۴۱ضمن تحیر هشام بن سالم داستان حیرث.مفضم بن عمرو”وابو بصیر.که از خواص اصحاب حضرت صادق ع بودند وامام پس ازان حضرت زا نمی شناختند وباراهنمایی.هشام بن سالم به امادمت حضرت موسی بن جعفر ع هدایت شدند اورده است که درحالی که اصول کافی از شانزده حدیثی که در نص امامت موسی بن جعفربعد از صادق اورده است دوحدیث ان حدیث چهارم و هشتم ازهمین مفضل بن عمرو است یکی دیگر از متحیرن ,شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #11536, و انچه پسر م بیاورد أقرار دارم و تو خود در این موردبر من گواهی.ودرهمین صحفه۱۳۹همین کتاب ازطریقی دیگر حیرت زراره در امر امامت با این عبارت اورده .عن نصربن شعیب عن عمة زراره قالت.لما وقع زراره واشتد به. قال:ناولینی المصحف فناولته و فتحته فوضعته علی صدره وأخذه منی ثم قال.یاعمة اشهدی ان لیسی لی إمام غیرهذالکتاب^عمة زراره می گوید همینکه حالت احتضار بر زراره رخ داد گفت ان مصحف رابه من بده.من ان را اورده و باز کرده وبر سینه او نهادم قران را از من گرفت وگفت;ای ع مه گواه باش که برای ک من امامی غیر از این کتاب نیست.اگر احادیث نص انقدر فراوان بودحتی ابوهریره ومعاویه وابوبکروعمرو اسحق بن عمارو جابر و صدها نفر دیگر از ان خبر نداشتند چرا به گوش زراره که تمام اینان به امام مقربتربود نرسیدکه او ناچار شد فرزندخود را برای تحقیق ازکوفه به مدینه بفرستدواخر هم امام زمان خود رانشناخته وبمیرد. همچنین کتاب رجال کشی ص۲۴۱ضمن تحیر هشام بن سالم داستان حیرث.مفضم بن عمرو”وابو بصیر.که از خواص اصحاب حضرت صادق ع بودند وامام پس ازان حضرت زا نمی شناختند وباراهنمایی.هشام بن سالم به امادمت حضرت موسی بن جعفر ع هدایت شدند اورده است که درحالی که اصول کافی از شانزده حدیثی که در نص امامت موسی بن جعفربعد از صادق اورده است دوحدیث ان حدیث چهارم و هشتم ازهمین مفضل بن عمرو است یکی دیگر از متحیرن , -
نویسندهنوشته ها
شما برای پاسخ به این جستار باید وارد تارنما شوید.