(ادعاى روافض) بیایید برویم جهنم.!!!

Home انجمن ها خلفای راشدین (ادعاى روافض) بیایید برویم جهنم.!!!

این جستار شامل 0 پاسخ ، و دارای 0 کاربر است ، و آخرین بار توسط  hamshahri در 10 سال، 1 ماه پیش بروز شده است.

در حال نمایش 15 نوشته (از کل 75)
  • نویسنده
    نوشته ها
  • #1229

    hamshahri
    کاربر

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام

    اهل سنت و وهابیت مدعی هستند که 10 نفر از صحابه هستند که پیامبر به ایشان وعده بهشت داده است .

    این افراد به " عشره مبشره " معروف اند .

    از جانب دیگر مدعی هستند که همه زنان پیامبر ، چون ام المومنین هستند ، پس وارد بهشت می شوند …

    حال ببنیم که آیا واقعا چنین است !!

    ****************************************

    محمد بن اسماعیل بخاری صاحب کتاب الجامع الصحیح المختصر معروف به صحیح بخاری ( کتابی که در نزد اهل سنت و وهابیت ، بعد از قرآن ، صحیح ترین و معتمدترین کتب آنها می باشد ) در کتاب خود چنین می گوید :

    " حدثنا عبد الرحمن بن الْمُبَارَكِ حدثنا حَمَّادُ بن زَيْدٍ حدثنا أَيُّوبُ وَيُونُسُ عن الْحَسَنِ عن الْأَحْنَفِ بن قَيْسٍ قال ذَهَبْتُ لِأَنْصُرَ هذا الرَّجُلَ فَلَقِيَنِي أبو بَكْرَةَ فقال أَيْنَ تُرِيدُ قلت أَنْصُرُ هذا الرَّجُلَ قال ارْجِعْ فَإِنِّي سمعت رَسُولَ اللَّهِ e يقول إذا الْتَقَى الْمُسْلِمَانِ بِسَيْفَيْهِمَا فَالْقَاتِلُ وَالْمَقْتُولُ في النَّارِ فقلت يا رَسُولَ اللَّهِ هذا الْقَاتِلُ فما بَالُ الْمَقْتُولِ قال إنه كان حَرِيصًا على قَتْلِ صَاحِبِهِ   "

    الجامع الصحيح المختصر ، ج 1 ص 20  ؛ ج 6 ص 2520 و 2594 ،اسم المؤلف:  محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256 ، دار النشر : دار ابن كثير , اليمامة – بيروت – 1407 – 1987 ، الطبعة : الثالثة ، تحقيق : د. مصطفى ديب البغا  )

     

    مسلم بن حجاج نیشابوری در صحیح خود ( که در نزد اهل سنت و وهابیت بعد از بخاری ، صحیح ترین کتاب است و حتی برخی معتقدند که کتاب مسلم بر بخاری ارجح است ) چنین می گوید :

    " حدثني أبو كَامِلٍ فُضَيْلُ بن حُسَيْنٍ الْجَحْدَرِيُّ حدثنا حَمَّادُ بن زَيْدٍ عن أَيُّوبَ وَيُونُسَ عن الْحَسَنِ عن الْأَحْنَفِ بن قَيْسٍ قال خَرَجْتُ وأنا أُرِيدُ هذا الرَّجُلَ فَلَقِيَنِي أبو بَكْرَةَ فقال أَيْنَ تُرِيدُ يا أَحْنَفُ قال قلت أُرِيدُ نَصْرَ بن عَمِّ رسول اللَّهِ e يَعْنِي عَلِيًّا قال فقال لي يا أَحْنَفُ ارْجِعْ فَإِنِّي سمعت رَسُولَ اللَّهِ e يقول إذا تَوَاجَهَ الْمُسْلِمَانِ بِسَيْفَيْهِمَا فَالْقَاتِلُ وَالْمَقْتُولُ في النَّارِ قال فقلت أو قِيلَ يا رَسُولَ اللَّهِ هذا الْقَاتِلُ فما بَالُ الْمَقْتُولِ قال إنه قد أَرَادَ قَتْلَ صَاحِبِهِ   "

    صحيح مسلم ،ج 4 ص 2213 ، اسم المؤلف:  مسلم بن الحجاج أبو الحسين القشيري النيسابوري الوفاة: 261 ، دار النشر : دار إحياء التراث العربي – بيروت ، تحقيق : محمد فؤاد عبد الباقي    )

     

    معنای روایت چنین است :

    "احنف می گوید که برای کمک به علی بن ابی طالب در جنگ حرکت کردم .ابوبکره مرا دید و پرسید به کجا می روی ؟ پاسخ دادم : می خواهم پسر عموی پیامبر (ص) یعنی علی (ع) را در جنگ یاری کنم .

    ابوبکره به من گفت : ای احنف برگرد ! زیرا که از پیامبر شنیدم که می فرمود : هر گاه دو مسلمان با شمشيرهايشان در مقابل هم ايستند، هر دو از دوزخيانند . به ایشان گفتند : این یک قاتل است ، گناه مقتول چیست ؟ فرمودند : او نیز قصد کشتن حریفش را دارد ."

    *******************************************

    ابن حجر عسقلانی در " فتح الباری " در شرح این روایت چنین می گوید :

    والمراد بالفتنة الحرب التي وقعت بين علي ومن معه وعائشة ومن معها   "

    ( منظور از فتنه ، همان جنگی است که میان علی و همراهانش و عایشه و همراهانش در گرفت )

    فتح الباري شرح صحيح البخاري ،ج 13 ص 32 ، اسم المؤلف:  أحمد بن علي بن حجر أبو الفضل العسقلاني الشافعي الوفاة: 852 ، دار النشر : دار المعرفة – بيروت ، تحقيق : محب الدين الخطيب   )

     

    پس بنابر روایت نبوی و اعتراف ابن حجر در مورد اینکه فتنه مورد نظر همان جنگ جمل است ؛ هر کس در این جنگ شرکت کرده باشد همانا اهل جهنم است …

     

    پس بیایید بشناسیم چه کسانی از اهل سنت و وهابیت جهنمی هستند :

    1 – علی بن ابیطالب ( خلیفه چهارم اهل سنت و وهابیت )

    2 – عایشه ( مادر اهل سنت و وهابیت )

    3 – طلحه ( از عشره مبشره – صحابی )

    4 – زبیر ( از عشره مبشره – صحابی )

    5 – عبدالرحمن بن عبیدالله ( برادر طلحه – صحابی )

    6 – عمر بن عبدالله بن ابی قبیس ( صحابی )

    7 – محرز بن حارثه ( والی عمر بن خطاب در مکه – صحابی )

    8 – مجاشع بن مسعود السلیمان ( صحابی )

    9 – مجالد بن مسعود السلیمان ( صحابی )

    ************************************************

    البته شیعه در مورد امیرالمومنین علیه السلام می گوید :

    قطعا مخالفان ایشان در آتش هستند زیرا در زمان جنگ جمل ، ایشان خلیفه مسلمین بودند و بر اساس روایت نبوی در صحیح بخاری ( من خَرَجَ من السُّلْطَانِ شِبْرًا مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً   ) یعنی هر کس یک وجب از اطاعت امام خود خارج گردد به مرگ جاهلیت مرده است ؛ پس تکلیف مخالفان ایشان کاملا معلوم است .

    ************************************************

    حال اهل سنت  پاسخ دهند  که می خواهند در قیامت به کجا بروند ؟؟؟ به بهشت یا به جهنم ؟؟؟!!!!

    #3073

    ابوبکر
    کاربر
    وَإِن طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا فَإِن بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَى الْأُخْرَى فَقَاتِلُوا الَّتِي تَبْغِي حَتَّى تَفِيءَ إِلَى أَمْرِ اللَّهِ فَإِن فَاءتْ فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا بِالْعَدْلِ وَأَقْسِطُوا إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ ﴿9﴾
    #5610

    عبدالحسین
    مشارکت کننده
    سلام علیکم.

    اگر یکی از طرفین مع الحق حیث دار باشد آن وقت این امکان دارد که طرف مقابل را اصلا مسلمان بدانیم؟

    #8123
    علیک سلام جناب عبدالحسین!!!!
    فرمایش کردین/اگر یکی از طرفین مع الحق حیث دار باشد آن وقت این امکان دارد که طرف مقابل را اصلا مسلمان بدانیم؟
    فرمایش ما/حرف امام معصوم را که قبول داری؟
    حضرت علی در نهج البلاغه میگوید(وکان بدءُ اَمرنا اَنا التقینا وَالقوم من اهل الشام اَن ربنا واحدٌونبینا واحدٌ!!!ودعوتنا فی الاسلام واحده ولانستزیدهم فی الایمان بالله والتصدیق بالرسوله ولا یستزیدوننا الامرواحدٌالا ما اختلفنا فیه من دم عثمان……………آغازکارماچنین بود که ماباقوم ومردم شام دیدارکردیم که پروردگارما یکی!!!!پیامبرمایکی ودعوت ما دراسلام یکی بودودرایمان به خدا وتصدیق رسولش هیج کدام ازما بردیگری برتری نداشت وباهم وحدت داشتیم جزدرخون عثمان که ما از آن پاک هستیم)نهج البلاغه نامه ی۵۸ ترجمه ی محمددشتی ص425
    دیدی امام معصوم میگه انها(اهل شام=یاران معاویه)در ایمان به خدا وتصدیق رسولش مثل ما بودند وما بر انها برتری نداشتیم!!!!!عجیبه نه امام معصوم یه چیزی میگه وشما یه چیزی!!!!!!
    راستی اسناد نهج البلاغه بررسی شده توسط علمای اهل تشیع یا نه؟ بگو میخوام بدونم
    راستی تو جزیره بررسی جایی را اجاره نکردین تا حالا وضع زمین چطوره اونجا گرونه ارزونه!!!!!!!!
    ودیگه هیچی سلامتی شما وآقا یا خانم بررسی!!!!!!!!!!
    #8125
    سلام همشهری در مورداین حرفهات دوست ما(konar/مطلب جالبی نوشته

    لینکش پستش اینجاست

    http://www.islamtxt.net/?q=comment/reply/738#comment-formبرو بخون

    هر جوابی که بهش دادی منو خبر کن تا بیام پیشت دوباره گل بگیم وگل بشنویم!!!!!!!!!!اگه جوابی بهش نتونستی بدی

    پس خفقان بگیری خیلی بهتره!!!!!

    البته با عرض معذرت قصد جسارت نداشتم دوست عزیز

    #8158

    عبدالحسین
    مشارکت کننده
    علیک السلام.

    قبلا گفتم که معلوم است چی در چنته دارد.

    دقت کنید که بحث فتنه جمل است نه صفین و معاویه.

    در جمل، یک سوی قضیه کسی است که مع الحق است و الحق معه اوست به صورت حیثما دار.

    یک طرف کسی است که به او گفته شده یه جایی نرو. خدا هم گفته مه بشین توی خونه ات. هر دو دستور رو آب کشیده و رفته.

    حالا اگر بین اینها درگیری حاصل شد با عنایت به اینکه ” حق ” همواره یکی است، و با توجه به اینکه عل مع الحق می باشد، کدام طرف بر حق است؟ آیا آن آیه ای که ابوبکر نوشته اصلا اینجا مصداق دارد؟ بماند که یک گروه بر حاکم خروج کرده و حکمش نزد اهل سنت معلوم است. حالا می خواهد اجتهاد کند و خروج کند یا به هر طریق دیگر.

    .

    در داستان صفین که شما مطرح کردید دقت کنید که در عبارات حضرتش چه کلماتی به کار رفته.

    ” کان بدء امرنا ” ابتدای کار ما این بود. و در ادامه آنچه که محذوف داشتید ” الظاهر ” ان ربنا واحد و نبینا واحد… .

    بعد گروه مقابل گفتند ” بل نداویه بالمکابرة “. این هم همان حکم گروه قبل را دارد نزد اهل سنت. ندارد؟

    اگر هم فرض کنیم که آنها هم مانند حضرتش مسلمان بوده اندف باز یک علی مع الحق و الحق مع علی حیث دار داریم علاوه بر اینکه یک رجل کنفسی داریم که شخص پیامبر فرموده با این گروه ها قتال خواهد کرد یا در نقل دیگر اینکه بر تاویل می جنگد. حدیثش را حتما دیده اید.

    .

    بررسی هم که رفقای شما( شاید هم خود شما باشید که اسم عوض کرده اید) رفته اند که انجام بدهند. یک چیزی پرتاب میکنند وسط عد که ایراد کار رو میگیری، میرن تا با برف بعدی بیان. اما نه انجا. میرن تا با برف بعدی که در صحرای عربستان می آید فرود بیان.

    #8159
    اولا علیک سلام جناب بررسی زاده
    دوما فکر کنم یه کم حالتون خوب نیست(شاید تازه از سرکارتون در محل بازیافت آشغالهای کهریزک برگشتین)
    ببینم دوباره چی فرمایش کردین(اولا تا یادم نرفته بگم
    تو پست های آیا در قران آیه ای درمورد امام زمان هست؟واحادیثی ………از معتبرترین کتاب شیعه الکافی یه فرمایشاتی بعد از حرفهای ما کرده بودی که ما یه فرمایشاتی در رد فرمایشاتتون انجام دادیم اگه اونجا هم سر بزنید وچنته ما را دوباره اندازه بگیرین!!!!خالی از لطف نیست)
    این هم لینکهاش
    http://www.islamtxt.net/?q=content/forum/2194
    http://www.islamtxt.net/?q=content/forum/2195
    بگذریم بپردازیم به فرمایشات شما
    فرمایش کرده ای/قبلا گفتم که معلوم است چی در چنته دارد
    فرمایش ما/هر چند که جمله تان اشتباه دستوری داشت اما من فهمیدم چی میخواستی بگی………خب باشه من قبول میکنم که تو خیلی چیزا درچنته داری!!!!!
    فرمایش کرده ای/دقت کنید که بحث فتنه جمل است نه صفین و معاویه.

    در جمل، یک سوی قضیه کسی است که مع الحق است و الحق معه اوست به صورت حیثما دار.
    فرمایش ما/آخیش خدارا شکر شما هم گفتین فتنه چون امام بخاری وقتی میخواد از دوران خلفا یاد بکند به دوره ی علی که میرسد
    میگوید که دوران ان حضرت دوران فتنه بود اما دوستان(هم کیشانتان را میگم)تو بوق و کرنا میکنند که که بخاری به امام علی توهین کرده وفلان بهمانه ناصبی شده و……….. .
    ومن هم فهمیدم که بحث فتنه جمل است چند پست بعدتر هم به حرفهای دوستمان جواب میدم تا دهنت بسته بشه!!!!
    وگفتی یک سوی قضیه کسیه که مع الحق است(به حدیث علی مع الحق والحق مع علی)اشاره کرده ای دوست این حدیث را یه بررسی کوتاهی بکنیم میدونم که دوست داری
    پس بخون
    علي با حق است و حق با علي است). اين حديث را هيثمي در مجمع الزوائد (7/435 ـ 236) آورده است وميگويد: بزار آن را روايت نموده است و در سند آن سعد بن شعيب است، وي را نمي شناسم اما بقيه افراد حديث افراد حديث صحيح هستند .
    و خطيب در ( تاريخ بغداد) (14/ 340) در شرح حال يوسف بن محمد مؤدب آورده است با سند حديثي كه بعد از اين حديث مي آيد ودر اسنادش عقيصا ابو سعيد تيمي وجود دارد كه وي فردي متروك است .
    متروک است میدونی یعنی چی درسته؟

    #8160
    فرمایش کرده ای/یک طرف کسی است که به او گفته شده یه جایی نرو. خدا هم گفته مه بشین توی خونه ات. هر دو دستور رو آب کشیده و رفته.
    فرمایش ما/خداوند به زنان پیامبرص گفت
    وَقَرْنَ فِی بُیُوتِكُنَّ وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِیَّةِ الْأُولَى وَأَقِمْنَ الصَّلَاةَ وَآتِینَ الزَّكَاةَ وَأَطِعْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَكُمْ تَطْهِیرًا ؛ و درخانه‌‌هایتان قرار و آرام گیرند و همانند زینت نمایی روزگار جاهلیت پیشین زینت نمایی نکنید و نماز را برپا دارید و زکات را بپردازید و از خداوند و پیامبر اطاعت نمایید . همانا خداوند می‌خواهد که از شما اهل بیت هر پلیدی [احتمالی و شبهه] را بزداید و چنان که شاید و باید پاکیزه بدارد
    پسر خوب میدونی این آیه اصلا چی میگه وکی نازل شده
    شان نزول زمانی بود که زنان پیامبر قبل از نزول این ایه بعضی مواقع با ارایش به بیرون از خانه می امدند(که قبل از نزول ایه گناهی بر انان نیست) وایه چی میگه با ارایش از خانه بیرون نیایید حالا تو داستان جنگ جمل مگه حضرت عایشه رض با ارایش غلیظ امده بود جلوی مردان یا توی هودج بود بگو به من؟

    فرمایش کرده ای/حالا اگر بین اینها درگیری حاصل شد با عنایت به اینکه ” حق ” همواره یکی است، و با توجه به اینکه عل مع الحق می باشد، کدام طرف بر حق است؟ آیا آن آیه ای که ابوبکر نوشته اصلا اینجا مصداق دارد؟ بماند که یک گروه بر حاکم خروج کرده و حکمش نزد اهل سنت معلوم است. حالا می خواهد اجتهاد کند و خروج کند یا به هر طریق دیگر.
    فرمایش ما/حدیث علی مع الحق را از کتب اهل سنت بررسی کردم برایت!!!پس درمورد حدیث تیرت به سنگ خورد
    اینکه کدام طرف بر حق است؟خب حضرت علی حاکم وقت بود
    ولی طرف مقابلش حتما کافر شدند
    همون مطلب دوستمان konarرا که به دوست هم کیشتان معرفی کردم بخون وپست جواب من به نوشته های دوستتان را هم بخون…..

    فرمایش کرده ای/در داستان صفین که شما مطرح کردید دقت کنید که در عبارات حضرتش چه کلماتی به کار رفته.
    ” کان بدء امرنا ” ابتدای کار ما این بود. و در ادامه آنچه که محذوف داشتید ” الظاهر ” ان ربنا واحد و نبینا واحد… .
    بعد گروه مقابل گفتند ” بل نداویه بالمکابرة “. این هم همان حکم گروه قبل را دارد نزد اهل سنت. ندارد؟
    فرمایش ما/کلمه ظاهر را گفتی چیز خوبی یادم اومد
    یه بار تو مناظره استاد سجودی وایت الله عباسی در مورد امامزاده هاوقتی استاد سجودی از اقای عباسی میپرسه که شما از کجا میدانید که امامزاده ها که قبرشونو رو زیارت میکنین بهشتی هستند جواب عباسی/ ما در دنیا به ظاهر حکم میکنیم
    پس ما هم باید به ظاهر حکم کنیم
    در ضمن من قصدم این نبود که کل خطبه را بیاورم نقطه ها را که دیدی
    در ضمن با قاعده الزام که اشنایی داری؟
    واین حرفت که اصحاب جمل حکم گروه قبلی(خروج کنندگان بر امام را دارند) جوابت در پستی که حرفهای هم کیشت را جواب دادم بخوان

    #8161
    فرمایش کرده ای/

    اگر هم فرض کنیم که آنها هم مانند حضرتش مسلمان بوده اندف باز یک علی مع الحق و الحق مع علی حیث دار داریم علاوه بر اینکه یک رجل کنفسی داریم که شخص پیامبر فرموده با این گروه ها قتال خواهد کرد یا در نقل دیگر اینکه بر تاویل می جنگد. حدیثش را حتما دیده اید.

    فرمایش ما/ای بابا باز هم حدیث مع الحق باز هم حدیث مع الحق وباز هم……….حدیث بررسی شد!!!!!!!!

    فرمایش کرده ای/

    بررسی هم که رفقای شما( شاید هم خود شما باشید که اسم عوض کرده اید) رفته اند که انجام بدهند. یک چیزی پرتاب میکنند وسط عد که ایراد کار رو میگیری، میرن تا با برف بعدی بیان. اما نه انجا. میرن تا با برف بعدی که در صحرای عربستان می آید فرود بیان.

    فرمایش ما/بررسی که زیاد در موردش حرف زدم با شما همون دو تا پستی که گفتم برو بعضی از فرمایشات ما در رد فرمایشات شما را بخون

    وآخر خوشحال شدم باهات بحث علمی داشتم آقای بررسی خیلی چیزا در چنته دار……..!!!!!!!!!!!!!!!!

    #8162
    با سلام خدمت دوستان ودست اندرکاران سایت اسلام تکس

    دوست شیعه ما اینجا با مغالطه گری هنر مندانه یه حرفهایی سر هم کردند ودر آخر خوشان یه نتیجه ای گرفتند ودر پاسخ به این دوستمان
    در ضمن چون نمی خوام مطلبم طولانی بشه از ذکر تحرکات سبائی ها وچگونگی ایجاد فتنه ای که منجر به قتل حضرت عثمان رض خودداری میکنم

    وبحث جنگ جمل را به طور مفصل توضیح میدم تا شبهه ای باقی نمونه واسه دوستان

    فتنه قتل عثمان رضی الله عنه سبب ایجاد فتنه‌های دیگری گشت و بر فتنه‏های بعد از خود سایه ‏انداخت. در ایجاد فتنه قتل عثمان عوامل زیادی نقش داشت، از جمله: آسایش و ثروتمندی مردم و تأثیر آن در جامعه، طبیعت تحول اجتماعی در زمان ایشان، روی کار آمدن عثمان بعد از عمر، خروج بزرگان صحابه از مدینه، تعصب جاهلی، توقف مسیر فتوحات، ورع و پرهیزگاری جاهلانه برخی از افراد، بلند پروازی عدهای از افراد، دسیسه چینی کینه جویان و مغرضان، ترسیم یک نقشه قوی برای نسبت دادن عیب و نقصهایی به عثمان، بکارگیری وسائل و شیوه‏های مختلف برای تحریک مردم، نقش مؤثر عبدالله بن سبأ در این فتنه. تفصیل این مطالب در کتاب «تیسیر الکریم المنان فی سیرة عثمان بن عفان» تألیف دکتر علی صلابی آمده است([1][/url”>). به خاطر سیاست و روش نیکوی عثمان، جایگاه او در نزد رسول خدا، وجود احادیث فراوان در ستایش از وی و ازدواج وی با دو دختر رسول خدا و در نتیجه ملقب شدن وی به «ذی النورین» مردم به او علاقه زیادی داشتند. او از آن دسته از صحابه بزرگوار رسول خدا- عشره مبشره- بود که مژده بهشت به آنان داده شده بود. در زمان حیات خود از جانب برخی از آشوبگران مورد ظلم قرار گرفت و می‌توانست که شر آن افراد را کم کند و بر آنان غالب آید، لکن از ترس اینکه اولین فردی باشد که خون امت محمد را می‏ریزد از این کار امتناع ورزید

    . منشأ اختلافی که میان امیرالمؤمنین علی از یک طرف و میان طلحه و زبیر و عائشه از طرف دیگر و سپس میان علی و معاویه روی داد این نبود که آنان در مورد خلافت و امامت و برحق بودن علی در خلافت و ولایت بر مسلمانان اشکال و ایراد داشته باشند، بلکه همه در مورد بر حق بودن وی اتفاق نظر و اجماع داشتند.

    ابن حزم می‌گوید: معاویه هیچ گاه فضل و استحقاق علی برای خلافت را انکار نکرد، بلکه اجتهاد وی او را به این حکم رساند که باید قصاص قاتلان عثمان بر بیعت مقدم گردد و خود را در مورد خونخواهی عثمان مستحق‌تر می‏دانست(زیرا خویشاوند وی بود)([2][/url”>).

    #8163

    ابن تیمیه می‌گوید: معاویه مدعی خلافت نبود و وقتی که با علی جنگید به عنوان خلیفه با وی بیعت نشد و به عنوان خلیفه در جنگ شرکت نکرد و او نه مستحق خلافت بود و مردم هم او را مستحق خلافت نمی‏دانستند و اگر کسی در این مورد از وی سوال می‌کرد به این موضوع اقرار می‏نمود و معاویه و افراد وی نمی‌خواستند ابتدا وارد جنگ با علی و افراد وی بشوند و این کار را هم نکردند([1]). هم چنین می‌گوید: با این وجود همه گروهها اقرار داشتند که معاویه برای بدست گرفتن خلافت در حد علی نیست و با وجود امکان خلیفه شدن علی، او خلیفه نمی‌شود، زیرا فضل و سابقه و علم و دینداری و شجاعت و سائر فضائل علی نزد آنان، به مانند فضائل دیگر برادرانش یعنی ابوبکر و عمر و عثمان، روشن و معلوم بود([url=http://www.islamtxt.net/#_ftn2][2][/url”>).



    – همان.

    به درستی که منشأ اختلاف اشکال و ایراد در مورد خلافت امیرالمؤمینن علی رضی الله عنه نبود، بلکه اختلاف آنان در مورد قصاص قاتلان عثمان رضی الله عنه بود و اختلاف آنان در مورد اصل مسأله قصاص هم نبود، بلکه در مورد روش حل این قضیه بود، زیرا امیر المؤمنین علی با اصل مسأله قصاص شدن قاتلان موافق بود، اما معتقد بود که قصاص این افراد تا زمانی که اوضاع مستقر و آرام شده و مردم یکپارچه می‏گردند به تأخیر بیفتد([1][/url”>).

    #8164

    امام نووی می‌گوید: بدان که سبب آن جنگها این بود که مسائل مشتبه و پیچیده گشته بود و به خاطر شدت پیچیدگی قضایا، اجتهادات آنان نتایج مختلفی در پی داشت و به سه دسته تقسیم شدند: عدهای اجتهادشان به این حکم منجر شد که حق با این طرف- علی- است و مخالف وی باغی می‏باشد. پس بر آنان واجب است که وی را نصرت دهند و بنا به اعتقادی که داشتند جنگ با باغی بر علی واجب بود و همین کار را هم انجام دادند و برای کسی که دارای این ویژگی می‏باشد حلال نیست که در مساعدت امام عادل در جنگ با کسانی که به اعتقاد آنان باغی بودند، تأخیر بورزد. عدهای عکس این دیدگاه را داشتند و با اجتهاد به این نتیجه رسیده بودند که حق با طرف دیگر است و مساعدت وی بر آنان واجب است و جنگ با باغیان علیه او بر آنان واجب می‏باشد. دسته سوم این مسأله بر آنان مشتبه و پیچیده شد و دچار تحیر گشتند و نتوانستند یکی از دو گروه را بر دیگری ترجیح دهند. به همین دلیل از هر دو گروه کناره گرفتند. این کناره گیری بر آنان واجب بود، زیرا اقدام به قتل مسلمان وقتی حلال است که برای فرد واضح گردد که استحقاق این کار را دارد و اگر راجح بودن و بر حق بودن یکی از این دو گروه برای آنان روشن می‌شد، تأخیر در یاری رسانی به آن دسته در جنگ با باغیان علیه او برای آنان جایز نبود([1][/url”>).


    – شرح النووی علی صحیح مسلم15/149.

    وقتی که عائشه در راه بازگشت از مکه به مدینه بود خبر کشته شدن عثمان به وی رسید. پس به مکه برگشت و داخل مسجد الحرام شد و به سوی حجر اسماعیل رفت و در آنجا جای گرفت و مردم گرد وی جمع شدند و او گفت: ای مردم، اوباش و آشوبگران شهرها و اعراب بادیه نشین و بردگان اهل مدینه اجتماع کردند. خردهای که این افراد آشوبگر بر این مقتول- عثمان- می‏گرفتند کتک زدن بود و بکار گرفتن جوانان که از پیش مردم مسن را به کار می‌گرفته‌اند و بعضی جاها که قرق کرده بود. این‌ها اموری بود که قبل از وی نیز انجام شده بود و چیزی غیر از آن‌ها به مصلحت نبود. پس وی قول آنان را پذیرفت و به خاطر اصلاحشان دست از آن موارد کشید و چون دیگر عذر و بهانه‌ای نیافتند به جنبش آمدند و تعدی آغاز کردند و کردارشان از گفتارشان دوری گرفت و خون فردی بیگناه را ریختند و حرمت سرزمین حرام را زیر پا گذاشتند و مالی حرام را بهیغما بردند و حرمت ماه حرام را نگاه نداشتند.

    #8165

    به خدا قسم یک انگشت عثمان به‏اندازه پر زمین از امثال آن افراد می‏ارزد. باید شما فراهم آیید تا مردم این قوم را برانند و پراکنده کنند. به خدا قسم اگر چیزهایی که به دستاویز آن بر عثمان تاختند گناه بود از آن پاک شد چنان که طلا از ناخالصیها پاک می‌شود و چنان که جامه از چرک پاک می‌شود که وی را پاک کردند چنان که جامه با آب پاک می‌شود([1]). در روایتی دیگر آمده است که زمانی که عائشه به مکه برگشت، عبدالله بن عامر حضرمی- امیر مکه- نزد وی آمد و به وی گفت: ای‌ام المؤمنین چه چیزی شما را به مکه برگردانده است؟ عائشه گفت: علت برگشتن من این است که عثمان مظلومانه کشته شده است و تا وقتی که این اوباش عهده دار امور باشند، اوضاع سر و سامان نمی‏یابد. پس تقاص خون عثمان را درخواست کنید و اسلام را عزیز دارید([url=http://www.islamtxt.net/#_ftn2][2][/url”>

    طلحه و زبیر و صحابه همراه آنان از امیرالمؤمنین علی خواستند تا در اجرای قصاص بر قاتلان عثمان تعجیل نماید. وی در جواب آنان گفت: ای برادران من، من نسبت به آنچه شما می‏دانید ناآگاه نیستم، اما با مردمی‏که بر ما سلطه دارند و ما سلطهای بر آنان نداریم چکار کنم. بردگان و اعراب بادیه نشین با آنان همراه شده‏اند و برشوریده‏اند و آنان در میان شمایند و هر چه بخواهند بر سر شما می‏آورند. پس آیا دیگر راهی برای اجرای آنچه که شما می‌خواهید می‏بینید؟ آنان گفتند: خیر. علی گفت: به خدا هستم، إن شاء الله من هم به همان چیزی معتقدم که شما بر آن هستید. این وضعیت از امور جاهلیت است- یا این کار، کار جاهلیت است- و این قوم دارای مددکار و یاریگرانی می‏باشند- یا اینکه ریشه دارند-، و شیطان هرگاه روشی پدید آرد پیروان آن از جهان معدوم نباشند. اگر این موضوع شروع شود مردم در قبال آن سه دسته می‌شوند: عدهای با شما همراه می‌شوند و عدهای به مانند شما فکر نخواهند کرد و گروهی به هیچ یک از این دو نظر اعتقاد پیدا نمی‌کنند. صبوری لازم است تا اینکه مردم آرام شوند و قلبها در جایگاه خود قرار گیرند و حقها گرفته شود و به من فرصت دهید و منتظر دستور من باشید- در جایی در ترجمه آن گفته‏اند: آرام گیرید و بنگرید چه پیش می‏آید- و آن گاه نزد من آیید([3][/url”>).


    #8166

    امیر المؤمنین علی رضی الله عنه منتظر این بود که اوضاع مستقر شود و آرامش حکمفرما گردد و بعد از آن به کار قاتلان عثمان رسیدگی نماید و هنگامی‏که طلحه و زبیر و همراهانشان از او خواستند قصاص را بر آنان جاری گرداند عذر خود را برای آنان چنین بیان کرد که تعداد این اوباش بسیار زیاد است و دارای قدرت می‏باشند و نمی‌توان آنان را دست کم گرفت و از آنان درخواست کرد که فعلاً صبر پیشه سازند تا اینکه اوضاع آرامش یافته و امور مستقر گردد و آنگاه حقوق گرفته شوند، زیرا شرایط برای جلب مصالح مناسب نبود. امیرالمؤمنین علی با اشارهاینکهاین کار خود، انتخاب کمترین شر از میان دو شر موجود می‏باشد، گفت: این چیزی که من شما را به آن دعوت می‏کنم- یعنی صبر کردن در مورد سرنوشت قاتلان عثمان- شری است که از جنگ و ایجاد تفرقه- که شری به مراتب بزرگ‌تر است- که بدتر از آن- صبر کردن در قصاص قاتلان- می‏باشد بهتر است([1][/url”>).

    طلحه و زبیر به مکه آمدند و با عائشه دیدار کردند. آن دو تقریباً چهار ماه بعد از کشته شدن عثمان، یعنی در ربیع الآخر سال36هـ به مکه رسیدند([2]). سپس گفتگو با عائشه رضی الله عنها در مکه و در مورد رفتن آغاز شد. در آن هنگام فشار روانی زیادی بر کسانی وجودداشت که چنین احساس می‏نمودند که آنان برای متوقف ساختن عملیات قتل خلیفه مظلوم کاری نکردهاند. آنان خودشان را به این متهم می‌کردند که خلیفه را تنها گذاشته‏اند و جز رفتن و خونخواهی عثمان، کفارهای برای گناه آنان وجود ندارد. اما نباید فراموش کرد که عثمان به قصد فدا نمودن خود در راه خدا کسانی را که می‌خواستند از وی دفاع نمایند از این کار باز می‏داشت. عائشه می‏گفت: عثمان مظلومانه کشته شده است. به خدا قسم من خون او را مطالبه می‏کنم([url=http://www.islamtxt.net/#_ftn3][3]). طلحه می‏گفت: درباره عثمان کاری از من سرزده که باید به توبه آن خونم را در راه خونخواهی او بریزم([url=http://www.islamtxt.net/#_ftn4][4]). زبیر می‏گفت: مردم را تشویق می‏کنیم که خون عثمان گرفته شود و معوق نماند که معوق ماندنش سلطه خدا را در میان ما به سستی افکند و اگر مردم از امثال آن باز بمانند همه امامان توسط اینگونه افراد کشته می‌شوند([url=http://www.islamtxt.net/#_ftn5][5][/url”>).


    #8167

    در میان کسانی که همراه با عائشه از مکه خارج شدند جمعی از صحابه رسول خدا حضور داشتند([1]) و چنان که بروکلمان اظهار داشته است وی بر هیچ یک از همراهان خود سلطه نداشت تا هرجا که بخواهد مردم را ببرد([url=http://www.islamtxt.net/#_ftn2][2]). روایاتی که طبری آورده است بیانگر این می‏باشد که‌ام المؤمنین عائشه و همراهانش در تلاش برای اصلاح و ایجاد سازش مورد تأیید دیگر زنان رسول خدا و تعداد زیادی از مردم بصره بودند([url=http://www.islamtxt.net/#_ftn3][3]). این تعدا زیاد از مردم بصره را نمی‌توان دست کم گرفت، زیرا طلحه و زبیر در توصیف آنان اظهار داشته‏اند که از برگزیدگان و نیکان بصره بودند([url=http://www.islamtxt.net/#_ftn4][4]) و عائشه هم آنان را افرادی صالح توصیف کرده است([url=http://www.islamtxt.net/#_ftn5][5]). خروج این تعداد از افراد صالح فقط به خاطر اعتقاد راسخ آنان به این امر بوده که این خروج را سودمند می‏دانستند و معتقد بودند مقصد آن درست و صحیح است و امیرالمؤمنین هم این را می‏دانست و اینکه برخی از افراد اظهار داشته‏اند کسانی که با عائشه از مکه خارج شدند جمعی از نادانان و اوباش و آشوبگران بودند سخنی مردود رانده‏اند([url=http://www.islamtxt.net/#_ftn6][6])، زیرا بعد از جنگ جمل امیرالمؤمنین علی در میان کشته شدگان افراد همراه عائشهایستاد و اقدام به اظهار ترحم بر آنان و بیان فضائل آنان کرد([url=http://www.islamtxt.net/#_ftn7][7]). بعداً در مورد اینکه این خروج، خروج عدهای از اوباش و اغتشاش گران نبوده است و اینکه عائشه بر عده‌ای از نادانان حکم نرانده است و اینکه خروجی از سر هوشیاری بوده و در آن برخی از بزرگان صحابه حضور داشته‏اند بحث خواهد شد([url=http://www.islamtxt.net/#_ftn8][8][/url”>).

در حال نمایش 15 نوشته (از کل 75)

شما برای پاسخ به این جستار باید وارد تارنما شوید.