Home › انجمن ها › خلفای راشدین › (ادعاى روافض) بیایید برویم جهنم.!!!
این جستار شامل 0 پاسخ ، و دارای 0 کاربر است ، و آخرین بار توسط hamshahri در 10 سال، 1 ماه پیش بروز شده است.
-
نویسندهنوشته ها
-
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #8251شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #8252ادامه فرمایشت/ اگر علی مع الحق حدیثی باطل باشد، حدیث دوم که همان معنا را دارد، تکمیل و تاییدش میکند. حداقل از نظر معنا.
وادامه فرمایش ما/پس خدا را شکر که اعتراف کردی از نظر حدیثی باطل شد ودر ادامه میگویی چون از نظر حدیثی باطل شد پس حتما از نظر معنایی درسته(حالا بماند که علمای شیعه به اسناد حدبث اهمیتی نمیدهند!!!مثل شما)
خوشم میاد که به حداقل ها هم قانعی(خوبه!!!!!!)فرمایش کرده ای/ بله جنس هودج مهم نیست. چرا؟ چون اگر معلوم شود که فلزی بوده، هر کسی حتی شما هم میفهمید که هدف از نشستن چنین هودجی چه بوده. و اینکه در خانه نشستن با در میان مردم بودن از نظر شما با یک هودج حل میشود هم جالب است. به هر حال آن هودج خانه عایشه بوده یا چیز دیگر؟ و رفتار ایشان را توضیح دادم. عایشه سهم کی میشد؟ آیه که میفرماید با آنها ازدواج ممنوع است چی میشد؟ البته که اگر خفای شما بودند این نوع آیات را هم به خورد داجن می دادند تا مشکلی پیش نیاید. اما اینجا حرف از امیرالمومنین سلام الله علیه است که یقاتل علی تاول بوده نه افراد دیگر.
فرمایش ما/باز هم همون پستی که(که دوست ما konarنوشته بود)و به دوستت پیشنهاد کرده بودم را بخون
http://www.islamtxt.net/?q=comment/reply/738#comment-form
در میان مردم بودن مگه من نگفتم بهت که برای اصلاح رفته بودند وبا ارایش غلیظ نرفته بودند(که قران میگه با ارایش بیرون نروید که درمورد ایه هم جواب دادم بهت ولی ……………!!!!!!!!!!!!!!! /
ادامه فرمایشت/ آیه که میفرماید با آنها ازدواج ممنوع است چی میشد
فرمایش ما/که جواب شنیدی داستان خالد بن ولید و نتیجه گیری احمقانه شما!!!!!!!!! وداجن را هم گفتی معنایش را نمیدانم(که فارسی را پاس نداشتی!!!!) وشاید هم از الفاظ رمزی بین شما(که سرباز گمنام امام زمان{عج عج) هستی)وامام زمان باشد معنیش را بگو تا جواب بشنوی!!!!!!!!!!!
فرمایش کرده ای/ اما اینجا حرف از امیرالمومنین سلام الله علیه است که یقاتل علی تاول بوده نه افراد دیگر.
طبیعی است که وقتی بر تاویل میجنگد، یعنی همه قرآن را می داند. ظاهر و باطن را با هم آگاه است. چنین فردی با بقیه که مثلا مسلمان هستند بسیار تفاوت دارد.
فرمایش ما/ ببین من چه نوشته بودم ؟!!!(امذهب اهل سنت و اهل حق، حسن ظن به آنان و خودداری از پرداختن به مشاجرات میان آنان و تأویل جنگ آنان است و اینکه آنان مجتهد بوده و اجتهاد کرده و تأویل داشتهاند و قصد گناه و معصیت و دستیابی به محض دنیا را نداشتهاند است. قضایای مربوط به این جنگها مشتبه بود و حتی گروهی از صحابه دچار حیرت شدند و از دو گروه کناره گرفتند و وارد جنگ نشدند و به صورت یقینی نمیدانستند که چه چیزی درست و صحیح است و به همین دلیل به آنان کمک نکردند().
1-شرح نووی بر صحیح مسلم ج8/227 و228
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #8253من میگم همه صحابه 0چه انها که درجنگ طرف حضرت علی بودند وچه انها که طرف حضرت عایشه بودند وچه انها که از جنگ کناره گرفتند همه به اجتهاد خودشان عمل کردند)وتو چی میگی!!!!{چون حرف سر امیر المومنین است واو به باطن وظاهر اگاه است وقران را میداند پس با همه فرق دارد!!!!!}مگه من اینجا حرفی از ایات قران زدم که تو حضرت علی عالم به تمام قران میدانی!!!!!فرمایش کرده ای/ کدام روایت صحیح و ثابت میگه که آنها محق بر خلافت بوده اند؟ روایت بیعة ابی بکر فلتة وتمت الا وانها قد كانت كذلك ولكن الله وقى شرها؟
و شما برای اینکه کلمه ” الظاهر ” را حذف کردید، چه توضح دادید جز اینکه دوباره به سنت سلف صالح اقتدا نمودید. هیچ.
و البته در جواب امر و حکم به ظاهر هم نوشتم اما باز هم سنت سلف صالح را در پیش گرفتید. و قاعده الزام نیز برای موقعی است که این ” الظاهر ” نباشد یا آن ” بل نداوه بالمکابرة ” نباشد.
فرمایش ما/درمورد استحقاق خلفا به جانشینی پیامبر هم احادیث صحیحی داریم که فکر نکنم به مذاق شما خوش بیاید!!!!!!!!!!بحث ما بر سر جنگ جمل است(این را بچسب)
کلمه الظاهر را گفتی ومن هم گفتم که ما در این دنیا(طبق حرف ایت الله عباسی)باید به ظاهر حکم کنیم وچون حضرت علی گفته به ظاهر ما به خدا وایمان به پیامبر وخدا برتری نسبت به اهل شام نداریم(هر چند که این حرفت را هم نشنیده میگرم که گفتی بحث صفین ومعاویه نیست وباز روی همان داری جولان میدی؟)………
فرمایش کرده ای/ نکته هم اینجاست که امثال شما چون نمی توانند از پس تصحیح بر بیایند ان موارد را مطرح میکنند. جوابی که برای حضرت صادق سلام الله علیه داده شده را در همان تاپیک کافی میبینم. حتما دیده اید اما به مذاقتان خوش نیامده. و نظر بخاری در مورد ایشان چیست؟ وقتی از او سوال شده که چرا از جعفر بن محمد سلام الله علیهما نقل حدث نکرده ای، او چه گفته؟ چند نفر در بین روات حدیث پیدا کرده اید و حکم بر همه می دهید. و البته کم نیستند احادیثی که در کتب شما هستند و در آن چنین رواتی وجود دارند. ” ما رأيت أحدا من أصحاب الحديث الا يدلس الا بن عون وعمرو بن مرة ” این عبارات در وصف روات کجاست؟
فرمایش ما/هر چند که بحث امام صادق ونقل حدیث از او توسط امام بخاری در اینجا بحث ما نیست(ومن میدانم که شما اصلا هدفتان پیچاندن بحث نیست!!!!)
ونظر امام بخاری را گفته ای که از او حدیث نقل نکرده حتما دلیل بر دشمنی او با امام صادق گرفته ای!!!!درسته؟
حال اگر اینطوره نقل نکردن حدیث از کسی دلیل بر دشمنی با کسی است!!!!!!(طبق نظر شما) پس حتما اقای کلینی دشمن حضرت فاطمه بوده که هیچ حدیثی از او در کافی نقل نکرده!!!!!!!!!عجب!!!!!!
ودر ضمن شما که نظر امام بخاری را درمورد امام صادق گفتی واینکه از او حدیث نقل نکرده چرا احادیث امام صادق را در صحیح مسلم نمی بینید(البته اگر ریگی به کفش نداری)!!!!!
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #8254وحدیث(ما رأيت أحدا من أصحاب الحديث الا يدلس الا بن عون وعمرو بن مرة ” این عبارات در وصف روات کجاست؟)را گفته ایبه نظرت این روایت مثل (من عده اصحابنا ی کلینیه)خیر
اهل حدیث را که میشناسی چه کسانی بودند وکجا بودند؟ وآیا به نظرت این حرف اهل حدیث مساوی است با بعضی از اصحاب ما؟!!!!عجب
فرمایش کرده ای/یک نمونه بیارید که دوستانتان بررسی کرده باشند و جواب نگرفته باشند. مثل همین جا. و بنویسید که در چه جاهایی نیز اصابعهم فی آذانهم بوده اند و کجا نبوده اند.
و در مورد علم حدیث هم؛
این عبارات شما بسیار آشناست. کس دیگری هم این ادعا را داشت اما فقط ادعا بود. الان شما که مثلا علم حدیث دارید( مثلا ) این جمله البانی را که در نقد تضعیف کنندگان حدیث افتراق گفته حمل بر چی میکنید ” لمخالفته هوی فی نفسه “. همین دلیل است که در موارد دیگری هم هوای نفس در تصحیح و تضعیف روایت دخیل بوده. چه تضمینی هست که اینجا از روی هوا و هوس باشد و جای دیگر نباشد؟ و البته توضیحات داده شده در مورد جمله شیخ را هم نادید گرفته ای. و بماند که مصنف را گفته و نه دیگران را. و بماند که شما مثلا نمیدونی برای توثیق شخص باید چه کرد
فرمایش ما/باز هم بررسی باز هم بررسی…!!!!!!!!!!!!من یک سوال کرده بودم که چرا علمای شما نمیگویند احادیث صحیح وضعیف ما در فلان کتاب هستند که ما تو درد سر نیفتیم!!!!!
ودرمورد حدیث ورجال هم که شیخ تان طوسی گفته بود که راویان ما افرا فاسدی بودند اگرچه ما احادیثشان را قبول ذاریم(الفهرس ص30)
وشما هم فکر نکنم به بررسی رجال زیاد علاقه داشته باشید مگه تو همین پستهات درمورد حدیث مع الحق نگفتی چون از نظر حدیثی باطل شد پس از نظر معنایی درسته!!!!عجب(عین حرفت اگر علی مع الحق حدیثی باطل باشد، حدیث دوم که همان معنا را دارد، تکمیل و تاییدش میکند. حداقل از نظر معنا.)
والبانی اون حرف را میدونی درمورد کی گفته ؟وچرا گفته وتضعیف کنندگان چه کسانی بودند؟!!!!!
وتوثیق اشخاص را گفته ای(خطاب به من) که من نمیدانم!!! چرا توثیق روات و رجال را میدانم(حالا باز هم بماند که توثیق رجال مورد بحث ما نیست ومن میدانم که شما نمیخواهید بحث را به انحراف بکشانید!!!!!!)ونظر تورا هم در مورد احادیث فهمیدم که چون از نظر حدیثی باطله پس باید از نظر معنایی درست باشه!!!!!!عجب
فرمایش کرده ای/ نمونه آن حدیث به قول شما عفیر را در کتب خود دیدید؟
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #8255حکم آنها که در برابر حاکم ایستادند؟چرا واژه ” الظاهر ” را حذف کردید؟
این سوال هم مطرح است که اگر در صفین طبق نوشته شما حق با امیرالمومنین سلام الله علیه بوده( که یقینا همیشه بوده ) معاویه چه کاره بوده و حکمش چیست؟
فرمایش ما/حدیث عفیر در کتب ما را گفتی واونجا توجه هم کردی که راوی در انجا هم یک چهارپا است؟یا خیر ودر چه کتابی ؟این را هم که میدانی؟!!!
حکم انها که دربرابر حاکم ایستادند را پرسیدی که اگه (حضرت عایشه وحضرت طلحه وحضرت زبیر)گناهکار و باغی بودند خب حضرت علی که امام عادلی بوده درسته؟پس چرا این سران فتنه را (حضرت عایشه را میگم طلحه وزبیر که شهید شدند)مجازات نکرد؟چرا واقعا؟ یا شاید هم میدانست که شروع فتنه از جایی دیگر است(ابن سبا را میگم) درسته؟(وبماند اون داستان که حضرت علی تا استانه صلح با سران جمل پیش رفت ولی این کار حضرت به مذاق ابن سبا ویارانش خوش نیامد وبماند که بگم شبانه چکار کردند) وموضع گیری حضرت علی نسبت به حضرت عایشه وقاتل حضرت زبیر را هم گفتم که دوباره تکرار نمیکنم
کلمه الظاهر را گفتی(حرف ایت الله عباسی را بچسب) که ما در دنیا به ظاهر حکم میکنیم وحضرت علی هم میگه که به ظاهر ما و اهل شام(یاران امیر معاویه)در ایمان به خدا وتصدیق رسولش بر یک دیگر برتری نداریم وبماند که به یارانش میگه به آنها اهل شام ناسزا نگویید بلکه بگویید خدایا خون ما وانها را حفظ کن وبین ما صلح برقرار کن!!!!!
گفتی معاویه در جنگ صفین چکاره بوده؟(هر چند که باز ندیده میگیرم که گفتی بحث معاویه وصفین نیست!!!)
وجوابت همان حرف امام معصومت کا فیه واست که گفت اختلاف ما با اهل شام فقط در خون عثمان بوده(همون خطبه که کلمه الظاهر توشه اینو میگم حضرت علی در نهج البلاغه میگوید(وکان بدءُ اَمرنا اَنا التقینا وَالقوم من اهل الشام اَن ربنا واحدٌونبینا واحدٌ!!!ودعوتنا فی الاسلام واحده ولانستزیدهم فی الایمان بالله والتصدیق بالرسوله ولا یستزیدوننا الامرواحدٌالا ما اختلفنا فیه من دم عثمان……………آغازکارماچنین بود که ماباقوم ومردم شام دیدارکردیم که پروردگارما یکی!!!!پیامبرمایکی ودعوت ما دراسلام یکی بودودرایمان به خدا وتصدیق رسولش هیج کدام ازما بردیگری برتری نداشت وباهم وحدت داشتیم جزدرخون عثمان که ما از آن پاک هستیم)نهج البلاغه نامه ی۵۸ ترجمه ی محمددشتی ص425)کاکل بابا پس اصل اختلاف کجا بوده طبق گفته ی حضرت علی(در خون عثمان)!!!!!افتاد الان !!!!!!!!!!!!
وحکم معاویه را اعتراضتان را به امام حسن برمیگرداند میدونی که چرا؟
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #8257فرمایش کرده ای/.” چطور ع…ع…میکردین ” مرتعی خوشگوار برای شیعه “مثل اون بابایی که آرزوی گوسفند بودن داشت؟ عزیزم باید صریح بگویم که شکاف دهانت را کنترل کن وگرنه با فضائل خدایانت پرش میکنم؟ دقت کنید که ابتدای توهین از سوی شماست. من احساس کنم که از حرفی قرار است توهین به من و عقیده ام شود، صاحب عقیده طرف مقابل را آب کشی میکنم. خود طرف را که لایق برای جواب نمیدانم و الا لغیر رشده بودنش را از نوشتارش ثابت میکنم. دقت و مراعات کنید.
فرمایش ما/ع….ع…..میکردین که توهین به عقیده شما نبود بحث سر افراد نه عقایدشان که………….
ارزوی انسان نبودن را در مورد کسانی گفتی (هر چند بماند که عین همین گفته ها هم از صحابه مورد قبول شما نزد ما هست)وبماند اون ایه قران که بار سنگین انسان بودن را به ما یاد اوری میکند که چطور پذیرفتند حرف خدا به سوی انها نازل شود در حالی که کوهها هم توان انرا ندارند که همچین باری را تحمل کنند وانسانی که چه سختی هایی در مقابلش است و……واین حرف حضرت ابوبکر که ای کاش از مادر متولد نمیشدم یا ایکاش علفی بودم تعابیر دیگر هیچ مذمتی بر او نیست بلکه عین ایمان و ترس او از قیامت را میرساند(رضی الله عنه)
وقسمت دوم حرفت عزیزم!!!!!!!!شکاف دهان!!!!!!!اب کشی !!!!!دقت کنید!!!!!!!حالا میفهمم که از بحث با ما اهل سنت لذت میبری!!!!
خدایان؟؟!!!!والا خلفا که خدایان مانیستند (راستی مگه ائمه شما خدایان شما هستند!!!!!!!!بگو میخوام بدونم)
وگفتم که به عقایدتان توهین نکردم بحث من در مورد افراد …………مثل شما بود….!!!!!!
ودرمورد حرف آخرت هم….
وَعِبَادُ الرَّحْمَٰنِ الَّذِينَ يَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْنًا وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَامًا فرقان63
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #8267عنایت به اینکه ابتدا امر از نهج البلاغه با برشکاری که جواب ندادید چرا ” الظاهر ” رو حذف کردی، کار را شروع کردید، من هم از همان نهج البلاغه عبارتی را میگذارم؛
” كُنْتُمْ جُنْدَ الْمَرْأَةِ وَ أَتْبَاعَ الْبَهِيمَةِ ”
از اونجایی که حرف خدایت رو آوردی معلومه که درسته. این همون کسی نیست که نفرین پیامبر بر یک فرد خاص رو فضیلت برای اون فرد میدونه؟ از این معتبرتر ندارید؟
عن أبي بَكْرَةَ قال لقد نَفَعَنِي الله بِكَلِمَةٍ سَمِعْتُهَا من رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم أَيَّامَ الْجَمَلِ بَعْدَ ما كِدْتُ أَنْ أَلْحَقَ بِأَصْحَابِ الْجَمَلِ فَأُقَاتِلَ مَعَهُمْ قال لَمَّا بَلَغَ رَسُولَ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم أَنَّ أَهْلَ فَارِسَ قد مَلَّكُوا عليهم بِنْتَ كِسْرَى قال لَنْ يُفْلِحَ قَوْمٌ وَلَّوْا أَمْرَهُمْ امْرَأَةً.
بخاري ج4، ص1610، ح4163، كتاب بدأ الخلق
یک صحابی از رسول خدا نفعی برده در زمان جمل. نفعش چی بوده؟ به گروهی که فرمانده آنها یک زن بوده ملحق نشده. اگر حرف شما را که عایشه مسبب و فرمانده نبوده و برای جنگ نرفته را بپذیریم، باید در جنسیت صحابه ای مانند زبیر و طلحه و اون یکی که خودش و پدرش رو پیامبر لعن و طرد کرد و یکی دیگه خلف ایشان عمل کرد و دامادش کرد و کاتبش کرد و… شک کنیم. شک کنیم؟ یا در سخن پیامبر.
قال أحمد في ” مسنده ” : حدثنا يحيى القطان ، عن إسماعيل : حدثنا قيس ، قال : لما أقبلت عائشة ، فلما بلغت مياه بني عامر ليلا . نبحت الكلاب . فقالت : أي ماء هذا ؟ قالوا : ماء الحواب . قالت : ما أظنني إلا أنني راجعة . قال بعض من كان معها : بل تقدمين فيراك المسلمون ، فيصلح الله ذات بينهم . قالت : إن رسول الله صلى الله عليه وسلم قال ذات يوم : ” كيف بإحداكن تنبح عليها كلاب الحواب ”
هذا حديث صحيح الاسناد ، ولم يخرجوه. سیر اعلام النبلا ج2ص177.178این هم فرعی و مطروح شما؛
( ابن سبا؟ قتل عثمان؟ فرض کنیم درست باشه. عثمان رو کی کشت؟ صحابه بایهم اقتدیتم اهتدیتم اینقدر قوه تشخیص نداشتند که جلوی اونها رو بگیرند؟ )
حرف اصلی؟ این حرف اصلی رو حاکم قبول داشت یا نداشت؟ اگر نداشت(که نداشته) چرا اونها اصرار می کردند؟ چرا به حرف حاکم اعتنا نکردند؟ حکم اینکار چیه؟
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #8268ااین هم فرعی است و مطروح شما؛
در مورد کار خالد( در واقع زنای او که سیف الله کرد او را)؛
دقت کنید که حکم اصحاب جمل چه بوده؟ خروج بر حاکم از نظر اهل سنت حکمش چیست؟ برای توجیه کار خالد نیاز دارید که مالک و قبیله اش را اولا غیر مسلمان بدانید ثانیا ثابت کنید که جنگیده اند ثالثا ثابت کنید که زنانشان نیز در معرکه حاضر بوده اند مثل عایشه. و قبل از این جواب بدهید که بالاخره سگها بر چه کدام زن پیامبر صدا کردند؟ خالد که زن پیامبر نبوده تا شما در جواب نامش را بنویسید. کدام زن؟ زن مالک بعد از مالک عده هم نگه داشت؟
و چون طبری را دربست قبول داری ؛
فلما بلغ قتلهم عمر بن الخطاب تكلم فيه عند أبي بكر فأكثر وقال عدو الله عدى على امرئ مسلم فقتله ثم نزا على امرأته وأقبل خالد بن الوليد قافلا حتى دخل المسجد وعليه قباء له عليه صدأ الحديد معتجرا بعمامة له قد غرز في عمامته أسهما فلما أن دخل المسجد قام إليه عمر فانتزع الأسهم من رأسه فحطمها ثم قال أرثاء قتلت امرأ مسلما ثم نزوت على امرأته والله لأرجمنك بأحجارك. تاریخ طبری ج2ص274
و البته تصحیح عالمتان چه میشود؟ و اینکه شیعه بودن راوی او را از اعتبار ساقط میکند؟ یک سری به مسلم و بخاری بزنید.
بعد از اینکه نگفتید توضیح ” ادراج ” از شما بود یا هیثمی، به معنایی که گفتم دقت کردید؟ علی از آنجا گذشت. فقال الحق مع ذا الحق مع ذا. روایت حاکم هم که ایشان را با قرآن می داند. حق در قرآن هست یا نیست؟ اگر نیست که هیچ. اگر هست این حق با کس که همراهش می باشد، همراه هست یا نیست؟
آن عقیصا را هم از حاکم آوردم.
” اگر علی مع الحق حدیثی باطل باشد، ” اگر به این وضوح را ندیدی؟ اگر.
بعد من چی نوشتم. نوشتم که معنا یکی است. نگفتم حدیث ضعیف است اما معنایش صحیح. دقت کنید و به جای نمک بودن(که البته گندیده) دقت کنید. دقت کنید. به چی؟ به اینکه حدیث دوم شاهدی است برای حدیث اول. همینطور حدیث حاکم.
داجن یعنی بزغاله. یا گوسفند کوچک. یا یک همچین حیوانی که اهلی است. این حدیثشه ” … دخل داجن فکلها ” جای نقطه چین این ترجمه رو داره؛ که آیه رضاع نازل شد و در کاغذی بود زیر تختم و بزغاله اومد و خورد.
آیه میفرماید توی خانه هایتان بنشینید و فلان کارها رو هم نکنید. امر ابتدایی چگونه تحدید میشود؟ یعنی اگر برای فتنه انگیزی خارج بشوید ایرادی ندارد؟ فقط با آرایش خارج نشوید همه چیز حل میشه؟
این قول جناب ام سلمة سلام الله علیها است؛
” … فَوَاللَّهِ إِنَّكَ لِعَلَى الْحَقِّ، وَالْحَقُّ مَعَكَ، وَلَوْلا أَنِّي أَكْرَهُ أَنْ أَعْصَى اللَّهَ وَرَسُولَهُ، فَإِنَّهُ أَمَرَنَا صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ أَنْ نَقَرَّ فِي بُيُوتِنَا لَسِرْتُ مَعَكَ… ”
مستدرک ج3ص119
مجتهد تازه اگر مجتهد باشد و ثابت باشد که حق اجتهاد دارد در برابر کسی که تاویل می داند، حق اظهار نظر دارد؟ تازه آن عالم به تاویل که کنفسی رسول هم هست، حاکم هم باشد، دیگر جایی برای اجتهاد دیگران می ماند؟ شوخی خوبه اما نه با حرف پیامبر. این که قرار باشد هر خطایی را به اجتهاد وصل کنیم و بگویم که اینها مجتهد بوده اند، یه ذره به پیامبر ایراد وارد میشه.
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #8269من ایشان را عالم به قرآن اعلام نکردم بلکه حرف پیامبر است البته اگر به پیامبری قبولش دارید. حدیثش را که گذاشتم. یقاتل علی تاویل.
حدثنا عبد الله حدثني أبي ثنا حسين بن محمد بن ثنا فطر عن
إسماعيل بن رجاء الزبيدي عن أبيه قال سمعت أبا سعيد الخدري يقول كنا جلوسا ننتظر رسول الله صلى الله عليه وسلم فخرج علينا من بعض بيوت نسائه قال فقمنا معه فانقطعت نعله فتخلف عليها على يخصفها فمضى رسول تمت الله صلى عليه وسلم ومضينا معه ثم قام ينتظره وقمنا معه فقال إن منكم من يقاتل على تأويل هذا القرآن كما قاتلت على تنزيله فاستشرفنا وفينا أبو بكر وعمر فقال لا ولكنه خاصف النعل قال فجئنا نبشره قال وكأنه قد سمعه.مسند احمد ج3ص82. البانی هم در سلسة الاحادیث الصحیحة ح2487
معنی احادیث صحیح را هم فهمیدم. شما گفتید که خلفا احق بودن اند. من هم فلتة را گفتم. این در بخاری است. دقت کنید.شما ” الظاهر ” را حذف کردید تا حرف خود را ثابت کنید. در نوشته ابتدایی شما این کلمه وجود ندارد ولی همه متون نهج البلاغه موجود است. پس تحریف کردید. بعد در مورد حرف آقای عباس گفتم که وقتی باطن امر معلوم شد حکم معلوم است. بل نداویه بالمکابرة. جولان را شما داید که حذف کردید و البته از جمل به صفین آمدید و دوباره به آنجا ارجاع داده شدید. کار خلاف نکنید تا اینطوری نشوید.
بحث امام صادق علیه السلام را چه کسی اول مرتبه طرح کرد؟ من یا شما؟ بعد اینکه من در مورد کار بخاری نظر ندادم. در جواب شما گفتم که به جوا ببخاری دقت کنید بد نیست. شما گفتید ضعیف الحدیث. من گفتم نظر بخاری را ببینید. مسلم اگر از ایشان نقل کرده بر مشرب خود نقل کرده. همان داستان ضعیف بودن که البته جواب داده شده در مورد بخاری هم هست اما به نحوی که بخاری می داند و خدایش.
اصحاب حدیث= اهل حدیث؟
حتما می دانید که نتیجه صحت یا ضعف حدیث در شیعه اجتهادی است. یعنی این نیست که چون بخاری گفته پس لابد و ناچار باید صحیح باشد. این همان علت است.
و شیخ فرموده که عقیده آنها فاسد بوده. شما یهودی راستگو ندیدی؟ این را بری حدیث نمیگویم. بلکه از همان کلام شیخ گروهی استثناء میشوند. بعد عقیده را رد کرده. قول را هم رد کرده؟
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #8270و البته این را هم اضافه کنم که؛
اگر (دقت کنید که نوشتم اگر.اگر) بلد نیستید که رجال شیعه را استفاده کنید چرا دائما میگویید که رجال ندارند و حدیث ندارند و … ؟ عزیزم دقت کنید که نوشتید ” از کجا بدونم این راوی ثقه است یا نه کذابه یا نه ” یعنی اصولا رجال را نمی دانید. چنین فردی به چه پشتوانه ای میگوید که فلان حدیث صحیح یا ضعیف است؟
نمونه چی شد؟
حرف البانی به علمای احناف بوده. یعنی اونها از روی هوای نفس این کار رو کردن. چرا؟ چون حدیث با مذاق مذهب اونها نیست. پس هر حدیثی که به مذاقشون بوده رو از روی هوای نفس تصحیح کرده و هر چی نبوده رو تضعیف.
تمام این پیچانده ها که نوشتی شورعش با شخص شما بوده و من بدون اعتراض جواب داده ام. حیا اگر داشته باشی سعی نمیکنی که سر خدا کلاه بذاری.
در مورد عفیر با اینکه بعدا خواهی گفت پیجچاندن و…؛
از حدیث بالاتر در قرآن مورچه ای سخن میگوید و رسول خدا میشنود و اسف بارتر اینکه میفهمد چه میگوید و فاجعه اینست که که میخندد. از آن اهانت بارتر و فجیع تر سخن گفتن هدهد است با همان پیامبر و آگاهی دادن به او. از این بدتر هم کار ابراهیم علیه السلام است که پرنده را ذبح و تکه تکه کرده و تکه های او را صدا میزند و زشت تر اینجاست که پرنده هم او را اجابت میکند.
” اگر ” در مذهب شما ” چون ” معنا می دهد. خوبه حالا یکروز بیشتر نگذشته و من هنوز هستم. جالبه که عین متن من را گذاشتی و باز در کمال خونسردی از آن قصد خودت را برداشت میکنی.
دلیل عدم مجازات را میتوانید در کار حضرت موسی علیه السلام با سامری ببینید. یا عمل رسول الله با ابن ابی. گرچه از نظر بنده علت عدم مجازات او از طرف امیرالمومنین سلام الله علیه این آیه شریفه است ” وَمَنْ يَقْتُلْ مُؤْمِناً مُتَعَمِّداً فَجَزاؤُهُ جَهَنَّمُ خالِداً فيها وَغَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَلَعَنَهُ وَأَعَدَّ لَهُ عَذاباً عَظيماً ” 93 نساء.
” الظاهر ” را حذف کردی و الان در کمال بی شرمی به آن استناد میکنی که البته جوابش را هم گرفتی اما مانند مسبب افک رفتار میکنی.
دقت کنید که فقط مطالب شما را پی میگیرم.
اختلاف در خون عثمان بود. یک طرف داعیه خونخواهی داشته و یکطرف نداشته. کی نداشته؟ یقاتل علی تاویل. پس نتیجه چیست؟ گروه مقابل الکی جوش میزدند. تا جایکه گفتند بل نداویه بالمکابرة. الان حل شد؟ باز عبارات را آوردید با حذف ” الظاهر “. و فراموش کردید که بحث بر سر حکم کسی مانند معاویه و عایشه است از نظر اهل سنت. ربطی به امام من ندارد.
اگر این حرف در موقع مرگ نباشد شاید قابل قبول باشد اما… . علاوه بر اینکه شاید. ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون. گوسفند کجاشه؟ و اگر بحث بر سر افراد است که دست من را خیلی بازتر میکنید. اما حواسم هست که ” و لا تسبوا الذین یدعون من دون الله فیسبوا الله عدوا بغیر علم… ” .
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #8271سلام علیکم.تنها شما را به مثالی که خداوند در همان سوره تحریم زده ارجاع میدهد. ببینید که ارتباط مثل با ممثل چیست.
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #8272یه توضیح بدم که این متن رو اینجا نمیخواستم بذارم اما چون داشتم یه موضوع دیگری رو در جای دیگری همزمان جواب میدادم، این رو اشتباهی هم اینجا و هم در اون مطلب نوشتم. از این بابت عذر میخوام.اما خیلی بد هم نشد.
آیه 61 که نفاق رو به صراحت بیان میکنه. من میخواستم بگم که شما خدا رو قبول دارید اما به رسول که میرسه میگید فقط کتاب خدا.
توضیح بیشتر هم ندارد. آیه فرموده منافق میگه فقط خدا. از رسول مانع میشه. همون کاری که گوینده حسبنا کرد. شما هم فقط قران هستید دیگه. غیر اینه؟ همواره قران. رسول چی کاره است؟ انه کالطارش؟
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #8273شما اشتباه برداشت کردید. منظورم این بود که اگر فقط قرآن را ملاک میدانید ببینید که علی علیه السلام همراه با آن ملاک است. اگر قرآن حق است که هست علی علیه السلام همواره با اوست.و نوشتید دین = خدا و قرآن. طبق 61 نسا شما منافق هستید. چون مانع از رسول هستید.
و عرض کردم که همان دین=خدا و قرآن گفته که رسول هر چه بگوید همانی است که خدا و قرآ=دین گفته اند.
فهم این موضوع واقعا مشکله؟
ما ینطق عن الهوی. لو تقول علینا بعض الاقاویل و….
جواب آیه رضایت و بیعت شجره را قبلا در جایی دیگر به شما داده ام. پیدا میکنم عینا کپی میکنم.
مادر فحاشان نیستند و فقط مادر مومنان هستند؟
ابوبکر مومن بود یا نبود؟ اگر بود عایشه مادرش است. همین ابوبکر در بخاری میگوید که ” امصص ببظر اللات ” . ترجمه نمیکنم. اما زیاد از حد فحش محسوب میشه. عایشه مادر این فحاش هم هست؟
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #8274اینکه دین=خدا و قرآن یعنی اینکه پیامبر انه کالطارش. اصلا نباشد بهتر است.و اینکه فرموده ما ینطق عن الهوی ان هو الا وحی یوحی علمه الشدید القوی یعنی چه؟ هر چه که میگوید مبتنی بر وحی است. این را اگر بفهمید همه چیز حل میشود.
همین پیامبر غرانیق را هم برای شما گفته. این در کجا برای مردم نازل شده بوده؟ تبیینش چیست؟ چه اعتمادی میتوان به او کرد؟ دقت کنید که با تایید غرانیق زیرآب پیامبرر رو میزنید و آیات ابتدایی سوره نجم.
اسوه حسنه است. نوعروس ملت رو دوست داشته. از موسیقی منع نکرده. زنش رو برده تا کارناوال ببینه. جلوی ابوبکر و عمر رانش را نپوشانده. دو تا از زنهایش به هم فحش دادن و او فقط خندیده. چشم کور کرده و دست و پا قطع کرده… .
بله قبول دارم که ایشان را از ما که هیچ از خدا هم بیشتر قبول دارید اما اینطوری که بالا نوشتم.
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #8275سندش که ثابت است. دقت نمیکنید.عزیزم پیامبر خودش قبول داشت که پیامبر است یا خیر؟ اگر داشت نیازش به معجزه برای چی بود؟ احتمالا شیر فهم کردن ملت.
امیرالمومنین سلام الله علیه هم با حق بود. حالا اگر طرف مقابلش قبول نداشته باشد( تازه طرف یهودی است) باید چه کند؟
عایشه و معاویه که مثلا مسلمانند پیشکش.
قضیه حکمیت نیز که برای ما روشن است. شما با آن مشکل دارید.
واللَّهِ لَئِنْ أَبَيْتُهَا مَا وَجَبَتْ عَلَيَّ فَرِيضَتُهَا وَ لَا حَمَّلَنِي اللَّهُ ذَنْبَهَا وَ وَ اللَّهِ إِنْ جِئْتُهَا إِنِّي لَلْمُحِقُّ الَّذِي يُتَّبَعُ وَ إِنَّ الْكِتَابَ لَمَعِي مَا فَارَقْتُهُ مُذْ صَحِبْتُه
خطبه 122
-
نویسندهنوشته ها
شما برای پاسخ به این جستار باید وارد تارنما شوید.
و خطيب در ( تاريخ بغداد) (14/ 340) در شرح حال يوسف بن محمد مؤدب آورده است با سند حديثي كه بعد از اين حديث مي آيد ودر اسنادش عقيصا ابو سعيد تيمي وجود دارد كه وي فردي متروك است .
متروک است میدونی یعنی چی درسته؟
واینجا http://www.islamtxt.net/?q=question/470
علی مع الحق و الحق مع علی، یعنی: علی با حق است و حق با علی است. مراجع شیعه در مناظرات خود به هیثمی اشاره می کنند که آنرا از ابوسعید خدری روایت کرده و میگویند: رجال آن ثقه هستند.(مجمع الزوائد)(7/235) و همچنین از سعد بن ابی وقاص و ام سلمه روایت شده است، سپس میگویند: بزار آنرا روایت کرده است و در سند آن سعد بن شعیب قرار دارد و من او را نمیشناسم و بقیه رجال سند صحیح هستند کلماتی را که شیعه از حدیث مذکور ذکر می کنند و سپس می گویند که هیثمی آن را همینطور آورده است، در حالیکه اینگونه نیست. هیثمی دو جمله آورده است: اول: (حق با این است، حق با این است) و دوم: (علی با حق است، یا حق با علی است). و مراجع شیعه به جای جمله اول، جمله دوم را ذکر می کنند و به دومی اشاره می کنند با اینکه کلمات فرق میکندهیثمی میگوید که در سند آن سعد بن شعیب است، و این راوی در هیچ یک از کتابهای معتبر رجال ذکر نشده است و این نشانه مجهول بودن اوست. حدیث: (حق با فلانی است…) ظاهر این است که این از سخنان پیامبر صلی الله علیه وسلم نیست، بلکه از سخنان ابوسعید خدری است، یعنی راوی میگوید که ابوسعید خدری از پیامبر صلی الله علیه وسلم روایت میکند که پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمود: (آیا شما را از برگزیدهترین شما آگاه نکنم؟ گفتند: بله. فرمود: بهترین شما پاکان هستند، خداوند پرهیزگار پنهان را دوست میدارد). کسی که از ابوسعید روایت میکند وقتی از پیش روی او علی بن ابی طالب عبور کرد گفت: (حق با این است، حق با این است). و این را علما ادراج میگویند، و این اشکالی ندارد و ما معتقدیم که در دوران اختلاف میان علی و معاویه، حق با علی بوده است. سیوطی در جامع الأحادیث والمراسیل این روایت را بدون جمله اخیر(جامع الأحادیث)(3/349) ذکر کرده است، این تأکید میکند که این جمله مدرج و جای داده شده است. فکر کنم به اندازه ی کافی این فرمایشتو جواب دادم