Home › انجمن ها › گفتگوی ازاد › اشنایی با نظرات ابن تیمیه
این جستار شامل 0 پاسخ ، و دارای 0 کاربر است ، و آخرین بار توسط غزوه 2 در 10 سال، 1 ماه پیش بروز شده است.
-
نویسندهنوشته ها
-
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #19331»»»»»و علي جنگيد تا از او اطاعت کنند و بتواند در جان و مال مردم تصرف کند ؛ پس چگونه اين را جنگ براي دين قرار مي دهيد ؟منهاج السنّة ، ج 8 ، ص 330…….2»»»»در فاطمه شعبه اى از نفاق وجود داشت. منهاج السنة ، ج 4 ، ص 245……..3»»»»»و در قيام (حسين) ، نه مصلحت دين بود و نه مصلحت دنيا ؛ بلکه اين ظالمين سرکش بر ضد نوه رسول خدا قدرت پيدا کردند تا اين که او را مظلوم و شهيد کردند ؛ و در قيام او و کشته شدن او آن قدر فساد بود که اگر در شهر خود نشسته بود آن قدر فساد نمي شد !!!!منهاج السنة ، ج4 ، ص 530……4»»»»»ان بنى اميه ليسوا باعظم جرما من بنى اسرائيل: فمعاويه حين أمر بسُمّ الحسن فهو من باب قتال بعضهم .
منهاج السنة ، ج 2 ، ص225 .
گناه بني اميه بيشتر از گناه بني اسرائيل نيست !: پس معاويه هنگامي که دستور مسموم کردن حسن را داد ، اين مانند بعضي از جنگ هاي ايشان بود .5»»»»ابن تيميه مى گويد: از حماقت هاى شيعه آن است كه نه تنها عدد ده را به كار نمى برند، بلكه كارهاى مرتبط با ده را نيز انجام نمى دهند، حتّى ساختمان داراى ده ستون يا ده گوشه هرگز نمى سازند، و دليل آن اين است كه از عشره مبشَّره (ده نفرى كه به آنها مژده بهشت داده شده است) به جز على بن ابى طالب تنفّر داشته و نسبت به آنها دشمنى ميورزند. منهاج السنّة ۱:۹………6»»»»خداوند خبر داده است: «مسلّماً کسانى که ایمان آورده و کارهاى شایسته انجام دادهاند، خداوند رحمان محبّتى براى آنان در دلها قرار مىدهد!» و روشن است که خداوند محبت صحابه را در دل هر مسلمانى قرار داده است؛ به ویژه خلفا و به ویژه ابوبکر و عمر؛ چرا که تمام صحابه و تابعین این دو نفر را دوست داشتند و (آن زمان) بهترین قرنها بود. اما در باره على این چنین نبود؛ زیرا بسیارى از صحابه و تابعین بغض على را در دل داشتند، او را فحش و ناسزا گفته و با او مىجنگیدند.
منهاج السنة النبویة ،ج 7 ص 137 – 138شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #10978.شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #10979.شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #10980با سلام .با توجه به سابقه فریب کاری شما اگر ریگی در کفش نمی داشتی متن کامل عربی را میگذاشتی تا بررسی شود .
اگر راست می گویی و دروغ گو و کذاب نیستی متن کامل عربی هر کدام را بدون قیچی کردن و جداگانه بگذار تا پاسخ دهم .
و هر فردی می تواند از یک گفتار چند خطی یک عالم دین ، یک قسمت چند جمله ای را بردارد و آن عالم را مرتد وکافر نشان دهد .
امروز اکثر مردم با سواد بوده و به تکنولوژی روز دسترسی دارند و این فریب کاری های شما به درد پا منبری های شما می خورد .
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #10987(اگر راست می گویی و دروغ گو و کذاب نیستی متن کامل عربی هر کدام را بدون قیچی کردن و جداگانه بگذار تا پاسخ دهم .) کی به کی میگه کذاب شما تو مطلب قبلی به من گفتی اخوند.من قسم میخورم اخوند نیستم و از دین خدا خارج و به کفر وارد شده باشم اگر دروغ گفته باشم. حالا شما حاضری یک قسم معمولی بخوری که من اخوندم. تا دروغگو و راستگو کاملا مشخص.شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #109881.
ومعلوم أن الله قد جعل للصحابة مودة في قلب كل مسلم لا سيما الخلفاء رضي الله عنهم لا سيما أبو بكر و عمر فان عأمةالصحابة و التابعين كانوا يودونهما و كانوا خيرالقرون
ولم يكن كذلك علي ،فان كثيرا من الصحابة والتابعين كانوا يبغضونه ويسبونه ويقاتلونه.منهاج السنةالنبوية، الجزء 7، صفحة 137 – 138
2.ولم يكن في الخروج لا مصلحة دين ولا مصلحة دنيا بل تمكن أولئك الظلمة الطغاة من سبط رسول الله صلى الله عليه وسلم حتى قتلوه مظلوما شهيدا وكان في خروجه وقتله من الفساد ما لم يكن حصل لو قعد في بلده فإن ما قصده من تحصيل الخير ودفع الشر لم يحصل منه شيء بل زاد الشر بخروجه وقتله ونقص الخير بذلك وصار ذلك سببا لشر عظيم وكان قتل الحسين مما أوجب الفتن كما كان قتل عثمان مما أوجب الفتن
وهذا كله مما يبين أن ما أمر به النبي صلى الله عليه وسلم من الصبر على جور الأئمة وترك قتلاهم والخروج عليهم هو أصلح الأمور للعباد في المعاش والمعاد وأن من خالف ذلك متعمدا أو مخطئا لم يحصل بفعله صلاح بل فساد
منهاج السنة ، ج4 ، ص 530شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #10989فَالْمُنَزِّهُونَ لِعُثْمَانَ الْقَادِحُونَ فِي عَلِيٍّ أَعْظَمُ وَأَدْيَنُ وَأَفْضَلُ مِنَ الْمُنَزِّهِينَ لِعَلِيٍّ الْقَادِحِينَ فِي عُثْمَانَ، كَالزَّيْدِيَّةِ مَثَلًا.فَمَعْلُومٌ أَنَّ الَّذِينَ قَاتَلُوهُ وَلَعَنُوهُ وَذَمُّوهُ مِنَ الصَّحَابَةِ وَالتَّابِعِينَ وَغَيْرِهِمْ هُمْ أَعْلَمُ وَأَدْيَنُ مِنَ الَّذِينَ يَتَوَلَّوْنَهُ وَيَلْعَنُونَ عُثْمَانَ.
كسانى كه عثمان را بىگناه مىدانستند و به على اشكال مىگرفتند، بزرگتر و متدينتر از كسانى بودند كه على را بىگناه مىدانستند و به عثمان اشكال مىگرفتند؛ همانند زيديه.
پس روشن است، كسانى از صحابه و تابعين و ديگرانى كه با على جنگيدند، او را لعن كردند، از او بدگويى كردند، آنها عالمتر و متدينتر از كسانى بودند كه على را دوست داشتند و عثمان را لعن مىكردند.
منهاج السنة النبوية ج 5، ص10
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #10990حدثنا عبد اللَّهِ حدثني أَبِى ثنا يحيى بن أَبِى بُكَيْرٍ قال ثنا إِسْرَائِيلُ عن أَبِى إِسْحَاقَ عن عبد اللَّهِ الجدلي قال دَخَلْتُ على أُمِّ سَلَمَةَ فقالت لي أَيُسَبُّ رسول اللَّهِ (ص) فِيكُمْ قلت مَعَاذَ اللَّهِ أو سُبْحَانَ اللَّهِ أو كَلِمَةً نَحْوَهَا قالت سمعت رَسُولَ اللَّهِ (ص) يقول من سَبَّ عَلِياًّ فَقَدْ سبني.عبد الله جدلى مى گويد: بر ام سلمه وارد شدم، به من فرمود: آيا كسى در ميان شما هست كه پيامبر خدا صلى الله عليه وآله را سبّ كند ؟ گفتم: پناه بر خدا… فرمود: از رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم شنيدم كه فرمود: هر كس على (عليه السلام) را سب كند، به درستى كه مرا سبّ كرده است.
الشيباني، ابوعبد الله أحمد بن حنبل (متوفاى241هـ)، مسند أحمد بن حنبل، ج 6، ص323، ح26791، ناشر: مؤسسة قرطبة – مصر؛
النسائي، ابوعبد الرحمن أحمد بن شعيب بن علي (متوفاى303 هـ)، خصائص اميرمؤمنان علي بن أبي طالب، ج 1، ص111، ح91، تحقيق: أحمد ميرين البلوشي، ناشر: مكتبة المعلا – الكويت الطبعة: الأولى، 1406 هـ؛
حاكم نيشابورى بعد از حديث مىگويد:
هذا حديث صحيح الإسناد ولم يخرجاه
سند اين حديث صحيح است؛ ولى بخارى و مسلم آن را نياوردهاند.
الحاكم النيسابوري، ابو عبدالله محمد بن عبدالله (متوفاى 405 هـ)، المستدرك علي الصحيحين، ج 3، ص130، ح 4615، تحقيق: مصطفي عبد القادر عطا، ناشر: دار الكتب العلمية – بيروت الطبعة: الأولى، 1411هـ – 1990م.
و هيثمى نيز مىگويد:
رواه أحمد ورجاله رجال الصحيح غير أبى عبد الله الجدلي وهو ثقة.
احمد آن را نقل كرده و راويان آن، راويان صحيح بخارى هستند، غير از أبى عبد الله الجدلى كه او مورد اعتماد است.
الهيثمي، ابوالحسن نور الدين علي بن أبي بكر (متوفاى 807 هـ)، مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، ج 9، ص130، ناشر: دار الريان للتراث/ دار الكتاب العربي – القاهرة، بيروت – 1407هـ.
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #10991الثالث أن يقال لو ثبت انه قاله فمجرد قول أبي سعيد قول واحد من الصحابة و قول الصاحب إذا خالفه صاحب آخر ليس بحجة باتفاق أهل العلم وقد علم قدح كثير من الصحابة في علي.سوم: حتى اگر پذيرفته شود كه اين روايت ثابت است، اما مجرد سخن ابو سعيد خدرى كه يكى از اصحاب است اگر صحابه ديگرى با او مخالفت كرده باشد، به اتفاق اهل علم حجت نيست، و روشن است كه بسيارى از صحابه به على بدگويى كردهاند.
منهاج السنة النبوية ج 7، ص146
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #10992باز جای شکرش اینکه به عربی رضایت دادی نگفتی این مطالب را از قران بیار!!!بعدش میگفتی ما اهل سنت واقعی دین خود را از قران و سنتی که مخالف قران نباشد میگیریم و مغلطه نکن (این دفعه درست نوشتم؟؟؟)البته احتملا دوباره این جملات را تکرار میکنی.حتما حدیث عبدالله جدلی ضعیف ،احتمالا البانی تضعیفش کرده.البته ابن تیمیه تنها نظرش بین این نظرات درسته همینه که گفته صحابه (رضی الله عنه!!!) علی را سب میکردند (و طبیعتا منافق هستند).البته شانس اورده زنده نیست یا به جرم توهین به صحابه منفجرش میکرند تازه کفرش دو برابر چون اعتقاد داشته مرده ها میشنود،وای وای وای.شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #10993من حماقات الشيعة انهم يكرهون التكلم بلفظ العشرة أو فعل شئ يكون عشرة حتى في البناء لايبنون على عشرة أعمدة ولابعشرة جذوع ونحو ذلك، لبغضهم العشرة المبشرة إلا علي بن أبي طالب، ومن العجب انهم يوالون لفظ التسعة وهم يبغضون التسعة من العشرة. ج 1 ص 9……..میشه 10 تا!!!عالم یا بنا و معمار شیعه نام ببری که این اعتقاد را دارند که نباید ساختمان 10 تا ستون داشته باشه:))))))))))))شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #10994راستی اینکه گفتی علی اگر علم غیب داشت پالایشگاه میساخت مگر حسود بود فاید علم خود را از دیگران دریغ کنه را به دوستام گفتم کلی خندیدند.فقط یک سوال پرسیدند من نتونستم جواب بدم گفتند خدا که علم غیب داره چرا پالایشگاه نساخت مگر حسود بود که مردم از علمش بهره ببرندالبته باید قبلش خدا نفت را کشف میکرد:))))من هم گفتم میرم از عبدالله میپرسم و پاسخ دندان شکنی به شما میدهم تا به نور وهابیت هدایت شوید!!! میدونم الان چون جواب نداری میگی مغلطه نکن یا میگی موضوع این نیست ولی ما توی قران و حدیثی که مخالف قران نباشه نداریم که در زیر این مطلب درباره مطلب دیگری صحبت نکنیم،مبحث هم که مبحث مهمی لطفا جواب این دوستان گمراه من را بده تا به توحید هدایت شوند!!!!:)))))شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #11013نوشته اید: علي جنگيد تا از او اطاعت کنند و بتواند در جان و مال مردم تصرف کند ؛ پس چگونه اين را جنگ براي دين قرار مي دهيد ؟منهاج السنّة ، ج 8 ، ص 330…….2
پاسخ:http://www.kalemeh.tv/forum/printthread.php?tid=2036
نوشته اید:در فاطمه شعبه اى از نفاق وجود داشت. منهاج السنة ، ج 4 ، ص 245……..3
پاسخ:جناب اگر نمیدانی بدان جواب این شبهه بار ها داده شده است در تاپیک شبهه روافض صحابه و نفاق از کتب اهل سنت بلا نسبت شما فقط نادان ها این شبهه را دوباره مطرح می کنند
نوشته اید:و در قيام (حسين) ، نه مصلحت دين بود و نه مصلحت دنيا
پاسخ:طبق عقل شما باید این روایت را پذیرفت ولی امام ابن تیمیه از این تهمت اهل بدعت مبرا هستند
خودت جواب خودت را دادی:بلکه اين ظالمين سرکش بر ضد نوه رسول خدا قدرت پيدا کردند تا اين که او را مظلوم و شهيد کردند
خب هنوز هم با وجود این حرف شیخ الاسلام می گویی که ایشان دشمن اهل بیت بودند؟؟
در ضمن جناب شیخ الاسلام میفرمایند که قتل سیدنا حسین همچون قتل سیدنا عثمان موجب فتنه شد آیا این حرف شیخ الاسلام ضدیتی با سیدنا حسین دارد؟؟
وهذا كله مما يبين أن ما أمر به النبي صلى الله عليه وسلم من الصبر على جور الأئمة وترك قتلاهم والخروج عليهم هو أصلح الأمور للعباد في المعاش والمعاد وأن من خالف ذلك متعمدا أو مخطئا لم يحصل بفعله صلاح بل فساد
منهاج 4/531
نوشته اید:ان بنى اميه ليسوا باعظم جرما من بنى اسرائيل: فمعاويه حين أمر بسُمّ الحسن فهو من باب قتال بعضهم .
منهاج السنة ، ج 2 ، ص225 .
پاسخ:ما هر چی گشتیم با این آدرسی که شما به ما دادید هیچی روایتی شبیه به این روایتی که شما نقل کردید پیدا نکردیم
أحدهما أنه ليس مأثورا لا في كتاب ولا سنة ولا أثر عن أحد من الصحابة والتابعين لهم بإحسان ولا غيرهم من أئمة المسلمين فصار من البدع المذمومة
الثاني أن معناه يدخل فيه حق وباطل فالذين أثبتوه أدخلوا فيه من النقص والتمثيل ما هو باطل والذين نفوه أدخلوا فيه من التعطيل والتحريف ما هو باطل
وملخص ذلك أن الذين نفوه أصل قولهم أنهم أثبتوا حدوث العالم بحدوث الأجسام فقالوا الجسم لا يخلو عن الحركة والسكون وما لا يخلو عنهما فإنه لا يخلو عن حادث لأن الحركة حادثة شيئا بعد شيء والسكون إما عدم الحركة وإما ضد يقابل الحركة وبكل حال فالجسم لا يخلوا عن الحركة والسكون والسكون يمكن تبديله بالحركة فكل جسم يقبل الحركة فلا يخلو منها أو مما يقابلها فإن كان لا يخلو منها كما تقوله الفلاسفة في الفلك فإنه حادث وإن كان لا يخلو مما يقابلها فإن يقبل الحركة وما قبل الحركة أمكن
كتاب منهاج السنة النبوية، الجزء 2، صفحة 225شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #11020نوشته اید:الخلفاء رضي الله عنهم لا سيما أبو بكر و عمر فان عأمةالصحابة و التابعين كانوا يودونهما و كانوا خيرالقرون
پاسخ:فکر کنم جوابتان را در تاپیک شبهه روافض صحابه و نفاق از کتب اهل سنت دادم احتمالا ندیده اید یا شاید هم خدای ناکرده خودتان را به ندیدن زده اید؟؟
نوشته اید:فَالْمُنَزِّهُونَ لِعُثْمَانَ الْقَادِحُونَ فِي عَلِيٍّ أَعْظَمُ وَأَدْيَنُ وَأَفْضَلُ مِنَ الْمُنَزِّهِينَ لِعَلِيٍّ الْقَادِحِينَ فِي عُثْمَانَ، كَالزَّيْدِيَّةِ مَثَلًا.
پاسخ:فضیلت سیدنا علی و اهل بیتش در منهاج
يقول ابن تيمية رحمه الله (و أما أهل السنة فيتولون جميع المؤمنين، و يتكلمون بعلم و عدل، ليسوا من أهل الجهل و لا من أهل الأهواء، و يتبرؤون من طريقة الروافض و النواصب جميعاً، و يتولون السابقين الأولين، و يعرفون قدر الصحابة و فضلهم و مناقبهم، و يرعون حقوق أهل البيت عليهم السلام التي شرعها الله لهم). منهاج السنة 8/ 164 .
و مما قاله شيخ الإٍسلام رحمه الله في حق أمير المؤمنين علي رضي الله عنه و ذكر فضله و من ذلك قوله: ( فضل علي رضي الله عنه و ولايته لله و علو منزلته عند الله معلوم لله الحمد، من طرق ثابتة أفادتنا العلم اليقيني، و لا يحتاج معها إلى كذب و لا إلى ما لا يُعلم صدقه) منهاج السنة 8/ 165.
أكثر عن مكانة علي رضي الله عنه يقول ابن تيمية: ( و كتب أهل السنة من جميع الطوائف مملوءة بذكر فضائله و مناقبه، و بذم الذين يظلمونه من جميع الفرق، و هم ينكرون على من سبّه، و كارهون لذلك، و ما جرى من التسابّ و التلاعن بين العسكرين، من جنس ما جرى من القتال، و أهل السنة من أشد الناس بغضاً و كراهة لأن يتعرض له بقتال أو سب بل هم كلهم متفقون على أنه أجلّ قدراً، و أحق بالإمامة، و أفضل عند الله و عند رسوله و عند المؤمنين من معاوية و أبيه و أخيه الذي كان خيراً منه، و علي أفضل من الذين أسلموا عام الفتح، و في هؤلاء خلق كثير أفضل من معاوية، و أهل الشجرة أفضل من هؤلاء كلهم، و علي أفضل جمهور الذين بايعوا تحت الشجرة، بل هو أفضل منهم كلهم إلاّ ثلاثة( الصديق و الفاروق و ذي النورين)، فليس في أهل السنة من يقدم عليه أحداً غير هؤلاء الثلاثة، بل يفضلونه على جمهور أهل بدر و أهل بيعة الرضوان، و على السابقين الأوّلين من المهاجرين و الأنصار) منهاج السنة 4 / 396.
عن محمـد بن يحيى قال سمعت أبا عبد الله عليه السلام يقول (( اختلاف بني العباس من المحتوم والنداء من المحتوم وخروج القائم من المحتوم، قلت: وكيف النداء؟ قال: أول النهار: ألا إن علياً وشيعته هم الفائزون، وقال: و ينادي مناد في آخر النهار: ألا إن عثمان وشيعته هم الفائزون )) روضة الكافي ص (177) جـ8شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #11022نوشته اید: و روشن است كه بسيارى از صحابه به على بدگويى كردهاند.
منهاج السنة النبوية ج 7، ص146
پاسخ:دليل شما بر صحت اين نقل چيست؟ و كساني كه معرفت به حديث دارند اين را دروغي بر ابي سعيد ميدانند (اگر چه قول ابوسعيد حجت نيست) و ابوسعيد يكي از صحابه بوده و به اتفاق اهل علم و قول او به تنهايي وقتي كه ساير صحابه قول او را قبول ندارند حجت نمي باشد، و از واضحات است كه عموما منافقين فقط به بغض علي شناخته نمي شدند بلكه منافقين عداوتشان با عمر زيادتر بود. زيرا او خشونتش نسبت به كفار و منافقين از علي بيشتر بود. و روشن است كه در لحن منافقين چيزي كه بر بغض علي دلالت كند نبود، پس تفسير قرآن بر چنين وجهي افتراء و گناه است. و در روايت صحيح آمده كه پيغمبر فرموده: ((آسانترين نفاق بغض انصار است)). پس شناختن منافقين در آهنگهاي گفتارشان به بغض انصار اولي است و نشانه هاي نفاق بسيار است يكي بغض مؤمنين و عداوت با ايشان است چه بغض علي و چه انصار و چه ساير مؤمنين باشد، و ديگر از نشانه هاي نفاق دروغ گفتن و خيانت و خلف وعده و فجور است چنانكه در روايات نيز وارد شده است.
و شكي نيست كه هر كس علي را دوست بدارد براي ايمان و جهاد اوست و همچنين در مورد انصار كه براي همين ايمان و جهادشان است، پس اين از علامات ايمان است و هر كس علي و يا ساير مهاجرين و انصار را براي ايمان و جهاد و نصرتشان به رسول خدا دشمن بدارد او منافق است. اما اگر براي يك امر طبعي دنيوي و يا خويشي و با باز كردن دكان و يا ساختن مذهب و يا شعبه ي ديني و بدعتها، علي و يا هر كس ديگر را دوست بدارد و يا در حق علي غلو كند او منافق جاهل است. و هم چنين كسي كه در حق مسيح و يا در حق موسي و علي غلو كند يعني براي آنان مرتبه اي فوق مرتبه شان معتقد باشد علي و يا مسيح خيالي را دوست دارد كه عيسي و يا علي از او بيزارند و چنين حبي سودي ندارد(علي فرموده: هلك في اثنان محب غال و مبغض قال: يعني دو طايفه درباره من هلاك شدند يكي دوست افراطي دوم دشمن افراطي كه عداوت خود را به زبان آورد و در عداوت بجوشد.)و دوستي زماني سود بخشد كه حب في الله باشد نه حب مع الله كه در مقابل خدا دكان شرك باز كند، و هم چنين هر كسي بزرگي را دوست بدارد و به او صفات غير واقعي دهد، وي جاهل و بي دين و منافق است، مانند رافضه و اسماعيليه و باطنيه و شيخيه و امثال آنان.
منهاج رد بر دليل پانزدهم حلي و عدم صحت آن ترجمه امام برقعی
خواننده گرامی اگر شما دشمنی از طرف شیخ الاسلام نسبت به سیدنا علی دیدید ما هم دیدیم
راستی انشا الله معنی اعمال را فهمیدید دیگر چون شما یک کلمه دیگر را دوباره اشتباه معنی کردید معنی اعظم فکر کنم میشود بزرگ احتمالا نمیشود بیشتر چون نعوذبالله باید بگوییم خدا بیشتر است تا اینکه بگویم خدا بزرگتر است یا مسجد اعظم میشود مسجد بزرگتر نه مسجد بیشتر یا فاروق اعظم میشود فاروق بزرگ نه فاروق بیشتر -
نویسندهنوشته ها
شما برای پاسخ به این جستار باید وارد تارنما شوید.