این جستار شامل 0 پاسخ ، و دارای 0 کاربر است ، و آخرین بار توسط dlsvkhth14.blogfa.com در 10 سال، 1 ماه پیش بروز شده است.
-
نویسندهنوشته ها
-
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #1724
مقدمه: در رابطه با معاويه، آقاي إبن حجر عسقلاني ـ از شخصيتهاي علمي أهل سنت و متوفاي 852 هجري ـ در كتاب فتح الباري شرح صحيح البخاري روايات متعددي را نقل ميكند و بعد از اسحاق بن راهويه نقل ميكند: لم يصح في فضائل معاوية شئ. هر فضيلتي كه درباره معاويه آمده، صحيح نيست. فتح الباري شرح صحيح البخاري لإبن حجر العسقلاني، ج7، ص81. روايات متعددي هم ميآورد، مانند نوشتن آية الكرسي با قلم نوري كه جبرئيل براي معاويه آورد، معاويه لياقت پيامبري داشت، كاتب وحي بود، و … و در آخر هم ميگويد كه اين روايات، بوي جعلي و ساختگي بودن ميدهد.آقاي إبن جوزي هم در كتاب الموضوعات ميگويد: لا يصح عن النبي صلى الله عليه و سلم في فضل معاوية بن أبي سفيان شئ. هيچكدام از رواياتي كه در فضيلت معاويه از رسول الله (صلي الله عليه و سلم) رسيده، صحيح نيست. الموضوعات لإبن الجوزي، ج2، ص24 ـ سير أعلام النبلاء للذهبي، ج3، ص132 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج59، ص106. آقاي سيوطي ميگويد: ـ از ديگر استوانههاي علمي أهل سنت و متوفاي 911 هجري ـ ميگويد: الأحاديث في فضل معاويه كلها موضوعة، لا أصل لها. اللآلئ المصنوعة في الأحاديث الموضوعة، ج1، ص420. آقاي نسائي تصميم گرفت به منطقه شامات بيايد و فضائل أمير المؤمنين (عليه السلام) را مطرح كند. در بالاي منبر، فضيلت أمير المؤمنين (عليه السلام) را مطرح ميكرد. مردم هم گفتند: مقداري هم از فضيلت معاويه براي ما بگو. نسائي گفت: ألا يرضي رأسا برأس حتي يفضّل؟ آيا راضي نيستيد كه حتي معاويه را همطراز علي قرار بدهيم و از او برتر قرار ندهيم؟ در وفيات الأعيان إبن خلّكان تعبير ديگري آمده است كه نسائي ميگويد: مگر معاويه هم فضيلتي داشته است تا من بگويم؟! من بالاترين فضيلت معاويه را همان نفرين رسول الله (صلي الله عليه و سلم) ميدانم كه فرمود: لا أشبع الله بطنك. خداوند شكم تو را سير نكند. وفيات الأعيان و أنباء أبناء الزمان لإبن خلكان، ج1، ص77. مردم شام هم بر سر نسائي ريختند و از بالاي منبر پايين كشيدند و مورد ضرب و شتم قرار دادند و آوردهاند كه: فما زالوا يدفعون في خصيتيه حتى أخرج من المسجد. تذكرة الحفاظ للذهبي، ج2، ص700 ـ سير أعلام النبلاء للذهبي، ج14، ص132 تاريخ الإسلام للذهبي، ج23، ص109 ـ المنتظم لإبن الجوزي، ج6، ص132 ـ تهذيب الكمال للمزي، ج1، ص339 ـ البداية و النهاية لإبن كثير، ج11، ص124 ـ الوافي بالوفيات للصفدي، ج6، ص257 خصائص أمير المؤمنين للنسائي، ص23.
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #5175شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #5176در بعضي از منابع، براي احترام به صحابه، به جاي نام معاويه و عمرو بن عاص، كلمه فلان و فلان آمده است. اين، لعن نيست و نفريني است از سوي نبي مکرم (صلى الله عليه و آله) و شكي نيست كه نفرين نبي مکرم (صلى الله عليه و آله) عملي خواهد شد. در كتاب القول المسدد به نقل از سيوطي ـ از استوانههاي علمي أهل سنت ـ اين روايت را نقل ميكند و ميگويد: بعضي از علماي ما كه تلاش كردند بگويند اين روايت ضعيف است. خير، اين روايت صحيح است و شواهدي از روايات إبن عباس در معجم كبير طبراني داريم. القول المسدد في مسند أحمد لأبن حجر العسقلاني، ص96. يكي از صريحترين تعابيري كه أمير المؤمنين (عليه السلام) نسبت به معاويه دارد، در نامه شماره 17 نهج البلاغه است. وقتي معاويه به أمير المؤمنين (عليه السلام) مينويسد: من كاتب وحي و صحابه رسول الله (صلي الله عليه و سلم) بودم و … أمير المؤمنين (عليه السلام) هم در جواب مينويسد: . . . اگر تو اينچنين هستي، بدان كه: و لكن ليس أمية كهاشم و لا حرب كعبد المطلب و لا أبو سفيان كأبي طالب و لا المهاجر كالطليق و لا الصريح كاللصيق و لا المحق كالمبطل و لا المؤمن كالمدغل و لبئس الخلف خلف يتبع سلفا هوى في نار جهنم . . . جدّ بزرگ تو أميه مانند جدّ بزرگ من هاشم نيست، جدّ تو حرب مانند جدّ من مُطلب نيست، پدر تو أبوسفيان مانند پدر من أبوطالب نيست، من كه جزء مهاجرين هستم مانند تو كه جزء آزادشدگان روز فتح مكه هستي و مستحق قتل بوديد و رسول اكرم (صلي الله عليه و آله) بر شما منت گذاشت و شما را آزاد كرد نيستم، من كه نسبم صريح و خالص النسب است مانند تو نيستم كه لصيق و زنازاده و منتسب به غير پدرت هستي . . . الإمامة و السياسة لإبن قتيبة الدينوري، تحقيق الزيني، ج1، ص104 ـ ربيع الأبرار للزمخشري، ج3، ص470 ـ مروج الذهب للمسعودي، ج2، ص61 ـ وقعة صفين لإبن مزاحم المنقري، ص471 ـ كتاب الفتوح لأحمد بن أعثم الكوفي، ج3، ص155 ـ المناقب للموفق الخوارزمي، ص256 ـ شرح نهج البلاغة لإبن أبي الحديد المعتزلي، ج15، ص117 ـ منهاج البراعة للخوئي، ج18، ص239
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #5177آقاي دكتر صبحي صالح ـ از نويسندگان أهل سنت ـ در نهج البلاغه، شماره 3418 ميگويد: اللصيق: الدعي الملصق بغير أبيه. زنازاده و كسي كه به غير پدرش چسبانده شده است. البته اين تعبير أمير المؤمنين (عليه السلام) از زبان امام حسن (عليه السلام) هم آمده است كه سبط إبن الجوزي در تذكرة الخواص، ص116 آورده است و از قول امام حسن (عليه السلام) آورده است: و قد علمت الفراش الذي ولدت فيه. ميداني كه تو در بستر نامباركي به دنيا آمدي. آقاي سبط إبن الجوزي در ادامه ميگويد: إن معاوية كان يقال إنه من أربعة من قريش: عمارة بن الوليد بن المغيرة المخزومي، مسافر بن أبي عمرو، أبي سفيان، العباس بن عبد المطلب. مادر معاويه با 4 نفر از قريش همبستر شد: عمارة بن وليد بن مغيرة مخزومي، مسافر بن أبي عمرو، أبو سفيان و عباس بن عبد المطلب. آقاي زمخشري ـ از علماء بزرگ و استوانههاي علمي أهل سنت كه شخصيتي شناخته شده است ـ ميگويد: و كان معاوية يعزى إلى أربعة إلى مسافر بن أبي عمرو و إلى عمارة بن الوليد و إلى العباس بن عبد المطلب و إلى الصباح مغنى أسود كان لعمارة. معاويه به 4 نفر نسبت داده شده است: مسافر بن أبي عمرو، عمارة بن وليد، عباس بن عبد المطلب و صباح ـ آوازه خوان سياهپوست عماره ـ . ربيع الأبرار للزمخشري (چاپ جديد، موسسه أعلمي بيروت)، ج4، ص276، باب66، شماره 7. عبد الله بن احمد بن حنبل ميگويد از پدرم سوال كردم: سألت أبي عن علي و معاوية؟ فقال: إعلم أن عليا كان كثير الأعداء، ففتش له أعداؤه عيبا فلم يجدوا، فجاؤوا إلى رجل قد حاربه و قاتله، فأطروه كيدا منهم لعلي. نظرت در مورد علي و معاويه چيست؟ گفت: علي دشمنان زيادي داشت و هر چه تلاش كردند عيبي براي علي بيابند، نتوانستند و آمدند سوي معاويهاي كه با علي جنگ داشت، جمع شدند و براي اينكه بغضشان نسبت به علي را نشان بدهند، فضائلي را براي معاويه جعل كردند. المنتظم لإبن الجوزي، ج، ص372 ـ تاريخ الخلفاء للسيوطي، ص207 ـ الصوائق المحرقة لإبن حجر الهيثمي، ص127 ـ تحفة الأحوذي للمباركفوري، ج10، ص231 ـ النصائح الكافية لمحمد بن عقيل، ص199 .آقاي إبن حجر عسقلاني اين روايت را آورده است و در ذيل آن ميگويد: فأشار بهذا إلى ما اختلقوه لمعاوية من الفضائل مما لا أصل له و قد ورد في فضائل معاوية أحاديث كثيرة، لكن ليس فيها ما يصح من طريق الإسناد. اين روايت نشان ميدهد أحاديثي كه درباره معاويه جعل كردهاند، هيچكدام اصلي ندارد و صحيح نيستند. فتح الباري لإبن حجر العسقلاني، ج7، ص81
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #5178آقاي مناوي ميگويد: أجمع فقهاء الحجاز و العراق من فريقي الحديث و الرأي منهم مالك و الشافعي و أبو حنيفة و الأوزاعي و الجمهور الأعظم من المتكلمين و المسلمين أن عليا مصيب في قتاله لأهل صفين، كما هو مصيب في أهل الجمل و أن الذين قاتلوه بغاة ظالمون. جميع فقهاء حجاز و عراق از أهل حديث و أهل رأي و مالك و شافعي و أبوحنيفه و أوزاعي و جمع كثيري از بزرگان متكلمين و مسلمانان بر اين عقيده هستند كه علي در جنگ با معاويه و در جنگ صفين و جمل، به حق بود و كساني كه با علي جنگيدند، ستمگر و ظالم بودند.فيض القدير شرح الجامع الصغير للمناوي، ج6، ص474 ـ النصائح الكافية لمحمد بن عقيل، ص47 ـ تفسير القرطبي، ج16، ص318 ـ سير أعلام النبلاء للذهبي، ج1، حاشيه ص420. در رابطه با قضيه عمار هم به انديشمندان و جوانان أهل سنت ميگويم كه اگر هيچ دليلي براي بطلان معاويه و أهل جهنم بودن او نداشته باشيم، همين روايت عمار كفايت ميكند: إن عمار مع الحق و الحق مع عمار، يدور عمار مع الحق أينما دار. عمار با حق است و حق با عمار است و هر كجا كه حق باشد، عمار به دور آن ميچرخد. الطبقات الكبرى لمحمد بن سعد، ج3، ص262 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج43، ص476 ـ كنز العمال للمتقي الهندي، ج13، ص539. جالب اينكه در صحيح بخاري آمده است: تقتله الفئة الباغية، عمار يدعوهم إلى الله و يدعونه إلى النار. عمار را گروه ستمگر و ظالم ميكشند. عمار آنها را به طرف خدا دعوت ميكند و آن گروه ستمگر، عمار را به طرف آتش دعوت ميكنند. صحيح البخاري، ج3، ص207، كتاب الجهاد و السير، باب مسح الغبار عن الناس في السبيل ـ صحيح مسلم، ج8، ص186، كتاب الفتن و أشراط الساعة، باب لا تقوم الساعة حتي يمر الرجل بقبر الرجل. در اين روايت، گروه ستمگر آمده است، نه فرد ستمگر و تمام آن گروه، اهل آتش هستند، نه فقط كسي كه عمار را كشته است. آقاي حاكم نيشابوري هم ميگويد: إن قاتل عمار و سالبه في النار. قاتل عمار و كسي كه لباس او را ميكند، داخل آتش هستند. فإنه صحيح على شرط الشيخين و لم يخرجاه. اين روايت صحيح است با شرط صحيح بخاري و صحيح مسلم؛ ولي آنها اين روايت را در كتب خود نياوردهاند. المستدرك علي الصحيحين الحاكم النيشابوري، ج3، ص387
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #5179جالب اينكه: لما قتل عمار بن ياسر، دخل عمرو بن حزم على عمرو بن العاص، فقال: قتل عمار و قد قال رسول الله صلى الله عليه و سلم: تقتله الفئة الباغية! فقام عمرو بن العاص فزعا يرجع حتى دخل على معاوية، فقال له معاوية: ما شأنك؟ قال: قتل عمار! فقال معاوية: قد قتل عمار، فماذا؟! قال عمرو: سمعت رسول الله صلى الله عليه و سلم يقول: تقتله الفئة الباغية! فقال له معاوية: دحضت في بولك! أو نحن قتلناه؟! إنما قتله على و أصحابه جاؤوا به حتى ألقوه بين رماحنا أو قال بين سيوفنا. وقتي عمار كشته شد، عمرو بن عاص نزد معاويه رفت و گفت: عمار كشته شده است؟! معاويه گفت: كشته شده كه شده، مگر چه شده است؟ عمرو بن عاص گفت: مگر اين روايت رسول الله (صلي الله عليه و سلم) را نشنيدهاي كه فرمود: عمار را گروه ستمگر ميكشند؟! معاويه گفت: تو همواره در نجاست خود غوطهور بودي! مگر عمار را ما كشتهايم؟! عمار را علي و اصحابش كشتهاند كه او را از خانهاش بيرون كشيده و جلوي شمشير ما قرار دادند. مسند أحمد بن حنبل، ج4، ص199 ـ المستدرك علي الصحيحين الحاكم النيشابوري، ج2، ص156 السنن الكبرى للبيهقي، ج8، ص189 ـ مجمع الزوائد للهيثمي، ج7، ص242 ـ مسند أبي يعلى، ج13، ص124 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج43، ص431 جالب اينكه وقتي اين سخن به گوش حضرت علي (عليه السلام) رسيد، حضرت علي (عليه السلام) فرمود: لو كنت أنا قتلت عماراً لأني أخرجته، لكان رسول الله قتل حمزة و جميع من قتل في حربه، لأنه هو المخرج لهم. اگر من عمار را كشتهام و او را از خانه بيرون آوردم، پس قاتل حمزه و تمام كساني كه در جنگ كشته شدند، رسول الله بود كه آنها را از خانهشان بيرون آورد. المعيار و الموازنة لأبو جعفر الإسكافي، ص97.
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #5180جالب اين است كه بعضي از بزرگانشان مانند آقاي قرطبي كه حمايت خيلي جانانهاي از معاويه دارد، ميگويد: و هذا الحديث من أثبت الأحاديث و أصحها و لما لم يقدر معاوية على إنكاره قال: إنما قتله من أخرجه، فأجابه علي بأن رسول الله صلى الله عليه و سلم إذن قتل حمزة حين أخرجه. فيض القدير شرح الجامع الصغير للمناوي، ج6، ص474. اگر ما هيچ دليلي بر بطلان معاويه نداشته باشيم، همين روايات كفايت ميكند. دست از حمايت معاويه برداريد و در روز قيامت، پروندهتان را نزد رسول اكرم (صلي الله عليه و آله) و أمير المؤمنين (عليه السلام) سنگين نكنيد. بنابراین کسانی که محب معاویه لعنت الله علیه هستند بدانند که کاری نکنند که وقتی از این دنیا رفتند با معاویه علیه الهاویه همنشین شوند که تاسف و حسرت سودی ندارد. بنابراین لعنت خدا و ملائکه و مردم بر معاویه لعنت الله علیه باد که بذر نفاق و دشمنی را کاشت و فرزند پلیدش یزید لعنت الله علیه نوه رسول خدا صل الله علیه و اله و سلم را به شهادت رساند. ایا جایز است از چنین افراد پلیدی یاد شود و یا حمایت شود و یا بدتر از ان محب این ها باشیم.
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #5189صعنت کپی و پست بدون تحقیق و تعصب کشنده روافض را گمراه کرده است چنانکه در ادامه مشاهده خواهیم کرد…
نوشته ای:روايات متعددي هم ميآورد، مانند نوشتن آية الكرسي با قلم نوري كه جبرئيل براي معاويه آورد، معاويه لياقت پيامبري داشت، كاتب وحي بود، و … و در آخر هم ميگويد كه اين روايات، بوي جعلي و ساختگي بودن ميدهد
پاسخ:
همچنین روایاتی را ابن حجر ذکر نکرده است به آدرسی که دادی مراجعه کن خواهی فهمید. اینجا کپی و پست بدون مراجعه به اصل متن نشان میدهد که دروغ گفتن در نزد این قوم بلا مانع می باشد.
نسبت به ابن جوزی نیز ایشان در ابتدای سخن چنین نوشته است:
بَاب فِي ذكر مُعَاوِيَة بْن أَبِي سُفْيَانَ قَدْ تعصب قوم مِمَّن يَدعِي السّنة فوضعوا فِي فَضله أَحَادِيث ليغضبوا الرافضة وتعصب قوم من الرافضة فوضعوا فِي ذمه أَحَادِيث، وكلا الْفَرِيقَيْنِ على الْخَطَأ الْقَبِيح.
باب در ذکر معاویه بن سفیان که تعصب کردن قومی در اهل سنت و در فضل او احادیثی وضع کردند برای غضب ناک کردن رافضه و تعصب کردن قومی از رافضه و بر او وضع کردند احادیثی در ذم او. و هر دو گروه در خطای زشتی هستند.
پس ایشان اگر روایات وضع شده در فضل وی را رد کرده بدون شک کذبیات و دروغ های بی اساس و روایات جعل شده توسط روافض را نیز رد کرده است.
البته ما اهل سنت و حد اقل بنده یعنی مجاهد دین بی شک سیدنا علی را از معاویه رضی الله عنهما بیشتر و بیش تر دوست دارم یعنی علی بن ابی طالب در نزد اهل سنت بعد از نبی محمد صلی الله علیه و سلم و ابوبکر و عمر عزیز ترین فرد این امت میباشد و افراد عزیز تر از معاویه در بین اصحاب نیز بسیار هستند.
ولی واقع بین هستیم.
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #5190اینکه نوشته ای:
آقاي إبن جوزي هم در كتاب الموضوعات ميگويد: لا يصح عن النبي صلى الله عليه و سلم في فضل معاوية بن أبي سفيان شئ.
این جمله از ابن جوزی نیست بلکه از اسحاق بن ابراهیم استاد بخاری میباشد. در اینجا نیز صنعت کپی و پست اشتباه کرده و بدون مراجعه به متن اصلی دروغ گفته است.
و به همین خاطر نیز بخاری با توجه به گفته های استاد خود در بخاری به جای مناقب معاویه از ذکر معاویه استفاده کرده است که روایاتی را در علم و فقه و هم صحبتی معاویه با پیامبر ذکر کرده است.
نوشته ای:
آقاي سيوطي ميگويد: ـ از ديگر استوانههاي علمي أهل سنت و متوفاي 911 هجري ـ ميگويد: الأحاديث في فضل معاويه كلها موضوعة، لا أصل لها.اللآلئ المصنوعة في الأحاديث الموضوعة، ج1، ص420.
پاسخ:
بنده به شما ایراد نمیگیرم چون هنری جز کپی وپست نداری بلکه به کذابی که این شبهات را نوشته است ایراد میگیرم که چرا تا به این حددروغ گو میباشد و در هر رفرنس حتما دروغ گفته است.
با مراجعه به جلد 1 ص 420 متوجه میشویم که اصلا این صفحه هیچ ارتباطی با معاویه ندارد و درباره موضوعی دیگر میباشد
اما در این کتاب اگر از معاویه ذکری شده نیز تنها قول اسحاق بن ابراهیم را ذکر کرده است و گفته:
(قال) الحاكم سمعت أبا العباس محمد بن يعقوب بن يوسف يقول سمعت أبي يقول سمعت إسحاق بن إبراهيم الحنظلي يقول لا يصح في فضل معاوية حديث. اللآلىء المصنوعة ج:1 ص:387
اما در مورد نسائی، مطالبی که نوشته ای نشان از محبت عالمان و بزرگان اهل سنت برای اهل بیت میباشد که هیچ گاه تعصب نداشته اند و حاضر به کتمان فضایل اهل بیت نبوده بلکه محبان واقعی اهل بیت نیز ما اهل سنت هستیم.
نکته ای که ارزش جواب دارد جمله لا أشبع الله بطنك. میباشد.
ما در حدیث صحیح مسلم داریم ( اللَّهُمَّ إِنَّمَا أَنَا بَشَر ، فَأَيّ الْمُسْلِمِينَ لَعَنْته أَوْ سَبَبْته فَاجْعَلْهُ لَهُ زَكَاة وَأَجْرًا ) یعنی پروردگارا همانا من بشر هستم، پس اگر مسلمانی را لعن یا سب کردم پس برایش پاکی از گناه و اجر قرار بده.
در شرح مسلم جواب این شبهه زیبا داده شده است:
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #5191نوشته ای:
روايتي در أنساب الأشراف بلاذري آمده كه از عبد الله بن عمر نقل ميكند: نزد رسول الله(صلي الله عليه و سلم) بوديم و حضرت فرمود: الآن فردي از اين كوچه ميآيد كه: يموت علي غير ملتي. بر غير دين من از دنيا خواهد رفت. فطلع معاويه و قال النبي هو هذا. و ديدم كه معاويه از آن كوچه بيرون آمد و حضرت فرمود: اين همان شخص است كه گفتم.أنساب الأشراف لبلاذري، ج5، ص134
پاسخ:
این روایت در اصل اینگونه بوده است:
باب بشارة النبي صلى الله عليه وسلم لمعاوية رحمه الله بالجنة
«يَطْلُعُ عَلَيْكُمْ مِنْ هَذَا الْبَابِ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ الْجَنَّةِ» . فَطَلَعَ مُعَاوِيَةُ ثُمَّ قَالَ مِنَ الْغَدِ مِثْلَ ذَلِكَ , ثُمَّ قَالَ مِنَ الْغَدِ مِثْلَ ذَلِكَ , فَطَلَعَ مُعَاوِيَةُ. فَقَالَ رَجُلٌ: يَا رَسُولَ اللَّهِ هُوَ هَذَا؟ قَالَ: «نَعَمْ هُوَ ذَا»
باب بشارت پیامبر خدا صلی الله علیه وسلم معاویه به بهشت.
از این در مردی میآید که اهل بهشت است …
الشريعة للآجُرِّيُّ رقم 1924 الناشر: دار الوطن – الرياض / السعودية الطبعة: الثانية، 1420 هـ – 1999 م– الكتاب: حلية الأولياء وطبقات الأصفياء المؤلف: أبو نعيم أحمد بن عبد الله بن أحمد بن إسحاق بن موسى بن مهران الأصبهاني (المتوفى: 430هـ) الناشر: السعادة – بجوار محافظة مصر، 1394هـ – 1974م
و در انساب الاشراف دو روایت آورده است که اولی میگوید از این در کسی می اید که به بهشت میرود و در روایت دوم میگوید بر غیر ملت من میمیرد که هر دو روایت ضعیف هستند.
361- حَدَّثَنِي مُظَفَّرُ بْنُ مُرَجَّى حَدَّثَنِي هِشَامُ بْنُ عَمَّارٍ حَدَّثَنَا عَبْدُ الْعَزِيزِ بْنُ السَّائِبِ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ عُمَرَ قَالَ: كُنْتُ جَالِسًا عِنْدَ النَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فَقَالَ: [الآنَ يَطْلُعُ عَلَيْنَا مِنْ هَذَا الْفَجِّ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ الْجَنَّةِ، فَطَلَعَ مُعَاوِيَةُ، فَقُلْتُ: هُوَ هَذَا؟ قَالَ: نَعَمْ هُوَ هَذَا] .
362- وَحَدَّثَنِي إِسْحَاقُ وَبَكْرُ بْنُ الْهَيْثَمِ قَالا حَدَّثَنَا عَبْدُ الرَّزَّاقِ بْنُ هَمَّامٍ أَنْبَأَنَا مَعْمَرٌ عَنِ ابْنِ طَاوُسٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَمْرِو بْنِ الْعَاصِ قَالَ: كُنْتُ عِنْدَ النَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فَقَالَ: [يَطْلُعُ عَلَيْكُمْ مِنْ هَذَا الْفَجِّ رَجُلٌ يَمُوتُ عَلَى غَيْرِ مِلَّتِي، قَالَ:
وَكُنْتُ تَرَكْتُ أَبِي قَدْ وُضِعَ لَهُ وَضُوءٌ، فَكُنْتُ كَحَابِسِ الْبَوْلِ مَخَافَةَ أَنْ يَجِيءَ، قَالَ: فَطَلَعَ مُعَاوِيَةُ فَقَالَ النَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: هُوَ هَذَا] .
أنساب الأشراف لبلاذري، ج5، ص134
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #5192شبهه بعدی نیز نوشته ای:
أللهم اركسهما في الفتنة ركسا و دعهما إلى النار دعّا. خدايا! اين دو را با سر در درون فتنه قرار بده و به شدت وارد آتش جهنم كن.
پاسخ:
این روایت ضعیف و بی ارزش است و همانطور که در ابتدا توضیح دادم اگر روایاتی در فضیلت او ساخته شده که صحیح نیستند به همان شکل روایاتی در ذم او وضع شده که صحیح نیستند و نمونه اش همین روایت میباشد
و روایت مذکور را نیز یزید بن ابی زیاد کذاب وضع کرده است
رواه الطبراني في المعجم الأوسط (7/133).
قال ابن الجوزي « هذا حديث لا يصح» (الموضوعات1/338).
فيه يزيد بن أبي زياد. قال الحافظ في التقريب « ضعيف وكان شيعيا» (تقريب التهذيب7717 ميزان الاعتدال7/241). ورواه في (المعجم الكبير11/38) وفيه عيسى بن سوادة النخعي. قال الهيثمي « كذاب» (مجمع الزوائد8/121).
اما نسبت به کتاب المسدد نیز اگر مشاهده کنی نوشته است:
رواه ابن قانع في معجمه حدثنا محمد بن عبدوس بن كامل ثنا عبد الله ابن عمر ثنا سعيد أبو العباس التيمي ثنا سيف بن عمر ثنى أبو عمر مولى إبراهيم بن طلحة عن زيد بن أسلم عن صالح شقران رضي الله عنه قال بينما نحن ليلة في سفر إذ سمع النبي صلى الله عليه وسلم صوتا فذكر الحديث وسمى الرجلين معاوية بن رافع وعمرو بن رفاعة وقال في آخر الحديث فمات عمرو بن رفاعة قبل أن يقدم النبي صلى الله عليه وسلم من السفر قال الجلال هذه الرواية أزالت الإشكال وبينت أن الوهم وقع في الحديث في لفظه واحدة وهي قوله ابن العاص وإنما هو ابن رفاعة أحد المنافقين وكذلك معاوية بن رافع أحد المنافقين
همانطور که میبینیم نویسنده جلال الدین سیوطی میگویدکه در متن حدیث اشکال پیش آمده و منظور معاویه بن رافع و عمرو بن رفاعه که هر دو از منافقین بودند می باشد.
هذه الرواية أزالت الإشكال وبينت أن الوهم وقع في الحديث في لفظه واحدة وهي قوله ابن العاص وإنما هو ابن رفاعة أحد المنافقين وكذلك معاوية بن رافع أحد المنافقين
القول المسدد في مسند أحمد لأبن حجر العسقلاني، ص96.
پس همانطور که مشاهده میکنیم شبهه پرداز در اوج وقاحت در هر رفرنسی دروغ گویی و خیانت علمیی داشته است و از الله میخواهم که تعصب و جهالت را از امت محمد دور کند شاید که هدایت شدند.
نسبت به نهج البلاغه نیز ما این کتاب رو قبول نداریم چون اصلا سند ندارد و کتب شیعه برای ما معتبر نیست.
و تهمت هایی که برازنده ابن المتعه میباشد در واقع مستحق همین ابن المتعه است نه سیدنا معاویه رضی الله عنه
نسبت به عمار نیز اینجا را بخوان
http://www.islamtxt.net/?q=question/251
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #5193برادر مجاهددین به زودی درس بزرگی به این ابن متعه میدهم تا روش نشه زبان نجسش را بر سیدنا معاویه خار چشم روافض جمکرانی بگشایدمنتظر اداعایهایت باش اقای اخوندی که با پول من ایرانی داری تو سایت ها با اهل سنت می جنگی .
ببینیم کی از این مباحثه سر بلند بیرون میاد .
خواهیممممممممممممممممم دید
والله مستعان
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #5195با سلامان الحكم الا لله
انسان عقل دارد ميرود قران و سنت را مي خواند و تحقيق ميكند چرا شما تعصب بيجا داريد ؟ چرا حقايق را كتمان و تحريف ميكنيد ؟!
اتقوا الله …..
معاويه درقرآن و سنت :
doc Download
-
نویسندهنوشته ها
شما برای پاسخ به این جستار باید وارد تارنما شوید.
بخاري ـ با آنهمه عنايتي كه نسبت به دودمان بنيأميه و خلفاء داشت و تلاش كرد هر حديثي كه مقدور بود، نسبت به مهاجرين و انصار را بياورد و نسبت به امير المومنين (عليه السلام)، نهايت كملطفي را داشته ـ وقتي به معاويه ميرسد، از فضائل و مناقب او چيزي ندارد و بابي را با عنوان باب ذكر معاوية ؛ صحيح البخاري، جلد4، صفحه219 ـ مينويسد. ابن حجر در فتح الباري شرح صحيح البخاري مينويسد: آقاي بخاري در همهجا آورده است فضائل علي و عمر و عمار و غيره، ولي وقتي به معاويه ميرسد، به جاي فضائل، ميگويد ذكر معاويه: فأشار بهذا إلى ما إختلقوه لمعاوية من الفضائل مما لا أصل له و قد ورد في فضائل معاوية أحاديث كثيرة لكن ليس فيها ما يصح من طريق الإسناد. و با اينكار اشاره دارد كه نسبت به معاويه، فضائلي را جعل كرده و ساختهاند كه هيچ اصل و ريشهاي ندارد و احاديث زيادي كه در فضائل او آمده، اسنادشان صحيح نيست. فتح الباري شرح صحيح البخاري لإبن حجر العسقلاني، ج7، ص81 . روايتي در أنساب الأشراف بلاذري آمده كه از عبد الله بن عمر نقل ميكند: نزد رسول الله (صلي الله عليه و سلم) بوديم و حضرت فرمود: الآن فردي از اين كوچه ميآيد كه: يموت علي غير ملتي. بر غير دين من از دنيا خواهد رفت. فطلع معاويه و قال النبي هو هذا. و ديدم كه معاويه از آن كوچه بيرون آمد و حضرت فرمود: اين همان شخص است كه گفتم. أنساب الأشراف لبلاذري، ج5، ص134، چاپ دار الفكر بيروت ـ تاريخ الطبري، ج8، ص186 ـ وقعة صفين لإبن مزاحم المنقري، تحقيق و شرح عبد السلام محمد هارون، ص220. همچنین روايتي كه معركه آراء است و سر و صداي زيادي كرده و بزرگان أهل سنت مطالب زيادي درباره آن گفتهاند، نفريني است كه پيامبر اکرم (صلى الله عليه و آله) در حق معاويه و عمرو بن عاص ميفرمايد. اين دو، أشعاري ترانهاي ميخواندند و نسبت به شهداي أحد، مطالب زشتي را ميگفتند و أبو برزه ميگويد: من با رسول الله (صلي الله عليه و سلم) بودم و وقتي صداي ترانه آمد. حضرت به من گفت: ببين اين صداي كيست؟ من رفتم و ديدم معاويه و عمرو بن عاص بودند كه با هم شعر ميگفتند. به رسول الله (صلي الله عليه و سلم) خبر دادم و فرمود: أللهم اركسهما في الفتنة ركسا و دعهما إلى النار دعّا. خدايا! اين دو را با سر در درون فتنه قرار بده و به شدت وارد آتش جهنم كن. المعجم الكبير للطبراني، ج11، ص32 كتاب المجروحين لإبن حبان، ج3، ص101 ـ وقعة صفين لإبن مزاحم المنقري، تحقيق و شرح عبد السلام محمد هارون، ص219 ـ سير أعلام النبلاء للذهبي، ج3، ص132 و ج6، ص131 القول المسدد في مسند أحمد لأبن حجر العسقلاني، ص97