Home › انجمن ها › خلفای راشدین › (ادعاى روافض) بیایید برویم جهنم.!!!
این جستار شامل 0 پاسخ ، و دارای 0 کاربر است ، و آخرین بار توسط hamshahri در 10 سال، 1 ماه پیش بروز شده است.
-
نویسندهنوشته ها
-
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #8276شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #8277در دنیا امر بر ظاهر است. اما وقتی در همین دنیا باطن امر معلوم شود، حکم چیست؟
ودرتاریخ12/2/93جواب شنیده بودی درمو رد نقطه قاعده الزام را بچسب!!!!
ودرمورد توضیحت هم باید میگفتی یه جوری می پیچانم بحث را یا از اب گل الود ماهی ام را میگیرم(به قول دوستمانabdollah1990)واگر بدون خواندن مطلب هم که شده یه چرتی مینویسم ومیگم مطلب ایراد اساسی داشته
اینا را گفتی دیگه درسته؟؟؟؟؟ )
وباز در تاریخ13/2/93درمورد کلمه الظاهر ع…ع…کرده بودی و شما برای اینکه کلمه ” الظاهر ” را حذف کردید، چه توضح دادید جز اینکه دوباره به سنت سلف صالح اقتدا نمودید
ودرتاریخ13/2/93جواب شنیده بودی کلمه الظاهر را گفتی ومن هم گفتم که ما در این دنیا(طبق حرف ایت الله عباسی)باید به ظاهر حکم کنیم وچون حضرت علی گفته به ظاهر ما به خدا وایمان به پیامبر وخدا برتری نسبت به اهل شام نداریم(هر چند که این حرفت را هم نشنیده میگرم که گفتی بحث صفین ومعاویه نیست وباز روی همان داری جولان میدی؟)………
وباز درهمان پست13/2/93دوباره کلمه الظاهر را اورده بودی چرا واژه ” الظاهر ” را حذف کردید؟
وباز در جواب همان پستت در همان تاریخ13/2/93جواب شنیده بودی کلمه الظاهر را گفتی(حرف ایت الله عباسی را بچسب) که ما در دنیا به ظاهر حکم میکنیم وحضرت علی هم میگه که به ظاهر ما و اهل شام(یاران امیر معاویه)در ایمان به خدا وتصدیق رسولش بر یک دیگر برتری نداریم وبماند که به یارانش میگه به آنها اهل شام ناسزا نگویید بلکه بگویید خدایا خون ما وانها را حفظ کن وبین ما صلح برقرار کن!!!!!)
این از این حالا بازهم بگو درمورد کلمه الظاهر جواب نگرفتی وحالا باز بگو بی حیا کیه؟!!!!!خوانندگان قضاوت کنند
وباز ع….ع….کرده ای/ از اونجایی که حرف خدایت رو آوردی معلومه که درسته. این همون کسی نیست که نفرین پیامبر بر یک فرد خاص رو فضیلت برای اون فرد میدونه؟ از این معتبرتر ندارید؟
عن أبي بَكْرَةَ قال لقد نَفَعَنِي الله بِكَلِمَةٍ سَمِعْتُهَا من رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم أَيَّامَ الْجَمَلِ بَعْدَ ما كِدْتُ أَنْ أَلْحَقَ بِأَصْحَابِ الْجَمَلِ فَأُقَاتِلَ مَعَهُمْ قال لَمَّا بَلَغَ رَسُولَ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم أَنَّ أَهْلَ فَارِسَ قد مَلَّكُوا عليهم بِنْتَ كِسْرَى قال لَنْ يُفْلِحَ قَوْمٌ وَلَّوْا أَمْرَهُمْ امْرَأَةً.
بخاري ج4، ص1610، ح4163، كتاب بدأ الخلق
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #8278فرمایش ما/گفتی که خدایت(خطاب به من)خب خدارا شکر که عدم اعتقادت به خدا ثابت شد شاید شما خدای دیگری داشته باشی!!!!احتمالش هست!!!! ولی تقصیر تو نیست تقصیر علمای !!!!!!بزرگوارت است که میگویند ما حتی خدای اهل سنت را قبول نداریم این را میگم از نعمت الله جزایری…….بخواننعمت الله جزائري ميگويد: ما با اهل سنت نه در مورد خدا، نه پيامبر و نه امام يكي هستيم زيرا پروردگاري كه پيامبر او محمد است و خليفة او ابوبكر است، آن پروردگار، پروردگار ما نيست و آن پيامبر، پيامبر ما نيست [1][/url”>) لعن مومن توسط رسول الله را گفتی اما حدیث درمورد جنگ جمل اوردی!!!!!!!!!باز بگو بی حیا کیه؟
ولی انشا الله درهر دو مورد جوابتو میدم
از اونجایی که حرف خدایت رو آوردی معلومه که درسته. این همون کسی نیست که نفرین پیامبر بر یک فرد خاص رو فضیلت میدونه حدیث لعن مومن تو سط رسوالله را گفتی این مطلب را یه شخص بی سواد شیعی به اسم محمد صادق نجمی درکتابی به اسم سیری در صحیحین همین ادعا را کرده بود وعبدالغنی شاهوزهی در جواب همون کتاب به اسم نقدسیری در صحیحین جواب قشنگی اوردهآدرس کتاب نقدی بر کتاب سیری در صحیحین ص280
واین هم ادرسش برای دانلود از کتابخانه ی عقیده
http://www.aqeedeh.com/view/book/279/نقدی-بر-کتاب-سیری-در-صحیحین/از خوانندگان عزیز میخوام این کتاب را دانلود کنند که کتاب بسیار مفیدیه وبه دیگران هم پیشنهادکنند(جزاکم الله الخیر)
فرمایش(ع…ع…)کرده ای/ یک صحابی از رسول خدا نفعی برده در زمان جمل. نفعش چی بوده؟ به گروهی که فرمانده آنها یک زن بوده ملحق نشده. اگر حرف شما را که عایشه مسبب و فرمانده نبوده و برای جنگ نرفته را بپذیریم، باید در جنسیت صحابه ای مانند زبیر و طلحه و اون یکی که خودش و پدرش رو پیامبر لعن و طرد کرد و یکی دیگه خلف ایشان عمل کرد و دامادش کرد و کاتبش کرد و… شک کنیم. شک کنیم؟ یا در سخن پیامبر.
فرمایش ما/من گفته بودم که همه ی صحابه چن انها که درجنگ طرف علی بودند وچه انها که طرف حضرت عایشه وطلحه وزبیر بودند بنا بر تاویلشان عمل کردند واینو درجواب اون حرفت گفته بودم که (ع…ع…)کرده بودی که علی فقط بنا بر تاویل جنگیده چون به ظاهر وباطن قران اگاهی داره وحالا تو چی میگی اینجا!!!!!!!!!!حالا این حرفهات در جواب کدوم سخنان من بود!!!!کاکل بابا بگو؟
وقسمت دوم حرفت که (ع…ع…)کردی که شک در جنسیت صحابه باید کرد حالا این نتیجه را چطور گرفتی کاکل بابا طبق مغالطه ی خودت درسته!!!!!!!!!!
وحرف دومت میدونم منظورت مروان بن حکمه!!!!!!!!!(که این چه ربط به بحث ما داشت تو باید بگی؟)در بحث جنگ جمل (ع..ع…)کرده بودی که سران فتنه عایشه وطلحه وزبیر بودند ومن چی گفته بودم بهت کاکل بابا؟که اینها سران فتنه ومسبب جنگ جمل نبودند(بنا به این دلایل رفتار حضرت علی درقبال ام المومنین عایشه بعد از جنگ-موضع گیری حضرت علی در مقابل قاتل حضرت زبیر-همعقیده بودن حضرت علی درمورد قصاص قاتلان حضرت عثمان و…….)[1][/url”> الانوار النعمانيه
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #8279که من گفته بودم دلایل این رفتار حضرت علی ناشی از این بود که میدانست اصل فتنه را چه کسانی به وجود اوردند(ابن سبا رئیس ملعونتان را میگم9وحالا تو در مورد کی اینجا صحبت میکنی درمورد مروان!!!!!!!!ولعن رسول به او!!!!!!!عجب شاید قانع شدی که حضرت عایشه وطلحه وزبیر مسببن اصلی جنگ جمل نبودند واین جا بحث یکی دیگه را پیش کشیده ای(از قدیم گفتند بی خدا باش هرچه خواهی کن=که من میگم بی حیا باش و ع…ع….کن{هر چه خواهی بگو})فرمایش(ع…ع…)کرده ای/ شک کنیم؟ یا در سخن پیامبر.
قال أحمد في ” مسنده ” : حدثنا يحيى القطان ، عن إسماعيل : حدثنا قيس ، قال : لما أقبلت عائشة ، فلما بلغت مياه بني عامر ليلا . نبحت الكلاب . فقالت : أي ماء هذا ؟ قالوا : ماء الحواب . قالت : ما أظنني إلا أنني راجعة . قال بعض من كان معها : بل تقدمين فيراك المسلمون ، فيصلح الله ذات بينهم . قالت : إن رسول الله صلى الله عليه وسلم قال ذات يوم : ” كيف بإحداكن تنبح عليها كلاب الحواب ” هذا حديث صحيح الاسناد ، ولم يخرجوه. سیر اعلام النبلا ج2ص177.178
این هم فرعی و مطروح شما؛
فرمایش ما/احمد بن حنبل میگه هذا صحیح الاسناد که ولم یخرجوه؟از کجا گفته صحیح الاسناد از کتاب امام ذهبی
درمورد سگهای حواب باز هم در تاریخ11/2/93این جوابو بهت داده بودم(ودر ادامه فرمایشت سگهای حواب را گفته بودی اگر چه اصل پارس کردن سگها درسته اما اینکه پیامبر به حضرت عایشه هشدار داده باشه که مواظب باش که ان کسی نباشی که صدای سگهای حواب را میشنوی
آقای بررسی زاده بررسی میکنیم که واقعیت داره یا نه؟!
همیشه و همواره مسأله آب حوأب() و احادیث مذکور در مورد آن جولانگاه و مرتعی خوشگوار برای شیعه و کسانی دیگر جهت طعنه وارد کردن برام المؤمنین عائشه بوده است و در مسأله خروج وی برای خونخواهی عثمان به آن باور دارند و حتی کارشان به جایی رسیده که با ادعای مخالفت عائشه با نهی رسول خدا از وارد شدن بر آب حوأب، صفت مجتهد بودن را از عائشه نفی کردهاند. منابع تاریخی این ماجرا را ذکر کردهاند. طبری آن را طی یک روایت طولانی بیان داشته است که اسماعیل بن موسی فزاری راوی آن میباشد و ابن عدی در مورد این راوی میگوید: صفت غلو و تشیع او را مورد نکوهش قرار دادهاند([url=http://www.islamtxt.net/#_ftn2][2]). فزاری این خبر را از علی بن عابس أرزق روایت کرده که ابن حجر و نسائی وی را ضعیف دانستهاند([url=http://www.islamtxt.net/#_ftn3][3]). علی بن عابس این روایت را از خطاب هجری روایت میکند که فردی ناشناس است([url=http://www.islamtxt.net/#_ftn4][4]) و[url=http://www.islamtxt.net/#_ftnref1][1][/url”>- از آبهای عرب در راه بصره و در نزدیکی آن و بر سر راه مکه به بصره.شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #8280و این هجری مجهول آن را از فرد ناشناس دیگری به نام صفوان بن قبیعه أحمسی() و او آن را از شخصی ناشناستر به نام عزنی صاحب الجمل روایت میکند که وی در واقع صاحب الجمل نیست، بلکه صاحب آن یعلی بن أمیه است([url=http://www.islamtxt.net/#_ftn6][6][/url”>)– همان2/392؛ دور المرأة السیاسی، ص400.
– میزان الإعتدال3/434؛ لسان المیزان3/225.
اینارو دیده بودی یا باز هم کور بودی؟!!!!!!وخواستی دوباره سوالاتت را مطرح کنی که چندبار جواب شنیده بودی!!!!!(امان از بی حیایی)خوشم میاد با حرفهات بی حیاییتو ثابت میکنی وبعد همین لفظ را به دیگران میگویی!!!!!!
فرمایش(ع..ع…)کرده ای/( ابن سبا؟ قتل عثمان؟ فرض کنیم درست باشه. عثمان رو کی کشت؟ صحابه بایهم اقتدیتم اهتدیتم اینقدر قوه تشخیص نداشتند که جلوی اونها رو بگیرند؟ )
حرف اصلی؟ این حرف اصلی رو حاکم قبول داشت یا نداشت؟ اگر نداشت(که نداشته) چرا اونها اصرار می کردند؟ چرا به حرف حاکم اعتنا نکردند؟ حکم اینکار چیه؟
فرمایش ما/ابن سبا؟بله ابن سبا (راستی در اصل وجودش که شک نداری؟دیگه درسته؟) فرض نمی کنیم مطمئنیم!!!عثمان را کی کشت(کل داستان جنگ جمل وفتنه های قبل از ان مثل قتل حضرت عثمان ومسببین جنگ جمل را اینجا جوابتو دادم http://www.islamtxt.net/?q=content/forum/2201
ودرمورد ابن سباهم در اینجا بهت جواب داده بودم البته اگه چشم داشته بودی(چشماتو بازکن که وقتی علی میخواست با سران جمل صلح کند چکار کردند شبانه درتاریخ 8/2/93جواب داده بودم در اردوگاه لشکر علی، تعدادی از آن طاغیان و خوارج که عثمان را به قتل رسانده بودند حضور داشتند که برخی از آنان بعینه معلوم نبودند و برخی دیگر مورد حمایت قبائل خود بودند و عدهای هم بودند که دلیلی در مورد اتهام آنان وجود نداشت و برخی دیگر منافق بودند و توانایی اظهار نفاق خود را نداشتند(). پیروان ابن سبا جهت نجات یافتن خود از قصاص تمایل زیادی به برافروخته ساختن آتش فتنه و شعله ور ساختن آتش آن داشتند([url=http://www.islamtxt.net/#_ftn2][2][/url”>).
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #8281وقتی مردم فرود آمدند و آرام گرفتند علی روان شد و طلحه و زبیر نیز روان شدند و به هم رسیدند و درباره مورد اختلاف با هم سخن گفتند و وقتی دریافتند که کار به تفرقه افتاده و نمیتوان به جایی رسید کاری را بهتر از صلح و جلوگیری از جنگ ندانستند. بدین ترتیب- با چنین توافقی- از هم جدا شدند و علی به اردوگاه خود و طلحه و زبیر هم به اردوگاه خود بازگشتند. طلحه و زبیر پیش سران گروه خود فرستادند و علی نیز پیش سران قوم خود فرستاد، البته بجز آنهایی که عثمان را محاصره کردهبودند. آن شب به نیت صلح و عافیت گذشت و شکی در وقوع صلح نداشتند و برخی نزد برخی دیگر بوده و برخی نزد برخی دیگر میرفتند و جز صلح نیت و سخن دیگری نداشتند. اما کسانی که در ماجرای فتنه و قتل عثمان دست داشتند بدترین شب عمر خود را میگذراندند، زیرا در شرف مرگ قرار گرفته بودند. آنان آن شب را با هم به مشورت پرداختند. یکی از آنان- مالک اشتر- گفت: حال طلحه و زبیر را دانسته بودیم، اما حال علی را تا به امروز ندانسته بودیم. آنان این موضوع را وقتی فهمیدند که علی از مردم درخواست کرد که فردا حرکت کنند و کسی از افرادی که به نحوی در قتل عثمان دست داشته است با وی حرکت نکند. آن فرد همچنین گفت: به خدا رای مردم در مورد ما یکسان است و اگر با علی صلح کنند بر سر خون ماست(اینا قاتلان حضرت عثمان بودند وچکارکردند وچطور جلوی صلح را گرفتند!!!!!!!عثمان را کی کشت؟(ابن سبا ی ملعون وپیروانش)وچه کسی به خونخواهی او برخواست؟صحابه
ومقابله کنندگان این صحابه(یاران حضرت علی)چی میگفتند؟کاکل بابا؟که حضرت علی هم در قصاص قاتلان حضرت عثمان با اصل قصاص که مخالف نبود اگه بود هاتو برهانکم؟واصل اختلاف در در این بود که حضرت علی میگفت الان وقت قصاص نیست وسران جمل خواستار قصاص سریع قاتلان حضرت عثمان بودند؟کاکل بابا !!افتاد الان؟وحیث اصحابی کالنجوم بایهم اقتدیتم اهتدیتم
اینجا را ببین http://www.islamtxt.net/?q=question/79
وفکر کنم خودت هم اینو خوب میدونی در اخرین روزهای زندگی حضرت عثمان چه کسی از او دفاع میکرد(حضرت علی با امام حسن وامام حسین وغلام حضرت علی قنبر)میدونستی دیگه درسته؟ودفاع نکردن صحابه از حضرت عثمان هم خواست خود ان بزرگوار بود که من نمیخواهم در شهر پیامبر خون مسلمانان به دست هم ریخته شود وگر نه خوب میتوانست جلوی انها را بگیرد!!افتاد الان؟(فکر نکنم!!!)
ادامه فرمایشت/ حرف اصلی؟ این حرف اصلی رو حاکم قبول داشت یا نداشت؟ اگر نداشت(که نداشته) چرا اونها اصرار می کردند؟ چرا به حرف حاکم اعتنا نکردند؟ حکم اینکار چیه؟
فرمایش ما بله حاکم حرف اصلی (که قصاص قاتلان حضرت عثمان )بودرا قبول داشت وگفتم که اصل اختلاف در کجا بود
ودنباله حرفت به درد ……..میخوره!!!!!!!!!!
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #8282فرمایش(ع..ع…)کرده ای/ در مورد کار خالد( در واقع زنای او که سیف الله کرد او را)؛دقت کنید که حکم اصحاب جمل چه بوده؟ خروج بر حاکم از نظر اهل سنت حکمش چیست؟ برای توجیه کار خالد نیاز دارید که مالک و قبیله اش را اولا غیر مسلمان بدانید ثانیا ثابت کنید که جنگیده اند ثالثا ثابت کنید که زنانشان نیز در معرکه حاضر بوده اند مثل عایشه. و قبل از این جواب بدهید که بالاخره سگها بر چه کدام زن پیامبر صدا کردند؟ خالد که زن پیامبر نبوده تا شما در جواب نامش را بنویسید. کدام زن؟ زن مالک بعد از مالک عده هم نگه داشت؟
فرمایش ما/حکم اصحاب جمل؟رفتار حضرت علی بعد از جنگ با ام المومنین وقاتل حضرت زبیر فکر کنم گویای همه چیز باشد!!!!!!!وخروج بر حاکم؟که بهت جواب دادم مسببین اصلی کی بودند؟ ودو طرف در جنگ تا استانه صلح پیش رفتند(وچه کسی شبانه یه کارهایی کرد یا کردند وگفتند که اگر فردا صلح بشود بحث بعدی مطمئنا بر سر خون ماست؟چه کسایی میدونی که؟)
مالک بن نویره را گفتی(این هم فقط برای اینکه دهن گشادت بسته بشه!!!داستان مالك بن نويره در كتابهاي تاريخ معروف است وي بعد از وفات پيامبر -صلي الله عليه وآله وسلم- زكات نمي داد وگفته شده كه از سجاح پيروي ميكرد اما مشهور است كه زكات نمي داد. وداستان وي را با خالد بن وليد، بيشتر تاريخ نگاران ذكر كرده اند واينك روايت طبري: خالد آنها را درشبي سرد دستگير كرد وكسي توانايي ومقاومت نداشت، آنها زنداني شدند وهر لحظه برسرماي هوا افزوده مي شد خالد به منادي دستور داد تا ندا دهد وبگويد: (ادفئوا أسراكم) [1]. و(ادفئوا) در زبان كنانه بمعني قتل بود. گروهي گمان كردند كه هدف خالد كشتن اسيران است در نتيجه ضرار بن ازور، مالك را به قتل رساند. و خالد با ام تيم، دختر منهال ازدواج نمود وگذاشت تاعده اش تمام شود [url=http://www.islamtxt.net/#_ftn2][2][/url”>.اما روايت ابن كثير: ابن كثير تقريباً همان روايت طبري را آورده است ودر آخرش ميگويد: ووقتيكه عده اش تمام شد باوي عروسي نمود. وگفته شده است: بلكه خالد، مالك بن نويره را خواست واو را بخاطر پيروي از سجاح وندادن زكات سرزنش كرد وبه او گفت: آيا نميداني كه زكات در كنار نماز ذكر شده است؟ مالك گفت: صاحب شما (محمد) چنين گمان ميكرد خالد گفت: آيا او صاحب ورفيق ماست صاحب تو نيست؟ اي ضرار گردنش را بزن پس گردنش زده شد[3][/url”>.
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #8283ابو ربيع كلاعي داستان مالك را دركتابش (حروب الردة) ذكر كرده است اما سخن حضرت عمر -رضي الله عنه- كه فرمود: (أي دشمن خدا! يك نفر مرد مسلمان را كشتي آنگاه برهمسرش شبيخون زدي. به خدا قسم سنگسارت مي كنم). سند اين روايت كجاست؟ بله، اين سخن در بعضي از كتب تاريخ آمده است آيا اين سخن ميتواند دليل باشد؟ وسند اين روايت صحيح نيست، اين روايت را طبري در تاريخش به نقل از محمد بن حميد رازي آورده است[1] وامام بخاري در مورد محمد بن حميد گفته است: فيه نظر (او خالي از اشكال نيست) وابوزرعه، محمد بن حميد را تكذيب نموده است وصالح بن جزره مي گويد: ما محمد بن حميد را درهمه احاديثش متهم ميكرديم، در مورد خدا جسورتر از او نديدم. وابن خراش مي گويد: ابن حميد براي ما حديث نقل ميكرد وسوگند بخدا كه دروغ ميگفت [url=http://www.islamtxt.net/#_ftn2][2][/url”>.)راستی تو دین یا مذهب شما اگه کسی منکر زکات باشه مسلمانه یا نه؟بگو میخوام بدونم!!!!البته اگه به ایات قران وصاحب حرفهای قران(یعنی خدا ایمان داری)[2][/url”> كسي كه چنين وضعيتي داشته باشد روايت او هيچ اعتباري ندارد.
فرمایش(ع..ع…)کرده ای/ و چون طبری را دربست قبول داری ؛
فلما بلغ قتلهم عمر بن الخطاب تكلم فيه عند أبي بكر فأكثر وقال عدو الله عدى على امرئ مسلم فقتله ثم نزا على امرأته وأقبل خالد بن الوليد قافلا حتى دخل المسجد وعليه قباء له عليه صدأ الحديد معتجرا بعمامة له قد غرز في عمامته أسهما فلما أن دخل المسجد قام إليه عمر فانتزع الأسهم من رأسه فحطمها ثم قال أرثاء قتلت امرأ مسلما ثم نزوت على امرأته والله لأرجمنك بأحجارك. تاریخ طبری ج2ص274
و البته تصحیح عالمتان چه میشود؟ و اینکه شیعه بودن راوی او را از اعتبار ساقط میکند؟ یک سری به مسلم و بخاری بزنید
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #8284زن مالک بعد از کشته شدن مالک بله عده نگه داشت حرف امام طبری را بخوان ج2ص520درمورد سگها باز هم بهت جواب میدم البته جوابی که چندبار بهت دادم اما؟کو شرم وحیا؟(درمورد سگهای حواب سگهای حواب را گفته بودی اگر چه اصل پارس کردن سگها درسته اما اینکه پیامبر به حضرت عایشه هشدار داده باشه که مواظب باش که ان کسی نباشی که صدای سگهای حواب را میشنوی
آقای بررسی زاده بررسی میکنیم که واقعیت داره یا نه؟!
همیشه و همواره مسأله آب حوأب() و احادیث مذکور در مورد آن جولانگاه و مرتعی خوشگوار برای شیعه و کسانی دیگر جهت طعنه وارد کردن برام المؤمنین عائشه بوده است و در مسأله خروج وی برای خونخواهی عثمان به آن باور دارند و حتی کارشان به جایی رسیده که با ادعای مخالفت عائشه با نهی رسول خدا از وارد شدن بر آب حوأب، صفت مجتهد بودن را از عائشه نفی کردهاند. منابع تاریخی این ماجرا را ذکر کردهاند. طبری آن را طی یک روایت طولانی بیان داشته است که اسماعیل بن موسی فزاری راوی آن میباشد و ابن عدی در مورد این راوی میگوید: صفت غلو و تشیع او را مورد نکوهش قرار دادهاند([url=http://www.islamtxt.net/#_ftn2][2]). فزاری این خبر را از علی بن عابس أرزق روایت کرده که ابن حجر و نسائی وی را ضعیف دانستهاند([url=http://www.islamtxt.net/#_ftn3][3]). علی بن عابس این روایت را از خطاب هجری روایت میکند که فردی ناشناس است([url=http://www.islamtxt.net/#_ftn4][4]) و این هجری مجهول آن را از فرد ناشناس دیگری به نام صفوان بن قبیعه أحمسی([url=http://www.islamtxt.net/#_ftn5][5]) و او آن را از شخصی ناشناستر به نام عزنی صاحب الجمل روایت میکند که وی در واقع صاحب الجمل نیست، بلکه صاحب آن یعلی بن أمیه است([url=http://www.islamtxt.net/#_ftn6][6][/url”>)– از آبهای عرب در راه بصره و در نزدیکی آن و بر سر راه مکه به بصره.
– الکامل فی ضعفاء الرجال1/528؛ میزان الإعتدال1/413.
– همان2/392؛ دور المرأة السیاسی، ص400.
– میزان الإعتدال3/434؛ لسان المیزان3/225.
فرمایش ما/طبری را دربست قبول نداریم چون حرف خودشه در مقدمه تاریخ طبری که من صحیح یا ضعیف بودن روایات تاریخی را مشخص نکردم؟ فکر کنم خودت جواب خودتو دادی راوی رافضی بوده دیگه وامام شافعی میگه روافض دروغگو ترین فرقه در اسلام هستندو……
) مسلم وبخاری را سر بزنم حتما راوی رافضی دارند درسته/واگر دارند روایاتشان درمورد اصول دینه یا مستحباتش/(اینا سواله؟جواب بده)
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #8285فرمایش(ع…ع…)کرده ای/ بعد از اینکه نگفتید توضیح ” ادراج ” از شما بود یا هیثمی، به معنایی که گفتم دقت کردید؟ علی از آنجا گذشت. فقال الحق مع ذا الحق مع ذا. روایت حاکم هم که ایشان را با قرآن می داند. حق در قرآن هست یا نیست؟ اگر نیست که هیچ. اگر هست این حق با کس که همراهش می باشد، همراه هست یا نیست؟آن عقیصا را هم از حاکم آوردم.
” اگر علی مع الحق حدیثی باطل باشد، ” اگر به این وضوح را ندیدی؟ اگر.
بعد من چی نوشتم. نوشتم که معنا یکی است. نگفتم حدیث ضعیف است اما معنایش صحیح. دقت کنید و به جای نمک بودن(که البته گندیده) دقت کنید. دقت کنید. به چی؟ به اینکه حدیث دوم شاهدی است برای حدیث اول. همینطور حدیث حاکم.
داجن یعنی بزغاله. یا گوسفند کوچک. یا یک همچین حیوانی که اهلی است. این حدیثشه ” … دخل داجن فکلها ” جای نقطه چین این ترجمه رو داره؛ که آیه رضاع نازل شد و در کاغذی بود زیر تختم و بزغاله اومد و خورد.
فرمایش ما/کل حرفهای قابل جوابت باز هم حدیث مع الحق (جواب= یک سوی قضیه کسیه که مع الحق است(به حدیث علی مع الحق والحق مع علی)اشاره کرده ای دوست این حدیث را یه بررسی کوتاهی بکنیم میدونم که دوست داری
پس بخون
علي با حق است و حق با علي است). اين حديث را هيثمي در مجمع الزوائد (7/435 ـ 236) آورده است وميگويد: بزار آن را روايت نموده است و در سند آن سعد بن شعيب است، وي را نمي شناسم اما بقيه افراد حديث افراد حديث صحيح هستند .
و خطيب در ( تاريخ بغداد) (14/ 340) در شرح حال يوسف بن محمد مؤدب آورده است با سند حديثي كه بعد از اين حديث مي آيد ودر اسنادش عقيصا ابو سعيد تيمي وجود دارد كه وي فردي متروك است .
متروک است میدونی یعنی چی درسته؟)اینجا هم حرف هیثمی را نقل کرده بودم البته اگه کور نبوده باشیودرادامه فرمایشت/ آن عقیصا را هم از حاکم آوردم.
(که در تاریخ11/2/93 جواب شنیده بودی بی حیا باش وع ..ع…کن=جوابی که بهت داده شده بود وباز کور بودی آن عقیصا را هم از حاکم آوردم
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #8286وباز به حدیث مع الحق اشاره کرده ای البته با چاشنی قیچی!!!!!! {از نقطه چین ها معلوم است نه؟}!!! که تو همین سایت جوابت قشنگ داده شدهhttp://www.islamtxt.net/?q=question/470
اهان ببخشید یادم رفت که گفته بودین حوصله ندارین لینکها را باز کنین
یه قسمتهاشو واست میگذارم
حدیثی که به پیامبرصلی الله علیه وسلم منسوب شده: علی مع الحق و الحق مع علی، یعنی: علی با حق است و حق با علی است. مراجع شیعه در مناظرات خود به هیثمی اشاره می کنند که آنرا از ابوسعید خدری روایت کرده و میگویند: رجال آن ثقه هستند.(مجمع الزوائد)(7/235) و همچنین از سعد بن ابی وقاص و ام سلمه روایت شده است، سپس میگویند: بزار آنرا روایت کرده است و در سند آن سعد بن شعیب قرار دارد و من او را نمیشناسم و بقیه رجال سند صحیح هستند
کلماتی را که شیعه از حدیث مذکور ذکر می کنند و سپس می گویند که هیثمی آن را همینطور آورده است، در حالیکه اینگونه نیست. هیثمی دو جمله آورده است: اول: (حق با این است، حق با این است) و دوم: (علی با حق است، یا حق با علی است). و مراجع شیعه به جای جمله اول، جمله دوم را ذکر می کنند و به دومی اشاره می کنند با اینکه کلمات فرق میکند
هیثمی میگوید که در سند آن سعد بن شعیب است، و این راوی در هیچ یک از کتابهای معتبر رجال ذکر نشده است و این نشانه مجهول بودن اوست.
حدیث: (حق با فلانی است…) ظاهر این است که این از سخنان پیامبر صلی الله علیه وسلم نیست، بلکه از سخنان ابوسعید خدری است، یعنی راوی میگوید که ابوسعید خدری از پیامبر صلی الله علیه وسلم روایت میکند که پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمود: (آیا شما را از برگزیدهترین شما آگاه نکنم؟ گفتند: بله. فرمود: بهترین شما پاکان هستند، خداوند پرهیزگار پنهان را دوست میدارد). کسی که از ابوسعید روایت میکند وقتی از پیش روی او علی بن ابی طالب عبور کرد گفت: (حق با این است، حق با این است). و این را علما ادراج میگویند، و این اشکالی ندارد و ما معتقدیم که در دوران اختلاف میان علی و معاویه، حق با علی بوده است. سیوطی در جامع الأحادیث والمراسیل این روایت را بدون جمله اخیر(جامع الأحادیث)(3/349) ذکر کرده است، این تأکید میکند که این جمله مدرج و جای داده شده است. فکر کنم به اندازه ی کافی این فرمایشتو جواب دادم
)درمورد حدیث مع الحق دیگه فکر نکنم ذهنت بکشه بفهمی هر بار جواب شنیدی وباز با بی حیایی دوباره مطرح کردی
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #8287فرمایش کرده ای/آیه میفرماید توی خانه هایتان بنشینید و فلان کارها رو هم نکنید. امر ابتدایی چگونه تحدید میشود؟ یعنی اگر برای فتنه انگیزی خارج بشوید ایرادی ندارد؟ فقط با آرایش خارج نشوید همه چیز حل میشه؟این قول جناب ام سلمة سلام الله علیها است؛
” … فَوَاللَّهِ إِنَّكَ لِعَلَى الْحَقِّ، وَالْحَقُّ مَعَكَ، وَلَوْلا أَنِّي أَكْرَهُ أَنْ أَعْصَى اللَّهَ وَرَسُولَهُ، فَإِنَّهُ أَمَرَنَا صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ أَنْ نَقَرَّ فِي بُيُوتِنَا لَسِرْتُ مَعَكَ… ”
مستدرک ج3ص119
مجتهد تازه اگر مجتهد باشد و ثابت باشد که حق اجتهاد دارد در برابر کسی که تاویل می داند، حق اظهار نظر دارد؟ تازه آن عالم به تاویل که کنفسی رسول هم هست، حاکم هم باشد، دیگر جایی برای اجتهاد دیگران می ماند؟ شوخی خوبه اما نه با حرف پیامبر. این که قرار باشد هر خطایی را به اجتهاد وصل کنیم و بگویم که اینها مجتهد بوده اند، یه ذره به پیامبر ایراد وارد میشه
فرمایش ما/درمورد ام المومنین عایشه که به خواست طلحه وزبیر وبرای قصاص قاتلان حضرت عثمان به صحنه اومد وام سلمه را گفتی مگه ام سلمه را کسی گفت بیا برای دعوت مردم به گرفتن قصاص جز اینکه حضرت عایشه به او گفت بیا وبماند ان داستان موافقت حضرت علی با اصحاب جمل در قصاص قاتلان حضرت عثمان وموضع گیریشان درمورد قاتل حضرت زبیر ودرمورد شخص حضرت عایشهو..و…و….
مگه درمورد جنگ جمل ایه ای سراغ داری که حضرت علی بهتر تاویل کرده؟که تو این بحث را پیش میکشی؟میگی علی عالم به تاویل بوده/وپیامبرکنفسی رسول هست؟منظور
خطای اصحاب جمل را گفتی که فکر کنم بدونی اصل اتش فتنه از کجا بلند شد؟میدونی دیگه؟(ابن سبا را میشناسی؟)
فرمایش کرده ای/حدیث فلته را گفته ای
فرمایش ما/(که فکر نکنم مورد بحث ما باشه اگر هم درمورد اون حدیث میخوای بدونی تو یه پست جداگانه حاضرم جوابتو بدم)وهم چنین درمورد استحقاق خلفا به خلافت هم حاضرم به یاوه گوئیهات جواب بدم
فرمایش(ع..ع…)کرده ای/
شما ” الظاهر ” را حذف کردید تا حرف خود را ثابت کنید. در نوشته ابتدایی شما این کلمه وجود ندارد ولی همه متون نهج البلاغه موجود است. پس تحریف کردید. بعد در مورد حرف آقای عباس گفتم که وقتی باطن امر معلوم شد حکم معلوم است. بل نداویه بالمکابرة. جولان را شما داید که حذف کردید و البته از جمل به صفین آمدید و دوباره به آنجا ارجاع داده شدید. کار خلاف نکنید تا اینطوری نشوید.
بحث امام صادق علیه السلام را چه کسی اول مرتبه طرح کرد؟ من یا شما؟ بعد اینکه من در مورد کار بخاری نظر ندادم. در جواب شما گفتم که به جوا ببخاری دقت کنید بد نیست. شما گفتید ضعیف الحدیث. من گفتم نظر بخاری را ببینید. مسلم اگر از ایشان نقل کرده بر مشرب خود نقل کرده. همان داستان ضعیف بودن که البته جواب داده شده در مورد بخاری هم هست اما به نحوی که بخاری می داند و خدایش.
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #8288فرمایش ما/درمورد کلمه الظاهر اول همین پست را بخوان
من بحث امام صادق را مطرح نکردم بحث بر سر بررسی احادیث بود که من گفتم تو که اصرار بر این داری چرا تو پستهایی که در مورد بررسی احادیث هست خفقان میگیری!!!!اونجا ودر ضمن نگفتم ضعیف الحدیث توی تالار یه پستی هست که امام صادق نزد شما ضعیف الحدیثه اینجاhttp://www.islamtxt.net/?q=content/forum/1004واگه جوابی داری بسم الله!!!
وادامه حرفت جواب خودته اگه بخاری روایت نکرده مسلم که روایت کرده مگه امام بخاری خود را ملزم کرده بود که از تمام راویان ثقه روایت کند؟خیر
فرمایش(ع..ع…)کرده ای/ اصحاب حدیث= اهل حدیث؟
حتما می دانید که نتیجه صحت یا ضعف حدیث در شیعه اجتهادی است. یعنی این نیست که چون بخاری گفته پس لابد و ناچار باید صحیح باشد. این همان علت است
و شیخ فرموده که عقیده آنها فاسد بوده. شما یهودی راستگو ندیدی؟ این را بری حدیث نمیگویم. بلکه از همان کلام شیخ گروهی استثناء میشوند. بعد عقیده را رد کرده. قول را هم رد کرده؟
فرمایش ما/سوال من این بود در مورد راویان ما وشما که کلینی در خیلی از جاهای اصول کافی میگه(مثلا حدثنا..فلان فلان و….من عده اصحابنا!!!!)وامام بخاری چی میگه اصحاب الحدیث(که من ازت پرسیدم اهل حدیث را میشناسی؟ودر ضمن امام بخاری دربعضی جاها اهل الرای را اگر بگوید وما هم که میدانیم اهل الرای چه کسانی هستند ایا این مساوی با من عده اصحابنای کلینیه هر چند که بماند کلینی منظورش را از من عده اصحابنا مشخص نکرده!!!!!!!!!
وحرف شیختان هم این بود(«إن كثيرًا من مصنّفي أصحابنا وأصحاب الأصول ينتحلون المذاهب الفاسدة وإن كانت كتبهم معتمدة».فهرس الطوسی ص32
بسیاری از تصنیفات اصحاب ما واصحاب اصول از کسانی بوده که مذاهبشان فاسد بوده و اگرچه کتبشان معتمد است
)ببین چی میگه میگه دارای مذهب فاسد(که شما فقط میگی عقاید)ونگفته راستگو!!تو چی میگی؟راستگو ی یهودی ندیدی؟!!!!!عجب
وبدبختی تان اینجاست شیختان میگه با اینکه فاسدالمذهبند اما قابل اعتماد هم هستند در همان حال ودر ضمن حرفی از یهود نیست اینجا اینو از کجا اوردی از جیب………….. ودر اخر هم به دروغت بگم که شیختان میگه بساری از تصنیفات !!بسیاری بسیار
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #8289فرمایش کرده ای/ و البته این را هم اضافه کنم که؛اگر (دقت کنید که نوشتم اگر.اگر) بلد نیستید که رجال شیعه را استفاده کنید چرا دائما میگویید که رجال ندارند و حدیث ندارند و … ؟ عزیزم دقت کنید که نوشتید ” از کجا بدونم این راوی ثقه است یا نه کذابه یا نه ” یعنی اصولا رجال را نمی دانید. چنین فردی به چه پشتوانه ای میگوید که فلان حدیث صحیح یا ضعیف است؟
نمونه چی شد؟
حرف البانی به علمای احناف بوده. یعنی اونها از روی هوای نفس این کار رو کردن. چرا؟ چون حدیث با مذاق مذهب اونها نیست. پس هر حدیثی که به مذاقشون بوده رو از روی هوای نفس تصحیح کرده و هر چی نبوده رو تضعیف.
تمام این پیچانده ها که نوشتی شورعش با شخص شما بوده و من بدون اعتراض جواب داده ام. حیا اگر داشته باشی سعی نمیکنی که سر خدا کلاه بذاری.
فرمایش ما/درمورد رجال هم انشاءالله این موارد را در قسمت انتقاد از احادیث شیعه پست جدید میگذارم تا بیای اونجا واسباب سرگرمی ما را فراهم کنی!!!
1-بحث درمورد کتاب سلیم
2-تناقض جرح وتعدیل درمورد راویان شیعه
3-جاعلان حدیث(حتی تا جعل چهارهزار حدیث)
4-مجهول بودن بسیاری از راویان شیعه
5-احادیثی در کتب شیعه که عقاید اهل سنت را تایید میکند6-اعتراف به اختلاف فقها ونسبت دادن ان به ائمه!!!و.و.و.و.و.و
پس منتظرم باش!!!!!
به خدا قسم جوابهات از روی نقسه وتکرار مکررات و……بی حیا هم(که چون تو اول گفتی من هم میگم{اگرچه چندجا فقط در جوابت همینو به خودت گفتم}ابلهان همگان را مثل خویش پندارند)
فرمایش (ع…ع…)کرده ای/ در مورد عفیر با اینکه بعدا خواهی گفت پیجچاندن و…؛از حدیث بالاتر در قرآن مورچه ای سخن میگوید و رسول خدا میشنود و اسف بارتر اینکه میفهمد چه میگوید و فاجعه اینست که که میخندد. از آن اهانت بارتر و فجیع تر سخن گفتن هدهد است با همان پیامبر و آگاهی دادن به او. از این بدتر هم کار ابراهیم علیه السلام است که پرنده را ذبح و تکه تکه کرده و تکه های او را صدا میزند و زشت تر اینجاست که پرنده هم او را اجابت میکند.
” اگر ” در مذهب شما ” چون ” معنا می دهد. خوبه حالا یکروز بیشتر نگذشته و من هنوز هستم. جالبه که عین متن من را گذاشتی و باز در کمال خونسردی از آن قصد خودت را برداشت میکنی.
دلیل عدم مجازات را میتوانید در کار حضرت موسی علیه السلام با سامری ببینید. یا عمل رسول الله با ابن ابی. گرچه از نظر بنده علت عدم مجازات او از طرف امیرالمومنین سلام الله علیه این آیه شریفه است ” وَمَنْ يَقْتُلْ مُؤْمِناً مُتَعَمِّداً فَجَزاؤُهُ جَهَنَّمُ خالِداً فيها وَغَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَلَعَنَهُ وَأَعَدَّ لَهُ عَذاباً عَظيماً ” 93 نساء.
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #8290فرمایش ما/اهان چون در قران اومده عصای حضرت موسی ازدها میشد پس باید رسول الله هم این کار را بکند یا چون اومده حضرت عیسی مردگان را زنده میکرد پس پیامبر هم باید این کار را میکرد!!!!عجب(به قول مجاهد دین خاک بر سر استدلالت)وفرق این دو مورد را بهت میگم…….درمورد حدیث الکافی عفیر میگه من از پدرم و او از پدرش واو از پدرش شنیدم!!!!!ایا در داستان مورچه حضرت سلیمان مورچه همچین سلسله مبارکه ارایه میدهد یا پرندگانی که حضرت ابراهیم گوشت انها را کوبید انها با حضرت ابراهیم حرف زدند!!!!بگو به من میخوام بدونم؟(ودرمورد همین مورچه یه سوالی مطرح شده بود توسطabdollah1990که خدا درمورد مورچه وپرنده و گاو بنی اسرائیل و…ایه نازل کرده پس چرا درمورد امامت ایه ای نازل نکرده!!!مگه اینها مهمتر از امامت شمت هستند!!!)
عین متن را میگذارم تا منو متهم به نقل دروغ حرفهات نکنی!!!!!!(که یه ع…ع….هایی میکنی)باز هم!!!واین هم از بی حیاییته(وتو همان کسی هستی که خدارا متهم به الزایمر کرده ای در بحث باabdollah1990وگفته ای اهل سنت اذان را انگلک کرده اندو میگی خدای شما!!!!)
فرمایش(ع…ع…)کرده ای/” الظاهر ” را حذف کردی و الان در کمال بی شرمی به آن استناد میکنی که البته جوابش را هم گرفتی اما مانند مسبب افک رفتار میکنی.
دقت کنید که فقط مطالب شما را پی میگیرم.
اختلاف در خون عثمان بود. یک طرف داعیه خونخواهی داشته و یکطرف نداشته. کی نداشته؟ یقاتل علی تاویل. پس نتیجه چیست؟ گروه مقابل الکی جوش میزدند. تا جایکه گفتند بل نداویه بالمکابرة. الان حل شد؟ باز عبارات را آوردید با حذف ” الظاهر “. و فراموش کردید که بحث بر سر حکم کسی مانند معاویه و عایشه است از نظر اهل سنت. ربطی به امام من ندارد.
اگر این حرف در موقع مرگ نباشد شاید قابل قبول باشد اما… . علاوه بر اینکه شاید. ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون. گوسفند کجاشه؟ و اگر بحث بر سر افراد است که دست من را خیلی بازتر میکنید. اما حواسم هست که ” و لا تسبوا الذین یدعون من دون الله فیسبوا الله عدوا بغیر علم… ” .فرمایش ما/( اختلاف در خون عثمان بود. یک طرف داعیه خونخواهی داشته و یکطرف نداشته. کی نداشته؟)اینو مثلا از قول من نوشتی!!!!؟؟؟؟؟؟؟ودرمورد خون حضرت عثمان هم گفتم که اختلاف در چی بود؟کاکل بابا؟ومن کی گفتم حضرت علی مخالف قصاص بوده ونظر اهل سنت درمورد معاویه و حضرت عایشه معلومه!!!!!!!!!که فکر نکنم نیازی باشه به شما توضیح بدم
والسلام علیکم
به پایان امد جواب این ابله ولی ع..ع…کردنهای این…….همچنان باقیست
a-s-n=m-r-v -
نویسندهنوشته ها
شما برای پاسخ به این جستار باید وارد تارنما شوید.
وسلام خدمت آقای عبدالحسین بررسی زاده!!!!!!!!!
باز هم فرمایشاتی کردی(که به درد ……ت میخورد) که انشاءالله من هم فرمایشاتی در جواب حرفهای……..ت مینویسم باز با زبان فحاشی جواب دادی وخدارا مخصوص منا قرار دادی(که اگر به خدا اعتقاد داشتی این طور ع….ع…..نمیکردی)به هرحال بپردازیم به حرفهات
فرمایش کردهای/عنایت به اینکه ابتدا امر از نهج البلاغه با برشکاری که جواب ندادید چرا ” الظاهر ” رو حذف کردی، کار را شروع کردید، من هم از همان نهج البلاغه عبارتی را میگذارم؛
” كُنْتُمْ جُنْدَ الْمَرْأَةِ وَ أَتْبَاعَ الْبَهِيمَةِ ”
از اونجایی که حرف خدایت رو آوردی معلومه که درسته. این همون کسی نیست که نفرین پیامبر بر یک فرد خاص رو فضیلت برای اون فرد میدونه؟ از این معتبرتر ندارید؟
عن أبي بَكْرَةَ قال لقد نَفَعَنِي الله بِكَلِمَةٍ سَمِعْتُهَا من رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم أَيَّامَ الْجَمَلِ بَعْدَ ما كِدْتُ أَنْ أَلْحَقَ بِأَصْحَابِ الْجَمَلِ فَأُقَاتِلَ مَعَهُمْ قال لَمَّا بَلَغَ رَسُولَ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم أَنَّ أَهْلَ فَارِسَ قد مَلَّكُوا عليهم بِنْتَ كِسْرَى قال لَنْ يُفْلِحَ قَوْمٌ وَلَّوْا أَمْرَهُمْ امْرَأَةً.
بخاري ج4، ص1610، ح4163، كتاب بدأ الخلق
فرمایش ما/(لعنه الله علی الکاذبین) ع….ع…..کردی که کلمه الظاهر را حذف کردم ودر جواب سوال شما جوابی ندادم
این هم جوابهای من به این سوالت(فقط چشماتو باز کن اگر هم چشمات مشکل داره با ذره بین نگاه کن
درتاریخ8/2/93فرمایش کرده بودی-” کان بدء امرنا ” ابتدای کار ما این بود. و در ادامه آنچه که محذوف داشتید ” الظاهر ” ان ربنا واحد و نبینا واحد…
ودرهمان تاریخ8/2/93جواب شنیده بودیفرمایش ما/کلمه ظاهر را گفتی چیز خوبی یادم اومد
یه بار تو مناظره استاد سجودی وایت الله عباسی در مورد امامزاده هاوقتی استاد سجودی از اقای عباسی میپرسه که شما از کجا میدانید که امامزاده ها که قبرشونو رو زیارت میکنین بهشتی هستند جواب عباسی/ ما در دنیا به ظاهر حکم میکنیم
پس ما هم باید به ظاهر حکم کنیم
در ضمن من قصدم این نبود که کل خطبه را بیاورم نقطه ها را که دیدی
در ضمن با قاعده الزام که اشنایی داری؟
واین حرفت که اصحاب جمل حکم گروه قبلی(خروج کنندگان بر امام را دارند) جوابت در پستی که حرفهای هم کیشت را جواب دادم بخوان)
(وباز در تاریخ10/2/93همان کلمه الظاهر را مطرح کرده بودی0این هم حرفتوکان بدءُ اَمرنا اَنا التقینا وَالقوم من اهل الشام اَن ربنا واحدٌونبینا واحدٌ!!! ” نقطه چینی که جای کلمه الظاهر باشد کجاست؟