Home › انجمن ها › خلفای راشدین › آیا عمر بن خطاب، فقط تهدید کرده است؟
این جستار شامل 0 پاسخ ، و دارای 0 کاربر است ، و آخرین بار توسط armin در 10 سال، 1 ماه پیش بروز شده است.
-
نویسندهنوشته ها
-
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #1585
آنچه در روايات ثابت است عدم اثبات سوزاندن خانه حضرت زهرا (رضى الله عنها) توسط حضرت عمر فاروق (رضى الله عنه) و بسنده نمودن حضرت عمر فاروق (رضى الله عنه) به تهديد مصلحت آميز، است.
در هيچ جاى روايات صحيح به سوزاندن خانه حضرت زهرا (رضى الله عنها) تصريح نشده است و اگر تهديد محض بمثابه سوزاندن خانه حضرت زهرا محسوب مى شود؛ پس تهديداتى که از رسول اکرم (ص) نقل شده است، بايد به حقيقت حمل شود. چنانکه مىفرمايد:
إِنَّ اللَّهَ أَمَرَنِي أَنْ أُحَرِّقَ قُرَيْشًا.
خداوند به من دستور داده تا قريش را بسوزانم.
النيسابوري، مسلم بن الحجاج أبو الحسين القشيري (متوفاي261هـ)، ج 4، ص 2197، ح2865، بَاب الصِّفَاتِ التي يُعْرَفُ بها في الدُّنْيَا أَهْلُ الْجَنَّةِ وَأَهْلُ النَّارِ، كتاب الإيمان، بَاب بَيَانِ الْكَبَائِرِ وَأَكْبَرِهَا، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي، ناشر: دار إحياء التراث العربي – بيروت.
عن أبي هُرَيْرَةَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم قال وَالَّذِي نَفْسِي بيده لقد هَمَمْتُ أَنْ آمُرَ بِحَطَبٍ فَيُحْطَبَ ثُمَّ آمُرَ بِالصَّلَاةِ فَيُؤَذَّنَ لها ثُمَّ آمُرَ رَجُلًا فَيَؤُمَّ الناس ثُمَّ أُخَالِفَ إلى رِجَالٍ فَأُحَرِّقَ عليهم بُيُوتَهُمْ وَالَّذِي نَفْسِي بيده لو يَعْلَمُ أَحَدُهُمْ أَنَّهُ يَجِدُ عَرْقًا سَمِينًا أو مِرْمَاتَيْنِ حَسَنَتَيْنِ لَشَهِدَ الْعِشَاءَ
قسم به ذاتى که جانم در دست اوست، قصد کردهام تا دستور به جمعآورى هيزم دهم سپس مؤذن را بگويم تا اذان دهد و شخصى را براى امامت مردم مقرر نمايم و خود به خانه متخلفان بروم و خانه هايشان را بر آنان آتش زنم.
البخاري الجعفي، محمد بن إسماعيل أبو عبدالله (متوفاي256هـ)، صحيح البخاري، ج 1، ص 231، 618، كتاب الْجَمَاعَةِ وَالْإِمَامَةِ، بَاب وُجُوبِ صَلَاةِ الْجَمَاعَةِ، تحقيق د. مصطفى ديب البغا، ناشر: دار ابن كثير، اليمامة – بيروت، الطبعة: الثالثة، 1407 – 1987.
اما هيچ عاقلى از روايات پيشين بر سوزاندن قريش و متخلفان از نماز جماعت توسط پيامبر اسلام (ص) استدلال نمى نمايد، و مىداند که منظور پيامبر (ص) اهميت دعوت به مسألهى توحيد و نماز با جماعت بوده است؛ لذا تأکيد و تصريح به سوزاندن خانهى حضرت زهرا (رضى الله عنها) توسط عمر فاروق به دور از انصاف و از روى تعصب است.
قياس اين دو تهديد با يكديگر، قياس مع الفارق است؛ چرا كه بين تهديد به آتش زدن بيت فاطمه با تهديدى كه از رسول خدا درباره متخلفان از نماز جماعت نقل شده است، هيچ گونه شباهتى وجو ندارد؛ زيرا:
اولاً: اين روايت در كتابهاى شما آمده است و شما بايد به چيزى استدلال كنيد كه نزد ما حجت باشد؛
ثانياً: نمىتوان مدلول آن را پذيرفت؛ چرا كه از اخلاق نيك پيامبر بعيد است كه به خاطر يك عمل مستحبى و نه واجب، مردم را تهديد به آتش زدن نمايد. هنگامى كه خداوند چنين تهديدى نكرده است، آيا پيامبر مىتواند مردم را فقط به خاطر عدم شركت در نماز جماعت تهديد به آتش زدن نمايد؟ استحباب عمل با تهديد به آتش زدن در تضاد و با اصل شريعت سازگارى ندارد.
ثالثاً: طبق نقل طبرى و ابن أبى شيبه، عمر قسم مىخورد كه اگر اجتماع كنندگان در خانه اميرمؤمنان عليه السلام براى بيعت با ابوبكر بيرون نيايند، خانه را با اهلش به آتش خواهد كشيد و حضرت زهرا سلام الله عليها نيز سخن عمر را براى اميرمؤمنان عليه السلام و زبير يادآور شده و به خداوند سوگند مىخورد كه عمر به قسم خود وفا خواهد كرد:
وَايْمُ اللَّهِ مَا ذَاكَ بِمَانِعِيَّ إِنِ اجْتَمَعَ هؤُلاَءِ النَّفَرُ عِنْدَكِ أَنْ آمُرَ بِهِمْ أَنْ يُحْرَقَ عَليْهِمُ الْبَيتُُ، قَالَ فَلَمَّا خَرَجَ عُمَرُ جَاؤُوهَا فَقَالَتْ: تَعْلَمُونَ أَنَّ عُمَرَ قَدْ جَاءَنِي وَقَدْ حَلَفَ بِاللَّهِ لَئِنْ عُدْتُمْ لَيَحْرِقَنَّ عَلَيكُمُ الْبَيْتَ، وَايْمُ اللَّهِ لَيُمْضِيَنَّ مَا حَلَفَ عَلَيْهِ.
به خدا سوگند، گردآمدن اين افراد در خانه تو مانع از آتش زدن خانه نخواهد شد. هنگامى كه عمر رفت، علي (ع) و زبير به خانه بازگشتند، دخت گرامى پيامبر به علي و زبير گفت: عمر نزد من آمد و سوگند ياد كرد كه اگر اجتماع شما تكرار شود، خانه را بر شماها بسوزاند، به خدا سوگند! آنچه را كه قسم خورده است انجام مىدهد!.
إبن أبي شيبة الكوفي، أبو بكر عبد الله بن محمد (متوفاي235 هـ)، ، ج 7، ص 432، ح37045، کتاب المغازي، باب ما جاء في خلافة ابي بکر وسيرته في الرده، تحقيق: كمال يوسف الحوت، ناشر: مكتبة الرشد – الرياض، الطبعة: الأولى، 1409هـ.
و از طرف ديگر اين مطلب قطعى است كه اميرمؤمنان عليه السلام به تهديدهاى عمر توجهى نكرد و حاضر به بيعت نشد.
محمد بن اسماعيل بخارى مىنويسد:
فَوَجَدَتْ فَاطِمَةُ عَلَى أَبِى بَكْرٍ فِى ذَلِكَ فَهَجَرَتْهُ، فَلَمْ تُكَلِّمْهُ حَتَّى تُوُفِّيَتْ، وَعَاشَتْ بَعْدَ النَّبِىِّ، صلى الله عليه وسلم، سِتَّةَ أَشْهُرٍ… وَلَمْ يَكُنْ يُبَايِعُ تِلْكَ الأَشْهُر.
حضرت فاطمه سلام الله عليها بر ابوبكر غضب نمود، با وى قهر كرد و با او سخنى نگفت تا از دنيا رفت، آن حضرت پس از پيامبر (ص) شش ماه زندگى كرد… و علي (ع) در اين شش ماه با ابوبكر بيعت نكرد.
البخاري الجعفي، محمد بن إسماعيل أبو عبدالله (متوفاي256هـ)، ، ج 4، ص 1549، ح 3998، کتاب المغازي، باب غزوة خيبر، تحقيق د. مصطفى ديب البغا، ناشر: دار ابن كثير، اليمامة – بيروت، الطبعة: الثالثة، 1407 – 1987.
النيسابوري، مسلم بن الحجاج أبو الحسين القشيري (متوفاي261هـ)، ، ج 3، ص 1380، ح 1759، کتاب الجهاد والسير، باب قول النبي لانورث، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي، ناشر: دار إحياء التراث العربي – بيروت.
بنابراين سوگند عمر كه اگر بيعت نكنيد خانه را به آتش خواهم كشيد موضوعى قطعى و يقينى است و از طرفى اميرمؤمنان عليه السلام براى بيعت حاضر نشد؛ پس عمر تهديد خود را عملى كرده و خانه را به آتش كشيده است.
شاهد ديگر اين مطلب، روايتى است كه بلاذرى در همين باره نقل مىكند:
فلم يبايع، فجاء عمر و معه فتيلة. فتلقته فاطمة علي الباب فقالت فاطمة: يابن الخطاب! أتراک محرّقا عليّ بابي؟! قال: نعم.
چون علي عليه السلام با ابوبكر بيعت نكرد، عمر با شعله آتش به طرف خانه فاطمه (عليها السلام) رفت. فاطمه (عليها السلام) پشت در خانه آمد و گفت: اى پسر خطّاب! آيا تو مىخواهى خانه مرا آتش بزنى؟ عمر پاسخ داد: آرى!.
البلاذري، أحمد بن يحيى بن جابر (متوفاي279هـ)، ، ج 1، ص 252.
رابعاً: همان طور كه گذشت، سوگند ياد كردن عمر كه خانه را با اهلش به آتش خواهد كشيد، قطعى است، وچون قسم خورده است، يا مدلول قسم را عملى کرده که حرف شيعه ثابت است و يا عملى نکرده؛ پس لازم بود کفاره حنث قسم بپردازد، آيا شما دليلى و لو يك روايت ضعيف پيدا مىکنيد که عمر کفاره شکستن قسم را پرداخته باشد؟
خامساً: ما مى گوئيم عمر تهديدش را عملى كرد؛ زيرا ابوبكر كه دستور آتش زدن و حمله كردن به خانه وحى را داده بود، در آخر عمرش سخت پشيمان شده بود.
قال أبو بكر رضى الله تعالى عنه: أجل إني لا آسى على شئ من الدنيا إلاّ على ثلاث فعلتهن وددت أنّى تركتهن وثلاث تركتهن وددت أنى فعلتهن وثلاث وددت أنى سألت عنهن رسول الله صلى الله عليه وسلم فأما الثلاث اللاتي وددت أنى تركتهن فوددت أنى لم أكشف بيت فاطمة عن شئ وإن كانوا قد غلقوه على الحرب….
من به چيزى در دنيا تأسف نمىخورم، مگر بر سه چيز كه انجام دادم و سه چيزى كه انجام ندادم و سه چيزى كه كاش از رسول خدا (ص) مىپرسيدم: دوست داشتم خانه فاطمه را هتك حرمت نمىكردم هر چند براى جنگ بسته شده شود….
الطبري، محمد بن جرير (متوفاي 310هـ)، ، ج 2، ص 353، ناشر: دار الكتب العلمية – بيروت؛
الذهبي، شمس الدين محمد بن أحمد بن عثمان، (متوفاي748هـ)، ، ج 3، ص 118، تحقيق د. عمر عبد السلام تدمرى، ناشر: دار الكتاب العربي – لبنان/ بيروت، الطبعة: الأولى، 1407هـ – 1987م.
مسعودى شافعى در كتاب اثبات الوصيه تصريح مىكند كه عمر خانه را به آتش كشيده است:
فهجموا عليه و استخرجواه منه كرهاً وضغطوا سيّدة النساء بالباب حتّى أسقطت محسناً.
… پس قصد خانه علي كردند و بر او هجوم آوردند و خانهاش را آتش زدند و او را به زور از خانه بيرون آوردند، سرور زنان (فاطمه) را بين ديوار ودر فشار دادند تا فرزندش محسن را سقط كرد.
المسعودي، أبو الحسن على بن الحسين بن على (متوفاى346هـ)، اثبات الوصيه، ص 143.
تاج الدين سبكى نام مسعودى را در زمره عالمان شافعى آورده و او را مورخ، صاحب فتوا و علامه مىداند:
على بن الحسين بن على المسعودى صاحب التواريخ كتاب مروج الذهب فى أخبار الدنيا وكتاب ذخائر العلوم وكتاب الاستذكار لما مر من الأعصار وكتاب التاريخ فى أخبار الأمم وكتاب أخبار الخوارج وكتاب المقالات فى أصول الديانات وكتاب الرسائل وغير ذلك. قيل إنه من ذرية عبد الله بن مسعود رضى الله عنه أصله من بغداد وأقام بها زمانا وبمصر أكثر وكان أخباريا مفتيا علامة صاحب ملح وغرائب.
علي بن الحسين مسعودي، صاحب كتابهاى تاريخى مروج الذهب… و ديگر كتابها است. گفته شده كه او از فرزندان عبد الله بن مسعود بوده است، اصالتاً اهل بغداد و زمانى در آن جا و بيشتر در مصر ساكن بوده، او اخباري، داراى فتوا، دانشمند و… بود.
السبكي، تاج الدين بن علي بن عبد الكافي (متوفاي771هـ)، ، ج 3، ص 456، تحقيق: د. محمود محمد الطناحي د.عبد الفتاح محمد الحلو، ناشر: هجر للطباعة والنشر والتوزيع – 1413هـ، الطبعة: الثانية.
سادساً: اگر فقط تهديد كرده هم باشد، همين تهديد نيز به تنهايى مىتواند مشروعيت خلافت خلفا را زير سؤال ببرد؛ چرا كه ثابت مىكند حضرت زهرا، امير مؤمنان عليهما السلام و اصحاب آن حضرت با خلافت ابوبكر مخالف بودهاند و اين مسأله افسانه اجماع بيعت با ابوبكر را زير سؤال مىبرد.
با توجه به تصميم قطعى خليفه دوم و سوگندهايى كه ياد كرده، و از طرف ديگر با توجه به مداركى كه در كتابهاى اهل سنت يافت مىشود، عمر بن الخطاب فقط به تهديد كردن بسنده نكرده؛ بلكه آن را عملى نيز كرده است.
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #4077شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #4078کاربران سایت ولی عصر می گویند: (رابعاً: … سوگند ياد كردن عمر كه خانه را با اهلش به آتش خواهدكشيد، قطعى است، وچون قسم خورده است، يا مدلول قسم را عملى کرده که حرفشيعه ثابت است و يا عملى نکرده؛ پس لازم بود کفاره حنث قسم بپردازد، آياشما دليلى و لو يك روايت ضعيف پيدا مىکنيد که عمر کفاره شکستن قسم راپرداخته باشد؟)
جواب:
اولا روایتی که درآن آمده که عمربن خطاب رضی الله عنه سوگند یاد کرده است که خانه فاطمه رضی الله عنها را بسوزاند را “ضعیف” است ،پس قطعیت ندارد .
http://s1.picofile.com/file/6620131786/sh.doc.html
ثانیا برفرض قبول اینکه روایت نیز صحت داشته باشد باز دلیلی بر سوزاندن خانه فاطمه رضی الله عنها نیست زیرا اصلا خانه ای سوزانده نشد؛ در پایان روایت آمده است که اهل خانه با خلیفه بیعت کردند،پس دیگر نیازی به سوزاندن خانه نبوده است.
ثالثا قسم در قبال شرط بوده است یعنی عمربن خطاب رضی الله عنه قسم یاد کرده اگر بیعت نکنند خانه سوزانده می شود،وقتی اهل خانه فاطمه رضی الله عنها بیعت کردند پس دیگر قسم(سوگند) شکسته نشده و نیازی به کفاره نبوده است.
کاربران سایت ولی عصر می گویند: (خامساً: ما مى گوئيم عمر تهديدش را عملى كرد؛ زيرا ابوبكر كه دستور آتش زدن و حملهكردن به خانه وحى را داده بود، در آخر عمرش سخت پشيمان شده بود.)
جواب:
اصلا تهدیدی صورت نگرفته است،برفرض اینکه تهدیدی شده باشد باز دلیلی بر عملی بودن آن وجود ندارد ؛زیرا شرط عملی بودن تهدید عدم بیعت علی بن ابی طالب رضی الله عنه بوده در صورتی که در ادامه روایت صراحتا آمده است که بیعت صورت گرفته است.در مورد پشیمانی ابوبکر صدیق رضی الله عنه نیز روایات در این زمینه ضعیف اند .
کاربران سایت ولی عصر می گویند: (مسعودىشافعى در كتاب اثبات الوصيه تصريح مىكند كه عمر خانه را به آتش كشيده است)
جواب:
اولا مسعودی مطلب مورد استدلال شما را بدون سلسله سند نقل کرده است که مردود است.
ثانیا مسعودی شیعه است و این از اسم کتاب واضح است چگونه می تواند سنی و شافعی مذهب باشد؟!!!
پایان بخش دوم …
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #4085اثبات شیعه بودن علی بن الحسین بن علی المسعودی ابوالحسن الهذلی (م 346هـ) صاحب کتاب تاریخی مروج الذهب:
سید علی بن طاووس صاحب مروج الذهب را” الشیخ الفاضل الشیعی”خوانده است.
فرج المهموم ص 126 ،الباب الخامس فیما نذکره ممن کان عالما بالنجوم من الشیعة او حول مولده الموسوم
علامه حلی می گوید:
له کتب فی الامامة و غیرها
دارای کتابهایی در مورد امامت و غیرآن است.
رجال العلامة – خلاصة الاقوال ص 100 رقم ترجمه40
ابن داوود حلی می گوید:
له کتاب اثبات الاوصیة لعلی بن ابی طالب علیه السلام و هو صاحب مروج الذهب
کتاب اثبات الاوصیه علی بن ابی طالب علیه السلام از او است و او صاحب مروج الذهب می باشد.
رجال ابن داوود ص 241 رقم ترجمه1018
ابوعلی حائری، اشاره میکند که کسی را تا کنون نیافتهام که در تشیع وی، تامل کرده باشد، به جز فرزند استاد علامه (یعنی آقا محمد علی فرزند وحید بهبهانی) که در مخالفت، اصرار کرده و مدعی شده که او، از مخالفان (یعنی اهل سنت)است.
منهج المقال 4/ 392
محدث نوری، امامی بودن مسعودی را اثبات کرده است و با نقل عبارات نجاشی، علامه حلی در خلاصه، شهید ثانی در حاشیه آن، سید علی بن طاووس در فرج المهموم، میرداماد در حاشیهی رجال کشی، ابن ادریس در سرائر، آنها را در امامی بودن وی، صریح دانسته، و میافزاید:
من العبارات الصریحة فی کونه من علماء الامامیة
از عبارات واضح و صریح ، حاکی بودن او از علمای امامی است.
خاتمة المستدرک 1/ 115- 127
نجاشی مسعودی را شیعه می داند و برخی از تألیفات او را یاداوری کرده است.
رجال النجاشی-فهرست اسماء مصنفی الشیعة ص254 رقم ترجمه665
حافظ ذهبی در ترجمه مسعودی می نویسد:
وكان معتزليا
سیر اعلام النبلاء 15/ 569 رقم ترجمه 343؛ مؤسسة الرسالة بيروت ،الطبعة التاسعة 1413 – 1993 م
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #4086کاربران سایت ولی عصر می گویند: (تاج الدين سبكى نام مسعودى را در زمره عالمان شافعى آورده و او را مورخ، صاحب فتوا و علامه مىداند)
جواب:
اولا ما دلایل کافی در خصوص شیعه بودن مسعودی نقل کردیم که محکم ترین دلایلی که ارائه دادیم از کتب اهل تشیع بود.
ثانیا آوردن اسم مسعودی در طبقات الشافعیه الکبری شاذ است زیرا علمای اهل سنت مسعودی را یا شیعه دانسته اند یا معتزلی و از جمله کسانی -که بعد از حافظ سبکی- مسعودی را شیعه معتزلی دانسته اند،حافظ ابن حجر عسقلانی است که در لسان المیزان 4/ 224در ترجمه الشريف المرتضى رقم 589 در مورد مسعودی می گوید:
وكتبه طافحة بأنه كان شيعيا متعزليا حتى أنه في حق بن عمر أنه امتنع من بيعة علي بن أبي طالب ثم بايع بعد ذلك يزيد بن معاوية والحجاج لعبد الملك بن مروان وله من ذلك أشياء كثيرة…
و کتاب وی، سراسر بر این امر گواهی میدهد که وی، شیعی معتزلی بوده تا بدان جا که در حق ابن عمر رضی الله عنهما میگوید او، از بیعت با علی ابن ابی طالب رضی الله عئه سرباز زد، ولی پس از آن، با یزید بن معاویه، و با حجاج برای عبدالملک بن مروان، بیعت کرد ، او از این دست مطالب، بسیار دارد… .
سید حسن صدر، برای سازگاری میان کلام سبکی و نجاشی می گوید: اوامامی مذهب بوده که در مدت اقامت در مصر و شام، به خاطر تقیه، خود را شافعی معرفی می کرده است.
تاسیس الشیعة ص 254
بنابراین مسعودی شیعه معتزلی است و اگر بگویید که در کتب اهل سنت از او نام برده اند و او را سنی خوانده اند ما نیز می گوییم که دلایل شیعه بودن مسعودی در کتب اهل تشیع بیشتر از اهل سنت است که ذکر کردیم.
کاربران سایت ولی عصر می گویند: (سادسا:اگر فقط تهدید کرده هم باشد ،همین تهدید نیز به تنهایی می تواند مشروعیت خلافت خلفا را زیر سؤال ببرد؛ چرا كه ثابت مىكند حضرت زهرا،امیر مؤمنان علیهما السلام و اصحاب آن حضرت با خلافت ابوبکر مخالف بوده اند و این مسأله افسانه اجماع بیعت با ابوبکر را زیر سؤال می برد.)
جواب:
اولا تهدیدی صورت نگرفته است قبلا بیان کردیم.
ثانیا اگر برفرض هم تهدیدی صورت گرفته باشد برای نیاز بوده است همانطور که در ابتدا روایاتی را از پیامبر صلی الله علیه و سلم نقل کردیم که آن بزرگوار برای نماز جماعت قریش را تهدید کرده بود اما این تهدید هیچ وقت عملی نشد و علت مهم جلوه دادن موضوع بوده است و در اینجا نیز بیعت بسیار مهم بوده است که تهدید صورت گرفته است(البته همانطور که گفتیم هیچ گونه تهدیدی صورت نگرفته است
ثالثا از کی تخلف انگشت شماری به منزله عدم اجماع تلقی شده است؟!!!البته اگر ثابت کنید آن عده از اصحاب نیز بیعت نکردند.
پایان
-
نویسندهنوشته ها
شما برای پاسخ به این جستار باید وارد تارنما شوید.
آيا عمر بن خطاب، فقط تهديد كرده است؟
کاربران سایت ولی عصر بعد از نقل مطلبی در مورد تهدید در نقد و بررسی آن می گویند:( قياساين دو تهديد با يكديگر، قياس مع الفارق است… اولاً: اين روايت در كتابهاى شما آمده است و شما بايد به چيزى استدلال كنيد كه نزد ما حجت باشد.)
جواب:
قبل از رد و جواب این نقد کاربران سایت ولی عصر احادیثی را که این کاربران حجت نمی دانند را نقل کنم:
در قسمتی از حدیث طولانی ای، پیامبر صلی الله علیه و سلم می فرماید:
وإن الله أمرني أن أحرق قريشا
خداوند به من دستور داد تا قريش را بسوزانم.
صحیح مسلم 4/ 2197 ح 2865 ؛ الناشر : دار إحياء التراث العربي – بيروت
سنن النسائي الكبرى 5/26 ح 8070؛ الناشر :دار الكتب العلمية – بيروت الطبعة الأولى ، 1411 – 1991م
مسند أحمد بن حنبل 4/162 ح 17519؛ الناشر : مؤسسة قرطبة – القاهرة
و از أبي هريرة رضی الله عنه روایت شده است که سيدنا و مولانا رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمودند:
والذي نفسي بيده لقد هممت أن آمر بحطب فيحطب ثم آمر بالصلاة فيؤذن لها ثم آمر رجلا فيؤم الناس ثم أخالف إلى رجال فأحرق عليهم بيوتهم
قسم به ذاتى که جانم در دست اوست، قصد کردهام تا دستور به جمعآورى هيزم دهم سپس مؤذن را بگويم تا اذان دهد و شخصى را براى امامت مردم مقرر نمايم و خود به خانه متخلفان بروم و خانه هايشان را بر آنان آتش زنم.
صحیح بخاری 1/231 رقم 618 ؛ الناشر : دار ابن كثير ، اليمامة – بيروت الطبعة الثالثة ، 1407 – 1987م
صحيح مسلم 1/451 رقم حدیث 651 ؛ الناشر : دار إحياء التراث العربي – بيروت
شبیه روایت فوق در کتب معتبر شیعه نیز آمده است:
عن عبد الله بن سنان، عن أبي عبد الله عليه السلام قال: سمعته يقول: إن أناسا كان على عهد رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم أبطئوا عن الصلاة في المسجد فقال رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم ليوشك قوم يدعون الصلاة في المسجد أن نأمر بحطب فيوضع على أبوابهم فتوقد عليهم نار فتحرق عليهم بيوتهم
تهذيب الأحكام 3/ 25 ح 6
در احاديث صحيحه از طرق عامه و خاصه وارد شده است از آن جمله در صحيح از عبد اللَّه بن سنان منقول است كه از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه عليه شنيدم كه فرمودند كه جمعى در زمان حضرت سيد المرسلين صلى اللَّه عليه و آله تاخير مي كردند و به نماز جماعت در مسجد حاضر نمىشدند حضرت فرمودند كه نزديكست كه آن جمعى كه ترك مىكنند نماز در مسجد را به جماعت كه امر كنم كه هيمه بياورند و در خانهاى ايشان گذارم و بر افروزم و خانهاى ايشان را با ايشان بسوزانم.
لوامع صاحبقراني 4/ 372
علماى شيعه روايت مذكور را “صحيح ” دانستند از جمله :
علامه محمد باقر مجلسی دوم
(الحديث السادس) (3): صحيح
ملاذ الأخيار في فهم تهذيب الأخبار 4/ 692
علامه محمد تقی مجلسی اول
روضة المتقين في شرح من لا يحضره الفقيه 2/484 و در کتاب فارسی لوامع صاحبقرانی
شهيد اول محمد بن مكى عاملى
ذكرى الشيعة في أحكام الشريعة 4/ 369
شيخ يوسف بحرانى
الحدائق الناضرة في أحكام العترة الطاهرة 11/ 63
آیا این منابعی که از کتب علمای شیعه ذکر کردیم نیز نزد عالمان شیعه حجت نیست؟!!!