Home › انجمن ها › خلفای راشدین › (ادعاى روافض) بیایید برویم جهنم.!!!
این جستار شامل 0 پاسخ ، و دارای 0 کاربر است ، و آخرین بار توسط hamshahri در 10 سال، 1 ماه پیش بروز شده است.
-
نویسندهنوشته ها
-
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #8168شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #8169در اردوگاه لشکر علی، تعدادی از آن طاغیان و خوارج که عثمان را به قتل رسانده بودند حضور داشتند که برخی از آنان بعینه معلوم نبودند و برخی دیگر مورد حمایت قبائل خود بودند و عدهای هم بودند که دلیلی در مورد اتهام آنان وجود نداشت و برخی دیگر منافق بودند و توانایی اظهار نفاق خود را نداشتند([1]). پیروان ابن سبا جهت نجات یافتن خود از قصاص تمایل زیادی به برافروخته ساختن آتش فتنه و شعله ور ساختن آتش آن داشتند([url=http://www.islamtxt.net/#_ftn2][2]). وقتی مردم فرود آمدند و آرام گرفتند علی روان شد و طلحه و زبیر نیز روان شدند و به هم رسیدند و درباره مورد اختلاف با هم سخن گفتند و وقتی دریافتند که کار به تفرقه افتاده و نمیتوان به جایی رسید کاری را بهتر از صلح و جلوگیری از جنگ ندانستند. بدین ترتیب- با چنین توافقی- از هم جدا شدند و علی به اردوگاه خود و طلحه و زبیر هم به اردوگاه خود بازگشتند. طلحه و زبیر پیش سران گروه خود فرستادند و علی نیز پیش سران قوم خود فرستاد، البته بجز آنهایی که عثمان را محاصره کردهبودند. آن شب به نیت صلح و عافیت گذشت و شکی در وقوع صلح نداشتند و برخی نزد برخی دیگر بوده و برخی نزد برخی دیگر میرفتند و جز صلح نیت و سخن دیگری نداشتند. اما کسانی که در ماجرای فتنه و قتل عثمان دست داشتند بدترین شب عمر خود را میگذراندند، زیرا در شرف مرگ قرار گرفته بودند. آنان آن شب را با هم به مشورت پرداختند. یکی از آنان- مالک اشتر- گفت: حال طلحه و زبیر را دانسته بودیم، اما حال علی را تا به امروز ندانسته بودیم. آنان این موضوع را وقتی فهمیدند که علی از مردم درخواست کرد که فردا حرکت کنند و کسی از افرادی که به نحوی در قتل عثمان دست داشته است با وی حرکت نکند. آن فرد همچنین گفت: به خدا رای مردم در مورد ما یکسان است و اگر با علی صلح کنند بر سر خون ماست([url=http://www.islamtxt.net/#_ftn3][3][/url”>شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #8170ودرمورد اون حدیثی هم که آورده بودی
– حدیث ابی بکرة از رسول خدا
«اگر مسلمانان با شمشیر در مقابل هم بایستند قاتل و مقتول در آتش جهنم هستند»([1][/url”>). قرطبی میگوید: علما میگویند: این حدیث در مورد صحابه رسول خدا- که در این جنگ فتنه شرکت کردند- نیست، زیرا خدای متعال میفرماید:
وَإِن طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا فَإِن بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَى الْأُخْرَى فَقَاتِلُوا الَّتِي تَبْغِي حَتَّى تَفِيءَ إِلَى أَمْرِ اللَّهِ فَإِن فَاءتْ فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا بِالْعَدْلِ وَأَقْسِطُوا إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ ﴿9﴾
ÇÊÉÈ﴾ [الحجرات: ٩ – ١٠]
«هرگاه دو گروه از مؤمنان با هم به جنگ پرداختند، در ميان آنان صلح برقرار سازيد. اگر يكي از آنان در حق ديگري ستم كند و تعدي ورزد (و صلح را پذيرا نشود) با آن دستهاي كه ستم ميكند و تعدي ميورزد بجنگيد تا زماني كه به سوي اطاعت از فرمان خدا برميگردد و حكم او را پذيرا ميشود. هرگاه بازگشت و فرمان خدا را پذيرا شد، در ميان ايشان دادگرانه صلح برقرار سازيد و (در اجراي مواد و انجام شرائط آن) عدالت بكار بريد، چرا كه خدا عادلان را دوست دارد. فقط مؤمنان برادران همديگرند، پس ميان برادران خود صلح و صفا برقرار كنيد و از خدا ترس و پروا داشته باشيد، تا به شما رحم شود».
پس خدای متعال دستور داده که با باغیان جنگ شود و اگر مسلمانان از جنگ با باغیان دست بردارند یکی از فرائض الهی تعطیل میشود. این امر بر این دلالت دارد که قول «قاتل و مقتول در آتش جهنم هستند» در مورد صحابه رسول خدا نیست، زیرا بر اساس تأویل اجتهادی که داشتند با هم جنگیدند. طبری میگوید: اگر در همه اختلافات بین دو گروه از مسلمانان واجب باشد که مسلمانان از آن فرار کنند و در منازل خود بنشینند و شمشیرهایشان را بشکنند، هرگز حدی اجرا نشده و باطلی ابطال نمیشود و اهل نفاق و فجور راهی مییابند که در آن همه چیزهایی را که خداوند بر آنان حرام کرده است، از قبیل اموال مسلمانان، اسیر کردن زنان آنان و ریختن خون آنان را حلال میشمرند، بدین صورت که علیه مسلمانان دسته میگیرند و مسلمانان دست از سر آنان بر میدارند و میگویند: این فتنهای است که ما از جنگ در آن نهی شدهایم و مأمور شدهایم که در این فتنه دست برداریم و از آن فرار کنیم([2][/url”>).
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #8171امام نووی میگوید: اینکه گفته است «قاتل و مقتول» حمل بر کسی میشود که تأویل اجتهادی ندارند و جنگ آنان از روی تعصب و چیزهایی از این قبیل است. اینکه گفته است در آتش جهنم میباشند به این معنی است که مستحق آتش جهنم میباشند و گاهی باانداخته شدن در آتش جهنم مجازات شده و گاهی خداوند او را مورد عفو قرار میدهد. این مذهب اهل حق- اهل سنت- است…. تمام موارد نظیر این قضیه هم بر این قضیه تأویل میشوند. بدانید که خونهایی که در جنگهای میان صحابه جاری شد مشمول این وعید نمیشوند و مذهب اهل سنت و اهل حق، حسن ظن به آنان و خودداری از پرداختن به مشاجرات میان آنان و تأویل جنگ آنان است و اینکه آنان مجتهد بوده و اجتهاد کرده و تأویل داشتهاند و قصد گناه و معصیت و دستیابی به محض دنیا را نداشتهاند، بلکه هر گروهی از آنان بر این اعتقاد بودند که آنان بر حق بوده و مخالفشان باغی است. به همین دلیل جنگ با باغی بر وی واجب است تا او را به امر خداوند برگرداند و برخی از آنان مصیب بودند و برخی دیگر در اجتهاد خود به خطا رفته و به خاطر اینکه اجتهاد کرده بودند در این خطا معذور هستند و مجتهد اگر خطا کند گناهی بر او نیست و علی در آن جنگها مصیب بود. این مذهب و دیدگاه اهل سنت است. قضایای مربوط به این جنگها مشتبه بود و حتی گروهی از صحابه دچار حیرت شدند و از دو گروه کناره گرفتند و وارد جنگ نشدند و به صورت یقینی نمیدانستند که چه چیزی درست و صحیح است و به همین دلیل به آنان کمک نکردند([1][/url”>).
– موضع علی بن أبی طالب رضی الله عنه در مقابل کسانی که به عائشه رضی الله عنها ناسزا گفته بودند
مردی گفت: ای امیر مؤمنان دو مرد بر در خانه هستند و به عائشه ناسزا میگویند. پس علی به قعقاع بن عمرو دستور داد تا هر کدام از آنان را در حالی که لباس بر تن ندارند صد ضربه شلاق بزند([2][/url”>). قعقاع هم دستور وی را اجرا کرد.
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #8172– دفاع عمار بن یاسر ازام المؤمنین عائشه رضی الله عنه
از محمد بن عریب روایت است که گفت: مردی نزد علی برخاست و به عائشه ناسزا گفت. پس عمار آمد و گفت: این چه کسی است که به همسر رسول خدا ناسزا میگوید؟ ساکت ای قبیح بی صاحب مورد سرزنش و رانده و مانده([1]). در روایت دیگری آمده است: گم و دور شده ای رانده شده، آیا محبوبه رسول خدا را میآزاری؟([url=http://www.islamtxt.net/#_ftn2][2]) در روایت دیگری آمده است: نزد علی مردی به عائشه ناسزا گفت و عمار گفت: آیا همسر رسول خدا را میآزاری؟([url=http://www.islamtxt.net/#_ftn3][3][/url”>)
آیاام المؤمنین عائشه رضی الله عنها جنگیدن مسلمانان با هم در نبرد جمل را مباح میدانست؟
قبلاً ذکر شد که عائشه رضی الله عنها برای این امر خروج نکرد و قصد جنگ را هم نداشت. زهری از عائشه رضی الله عنها نقل کرده که بعد از ماجرای جمل گفت: من میخواستم که مکانت و جایگاه من، مردم را از هم جدا کند و فکر نمیکردم که بین مردم جنگی روی دهد و اگر میدانستم که جنگی روی میدهد هرگز چنین موضعی نمیگرفتم([4][/url”>). اینکه گفته شده عائشه جنگ با مسلمانان را مباح دانست قولی باطل میباشد و دوامیندارد در مقابل روایات صحیحی که قبلاً ذکر شدند و بیانگر این میباشند که عائشه فقط برای اصلاح در میان مردم خروج کرد. این اقوال از روایاتی هستند که شیعیان رافضی جعل کردهاند
اینان این موضوع را چنان جنگی داخلی به تصویر کشیدهاند که در مورد آن برنامه ریزی شده است. البته بیان این قول از طرف پژوهشگرانی که اطلاعات خود را از روایات مقدوح، غیر صحیح و منابع غیر معتبر چون کتابهای الإمامة و السیاسة، الأغانی، مروج الذهب، تاریخ یعقوبی و تاریخ التمدن الإسلامی تألیف جورجی زیدان کسب میکنند، امری طبیعی است([5][/url”>).
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #8173آیا حدیث «ای عائشه تو با علی میجنگی و در این جنگ نسبت به او ظالم هستی» صحیح میباشد؟ در هیچ یک از کتب معتبر علمی وجود ندارد و از سند معروفی برخوردار نیست، بلکه بیشتر شبیه احادیث جعلی و کاذب است تا احادیث صحیح؛ حتی میتوان گفت که قطعاً کذب است، زیرا عائشه نجنگید و برای جنگ هم خروج نکرد، بلکه به قصد اصلاح میان مردم خروج نمود، جنگ نکرد و به جنگ هم دستور نداد. این قول بسیاری از کسانی است که به اخبار اطلاع و آگاهی دارند([1][/url”>).
وانشاء الله که دیگه شبهه ای در موردجنگ جمل چگونگی ایجاد ودلایل آن باقی نمانده باشد
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #8174آقای عبدالحسین باز هم بیا اینجا که کار دارم باهات ببینم چه چیزای دیگه در چنته ات داری؟!!!!!!!!!!!!!شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #8175آقای عبدالحسین چه خبر از بررسی احادیث کتبتان توسط علمای عظام قم نجف و……………….شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #8181با سلام . شما مثل اینکه میخواهی در همه جا اب را گل آلود کنی و ماهی خود را صید کنی.
(یعنی : ناموس پیامبر و صحابه مهاجر و انصار پیامبر که خداوند در ایه 100 سوره توبه و چندین ایه دیگر رضایت خود را از آنها اعلام کرده زیر سوال ببری که اصل فکر و هدف تیرهای زهر آگین شما خدشه وارد کردن و زیر سوال بردن خود قران و پیامبر می باشد . )
برادرم اینکه گفته ای (در جمل، یک سوی قضیه کسی است که مع الحق است و الحق معه اوست به صورت حیثما دار.)
در کجای دین – خدا و قران – خدا گفته است که حق با علی است ؟؟
و یا علی حق است ؟؟
لطفا آدرس آن را اعلام کن تا خوانندگان قضاوت کنند .
در حالی که ده ها ایه داریم که خداوند می گوید خدا و قران حق است .
و اینکه گفته ای (یک طرف کسی است که به او گفته شده یه جایی نرو.)
خداوند در ایه 33 سوره احزاب که گفته است در خانه هایتان بنشینید موضوع بیرون رفتن بدون ضرورت بوده است و نگفته است که به حج و مسجد و عبادت و کارهای ضروری هم نروید .
و موضوع رفتن حضرت عایشه و صحابه پیامبر از مکه که مناسک حج را انجام داده بودند ، به سمت بصره به خون خواهی و دستگیری قاتلین حضرت عثمان بوده.
و شورش بر علیه خلیفه نبوده .
در زمان به خلافت رسیدن حضرت علی در مدینه حضور نداشته اند . و در مکه در مناسک حج بوده اند.
و اگر می خواستند بر علیه خلیفه شورش کنند باید از مکه به مدینه می امدند نه اینکه به بصره در تعقیب قاتلین حضرت عثمان بروند .
و حضرت علی هم وقتی در مدینه از موضوع مطلع گشتند به سمت بصره حرکت کردند و در آنجا طرفداران همان منافقینی ، که حضرت عثمان را به قتل رسانده بودند و در داخل لشگر حضرت علی پنهان شده بودند در نصف شب بین دو لشگر آتش جنگ را بر افروختند .
و اگر حضرت عایشه شورش بر علیه خلیفه می کردند حضرت علی ایشان را محترمانه به خانه ی پیامبر نمی فرستادند .
و حضرت علی آنقدر عقل و شعور داشتند و از شما بهتر می فهمیدند و اشخاص را می شناختند .
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #8189با سلام خدمت دست اندرکاران سایت اسلام تکس ودیگردوستانوسلام به دوست هم مذهب خودمabdollah1990
برادر عبدالله ولی فکر نکنم تو این اب ماهی درست وحسابی گیرش بیاد چون ماهی ها خیلی کوچولو هستند( وچیزی در چنته ندارند!!!!!!)ویا نخ قلاب ماهیگیریشون پوسیده شده!!!!!!!!!!
ودر جزیره ی بررسی زندگی میکنندو ….. و……………… و………………….
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #8190وباز هم جناب عبدالحسین و فرمایشات گهربارشان!!!!!!انشاءالله باز در رد فرمایشاتت فرمایشاتی ارائه خواهم داد به امید اینکه برگردی اینجا واقامت دائم جزیره بررسی را نگیری که اونجا ماندگار بشی وبر نگردی……….!!!!!!!!!!!!!!!
فرمایش کرده ای/من گفتم که فتنه جمل. مسبب آن را هم عایشه و طلحه و زبیر می دانم. نگفتم که دوران فتنه. دقت کنید.
فرمایش ما/ومن در جوابت چی گفتم؟دقت کردی یا نه مطلب ما ایراد اساسی داشت وبررسی نکردی!!!!!!!!
گفته بودی فتنه جمل که من عرض کردم واقعا فتنه بود ودر دوران حضرت علی هم اتفاق افتاده(که میدونم اگر یه مهچین اتفاقی در دوران سه خلیفه اول اتفاق می افتاد شما چطور ع…ع…میکردین)و فکر کنم به اندازه کافی در مورد چگونگی ایجاد این جنگ ودلایل آن توضیح دادم البته اگه خونده باشی وبه قول شما یه وقت بدون بررسی مطلب ما حرفی نزده باشی!!!!!!وشما اگه رفتار حضرت علی را بعد از جنگ در مورد ام المومنین عایشه حضرت طلحه وزبیر ببینید دیگه فکر نکنم نیازی به توضیح اضافه باشه
– موضع علی بن أبی طالب رضی الله عنه در مقابل کسانی که به عائشه رضی الله عنها ناسزا گفته بودند
مردی گفت: ای امیر مؤمنان دو مرد بر در خانه هستند و به عائشه ناسزا میگویند. پس علی به قعقاع بن عمرو دستور داد تا هر کدام از آنان را در حالی که لباس بر تن ندارند صد ضربه شلاق بزند1). قعقاع هم دستور وی را اجرا کرد.
1-شرح نووی بر صحیح مسلم ج8ص258
درمورد حضرت زبیر هم که داستان قاتلشو که شنیدی وقتی سر مبارک حضرت زبیر را پیش حضرت علی اورد که مبارک باد بر تو ای ابا الحسن که دشمنت را کشتم میدونی که حضرت در جوابش چی گفت گفت من تو را(خطاب به قاتل حضرت زبیر)به اتش جهنم بشارت میدهم چرا که رسول الله فرمود قاتل پسر صفیه جهنمی است و……
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #8201سلام علیکم.خداوند در آیات ابتدایی سوره تحریم تصریح فرموده که ناموس پیامبر بودن هرگز و به هیچ عنوان مانع خطا و تخلف نیست. دو مثال هم برایش زده تا سنگینی مطلب برای افراد شکسته شده و فهم موضوع ساده شود. پس ناموس پیامبر بودن را دلیلی بر عدم خطا یا دلیلی بر خوب بودن نمی دانم به صراحت قرآن. حتی فرزند نبی بودن نیز دلیل بر مثبت بودن نیست چه رسد به همسر بودن که با یک خطبه نیم خطی پایان میپذیرد.
اما برادر دقت کنید که ” دین _ خدا و رسول _ ” مطابقت با این آیه دارد؛
وَ إِذا قيلَ لَهُمْ تَعالَوْا إِلى ما أَنْزَلَ اللَّهُ وَ إِلَى الرَّسُولِ رَأَيْتَ الْمُنافِقينَ يَصُدُّونَ عَنْكَ صُدُودا. 61 نساء.
یعن خدا آری. رسول خیر. و این همان حسبنا کتاب الله است. یعنی نفاق به صراحت قرآن. توضیح بیشتر نمیدهم چرا که اگر در خانه کس است، یک حرف بس است.
به تاریخ مدینه دمشق ابن عساکر ج 20 ص 361 مراجعه کنید. به همان کتاب ج 42 ص 449 به مسند ابی یعلی ج2 ص 418 به جامع الاحادث سوطی ج4 ص 258.
اگر هم فقط قرآن را قبول داری به مستدرک حاکم ج3 ص125 رجوع کنید تا علی مع القرآن را نیز ببینید.
اینها بر میگردد به اینکه شما پیامبر را قبول ندارید. همان قرآن که فکر میکنید قبولش دارید فرموده ما ینطق عن الهوی ان هو الا وحی یوحی. حالا چنین فردی که هر چی میگوید وحی است، فرموده که علی مع الحق. قرآن هم فرموده لو تقول علینا بعض الاقاویل لاخذنا منه بالیمین ثم لقطعنا منه الوتین. اگر این حرف پیامبر چیزی بود که خدا نفرموده باشد، باید رگ حیاتش قطع میشد. شد؟ معنای آیه اول اینست که هر چه هم که بگوید و در قرآن نباشد مانند همین قرآن است. چرا؟ چون هر دو منبع و منشاء وحی دارند. وحی از کیست؟ احتمالا خدا.(داستان غرانیق را نادیده بگیریم). تضمین در آیه دوم از کیست؟ از خدا. نتیجه چیست؟ اینکه پیامبر هر چه که بگوید حرف خداست.
گفتم به او گفته شده یه جایی نرو. شما دقت نکردید. آن یک جا کجا بوده؟ آنجا که سگهای حوئب داشته. کی گفته نرو؟ آن کسی که ما ینطق عن الهوی است و طبق قرآن سخنش سخن خداست. حالا که طرف رفته، از کی سرپیچی کرده؟ از کسی که حرف خدا را به او رسانده. یعن از حرف خدا و رسول خدا سرپیچی کرده. حالا هدفش هر چه که بوده، مهم اینست که تخلف کرده. خدا از متخلف اعلام رضایت کرده؟ می کند؟
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #8204سلام علیکم.من گفتم که فتنه جمل. مسبب آن را هم عایشه و طلحه و زبیر می دانم. نگفتم که دوران فتنه. دقت کنید.
عقیصا؛ در مستدرک در حدیثی دیگر آورده ” هذا حديث صحيح الاسناد وأبو سعيد التيمي هو عقيصاء ثقة مأمون ولم يخرجاه ”
در هیثمی یک صفح قبلتر نوشته ” … قال ومر علي بن أبي طالب فقال الحق مع ذا الحق مع ذا . رواه أبو يعلى ورجاله
ثقات . ”معنا که یکی است. درسته؟
جنس اون هودج از چی بود؟ از اون جنس برای چه جاهایی استفاده میکنند؟ ضمن اینکه آیه کجاش گفته آرایش یا ضرورت؟ فرموده توی خانه هایتان بنشینید. آن یه جایی هم که گفتم جایی بود که سگهایش(حوئب) در آن بر آن زن صدا کردند.
نقطه؟ ” وکان بدءُ اَمرنا اَنا التقینا وَالقوم من اهل الشام اَن ربنا واحدٌونبینا واحدٌ!!! ” نقطه چینی که جای کلمه الظاهر باشد کجاست؟
در دنیا امر بر ظاهر است. اما وقتی در همین دنیا باطن امر معلوم شود، حکم چیست؟ بل نداویه بالمکابرة.
بررسی تان را دوباره بررسی کنید.
.
یک توضیح بدهم که شاید اثر کند؛
دقت کنید که من در هیچ جایی از نوشته هایم مدعی نشدم که این مطلب صحیح است یا نیست. چون اصل کارم را با نقد حرف طرف مقابل پیش میبرم.
اما در مطالب زیادی از این سایت دیده ام که تا یک شیعه مطلبی از کتب سنی ارائه می دهد گروه مقابل سریعا به بررسی سند می پردازد و اگر بتواند آن را رد کند یا ایرادی به آن وارد کند، میگوید که قدر علمی طرف معلوم شد و … . همه شیعه عادت به استناد به جعلیات و ضعیف و … دارند. اما وقتی یک سنی مطلبی از کتب شیعه ارائه میدهد و از او تصحیح خواسته میشود، یا مثل مجاهد و اوربان خود را به ندیدن و نشنیدن میزنند یا مثل شما تبدیل به سنگ نمک میشوند. این آن چیزی است که گفتم در چنته دارید.
راه جالبی را در پیش گرفته اید اما یادتان باشد که غیر از من و شما احتمالا افراد سومی هم مطالب را میبینند و حتما شما و من هم شامل این آیه هستیم که بل الانسان علی نفسه بصیرة. به هر حال انسان هر کس را بتواند فریب دهد دو کس را هرگز نمی تواند بفریبد. خدا و خودش.
من انشاء الله پا به پای گروه شما خواهم بود در مطالبی که بلد هستم. و البته یاد گرفته ام که حوصله به خرج بدهم و از نقاشی های دوستان شما یا فکاهی نویس های امثال شما لذت ببرم.
لطفا اگر به مطلب دیگری ارجاع میدهید، لینکش را بگذارید. یا اصلا کپی کند. من دنبالش نمیگردم که پیداش کنم.
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #8215فرمایش کرده ای/عقیصا؛ در مستدرک در حدیثی دیگر آورده ” هذا حديث صحيح الاسناد وأبو سعيد التيمي هو عقيصاء ثقة مأمون ولم يخرجاه ”در هیثمی یک صفح قبلتر نوشته ” … قال ومر علي بن أبي طالب فقال الحق مع ذا الحق مع ذا . رواه أبو يعلى ورجاله
ثقات . ”معنا که یکی است. درسته؟
فرمایش ما/وباز به حدیث مع الحق اشاره کرده ای البته با چاشنی قیچی!!!!!! {از نقطه چین ها معلوم است نه؟}!!! که تو همین سایت جوابت قشنگ داده شده
http://www.islamtxt.net/?q=question/470
اهان ببخشید یادم رفت که گفته بودین حوصله ندارین لینکها را باز کنین
یه قسمتهاشو واست میگذارم
حدیثی که به پیامبرصلی الله علیه وسلم منسوب شده: علی مع الحق و الحق مع علی، یعنی: علی با حق است و حق با علی است. مراجع شیعه در مناظرات خود به هیثمی اشاره می کنند که آنرا از ابوسعید خدری روایت کرده و میگویند: رجال آن ثقه هستند.(مجمع الزوائد)(7/235) و همچنین از سعد بن ابی وقاص و ام سلمه روایت شده است، سپس میگویند: بزار آنرا روایت کرده است و در سند آن سعد بن شعیب قرار دارد و من او را نمیشناسم و بقیه رجال سند صحیح هستند
کلماتی را که شیعه از حدیث مذکور ذکر می کنند و سپس می گویند که هیثمی آن را همینطور آورده است، در حالیکه اینگونه نیست. هیثمی دو جمله آورده است: اول: (حق با این است، حق با این است) و دوم: (علی با حق است، یا حق با علی است). و مراجع شیعه به جای جمله اول، جمله دوم را ذکر می کنند و به دومی اشاره می کنند با اینکه کلمات فرق میکن
هیثمی میگوید که در سند آن سعد بن شعیب است، و این راوی در هیچ یک از کتابهای معتبر رجال ذکر نشده است و این نشانه مجهول بودن اوست.
حدیث: (حق با فلانی است…) ظاهر این است که این از سخنان پیامبر صلی الله علیه وسلم نیست، بلکه از سخنان ابوسعید خدری است، یعنی راوی میگوید که ابوسعید خدری از پیامبر صلی الله علیه وسلم روایت میکند که پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمود: (آیا شما را از برگزیدهترین شما آگاه نکنم؟ گفتند: بله. فرمود: بهترین شما پاکان هستند، خداوند پرهیزگار پنهان را دوست میدارد). کسی که از ابوسعید روایت میکند وقتی از پیش روی او علی بن ابی طالب عبور کرد گفت: (حق با این است، حق با این است). و این را علما ادراج میگویند، و این اشکالی ندارد و ما معتقدیم که در دوران اختلاف میان علی و معاویه، حق با علی بوده است. سیوطی در جامع الأحادیث والمراسیل این روایت را بدون جمله اخیر(جامع الأحادیث)(3/349) ذکر کرده است، این تأکید میکند که این جمله مدرج و جای داده شده است. فکر کنم به اندازه ی کافی این فرمایشتو جواب دادم
فرمایش کرده ای/
جنس اون هودج از چی بود؟ از اون جنس برای چه جاهایی استفاده میکنند؟ ضمن اینکه آیه کجاش گفته آرایش یا ضرورت؟ فرموده توی خانه هایتان بنشینید. آن یه جایی هم که گفتم جایی بود که سگهایش(حوئب) در آن بر آن زن صدا کردند.
فرمایش ما/جنس هودج هر چی بود مهم نیست مهم اینه که حضرت عایشه توی هودج بود وجلوی چشم(ظاهر) نبود
ورفتار حضرت علی بعد از جنگ با حضرت عایشه را بچسب که چطور با عزت واکرام اورا روانه ی مدینه کرد وبه قاتل حضرت زبیر چی گفت؟!!!!شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #8217ودر ادامه فرمایشت سگهای حواب را گفته بودی اگر چه اصل پارس کردن سگها درسته اما اینکه پیامبر به حضرت عایشه هشدار داده باشه که مواظب باش که ان کسی نباشی که صدای سگهای حواب را میشنویآقای بررسی زاده بررسی میکنیم که واقعیت داره یا نه؟!
همیشه و همواره مسأله آب حوأب([1]) و احادیث مذکور در مورد آن جولانگاه و مرتعی خوشگوار برای شیعه و کسانی دیگر جهت طعنه وارد کردن برام المؤمنین عائشه بوده است و در مسأله خروج وی برای خونخواهی عثمان به آن باور دارند و حتی کارشان به جایی رسیده که با ادعای مخالفت عائشه با نهی رسول خدا از وارد شدن بر آب حوأب، صفت مجتهد بودن را از عائشه نفی کردهاند. منابع تاریخی این ماجرا را ذکر کردهاند. طبری آن را طی یک روایت طولانی بیان داشته است که اسماعیل بن موسی فزاری راوی آن میباشد و ابن عدی در مورد این راوی میگوید: صفت غلو و تشیع او را مورد نکوهش قرار دادهاند([url=http://www.islamtxt.net/#_ftn2][2]). فزاری این خبر را از علی بن عابس أرزق روایت کرده که ابن حجر و نسائی وی را ضعیف دانستهاند([url=http://www.islamtxt.net/#_ftn3][3]). علی بن عابس این روایت را از خطاب هجری روایت میکند که فردی ناشناس است([url=http://www.islamtxt.net/#_ftn4][4]) و این هجری مجهول آن را از فرد ناشناس دیگری به نام صفوان بن قبیعه أحمسی([url=http://www.islamtxt.net/#_ftn5][5]) و او آن را از شخصی ناشناستر به نام عزنی صاحب الجمل روایت میکند که وی در واقع صاحب الجمل نیست، بلکه صاحب آن یعلی بن أمیه است([url=http://www.islamtxt.net/#_ftn6][6][/url”>)
-
نویسندهنوشته ها
شما برای پاسخ به این جستار باید وارد تارنما شوید.
– اختلاف نظر موجب ابطال دوستی نمیشود
این سخن بر وضعیت صحابه در ماجرای فتنه منطبق میباشد، زیرا آنان با وجود اختلاف نظر، کسی از آنان نسبت به برادران خود کینه ای نداشت، مانند این ماجرایی که در کوفه روی داد که بخاری آن را از أبووائل نقل کرده که گفت: وقتی که علی عمار را نزد مردم کوفه فرستاد تا آنان را برای کمک فراخواند، ابوموسی اشعری و أبومسعود عقبة بن عمرو انصاری نزد وی رفتند و گفتند: از زمانی که اسلام آوردهای کاری را انجام ندادهای که نزد ما ناخوشایندتر از تعجیل و سعی تو در این موضوع باشد. عمار گفت: من هم از زمانی که شما اسلام آوردهاید کاری را از شما ندیدهام که نزد من ناخوشایندتر از تأخیر شما در این قضیه باشد. در روایت دیگری آمده است: ابومسعود- که فردی توانگر بود- به غلامش گفت: ای غلام دو حله بیاور و یکی را به عمار و دیگری را به ابوموسی بده و گفت: آن را بپوشید و با آن به نماز جمعه بروید([1][/url”>). در این ماجرا مشاهده میشود که ابومسعود و عمار همدیگر را خطاکار میدانند، اما با این وجود ابومسعود حلهای را به عمار میدهد تا آن را بپوشد و با آن در نماز جمعه حاضر شود، زیرا در آن هنگام عمار لباس سفر بر تن داشت و حالت پوشش وی حالت پوشش جنگی بود و ابومسعود دوست نداشت که عمار در آن لباس در نماز جمعه حاضر شود. این کار بر این دلالت دارد که آن دو با هم نهایت دوستی را داشتند، کار یکدیگر در فتنه را عیب و خطا میدانست
– ابورفاعه بن رافع بن مالک عجلان انصاری وقتی که علی قصد خروج از ربذه را کرد به وی گفت: ای امیر مؤمنان چه میخواهی و ما را کجا میبری؟ علی گفت: آنچه که میخواهیم و قصد آن را داریم صلح است اگر از ما بپذیرند و دعوت ما را اجابت نمایند. گفت: اگر قبول نکردند چه؟ علی گفت: با عذرشان رهایشان میکنیم و حقشان را میدهیم و صبر میکنیم. گفت: اگر راضی نشدند چه؟ علی گفت: تا با ما کاری نداشته باشند با آنان کاری نداریم. او گفت: اگر کاری داشتند چه؟ علی گفت: دفاع میکنیم. گفت: نیکو است. وی این سلسله از سوالات و جوابها را شنید و به آن راضی و خشنود شد و گفت: تو را به کردار خشنود میکنم چنان که به گفتار خشنودم کردی و این شعر را خواند:
دراکـها دراکـها قبـل الفوت
وانفر بنا واسم بنا نحو الصـوت
لا وألت نفسي إن هبت الموت([2][/url”>)
(دریاب دریاب، پیش از آنکه فرصت از دست برود. ما را به طرف این صدا ببر. جانم نماند اگر از مرگ بترسم).
– صحیح البخاری، کتاب: الفتن.
– تاریخ طبری5/510.