Home › انجمن ها › خلفای راشدین › ادامه ادعای روافض. بیایید برویم جهنم
این جستار شامل 0 پاسخ ، و دارای 0 کاربر است ، و آخرین بار توسط عبدالحسین در 10 سال، 1 ماه پیش بروز شده است.
-
نویسندهنوشته ها
-
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #8379شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #8380سلام علیکم.
کجای سوره تحریم گفته که رقابت؟
ارتباط بین مَثَل و مُمَثَّل در این آیات چیست؟
آیه میفرماید که ” … فَلَمَّا نَبَّأَتْ بِهِ وَ أَظْهَرَهُ اللَّهُ عَلَيْه … ” طرف مقدار ایمانش به پیامبر معلوم میشود.
و میفرماید ” إِنْ تَتُوبا إِلَى اللَّهِ فَقَدْ صَغَتْ قُلُوبُكُما وَ إِنْ تَظاهَرا عَلَيْهِ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ مَوْلاهُ وَ جِبْريلُ وَ صالِحُ الْمُؤْمِنينَ وَ الْمَلائِكَةُ بَعْدَ ذلِكَ ظَهيرٌ ” . خدا برای یک رقابت زنانه میفرماید که صغت قلوبکما؟ رقابت زنانه ان تظاهرا علیه است؟ خجالت بکشید.
میفرماید ” عَسى رَبُّهُ إِنْ طَلَّقَكُنَّ أَنْ يُبْدِلَهُ أَزْواجاً خَيْراً مِنْكُنَّ مُسْلِماتٍ مُؤْمِناتٍ قانِتاتٍ تائِباتٍ عابِداتٍ سائِحاتٍ ثَيِّباتٍ وَ أَبْكارا ”
وقتی که میفرماید زنانی با این خصوصیات برایش می آوریم یعنی چه؟ قطعا یعنی اینکه شما دو نفر فاقد این خصوصیات هستید. خجالت بکشید.
میفرماید ” ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً لِلَّذينَ كَفَرُوا امْرَأَتَ نُوحٍ وَ امْرَأَتَ لُوطٍ كانَتا تَحْتَ عَبْدَيْنِ مِنْ عِبادِنا صالِحَيْنِ فَخانَتاهُما فَلَمْ يُغْنِيا عَنْهُما مِنَ اللَّهِ شَيْئاً وَ قيلَ ادْخُلاَ النَّارَ مَعَ الدَّاخِلين ”
ابتدای سوره بحث دو زن از زنان پیامبر است بعد اینجا برای کسانی که کافر شده اند. دقت کنید. کافر شده اند مَثَلِ دو زن از زنان انبیاء قبلی را میزند. چرا مثل قوم آنها را نمی زند؟ چون بحث دو زن از نان نبی است. زن نوح و لوط مَثَل هستند برای دو زن نبی که مُمَثَّل هستند. یعنی دقت کنید ای کسانی که زن نبی بودن را فکر میکنید فضل است که دو زن نبی بودند که مثل هستند برای کافرین. پس میشود زن نبی بود اما از غابری بود و داخلین در آتش. خطاب اولیه سوره را فراموش نکنید.
و نتیجه آیه 61 نساء واضح است. منافق مانند شما و قادل حسبنا کتاب الله میگوید خدا. مومن بر خلاف شما میگوید خدا و رسول.
و آیه را در جواب ” دین= خدا و قرآن ” شما نوشتم. خود را به نفهمی نزنید. حالم از این تجاهل شما و اینکه فکر میکنید مانند سماور زرنگ هستید بد میشود. رفتار فوق العاده مشمئز کننده ای است. خجالت بکشید.
و خوشحالم که استحمار در گروه شما موج میزند. توضیح دادم که منظورم از قرآن چه بود.
بله در قرآن هست که علی با حق است. کجا؟ ما ینطق عن الهوی ان هو الا وحی یوحی. لکن شما که خدا و قرآن را قبو داری و پیامبر برای شما انه کالطارش است. یک پستچی که فقط رساننده است. از محتوا خبر ندارد. همین قرآنی که فکر میکنید قبولش دارید میگوید که هر چه بگوید وحی است. اما اینجا چون حرف یکی از خدایان شماست که خروج بر حاکم کرده و مصداق اتم آیه 36 احزاب است، خود را به فراموشی زده اید که مثلا قرآن را قبو ل دارید. شما نیز قبلا نوشته بودم که مصداق بارز نومن ببعض و نکفر ببعض هستید.
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #8381همه بر اساس وحی است. علمه الشدید القوی. همه چیز او مبتنی بر وحی است. حالا شماها برایش ساخته اید که عروس دوست بوده و موسیقی باز و بی حیا و بدون قوه تشخیص جبرئیل از شیطان و…. . به خوتان مربوط است. این همان کلام مرحوم جزایری است که ما با شما در پیامبر هم جمع نمی شویم. چون پیامبر شما همانی است که سلمان رشدی تصویر کرد.
در 18 فتح یک من المومنین داریم. کجا گفته که همه مومن بوده اند؟ در 100 توبه همان سابقون از مهاجر و انصار کفایت نمی کند؟ اگر رضایت هم دائمی باشد، یعنی هر کس هر کاری کرد حتی اگر مرتد شد باز هم خدا راضی است؟ این هیچ قیدی ندارد؟ این رضایت با موارد مسلم تاریخی خدشه دار نمی شود؟ مواردی که پیامبر فرموده که این کار یعنی جهنم. یا ما میفهمیم که فلان کار باعث میشود که طرف مورد عذاب واقع شود. اگر اینها انجام دهند یعنی باز خدا راضی است و عذاب تعطیل؟ اگر این باشد طبق آیه صحابه و بیعت کنندگان همگی بهشتی هستند. جهنم که جای افرای مورد رضایت خدا نیست. هست؟ اگر بهشتی باشند پس عشره مبشره کشکی بیش نیست. پیامبر و البته خدا مانند بسیاری از موارد دیگر خود را سبک کرده اند و حرف متناقض زده اند. اینبار در تعداد افرادی که بهشت رفتنشان مسلم است
لعنت خدا و لعنت کنندگان بر کسی که خواست القا کند ابوبکر به دخترش فحش داده. البته به پسرش که داده. بماند.
من در جواب اینکه گفته بودند مادر فحاشان نیست نوشتم. ابوبکر یا مومن هست یا نیست. اگر هست عایشه مادرش میشود به فرموده قرآن در معنای قرآن و لاغیر. حالا اگر مومن هست یک جایی فحش داده. عایشه مادرش میشود؟ میگید چون به او ظلم شده بله میشود. اما طرف به رسول فحش داده به ابوبکر چه ربطی دارد؟
البته بماند که مخاطبش هر کس که بوده مهم نیست. مهم اینست که فحش داده. حالا الا من ظلم را شما اینطوری ترجمه میکنید. خب طبق عقاید من عایشه با اعمالش ظلم کرده به من. برخی دیگر هم مانند او بوده اند. پس طبق نتیجه گیری شما من هم میتوانم آنها را به جهت الا من ظلم فحش بدهم. مثلا ابوبکر را به خاطر اینکه کاری کرده که حضرت صدیقه سلام الله علیها با او قهر کرده. قهر در اثر ناراحتی است و من چون حضرت را بسیار دوست دارم از این کار ابوبکر ناراحت شده ام و این را ظلم میدانم طبق استنتاج شما و میتوانم بحش بدهم پس فحش میدهم طبق الا من ظلم. ایراد دارد؟
دفاع با فحش؟ بالحکمة و الموعظة الحسنة هم الکی است.
حدیث ام المومنین ام سلمة سلام الله علیها تفسیری تمام و کمال است برای این آیه. بنشینید در خانه هایتان. کجا گفته که آرایش و ضرورت و… .
منظور از قاتلین عثمان طلحه و زبیر است که به بصره رفتند؟ احسنت. این خانم نمیتوانست بیاید مدینه و به حاکم بگوید که خونخواهی کن؟ این خانم چرا به حاکم وقعی ننهاد؟ ابن عباس جوابش را گفته. آنجا که دو نفر زیر بغل رسول را گرفتند و به مسجد بردند. یکی فضل بود و دیگری؟ ابن عباس گفت که چرا نامش را نبرد.
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #8382نکته اینجاست که شما برای امیرالمومنین تعیین تکلیف میکنید. وقتی او با حق است وقتی بر تاویل میجنگد وقتی کنفسی رسول است، به بقیه چه ارتباطی دارد که حضرتش چگونه رفتار میکند. و عرض کردم که اگر عایشه را اسیر میکرند سهم چه کسی بود؟
و باز مسئله اینجاست که شما برای تبرئه عایشه از تخلفاتش مثال معصومان را مطرح میکنی. بماند که این را هم قاطی کردی که روی پیشونی کسی ننوشته که قرار است به من زهر بدهد ولی در کلام افراد معلوم است که میخواهند چه هدفی را دنبال کنند.
و نکته اینجاست که رفتی به باب علم غیبی که قبولش نداری و جواب میخواهی. یک چیز بشنو و برو خوش باش. استفاده از آن علم به اذن الهی است.
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #8383گفته بودم میگردم و پیدا میکنم. گشتم و پیدا کردم.این در عدالت صحابه در پاسخ به شما بود که مثل همیشه…
تاریخ 92/12/12
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #8450با عنایت به اینکه ظاهرا دیگه اینجا تشریف نمیارید لطف کنید و حدیث زیر را معنی کنید؛ ترجمه نه، معنی؛حدثنا أبو مريم عبد الله بن زياد الأسدي قال لما سار طلحة والزبير وعائشة إلى البصرة بعث علي عمار بن ياسر وحسن بن علي فقدما علينا الكوفة فصعدا المنبر فكان الحسن بن علي فوق المنبر في أعلاه وقام عمار أسفل من الحسن فاجتمعنا إليه فسمعت عمارا يقول إن عائشة قد سارت إلى البصرة ووالله انها لزوجة نبيكم صلى الله عليه وسلم في الدنيا والآخرة ولكن الله تبارك وتعالى ابتلاكم ليعلم إياه تطيعون أم هي
بخاری ج8 ص97 کتاب الفتن
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #8653با سلام خدمت دست اندر کاران سایت اسلان تکس ودوستان دیگروهم چنین دوست!!!!!!!!عزیز بررسی زاده ما جناب عبدالحسین
که مثل اینکه در نبود ما شاید احساس تکبر کرده ای که فکر کنی ما فرار کرده ایم ولی خدا را شکر هستم خدمتت
وتو این ده روز درگیر چند تا امتحان میان ترم بودم
باز هم فرمایشاتی(که در واقع تکرار مکررات بود)کردی که انشاءالله بی جواب نخواهد ماند
چون قبلا کل حرفهات دقیقا بدون کم و کاست میگذاشتم(در قسمت فرمایش کرده ای)وجواب میدادم دیدم که باز حرفهای قبلی را تکرار میکردی!!!!که دیدم مثل اینکه دنبال جواب نیستی مثل اینکه!!!؟
ولی از این به بعد اون حرفهایی را که فکر میکنم حرفهایی باشه که جواب داده نشده جواب میدم وبقیه حرفهای تکرار مکرراتت را میگذارم به حساب………………….. .
در تاریخ 16/2/93یه حرفهایی زده بودی که (هرچند جواب شنیده بودی در 18/2/93)ولی بدم نمی یاد یه جور دیگه بهت جواب بدم
(چی گفته بودی؟میگم
اینها را گفته بودی
فرمایش کرده بودی/ناگفته پیداست که خدایی که پیامبرش محمد باشد و خلیفه آن پیامبر ابوبکر باشد، اصلا وجود ندارد.
هر کسی غیر از شما(یعنی صاحبان فهم) مطلب بنده را ببینند متوجه تهمت قیچی شما میشوندو.و.و.و.و.و.وو)گفته بودی خدایی که پیامبرش محمد وخلیفه اش ابوبکر باشد اصلا وجود ندارد
فرمایش ما/حالا من میگم خدایی که علی را معرفی کرده باشد به عنوان جانشین وجود دارد؟هاتو برهانکم(ایه بیار که واضح گفته باشد علی
نه اینکه این ایات را بیاوری اولی الامر-انما ولیکم الله-ایه تبلیغ-جاعلک للناس اماما-و…….وتاویل بکنی!!!تاویلی که به درد ……….بخوره!!!!!
واضح باشد اسم علی در قران مثل سوره تبت که اسم ابی لهب واضح امده/شاید حرف شما که میگوئید سوره ولایت از قران حذف شده باشد درست باشد وواقعا قران تحریف شده(فصل الخطاب فی اثبات تحریف کتاب رب الارباب نوری طبرسی صاحب مستدرک الوسایل-ویا تو قران هفده هزار ایه ای باشه اسم علی(اصول کافی ج2ص634)
صاحبان فهم را گفته بودی چیز خوبی یادم اومد عین همین حرف را جناب علامه حلی تان گفته بود (خطاب به کی گفته بود؟)خطاب به شیخ الاسلام ابن تیمیه
(چی گفته بود؟)وقتی بهش گفتند ابن تیمیه در جواب کتاب منهاج الکرامه شما منهاج السنه النبویه را نوشته جواب نمی دین بهش گفت او(یعنی ابن تیمیه )حرف من را نفهمیده!!!!عجب !!!!چه جواب دندان شکنی
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #8654{توضیح ^جناب اقای حلی کتابی دارند به اسم منهاج الکرامه در اثبات امامت وجانشینی حضرت علی وفرزندانش که امام ابن تیمیه در جواب ایشان کتاب گرانسنگ منهاج السنه النبویه را نوشتند واین حرف را اقای حلی کجا گفتندتازگیها موسسه میراث نبوت قم کتاب الغدیر را به صورت موضوعی خلاصه کردند واین حرف در قسمت موضوع کتابهای دروغین(به زعم شان کتابهایی مثل منهاج السنه والملل والنحل و…)اورده شده!!!!!چرا دروغین هستند چون (به زعم شان)ابن تیمیه وشهرستانی حرفهایشان را نفهمیدند!!!!!!هرچند که امام ابن تیمیه وشهرستانی خوب حرفهایشان را فهمیدند وکفریات وشرکیات شان را بر ملا کردند
بگذریم واز موضوع دور نشویم وبپردازیم به حرفهای شما(حرفهای قابل جواب وتازه نه تکراری!!!!که به درد …….میخورد
فرمایش(ع..ع…)کرده ای/ احتمالا بر همگان واضح و مبرهن است که وقتی ساربان افسار شتر را میکشد قصدش پاره کردن دهان حیوان زبان بسته نیست بلکه میخواهد به او بفهماند که آهسته تر برود یا بایستد یا بنشیند
فرمایش ما/ع..ع…را به خاطر این میگم هر جا مثال حیوانات را میگی(مشکل خودت نیست
چون وقتی ادرار مدفوع وشاش شتر خوردن باعث شفا باشه ایرادی بر شما نیست!!!!)
واهسته رفتن حیوان را (که خطاب به من گفتی که …………تند)منظورت این بود حرفهات رو بدون جواب بگذارم!!!!
فرمایش(ع..ع…)کرده ای/ که آن نقطه چینهایی که ادعا کردید کجا هستندفرمایش ما/در تاریخ13/2/93نوشته بودم ودر کامنت31((وکان بدءُ اَمرنا اَنا التقینا وَالقوم من اهل الشام اَن ربنا واحدٌونبینا واحدٌ!!!ودعوتنا فی الاسلام واحده ولانستزیدهم فی الایمان بالله والتصدیق بالرسوله ولا یستزیدوننا الامرواحدٌالا ما اختلفنا فیه من دم عثمان……………آغازکارماچنین بود که ماباقوم ومردم شام دیدارکردیم که پروردگارما یکی!!!!پیامبرمایکی ودعوت ما دراسلام یکی بودودرایمان به خدا وتصدیق رسولش هیج کدام ازما بردیگری برتری نداشت وباهم وحدت داشتیم جزدرخون عثمان که ما از آن پاک هستیم)نهج البلاغه نامه ی۵۸ ترجمه ی محمددشتی ص425)اخر ترجمه ی عربی را نگاه کن نقطه جین ها را می بینی!!؟؟؟؟یا عینک میخوای؟؟؟؟!!!!ومن ادعا نکرده بودم که جای کلمه الظاهر نقطه چین گذاشتم گفتم اصل حرف چی بوده فقط در جواب یک حرفت که کسی که حق با او باشد(که حدیث مع الحق را هم رد کردم)اون موقع تکلیف چیست؟گفتم تکلیف دو طرف اگر چه با هم جنگ کرده باشند نمیتونیم بگیم فقط یکی از دو طرف مسلمان یا مومن باشد وطرف دیگر حتما کافر باشد(که شما همین اعتقاد را در مورد حضرت امیر معاویه وسران جمل دارید=یعنی کافر شدند)بدون اینکه مسببین اصلی را بگوئید!!!!!!!!
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #8655>والظاهر چون طبق گفته ی اقای عباسی در مناظره با استاد سجودی میگه ما در دنیا به ظاهر حکم میکنیم وخوبی یا بدی یک نفر را معلوم میکنیم
واگر در اول تمام پست های من توجه کنند خوانندگان عزیز جواب کلمه الظاهر است!!!چرا؟چون دوست ما خیلی به تکرار مکررات علاقه دارند
ویه شخص شیعی به اسم اقای سید مجتبی عصیری در کتاب اداب مناظره با وهابیت تعریف جالبی از قاعده الزام ارائه میده ومیگه>قاعده الزام که در همه ی جهان وهمه دادگاهها پذیرفته شده است وبه این معنی است که ما از کتاب های اهل سنت یک موضوعی را اگر بخواهیم اثبات کنیم ان قسمتی که به نفع ما است را فقط می اوریم وقسمت دیگر یک حدیث را میتوانیم رد کنیم!!!!!!!!(مثل داستانی که میگویندحضرت ابوبکر در اخر عمر میگفت ای کاش به خانه ی فاطمه هجوم نمیبردم برای بیعت{هر چند که از نظرسندی مشکل دارد این حرف}واقایان میگویند ما میتوانیم همین قسمت را برای اثبات هجوم بیاوریم واون قسمت حرفی را که حضرت ابوبکر میگه ای کاش در مورد خلافت وجانشینی از پیامبر میپرسیدم را رد میکنیم یعنی فقط یه قسمت حرف را قبول میکنیموبقیه کشک!!!!!ودر مورد امام ذهبی که در کتاب میزان الاعتدال این لظ امده(عمر به شکم فاطمه ضربه زد وباعث سقط جنین پسرش محسن شد)اقایان میگویند فقط همین قسمت حرف ذهبی برای ما کفایت میکنه وحرف قبل از ان (که امام ذهبی میگه شخصی رافضی(روافض) تهمت را تا بدانجا رساند که در مجالسش میگفت عمر به شکم فاطمه ضربه زدو…….برای ما حجت نیست)و.و.و.و.و.و.و.والبته اگر طبق این قواعد واعتقادات شیعه بخواهیم نگاه کنیم کار من دقیقا طبق قواعد انها بوده است وهیچ ایرادی نداشته کار من (نیاوردن الظاهر) فکر کنم به اندازه کافی گفته باشم در این مورد
بعضی از فرمایشات (ع..ع…هات)دیگرت/< اختلاف در خون عثمان بود. حضرت فرموده >یعنی من که علی ابن ابی طالب هستم و حق با من و من با حق هستم و گروه مقابلم فئة باغیة می باشد، ادعای گروه مقابلم را ندارم”>برخورد حضرت را با بانیان جمل از طبری آوردی
< از همان طبری داستان خالد را آوردم با ان چه رفتاری کردی؟ فرمایش ما/ اختلاف در خون حضرت عثمان من که ندیدم حضرت علی گفته باشه من مخالف قصاص قاتلان حضرت عثمانم <باز هم که حدیث علی مع الحق والحق مع العلی را اورده ای که حالا مطمئن شدم پست های منو نمیخونی <چون در جوابی که بهت دادم این حدیث را جواب دادم
در مورد برخورد حضرت علی با بانیان جمل(توجه کنید حضرت علی به ناسزا گوینده حضرت عایشه حد میزند!!وبه قاتل حضرت زبیر بشارت جهنم میدهدو….)
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #8656در مورد خالد بن ولید فکر کنم من هم از تاریخ طبری بهت جواب دادم ویک سوال هم پرسیده بودم مثل اینکهکجا؟گفتم اینجا(درکامنت 12مورخه15/2/93 فرمایش ما/حکم اصحاب جمل؟رفتار حضرت علی بعد از جنگ با ام المومنین وقاتل حضرت زبیر فکر کنم گویای همه چیز باشد!!!!!!!وخروج بر حاکم؟که بهت جواب دادم مسببین اصلی کی بودند؟ ودو طرف در جنگ تا استانه صلح پیش رفتند(وچه کسی شبانه یه کارهایی کرد یا کردند وگفتند که اگر فردا صلح بشود بحث بعدی مطمئنا بر سر خون ماست؟چه کسایی میدونی که؟) مالک بن نویره را گفتی(این هم فقط برای اینکه دهن گشادت بسته بشه!!!داستان مالك بن نويره در كتابهاي تاريخ معروف است وي بعد از وفات پيامبر -صلي الله عليه وآله وسلم- زكات نمي داد وگفته شده كه از سجاح پيروي ميكرد اما مشهور است كه زكات نمي داد. وداستان وي را با خالد بن وليد، بيشتر تاريخ نگاران ذكر كرده اند واينك روايت طبري: خالد آنها را درشبي سرد دستگير كرد وكسي توانايي ومقاومت نداشت، آنها زنداني شدند وهر لحظه برسرماي هوا افزوده مي شد خالد به منادي دستور داد تا ندا دهد وبگويد: (ادفئوا أسراكم) [b][1]. و(ادفئوا) در زبان كنانه بمعني قتل بود. گروهي گمان كردند كه هدف خالد كشتن اسيران است در نتيجه ضرار بن ازور، مالك را به قتل رساند. و خالد با ام تيم، دختر منهال ازدواج نمود وگذاشت تاعده اش تمام شود [url=http://www.islamtxt.net/#_ftn2][2][/url”>.
اما روايت ابن كثير: ابن كثير تقريباً همان روايت طبري را آورده است ودر آخرش ميگويد: ووقتيكه عده اش تمام شد باوي عروسي نمود. وگفته شده است: بلكه خالد، مالك بن نويره را خواست واو را بخاطر پيروي از سجاح وندادن زكات سرزنش كرد وبه او گفت: آيا نميداني كه زكات در كنار نماز ذكر شده است؟ مالك گفت: صاحب شما (محمد) چنين گمان ميكرد خالد گفت: آيا او صاحب ورفيق ماست صاحب تو نيست؟ اي ضرار گردنش را بزن پس گردنش زده شد[b][3][/url”>.
[b][1][/url”> (اسيرا نتان را گرم كنيد)
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #8657ابو ربيع كلاعي داستان مالك را دركتابش (حروب الردة) ذكر كرده است اما سخن حضرت عمر -رضي الله عنه- كه فرمود: (أي دشمن خدا! يك نفر مرد مسلمان را كشتي آنگاه برهمسرش شبيخون زدي. به خدا قسم سنگسارت مي كنم). سند اين روايت كجاست؟ بله، اين سخن در بعضي از كتب تاريخ آمده است آيا اين سخن ميتواند دليل باشد؟ وسند اين روايت صحيح نيست، اين روايت را طبري در تاريخش به نقل از محمد بن حميد رازي آورده است[1] وامام بخاري در مورد محمد بن حميد گفته است: فيه نظر (او خالي از اشكال نيست) وابوزرعه، محمد بن حميد را تكذيب نموده است وصالح بن جزره مي گويد: ما محمد بن حميد را درهمه احاديثش متهم ميكرديم، در مورد خدا جسورتر از او نديدم. وابن خراش مي گويد: ابن حميد براي ما حديث نقل ميكرد وسوگند بخدا كه دروغ ميگفت [2].)راستی تو دین یا مذهب شما اگه کسی منکر زکات باشه مسلمانه یا نه؟بگو میخوام بدونم!!!!البته اگه به ایات قران وصاحب حرفهای قران(یعنی خدا ایمان داری)
[1] تاريخ الطبري (5/504).
[2] كسي كه چنين وضعيتي داشته باشد روايت او هيچ اعتباري ندارد)وسوالم این بود؟ راستی تو دین یا مذهب شما اگه کسی منکر زکات باشه مسلمانه یا نه؟بگو میخوام بدونم!!!!البته اگه به ایات قران وصاحب حرفهای قران(یعنی خدا ایمان داری)
مالک خطاب به خالد میگه صاحب( پیامبر) شما!!!یعنی پیامبر ما نیست!!وحکم کسی که این حرف را بزند (انکار نبوت رسول الله وانکار زکات)در مذهب شما چیست؟؟؟؟؟؟
وگفتی طبری برای من (یعنی تو)حجت نیست!!!
پس چطور از طبری یه حرفی میاوری ووقتی جواب میشنوی میگی برای شماست عجب منطق جالبی داری!!!!! درسته برای منه ومن بهتر میدونم که امام طبری چی را گفته وچرا گفته!!!
فرمایش کرده ای(در واقع فرمایشاتی)/
اینکه شما کسان دیگری را خدا میدانید دلیل است بر اینکه من بی خدا باشم؟
یک صحابی از رسول خدا نفعی برده در زمان جمل. نفعش چی بوده؟ به گروهی که فرمانده آنها یک زن بوده ملحق نشده. اگر حرف شما را که عایشه مسبب و فرمانده نبوده و برای جنگ نرفته را بپذیریم
و البته اذعان کردید آن ملعونی که من گفتم را میشناسید و الان ادعایتان را واضح کردید که او مومن است. لکن مومن ملعون. درسته؟ کاری به این ندارم. ولی این را کار دارم که آیا فهمیدید که برای چه او را نوشتم؟
فرمایش ما/در18/2/93جواب داده بودم(فرمایش ما/تو گفتی خدایتان(خطاب به من) که جواب خوب شنیدی واینجا میگی همین حرف به خدا وپیامبرش وارد است!!!شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #8658>این هم از جهالتته!!میدونی چرا؟فرقشو بهت میگم اینجا این سوره مخاطبینش چه کسانی هستند؟(مشرکین مکه واین مشرکین چه میگفتند(خطاب به پیامبر)که بیا با هم توافق کنیم ویک سال تو خدایان ما(بتها!!!)را بپرست ویک سال هم ما خدای تورا میپرستیم بله رسول از طرف خدا به انان گفت که خدای شما را نمی پرستم (یعنی بتهارا)وخدا خودش را نفی نکرده!!واین از مرض قلب توئه که هم چین برداشتی میکنی< واینجا که خطاب به من گفته بودی مگه من بتها را خدای خودم میدانم که تو میگی(خطاب به من)خدایتان!!!
وخدای مشرکین هم بتها(لات وعزی )بودند(که اگر چه باز همینها هم میگفتند ما اینا را واسطه قرار میدهیم)
وحرفت در موردیک صحابی نفعی برده و……..
>جواب داده بودم در 18/2/93(در تاریخ 15/2/93 کامنت4 نوشتی از اونجایی که حرف خدایت رو آوردی معلومه که درسته. این همون کسی نیست که نفرین پیامبر بر یک فرد خاص رو فضیلت برای اون فرد میدونه؟ از این معتبرتر ندارید؟
عن أبي بَكْرَةَ قال لقد نَفَعَنِي الله بِكَلِمَةٍ سَمِعْتُهَا من رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم أَيَّامَ الْجَمَلِ بَعْدَ ما كِدْتُ أَنْ أَلْحَقَ بِأَصْحَابِ الْجَمَلِ فَأُقَاتِلَ مَعَهُمْ قال لَمَّا بَلَغَ رَسُولَ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم أَنَّ أَهْلَ فَارِسَ قد مَلَّكُوا عليهم بِنْتَ كِسْرَى قال لَنْ يُفْلِحَ قَوْمٌ وَلَّوْا أَمْرَهُمْ امْرَأَةً.بخاري ج4، ص1610، ح4163، كتاب بدأ الخلق
tفرمایش ما/(این عین حرفته درتاریخ15/2/93 یک صحابی از رسول خدا نفعی برده در زمان جمل. نفعش چی بوده؟ به گروهی که فرمانده آنها یک زن بوده ملحق نشده. اگر حرف شما را که عایشه مسبب و فرمانده نبوده و برای جنگ نرفته را بپذیریم، باید در جنسیت صحابه ای مانند زبیر و طلحه و اون یکی که خودش و پدرش رو پیامبر لعن و طرد کرد و یکی دیگه خلف ایشان عمل کرد و دامادش کرد و کاتبش کرد و… شک کنیم. شک کنیم؟ یا در سخن پیامبر.)واینجا به صورت سوالی مطرح میکنی!!!که این هم از بی حیاییته!!!! وگفتی خدایت خطاب به من که لعن را فضیلت میدونه (اما ایه ای نیاوردی که لعن مومن توسط خدا فضیلت باشه!!!!!
کاکل بابا؟الا اینکه حدیثی اوردی که ثابت کنه رئیس جملیان عایشه رض بود(حالا اگه این حدیث حرف خداست هر چند باز حرفت فضیلت دانستن لعن توسط خدا بود اما حدیث در مورد اثبات بودن حضرت عایشه در جنگ جمل اوردی که ربطی به هم نداشت!!!!!)0ودر مورد اون کسی که گفتی خودش وپدرش را پیامبر لعن وطرد کرد(منظورت مروان بود)ویکی دیگه خلاف ایشان عمل کرد(منظورت حضرت عثمان بود)که جواب شنیدی مورد بحث ما نیست و گفته ای که خدای شما(خطاب به من)نفرین رو فضیلت میدونه؟؟؟؟؟اما اونجا حرفی از خدای من نیاوردی که نفرین را فضیلت بدونه؟؟؟؟؟کاکل میگذارم به حساب………….
فکر کنم حالا گرفتی موضوع چیه در حرفهات توجه کنی گفتی که حرف خدایت !!!!!(خطاب به من)را اوردی که نفرین بر یک کسی را فضیلت میدونه ولی به جای اینکه حرف خدا را بیاوری حدیث اوردی!!!!!!!!!شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #8659[ودرمورد مومن ملعون احادیث امام صادق در مورد زراره را هم یه نگاهی بنداز(که زراره معروفترین راوی کتب شماست جعفر صادق او را لعن می کند : ( لعن الله زرارة ) الکشی رجال ص ۱۳۳
وقال أبو عبد الله: لعن الله بريداً، لعن الله زرارة)(لعنت خدا بر برید و زرارة)رحِال کشی ص ۱۳۴
و باز می گوید: ( إن مرض فلا تعده، وإن مات فلا تشهد جنازته.
فقيل له: زرارة؟ متعجباً، قال نعم زرارة شر من اليهود والنصارى ومن قال إن الله ثالث ثلاثة. إن الله قد نكس زرارة، وقال: إن زرارة قد شك في إمامتي)
(زراره مریض شود به عیادتش نمی روم اگر بمیرد تشییعش نمی کنم زرارة شر است از یهود ونصاری وکسانی که گفتند خدا ۳ تا است زرارة در امامت من شکر کرده)رجال الكشي138
واقعا مصیبت بزرگی است اکثر روایات رافضه از همین شخص ملعون است که ارزشی هم ندارد طبق رای امام معصوم.
http://www.islamtxt.net/?q=article/263)فرمایش کرده ای/. با داستان صفین آمدی که حواس را منحرف کنی اما عرض کردم بحث جمل است. آنچه که تنها وتنها در شان خودت و خدایانت بوده و هست و خواهد بود و لا ینال به من الانس و الجن است را به من گفتی
[الان هم داری مباحث را قاطی میکنی تا نتیجه دلخواه خود را برای فرر از تحریف ” الظاهر ” بگیرید. هنوز نقطه چین ها را نشان نداده اید. جدای از آن حکم عایشه و زبیر و طلحه را نگفته اید. جنسیت فرمانده اصحاب جمل را معلوم نکرده اید. و نیز نفرموده اید وقتی که حق با کسی است و او هم با حق است بقیه چه کاره هستند که خود را وسط ماجرا وارد میکنند. البته حکم تخلف از آیه و نهی رسول خدا را هم نفرموده اید
حدیث من برای اثبات حضور نبود. اثبات فرماندهی بود. اگر رد میکنید لطفا زبیر یا طلحه یا مومن ملعون یا هر سه را مونث بنمایید تا هم صحیح بخار غلط نشود و هم یک صحابی دروغگو نشود. و البته که عایشه نیز فرمانده نشود آن هم در هودج فلزی.
فرمایش ما/گفتی با داستان صفین اومدی ومباحث را قاطی میکنی شان خودت وخدایانت
با داستان صفین اومدم تا ثابت کنم که بین دو گروه مومن ومسلمان هم امکان در گرفتن جنگ وجود دارد چطوری طبق ایه 9سوره حجرات ونامه58نهج البلاغه(که شما به این اعتقاد ندارید بر خلاف حرف امام معصومتان وقران)وخداینتان(خطاب به من)که گفتم خدا را شکر به یک خدا اعتقاد دارم نه چند خدا(که شما اعتقاد دارید اگر چه نمیخواهید بگوئید ولی بعضی وقتها از دهنتان در میاد ومیگید مثل خودت=واعتقاد به چند خدایی بودنتان از صفات الهی مثل سمیع علیم قادرو…که به ائمه میدهید معلوم میشود)شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #8660نقطه چین وکلمه الظاهر را گفتی(در تاریخ15/2/93کامل توضیح دادم بهت فرمایش ما/(لعنه الله علی الکاذبین) ع….ع…..کردی که کلمه الظاهر را حذف کردم ودر جواب سوال شما جوابی ندادم
این هم جوابهای من به این سوالت(فقط چشماتو باز کن اگر هم چشمات مشکل داره با ذره بین نگاه کن
درتاریخ8/2/93فرمایش کرده بودی-” کان بدء امرنا ” ابتدای کار ما این بود. و در ادامه آنچه که محذوف داشتید ” الظاهر ” ان ربنا واحد و نبینا واحد…
ودرهمان تاریخ8/2/93جواب شنیده بودیفرمایش ما/کلمه ظاهر را گفتی چیز خوبی یادم اومد
یه بار تو مناظره استاد سجودی وایت الله عباسی در مورد امامزاده هاوقتی استاد سجودی از اقای عباسی میپرسه که شما از کجا میدانید که امامزاده ها که قبرشونو رو زیارت میکنین بهشتی هستند جواب عباسی/ ما در دنیا به ظاهر حکم میکنیم
پس ما هم باید به ظاهر حکم کنیم
در ضمن من قصدم این نبود که کل خطبه را بیاورم نقطه ها را که دیدی
در ضمن با قاعده الزام که اشنایی داری؟
واین حرفت که اصحاب جمل حکم گروه قبلی(خروج کنندگان بر امام را دارند) جوابت در پستی که حرفهای هم کیشت را جواب دادم بخوان)
(وباز در تاریخ10/2/93همان کلمه الظاهر را مطرح کرده بودی0این هم حرفتوکان بدءُ اَمرنا اَنا التقینا وَالقوم من اهل الشام اَن ربنا واحدٌونبینا واحدٌ!!! ” نقطه چینی که جای کلمه الظاهر باشد کجاست؟
tوباز در تاریخ13/2/93درمورد کلمه الظاهر ع…ع…کرده بودی و شما برای اینکه کلمه ” الظاهر ” را حذف کردید، چه توضح دادید جز اینکه دوباره به سنت سلف صالح اقتدا نمودید
ودرتاریخ13/2/93جواب شنیده بودی کلمه الظاهر را گفتی ومن هم گفتم که ما در این دنیا(طبق حرف ایت الله عباسی)باید به ظاهر حکم کنیم وچون حضرت علی گفته به ظاهر ما به خدا وایمان به پیامبر وخدا برتری نسبت به اهل شام نداریم(هر چند که این حرفت را هم نشنیده میگرم که گفتی بحث صفین ومعاویه نیست وباز روی همان داری جولان میدی؟)………
وباز درهمان پست13/2/93دوباره کلمه الظاهر را اورده بودی چرا واژه ” الظاهر ” را حذف کردید؟
وباز در جواب همان پستت در همان تاریخ13/2/93جواب شنیده بودی کلمه الظاهر را گفتی(حرف ایت الله عباسی را بچسب) که ما در دنیا به ظاهر حکم میکنیم وحضرت علی هم میگه که به ظاهر ما و اهل شام(یاران امیر معاویه)در ایمان به خدا وتصدیق رسولش بر یک دیگر برتری نداریم وبماند که به یارانش میگه به آنها اهل شام ناسزا نگویید بلکه بگویید خدایا خون ما وانها را حفظ کن وبین ما صلح برقرار کن!!!!!)
این از این حالا بازهم بگو درمورد کلمه الظاهر جواب نگرفتی وحالا باز بگو بی حیا کیه؟!!!!!خوانندگان قضاوت کنند وهمه ی اینها+اول همین پست وحرفهام را بخوان وخوانندگان عزیز هم ببینند که چه کسی راست میگویدشنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #8661ودر مورد حضور حضرت عایشه در جنگ هم فکر کنم خودت هم خوب میدونی مسببین اصلی جه کسانی بودند!!!!!!وچطوری از صلح میان حضرت علی وسران جمل جلو گیری کردند با توطئه!!!!!
فرمایشاتت/ حدیث من برای اثبات حضور نبود. اثبات فرماندهی بود. اگر رد میکنید لطفا زبیر یا طلحه یا مومن ملعون یا هر سه را مونث بنمایید تا هم صحیح بخار غلط نشود و هم یک صحابی دروغگو نشود. و البته که عایشه نیز فرمانده نشود آن هم در هودج فلزی.
انصافا قدر و منزلت طبری را برای من روشن کن بعد از او برای من نقل قول کن. طبری شیعه است؟
فریب نخورده اند؟ برای چی دست به شمشیر برده اند؟ اگر فقط ملت عادی و عوام دست به شمشیر می بردند و یکدیگر را میکشتند حرف شما کمی قابل قبول بود امیرالمومنین سلام الله علیهان بنا بر تاویلی که فقط او می داند بجنگد. حالا اگر هم افسانه سرایی طبری که برای من پشیزی و کمتر از آن ارزش ندارد درست باشد که نیست و او فقط برای تبرئه عایشه و همدستانش قصه تعریف کرده، باز حضرتش بر مبنای تاویل و البته به امر رسول خدا جنگیده
فرمایش ما/فکر کنم من بحث سگهای حواب را اوردم وگفتم که اصل این داستان درست نیست ومنکر حضور حضرت عایشه در جنگ نبودم ودر ضمن این داستان سگهای حواب را از بخاری نیاوردم که تو ع..ع…میکنی باید کاری کنم که غلط نشود!!!!!
واینکه مذکر یا مونث بودن افراد را تشخیص نمیدهی میگذارم به حساب…………………… .
قدر ومنزلت طبری
گفتم که وقتی حرفی از اون میاری وخطاب به من میگی در بست اورا قبول دارین +ومن در جوابت میگم دربست قبول نداریم واصل حرف اون را واست میارم=نتیجه چی میشود ع..ع…کردن شما که طبری شیعه است یا سنی یا پشیزی ارزش ندارد
خب انتظار داری از کلینی ومجلسی نقل قول بیاری ومن قبول کنم!!!!!!!خب همون حرفی را که در مورد امام طبری وکتابهاش میگی من هم در مورد کلینی ومجلسی طوسی مفید صدوقو.و.و.و.و.و.ووومیگم والسلام
آخر نگفتی حضرت علی بنا بر تاویل کدام ایه با سران جمل جنگید -
نویسندهنوشته ها
شما برای پاسخ به این جستار باید وارد تارنما شوید.
و نتیجه شیعه بودن ضعف است وخب نتیجه احادیث روات شیعه در صحیحین؟ اثری که بر کتاب دارند؟ مرحوم اربلی نقل کرده از کتاب یک سنی. دقت میکنید. از کتاب یک سنی فقط نقل کرده.
در2/15 نوشتید؛
” مسلم وبخاری را سر بزنم حتما راوی رافضی دارند درسته/واگر دارند روایاتشان درمورد اصول دینه یا مستحباتش/(اینا سواله؟جواب بده) ”
چی رو جای شما نوشتم؟ گفتید که روایت از شیعه هست اما در اصول نیست. معنای حرفتان این نبود؟ بنده هم گفتم که چرا صفتی که موجب ضعف است در یک جا محسوب و در جای دیگر معذور میشود؟ چرا؟ و می شود که در کتابی از غیر ثقه روایت کرد و نام ان را صحیح گذاشت که مو به درزش رسوخ نکند؟ حتما میشه که شماها گذاشتین.
باز هم ” الظاهر ” و نقطه چینهایی که فقط شما میبینید. مثل داستان پادشاه و خیاط. اما اینجا خیاط افتاده درکوزه.
در مورد تاویل باید به پیامبر رجوع کرد. چرا؟ چون ایشان فرموده که بر تاویل میجنگد و همه می دانند که سه جنگ بیشتر نبوده. آیه اصلا مهم نیست مهم اینه که طرف مقابل در برابر عالم به قرآن ایستاده. شاید هر سه جنگ بر اساس تاویل آیه 86 آل عمران باشد.
آن ادراج را ذهبی از کجا آورده؟
خروج عایشه به کدام معنا بوده؟ این مدعای شماست که او برای اصلاح رفته. اصلاح با هودج فلزی. اصلاحی که چند هزار کشته میدهد. اصلاحی که یکطرفش یقاتل علی تاویل است. حق هم با اوست او هم با حق. قرآن هم با اوست او هم با قرآن. یکطرفش هم کسی است که باید در خانه بنشیند و جایی نرود که سگها بر او صدا کنند اما میرود و فرمان خدا و رسولش را گلاب میگیرد و مصداق اتم آیه 36 احزاب میشود.
شما دقت نکردی. من فلتة را نوشتم. از کتاب صحیح. از خلیفه شما. کتاب را قبول نداری یا خلیفه را؟ یا هر دو؟
واقعا نظرات دوستان کافی نبوده؟ من کاری به عدم روایت نداشتم. گفتم نظر بخاری چی بوده. چی بوده؟ همان نظرش برای اثبات ناصبی بودنش کافی است. همین جواب که داده اید را برای مرحوم کلینی بدهم میپذیرید؟ کلینی روایت نکره. مجلسی که نقل کرده.
عزیزم دقت کنید که وقتی مورچه یا هدهد صحبت میکنند و یک بلا نسبت شما انسانی که فهم دارد سخن آنها را میفهمد، آیا معنایش این نیست که حیوان نیز نطق دارد؟ لکن نطقی که من و شما نمیفهمیم. عفیر یا یعفوذ می گوید بابام به من گفت. و الله که آن حدیث را هم ندیدی. یا دیدی و خود را با علاقه فراوان به استحمار کشیده ای. اصل موضوع اینست که حیوانی با انسان صحبت کرده. شما اگر با این مشکل داری برو و قرآن را تغییر بده. بده داجن بخورد. اگر هم با حیوانش مشکل داری که مانند همان حدیث را برایت گذاشتم. احتمال دیگری هم هست که قطعا همین است و آن اینکه امثال شما و گویندگان (دین=خدا و قرآن) با شخص پیامبر مشکل دارید و نمی توانید قبول کنید که ایشان می تواند مانند برخی پیامبران گذشته کارهایی بکند یا خصوصیاتی داشته باشد.
.
و البته این شاه جمله شما که؛
” ونظر اهل سنت درمورد معاویه و حضرت عایشه معلومه!!!!!!!!!که فکر نکنم نیازی باشه به شما توضیح بدم ”
و صل الله علی نبینا محمد و آله الطیبیین الطاهرین المعصومین المنتجبین و لعنة الله علی اعدائهم و منکریهم اجمعین من الاولین و الآخرین.