آیا حضرت ابوبکر الصدیق از کارخود پشیمان شد؟

Home انجمن ها خلفای راشدین آیا حضرت ابوبکر الصدیق از کارخود پشیمان شد؟

این جستار شامل 0 پاسخ ، و دارای 0 کاربر است ، و آخرین بار توسط  NOMAN101 در 10 سال، 1 ماه پیش بروز شده است.

در حال نمایش 9 نوشته (از کل 9)
  • نویسنده
    نوشته ها
  • #1242

    NOMAN101
    مشارکت کننده

                                                            بسم الله الرحمن الرحیم
                               افضل الصلاه والتسلیم علی سیدنا محمد وعلی آله واصحابه اجمعین
    از دیگر شبهات شیعه این است كه می گویند حضرت ابوبكر الصدیق رضی الله تعالی عنه در هنگام وفات از بعضی از افعال خود پشیمان شدند و استناد می كنند به روایتی كه ابوبكر الصدیق رضی الله تعالی عنه در آن می گوید: (فوددت أنی لم أكن كشفت بیت فاطمة وتركته، وأن أغلق علی الحرب)
    (ای كاش در خانه فاطمه را باز نمی كردم ودر آن تفتیش نمی كردم اگر چه برای جنگ بسته میشد)
    روایت طولانی است وما فقط بخش دوم روایت را برسی می كنیم زیرا استناد شیعه هم به بخش دوم روایت است
    واما روایت بدین شرح است: (حدثنا أبو الزنباع روح بن الفرج المصری، ثنا سعید بن عفیر، حدثنی
    علوان بن داود البجلی، عن حمید بن عبد الرحمن بن حمید بن عبد الرحمن بن عوف، عن صالح بن كیسان، عن حمید بن عبد الرحمن بن عوف، عن أبیه، قال : دخلت على أبی بكر :فأما الثلاث اللاتی وددت أنی لم أفعلهن : فوددت أنی لم أكن كشفت بیت فاطمة وتركته، وأن أغلق علی الحرب، ووددت أنی یوم سقیفة بنی ساعدة كنت قذفت الأمر فی عنق أحد الرجلین : أبی عبیدة أو عمر، فكان أمیر المؤمنین، وكنت وزیرا، ووددت أنی حیث كنت وجهت خالد بن الولید إلى أهل الردة، أقمت بذی القصة فإن ظفر المسلمون ظفروا، وإلا كنت ردءا أو مددا، وأما اللاتی وددت أنی فعلتها : فوددت أنی یوم أتیت بالأشعث أسیرا ضربت عنقه، فإنه یخیل إلی أنه یكون شر الإطار إلیه، ووددت أنی یوم أتیت بالفجاة السلمی لم أكن أحرقه، وقتلته سریحا، أو أطلقته نجیحا، ووددت أنی حیث وجهت خالد بن الولید إلى الشام وجهت عمر إلى العراق فأكون قد بسطت یدی یمینی وشمالی فی سبیل الله عز وجل، وأما الثلاث اللاتی وددت أنی سألت رسول الله صلی الله علیه وسلم: عنهن، فوددت أنی كنت سألته فیمن هذا الأمر فلا ینازعه أهله، ووددت أنی كنت سألته هل للأنصار فی هذا الأمر سبب، ووددت أنی سألته عن العمة وبنت الأخ، فإن فی نفسی منهما حاجة )
    معنی(از حمید بن عبدالرحمن بن حمید بن عبدالرحمن بن عوف از صالح بن کیسان از حمید بن عبدالرحمن بن عوف از پدرش که می گوید بر ابوبکر وارد شدم که می گفت اما آن سه چیزی كه نباید انجام میدادم :ای کاش باب خانه فاطمه را باز نمی کردم ودر آن تفتیش نمی کردم اگر برای جنگ بسته شده بود وای کاش در روز سقیفه امر خلافت را بر گردن این دو مرد ابی عبیده وعمر می گذاشتم الی آخر روایت که فقط قسمت اول آن دارای اهمیت است وشبهه شیعه هم همین قسمت اول است)
    اما برسی روایت زیرا علمای شیعه فقط شبهه پراکنی می کنند وهرگز بخود زحمت نمی دهند و تحقیق نمی کنند که آیا آنچه بخورد عوام خود میدهند صحیح است یا خیر؟!
    این روایت را طبرانی در معجم الكبیر از طریق الضیاء در المختارة وابن زنجویه در كتاب الأموال والعقیلی در الضعفاء و ابن عساكر در تاریخ دمشق والطبری در تاریخش آورده اند
    واین روایت ضعیف است ودر آن علل های وجود دارد كه آنها را برسی می كنیم
    اول: در تمام طرق این روایت علوان بن داوودالبجلی وجود دارد در حالی كه بخاری در مورد این شخص می گوید علوان منكر الحدیث است وهمینطور ابن یونس و حافظ العقیلی .كتاب الضعفاء الكبیر العقیلی صفحه 135 وهمینطور امام ذهبی در لسان المیزان صفحه 706 وامام هیثمی در مجمع الزوائد ومنبع الفوائد صفحه 419 شماره 1461.
    اما طریق دیگر روایت که علوان بن داود در آن نمی باشد مانند روایت ابن عساکر ( عن أبی الهیثم خالد بن القاسم قال حدثنا اللیث بن سعد عن صالح بن كیسان عن حمید بن عبدالرحمن بن عوف أنه دخل على أبی بكر الصدیق )
    وابی الهیثم خالد بن القاسم متروک الحدیث است وائمه حدیث روایت او را قبول نمی کردند به این دلیل که دروغگو بوده ودر اسناد روایات کم وزیاد می کرده
    اما علت دیگر روایت اضطراب اسناد روایت علوان بن داوود است زیرا یک بار این حدیث را از حمید بن عبدالرحمن بن حمید از صالح بن كیسان از حمید بن عبدالرحمن بن عوف از پدرش روایت می كند وبار دیگر حدیث را بصورت مستقیم از صالح بن کیسان از حمید بن عبدالرحمن بن عوف از پدرش روایت می كند وبار دیگر حدیث را بصورت مرسل از صالح بن کیسان حمید بن عبدالرحمن بن عوف بدون روایت از پدرش نقل می کند

    واین دلیل بر این است که همانطور که گفتیم علوان بن داوود ضعیف ومنکر الحدیث است.
    حافظ المزی در تهذیب الکمال در مورد این شخص می گوید (قال أبو حاتم : یكتب حدیثه و لا یحتج به، و كان یفهم هذا الشأن .
    و قال النسائى : ضعیف .و قال فى موضع آخر : لیس بثقة
    (ابوحاتم در موردش می گوید :حدیثش نوشته میشود اما به آن احتجاج نمی شود ونسائی می گوید ضعیف است ودر جای دیگر می گوید ثقه نیست).
    و همینطور در کتاب تهذیب التهذیب 11/237 وامام بخاری در تاریخ صغیر
    وطبق آنچه گذشت ائمه حدیث این روایت را ضعیف میدانند مانند حافظ العقیلی در الضعفاء الكبیر و حافظ الذهبی در المیزان و حافظ ابن حجر در اللسان.
                                                                                                                                     والله ولی التوفیق

     

    #1984

    busy
    کاربر

    سلام عليك.درود بر تمامي زحمت كشان اين سايت.باعث افتخار است كه افرادي با زحمت فراوان در اشاعه سخن حق تلاش ميكنند.حق آمد وباطل رفتني
    است.سلام و درود بر برادر سجودي حفظه الله تعالي.برادر سجودي از شما سپاسگذارم براي زحمات و تلاش بي وقفه تان. [email protected]

    #2015

    ma49
    کاربر

    ابوبکر(رضی)زمانی پشیمان می شدکه بیعت خودبا رسول حق می

    -شکست چنین چیزی اتفاق افتاده؟اگر افتاده مرا هم باخبرسازید.

    #2027

    gharibe-ashena
    کاربر

    بسم الله الرحمن الرحیم

    نویسنده ی مقاله – که مشخص نیست چه کسی است – نوشته است:
    اما برسی روایت زیرا علمای شیعه فقط شبهه پراکنی می کنند وهرگز بخود زحمت نمی دهند و تحقیق نمی کنند که آیا آنچه بخورد عوام خود میدهند صحیح است یا خیر؟!
    به نظر می رسد قصد نگارنده علیرغم ژست عالم نمایانه اش (!)، قرار دادن عوام اهل سنت است در جهل و بی خبری!!
    ما فعلا برای عموم و نه عوام اهل سنت، که همواره در طول تاریخ مورد ظلم عالم نمایان خود قرار گرفته و حقیقت برایشان مدفون مانده است، سخن یکی از علمای علم حدیث اهل سنت را درباره ی این سخن ابوبکر نقل می کنیم.
     
    چنان که در مقاله ی فوق نیز اشاره شده، این سخن ابوبکر در کتاب "الأحاديث المختارة" تالیف "ضياء مقدسی" آمده است. اما نویسنده ی مقاله نظر خود ضیاء مقدسی را ذکر نکرده است!
    خوب است ابتدا با شخصیت عظیم ضیاء مقدسی آشنا شویم. ذهبی – شخصی که اهل سنت امروزه بسیار او را گرامی داشته و سخنش را می پذیرند – درباره ی وی می نویسد:

    ضیاء مقدسی محمد بن عبدالواحد بن احمد بن عبدالرحمن بن اسماعیل بن منصور، شیخ، امام، حافظ، قدوه، محقق، مجود، حجه، باقی مانده ی گذشتگان، ضیاء الدین ابوعبدالله سعدی مقدسی جماعیلی دمشقی صالحی حنبلی؛ صاحب تصانیف و سفرهای فراوان [برای کسب علم].
    اصول بسیاری را کسب کرد، و جرح و تعدیل نمود، و تصحیح و تضعیف کرد، و سفت و شل گرفت (کنایه از روایت کتبی و شفاهی)، همراه با دیانت و امانت و تقوی و صیانت و ورع و تواضع و صدق و اخلاص و صحت نقل. پیوسته ملازم علم و روایت و تالیف بود تا از دنیا رفت، و تالیفاتش مفید و پاکیزه است.

    الضياء المقدسي محمد بن عبد الواحد بن أحمد بن عبدالرحمن بن إسماعيل بن منصور، الشيخ الامام الحافظ القدوة المحقق المجود الحجة بقية السلف ضياء الدين أبو عبد الله السعدي المقدسي الجماعيلي ثم الدمشقي الصالحي الحنبلي صاحب التصانيف والرحلة الواسعة.
    حصل الاصول الكثيرة، وجرح وعدل، وصحح وعلل، وقيد وأهمل، مع الديانة والامانة، والتقوى والصيانة، والورع والتواضع والصدق والاخلاص وصحة النقل. ولم يزل ملازما للعلم والرواية والتأليف إلى أن مات، وتصانيفه نافعة مهذبة.
    سير أعلام النبلاء، الذهبي، ج 23 ص 126 – 130 ، رقم 97

    در کتاب دیگرش درباره ی او می نویسد:

    ضیاء، امام، عالم، حافظ ،حجه، محدث شام، شیخ سنت.
    نسخ و تالیف کرد، و احادیث را تصحیح و تضعیف نمود، و راویان را جرح و تعدیل کرد، و در این زمینه مرجع بود.

    الضياء الإمام العالم الحافظ الحجة محدث الشام شيخ السنة.
    نسخ وصنف وصحح ولين وجرح وعدل وكان المرجوع إليه في هذا الشأن.
    تذكرة الحفاظ، الذهبي، ج 4 ص 133 و 134 ، رقم 1129- 8/18

    حال ببینیم ضیاء الدین مقدسی، با این درجه از علم و اتقان، چه نظری راجع به سخن ابوبکر دارد. وی پس از نقل سخن ابوبکر با سند متصل خویش، چنین می نویسد:

    می گویم: این حدیثی حسن است از ابوبکر، الا این که در آن سخنی از رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) نیست. بخاری هم در کتابش از کلام صحابه روایت کرده است.

    قلت وهذا حديث حسن عن أبي بكر إلا أنه ليس فيه شيء من قول النبي صلى الله عليه وسلم وقد روى البخاري في كتابه غير شيء من كلام الصحابة .
    الأحاديث المختارة، الضياء المقدسي، ج 1 ص 88، ح 12

    لذا از نظر این عالم بزرگ اهل سنت، این سخن ابوبکر دارای سند حسن است، و حدیث دارای سند حسن نزد علما مقبول است.
    حال باید دید که چه کسی در پی "تحقیق" است و چه کسی در پی "گمراه نمودن عوام"!

    #2078

    hamshahri
    کاربر

    به نام خدا

    سلام بر همه دوستان

    آیا مطلب کاربر " غریب آشنا " صحیح است ؟

    لطفا یکی به من پاسخ بدهد چون من خیلی وارد نیستم .

     

    #2082

    سجاد
    کاربر
    با عرض معذرت خدمت برادران اهل سنت اقای بدلی راست می گوید بنده اشتباه کرده ام وفکر کردم اقای همشهری منظورشان خود مقاله است در هر صورت بنده معذرت می خواهم ولی در جواب جناب همشهری می گویم نظر اقای غریب اشنا کاملا اشتباه است چون اهل سنت این حدیث را بنابه دلایل ذکر شده مردود می دانند همین طور که در مقاله ذکر شده امام بخاری که در نزد اهل سنت انسانی راستگو وبزرگ است می فرماید علوان بن داود منکر حدیث است وهمین خودش برای رد حدیث کافی است وعلمای اهل سنت ومحدثان بر ضعیف بودن روایت اختلافی ندارند
    #2433

    سجاد
    کاربر

     سلام 

    چرا صحیح نیست بله خیلی هم صحیح

    #2442

    محمد بدلی
    کاربر

    بی نامش آغاز نکنم

    آقا سجاد می دونی با این حرفت، مقاله ی نویسنده ی سنی رو زیر سوال بردی و غیر مستقیم اعتراف کردی که ابوبکر بدون اجازه وارد خانه ی حضرت زهرا (سلام الله علیها) شد؟!

    (در واقع عمّالش رو به اونجا فرستاد)

    #3288

    حمید رضا
    کاربر
    هر منكر الحديثي ، ضعيف نيست :
    اين كه هر منكر الحديثي ضعيف نيز باشد ، قابل قبول نيست ؛ چرا كه اين اصطلاح را در باره بسياري از ثقات نيز به كار برده‌اند .
    ابن حجر عسقلاني در لسان الميزان در ترجمه حسين بن فضل البجلي مي‌گويد :
    فلو كان كل من روى شيئاً منكراً استحق أن يذكر في الضعفاء لما سلم من المحدثين أحد .
    لسان الميزان ، ج2 ، ص308 .
    اگر بخواهيم هر کسي که روايت منکري را نقل کرده است ، در ضعفا بياوريم هيچ يک از روايت کنندگان سالم نخواهد ماند .
    و ذهبي در ميزان الإعتدال در ترجمه احمد بن عتاب المروزي مي‌گويد :
    ما كل من روي المناكير يضعّف .
    ميزان الإعتدال ، ج1 ،‌ ص118 .
    هر کسي که روايت منکر نقل کند تضعيف نمي شود .
    بخاري ، از منكر الحديث ، روايت نقل كرده است :
    محمد بن اسماعيل بخاري در صحيح‌ترين كتاب اهل سنت بعد از قرآن ، روايات بسياري را از كساني نقل كرده است كه همان اشخاص از كساني هستند كه اصطلاح «منكر الحديث» در باره آن به كار برده شده است . اين عده ، بيش از آن است كه بتوان همه را در اين جا ذكر كرد ؛ اما به اختصار به چند نمونه اشاره مي‌كنيم :
    1. حسان بن حسان : ابن أبي حاتم در باره او مي‌گويد :
    منكر الحديث .
    و ابن حجر مي‌گويد :
    روي عنه البخاري .
    مقدمه فتح الباري ، ص394 .
    2 . احمد بن شبيب بن سعيد الحبطي : ابوالفتح الأزدي در باره او مي‌گويد :
    منكر الحديث غير مرضي ، روي عنه البخاري .
    مقدمه فتح الباري ، ص383 .
    منكر الحديث است و مقبول نيست !!! اما بخاري از او روايت نقل کرده است .
    3 . عبد الرحمن بن شريح المغافري : ابن سعد در باره او مي‌گويد :
    منكر الحديث .
    طبقات ابن سعد ، ج7 ، ص516 .
    ولي در عين حال بخاري از وي روايت نقل كرده است .
    مقدمه فتح الباري ، ص416 .
    4 . داود بن حصين المدني : ساجي در باره او مي‌گويد:
    منكر الحديث متهم برأي الخوارج
    با اين حال بخاري از وي در صحيحش روايت نقل مي‌كند .
    مقدمه فتح الباري ، ص399 .
    پس باید روایت این مناکیر را از صحیح بخاری حذف کنید.
    در نتيجه ، روايت از نظر سندي هيچ مشكلي ندارد و «منكر الحديث» بودن علوان بن داود ، ضرري به صحت روايت نمي زند .
    این موضوع (قابل قبول بودن علوان)بیشتر تقویت می شود وقتی که بدانیم، ابن حبان کسی که ذهبی در موردش گوید ابن حبان ربما قصب الثقة حتي كأنه لا يدري ما يخرج من رأسه .
    ميزان الإعتدال ، ج1 ، ص274 ، ترجمه افلج بن يزيد .
    ابن حبان گاهي آن قدر به شخص مورد اطمينان اشکال مي گيرد ، انگار که نمي داند اين چه حرف هايي است که در مورد او مي زند !!!
    حال این شخص دقیق و ریز بین علوان بن داود را توثیق نموده است .ابن حبّان ، كتاب الثقات ، ج8 ، ص526
در حال نمایش 9 نوشته (از کل 9)

شما برای پاسخ به این جستار باید وارد تارنما شوید.