به نام خدا
به مناسبت ایام فاطمیه مقاله زیر را نگاشتم تا اهل سنت از بزرگانشان بشنوند که بر سر یگانه دختر پیامبر چه آمد ؟
ذهبی امام الحدیث و امام الجرح والتعدیل نزد اهل سنت در دو کتاب خود “سیر اعلام النبلاء” و “میزان الاعتدال ” همچنین ابن حجر عسقلانی در” لسان المیزان” آورده اند:
(عمر چنان لگدی به فاطمه زد که سبب سقط محسن گردید)(ان عمر رفس فاطمه حتی اسقطت بمحسن) حال به منابع توجه کنید:
سیر اعلام النبلاء ج15 ص578 شمس الدین محمد الذهبی (748ه) موسسه الرساله بیروت 1413ه ط9 تحقیق: شعیب الارناووط محمد نعیم العرقسوسی میزان الاعتدال فی نقد الرجال ج1 ص283 شمس الدین محمد الذهبی (748ه) موسسه الرساله بیروت 1413ه ط9 تحقیق: شعیب الارناووط محمد نعیم العرقسوسی
لسان المیزان ج1 ص268 ابن حجر العسقلانی الشافعی(852ه) موسسه الاعلمی للمطبوعات بیروت 1406ه ط3 تحقیق: دائره المعارف النظامیه الهند.
روایات در این زمینه زیاد است که وهابیون از هرکدام ایرادی را گرفته وآن را کنار میگذارند . من در این مقاله به دو تن از مشاهیر اهل سنت اکتفا می کنم گفتنیاست ذهبی وبه پیروی از او عسقلانی تلاش نمودند این روایت را به دلیل نقل آن از سوی “ابن ابی دارم” و به بهانه رافضی بودن وی رد کنند در حالی که ذهبی در جای دیگر از کتاب “سیر اعلام النبلاء” وی را (امام حافظ فاضل….) خوانده و در جای دیگر در باره او می نویسد: از اوصاف وی حافظ بودن روایات و معرفت به علم روایات بود و تنها عیب وی عقاید شیعی بود. منبع:سیر اعلام النبلاء ج15 ص 576 و منبع متن دوم: همان کتاب ج15 ص577
حال سوال این است آیا شیعه بودن اینقدر گناه نابخشودنی است که دلیل عدم وثاقت در نقل حدیث شود؟
اگر ملاک قبول یا عدم قبول روایات رافضی بودن یا نبودن است باید اهل سنت بر نام تعداد زیادی از روایات صحاح سته خود خط بطلان کشند؟…………..چرا که در صحاح سته از رافضیان روایت نقل کرده اند که برای نمونه به ذکر نامی چند از آنان اکتفا می کنم : عبید الله بن موسی یا جعفر بن سلیمان الضبعی و…………………………………….
ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﺍﻳﻦ ﺷﺨﺺ ﮔﻔﺘﻪ ﺍﺳﺖ : » ﻭﻱ ﺷﺨﺼﻲ
ﮐﻮﻓﻲ، ﺭﺍﻓﻀﻲ ﻭ ﮐﺬﺍﺏ ﺍﺳﺖ .
ﺣﺎﮐﻢ ﺍﺯ ﻭﻱ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﮐﺮﺩﻩ ﻭ ﮔﻔﺘﻪ : ﺍﺣﻤﺪ ﺭﺍﻓﻀﻲ ﻭﻏﻴﺮﺛﻘﻪ ﺍﺳﺖ .
ﻭﺳﭙﺲ ﺍﺯ ﻗﻮﻝ ﺣﺎﻓﻆ ﻣﺤﻤﺪ ﺑﻦ ﺍﺣﻤﺪ ﺑﻦ ﺣﻤﺎﺩ ﮐﻮﻓﻲ ﻧﻘﻞ ﮐﺮﺩﻩ
ﮐﻪ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺷﺨﺺ ﺩﺭ ﺁﺧﺮ ﻋﻤﺮﺵ، ﻓﻘﻂ ﻣﺜﺎﻟﺐ ) ﺑﺪﮔﻮﻳﻲ( ﺑﻪ
ﻧﺰﺩﺵ ﮔﻔﺘﻪ ﻣﻲﺷﺪ، ﻣﻦ ﺑﻪ ﻧﺰﺩﺵ ﺭﻓﺘﻢ ﺩﻳﺪﻡ ﮐﻪ ﻣﺮﺩﻱ ﺑﺮ ﺍﻭ
ﺍﻳﻦ ﻣﻄﻠﺐ ﺭﺍ ﻣﻲﺧﻮﺍﻧﺪ : ﺇﻥ ﻋﻤﺮ ﺭﻓﺲ ﻓﺎﻃﻤﺔ ﺣﺘﻰ ﺍﺳﻘﻄﺖ
ﺑﻤﺤﺴﻦ . ﻭ ﺩﺭ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﻧﻴﺰ ﭼﻨﺪﻳﻦ ﻳﺎﻭﻩﮔﻮﻳﻲ ﺍﺯ ﻭﻱ ﺫﮐﺮ ﻣﻲﮐﻨﺪ ﻭ
ﺩﺭ ﺁﺧﺮ ﻣﻲﮔﻮﻳﺪ : ﻣﻦ ﺍﺯ ﻭﻱ ﮐﻨﺎﺭﻩﮔﻴﺮﻱ ﻧﻤﻮﺩﻡ ﻭ ﺩﺭ ﻧﻤﺎﺯ
ﺟﻨﺎﺯﻩﺍﺵ ﻧﻴﺰ ﺷﺮﮐﺖ ﻧﮑﺮﺩﻡ . «
ﻟﺬﺍ ﺍﻳﻦ ﻣﻄﻠﺐ ﮐﻪ ﻧﻘﻞ ﺷﺪﻩ، ﻫﻴﭻ ﮔﻮﻧﻪ ﺍﻋﺘﺒﺎﺭﻱ ﺍﺯ ﻟﺤﺎﻅ ﺗﺎﺭﻳﺨﻲ
ﻭ ﺳﻨﺪﻱ ﻧﺪﺍﺭﺩ