Home › انجمن ها › شرکیات. توسل، شفاعت و بدعت › آیا رسول هرجا و هر زمان حاضر و شاهد است؟«بریلوی»«شیعه»
این جستار شامل 0 پاسخ ، و دارای 0 کاربر است ، و آخرین بار توسط orton در 10 سال، 1 ماه پیش بروز شده است.
-
نویسندهنوشته ها
-
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #1525بقره-143: وَ كَذلِكَ جَعَلْناكُمْ أُمَّةً وَسَطاً لِتَكُونُوا شُهَداءَ عَلَى النَّاسِ، وَ يَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهِيدا
به عقیده ی شیعیان و گروهی از مبتدعان هند و پاکستان که به آنان «بریلوی» می گویند جواب سوال فوق مثبت است. اینان پیرو«احمدرضا خان بریلوی» هستند که بنیانگزار مکتب بدعت آمیز«بریلویت» بود و عقایدی مملو از مطالب و باورهای کفر آمیز به مردم عرضه داشت.
از عقاید این گروه، یکی حاضر و ناظر بودن ذات گرامی رسول الله صلی الله علیه وسلم پس از رحلت از هر جا وهر زمان که مراسم صللاه و سلام بر او یا جشن مذهبی میلاد و مولود خوانی یا جلسه مدح و ثنای ایشان باشد،است.
استدلال این گروه از لفظ«شهید» در قرآن در جاهایی که در توصیف رسول الله صلی الله علیه وسلم به این کلمه است باشد. مانند این آیه که می فرماید «لیکون الرسول علیکم شهیدا» و آیه «جئنابک علی هولاه شهیداً» ]نسا:41 و نحل:89[ و سایر آیه هایی که در آنها این کلمه آمده است.
آنان بر مبنای این آیه ها، رسول الله صلی الله علیه وسلم با جسد عنصری خویش حاضر در جلسات و مراسمی می دانند که در آنها نعت و مدح رسول الله صلی الله علیه وسلم گفته شود یا سرودهای ویژه ی ولادت آن حضرت (ع) خوانده شود (مولودخوانی).
عقیده دارند اگر در یک لجظه از زمان در هزاران جای از دنیا این جلسات منعقد گردد، آن رسول الله صلی الله علیه وسلم در تمام آنها عنصری ناظر و حاضر می شود! به همین وجه در این جلسات هنگامی که نام آن حضرت (ع) به میان می آید دسته جمعی بلند می شوند و دورد می خوانند!
جواب هایی که علمای ما در رد این عقیده و طرز استدلال آنان از آیه های مذکور ارایه کرده اند همه صریح و کوبنده است و آدم عاقل را مجبور قبول حقیقت که بریلوی ها خیلی از آن فاصله دارند،می کند.این جواب ها عمدتاً در پنج مطلب زیر خلاصه می شوند:
1- تفسیر «شهید» به معنی حاضر و ناظر در این آیه و آیه ی «جئنابک علی هولاء شهیداً» اصلا درست نیست و نه در کلام سَلَف این تفسیر دیده می شود نه سیاق و سباق آیه به آن دلالت می کند. منظور از «شهید» در این آیه ها «مبیٌن» (بیان کننده ی حقایق و دلایل توحید) و«گواه» ( شاهد بر صحت گواهی و سخن امت در قیامت و تزکیه کننده ی آنان) است. چنان که از محور بحث آیه به وضوح پیداست ترجمه کردن «شهید» به حاضر و ناظر و سپس استدلال کردن بر آن به حاضر و ناضر بودن رسول الله صلی الله علیه وسلم تحریف معنوی قرآن است.
2- کلمه «شهید» در آیه سوره «نساء» «جئنابک علی هولاء شهیداً» به معنی رقیب و نگهبان، مواظب است نه حاضر و ناظر یعنی رسول برای آنان به منزله ی مواظلب و نگهبا نی است که نمی گذارد از مسیر مستقیم منحرف شوند و قدم به بیراهه و راه های ضلالت بنهند. مانند آیه ی « وَكُنتُ عَلَيْهِمْ شَهِيدًا مَّا دُمْتُ فِيهِمْ فَلَمَّا تَوَفَّيْتَنِي كُنتَ أَنتَ الرَّقِيبَ عَلَيْهِمْ وَأَنتَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ »117/مائده که از زبان حضرت عیسی (ع) در بارگاه الهی در قیامت اظهار می شود
این دو جواب علی الا سبیل الانکار و الترّقی بودند یعنی جواب بر این مبناست که ما اصلا تفسیرو تر جمه ی شما را قبول نداریم ترجمه این است که ما گفتیم سه جواب دیگر علی سبیل التسلیم و التنزّل است به مفاهیمی که در خود جواب ها بیان شده است:
3- گیریم که «شهید» به حاضر و ناظر معنا می شود اما این دو فقط یکی از معانی آن هستند و هرجا به این معنا نمی آید بلکه در اغلب موارد به معنی گواه و مبیٌن است این استدلال هم درست نیست که اگر گواه و شاهد هم باشد، باز منظور از آن حاضرو ناظر است. چون گواه کسی است که در ماجرا حضور و نظارت داشته است. زیرا برای صحت شهادت و گواهی دادن لزومی ندارد که شاهد همیشه باید حضور و نظارت داشته باشد.
چنانکه در کتب فقه مصرّح است شهادت در پاره ی موارد بدون اینکه حاضری و ناظری شاهد شرط قرار گیرد، از او پذیرفته می شود.
مثلا فقها گفته اند در چند جای مخصوص شهادت بصورت استفاضه و اشتهار هم اعتبار دارد مانند موت ،نکاح،نسب،رویت هلال و … یعنی اگر در شهری همه ی مردم بگویند فلان کس در فلان تاریخ مرده یا نکاح کرده یا نسبش از فلان کس است یا هلال رمضان را دیده و این مسئله به اشتهار رسیده باشد بر گفته شان حکم می شود بدون این که از حضور و نظارت و رویت مستقیم آنان سوال شود.
در باره ی ماجرای حضرت یوسف علیه السلام و زلیخا ،در قرآن کریم آمده است که وقتی زلیخا در اجرای نقشه اش برای بدست آوردن حضرت یوسف علیه السلام ناکام ماند، شاهدی از اهل زلیخا به عنوان شاهد و حَکَم انتخاب شد «وشهدشاهدٌمّن اهلها» یوسف/26 این شاهد به نظر بعضی از مفسران یک طفل بود که در گهواره اش لب به سخن گشود و به قول برخی دیگر یک مرد کامل بود در هر دو صورت او در ماجرای کشمکش آن دو نفر حضور نداشت.
با این همه شاهدی او به تصریح قرآن مورد قبول قرار گرفت. پس در هر جای قرآن نمی توان شهید را به معنی شاهد- شاهدی که باید حضور داشته باشد-گرفت این تفسیر، یک تقلب و تحریف در قرآن است.
4- فرضاَ اگر بپذیریم«شهید» در این آیه ها به معنی حاضر وناظر است، آیا این عقیده ی حضور و نظارت این امت را از حضور و نظارت سایر انبیا حتی رسول الله صلی الله علیه و سلم وسیع تر و افضل نمی کند؟
از این آیه ها ثابت می شود که شهادت رسول الله صلی الله علیه وسلم محدود بر امت خویش است آیه ی (وکنت علیهم شهیدا ما دمت فیهم) نیز شهادت حضرت عیسی علیه السلام را محدود بر امت خودش می گوید همچنین سایر پیامبران که حالشان یکسان است در حالی که از جمله ی«لتکونوا شهداء علی النّاس و آیه ی « وتکونو شهدا علی الناس» حج/78 ثابت می شود که این امت بر جمیع انسان ها و گواه می شوند.
بدین ترتیب تفسیر «شهید» به معنای حاضر وناظر مستلزم این عقیده خواهد شد که حضور و نظارت انبیا علیه السلام از حضور و نظارت امت محمد صلی الله علیه وسلم محدودتر و حضور آنان حتی از حضور رسول الله صلی الله علیه وسلم افضل و واسع است. چنانکه ظاهر است قبول کردن این عقیده مستلزم تنقیص بر مقام انبیا علیهم السلام در مقام «شهید» بودن و قطعا کفر آمیز است. بنابراین، تفسیر مزبور قابل قبول نیست.
5
– اگر قبول کنیم «شهید» به معنی حاضر و ناظر است، چگونه می توان تعارضی را که میان این آیه ها و آیه ی سوره ی منافقون پیدا می شود را برطرف کرد. در اینجا استدلال می کند رسول همه جا حاضر و ناظر است.اما در واقعه ی مربوط به آیه ی منافقون روایت شده که وقتی رسول الله صلی الله علیه و سلم و همراهان از غزوه ی به مدینه برگشتند، عبدالله بن ابی رییس منافقان گفته بود «لئن رجعلنا الی المدینه لیخرجنّ الاعزّمنها الاذلّ» منافقون/8 : اگر به شهر برگردیم مطمئناً افراد بلند مرتبه(منافقان) افراد ذلیل(مسلمان) را از شهر خارج خواهند کرد.
حضرت زید بن ارقم(رض) این سخن را شنید و به سمع رسول الله صلی الله علیه وسلم رسانید. آن حضرت علیه السلام عبدالله بن ابی را را فرا خواند و از او سوال نمود. ولی او زید (رض) را تکذیب کرد وقسم یاد کرد که چنین سخنی بر زبان نرانده است. آن حضرت علیه السلام نیز چون غیب نمی دانست، سوگند او را باور کرد و سخن زید را تکذیب نمود. در همین حین آیه ی «اذ اجاءک المنافقون قالوا نشهد انک لرسول الله- والله یعلم انک لرسوله- والله یشهد انّالمنافقین لکذبون»]منافقون:1[
نازل شد و طی آن صحّت گواهی زید، ثابت و سوگند دروغین منافقان تکذیب شد(1)سوال پیش می آید اگر رسول الله هر جا حاضر وناظر باشد، چرا این حضور و نظارت ایشان در واقعه ای از منافقان فایده ای از خود ظاهر نکرد؟ اگر میدانست منافقان چه گفتنه اند چرا سخن زید را تکذیب فرمود؟
به بریلویان باید گفت: آیا برای رفع این تعارض مجبور نمی شوید بگویید،چون سوره ی واقعه بعد از سوره ی بقره و نساء نازل شده است، آن آیه ها به این آیه منسوخ هستند؟! یا اینکه عاقلانه تر فکر کنید و مانند ما بگویید تمام آیه ها در جای خود واضح و بی غبار هستند. کوچکترین تعارضی میان آنها نیست.چون «شهید » به معنی گواه و بیان کننده است نه حاضر و ناظر. وقتی این معنا باشد جایز است رسول الله صلی الله علیه وسلم حقایق و اسرار پشت وقایع را- تا وقتی به وی وحی نشود- نداند و واقعاتی نظیر واقعه ی منافقون ایجاد شود و بعد با وحی الهی حقایق آشکارو منافقان رسوا شوند.
خلاصه در صورت ترجمه ی «شهید» به حاضر و ناظر تمام این اشکالات پیدا می شوند. پس چنین ترجمه و تفسیری نمی توانند مورد قبول و استدلال باشد.
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #3328
ناشناسشنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #3329
ناشناس…ادامه
4-اما در مورد روايت زيد ابن ارقم وآيه 8 منافقون:
کجاي اين روايت گفته رسول خدا حرف زيد ابن ارقم را باور نکرده و قسم عـبـداللّه بـن ابـى مـنـافـق را پذيرفت.
يک بار روايت را بخوانيم:
ايـن آيـات دربـاره عـبـداللّه بـن ابـى مـنـافـق نـازل شـده، و جـريـان از ايـن قـرار بـود كـه رسـول خدا پس از جنگ و شکست لشکر بني المصطلق هنگام باز گشت در محلي اتراق کردند در اين هنگام سنان جهنى آبرسان انـصـار و جـهـجـاه بـن سـعيد غلام عمر به جان هم افـتادند، جهنى فرياد زد اى گروه انصار، و جهجاه غفارى فرياد برآورد اى گروه مهاجر (كمك كمك ).
جـريـان بـه گـوش عـبـداللّه بـن ابـى رسـيـد، او با عصبانيت به خويشاوندانى كه نزدش بودند گفت : مهاجرين از ديارى ديگر به شهر ما آمده اند، حالا مى خـواهـنـد مـا را از شـهـرمان بيرون نموده با ما در شهر خودمان زورآزمايى مى كنند.
آگاه باشيد به خدا اگـر بـه مدينه برگشتيم تكليفمان را يكسره خواهيم كرد، آن كس كه عزيزتر است ذليـل تـر را بـيـرون خـواهـد نـمـود.
در ميان حاضران ،جوان نورسى به نام(زيد بن ارقم)وقتى ايـن سـخنان را شنيد گفت : به خدا سوگند ذليل و بى كس و كار تويى كه حتى قومت هم دل خـوشـى از تـو نـدارنـد، و محمد هم از ناحيه خداى رحمان عزيز است، و هم همه مسلمانان دوسـتش دارند، به خدا بعد از اين سخنان كه از تو شنيدم تودوست نخواهم داشت. عبداللّه گفت : ساكت شو كودكى كه از همه كودكان بازيگوش تر بودى.
زيـد بـن ارقـم بـعد از خاتمه جنگ نزد رسول خدا (ص) رفت، و جـريـان را بـراى آن جـنـاب گفت. رسـول خـدا (ص) شخصى را فرستاد تا عبداللّه را حاضر كرد، فرمود: اى عبدالله ايـن خـبـرهـا چـيـسـت كـه از نـاحـيـه تـو بـه من مى رسد؟ گفت به خدايى كه كتاب بر تو نـازل كـرده هـيـچ يك از اين حرفها را من نزده ام، و زيد به شما دروغ گفته. حاضرين از انـصـار عـرضـه داشـتـند: يا رسول اللّه (ص) او ريش سفيد ما و بـزرگ مـا اسـت، شما سخنان يك جوان از جوانان انصار را درباره او نپذير، ممكن است اين جوان اشتباه ملتفت شده باشد، و سخنان عبداللّه را نفهميده باشد.
رسـول خـدا (ص) عبداللّه را معذور داشت، و زيد از هر طرف از ناحيه انصار مورد ملامت قرار گرفت.
رسـول خـدا (ص) قبل از ظهر مختصرى استراحت كرد و سـپـس دسـتـور حـركـت داد. اسـيد بن حضير به خدمتش آمد و گـفـت : يـا رسـول اللّه ! شـمـا در سـاعـتـى حـركـت كـردى كه هيچ وقت در آن ساعت حركت نمى كردى ؟ فرمود: مگر نشنيدى رفيقتان چه گفته ؟
او پـنـداشـتـه اگـر بـه مـديـنـه بـرگـردد عـزيـزتـر ذليـل تـر را بـيـرون خـواهـد كـرد. اسـيـد عـرضـه داشـت : يـا رسـول اللّه تـو اگـر بـخواهى او را بيرون خواهى كرد، براى اينكه او به خدا سوگند ذليـل اسـت و تـو عـزيـزى. آنـگـاه اضـافـه كـرد: يـا رسـول اللّه ! بـا او مـدارا كـن، چـون بـه خـدا سـوگـنـد خـدا تـو را وقـتـى گسيل داشت كه قوم و قبيله اين مرد داشتند مقدمات پادشاهى او را فراهم مى كردند، تا تاج سلطنت بر سرش بگذارند، و او امروز ملك و سلطنت خود را در دست تو مى بيند.
…ادامه داردشنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #3330
ناشناس..ادامه
پـسـر عـبداللّه بن ابى – كه او نيز نامش عبداللّه بود – از ماجراى پدرش با خبر شد، نـزد رسـول خـدا (ص) آمـد، و عـرضـه داشـت : يـا رسـول اللّه ! شـنـيـده ام مـى خـواهـى پـدرم را بـه قتل برسانى، اگر چنين تصميمى دارى دستور بده من سر او را برايت بياورم، چون به خـدا سـوگـنـد خـزرج اطـلاع دارد كـه مـن تا چه اندازه نسبت به پدرم احسان مى كنم، و در خـزرج هيچ كس به قدر من احترام پدر را رعايت نمى كند، و من ترس اين را دارم كه غير مرا مأمور ايـن كـار بـكنى، و بعد از كشته شدن پدرم، نفسم كينه توزى كند، و اجازه ندهد قـاتـل پـدرم رازنـده ببينم كه در بين مردم رفت و آمد كند، و در آخر وادارم كند او را كه يك مـرد مـسـلمـان بـا ايـمـان اسـت بـه انـتـقـام پـدرم كـه مـردى كـافر است بكشم، و در نتيجه اهـل دوزخ شـوم. حـضـرت فرمود: نه، برو و همچنان با پدرت مدارا كن، و مادام كه با ما است با او نيكو معامله نما.
مـى گويند: رسول خدا (ص) در آن روز تا غروب و شب را هم تا صـبـح لشـكـر را بـه پـيـش راند، تا آفتاب طلوع كرد و حتى تا گرماى آفتاب استراحت نـداد، آنـگـاه مـردم را پـيـاده كـرد، و مردم آن قدر خسته بودند كه روى خاك افتادند، و به خـواب رفـتـنـد، و آن جـنـاب ايـن كـار را نـكـرد مـگـر بـراى ايـنـكـه مـردم مجال گفتگو درباره عبداللّه بن ابى را نداشته باشند.
زيد بن ارقم مى گويد: بعد از آنكه رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) به مدينه رسيد من از شدت اندوه و شرم خانه نشين شدم، تا آنكه سوره منافقون در تصديق زيد، و تـكـذيب عبداللّه بن ابى نازل شد. آنگاه رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) گوش زيـد را گـرفـته او را از خانه اش بيرون آورد، و فرمود: اى پسر! زبانت راست گفت، و گـوشـت درسـت شـنـيـده بـود، و دلت درسـت فـهميده بود، و خداى تعالى در تصديق آنچه گفتى قرآنى نازل كرد.
مواردي که از اين روايت نتيجه گيري مي شود:
– لشکر رسول خدا در موقعيت جنگي بود، و منافقين در آن شرايط در صدد فتنه بودند.لذا رسول خدا قطعا در پي آرام کردن اوضاع بودند.
– دقت کرديد در روايت آمده عده اي از انصار به حمايت عبدالله بن ابي نزد رسول خدا رفتند پس او تنها نبود .
– وقتي عبد الله بن ابي به حمايت آبرسان خود آمد آيا اين باور کردني است که عمر با آن اخلاق تندش به حمايت غلام خود نرود. در اين صورت يک تصميم عجولانه نمي توانست اوضاع را از کنترل خارج نمايد.
– دقت کرديد که منافقين حتي در لشکر مسلمين ودر جنگها شرکت مي کردند.
– در اينکه آيا اين نزاع که يک طرفش عبدالله بن ابي وغلامش و طرف ديگرش عمر وغلامش حضور داشت، ساختگي و از پيش طراحي شده بود يا نه؟ فقط مي گويم الله اعلم.
– وقتي آشکارا پسر خود عبدالله بن ابي و اسيد بن حضير از فتنه گري او مي گويند يعني تقريبا همه مطلع بودند و شما مي گوييد رسول خدا بي اطلاع بود!
– آيا حرکت سريع وبي وقفه کاروان بخاطر خاموش کردن فتنه عبدالله نبود.
در هر صورت با مطالعه اين روايت قطعا پي مي بريم که رسول خدا بخاطر مصالح مسلمين برخورد با عبدالله را به بعد موکول کرد نه آنکه اورا باور کرده بود. شما اهل سنت تقيه را قبول نداريد، ولي خود رسول خدا مي فرمايند: کسی که تقيه ندارد دين ندارد.
السيوطي- جامع الاحاديث (الجامع الصغير وزوائده والجامع الكبير) ج 8، ص 281، ح 26050.شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #3333سلاممرد حسابی از خدا بترس
دو صفحه نوشتی همه اش حاشیه رفتی بعد در آخر میگی ببخشید من از نوشته های شما اینطور فهمیدم فلان بوده
خدایا خودت قبرپرستان را هدایت ده
ای پروفسور
2-نوشته اي:در اين آيات تفسیر «شهید» به معنی حاضر و ناظر نيست بلکه به معناي«گواه» ( شاهد بر صحت گواهی و سخن امت در قیامت است).
جواب:
داخل پرانتز تزکیه کننده ی آنان را ننوشتی تا خوانندگان فکرشان منحرف بشهباهوش یعنی روز قیامت اگر انکار کنند چیزی را پیامبر میگوید من وظیفه خود را به خوبی انجام داده ام «گواه» ( شاهد بر صحت گواهی و سخن امت در قیامت است و تزکیه کننده آنان)
برو بالا اول درست بخوان پروفسور جوابتان با موضوع آسمان تا زمین فرق دارد
3- در باره با این نمیدانم شما نمی فهمید یا خودتان را به خواب زده اید یک بچه ایتدایی متوجه میشه
مگه روز قیامت پیامبر حسابرسی میکند یا خدا؟؟
بدون عینک برو دوباره قسمت 3 را که نوشتم بخوان چشمانت را خوب باز کن
اما دو صفحه داستانی که نوشتی جالبه نظر شما با کتب زیر کاملا فرق دارد
1. «مجمع البيان»، ذيل آيات مورد بحث; «كامل ابن اثير»، ج 2، ص192; «سيره ابن هشام»، ج 3، ص302 (با كمى تفاوت); «بحار الانوار»، ج 20، ص281 به بعد .
2-شأن نزول آيات قرآن، ص 454.اگر به کتب دسترسی ندارید
برای اینکه صفحه زیاد نشه و خوانندگان خسته نشوند یه سایت دانشگده معارف قرآن مراجعه کنید کاملا همین داستان شما اما فرق زیادی داره و خلاصه شده است
icqt.ac.ir/fa/index.php?option=com_content&task=view&id=12757&Itemid=137
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #3335
ناشناس1-قبلا هم گفتم ادبيات نوشتاري شما به اندازه کافي نامفهوم است لذا با عصبانيت بدترش نکن.
2-نوشته اي: “باهوش یعنی روز قیامت اگر انکار کنند چیزی را پیامبر میگوید من وظیفه خود را به خوبی انجام داده ام «گواه» ( شاهد بر صحت گواهی و سخن امت در قیامت است و تزکیه کننده آنان)
چيز جديدي مي شنويم يعني در قيامت پيامبر حضور دارد که از خود دفاع کند که ايشان به وظيفه خود عمل کرده است وفرد مقابل دروغ مي گويد.يعني اينکه حتي در قيامت هم شما مي توانيد دروغ بگوييد. پس خيلي فرقي با اينجا ندارد. دوست دانشمند من، اينجانب به بند بند ايرادات جنابعالي در اين پست پاسخ کافي داده ام.
3- اما در مورد روايت ، من روايت مزبور را ازمـجـمـع البـيـان يعني همان مرجعي که به آن اشاره کردي آورده ام .وجنابعالي وقيحانه من را متهم به دروغگويي مي کني. دوستان عزيز لطفا به آدرس بالا رفته وروايت بنده را با آن مقايسه نماييد.وقضاوت کنيد دروغگو کيست.
4-اگر اين روايت طولاني آورده شده بخاطر تنوير ذهن دوستان است چرا که شما خلاف واقع ، مطلبي از اين روايت نوشته بوديد.وگرنه بنده اصلا اهل حاشيه روي نيستم بطوري که اگر نوشته هاي من را خوانده باشي نکات آن را شماره گذاري مي نويسم که زوايدي در کار نباشد.شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #3345سلامسه صفحه داستان نوشتی که من از کتب خودت پاسخت را دادم
. «مجمع البيان»، ذيل آيات مورد بحث; «كامل ابن اثير»، ج 2، ص192; «سيره ابن هشام»، ج 3، ص302 (با كمى تفاوت); «بحار الانوار»، ج 20، ص281 به بعد .
2-شأن نزول آيات قرآن، ص 454.اگر کتب بالا را قبول نداری بفرما سایت زیر
پاسخگویی آنلایلن احکام(از سایتهای معروف شیعیان)
elib.anhar.ir/pageview.asp?ID=18107
اگر سایت بالا را هم قبول نداری بروید سایت پایین مکارم شیرازی
persian.makarem.ir/pages/print.php?page=ma&id=10475&url=persian.makarem.ir/maaref/?qid=10475&gro=3793&sw
اگر باز هم قبول ندارید باید بگویم شما یا واقعا نمی فهمید یا اینکه خود را ….. البته من 90 درصد معتقدم گزینه دو!
اما جواب سوالت در مورد روز قیامت و دفاع رسول
يَوْمَ يَجْمَعُ اللّهُ الرُّسُلَ فَيَقُولُ مَاذَا أُجِبْتُمْ قَالُواْ لاَ عِلْمَ لَنَا إِنَّكَ أَنتَ عَلاَّمُ الْغُيُوبِ ﴿109﴾ سوره مائده109
روزى را كه خدا پيامبران را گرد مىآورد پس مىفرمايد چه پاسخى به شما داده شد مىگويند ما را هيچ دانشى نيست تويى كه داناى رازهاى نهانى (109)
خوب حالا بنظرت بعد از این اولین پیامبر که خدا او را می خواند کدومه ؟داستان گفتگوی کدوم پیامبر با خدا تو قرآن اومده؟
إِذْ قَالَ اللّهُ يَا عِيسى ابْنَ مَرْيَمَ اذْكُرْ نِعْمَتِي عَلَيْكَ وَعَلَى وَالِدَتِكَ إِذْ أَيَّدتُّكَ بِرُوحِ الْقُدُسِ 110(110 مائده)
خدا فرمود اى عيسى پسر مريم نعمت مرا بر خود و بر مادرت به ياد آور آنگاه كه تو را به روحالقدس تاييد كردم
بله حضرت عیسی که عموم مسلمین شیعه وسنی اعتقاد دارند به آسمان رفته و نمرده اند. ظاهر ا خدا میخواهد موضوع مهمی را به مسلمین بفهماند
چه کسی را مثال میزند الله
حالا ببینیم چی میگوید جلوتر
وَكُنتُ عَلَيْهِمْ شَهِيدًا مَّا دُمْتُ فِيهِمْ فَلَمَّا تَوَفَّيْتَنِي كُنتَ أَنتَ الرَّقِيبَ عَلَيْهِمْ وَأَنتَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ ﴿117﴾ مائده
آیه بالا را خوبه خوبه خوب بخوان که حضرت عیسی که نمرده است! و یک پیامبراولاالعزم! از دنیا آگاهی ندارد!…
parsquran.com
سایت بالا هم ترجمه شیرازی و هم ترجمه فولادوند وهم خرمشاهی را دارد میتوانی مراجعه نمایی! روز خوش!
با چشمانی باز به معنی آیات بنگرشنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #3350
ناشناس1- جناب Orton آيا اصلا مي داني حياء چيست؟ جنابعالي روايتي را ناقص نوشتي واز آن نتيجه گيري غلط نمودي.لذا من تمام روايت را نوشتم تا اشتباه شما روشن شود. حال تو هي آدرس مي دهي که روايت اينجانب مطابق واقعيت نيست. آخر مرد حسابي تمام اين سايتها که روايت من را تاييد مي کنند. اينبار بنويس که کجاي روايت بنده اشکال داشت.
2- همچنانکه بارها گفته شد، براساس نص صريح قرآن پيامبران به عنوان شاهد اعمال امت خود، در قيامت گواه خواهند بود.
اما در موردآيه 117 سوره مائده: دوست عزيز در کجاي اين آمده که حضرت عيسي فرمود من پس از فوت ديگر شاهد اعمال امتم نبودم. جنابعالي باز تفسير اشتباه دادي. اين بار خوب دقت کن. اگر نفهميدي دوباره بخوان .اگر باز نفهميدي از کسي بپرس تا به تو توضيح دهد.
الف)از وظايف پيامبران يکي بيان وحي و احکام الهي وديگري مراقبت از عدم انحراف امت است.يعني شهادت پيامبران در هنگام حيات حتما همراه رقابت است.
ب)حضرت عيسي در اين آيه به خداي سبحان عرض کرد:من مادامي که در بين مردم بودم به وظيفه خود،شهادت توام با رقابت، عمل کردم(اگر صراط مستقيم را طي مي کردند تشويقشان مي کردم ودر صورت انحراف، آنان را تعديل مي کردم) ولي وقتي مرا متوفا کردي وبه سوي خود بردي اين رقابت از آن توست.(شهادت آميخته با رقابت مخصوص حيات است)
دوست عزيز انبياءبعد از وفات نيز شاهد اعمال ديگران هستند اما شهادت آنها آميخته با رقابت نيست.يعني حضوري تکليفي آميخته با رسالت نيست.و اين آيه اشاره به آن دارد.
ج)آيا دقت نکردي که چرا عبسي(ع) خود را شهيد معرفي مي کند ولي به خدا نگفت شهادتم به تو واگذار شد بلکه گفت:رقابتم به تو واگذار شد.
د)آيا تو واقعا گمان مي کني رسولان خدا در قيامت ، امت خود را از قبل نمي شناسند ومثلا پيامبر اسلام فقط اصحاب خود را مي شناسد وبزرگاني مثل ابن تيميه وآلباني و باقرسجودي رانمي شناسد تا بخاطر خدماتشان به اسلام مورد محبت قرار دهد. بلکه ابتدا بايد نفر به نفربه ايشان معرفي وخدماتشان بيان شوند.
ه)هم شيعه هم سني اعتقاد دارند حضرت عيسي در آخرالزمان به کمک حضرت مهدي خواهد آمد. راستي حضور عيسايي که نه واتيکان را مي شناسد ، نه پاپ را. نه حدود وتعداد مسيحيان را مي شناسد، نه فرقه هاي آنرا. به روز نيست واطلاعات دو هزار سال پيش رادارد،به چه درد حضرت مهدي مي خورد. او امت خود را نمي شناسد، چه توقع که امتش اورا بشناسند.شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #3353همان چیزی است که شما ندارید!!!2-از خود آیه تابلو است
إِذَا جَاءكَ الْمُنَافِقُونَ قَالُوا نَشْهَدُ إِنَّكَ لَرَسُولُ اللَّهِ وَاللَّهُ يَعْلَمُ إِنَّكَ لَرَسُولُهُ وَاللَّهُ يَشْهَدُ إِنَّ الْمُنَافِقِينَ لَكَاذِبُونَ ﴿1﴾ منافقون
چون منافقان نزد تو آيند گويند گواهى مىدهيم كه تو واقعا پيامبر خدايى و خدا [هم] مىداند كه تو واقعا پيامبر او هستى و خدا گواهى مىدهد كه مردم دوچهره سخت دروغگويند (1)
آیا نشان بر این نیست که پیامبر آگاهی از غیب ندارد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
اول تاپیک هم ذکر کردم پیامبر غیب نداشته اند و شما دو صفحه داستان آوردید ومن جوابش را با تفسیر بزرگان خودتان دادمحضرت عیسی فوت نکرده و به آسمان برده شده
حضرت عیسی در جواب
1- گفت کنت علیهم شهیدا»»» کنت» یعنی «بودم» «زمان گذشته» روی «شهیدا» هم خوب دقت کنید
و به خدا نگفت شهیدا گفت رقیب چون خدا توانایی عذاب آنها یا بخشش آنها را دارد و درست بعد از این خود حضرت عیسی می فرماید
وَأَنتَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ و باز آیه بعدتر (تحلیل رقیب)
إِن تُعَذِّبْهُمْ فَإِنَّهُمْ عِبَادُكَ وَإِن تَغْفِرْ لَهُمْ فَإِنَّكَ أَنتَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ ﴿118﴾
اگر عذابشان كنى آنان بندگان تواند و اگر بر ايشان ببخشايى تو خود توانا و حكيمى (118)
خوب حالا تفسیر من اشتباه یا تفکرات شما؟؟؟؟؟؟؟
روز ها قیامت همه امت ها جدا جدا حساب و کتاب می شوند
حضرت عیسی که آخر زمان میاد درست همان حضرت عیسی زمان گذشته است و قدرتهای جدیدی کسب نکرده اند ما که چیزی نشنیده ایم!
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #3356
ناشناس1- واقعا چطور از آيه (1) سوره منافقون نتيجه گيري کردي پيامبران علم غيب نداشتند.
در اين آيه منافقان چه گفته اند” اينکه پيامبر تو رسول خدايي ” حال خدا در انتهاي آيه منافقان را دروغگو مي خواندپس بيا نتيجه بگير پيامبر رسول خدا هم نيست!
2- بيش از 5 آدرس دادي که روايت من غلط است ولي آخر مشخص نشد کجايش غلط بود.
3- نوشته اي:” گفت کنت علیهم شهیدا»»» کنت» یعنی «بودم» «زمان گذشته» روی «شهیدا» هم خوب دقت کنید”.
پاسخ :دقت کرديم.در آن چه نکته اي وجود دارد. همينطوري چيزي مي خواستي بگويي!
3- نوشته اي :”و به خدا نگفت شهیدا گفت رقیب چون خدا توانایی عذاب آنها یا بخشش آنها را دارد ”
پاسخ : هرجند تعبير درستي نکردي ولي فرض کنيم چنين است . نکته اين است که شما از اين جمله نتيجه گيري کرده اي عيسي خود گفته من ديگر شهيد نبودم.
در هر صورت بنده ادامه اين بحث با چنين رويه اي را بي فايده مي دانم لذا چنانچه نکته خاص يا مطلب جديدي نداريد،بحث را خاتمه دهيم وقضاوت را به خوانندگان واگذار نماييم.
والسلامشنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #3358آیه ای واضح تر از این آیه نیست که می فرماید:وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ سَتُرَدُّونَ إِلى عالِمِ الْغَيْبِ وَ الشَّهادَةِ فَيُنَبِّئُكُمْ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُون(توبه ایه 105)
بگو: «عمل كنيد! خداوند و فرستاده او و مؤمنان، اعمال شما را مىبينند! و بزودى، بسوى داناى نهان و آشكار، بازگردانده مىشويد و شما را به آنچه عمل مىكرديد، خبر مىدهد!
دقت کنید فعل یری مضارع است و فعل مضارع دلالت بر استمرار می کنه یعنی خدا و رسولش پیوسته اعمال ما را مشاهده می کنند
توجه و ايمان به اين حقيقت چه اثر عميق و فوق العادهاى در پاكسازى اعمال و نيات دارد، معمولا اگر انسان حس كند حتى يك نفر مراقب او است وضع خود را چنان مىكند كه مورد ايراد نباشد تا چه رسد به اينكه احساس نمايد كه خدا و پيامبر ص و مؤمنان از اعمال او آگاه مىشوند
-
نویسندهنوشته ها
شما برای پاسخ به این جستار باید وارد تارنما شوید.
2-نوشته اي:در اين آيات تفسیر «شهید» به معنی حاضر و ناظر نيست بلکه به معناي«گواه» ( شاهد بر صحت گواهی و سخن امت در قیامت است)و يا نگهبان(مواضب و نگهبا نی است که نمی گذارد امت از مسیر مستقیم منحرف شوند) است .
پاسخ: دوست عزيز لازمه گواهي دادن و مواضبت کردن، آگاهي است. مثلا ايشان چطور مي خواهد از مسلمين مواظبت کند که از مسير مستقيم خارج نشوند در حالي که از اوضاع امت خود بي اطلاع است. رسول خدا در کنار امت خود حضور جسماني ندارد ولي از اوضاع واحوال آنها قطعا باخبر است که مي تواند گواه ونگهبان باشد.
3-نوشته اي: ” برای صحت شهادت و گواهی دادن لزومی ندارد که شاهد همیشه باید حضور و نظارت داشته باشد. مثلا فقها گفته اند در چند جای مخصوص شهادت بصورت استفاضه و اشتهار هم اعتبار دارد مانند موت ،نکاح،نسب،رویت هلال …”
پاسخ:الف)مثال جنابعالي کاملا بي ارتباط بود در قيامت بر اساس اشتهار و استفاضه قضاوت نمي کنند.ب)حال فرض کنيم در مورد اعمال ظاهري ما چنين شود . قضاوت در مورد نيات و درونيات ما چه مي شود؟ ج)وقتي گفنه ميشود در قيامت حتي درختان هم اعمال ما را گواهي مي دهند منظور هر درختي است يا درختان همجوار ما بالاخره يک ارتباطي بين ما وگواه ما بايد باشد.
…ادامه دارد