Home › انجمن ها › خلفای راشدین › ادامه ادعای روافض. بیایید برویم جهنم
این جستار شامل 0 پاسخ ، و دارای 0 کاربر است ، و آخرین بار توسط عبدالحسین در 10 سال، 1 ماه پیش بروز شده است.
-
نویسندهنوشته ها
-
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #8332شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #8333دوباره برات میگذارم (-تاریخ طبری5/460.
در اردوگاه لشکر علی، تعدادی از آن طاغیان و خوارج که عثمان را به قتل رسانده بودند حضور داشتند که برخی از آنان بعینه معلوم نبودند و برخی – همان527؛ تحقیق مواقف الصحابة2/120.وقتی مردم فرود آمدند و آرام گرفتند علی روان شد و طلحه و زبیر نیز روان شدند و به هم رسیدند و درباره مورد اختلاف با هم سخن گفتند و وقتی دریافتند که کار به تفرقه افتاده و نمیتوان به جایی رسید کاری را بهتر از صلح و جلوگیری از جنگ ندانستند. بدین ترتیب- با چنین توافقی- از هم جدا شدند و علی به اردوگاه خود و طلحه و زبیر هم به اردوگاه خود بازگشتند. طلحه و زبیر پیش سران گروه خود فرستادند و علی نیز پیش سران قوم خود فرستاد، البته بجز آنهایی که عثمان را محاصره کردهبودند. آن شب به نیت صلح و عافیت گذشت و شکی در وقوع صلح نداشتند و برخی نزد برخی دیگر بوده و برخی نزد برخی دیگر میرفتند و جز صلح نیت و سخن دیگری نداشتند. اما کسانی که در ماجرای فتنه و قتل عثمان دست داشتند بدترین شب عمر خود را میگذراندند، زیرا در شرف مرگ قرار گرفته بودند. آنان آن شب را با هم به مشورت پرداختند. یکی از آنان- مالک اشتر- گفت: حال طلحه و زبیر را دانسته بودیم، اما حال علی را تا به امروز ندانسته بودیم. آنان این موضوع را وقتی فهمیدند که علی از مردم درخواست کرد که فردا حرکت کنند و کسی از افرادی که به نحوی در قتل عثمان دست داشته است با وی حرکت نکند. آن فرد همچنین گفت: به خدا رای مردم در مورد ما یکسان است و اگر با علی صلح کنند بر سر خون ماست(
)ومن نگفتم که سران جمل فریب خورده اند(که اینجا باز از قول من نوشتی بی…….)گفتم که برای قصاص قاتلان حضرت عثمان امده بودند وکارشان داشت به صلح میکشیدکه(خدا لعنت کند ابن سبارا)وحضرت علی هم در اصل قصاص هیچ مشکلی نداشت با انها که ازت سوال کرده بودم اگر در اصل قصاص مخالف بوده هاتو برهانکم که خفقان گرفتی!!!!!! اتفاقا این ایرادت را باید به حضرت علی بگیری که چطور تشخیص نداد که چه کسانی در سپاه او هستند!!!!(که شما اصل دینتان ومذهبتان به او مربوط است بعد از رسول الله)هر جوابی که در مورد حضرت علی دادی همان جواب را هم ما در مورد حضرت عایشه جواب میدهیم(هر چند که ما حضرت عایشه را معصوم نمیدانیم ولی شما حضرت علی را معصوم میدانید که قوه تشخیص دوست ودشمن را نداشت!!!اخ اخ)طبق روش تو پس حذیث انا مدینه العلم وعلی بابها چه میشود؟(طبق منطق خودت بهت گفتم اینو)
فرمایش کرده ای/هذا حديث صحيح الاسناد ، ولم يخرجوه. سیر اعلام النبلا ج2ص177.178
با ذهبی حتما آشنایی دارید. حرف بالا رو او زده.
برهان چی بیارم؟ تو میگی خونخواه بود و طبری رو میاری. طبری کی هست؟ برای من چه ارزشی دارد؟
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #8334فرمایش ما/اولا حدیثی که از مسند امام احمد حنبل اورده بودی ونظر امام ذهبی را گفته بودی{قال أحمد في ” مسنده ” : حدثنا يحيى القطان ، عن إسماعيل : حدثنا قيس ، قال : لما أقبلت عائشة ، فلما بلغت مياه بني عامر ليلا . نبحت الكلاب . فقالت : أي ماء هذا ؟ قالوا : ماء الحواب . قالت : ما أظنني إلا أنني راجعة . قال بعض من كان معها : بل تقدمين فيراك المسلمون ، فيصلح الله ذات بينهم . قالت : إن رسول الله صلى الله عليه وسلم قال ذات يوم : ” كيف بإحداكن تنبح عليها كلاب الحواب ” هذا حديث صحيح الاسناد ، ولم يخرجوه. سیر اعلام النبلا ج2ص177.178}که اینجا سگهای حواب را گفته بودی
که جواب شنیده بودی(در ضمن باز هم بگم که من منکر حضور حضرت عایشه درجنگ نبودم!!!!منکر داستان سگهای حواب وهشدار پیامبر به حضرت عایشه بودم واین هم دلیل من که باز هم تکرار میکنم{احمد بن حنبل میگه هذا صحیح الاسناد که ولم یخرجوه؟از کجا گفته صحیح الاسناد از کتاب امام ذهبی
درمورد سگهای حواب باز هم در تاریخ11/2/93این جوابو بهت داده بودم(ودر ادامه فرمایشت سگهای حواب را گفته بودی اگر چه اصل پارس کردن سگها درسته اما اینکه پیامبر به حضرت عایشه هشدار داده باشه که مواظب باش که ان کسی نباشی که صدای سگهای حواب را میشنوی
آقای بررسی زاده بررسی میکنیم که واقعیت داره یا نه؟! همیشه و همواره مسأله آب حوأب() و احادیث مذکور در مورد آن جولانگاه و مرتعی خوشگوار برای شیعه و کسانی دیگر جهت طعنه وارد کردن برام المؤمنین عائشه بوده است و در مسأله خروج وی برای خونخواهی عثمان به آن باور دارند و حتی کارشان به جایی رسیده که با ادعای مخالفت عائشه با نهی رسول خدا از وارد شدن بر آب حوأب، صفت مجتهد بودن را از عائشه نفی کردهاند. منابع تاریخی این ماجرا را ذکر کردهاند. طبری آن را طی یک روایت طولانی بیان داشته است که اسماعیل بن موسی فزاری راوی آن میباشد و ابن عدی در مورد این راوی میگوید: صفت غلو و تشیع او را مورد نکوهش قرار دادهاند([url=http://www.islamtxt.net/#_ftn2][2]). فزاری این خبر را از علی بن عابس أرزق روایت کرده که ابن حجر و نسائی وی را ضعیف دانستهاند([url=http://www.islamtxt.net/#_ftn3][3]). علی بن عابس این روایت را از خطاب هجری روایت میکند که فردی ناشناس است([url=http://www.islamtxt.net/#_ftn4][4]) و[url=http://www.islamtxt.net/#_ftnref1][1][/url”>- از آبهای عرب در راه بصره و در نزدیکی آن و بر سر راه مکه به بصره.
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #8335و این هجری مجهول آن را از فرد ناشناس دیگری به نام صفوان بن قبیعه أحمسی() و او آن را از شخصی ناشناستر به نام عزنی صاحب الجمل روایت میکند که وی در واقع صاحب الجمل نیست، بلکه صاحب آن یعلی بن أمیه است([url=http://www.islamtxt.net/#_ftn6][6][/url”>)
– همان2/392؛ دور المرأة السیاسی، ص400.و چون طبری را دربست قبول داری ؛
فلما بلغ قتلهم عمر بن الخطاب تكلم فيه عند أبي بكر فأكثر وقال عدو الله عدى على امرئ مسلم فقتله ثم نزا على امرأته وأقبل خالد بن الوليد قافلا حتى دخل المسجد وعليه قباء له عليه صدأ الحديد معتجرا بعمامة له قد غرز في عمامته أسهما فلما أن دخل المسجد قام إليه عمر فانتزع الأسهم من رأسه فحطمها ثم قال أرثاء قتلت امرأ مسلما ثم نزوت على امرأته والله لأرجمنك بأحجارك. تاریخ طبری ج2ص274
}وجواب هر سه تا سوال را همان جا شنیده بودی در مورد سگهای حواب زن مالک بن نویره ونگه داشتن عده توسط زن مالک بن نویره{15/2/93داستان مالك بن نويره در كتابهاي تاريخ معروف است وي بعد از وفات پيامبر -صلي الله عليه وآله وسلم- زكات نمي داد وگفته شده كه از سجاح پيروي ميكرد اما مشهور است كه زكات نمي داد. وداستان وي را با خالد بن وليد، بيشتر تاريخ نگاران ذكر كرده اند واينك روايت طبري: خالد آنها را درشبي سرد دستگير كرد وكسي توانايي ومقاومت نداشت، آنها زنداني شدند وهر لحظه برسرماي هوا افزوده مي شد خالد به منادي دستور داد تا ندا دهد وبگويد: (ادفئوا أسراكم) [b][1]. و(ادفئوا) در زبان كنانه بمعني قتل بود. گروهي گمان كردند كه هدف خالد كشتن اسيران است در نتيجه ضرار بن ازور، مالك را به قتل رساند. و خالد با ام تيم، دختر منهال ازدواج نمود وگذاشت تاعده اش تمام شود [url=http://www.islamtxt.net/#_ftn2][2][/url”>.
1-اسیرانتان را گرم کنید
2-تاریخ طبری ج2ص502
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #8336اما روايت ابن كثير: ابن كثير تقريباً همان روايت طبري را آورده است ودر آخرش ميگويد: ووقتيكه عده اش تمام شد باوي عروسي نمود. وگفته شده است: بلكه خالد، مالك بن نويره را خواست واو را بخاطر پيروي از سجاح وندادن زكات سرزنش كرد وبه او گفت: آيا نميداني كه زكات در كنار نماز ذكر شده است؟ مالك گفت: صاحب شما (محمد) چنين گمان ميكرد خالد گفت: آيا او صاحب ورفيق ماست صاحب تو نيست؟ اي ضرار گردنش را بزن پس گردنش زده شد[b][3][/url”>.[b][3][/url”>البداية والنهاية (6/326).
ابو ربيع كلاعي داستان مالك را دركتابش (حروب الردة) ذكر كرده است اما سخن حضرت عمر -رضي الله عنه- كه فرمود: (أي دشمن خدا! يك نفر مرد مسلمان را كشتي آنگاه برهمسرش شبيخون زدي. به خدا قسم سنگسارت مي كنم). سند اين روايت كجاست؟ بله، اين سخن در بعضي از كتب تاريخ آمده است آيا اين سخن ميتواند دليل باشد؟ وسند اين روايت صحيح نيست، اين روايت را طبري در تاريخش به نقل از محمد بن حميد رازي آورده است[b][1] وامام بخاري در مورد محمد بن حميد گفته است: فيه نظر (او خالي از اشكال نيست) وابوزرعه، محمد بن حميد را تكذيب نموده است وصالح بن جزره مي گويد: ما محمد بن حميد را درهمه احاديثش متهم ميكرديم، در مورد خدا جسورتر از او نديدم. وابن خراش مي گويد: ابن حميد براي ما حديث نقل ميكرد وسوگند بخدا كه دروغ ميگفت [url=http://www.islamtxt.net/#_ftn2][2][/url”>.)راستی تو دین یا مذهب شما اگه کسی منکر زکات باشه مسلمانه یا نه؟بگو میخوام بدونم!!!!البته اگه به ایات قران وصاحب حرفهای قران(یعنی خدا ایمان داری)
[b][1][/url”> تاريخ الطبري (5/504).
[b][2][/url”> كسي كه چنين وضعيتي داشته باشد روايت او هيچ اعتباري ندارد.
زن مالک بعد از کشته شدن مالک بله عده نگه داشت حرف امام طبری را بخوان ج2ص520
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #8337فرمایش کرده ای/دفاع از عثمان بود یا عملی بود برای جلوگیری از هرج و مرج؟ برای جلوگیری از عرف شدن حاکم کشی؟ بعد این اصلا به نفع شما نیست. علی علیه السلام و اولادش دفاع کردند. بقیه صحابه کجا بودند؟ همانهایی که ادعای خونخواهی کردند؟ رفته بودند تعطیلات؟ و اگر امیرالمومنین بر خلاف حرف عثمان رفتار کرده، نشان از چیست؟ و اینکه خود عثمان می دانسته که کشته خواهد شد، آیا عقل نمیگوید که جلوی خونریزیث را بگیر؟ حالا که برای خودت اهمیت قائل نیستی برای ملتی که به هوای خونخواهی به کشتن خواهند افتاد باش. این خلیفه چقدر دلسوز است.از برخورد یکسان شما با طیری و کالنجوم سپاسگزارم.
اون کسی که ادامه حرف به درد او میخورد….. . حکم اینها چه شد؟
فرمایش ما/بقیه صحابه اینجا بودند بخوان(وقتی که باند برانداز عبدالله بن سبای یهودی حضرت عثمان را در منزل خود به وسیلة حدود هفتصد نفر در محاصره گرفته بودند، مجموعهای از اصحاب از جمله عبدالله بن عمر، عبدالله بن زبیر، ابوهریره، حسن و حسین فرزندان حضرت علی، و مروان بن حکم و عدهای دیگر در خانة حضرت عثمان بوده و کار محافظت از او را در برعهده داشتند! چنانچه حضرت عثمان به ایشان اجازه میداد، آنان با شورشیان برانداز به مقابله برمیخاستند، اما او ترجیح میداد که اصحاب با آنان وارد جنگ نشوند! و خطاب به ایشان فرمود: تمامی شما را که با من تعهد اطاعت بستهاید! سوگند میدهم که شمشیرهای خود را غلاف کنید و به منازل خویش بازگردید! زیدبن ثابت نزد حضرت عثمان آمد و گفت: حدود هفتصد نفر از اصحاب در شهر حضور دارند و میگویند: اگر اجازه بدهی، ما میخواهیم بار دیگر حامی دین خداوند باشیم! حضرت عثمان به او فرمود: مرا به جنگ نیازی نیست و دست بردارید و جنگ نکنید!
حضرت ابوهریره نیز در حالی که شمشیرش را بر کمر بسته بود نزد او آمده و گفت: یا امیرالمؤمنین امروزه در حمایت از تو شمشیرزدن شیرین است!
حضرت عثمان گفت: من تصمیم دارم با آنان وارد جنگ نشویم و هر چه زودتر به منزل خویش بازگرد! و با کسی درگیر مشو!عبدالله بن عمر رضي الله عنهنیز نزد حضرت عثمان آمد و برای جنگ با خوارج خود را آماده کرده بود. حضرت عثمان به او فرمود: برخیز و از طرف من به مردم بگو: در خانههای خود بمانند و با این خوارج شورشی درگیر نشوند!
سُلَیط بن ابیسلیط رضي الله عنه میگوید: حضرت عثمان رضي الله عنهما را از درگیر شدن با اتباع ابن سبا برحذر میداشت، اگر او اجازه چنین کاری را میداد با آنان رویارویی میکردیم و برای اخراج آنها از مدینه تلاش میکردیم.
عبدالله بن عامربن ربیعه میگوید: در منزل حضرت عثمان و در کنار او بودم، او به ما فرمود: من در این مورد عزم خویش را جزم کردهام که به همة کسانی که به من تعهد التزام و اطاعت سپردهاند، توصیه نمایم که با آنان وارد جنگ نشوند! و گرامیترین و قهرمانترین شما نزد من کسی است که امروز دست به اسلحه نبرد!شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #8338همچنان که گفته شد گروهی از فرزندان اصحاب از جمله حسن و حسین فرزندان حضرت علی، عبدالله بن زبیر، طلحه، مروان بن حکم، عبدالله بن عمر رضي الله عنهمدر خانه حضرت عثمان و در کنار او بودند!حضرت عثمان به آنان فرمود: من به شما توصیه میکنم که به خانههای خویش برگردید و اسلحههایتان را بر زمین بگذارید و در خانه بمانید([1][/url”>)! )
فرمایش کرده ای/نکته اینجاست که همه روایات شما از طبری بدون بررسی، صحت دارند. روایات مخالف اما… . به هر حال همان طبری که شما از او برای من نقل میکنید تا مطمئن شوم که آن سه نفر مسبب جنگ نبوده اند، گفته که عمر به الد چی گفته.شما نگفتی منکر زکات بوده. گفتی زکات نداده. اینها یکی هستند؟
عزیزم توجیه خوبی بود. یک نفر چون شیعه است، رافضی است. یعنی عقیده فاسد دارد. اگر از اصول بگوید قبول نیست. در غیر آن قبول است. نکته اینجاست که اگر در حدیث اصولی باشد آن حدیث ضعیف است. اگر در غیر اصولی باشد آن حدیث صحیح است. خب نمک، بزرگ این شیعه کیست؟ جعفر بن محمد سلام الله علیه. از شیعه بخاری روایت دارد اما از بزرگ آن ندارد. زیادی جالبه. البته فرعی بود. اما نکته اینجاست که اگر یک خصوصیت باعث ضعف میشود چرا آن ضعف دچار استثنا میشود؟
عزیزم تکرار برای چیست؟ ما هر مقدار که بنویسی و تکرار کنی باز یک تصحیحی وجود دارد و یک معنا. اینها را چه کنیم؟
فرمایش ما/در مورد امام طبری گفته شما(خطاب به من)دربست اورا قبول داری من گفتم خیر والسلام
درمورد مالم بن نویره زکات نمیداده برای چی؟کاکل بابا!!(چون منکر اون بوده وعلاوه بر این گفت(خطاب به خالد)که پیامبر شما یعنی چی؟یعنی پیامبر ما نیست!واین حکمش چیه تو فقه شما؟بگو بهم میخوام بدونم!!!کسی که نبوت پیامبر را انکار بکند حکمش چیست؟کسی که زکات نپردازد حکمش چیست(که مالک هر دو صفت را داشت هم انکار زکات وهم پیامبر نداستن رسو الله ص)
بله از نظر اهل سنت شیعه بودن ثقه بودن فرد را زیر سوال میبرد(چون که منکر فضایل خلفای راشدین هستند وخلفا را غاصب میدانند)همان طور که شما وقتی فضیلتی از صحابه در کتبتان باشد میگویید که راوی سنی بوده پس حرف او برای ما حجت نیست(مثل این حرف امام محمد باقر که میگه هر کس ابوبکر را صدیق نداند خداوند حرف اورا در دنیا واخرت راست نگرداند کشف الغمه اربلی ج2ص147 که سایت ولی عصر (در قسمت مناظره قزوینی با شبکه المستقله در مورد شهادت فاطمه زهرا)میگه راوی این حدیث اهل سنت هست(اربلي در كتاب خود اين روايت را از ابو الفرج جوزي در كتابش صفوة الصفوة، كه از علماي اهل سنت است و سخن او براي ما حجيت نيست.http://www.valiasr-aj.com/lib/farsi_mostagheleh/02.htm#_Toc223867466پس همین طور روایت شیعیان برای ما حجت نیست مثل سایت ولی عصر)
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #8339ومن اونجا حرف من در تاریخ15/2/93مسلم وبخاری را سر بزنم حتما راوی رافضی دارند درسته/واگر دارند روایاتشان درمورد اصول دینه یا مستحباتش /(اینا سواله؟)سوالی بود درسته ؟گفتم راویان را اسم ببر وروایتشان را هم مشخص کن در مورد چیه!!!!!که مشخص نکردی واینجا سفسطه بازی در میاری که چون شیعه در اصول روایت کنه پس قبول نیست واگر در مستحبات باشه قبوله(از قول من مینویسی که باز میگذارم به حساب….. )فرمایش کرده ای/هر کسی غیر از شما(یعنی صاحبان فهم) مطلب بنده را ببینند متوجه تهمت قیچی شما میشوند. بماند که شما برای فرار از قیچی ” الظاهر ” این تهمت را میزنید.
ادراج مال کی بود؟ توضیح اضافه؟ جناب ام سلمه سلام الله علیها را برای این آوردم که بدانی آیه معنایش چیست. و خب واضح است که ایشان علاقه ای به خونریزی نداشتند برعکس برخی.
امیرالمومنین سه جنگ بیشتر ندارند. وقتی حضرت رسول فرموده یقاتل علی تاویل. این یقاتل در چه زمانی اتفاق افتاده؟ تاویل کدام آیه بوده؟
حکم خطای اصحاب جمل چیست؟فرمایش ما/ شما هر جور میخوای در مورد من فکر کن (من که برای کلمه الظاهر همه جا جوابتو دادم مخصوصا در اول پست15/2/93 وهم چنین اینجا هم در اول پست جوابتو دادم
ام سلمه را بهت جواب دادم وادراج نبود کل حرف مال امام ذهبی بود اگر دوباره رجوع کنی وبا ذره بین هم که شده نگاه کنی جوابم میبینی
وتاویل کدام ایات را علی انجام داد شما باید جواب بدی نه من؟
اصحاب جمل اگر باغی بودند که بله حکمشان معلوم بود(ولی قضیه یه چیز دیگریه سران جمل و علی تا استانه صلح هم پیش رفتند اما……وحضرت علی سباب(دشنام دهنده)حضرت عایشه را تازیانه میزند وبه قاتل حضرت زبیر بشارت جهنم میدهد
ودر مورد خروج نظر مطهری در کتاب جاذبه ودافعه ی علی که خروج دو معنا داره یکیش اینه که خروج کنندگان قصد تمرد وعصاین را داشته باشند(وخوارج به همین خاطر به این نام معروف شدند)ولی در اینجا قرار صلح ام المومنین با علی واتفاق نظر انها در قصاص قاتلان حضرت عثمان تمرد محسوب میشود؟ (وبماند تحرکات بعضی ها برای جنگ افروزی وجلوگیری از صلح از ترس کشته شدنشان توسط حاکم به خاطر قتل عثمان)
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #8340فرمایش کرده ای/فلتة. من ادعای بحث نکردم. شما ادعای استحقاق کردد من هم جواب دادم.در تاریخ 2/12؛
” 3-امام جعفر نزد شما ضعیف الحدیث است!!!!! ” این رو کی نوشته؟
جوابهایی که دوستان میدهند کافی نسیت؟ هر انسان مگر چند عدد دندان دارد که طلب کلی جواب دندان شکن میکند؟ کوسه هم اینقدر پشتوانه دندانی ندارد.
من گفتم نظر بخاری رو ببینید. هیچ چیز دیگری نگفتم.
عدة من اصحابنا. سایر علما معلوم نکرده اند؟ خود مرحوم کلینی نگفته. اما اونهایی که گفتن روی چه حسابی گفتن؟ اینها مواردی است که هیچ یک از امثال شما دوست ندارند بدانند.
همان جوابی که برای روای شیعه بخاری هست برای شیخ هم هست. ضمن اینکه یهودی را مثال زدم. بلافاصله هم تنبیهش را نوشتم.
برای آن موارد هم اگر در کتب خود چنین مطالبی ندارید و این مثلا ایرادات در کتب خودتان وجود ندارد. بسم الله.
عزیزم دقت کنید که قرآن برای شما فقط کاربرد تخمه شکستن دارد. برای من خداوند دستور داده یتفکرون.
فرمایش ما/استحقاق خلفا گفتم که حاضرم به یاوه گوییهات پاسخ بدم که چیزی مطرح نکردی تا قابل جواب باشه!!!
ضعیف الحدیث بودن امام جعفر را بدون اینکه جوابی بهش بدی میگی نظرات دوستان کافی یا کامل نیست!!!عجب
ودر مورد امام بخاری هم گفتم که امام بخاری خودرا ملزم نکرده از تمام راویان ثقه روایت کنه واگر امام بخاری از جعفر صادق روایت نکرده مسلم که روایت کرده دیگه دردت چیه؟!!!!
ودرمورد من عده اصحابنا خب ما از کجا بدانیم که چه کسانی هستند؟
در مورد راوی شیعه هم جواب دادم بهت چند پست بالاتر را نگاه کنوراویان شیعه بخاری را معرفی نکردی؟؟؟
شیختان میگه فاسد المذهبند اما مورد اعتماد!!!!؟؟؟؟؟؟؟عجب!!!!!!
ودرمورد قران هم اگه جواب من به ایات حرف زدن حضرت سلیمان با مورچه بوده !!!
چون تو ایات را اورده بودی تا حرف زدن پیامبر با عفیر را توجیه کنی گفتم اونجا مورچه مگه سلسله سند ارائه میده (مثل عفیر که میگه من از پدرم واو از پدرش واو از پدرش!!!!!!!!!!!!)ودر ضمن اینجا ما چند الاغ سخنگو داریم یعنی تمام اجداد عفیر سخن گو بوده اند!!!!!!!!!ودر حدیث الاع که از کتب ما اوردی مثل عفیر کلینیه؟(که سلسله سند ارایه میده یا تمام اجدادشو سخنگو معرفی میکنه!!!!!!)
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #8341فرمایش کرده ای/خداوند مثال میزند برای سرگرمی زیر کرسی؟ یعنی اینکه امکان قضیه وجود دارد. نمونه خارجی هم دارد. این استبعاد دارد؟ فقط یک احمق دقت کنید فقط یک احمق میتواند با این موضوع مخالفت کند. چرا؟ چرا ندارد که، احمق است.عن إبراهيم بن حماد بسنده من كلام الحمار الذي أصابه بخيبر ، وقال اسمي يزيد بن شهاب . فسماه النبي صلى الله عليه وسلم يعفورا ، وأنه كان يوجهه إلى دور أصحابه ، فيضرب عليهم الباب برأسه ، ويستدعيهم ، وأن النبي صلى الله عليه وسلم لما مات تردى في بئر جزعاً وحزناً ، فمات .
القاضي عياض،كتاب الشفا، ج1، ص236
الاغ راوی حدیثه شده در کتب اهل سنت؟
حدثنا عبد اللَّهِ حدثني أبي ثنا يَزِيدُ أنا الْقَاسِمُ بن الْفَضْلِ الحداني عن أبي نَضْرَةَ عن أبي سَعِيدٍ الخدري قال عَدَا الذِّئْبُ على شَاةٍ فَأَخَذَهَا فَطَلَبَهُ الراعي فَانْتَزَعَهَا منه فَأَقْعَى الذِّئْبُ على ذَنَبِهِ قال أَلاَ تتقي اللَّهَ تَنْزِعُ مني رِزْقاً سَاقه الله إلي فقال يا عجبي ذِئْبٌ مقع على ذَنَبِهِ يكلمني كَلاَمَ الإِنْسِ فقال الذِّئْبُ الا أُخْبِرُكَ بِأَعْجَبَ من ذلك مُحَمَّدٌ صلى الله عليه وسلم بِيَثْرِبَ يُخْبِرُ الناس بِأَنْبَاءِ ما قد سَبَقَ قال فَأَقْبَلَ الراعي يَسُوقُ غَنَمَهُ حتى دخل الْمَدِينَةَ فَزَوَاهَا إلى زَاوِيَةٍ من زَوَايَاهَا ثُمَّ أتى رَسُولَ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم فَأَخْبَرَهُ فَأَمَرَ رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم فنودي الصَّلاَةُ جَامِعَةٌ ثُمَّ خَرَجَ فقال للراعي أَخْبِرْهُمْ فَأَخْبَرَهُمْ فقال رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم صَدَقَ والذي نفسه بيده لاَ تَقُومُ السَّاعَةُ حتى يُكَلِّمَ السِّبَاعُ الإِنْسَ وَيُكَلِّمَ الرَّجُلَ عَذَبَةُ سَوْطِهِ وَشِرَاكُ نَعَْلِهِ وَيُخْبِرَهُ فَخِذُهُ بِمَا أَحْدَثَ أَهْلُهُ بَعْدَهُ.
الشيباني، ابوعبد الله أحمد بن حنبل (متوفاي241هـ)، مسند أحمد بن حنبل، ج3، ص 83، ح11809،
نکته اینه که جدای از سند، به هر حال هر الاغی حرف هم نوع خود را می فهمد. الان شما که آدمی حرف هم نوع خود را نمی فهمی؟ حالا ایراد اینه که الاغ حرف پدرش را فهمیده؟ آیه نمیرساند که حیوانات نیز نطق دارند؟
خدا که قطعا آلزایمر دارد. طبق برداشتهای امثال شما از قرآن.
فرمایش ما/هر چند الاغ زبان هم نوع هم را میفهمد(امامگه میشه ما بگیم پس همه سخن گو هستند!!!؟؟)ودر حدیث اولی که اوردی ابراهیم بن حماد میگه رسول الله او را یعفور نامیده یعنی الاغ سخنگو بوده وبه در میزده یعنی سخن بگو بوده؟؟؟!!!!!شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #8342مورد ودر مورد حدیث دوم (اینو ببین حدثنا عبد اللَّهِ حدثني أبي ثنا يَزِيدُ أنا الْقَاسِمُ بن الْفَضْلِ الحداني عن أبي نَضْرَةَ عن أبي سَعِيدٍ الخدري قال)ودر کافی هم عفیر میگهمن از پدرم واو از پدرش واو از پدرش واو از جدم شنیدم که!!!!!!!!!!راویان مثل هم هستند به نظر تو(وبماند عمر طولانی اجداد عفیر وبماند اعتبار کتاب کافی نزد شیعیان(که مهم ترین کتابشان است) وکتاب شفا و مسند نزد اهل سنت وبماند……..شما)
فرمایش کرده ای/و نوشتم که آنکه بر تاویل میجنگد کجا خونخواهی کرده؟ بلکه مقابل آنها در 2 مرحله ایستاده.
و بماند وقتی کسی تاویل قرآن را میداند، یعنی طرف مقابلش نمی داند. یعنی کسی که آن عالم تاویل با او می جنگد اصولا مسلمان هست یا نیست؟ پیامبر بر تنزیل جنگید. در برابر چه کسانی؟ حالا تنزیل کامل شده. کنفسی پیامبر می جنگد آن هم 25 سال بعد با چه کسانی؟ بر چه چیزی؟ حکمش چیست؟
فرمایش/نگفتی علی بنا بر تاویل کدام ایات قران با سران جمل جنگیده؟؟؟که فقط مستدرک حاکم را به عنوان ایات قران را معرفی کرده بودی(در بحث با abdollah1990)!!!!!!!!!
فرمایش(ع..ع..)اخرت/و در پیایان شما این جمله طلایی رو نوشتید. از شما ممنونم. این رو همون ابتدای امر مینوشتید بنده دیگه ادامه نمی دادم. اگر حکم آنها صلاح و خیر است بگویید تا شید دل های کینه توز و بیمار ما نرم شود و مثل شما شویم.
اگر هم که غیر از صلاح و ثواب و خیر است، که همین جمله شما ما را کافی است؛
” ونظر اهل سنت درمورد معاویه و حضرت عایشه معلومه!!!!!!!!!که فکر نکنم نیازی باشه به شما توضیح بدم ”
فرمایش ما/در ضمن فقط این نبود که این را هم گفته بودم که در مورد استحقاق خلفا لازم نیست به شما جواب بدهم
ودر مورد اعتقاد وفضایل ام المومنین عایشه وامیر معاویه باز هم میگم که لازم نیست به شما توضیح بدم باز هم برات مینویسم تا با حماقتت دوباره اینا را به نفع خودت بدونی
ودر مورد اعتقاد وفضایل ام المومنین عایشه وامیر معاویه باز هم میگم که لازم نیست به شما توضیح بدمودر مورد اعتقاد وفضایل ام المومنین عایشه وامیر معاویه باز هم میگم که لازم نیست به شما توضیح بدم
وباز در مورد ام المومنین عایشه موضع ما موضع حضرت علی در قبال دشنام دهنده ها به اوستوالسلام علیکم ورحمه الله وبرکاته
a-s-n
m-r-v
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #8375سلام علینا.
احتمالا بر همگان واضح و مبرهن است که وقتی ساربان افسار شتر را میکشد قصدش پاره کردن دهان حیوان زبان بسته نیست بلکه میخواهد به او بفهماند که آهسته تر برود یا بایستد یا بنشیند و… . بنده وقتی گفتم که شکاف دهانت را ببند همان کار ساربان را کردم. مطلبی را فهماندم به کسی که در اولین عبارات پستش مطالبی را نوشته بود که شبیه به چموش بازی همان چیزی است که ساربان با آن سر و کار دارد.
این همه مینویسید یک جمله هم بنویسید که آن نقطه چینهایی که ادعا کردید کجا هستند. شما زحمت کشیدید و در نقل خطبه از نهج البلاغه کلمه کاربردی و اصلی عبارت مورد استناد خود را حذف کردید. چرا؟
اختلاف در خون عثمان بود. حضرت فرموده که من هم خونخواه بودم؟ آن فئة باغیة که در مقابل حضرتش ایستاد، ادعایش چه بود؟ وقتی امیرالمومنین سلام الله علیه میفرماید اختلاف در خون عثمان بود و می دانیم که فئة باغیة ادعای خونخواهی داشته، چه نتیجه ای گرفته میشود؟ یعنی من که علی ابن ابی طالب هستم و حق با من و من با حق هستم و گروه مقابلم فئة باغیة می باشد، ادعای گروه مقابلم را ندارم. چرا؟ چون میگویم که اختلاف در خون عثمان بود. آنها خونخواه بودند. من نبودم.
همان آیه ای که نوشتم برای عاقبت عایشه کافی است. اما برخورد حضرت را با بانیان جمل از طبری آوردی. این برای من معتبر است؟ از همان طبری داستان خالد را آوردم با ان چه رفتاری کردی؟ باز دقت کنید که طبری است و مال شماست.
و البته چون امیرالمومنین سلام الله علیه با حق و حق با اوست و بر تاویل می جنگد و به دستور پیامبر میجنگد، شما خودت بگو که افراد مقابلش کیستند. حکم آنها از نظر اهل سنت را هم که گفتی به من مربوط نمی شود را در نهان خود به خودت بگو.
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #8376مرض قلب؛
عزیز جون دقت کن که چی نوشته شده. من گفتم خدایان شما بعد شما گفتی که یعنی من به خدا اعتقاد ندارم. نتیجه استدلال شما همانی است که نوشتم. مرض قلب را منافق دارد که فقط می گوید خدا و کتابش. همان خدا در همان کتابش میگوید شما مرض قلب دارید. اینکه شما کسان دیگری را خدا میدانید دلیل است بر اینکه من بی خدا باشم؟ اگر اینست که در نوشته شما همین است، خدا در قرآن عدم خودش را اثبات کرده. حالا مخاطبش هر کس که می خواهد باشد.
حرفتان را بخوانید و در دل نتیجه بگیرید؛
” فرمایش ما/گفتی که خدایت(خطاب به من)خب خدارا شکر که عدم اعتقادت به خدا ثابت شد شاید شما خدای دیگری داشته باشی!!!!احتمالش هست!!!! ”
مثلا در جواب بنده نوشته اید در تاریخ 2/15؛
” ولی تقصیر تو نیست تقصیر علمای !!!!!!بزرگوارت است که میگویند ما حتی خدای اهل سنت را قبول نداریم این را میگم از نعمت الله جزایری…….بخواننعمت الله جزائري ميگويد: ما با اهل سنت نه در مورد خدا، نه پيامبر و نه امام يكي هستيم زيرا پروردگاري كه پيامبر او محمد است و خليفة او ابوبكر است، آن پروردگار، پروردگار ما نيست و آن پيامبر، پيامبر ما نيست [1][/url”>) لعن مومن توسط رسول الله را گفتی اما حدیث درمورد جنگ جمل اوردی!!!!!!!!!باز بگو بی حیا کیه؟
ولی انشا الله درهر دو مورد جوابتو میدم
از اونجایی که حرف خدایت رو آوردی معلومه که درسته. این همون کسی نیست که * نفرین * پیامبر بر یک فرد خاص رو فضیلت میدونه *** حدیث لعن مومن تو سط رسوالله را گفتی…. .”من در 2815 تحت شماره 6 نوشته بودم؛
از اونجایی که حرف خدایت رو آوردی معلومه که درسته. این همون کسی نیست که نفرین پیامبر بر یک فرد خاص رو فضیلت برای اون فرد میدونه؟ از این معتبرتر ندارید؟
عن أبي بَكْرَةَ قال لقد نَفَعَنِي الله بِكَلِمَةٍ سَمِعْتُهَا من رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم أَيَّامَ الْجَمَلِ بَعْدَ ما كِدْتُ أَنْ أَلْحَقَ بِأَصْحَابِ الْجَمَلِ فَأُقَاتِلَ مَعَهُمْ قال لَمَّا بَلَغَ رَسُولَ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم أَنَّ أَهْلَ فَارِسَ قد مَلَّكُوا عليهم بِنْتَ كِسْرَى قال لَنْ يُفْلِحَ قَوْمٌ وَلَّوْا أَمْرَهُمْ امْرَأَةً.
بخاري ج4، ص1610، ح4163، كتاب بدأ الخلق
یک صحابی از رسول خدا نفعی برده در زمان جمل. نفعش چی بوده؟ به گروهی که فرمانده آنها یک زن بوده ملحق نشده. اگر حرف شما را که عایشه مسبب و فرمانده نبوده و برای جنگ نرفته را بپذیریم، باید در جنسیت صحابه ای مانند زبیر و طلحه و اون یکی که خودش و پدرش رو پیامبر لعن و طرد کرد و یکی دیگه خلف ایشان عمل کرد و دامادش کرد و کاتبش کرد و… شک کنیم. شک کنیم؟ یا در سخن پیامبر.
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #8377و البته اذعان کردید آن ملعونی که من گفتم را میشناسید و الان ادعایتان را واضح کردید که او مومن است. لکن مومن ملعون. درسته؟ کاری به این ندارم. ولی این را کار دارم که آیا فهمیدید که برای چه او را نوشتم؟ برای تعیین جنسیت فرمانده یاران شتر بود. چون آن حدیث بخاری میگوید فرماندهی با یک زن بود و شما عایشه را فرمانده نمی دانید. اصلا وارد در جنگ نمی دانید. از بین زبیر و طلحه و آن مومن ملعون یکی باید فرمانده باشد. هر کدام که باشد قطعا زن است. احتمال دیگر آنست که آن صحابه که راوی بخاری است دروغ گفته باشد.
فرمودید بی حیایی. عزیزم دقت کنید که در برابر آیینه نایستاده اید و در مقابل آن سخن نمیگوید. اینجا من هستم و شما. هر چه که بگویم و بگویید ثبت است. حواس من هم جمع. با داستان صفین آمدی که حواس را منحرف کنی اما عرض کردم بحث جمل است. آنچه که تنها وتنها در شان خودت و خدایانت بوده و هست و خواهد بود و لا ینال به من الانس و الجن است را به من گفتی اما باز حواس جمع است. الان هم داری مباحث را قاطی میکنی تا نتیجه دلخواه خود را برای فرر از تحریف ” الظاهر ” بگیرید. هنوز نقطه چین ها را نشان نداده اید. جدای از آن حکم عایشه و زبیر و طلحه را نگفته اید. جنسیت فرمانده اصحاب جمل را معلوم نکرده اید. و نیز نفرموده اید وقتی که حق با کسی است و او هم با حق است بقیه چه کاره هستند که خود را وسط ماجرا وارد میکنند. البته حکم تخلف از آیه و نهی رسول خدا را هم نفرموده اید.
تنبیه دوباره میدهم که من نوشتم ” نفرین پیامبر بر یک فرد خاص رو فضیلت برای اون فرد میدونه ” و شما مینویسید ” لعن “. عزیزم نفرین. لعن رو شما مطرح کردی. آیه رو هم از اون خدایت بخواه. بعد هم ببین پیامبر چه کسی را که خدایت او را دسوت داشته نفرین کرده بعد در کتابش میبینی که آن نفرین را چی دانسته.
در تاریخ 2813 به نقل از خدایتان نوشتید(حدیث قدسی است؟)؛
” زیرا عائشه نجنگید و برای جنگ هم خروج نکرد، بلکه به قصد اصلاح میان مردم خروج نمود، جنگ نکرد و به جنگ هم دستور نداد. این قول بسیاری از کسانی است که به اخبار اطلاع و آگاهی دارند().
1-منهاج السنه ج2ص185 وحرف اصلی حضرت عایشه وطلحه وزبیر چی بود؟قصاص قاتلین حضرت عثمان ”
شما مدعی بودی عایشه برای اصلاح رفته من هم نوشتم که ” اگر حرف شما را که عایشه مسبب و فرمانده نبوده و برای جنگ نرفته را بپذیریم “. یک دوستی در سایت دارید که با .واژه زهرهشک بسیار عالی آشناست. الان شما هم با این واژه آشنا شدید. مبارک باشه. این برداشت که عایشه در جنگ نبوده نیز از نزد شما سبز شده همین الان. من نگفتم.
حدیث من برای اثبات حضور نبود. اثبات فرماندهی بود. اگر رد میکنید لطفا زبیر یا طلحه یا مومن ملعون یا هر سه را مونث بنمایید تا هم صحیح بخار غلط نشود و هم یک صحابی دروغگو نشود. و البته که عایشه نیز فرمانده نشود آن هم در هودج فلزی.
بحث فوتبالی شد؟
انصافا قدر و منزلت طبری را برای من روشن کن بعد از او برای من نقل قول کن. طبری شیعه است؟
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #8378فریب نخورده اند؟ برای چی دست به شمشیر برده اند؟ اگر فقط ملت عادی و عوام دست به شمشیر می بردند و یکدیگر را میکشتند حرف شما کمی قابل قبول بود آن هم در صورتی که سران جمل(عایشه و طلحه و زبیر و مومن ملعون) میرفتند و در نزد امیرالمومنین سلام الله علیه قرار میگرفتند. اما دقت کنید که اینها در هنگام درگیری کجا بودند؟ در کدام صف بودند؟
از طبری برای من متن آوردی و حالت خودت را به من نسبت میدهی؟
اتفاقا نکته اینجاست که امیرالمومنین سلام الله علیه بر اساس همان عصمتی که تو قبولش نداری و برای عایشه هم نمیتوانی متصور باشی چون هیچ مدرکی ندارد و بلکه خلافش ثابت است به نحوی قبیح، بر تاویلی که پیامبر تاییدش نموده جنگید. معنایش چیست؟ یعنی حضرتش می داند که باید با این گروهی که بر حاکم خروج کرده ان بنا بر تاویلی که فقط او می داند بجنگد. حالا اگر هم افسانه سرایی طبری که برای من پشیزی و کمتر از آن ارزش ندارد درست باشد که نیست و او فقط برای تبرئه عایشه و همدستانش قصه تعریف کرده، باز حضرتش بر مبنای تاویل و البته به امر رسول خدا جنگیده حتی اگر ابن سبا آتش را بر پا کرده باشد. نکته اینجاست که حضرتش با ابن سبا نجنگیده. با سه نفری جنگیده که شما حکم جروج آنها بر حاکم را بیان نمیکنی.
شما حواست نیست که من حواسم هست. حوئب برای این بود که بدانی عایشه مسبب جمل بوده و البته خلاف دستور صریح پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم عمل نموده. من مدعی انکار حضور او در جمل از سوی شما نشدم. خودت رو به ما نچسبون. هوا گرمه.
برای سوالتان به سیر اعلام مراجعه کنید حل میشود.
الان یادم اومد که ادراج را نگفتید که از خودتان بود یا هیثمی؟
برهان واضخ تر از اینکه با دو گروهی که ادعای خونخواهی از عثمان را داشتند جنگید؟ بر اساس تاویل. یکی که فئة باغیة است. دیگری هم جمعی از متخلفین از دستور پیامبر و البته افرادی که بر حاکم خروج کردند و شما حکم آنها را نمی گویی.
و البته طبری را دربست قبول داری اما در مسیر شمال به جنوب. یکی از مطالبی کع از طبری برای من آوردی و توقع داری که از کسی چون طبری بپذیرم را بررسی هم کردی؟ البته بکنی هم فایده ندارد چون اصولا طبری است و مقدارش در نزد شیعه معلوم. اما هر چه همان طبری گفته و بر خلاف ذائقه شماست را بررسی میکنید. این یک بحث کاملا معتدل و علمی است. احسنت به شما و روش شما.
ابن العربی؟ ایشان شیعه است؟
این رو کجا گفتی؟ ” من گفتم خیر والسلام “
-
نویسندهنوشته ها
شما برای پاسخ به این جستار باید وارد تارنما شوید.
1-منهاج السنه ج2ص185 وحرف اصلی حضرت عایشه وطلحه وزبیر چی بود؟قصاص قاتلین حضرت عثمان)و.و.و.و.و.و.و)واگر تو از این حرفهای من اینطور فهمیدی که حضرت عایشه اصلا در جنگ حضور نداشت که…………..!!!!!هستی!!!
وحدیث اورده بودی که ثابت کنی حضرت عایشه در جنگ جمل حاضر بوده(که من انکار نکرده بودم حضور حضرت عایشه در جنگ را) واصل حرفت میخواستی بگی که پیامبر عایشه را منع کرده بود از حضور در جنگ وسگهای حواب را به او هشدار داده بود ومن هم در کل حرفام همین داستان سگها را رد کرده بودم که تو برداشت دیگه ای کرده بودی(برداشت عدم حضور حضرت عایشه در جنگ واینکه رئیس تیم فوتبال صحابه چه کسی بوده!!!!؟)هر چند این بی ادبیت را هم میگذارم به حساب……….واگر خیلی به فوتبال علاقه داری وانها(صحابه را فوتبالیست معرفی میکنی)همین نوادگانشان (تیم ملی عربستان وبحرین که در دو جام جهانی 2002و2010از رفتن به جام جهانی باز داشتند شما را برایتان کفایت میکند!!!)
فرمایش کرده ای/و شما برای اینکه نمیتوانی از زیر این موضوع که جنگ را عایشه و طلحه و زبیر سبب اصلی بوده اند، اینطور به همه چیز چنگال میکشید. از این گذشته اگر قبول کنیم که این سه نفر مسبب جنگ نبوده اند(که بوده اند) و توسط دیگران فریب خورده اند، این سوال مطرح است که چگونه ” خذوا شطر دینکم عن الحمیرا ” هستید؟ وقتی کسی اینقدر قوه تشخیص ندارد که دوست و دشمن را بشناسد و از ریختن خون ملت جلوگیری کند، چگونه میتوان در اخذ دین به او اعتماد کرد؟
احتهاد در برابر چی؟ مثلا در برابر قرآن؟ در برابر فرمایش نبی؟ مگر ما کان لمومن و لا مومنة اذا قضی الله و رسوله اکرا ان یکون لهم الخیرة من امرهم و من یعص الله و رسولهفقد ضل ضلالا مبینا. البته دقت دارید که مومن و مومنه. بقیه رو کاری نداره. و البته قابل توجه اونهایی که در این تاپیک میگن دین=خدا و قرآن.
فرمایش ما/مسببین اصلی جنگ جمل حضرت عایشه و طلحه وزبیر نبودند(ابن سبا بود )که اول فتنه قتل خلیفه را انجام داد وسپس موقعی که کار حضرت علی و سران جمل داشت به صلح می انجامید(شبانه چکار کردند ابن سبا ویارانش
دوباره برات میگذارم