این جستار شامل 29 پاسخ ، و دارای 5 کاربر است ، و آخرین بار توسط khaled ebn valid در 9 سال، 4 ماه پیش بروز شده است.
-
نویسندهنوشته ها
-
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #1785جنگ بین معصومین، اخلاق فاطمه و علی رضی الله عنهما در نزد روافض مجوسی
در این کوتاه، عقیده روافض را نسبت به علی و فاطمه رضی الله عنهما میبینیم که چگونه به این دو بزرگوار توهین شده است و حاشا از این افتراءاتی که روافض به آنان نسبت میدهند.
از وقتی که کسری پادشهان مجوس از بین رفت و اسلام به ایران آمد مجوسیان در عبای اسلامی قصد تخریب مقدسات مسلمانان را دارند و اهل بیت را سپر قرار داده اند . الله آنها را بگیرد
یکی از روایاتی که در آن دو معصوم با هم دعوا میکنند طوری که فاطمه یقه ی علی را میگیرد و میکشد و بر دست علی میزند تا حدی که جبرئیل برای توبیخ فاطمه نازل میشد و حاشا از این تهمت هایی که روافض به اهل بیت نسبت میدهند
روایت چنین است:
…………… .
الأمالي- الشيخ الصدوق ص 555 :فلما أتى المنزل قالت له فاطمة ( عليهما السلام ) : يا بن عم ، بعت الحائط الذي غرسه لك والدي ؟ قال : نعم ، بخير منه عاجلا وآجلا . قالت : فأين الثمن ؟ قال : دفعته إلى أعين استحييت أن أذلها بذل المسألة قبل أن تسألني .
هنگامی که علی به خانه برگشت فاطمه به او گفت : ای پسر عمو، آن باغی که در آن کار میکردی فروختی؟ گفت آری فروختم. گفت پس پولش کو؟ گفت به مستمندی دادمقالت فاطمة : أنا جائعة ، وابناي جائعان ، ولا أشك إلا وأنك مثلنا في الجوع ، لم يكن لنا منه درهم ! وأخذت بطرف ثوب علي ( عليه السلام ) ، فقال علي : يا فاطمة ، خليني .
فاطمه گفت: من گرسنه ام، فرزندانم گرسنه اند، و بدون شک تو هم مثل ما گرسنه ای، درهمی پول نداریم! و لباس علی را میگیرد علی میگوید: ای فاطمه ولم کن.
فقالت : لا والله ، أو يحكم بيني وبينك أبي . فهبط جبرئيل ( عليه السلام ) على رسول الله ( صلى الله عليه وآله ) فقال : يا محمد السلام يقرئك السلام ويقول : اقرأ عليا مني السلام وقل لفاطمة : ليس لك أن تضربي على يديه ولا تلمزي بثوبه
فاطمه میگوید نه به خدا قسم رهایت نمیکنم تا پدرم بین من و تو حکم کند. پس جبرئیل پایین می اید و گفت: ای محمد خداوند به توسلام می رساند وسلام مرا به علی برسان و به فاطمه بگو نباید بر دست علی بزنی ولباسش را بکشی .فلما أتى رسول الله ( صلى الله عليه وآله ) منزل علي ( عليه السلام ) وجد فاطمة ملازمة لعلي ( عليه السلام ) ، فقال لها : يا بنية ، ما لك ملازمة لعلي ؟
پیامبر به خانه فاطمه وعلی می آید ومی بنید فاطمه از علی دلخور است می پرسد دخترم چرا از علی ناراحت شده ای؟قالت : يا أبه ، باع الحائط الذي غرسته له باثني عشر ألف درهم ولم يحبس لنا منه درهما نشتري به طعاما . فقال : يا بنية ، إن جبرئيل يقرئني من ربي السلام ، ويقول : أقرئ عليا من ربه السلام ، وأمرني أن أقول لك : ليس لك أن تضربي على يديه . قالت فاطمة ( عليها السلام ) : فإني استغفر الله ، ولا أعود أبدا .
فاطمه جواب میدهد ای پدر باغی را که به علی داده بودی فروخت به ۱۲ هزار درهم وچیزی از آن برای ما نگذاشت که غذایی بخریم وبخوریم پیامبر می گوید دخترم جبرئیل بر تو وعلی سلام می رساند و می گوید که نباید علی را بزنی فاطمه می گوید استغفار می کنم وهرگز تکرار نمی کنم.
این هم دیگر مراجع معتمد شیعه که این روایت را ذکر کرده اند
الأمالي – الشيخ الصدوق :ص-555
مدينة المعاجز ج1 – السيد هاشم البحراني :ص-116
بحار الأنوار ج41 – العلامة المجلسي :ص-46
شجرة طوبى ج2 – الشيخ محمد مهدي الحائري :ص-270
كلمات الإمام الحسين (ع) – الشيخ الشريفي :ص-78
الانوار العلوية – الشيخ جعفر النقدي :ص-122همانطور که میبینید معصومی که به زعم شیعه به هیچ وجه خطا نمیکند و غیب هم میداند معصوم دیگری را کتک میزند.ههههههههههه.
حاشا از این تهمت هایی که روافض به این دو بزرگوار در کتاب هایشان نسبت داده اند.===============
از دیگر تهمت هایی که به امام علی رضی الله عنه نسبت داده اند تهمت بد دهانی و فحاشی است. فحش های رکیکی که حتی پسران خیابانی و ولگرد نیز چنین نمیگویند. اما همانطور که گفتم هدف روافض کوبیدن دین با نام علی میباشد. توجه فرمایید:
عن أبي عبد الله – عليه السلام – قال: قامت امرأة شنيعة إلى أمير المؤمنين وهو على المنبر فقالت: هذا قاتل الأحبة، فغضب أمير المؤمنين منها فنظر إليها مليا ثم قال كذبت يا جرية يا بذية يا سلسع يا سلفع يا التي لا تحيض مثل النساء يا التي على شيء منها شيء بين مدلى» (بحار الأنوار24/129 و34/256 و40/141 و41/290 و293 و58/131 والاختصاص 302 بصائر الدرجات) وفي رواية «يا سلقلق» ورواية «يا سلسع يا سلفع يا سلقلو» (بصائر الدرجات354و356 و357) وفي رواية «يا التي على هنها شيء بين مدلى» (بصائر358 الدرجات). (وانظر تفسير العياشي2/248 تفسير فرات228و229).از امام صـادق عليه السلام روايت است کـه فرمـود : ” بارى اميـر المؤمنين عليه السلام بر سر منبر بـود و داشت خطبه ميـداد کـه زن بد اخلاقى بلند شد و گفت :اين قاتل دوستان است حضرت امير به طرف وى نگاه کرد و فرمود :دروغ گفتی اى زن بيباک و پررو ! اى بد زبان شبيه مردان ! اى کسيکه بر فرجش آشکارا چيزى آويزان است ! ” بحار الانوار 41/293 .
ایا تنها کذبت میگفت کافی نبود؟ یا باید اینچنین یک زن را سب فحش بارن کند؟ اگر مرد هم بود باز مجالی داشت اما چرا به زنان چنین رکیکانه فحش داده است؟ اما حاشا و کلا از این بهتان هایی که به این بزگوار نسبت داده اید.
البته روافض به همین قدر اکتفا نکرده اند و شخصیت بزرگ علی را بیش از این کوبیده اند
در یکی از نامه های علی بن ابی طالب به امیر یکی از شهر ها چنین میگوید:روى أبومخنف قال ( وبعث علي ( عليه السلام ) من الربذة بعد وصول المحل بن خليفة عبدالله بن عباس ومحمد بن أبي بكر إلى أبي موسى وكتب معهما : من عبدالله علي أمير المؤمنين إلى عبدالله بن قيس أما بعد يا ابن الحائك يا عاض أير أبيه…) بحار الانوار / باب1 باب بيعة امير المؤمنين ع
لینک روایت:
http://www.al-shia.org/html/ara/books/lib-hadis/behar32/a9.htmlیعنی از عبد الله علی امیر مومنان به عبد الله بن قیس اما بعد ای فرزند کسی که دروغ میبافد و ای کسی که آلت پدرت را به دندان میگیری!!!
شما فرض کنید خامنه ای در یکی از نامه هایش به یکی از استانداران یا دیگر زیر دستانش بگوید ای کسی که آلت پدرت را در دهانت گاز میگیری!!!!!!. حتی در بین پسران ولگرد بی تربیت نیز چنین فحش هایی به کار برده نمیشود.
حاشا از علی بن ابی طالب رضی الله عنه اما چه کنیم که مجوسی های اثنی عشریزم با سپر کردن اهل بیت و فرزندان عبد الله ابن سباء رسالتشان تنها دشمنی و نابودی اسلام میباشد.
***مجاهد دین***
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #6337شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #6518سلام علیکم.اولا: مگر خشم گرفتن و يا غضب، گناه است كه منافي با عصمت باشد؟
ثانيا: اگر گناه است، خداي متعال هم قهر و عضب دارد، آيا اين رفتار از خداوند درست است؟
امیر کدامیک از شهرها؟ سند قبل و بعد ابو مخنف؟
شما غضب را نشان بده؛
كُنْتُ أَنَا وَ جَعْفَرُ بْنُ أَبِي طَالِبٍ مُهَاجِرَيْنِ إِلَى بِلَادِ الْحَبَشَةِ فَأُهْدِيَتْ لِجَعْفَرٍ جَارِيَةٌ قِيمَتُهَا أَرْبَعَةُ آلَافِ دِرْهَمٍ فَلَمَّا قَدِمْنَا الْمَدِينَةَ أَهْدَاهَا لِعَلِيٍّ ع تَخْدُمُهُ فَجَعَلَهَا عَلِيٌّ ع فِي مَنْزِلِ فَاطِمَةَ فَدَخَلَتْ فَاطِمَةُ ع يَوْماً فَنَظَرَتْ إِلَى رَأْسِ عَلِيٍّ ع فِي حَجْرِ الْجَارِيَةِ فَقَالَتْ يَا أَبَا الْحَسَنِ فَعَلْتَهَا فَقَالَ لَا وَ اللَّهِ يَا بِنْتَ مُحَمَّدٍ مَا فَعَلْتُ شَيْئاً فَمَا الَّذِي تُرِيدِينَ قَالَتْ تَأْذَنُ لِي فِي الْمَصِيرِ إِلَى مَنْزِلِ أَبِي رَسُولِ اللَّهِ ص فَقَالَ لَهَا قَدْ أَذِنْتُ لَكِ فَتَجَلْبَبَتْ بِجِلْبَابِهَا وَ تَبَرْقَعَتْ بِبُرْقِعِهَا وَ أَرَادَتِ النَّبِيَّ ص فَهَبَطَ جَبْرَئِيلُ ع فَقَالَ يَا مُحَمَّدُ إِنَّ اللَّهَ يُقْرِئُكَ السَّلَامَ وَ يَقُولُ لَكَ إِنَّ هَذِهِ فَاطِمَةُ قَدْ أَقْبَلَتْ إِلَيْكَ تَشْكُو عَلِيّاً فَلَا تَقْبَلْ مِنْهَا فِي عَلِيٍّ شَيْئاً فَدَخَلَتْ فَاطِمَةُ فَقَالَ لَهَا رَسُولُ اللَّهِ ص جِئْتِ تَشْكِينَ عَلِيّاً قَالَتْ إِيْ وَ رَبِّ الْكَعْبَةِ فَقَالَ لَهَا ارْجِعِي إِلَيْهِ فَقُولِي لَهُ رَغِمَ أَنْفِي لِرِضَاكَ فَرَجَعَتْ إِلَى عَلِيٍّ ع فَقَالَتْ لَهُ يَا أَبَا الْحَسَنِ رَغِمَ أَنْفِي لِرِضَاكَ تَقُولُهَا ثَلَاثاً فَقَالَ لَهَا عَلِيٌّ ع شَكَوْتِينِي إِلَى خَلِيلِي وَ حَبِيبِي رَسُولِ اللَّهِ ص وَا سَوْأَتَاهْ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ ص أُشْهِدُ اللَّهَ يَا فَاطِمَةُ أَنَّ الْجَارِيَةَ حُرَّةٌ لِوَجْهِ اللَّهِ وَ أَنَّ الْأَرْبَعَمِائَةِ دِرْهَمٍ الَّتِي فَضَلَتْ مِنْ عَطَائِي صَدَقَةٌ عَلَى فُقَرَاءِ أَهْلِ الْمَدِينَةِ ثُمَّ تَلَبَّسَ وَ انْتَعَلَ وَ أَرَادَ النَّبِيَّ ص فَهَبَطَ جَبْرَئِيلُ فَقَالَ يَا مُحَمَّدُ إِنَّ اللَّهَ يُقْرِئُكَ السَّلَامَ وَ يَقُولُ لَكَ قُلْ لِعَلِيٍّ قَدْ أَعْطَيْتُكَ الْجَنَّةَ بِعِتْقِكَ الْجَارِيَةَ فِي رِضَا فَاطِمَةَ وَ النَّارَ بِالْأَرْبَعِمِائَةِ دِرْهَمٍ الَّتِي تَصَدَّقْتَ بِهَا فَأَدْخِلِ الْجَنَّةَ مَنْ شِئْتَ بِرَحْمَتِي وَ أَخْرِجْ مِنَ النَّارِ مَنْ شِئْتَ بِعَفْوِي فَعِنْدَهَا قَالَ عَلِيٌّ ع أَنَا قَسِيمُ اللَّهِ بَيْنَ الْجَنَّةِ وَ النَّار
علل الشرائع ج1 ص 163 همانی است که تصحیح شده؟
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #6522پس حتما داشتند معاشقه میکردند این زد و برخورد ها و یقیه گرفتن و کشیدن ها و بر پشت دست زدن ها و گفتن ولت نمیکنم تا پدرم بین ما حکم کند ها و نزول جبرئیل و توبیخ فاطمه همه جملات عشقولانه و رمانتیک بودند؟ راه بهتری برای ماست مالی نداشتی؟نوشته ای:اولا: مگر خشم گرفتن و يا غضب، گناه است كه منافي با عصمت باشد؟
پاسخ:
مگر نمیدانی هرکسی فاطمه را غضبناک کند پیامبر را غصب ناک کرده و هرکسی پیامبر را غضبناک کند خدا را غضب ناک کرده و نمیدانی که خداوند فرموده إِنَّ الَّذِينَ يُؤْذُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَأَعَدَّ لَهُمْ عَذَاباً مُّهِيناً 57 احزاب
كساني كه خدا و پيغمبرش را آزار ميرسانند ، خداوند آنان را در دنيا و آخرت نفرين ميكند و عذاب خواركنندهاي براي ايشان تهيّه ميبيند .
ایا اینکه معصومی به نام فاطمه که خطا مطلقا نمیکنید به این شدت خشمگین شده ایا در خشمش حق دار بوده یا نا حق؟
ایا هر خشمی از طرف فاطمه چه حق با او باشد چه نباشد دلیل بر خشم پیامبر است؟
اگر جواب اری باشد پس فضاحتی به بار می اید که بیا و جمع کن.
اگر پاسخ نه باشد پس فاطمه در درخواست فدک به خطا رفت و ناراحت شدنش مشکل خودش بود نه مشکل خلیفه
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #6532این را شما گذاشتی؛” وأخذت بطرف ثوب علي ( عليه السلام ) ”
پشت دست زدن؟ حتی معنی کشیدن نیز نمیدهد.
” ليس لك أن تضربي على يديه ولا تلمزي بثوبه ”
این یعنی عمل حضرت صدیقه؟
شما غضب را نشان بده.
بررسی هم که انجام شد.
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #6556اصل مقاله بنده هیچ ارتباطی به اینکه علی با آن کنیز چه میکرده و بعد فاطمه این صحنه را دیده و غضبناک شده و به خانه پدرش رفته نگفته ام. لطفا مقاله را بار دیگر با دقت بخواناما همین مطلبی که خودت زحمتش را کشیدی نیز غضب فاطمه را نشان میدهد انجا که گفته
فَقَالَ يَا مُحَمَّدُ إِنَّ اللَّهَ يُقْرِئُكَ السَّلَامَ وَ يَقُولُ لَكَ إِنَّ هَذِهِ فَاطِمَةُ قَدْ أَقْبَلَتْ إِلَيْكَ تَشْكُو عَلِيّاً فَلَا تَقْبَلْ مِنْهَا فِي عَلِيٍّ شَيْئاً فَدَخَلَتْ فَاطِمَةُ فَقَالَ لَهَا رَسُولُ اللَّهِ ص جِئْتِ تَشْكِينَ عَلِيّاً قَالَتْ إِيْ وَ رَبِّ الْكَعْبَةِ فَقَالَ لَهَا ارْجِعِي إِلَيْهِ فَقُولِي لَهُ رَغِمَ أَنْفِي لِرِضَاكَ فَرَجَعَتْ إِلَى عَلِيٍّ ع فَقَالَتْ لَهُ يَا أَبَا الْحَسَنِ رَغِمَ أَنْفِي لِرِضَاكَ تَقُولُهَا ثَلَاثاً فَقَالَ لَهَا عَلِيٌّ ع شَكَوْتِينِي إِلَى خَلِيلِي وَ حَبِيبِي رَسُولِ اللَّهِ ص وَا سَوْأَتَاهْ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ ص
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #6557ماست مالی ات به درد نمیخورد سکوت کنی بسیار سنگین تر هستی.روایت واضح است میگوید
وأخذت بطرف ثوب علي (عليه السلام)، فقال علي: يا فاطمة، خليني.
اخذت یعنی گرفت طرف یعنی گوشه ثوب هم یعنی لباس
پس فاطمه یقه علی را میگیرد. حال این عمل معاشقه است یا دعوا و مرافعه؟
علی میگوید ای فاطمه ولم کن. اینکه یقه اش را ول نمیکند معاشقه است یا جنگ و دعوا بین دو معصوم
فقال علي: يا فاطمة، خليني. فقالت: لا والله، أو يحكم بيني وبينك أبي.
فاطمه میگوید به الله قسم ولت نمیکنم تا رسول خدا بین ما حکم کند. آیا این اعمال معاشقه است یا جنگ و خصومت شدید که نیاز به حکم الله و رسول و نزول جبرئیل دارد تا این مشکل را حل کند؟
جبرئیل نازل میشود و میگوید: وقل لفاطمة: ليس لك أن تضربي على يديه ولا تلمزي بثوبه.
به فاطمه بگو حق نداری (تضربی=بزنی) (علی=بر) یدیه(دست علی) ( ولا تلمزی= و نباید بکشی یا بگیری) (بثوبه= به لباسش)
اخر سر فاطمه پشیمان از خطایش میشود و توبه میکند و قول میدهد دیگر علی را کتک نزند
قالت فاطمة ( عليها السلام ) : فإني استغفر الله ، ولا أعود أبدا
! وأخذت بطرف ثوب علي (عليه السلام)، فقال علي: يا فاطمة، خليني.
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #6574آیا فاطمه نمی دانسته علی اهل برنامه نیست؟آیا فاطمه نمی دانسته علی غیر او با کسی دیگر معاشقه نمی کند؟
چرا فاطمه به علی شک کرده و از این حرکت حضرت علی که موافق با شرع بوده ناراحت شده و حتی در ادامه روایت جلاء العیون آمده به رغم دلخوری که از علی داشت ایشان را بخشید؟
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #65865؛یقه را از کجا آوردی؟ گوشه لباس یعنی یقه؟
تو خودت عین روایت رو گذاشتی و در لحظه تفسیر هم میکنی. اولا به قول امثال شما این دعوا نبوده بلکه دلهای بیمار شماست که دنبال دعوا میگردد. دوما جبردیل گفته این کار را نکن. حضرت چه فرموده؟ولا أعود أبدا. یعنی من زدم؟ ناموسا کجاشه؟ هر چه که نیاز به حکم روسل داشت یعنی خصومت؟ جدی؟
6؛
اصل مقاله شما مانند خواستگاری دروغین از دختر ابوجهل است. عین هر دو کلام در تضاد با فرموده خدا و البته عمل رسول خداست. آیه جواز تعدد روجات کجاست؟ عمل رسول خدا چه بوده؟ اگر بفهمی دیگر نیازی به توضیح نیست.
اما در فرض اینکه آیه و سیره را نفهمی؛ این حدیث هم شکایت دارد نه غضب. هر شکایتی دال بر غضب است؟
بعد انتهای حدیث چه دارد؟ چه غضبی بوده که این همه برای مغضوب برکت داشته؟
بماند که اگر ایراد به حضرت صدیقه سلام الله علیها باشد باید گفت که اولا بررسی و ثانیا مگر غضب گناه است؟
اگر ایراد به امیرالمومنین سلام الله علیه باشد باید گفت که اولا بررسی؟ ثانیا غضب را اثبات کنید.
بررسی؟
7؛
لغیر رشده
اهل برنامه که…. بود.
دلخوری یا غضب؟
غیر این چیز دیگری هم بود؟ در آدرس بالیی عبارت شما را ندیدم.
مولف گويد: در كارهاي بزرگان دين و مقربان درگاه رب العالمين تفكر نميبايد نمود، و هر چه از ايشان رسيد در مقام تسليم و انقياد ميبايد بود، بسا باشد كه اين معارضهها به حسب ظاهر قسمي نمايد، و در واقع مشتمل بر مصلحتهاي نامتناهي باشد و ميتواند بود كه براي آن باشد كه جلالت ايشان بر ديگران ظاهر ميگردد
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #6671باز که ماست مالیدی روی روایت
حرف جدیدی اگر داری بگو اینقدر تکراری حرف نزن
من طبق این روایت افسانه عصمت را باطل کردم و ثابت کردم که عصمت دروغی بیش نیست
در مورد ابطال عصمت از قران نیز این مقاله بنده را بخوان که یک سال است کسی پاسخی به ان نداده است
http://www.islamtxt.net/?q=content/forum/1667شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #6673باز که ماست مالیدی روی روایت
حرف جدیدی اگر داری بگو اینقدر تکراری حرف نزن
من طبق این روایت افسانه عصمت را باطل کردم و ثابت کردم که عصمت دروغی بیش نیست
در مورد ابطال عصمت از قران نیز این مقاله بنده را بخوان که یک سال است کسی پاسخی به ان نداده است
http://www.islamtxt.net/?q=content/forum/1667شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #6702من در مورد روایت اول از شما بررسی خواستم ولی ندادی. احتمالا هم نمیدی. یقینا تا زمانی که بررسی رو ندی همین حرفها رو میزنی. و یقینی تر اینکه من هم بررسی رو تا شما ندی نمیدم. این البته بحث دوم است. بحث اول اینه که غضب گناه نیست. بحث دوم اینکه شما سند رو تایید کن و بعد ثابت کن که این غضب بوده.از این مدل حرف زدن من بهتر از شما بلدم. مثلا میتونم بگم که یه زنی بوده که غیر از توانایی جنسی شوهر خودش و میزان تحمل او بر آن از توانایی جنسی سایر مردان و میزان تحمل آنها بر آن توانایی خبر داشته. علم غیب هم نداشته. راه خبر داشتن هم 2 مورد بیشتر نیست. این و آن.
این میشه یک بحث مستند و مستدل. شما هم همینطوری بحث کن. سند رو تایید کن و غضب رو اثبات کن.
در مورد روایت دوم هم شما غضب رو نشون بده.
در مورد این روایت البته جواب را در پست 8 دادم. اگر هم این روایت صحیح باشد با عنایت به اینکه با آیه نمیخواند حکمش چیست؟
.
اون مقاله رو هم الان دیدم. انشاء الله تا آخر هفته خدمت میرسم.
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #6788با سلام برادرم . شما که در این قسمت سنگ اهل بیت و عترت رسول را به سینه می زنید چرا در قسمت جانشینی و سوال اساسی در مورد امامت منصوص الهی به قران و عترت رسول توهین کرده ای و گفته ای (عزیزم شما بند کردی به قرآن و عترت .)از این کلمات شما معلوم می شود که ادب ندارید و همچنین به قران و اهلبیت احترام نمی گذارید و نه به قران و عترت اعتقاد و احترام دارید.
و خوب است که بدون تقیه عقائد خود را بیان می کنید .
می دانی که معنا بند کردن یعنی چه ؟؟؟ البته شما امثال شما وقتی در این مورد عقائد واقعی خود را بیان می کنید ، برای ما اهل سنت مایه مباهات است .
و دیگر نمی توانی به بهانه دوستی با عترت با اهل سنت بحث کنی .
و تا معذرت خواهی نکنی من از این موضوع نخواهم گذشت .
و قبلا هم خداوند را به الزایمر و ناتوانی در مقابل قدرت بزغاله و … متهم کرده ای .
و از خوانندگان محترم می خواهم برای اینکه قضاوت کنند به قسمت http://islamtxt.net/?q=content/forum/2015&page=3 سایت مراجعه نمایند .
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #6900سلام علیکم.زهرهشک.
نقاشی و رنگ آمیزی قابل تحسینی کرده اید.
احسنت.
حکم پسر نوح چی بود؟ بزغاله را هم ام المومنین معتقد شده. ایراد دارد؟
.
بررسی؟
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #6928جناب عبد غیر الله چرا بحث را عوض میکنی؟ با پاک کردن صورت مساله مشکلی حل میشود؟این توجیهات شما مرغ پخته را نیز به خنده وا میدارد.
من در اینجا شکست روافض را در اثبات عصمت شیعه اعلام میکنم و به شیعیان افراطی برادرانه میگویم که یک تجدید نظری در عقاید موروثی خود داشته باشید . به الله قسم راهی که در پیش گرفته اید راه ترکستان است نه کعبه.
مذهب خرافی و پر از تناقض که دزدی رسمی به نام خمس میکند زنای رسمی به نام دین میکند و دروغ رسمی به نام تقیه میکند مذهبی که به جای رو کردن به الله رو به هزاران بتخانه و امام زاده کرده اند مذهبی که لعن و نفرین خیر امت عبادت محسوب میشود مذهبی که پیامبرش منافق ترین و کافر ترین انسان های عصرش را نزدیک ترین و مهم ترین افرادش قرار داده است والله بی دینی از بد دینی بهتر است
این آن روز بترسید که:
حَتَّى إِذَا جَاء أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ رَبِّ ارْجِعُونِ ( مومنون 99 )
و زماني كه مرگ يكي از آنان فرا ميرسد ، ميگويد : پروردگارا ! مرا باز گردانيد .
لَعَلِّي أَعْمَلُ صَالِحاً فِيمَا تَرَكْتُ كَلَّا إِنَّهَا كَلِمَةٌ هُوَ قَائِلُهَا وَمِن وَرَائِهِم بَرْزَخٌ إِلَى يَوْمِ يُبْعَثُونَ (مومنون 100 )
تا اين كه كار شايستهاي بكنم و فرصتهائي را كه از دست دادهام جبران نمايم . نه ! ( هرگز راه بازگشتي وجود ندارد ) . اين سخني است كه او بر زبان ميراند در پيش روي ايشان جهان برزخ است تا روزي كه برانگيخته ميشوند.
-
نویسندهنوشته ها
شما برای پاسخ به این جستار باید وارد تارنما شوید.
در كتاب علل الشرايع و بشاره المصطفي و مناقب به سندهاي معتبر از ابو ذر و ابن عباس روايت كردهاند كه: چون جعفر طيار در حبشه بود، براي او كنيزي به هديه فرستادند و قيمت او چهار هزار درهم بود، چون جعفر به مدينه آمد آن كنيزك را براي برادر خود امير المومنين عليه السلام به هديه فرستاد، و آن كنيزك خدمت آن حضرت را ميكرد، روزي حضرت فاطمه عليها السلام به خانه در آمد ديد سر علي عليه السلام در دامن آن كنيزك است، چون آن حالت را ملاحظه نمود متغير گرديد پرسيد: آيا كاري كردي با او؟ حضرت امير فرمودند: نه به خدا سوگند اي دختر محمد كاري نكردم الی آخر.
جلاء العیون مجلسی
http://majlesi.net/elements/dlibrary/?part=ready&action=study&pagenum=15&id=674