این جستار شامل 0 پاسخ ، و دارای 0 کاربر است ، و آخرین بار توسط mojahed.din در 10 سال، 1 ماه پیش بروز شده است.
-
نویسندهنوشته ها
-
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #1630
ابطال عصمت و اثبات مخالفت علی با نبی
در روایت زیر که مجلسی آن را صحیح میداند علی بن ابی طالب با سنت پیامبر مخالفت میکند و به همین خاطر ایه لا تحرموا طيبات ما احل الله لكم درباره اش نازل میشود.
این روایت ادعای عصمت تراشان را بر هم میزند و ثابت میکند که علی معصوم نیست بلکه بشریست که خطا هم میکرده است.
عليّ بن إبراهيم في (تفسيره) عن أبيه عن ابن أبي عمير عن بعض رجاله عن أبي عبد الله (عليه السلام) في قوله تعالى : (لا تحرموا طيبات ما احل الله لكم) قال : نزلت في أمير المؤمنين (عليه السلام) وبلال وعثمان بن مظعون فأما أمير المؤمنين (عليه السلام) فحلف أن لا ينام بالليل أبدا وأما بلال فانه حلف أن لا يفطر بالنهار أبدا وأما عثمان بن مظعون فانه حلف أن لا ينكح أبدا إلى إن قال: فخرج رسول الله (صلى الله عليه وآله) ونادي الصلاة جامعة وصعد المنبر وحمد الله واثني عليه ثم قال: ما بال أقوام يحرمون على أنفسهم الطيبات إلا إنيّ أنام الليل وانكح وافطر بالنهار فمن رغب عن سنّتي فليس منّي فقام هؤلاء فقالوا: يا رسول الله (صلى الله عليه وآله) فقد حلفنا على ذلك فأنزل الله عزّ وجلّ : (لا يؤاخذكم الله باللغو في إيمانكم ولكن يؤاخذكم بما عقدتم الإيمان فكفارته إطعام عشرة مساكين من أوسط ما تطعمون اهليكم أو كسوتهم أو تحرير رقبة فمن لم يجد فصيام ثلاثة أيام ذلك كفارة إيمانكم إذا حلفتم)
(2) الرواية بتفسير القمي 1 : 179 وصححها المجلسي في كتاب عين الحياة ص235 ـ ص252
علی بن ابراهیم قمی در تفسیر آیه (لا تحرموا طيبات ما احل الله لكم) میگوید که ابا عبد الله گفت: این آیه درباره ی امیر المومنین علیه السلام و بلال و عثمان بن مظعون نازل شد. به این شکل که امیر المومنین قسم خورد که شبها هرگز نخوابد و بلال هم قسم خورد که هرگز روزها را افطار نکند و عثمان بن مظعون هم قسم خورد که هرگز ازدواج نکند. سپس پیامبر صلی الله علیه و اله خارج شد و مردم را به نماز جماعت ندا داد و بر بالای منبر رفت و حمد و ثنای خداوند را گفت سپس فرمودند : این مردم را چه شده است که چیز های پاک و حلال را بر خودشان حرام میکنند ؟ من خودم شبها میخوابم و ازدواج میکنم و روزها را هم افطار میکنم پس هر کس که از سنت من رویگردانی کند از من نیست. سپس آنها بلند شدند و گفتند ای رسول الله ما بر این مسائل قسم هم خوردیم که خداوند این آیه را نازل کرد (لا يؤاخذكم الله باللغو في إيمانكم ولكن يؤاخذكم بما عقدتم الإيمان فكفارته إطعام عشرة مساكين من أوسط ما تطعمون اهليكم أو كسوتهم أو تحرير رقبة فمن لم يجد فصيام ثلاثة أيام ذلك كفارة إيمانكم إذا حلفتم)
چطور علی که معصوم است با سنت پیامبر مخالف میکند؟ ایا معنی دیگری دارد غیر از اینکه علی هم آدمی بوده که خطا و صواب داشته است؟
شخصی که از خطا و گناه و شتباه معصوم است دیگر چه فضلی بر دیگران دارد؟
برای مثال علی دست خودش نیست و هیچ گاه گناه نمیکند اما شخصی دیگر، معصوم نیست و با تلاش و سعی خود را از گناه دوری میکند. حال کدام یک از این دو شخص عملش پاداش بیشتری دارد؟ منی که با مبارزه با شهوت و شیطان و غالب شدن بر آن گناه نمیکنم؟ یا علی و یا دیگر ائمه که به طور غیر ارادی گناه نمیکنند؟
شخصی که برای تزکیه نفس سعی و تلاش میکند و با ریاضت و تقوا از گناه دوری میکند بهتر است و با عملش با فضیلت تر است یا معصومی که به طور پیشفرض هیچ گناهی نمیکند؟
لطفا این مقاله بنده را نیز بخوانید
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #4286شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #5575سلام علیکم.الحمدلله الذی جعل اعدائنا من آن چیزی که خودش بهتر می داند.
آخه عزیزم اینکه یه تصمیمی گرفتند و بعد دستور داده شده که از تصمیم خود برگردید یعنی مخالفت با سنت؟
بعد نکته اینجاست که آنها حلال خدا را حرام کردند؟ اینکه من نخواهم از یکی از نعمات الهی بهره مند شوم میشود مخالفت با سنت؟ مثلا پیامبر خرما دوست داشتند و میل میفرمودند حالا اگر من نخورم یعنی مخالفت با سنت پیامبر کرده ام یا اگر نخورم و بگویم که من به جهت این نمیخورم،نمیخوابم،نکاح نمیکنم که قصد مخالفت با سنت را دارم؟
بعد نکته اینجاست که علامه مجلسی طبق آنچه روال رجال شیعه است تصحیحی که کرده از چه درجه ای از اعتبار برخوردار است؟
مگر شیعه مانند سنی است که هر کس گفت فلان حدیث صحیح یا ضعیف است چشم بسته قبول کند؟
.
بعد فرموده اید”
شخصی که از خطا و گناه و شتباه معصوم است دیگر چه فضلی بر دیگران دارد؟
برای مثال علی دست خودش نیست و هیچ گاه گناه نمیکند اما شخصی دیگر، معصوم نیست و با تلاش و سعی خود را از گناه دوری میکند. حال کدام یک از این دو شخص عملش پاداش بیشتری دارد؟ منی که با مبارزه با شهوت و شیطان و غالب شدن بر آن گناه نمیکنم؟ یا علی و یا دیگر ائمه که به طور غیر ارادی گناه نمیکنند؟”
عزیزم بر همگان واضح و مبر هن است که شیعه عصمت را جبری نمی داند بلکه اعطای آن را ئهبی و بقای آن را وابسته به اراده و اختیار فرد می داند. اگر بنا بر حرف پوچ شما باشد خب چه فرقی بین پیامبر و ابوسفیان هست؟ هیچی یکی اجبارا شده پیامبر و از عرق و ورق و زنا و …. محروم. یکی شده ابوسفیان و …… .
نتیچه میگیریم که پیامبر شما بر ابولهب یا ابوجهل یا جمیع مشرکین قبل و بعد خودش هیچ برتری و فضیلتی نداشته و ندارد.
اگر داره بگو. مدیونی اگر نگی
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #5599بنام خداالسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
در حالت کلی و طبیعی مطالب جناب عبدالحسین درست و منطقی است و روش استقرایی ایشان قابل قبول است.
مشکل و اختلاف و تناقض اینجاست که این مطالب و استدلالات چگونه با واجب الاطاعه بودن ائمه اطهار علیهم السلام جمع می شود.
اگر ما غیر تکوینی بودن عصمت و خلقت استثنایی رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و ائمه اطهار علیهم السلام را به قول شما غیر جبری تعبیر و تفهیم کنیم آیا منکر ولایت مطلقه این بزرگواران نخواهیم شد؟
چگونه می توان بر اطلاق ولایت مطلقه در صورت اختیارولی و امکان وقوع خطا مطمئن ماند؟
ولایت مطلقه الله سبحانه و تعالی به این دلیل ثابت است که محال است جز خیر از او صادر شود ولی با توجه به تعریف البته درست شما ولایت مطلقه خاص الله متعال است و ولایت دیگران اعتباری و مشروط است و کاملا” منطقی و معقول.
پس به چه استنادی و با چه دست آویزی بر ولایت مطلقه من دون الله حتی فقیه حاضر پای می فشارند؟
چگونه است که در کلام الله موضوع تنازع در چیزی بین مردم و اولی الامر مطرح می شود؟
والسلام علی من اتبع الهدی
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #5601سلام علیکم.مشکل و اختلاف و تناقض اینجاست که این مطالب و استدلالات چگونه با واجب الاطاعه بودن ائمه اطهار علیهم السلام جمع می شود.
خب من در مورد صحت و سقم روایت نظر ندادم چون اصولا بلد نیستم. اما بفرمایید که از کجای روایت شما مخالفت یا خطا یا گناه رو استنباط میکنید؟ آیا در آیه مطرح شده خداوند فرموده که شما مرتکب گناه و… شده اید؟ اگر اینست که در ابتدای سوره تحریم نیز به رسولش همین را گفته.
اگر ما غیر تکوینی بودن عصمت و خلقت استثنایی رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و ائمه اطهار علیهم السلام را به قول شما غیر جبری تعبیر و تفهیم کنیم آیا منکر ولایت مطلقه این بزرگواران نخواهیم شد؟
طبق این نوشته، ظاهرا شما عصمت پیامبر را قبول دارید. لطفا با داستان کبوتران گلی و تلقیح خرما و میل ایشان به دیدن نو عروسان جمع بفرمایید. و البته فراموش کردن قرآن و …. .
چگونه می توان بر اطلاق ولایت مطلقه در صورت اختیارولی و امکان وقوع خطا مطمئن ماند؟
عزیزم اینکه کسی اختیار(امکان انجام عمل یا ترک آن)داشته باشد که خطا کند یا نکند با اینکه امکان وقوع خطا از سوی او وجود داشته باشد یکی است؟ من مختارم که زنا بکنم یا نکنم یعنی اراده این در من موجود است و کسی دستم را نبسته که این کار را نکنم اما بنا به قدرتی که بر نفس دارم این کار را نمیکنم. این آیا با اینکه من در معرض زنا قرار بگیرم و آن قدرت را نداشته باشم فرق نمیکند؟
معصوم اختیار(امکان انجام عمل یا ترک آن)دارد که گناه بکند یا نکند مثل همه دیگران اما این امکان وجود ندارد که او این کار را بکند چون معصوم است. یک فرقی با من و شما دارد و اینکه عصمت دارد. دستش بسته نیست بلکه حداقلش اینست که از من و شما بیشتر میفهمد. اما من و شما اختیار(امکان انجام عمل یا ترک آن) را داریم و چون معصوم نیستیم حداقل این امکان وجود دارد که آن عمل را مرتکب شویم. اما معصوم چون مهر تایید خداوند را دارد عقل به من میگوید که هرگز مرتکب نمیشود.
مثلا فرموده و من یطع الرسول فقد اطاع الله. برای اطاعت رسول استثنایی هم آورده؟ من نمیبینم. پس این یعنی رسول مطاع مطلق است. وقتی این شد اگر به من گفت نماز صبح 3 رکعت است قبول میکنم. حج هر 10 سال یکبار واجب است قبول میکنم و….. .
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #5603ولایت مطلقه الله سبحانه و تعالی به این دلیل ثابت است که محال است جز خیر از او صادر شود ولی با توجه به تعریف البته درست شما ولایت مطلقه خاص الله متعال است و ولایت دیگران اعتباری و مشروط است و کاملا” منطقی و معقول.اگر همین خدا بیاید و بگوید که فلانی و فلانی و اصلا 10میلیارد نفر دیگه رو تضمین میکنم که جز خیر از آنها صادر نشود و مطاع محض باشند، شما ولایتشان را قبول میکند؟
پس به چه استنادی و با چه دست آویزی بر ولایت مطلقه من دون الله حتی فقیه حاضر پای می فشارند؟
و لقد کان لکم فی رسول الله اسوة حسنة…
و من یطع الرسول فقد اطاع الله…
یا ایها الذین آمنوا اطیعو الله و اطیعوا الرسول…
ما ینطق عن الهوی ان هو الا وحی یوحی علمه الشدید القوی
ما آتاکم الرسوا فخذوه وما نهاکم عنه فانتهوا….
قابل قبول هست؟ حداقل در مورد پیامبرش فکر کنم کافیه. نیست؟
بعد من کی گفتم که ولایت مطلقه فقیه را قبول دارم؟ شما اصل حرفتون رو میتونید واضح بگید. چرا لای حرفهای دیگه آفتاب و مهتابش مکنید؟
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #5604چگونه است که در کلام الله موضوع تنازع در چیزی بین مردم و اولی الامر مطرح می شود؟
فرموده خدا را اطاعت کنید و رسول و اولی الامر را اطاعنید. البته هیچ قید و شرطی هم نیاورده و محدوده ای برای اطاعت از این سه معین نکرده است. یعنی اطاعت محض و مطلق.
بعد فرموده فان تنازعتم فی شی فردوه الی الله و الرسول. اگر در چیزی منازعه کردید به خدا و رسول برگردانید.
سوال اینست که اولا مگر اولی الامر در اطاعت شدن هم رده رسول نبود و مانند او مطاع مطلق نبود، پس چرا در منازعه نباید به او مراجعه کرد؟
ثانیا مصداق شئ چیست؟ آیا چیزی غیر از خود اولی الامر میتواند باشد؟
وقتی اولی الامر مطاع شد آن هم مطلق پس در هر چیزی میتوان به او مراجعه کرد الا خود مصداق اولی الامر.
آیه فرموده اطاعت کنید این سه نفر را. خدا و رسولش که معلوم است. اولی الامرش کیست؟ او چه کسی است که مطلق باید پیروی شود؟ چه کسی است که هم پایه رسول است در اطاعت شدن؟ این فرد معصوم کیست؟
(اگر معصوم نباشد که مطلق نیست. نمیشود خداوند ملت را دستور به تبعیت از کسی دهد که حداقل امکان خزا و لغزش دارد. اگر ما را گمراه کرد چه باید کرد؟ آیا ما بر سر خدا زبان دار نمیشویم؟)
آیا غیر از اینست که خدا و رسول باید او را معرفی کرده باشند؟ اگر تنازع شد که اولی الامر کیست آن وقت فردوه الی الله و الرسول میکنیم و میفهمیم که اولی الامر کیست.
غیر از این است؟.
آقا این محدودیت حروف خیلی یه جوریه. اذیت کننده نویسنده و خواننده است. یه فکری بکنید
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #5616بنام خداالسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
پاسخ خودتان و تایید نظر بنده در آیات مذکور است ولی توجه نمی کنید.
خدا و تنها خدا واجب الاطاعه است و رسول خدا به دلیل اینکه جز وحی نمی گوید ایضا”.
در مورد اولی الامر یک تنزل جدی داریم که در صورت اختلاف به خداوند و دستوراتش که توسط امین وحیش همانا رسولش باشد مراجعه باید کرد.از این روشن تر.
اگر به حال قائلین اصل امامت توجه کنیم علت این دستور صریح را در می یابیم.
تناقضات در روایات حتی در یک کتاب واحد مرجع مدعیان تشیع چه در خصوص امور اعتقادی و چه احکام فراوان است.
و این ناشی از عدم درک درست فرامین الهی است.
با روایت منقول که اگر حدیثی از ما با قرآن تطابق نداشت به دیوار بکوبید چه کنیم؟
امامتی که سراسر رمز و راز است و به طبع این نگاه، غیر موثر چه گلی به سر امت خواهد زد؟
اکثر دستورات ائمه دارای نقیض اند و این حاکی از بطلان باور امامیه است.
این خلا با افسانه سرایی و مظلوم نمایی و تحمیل جهل بر پیروان پر می شود.
و نهایتا” ناچار به توقف و تعطیل حدود تا ظهور منجی موعود و یا موهوم می مانند.
از این آب گل آلود و باور نادرست چه انتظاری می رود جز سوء استفاده مبلغین طماع این تفکرات نادرست و شیطانی؟
چرا به تکثرات ناشی از این نوع باور و عوارض مشهود در جوامع مبتلا کمتر توجه می کنید؟
بسیاری از امور منهیه مصرح در کلام الهی و سنت نبوی در این جوامع رایج و واجب و مستحب است.
و متن کلام حق را از موضع خود منحرف می کنند و گاه آنرا محرف و گاه غیر قابل فهم می دانند.
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #5619سلام علیکم.خدا و تنها خدا واجب الاطاعه است و رسول خدا به دلیل اینکه جز وحی نمی گوید ایضا”.
در مورد اولی الامر یک تنزل جدی داریم که در صورت اختلاف به خداوند و دستوراتش که توسط امین وحیش همانا رسولش باشد مراجعه باید کرد.از این روشن تر.
خب شکر خدا قبول کردید که پیامبر هم واجب الاطاعه می باشد. امام مطلق یا مقیدش را معلوم نکردید. بکنید.
در مورد اولی الامر دقت فرمایید که ایشان در حداق قضیه هم رتبه پیامبر قرار گرفته. اطیعوا الله و…..
تنزل از کجا آمده؟ فرموده این سه نفر مطاع مطلق. اگر مشکلی پیش آمد به خدا و رسول رد نمایید. توضیح بدهید که چگونه دستور به اطاغت مطلق داده شده ولی در یک جا ( فی شئ ) فرموده خدا و رسول؟
به دلیل اینکه در اطاعت از اولی الامر هیچ قیدی وجود ندارد پس مانند پیامبر است و اختلاف ملت با او معنا ندارد همانطور که اتلاف مردم با رسول معنا ندارد. چرا؟ چون حرف همانی است که خدا و رسول و اولی الامر می گوید. بقیه فقط باید اطاعت کنند. غیر از این است؟
خب حالا مصداق این فی شئ چیست؟ بفرمایید.
تناقضات در روایات حتی در یک کتاب واحد مرجع مدعیان تشیع چه در خصوص امور اعتقادی و چه احکام فراوان است.
و این ناشی از عدم درک درست فرامین الهی است.
خب شما کتب اعتقادی خود را دیده اید؟ تمام کتب اعتقادی شیعه را دیده اید؟ تناقضاتی که یافته اید را به اصول شیعه ارائه کرده اید یا به اصول خودتان؟
بله من در کتاب شما میبینم که پیامبر شما قدرت تمییز بین جبرئیل و شیطان را ندارد. بعد در قرآن میبینم که آمده لو تقول علینا بعض الاقاویل…. است. چه کنم؟
عدم درک درست دیگه چیه؟ بله اگر صادق آل محمد سلام الله علیهم اجمعین چیزی میفرمود برخی از ملعونین احساس خطر میکردند و جان مبارک حضرتش به خطر می افتاد، این تقصیر شیعه است؟ فکر نمیکنید تقصیر کسانی است که شمشیر به دست در کوچه ها می گشتند و مردم را برای بیعت با خلیفه ترغیب(تهدید و ارعاب) میکردند؟
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #5620با روایت منقول که اگر حدیثی از ما با قرآن تطابق نداشت به دیوار بکوبید چه کنیم؟دستور داده اند که انکار کنید؟ یا کنار بگذارید؟
خب شما با این روایت صحیحین در مورد افسانه خواستگاری امیر المومنین سلام الله علیه از دختر ابوجهل چه میکنید که با این آیه در تضاد است. فَانْكِحُوا ما طابَ لَكُمْ مِنَ النِّساءِ مَثْنى وَ ثُلاثَ وَ رُباع 3 نساء
اکثر دستورات ائمه دارای نقیض اند و این حاکی از بطلان باور امامیه است.
شما به رفع تناقضات دقت کردید؟ ظاهرا دید شما اینطوری است کهقفط صفحات فرد کتاب را میخوانید و صفحات زوج را به لبو فروش محل هبه میکنید.
و البته نکته اینجاست که این افسانه هایی که فرمودید در کتب خودتان دارای سند است.
ناچاری هم در بین نیست. شما بر اساس عقاید خود حدود را جاری میکنید. ما هم بر اساس عقاید خود حدود الهی را به دست صاحبش واگذار میکنیم و لا تقدموا بین یدی الله و رسوله نمیشویم. البته مربوط به فقه است و من بلد نیستم. ربطی به عقاید نداشت که مطرح کردید.
چرا به تکثرات ناشی از این نوع باور و عوارض مشهود در جوامع مبتلا کمتر توجه می کنید؟
درست میفرمایید. این استفاده های شیطانی باعث میشود که فردی بشود خلیفه مسلمین که براس میمونش مجلس عزا بگیرد. آن یکی تجارت شراب و بت بکند. دیگری در حوض شراب شنا بکند. آن عالم دهر از دیدن نوجوان نورس آب دهانش جاری بشود. آن یکی حاکم مورد تایید خلیفه بیش از 20 مرتبه به هند لشکر بکشد و خونخواری کند. جناب آقای شمشیر خدا قسم بخورد که رودخانه خون جاری بکند. یک بی نوایی هم به تیر جنیان کشته شود. پسر خلسفه در شکم الاغ مرده سوزانده شود و………………………….. .
بسیاری از امور منهیه مصرح در کلام الهی و سنت نبوی در این جوامع رایج و واجب و مستحب است.
مثلا؟
همان ریختن خون مردمی که قصد جنگ نداشتند در گرگان کافی است. خدا فرموده خونی به نا حق نریزید مال خودش گفته. ما میریزیم.
یا مثلا فرموده در خانه های خود بمانید ولی من تشخیص میدهم که باید به حوالی حوئب بروم و……. .
و متن کلام حق را از موضع خود منحرف می کنند و گاه آنرا محرف و گاه غیر قابل فهم می دانند.
نه آقا جان. قرآن کاملا همه فهم است. همانطور که این فرموده ما کان لمومن و لا مومنة اذا قضی الله و رسوله امرا ان یکون لهم الخیرة من امرهم را هر کسی میفهمد برخی دیگر هم فهمیدند و گفتند غلب علیه الوجع یا ان الرجل لیهجر.
در صدر اسلام هم همه فهم بوده و بر همین اساس آقا فهمیده که باید با خدا و رسولش مخالفت کند.
من هم از 55 مائده یا 59 نسا بر اساس همه فهم بودن قرآن و اینکه اصلا و هرگز نیاز به مبین و مفسر ندارد فهمیده ام که ولایت شخص سومی در کار است که ذکرش قبلا شده است. گرچه مثلا 44 نحل فرموده باشد که تو مبین قرآن هستی. مال خودش گفته. یا شاید هم اصلا دنباله غرانیق بوده و در اینجا قرار گرفته.
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #5623بنام خداالسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
قبل از پاسخ این نکته را خدمتان عرض می کنم بنده در جامعه و خانواده مسحور و طلسم شده مدعیان تشیع متولد شده ام و در حال به سر می برم و به هیچ مذهب خاصی نه خود را ملتزم می دانم و نه جز مدعی تشیع (آنهم به دلیل شناخت نزدیک و اثبات تردید های خیانت بارشان)از مذاهب دیگر برائت ندارم.و همه گزارشات و مکتوبات به عنوان مرجع برایم مطرح اند و سعیم بر استفاده درست از آنهاست که با دلی بی کینه و امید رسیدن به راه راست در ظل حضرت حق و به نیت قربش با آنان تعامل می کنم.و کلا” اینها را میراث گذشتگان می دانم و بر این باورم که حک و اصلاح آن وظیفه جامعه انسانی است و به هیچ وجه از زاویه نگاه محدود و متعصب مذهبی نمی توان به نتیجه مطلوب رسید.همان گونه که رگه هایی از این نگاه در نگارش های شما دیده می شود.البته خود را مبری از خطا نمی دانم و به همین دلیل بحث را دنبال می کنم و البته در مقابل حرف درست باید که تسلیم بود و امید که توفیقش را داشته باشم و بدست آورم.این خلاصه ای از شخصیت بنده که البته به نیت ادامه بهتر بحث یاد شد.
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #5624اما پاسخ تنزل مقام اولی الامری نسبت به خدا و رسول این است که تکرار اطیعوا اول الله والرسول و عدم ذکر بر سر اولی ال امر یک دلیل.دلیل دیگر ان تنازعتم فی شی فرودوه الی الله و الرسول است و این تاکید اولی الامر را مقید کرده.به عبارت دیگر اگر اولی الامر امر خدا را فرمود اطاعت و در غیر این صورت برخورد با او.
مصداق شی روشن است و با نظر شما موافقت ندارم که منظور خود اولی الامر باشد که منظور همان عمل و فرموده ایست که اولی الامر مرتکب می شود و به محک الله و رسول سنجیده باید.
در مورد وقایع گذشته هم نه بنده آنجا بوده ام و نه شما و نه هیچ فرد حاضر در عصر ما و سندی متقن در این خصوص نداریم.گزارشاتی و مکتوباتی داریم و به ما رسیده که باید محک بخورد و حک و اصلاح شود.البته روشن است دفعتا” نمی توان آنها را حق و باطل مطلق دانست.و یک محقق راستین به ارزش آنها واقف است و کم بها نیستند ولو اینکه مملو اباطیل باشند که در این صورت نقاط ضعف و قوت را بهتر می توان به دست اورد.
از اینکه به مصادیق پرداخته شود مشکلی از دوش ما کم نمی شود بلکه توجه به منتسبات به مصادیق همانا مفهوم و نفس اعمال است که تکلیف بشر هر عصر و زمانه ای را روشن می کند.
اگر به دور از تعصبات مذهبی و قومی و قبیله ای به تاریخ و گزارشات عنایت داشته باشیم بی تردید محاکمه افراد در گذشته، بی حاصل و در اکثر موارد احمقانه و مکدر است.و به همین دلیل است که یک محقق بی طرف،منصف و حق محور به مراتب درست تر و معقول تر از یک اسیر در چنگال و یا دام تنگ تعصب کور و یا مذهب به نتیجه می رسد.
البته فرق مفاهیم دین و مذهب را نیازی به توضیح ندیدم.هر چند در اصول اعتقادی هم گام اول و زمینه بایسته مخیر بی طرفی و روشن بینی و عدم گرایش خاص است.
تکیه بر تعقل و تدبر و تفکر در مقابل پرهیز از تقلید کور از دیگران و عبرت از واقعیات و آثار در کلام الله کریم جز این را نمی رساند.
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #5636سلام علیکم.تکرار اطیعوا اول الله والرسول و عدم ذکر بر سر اولی ال امر
احتمالا با « واو » عطف آشنایی دارید. نداری؟
ان تنازعتم فی شی فرودوه الی الله و الرسول است و این تاکید اولی الامر را مقید کرده
ضمیر تنازعتم به چه کسی برمیگردد؟ در واقع مخاطب آیه کیست؟ دانستن تشخیص شما لازم است. چرا که ضمیر تنازعتم به مخاطب آیه برمی گردد.
به عبارت دیگر اگر اولی الامر امر خدا را فرمود اطاعت و در غیر این صورت برخورد با او
خب همین برخورد را می توان با رسول هم کرد. نمیتوان؟
ضمن اینکه معلوم نفرمودید که محدوده اطاعت از رسول به چه میزان است.
مصداق شی روشن است
مرجع ضمیر تنازعتم را پیدا کنید مصداق هم حل میشود.
دقت کنید که فرموده خدا را اطاعت کنید. رسول و اولی الامر را هم اطاعت کنید. حالا چرا نباید در تنازعی به اولی الامر رجوع کرد؟ یک فعل به کار رفته برای دو نفر. یعنی یکسانند.
خدا و رسول که مطاع بوده اند نیازی به تکرار نداشته اند.
آوردن نام اولی الامر در کنار آنها برای این بوده که بگوید این هم مانند آنهاست. دقت بیشتری کنید.
.
از توصیه هایتان چیزی دست گیرم نشد.
تعصب بد است اما تعصب بر اینکه من خیلی میفهمم خیلی بدتر.
شما که متعلق به مذاهب مختلف نیستید دقت کنید که چه میگویید. البته من شیعه را عین اسلام میدانم نه مذهبی از آن. جدا در قرآن یک الاسام فرموده نه بیشتر. پس وقتی از 73فرقه یکی ثابت شد 72 مورد باقی خود به خود باطل خواهد بود. و من شیعه را آن یکی می دانم. افرادی چون شما را نیز صاحب فرقه 74. بالاخره یا شب است یا روز. نمیشود که هر دو با هم باشد.
.
کسی را هم محاکمه نکردم. اگر به گذشته دقت میشود اولا دستور قرآن است ثانیا میخواهم دینم را بگیرم. این خیلی مهم است که الف و ب چه کاره بودند و ج و د چه کاره. من میخواهم ببینم از این 73 روش که هرکدام داعیع صحت دارند کدام صحیح است برای همین ریشه آنان را پیدا و تحلیل میکنم
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #5640بنام خداالسلام علی عبادالله الصالحین
در مورد رسول اکرم صلی الله علیه وآله و سلم صراحتا ایشان امین وحی خوانده شدند و جز وحی بر زبانشان نیاورده اند.ازروی هوی سخن نمی گوید مگر کلامی که به او وحی می شود.پس کلامش با الله سبحانه و تعالی واحد است و هر چه به او وحی شده گفته و اختلاف در آن نیست.
اولی الامر منکم هم یعنی اولی الامر از خودتان.یعنی کسی که از بین خودتان به سرپرستی شما می رسد.و این کجایش به الله و رسول معطوف می شود؟وقتی می گوید از خودتان استنباط منصوصیت هم منتفی است.و در توضیح ، مرجعیت الله و رسول در حل اختلاف را معین،روشن،و تاکید می کند.
معقول است که عدم اطاعت از اولی الامر مادامی که بر سر قدرت است موجب هرج و مرج می شود و در هر دو مورد اولی الامر عادل و ظالم صدق می کند.و صد البته برخورد و موضع صحیح تکلیف امت است و در صورت لزوم مقابله با اولی الامر ظالم در هر سطح میسور تکلیف محتوم و موکد است.
در مورد مذهب باید پذیرفت که شاخه سیاسی و فرقه ای دین است و مذهب مدعی تشیع با ابداع اصل امامت جزء بدعت گذاران است که با توجه به نص جزء مسلمین به شمار نمی روند.
و صراحت آیات الهی بر دین است و نه مذهب.
ان الدین عندالله الاسلام.
رضیت بکم الاسلام دینا.
الیوم اکملت لکم دین.
آیات الهی و روح قرآن کریم بر یگانگی دین خدا که همانا اسلام است دلالت دارد و از زمان آدم تا خاتم وتا رستاخیز نام دین خدا اسلام است.و در آیات روشن الهی مبین و موکد است.
والسلام علی من اتبع الهدی
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #5645سلام علیکم.در بخش اول سخنتان خوب است بدانید که طبق مکتوبات کتاب بدء الوحی صحیح بخاری خود پیامبر قبول نداشته که وحی است بلکه اعتقاد داشته جن زده شده. خب بعدش هم غرانیق هم هست.
.
در مورد منکم؛
نگاه کنید به مواردی که در قرآن فرموده رسولا منهم یا رسولا منکم. یعنی چی؟
.
بخش سوم را توجه نکردید چه نوشته ام و نوشته اید.
اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم. این واو را معنی کنید. از چه نوع است؟ اصلا برای چیست؟ نکنه جناب کاتب وحی اشتباه نوشته یا نازل وحی؟
.
باقی سخنانتان هم با دقت در همان واو بالایی حل میشود.
.
من هم نگفتم که شیعه یک مذهب است. بلکه عین اسلام است.
از 73 فرقه فرموده شده که معلوم نکردید متعلق به کدامش هستید هرکدام که ثابت شد صحیح است بقیه خودکار و اتوماتیک بطلانشان معلوم خواهد شد چون دین نزد خدا یکی است. الاسلام.
نتیجتا اینکه اطلاق عنوان مسلمین بر هر کسی غیر از شیعه نیز یاوه گویی خواهد بود. چون خدا فرموده الاسلام نه الاسلام با 73 روش. معناش چیه؟ یعنی از یک میلیارد و اندی نفر که ادعای اسلام دارند تنها یک عده هستند که حرف حساب میزنند و بقیه کلا رفتن مرخصی.
یعنی چی؟
یعنی اینکه در دین شاخه و مذهب نداریم. یا شیعه درست است یا سنی. اگر هر دو درست باشند که باید جای الاسلام بفرماید اسلامین.
ضمن اینکه شما در نوشته خود شیعه را از دایره مسلمین خارج کردید. و بنده میگویم که دایره مسلمین تنها شامل شیعه میشود ولاغیر. چون اسلام یکی است.
-
نویسندهنوشته ها
شما برای پاسخ به این جستار باید وارد تارنما شوید.
اما ازدواج ونکاح سنت است که پیامبر فرمود نکاح سنت من است پس کسی که آن را ترک کند مخالفت با سنت کرده است