Home › انجمن ها › خلفای راشدین › بر دختر پیامبر چه گذشت؟ (اسناد اهل سنت)
این جستار شامل 0 پاسخ ، و دارای 0 کاربر است ، و آخرین بار توسط گمنام385 در 10 سال، 1 ماه پیش بروز شده است.
-
نویسندهنوشته ها
-
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #1650
به نام خدا
به مناسبت ایام فاطمیه مقاله زیر را نگاشتم تا اهل سنت از بزرگانشان بشنوند که بر سر یگانه دختر پیامبر چه آمد ؟
ذهبی امام الحدیث و امام الجرح والتعدیل نزد اهل سنت در دو کتاب خود “سیر اعلام النبلاء” و “میزان الاعتدال ” همچنین ابن حجر عسقلانی در” لسان المیزان” آورده اند:
(عمر چنان لگدی به فاطمه زد که سبب سقط محسن گردید)(ان عمر رفس فاطمه حتی اسقطت بمحسن) حال به منابع توجه کنید:
سیر اعلام النبلاء ج15 ص578 شمس الدین محمد الذهبی (748ه) موسسه الرساله بیروت 1413ه ط9 تحقیق: شعیب الارناووط محمد نعیم العرقسوسی میزان الاعتدال فی نقد الرجال ج1 ص283 شمس الدین محمد الذهبی (748ه) موسسه الرساله بیروت 1413ه ط9 تحقیق: شعیب الارناووط محمد نعیم العرقسوسی
لسان المیزان ج1 ص268 ابن حجر العسقلانی الشافعی(852ه) موسسه الاعلمی للمطبوعات بیروت 1406ه ط3 تحقیق: دائره المعارف النظامیه الهند.
روایات در این زمینه زیاد است که وهابیون از هرکدام ایرادی را گرفته وآن را کنار میگذارند . من در این مقاله به دو تن از مشاهیر اهل سنت اکتفا می کنم گفتنیاست ذهبی وبه پیروی از او عسقلانی تلاش نمودند این روایت را به دلیل نقل آن از سوی “ابن ابی دارم” و به بهانه رافضی بودن وی رد کنند در حالی که ذهبی در جای دیگر از کتاب “سیر اعلام النبلاء” وی را (امام حافظ فاضل….) خوانده و در جای دیگر در باره او می نویسد: از اوصاف وی حافظ بودن روایات و معرفت به علم روایات بود و تنها عیب وی عقاید شیعی بود. منبع:سیر اعلام النبلاء ج15 ص 576 و منبع متن دوم: همان کتاب ج15 ص577
حال سوال این است آیا شیعه بودن اینقدر گناه نابخشودنی است که دلیل عدم وثاقت در نقل حدیث شود؟
اگر ملاک قبول یا عدم قبول روایات رافضی بودن یا نبودن است باید اهل سنت بر نام تعداد زیادی از روایات صحاح سته خود خط بطلان کشند؟…………..چرا که در صحاح سته از رافضیان روایت نقل کرده اند که برای نمونه به ذکر نامی چند از آنان اکتفا می کنم : عبید الله بن موسی یا جعفر بن سلیمان الضبعی و…………………………………….
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #2604شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #4212اولا:این اراجیف را کپی پیست کردی!! پس دروغ نگو که نگاشتم!!ثانیا اصطلاح صحاح سته غلط است..ما اهل سنت 2 کتاب صحیح به نام بخاری و مسلم داریم.. و بجز این 2 کتاب بقیه احادیث ضعیف دارند!!
ثالثا در هیچ کدام از کتب صحیحین بخاری و مسلم حدیثی از عبید الله بن موسی یا جعفر بن سلیمان الضبعی نقل نشده!!
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #4213این سؤالی است که از بسیاری از به اصطلاح اندیشمندان اهل سنت پرسیده شده، و هنوز هیچیک جوابی به آن ندادهاند. به راستی چه پاسخی دارند که بدهند؟پاسخ این سؤال 3 گزینه بیشتر ندارد:
1ـ اگر علمای اهل سنت بگویند حضرت فاطمه(علیهاالسلام) بعد از پیامبر(صلی الله علیه و آله) پیشوایی نداشته است، که آنوقت با احادیثی که در منابع مهم و معتبر خود اهل سنت وجود دارد چه کنند؟ مانند دو کتاب صحیحین(صحیح بخاری و صحیح مسلم) مبنی بر اینکه: «مَنْ مَاتَ وَ لَیْسَ فِی عُنُقِهِ بَیْعَةٌ ماتَ مِیْتَةً جاهِلَّیِةً»(یعنی: هرکس باید بیعت پیشوایی را بر گردن داشته باشد و گرنه مرگش، مرگ جاهلیت است.(
منبع حدیث: صحیح مسلم، کتاب الاماره، باب وجوب ملازمة جماعة المسلمین عند ظهور الفتن و فی کل حال، حدیث ۱۸۵۱، ص۵۳۲، چاپ مصر، مکتبة عبادالرحمن.در این صورت(نستجیر بالله) مرگ حضرت فاطمه(سلام الله علیها) به مرگ جاهلیت بوده است!! و آیا میتوانند این حرف را بزنند؟!!2ـ علمای اهل سنت اگر پاسخ دهند که پیشوای حضرت فاطمه(سلام الله علیها)؛ ابوبکر بوده است، آنوقت با احادیثی که در معتبرترین منابع اهل سنت یعنی صحیحین(صحیح بخاری و صحیح مسلم) و از عایشه دختر ابوبکر نقل شده چه میکنند؟ مانند این احادیث که عایشه میگوید: «. . .فَغَضَبتْ فاطِمَةُ بِنْتُ رَسُولِ اللهِ(صلی الله علیه و سلم)، فَهَجَرتْ اَبابَکر، فَلَمْ تَزَلْ مُهاجِرَتَهُ حَتَّی تُوُفَّیَتْ وَ عاشَت ْ بَعْدَ رَسُولِ الله(صلی الله علیه وسلم) ستة اَشْهُرٍ…»؛(یعنی: پس غضب کرد فاطمه دختر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و روی برگردانید از ابابکر و این روی برگردانیدن ادامه داشت تا وفاتش و فاطمه بعد از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) شش ماه زندگی کرد).
منبع: الف: صحیح بخاری، کتاب فرض الخمس، باب فرض الخمس، حدیث۳۰۹۳، ص۶۵۲، چاپ بیروت، شرکه دارالارقم بن ابی الارقم.
ب: صحیح مسلم، کتاب الجهاد و السیر، باب قول النبی(صلی الله علیه و سلم) «لا نورث…»، حدیث ۱۷۵۹، ص۴۹۸، چاپ مصر، مکتبة عبادالرحمن.
عایشه در روایت دیگری نیز میگوید: «. . . فَهَجَرتْهُ فَلَمْ تُکَلَّمهُ حَتّی تُوُفَّیَتْ وَ عاشَتْ بَعْدَ الَّنبیِ (صلی الله علیه و آله سلم) سِتَّةَ اَشْهُرٍ فَلَمّا تُوُفَّیتْ، دَفَنَها زَوْجُها عَلیٌ لَیْلاً، وَ لَمْ یُوذِنْ بِها اَبابَکْرٍ وَ صَلی عَلَیْها. . .»؛ (یعنی: فاطمه روی برگردانید از ابابکر و با او سخن نگفت تا وفاتش و ۶ ماه بعد از پیامبر(صلی الله علیه و آله) زندگی کرد و بعد از وفاتش همسرش علی او را شبانه دفن کرد و برای نماز و دفنش، ابابکر را خبر نکرد.(
منبع: الف: صحیح بخاری، کتاب المغازی، باب غزوه خیبر، حدیث۴۲۴۰ و ۴۲۴۱،ص۸۸۴، چاپ بیروت، شرکة دارالارقم بن ابی الارقم،ادامه در دیدگاه بعدی
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #4214ب: صحیح مسلم، کتاب الجهاد و السیر، باب ۱۶، باب قول النبی(صلی الله علیه و آله سلم) «لانورث ما ترکنا فهو صدقة»، حدیث ۱۷۵۹، ص۴۹۸، چاپ مصر،مکتبة عبادالرحمن.
میبینیم که حضرت فاطمه(سلام الله علیها) بر ابوبکر غضب کرده و از او روی برگردانیده و هرگز با او سخن نگفته است تا هنگام وفاتش. پس پیشوای حضرت فاطمه(سلام الله علیها)؛ ابابکر نبوده است.
3ـ علمای اهل سنت اگر پاسخ دهند که امام الوصی؛ علی ابن ابیطالب(علیهماالسلام) پیشوای حضرت فاطمه(سلام الله علیها) بوده است، که آنوقت کل داستان اهل سنت زیر سؤال خواهد رفت. چون حضرت فاطمه(سلام الله علیها) معیار تشخیص حق از باطل است و غضب و خشنودی حضرت فاطمه غضب و خشنودی خداست، زیرا پیامبر اکرم(صلوات الله علیه و آله) درباره فاطمه فرمودهاند: «إِنَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ یَغْضَبُ لِغَضَبِکِ وَ یَرْضَى لِرِضَاک»؛ (یعنی: ای فاطمه بدرستی که خدا غضب میکند به غضب تو وخشنود میشود به خشنودی تو(
منبع: المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۶۷، حدیث۴۷۳۰ (و منابع دیگر مانند الصواعق المحرقة حافظ ابن حجر مکی، ص۱۰۵ و تهذیب التهذیب، ج۱۲، ص۴۴۲ حافظ ابن حجر عسقلانی نیز وجود دارد)،
و ملاحظه میفرمائید که این حدیث بطور کامل مطلق است و هیچ قیدی ندارد. یعنی وقتی پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) میفرمایند: «خداوند به غضب فاطمه غضب میکند»، قیدی بر آن قرار ندادند که: اگر چنین و چنان بود، یا به فلان شرط، یا اگر غضبش به فلان علت بود، اینکه این غضب به چه سببی باشد؟ نسبت به چه کسی باشد؟ در چه زمانی باشد؟ هیچ اشارهای ندارد، و بطور کامل مطلق است.
و پر واضح است که کسی غضب و خشنودیش برابر با غضب و خشنودی خداست که از هرگونه آلودگی و گناه و أغراض نفسانی پاک و پاکیزه باشد، تا غضب و خشنودیش، مبنایی خدایی داشته باشد، و به استناد آیه تطهیر(سوره احزاب، آیه33)، حضرت فاطمه(سلام الله علیها) از تمام آلودگیها و گناهان و ناپاکیها مبرّاست و آن بانوی مکرم؛ مطهره است.
عایشه میگوید: «خَرَجَ النَّبِیُّ غَدَاةً وَ عَلَیْهِ مِرْطٌ مُرَحَّلٌ مِنْ شَعْرٍ أَسْوَدَ، فَجَاءَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِیٍّ فَأَدْخَلَهُ ثُمَّ جَاءَ الْحُسَیْنُ فَدَخَلَ مَعَهُ، ثُمَّ جَاءَتْ فَاطِمَةُ فَأَدْخَلَهَا، ثُمَّ جَاءَ عَلِیٌّ فَأَدْخَلَهُ ثُمَّ قَالَ: إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرا»؛ یک روز صبح رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در حالی که ردایی از موی سیاه در بر داشت، از داخل اتاقشان بیرون آمدند. حسن بن علی وارد شد، پس پیامبر او را زیر عبا داخل کرد. سپس حسین آمد، او نیز داخل زیر عبا شد. سپس فاطمه آمد و او را نیز داخل عبا کرد. سپس علی آمد و او را نیز داخل در زیر عبا کرد. سپس پیامبر فرمود: خداوند فقط مىخواهد پلیدى و گناه را از شما اهل بیت دور کند و کاملاً شما را پاک سازد.
منبع: صحیح مسلم، کتاب فضائل الصحابة، باب فضائل اهل بیت النبی(صلی الله علیه و آله)، حدیث۲۴۲۴،ص۶۸۶، چاپ مصر، مکتبة عبادالرحمن.شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #4215و میبینید که علمای اهل سنت برای پاسخ به سوال مطرح شده، بجز این 3 گزینه، راه دیگری جز «سکوت» ندارند. چون هر یک از 3 گزینه را انتخاب نمایند، دچار مشکلات مهمّی در توجیه آن برای پیروان مذهب اهل سنت میشوند، لذا گزینه «سکوت» را برگزیدهاند.شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #4216دوست عزیز..خواهشا بحث را عوض نکن!! شبهه ای که کاربر (گمنام) مطرح کرده بودند را پاسخ دادیم و چون رسوا شدید سعی کردی بحث را عوض کنی ولی من این اجازه را به شما نمیدهم!!البته این حدیث ادامه دارد که اقای(salamali) جرات نکرده بقیه حدیث را بنویسه! ولی ما این را مینویسیم تا ایشون دوباره رسوا شود!!
_______________________________________________
وقتی ترجمه آنچه را که هم نوشته تحریف صد درصد کرده پس معلوم است که حدیث را کامل نمینویسد به هر حال دنباله حدیث این است :
< <.....پس برای ابوبکر پیغام داد که پیش ما بیا با تو کسی نیاید؛ آمدن عمر را دوست نمیداشت؛ عمر گفت: نه والله ای ابوبکر تنها پبششان نمیری! ابوبکر فرمود: من با اونها کاری نکردم که من بدی برسانند، والله که نزدشان میروم . پس ابوبکر وارد خانه آنها شد و علی رشته سخن را بدست گرفت و گفت :ما بر برتری تو واقفیم و فضلی که الله بتو داده را میدانیم و با تو در خیری که الله بسوی تو فرستاده، رقابت نمیکنیم ( در خلافت ادعایی نداریم )، اما مستبدانه عمل کردی، و نظر ما این بود که بخاطر خویشاوندی رسول الله، برای ما نیز حقی است. و چشمان ابوبکر پر از اشک شد و فرمود: «اینکه با فامیل رسول الله صله رحمی کنم را بیشتر دوست دارم تا اینکه با خویشاوندان خود نیکویی کنم » و اما مشاجره من و شما در باره فدك، باعث نميشود كه من از خير دست بردارم، و هر دخل و تصرفی که رسول الله صلي الله عليه وسلم میکرد را، من نیز ترک نکردم. پس علی به ابوبکر گفت قرار من و تو نماز عشا برای بیعت ( جلوی مردم ) و وقتی که ابوبکر نماز ظهر را خواند بر منبر بالا رفت و و فضل علی را یاد آوری شد و عذرش را در تاخیر در بیعت نمودن، پذیرفت. سپس خطبه خود را با استغفار پایان داد. بعد، علی،آغاز به سخن کرد و ابوبکر را به بزرگی ستود و گفت: من با ابوبکر ادعای رقابت نداشتم و نه منکر برتری او هستم و لکن ما برای خود نصیبی میدیدم ( از فدک ) و ابوبکر بر ما زور گفت و ما در دل خود کراهتی از این عملش احساس کردیم. و مسلمانان از عمل علی خوشحال شدند و به او گفتند: احسنت و بعد از آن، مسلمانان علی را بخاطر این کارش گرامی میداشتند.>>شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #4217با این سوالی که من پرسیدم اصل مذهب شما رفت زیر سوال.؟من که گفتم شما در جواب سوال سکوت کنید برای شما بهتر است.
چون جوابی ندارید!!!!!!
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #4218جواب سوال ما این نبودشما لطف کنید یک بار دیگر سوال را بخوانید.
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #4219و لطف کنید بدون مطالعه جواب ندهید چون ما وقت گوش کردن به اراجیف شما را نداریم.اگر کمی مطالعه در کتاب های خودتان داشتید همچین حرفی نمیزدید.
من آنقدر سند آوردم . اونوقت شما رو هوا حرف میزنید.
مطمئن باشید با این عقاید جای شما در جهنم است.
سه خلیفه شما با جنایاتی که مرتکب شدند. دین را به انحراف کشاندند. و خلافت بلا فصل امیر المومنین که پیامبر اکرم آنقدر سفارش کرده بود غصب کردند.
آری شما چشم و گوش خود را به حقایق بسته اید و حدیث های بدون سند و بی اساس نقل میکنید.
اگر شما واقعا خود را اهل سنت میدانید به سنت پیامبر که همان ولایت علی بن ابی طالب است عمل میکردید
که فرمود من کنت مولا فهذا علی مولا که بیش از 100 نفر از صحابه در کتاب های خودتان نقل کرده اند.؟؟؟؟؟؟؟
آیا نمیفهمید??
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #4220دوباره موضوع را منحرف کردی!! متاسفانه عوض کردن بحث،توهین جز اصول مذهب شماست!!بحث در مورد روایتهایی بود که اقا یا خانم گمنام ارائه داده بودند که مفصل دروغهایشان را پاسخ دادم!!
و شما شبهه ای را مطرح کردی که جوابش را بهتون دادیم و حدیث را نصفه نوشتی و ترجمه را تحریف کردی!!
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #4221اولا که موضوع بحث مشخص است و بر سر باطل بودن مذهب شماست.ثانیا من در بحثم توهین نبود بلکه شما به اصول مذهب ما توهین کردید.
ثالثا شما جواب سوال من را ندادید و دلیل آن هم عدم مطالعه شما در کتب خودتان است. و این که میفرمایید در کتابتان نیست.
من سه تا سوال پرسیدم. لطفا جواب بده؟؟؟؟؟
و این اولین باری نیست که آقایان اهل سنت در پاسخ به سوالات ما عاجز مانده اند !
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #4242مصعب ، گمنام رو که رسوا کردی و چون اینو دانست فرار کرد اما این salami که انگار شاگرد قزوینی هستش! خودتو اذیت نکن!!!شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #4243به اصحاب توهین نکن جناب سلامی، شما جواب خدا را چه میدهید که اظهار رضایت از مهاجرین و انصار میکند؟ هان؟ بلفرض اینکه روایات صحیح باشند! پس جواب خدا را چی میدهی؟-
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #4244یا أیها النبی قل لازواجک و بناتک و نساء المومنین: ای پیامبر به همسران ودخترانت وهمچنین زنان مومن بگو…..احزاب/۵۹
چرا ؟ ببینید زن مومنان امروزی مقامشان از فاطمه کمتر است وبعد مقام فاطمه از همسران رسول ص نیز کمتر می باشد طبق نص قران. اول اسم همسران امده است(که از دخترانش بالاترند) وسپس اسم دخترانش امده که(از زنان مومن دیگه بالاترند). و آیات بسیار دیگری هم هست که چشمانتان را بسته اید و بدنبال تقلید از آخوندا هستید و یک ذره خودتان هم فکر کنید. (((تفکر))) -
نویسندهنوشته ها
شما برای پاسخ به این جستار باید وارد تارنما شوید.
اولا کتاب لسان المیزان نوشته ابن حجر، چکیده از زندگی انسانهای دروغگویی است که حدیث نقل کرده اند!!
ابن حجر در لسان المیزان میگوید:روى عنه الحاكم وقال رافضي غير ثقة وقال محمد بن أحمد بن حماد الكوفي الحافظ بعد أن أرخ موته كان مستقيم الامر عامة دهره ثم في آخر أيامه كان أكثر ما يقرأ عليه المثالب حضرته ورجل يقرأ عليه إن عمر رفس فاطمة حتى أسقطت بمحسن .
ترجمه:محمد بن احمد بن حماد کوفی(رافضی،غیر ثقه) به راه راست زندگی میکرد تا اینکه در اخر عمر مردی در گوش او میخواند: همانا عمر به فاطمه لگد زد و محسن سقط شد!!
که شما خیانت علمی کردی و بخشی از حدیث را بریدی برای عوام فریبی!!
سير أعلام النبلاء – الجزء : ( 15 ) – رقم الصفحة : ( 578 )
……. قال الحاكم : هو رافضي ، غير ثقة . وقال محمد بن حماد الحافظ ، كان مستقيم الامر عامة دهره ، ثم في آخر أيامه كان أكثر ما يقرأ عليه المثالب ، حضرته ورجل يقرأ عليه أن عمر رفس فاطمة حتى أسقطت محسنا .
حاکم در مورد این روایت میگوید:او رافضی،غیر ثقه بود..و میگوید محمد بن حماد ،به راه راست زندگی کرد ولی در اخر عمر مردی در گوشش میخواند:عمر با لگد فاطمه را زد و جنین سقط شد!!
ملاحظه میکنید که تمامی این روایات از افراد رافضی و غیر
ثقه نقل شده و خود امام ذهبی و ابن حجر این روایات را
رد میکنند!!