Home › انجمن ها › جانشینی › بررسی آیات” بیعت رضوان”(فتح:۱۸) و”السابقون الاولون”(توبه۱۰۰) وموضوع عدالت صحابه:
این جستار شامل 0 پاسخ ، و دارای 0 کاربر است ، و آخرین بار توسط rrw در 10 سال، 1 ماه پیش بروز شده است.
-
نویسندهنوشته ها
-
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #1535اخيرا مقاله اي با عنوان”علمای شیعه به قرآن: ما را به خیر تو امید نیست شر مرسان!”به قلم جناب سجودي در سايت قرار گرفته است. در اين مقاله ادعا شده ،شيعه براي اثبات مقام حضرت علي به آيات بيعت رضوان”(فتح:18) و”السابقون الاولون”(توبه100) استناد نمي کند چرا که مجبور مي شود بقيه اصحاب را نيز با ايشان همپايه نمايد. در اينجا سعي خواهم کرد به اين شبهه پاسخ دهم.
اگرچه شيعه بطور قطع ويقين حضرت علي را مشمول اين آيات مي داند، ليکن براي اثبات مقام ايشان از اين آيات استفاده نمي کند. چون به دلايل متعدد عقلي، قرآني و روايي اثبات مي شود که اين آيات نمي تواند در برگيرنده همه اصحاب (وتا آخر عمرشان) باشد.
لذا اين آيات به تنهايي نمي تواند به عنوان حجتي براي عدالت وحقانيت نه حضرت علي ونه هيچ صحابه ديگر باشد. واما بررسي آيات:
الف) آيه لَقَدْ رَضِيَ اللَّهُ عَنِ الْمُؤْمِنِينَ إِذْ يُبَايِعُونَكَ تَحْتَ الشَّجَرَةِ (فتح:18)
1-در اين آيه رضايت خداوند ، شامل تمامي كساني كه در آن روز بيعت كردهاند ، نخواهد شد ؛ بلكه فقط شامل كساني ميشود كه با ايمان قلبي بيعت كردهاند ؛ زيرا خداوند رضايت خود را مشروط به داشتن ايمان كرده است . « رَضِيَ اللَّهُ عَنِ الْمُؤْمِنِينَ » . و با انتفاء شرط ، مشروط نيز به خودي خود منتفي خواهد شد .
اگر قرار بود كه ايمان حقيقي شرط رضايت نباشد ، خداوند ميفرمود : « لقد رضي الله عن الذين يبايعونك … »
به عبارت ديگر : حد اكثر چيزي كه از اين آيه استفاده مي شود ، اين است كه خداوند از تمامي «مؤمنيني» كه بيعت كردند راضي شده است ؛ اما هرگز ثابت نميكند كه تمامي كساني كه بيعت كردهاند ، مؤمن حقيقي نيز بودهاند ؛ پس خداوند با قيد « عَنِ الْمُؤْمِنِينَ » منافقيني همچون عبد الله بن أبي و … و يا كساني در ايمان خود شك داشته (مانند کساني که در صلح حديبيه شک خود را نسبت به رسول خدا ابراز داشتند)و حقيقتا بيعت نكردهاند ، خارج ميكند ؛ چنانچه شامل مؤمنيني كه در اين بيعت حضور نداشتهاند نيز نميشود .
2- اين رضايت نميتواند دائمي و ابدي باشد و يا عاقبت به خير شدن تمامي كساني كه آنجا حضور داشتند را تضمين نمايد ؛ زيرا حداكثر چيزي كه آيه ثابت ميكند اين است كه خداوند از آنها در زماني كه بيعت كردهاند ، راضي شده است و علت رضايت نيز پيماني است كه در آن روز بستهاند.
بهترين دليل بر اين مطلب ، آيهاي است كه خداوند در باره همين عهد و پيمان نازل كرده :
إِنَّ الَّذِينَ يُبَايِعُونَكَ إِنَّمَا يُبَايِعُونَ اللَّهَ يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْدِيهِمْ فَمَن نَّكَثَ فَإِنَّمَا يَنكُثُ عَلىَ نَفْسِهِ وَ مَنْ أَوْفىَ بِمَا عَاهَدَ عَلَيْهُ اللَّهَ فَسَيُؤْتِيهِ أَجْرًا عَظِيمًا . الفتح / 10 .
كسانى كه با تو بيعت مىكنند (در حقيقت) تنها با خدا بيعت مىنمايند ، و دست خدا بالاى دست آن ها است ؛ پس هر كس پيمانشكنى كند ، تنها به زيان خود پيمان شكسته است و آن كس كه نسبت به عهدى كه با خدا بسته وفا كند ، به زودى پاداش عظيمى به او خواهد داد .
در اين آيه خداوند به صراحت ميگويد كه اگر كسي پيماني را كه با خداوند بسته است بشكند ، فقط به خودش ضرر زده است و خداوند پاداش اين پيمان را به كسي خواهد داد كه به آن وفادار مانده و خللي در آن ايجاد نكنند .
در واقع اگر قرار بود كه اين رضايت ابدي باشد ، چه نياز بود كه خداوند بفرمايد : ” فَمَن نَّكَثَ فَإِنَّمَا يَنكُثُ ” ؟ آيا گفتن اين جمله لغو و بي فايده نبود ؟
اين مطلب از روايات بسياري نيز قابل استفاده است ؛ چنانچه مالك بن أنس در المؤطأ نقل ميكند :
عَنْ أَبِي النَّضْرِ مَوْلَى عُمَرَ بْنِ عُبَيْدِ اللَّهِ أَنَّهُ بَلَغَهُ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ قَالَ لِشُهَدَاءِ أُحُدٍ هَؤُلَاءِ أَشْهَدُ عَلَيْهِمْ فَقَالَ أَبُو بَكْرٍ الصِّدِّيقُ أَلَسْنَا يَا رَسُولَ اللَّهِ بِإِخْوَانِهِمْ أَسْلَمْنَا كَمَا أَسْلَمُوا وَجَاهَدْنَا كَمَا جَاهَدُوا فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ بَلَى وَلَكِنْ لَا أَدْرِي مَا تُحْدِثُونَ بَعْدِي فَبَكَى أَبُو بَكْرٍ ثُمَّ بَكَى … .
رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم با اشاره به شهداي احد فرمود : گواهي ميدهم كه اينان برادر من و مردان نيكي بودند ، ابوبكر گفت : مگر ما برادران آنان نبوديم ، ما هم آن گونه كه آنان مسلمان شدند و در راه خدا جهاد كردند ، مسلمان شديم و در راه خدا پيكار كرديم ، رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم فرمود : آري ؛ ولي نميدانم كه شما بعد از من با دين خدا چه خواهيد كرد ، ابوبكر با شنيدن اين سخن گريه كرد .
اين حديث صراحت دارد كه حُسن عاقبت افرادي مثل ابوبكر مشروط به اين است كه در آينده بيعت خود را نشكنند و اعمالي انجام ندهند كه غضب الهي جايگزين رضايتش شود .
3- برخي از صحابهاي كه در اين بيعت حضور داشتهاند ، به شكستن بيعت اعتراف كردهاند ؛ از جمله براء بن عازب و عايشه .
_ براء بن عازب : بخاري در صحيحش مينويسد :
عَنْ الْعَلَاءِ بْنِ الْمُسَيَّبِ عَنْ أَبِيهِ قَالَ لَقِيتُ الْبَرَاءَ بْنَ عَازِبٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمَا فَقُلْتُ طُوبَى لَكَ صَحِبْتَ النَّبِيَّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ وَبَايَعْتَهُ تَحْتَ الشَّجَرَةِ فَقَالَ يَا ابْنَ أَخِي إِنَّكَ لَا تَدْرِي مَا أَحْدَثْنَا بَعْدَهُ .
صحيح البخارى ، ج 5 ، ج65 ، ح 4170 كتاب المغازي باب غزوة الحديبية .
علاء بن مسيب از پدرش نقل ميكند كه : براء بن عازب را ملاقات كردم و به او گفتم : خوشا به حالت كه عصر پيامبر را درك كردي و با آن حضرت در زير درخت بيعت كردي . براء بن عازب گفت : پسر برادرم ! تو نميداني كه ما چه بدعتهايي را بعد از پيامبر گذاشتهايم !
براء بن عازب كه از بزرگان صحابه و از كساني است كه در بيعت شجره حضور داشته است ، شهادت ميدهد كه او و ديگراني كه در اين واقعه حضور داشتهاند ، بعد از پيامبر بدعتهاي بسياري گذاشتهاند كه اين خود بهترين شاهد است بر اين كه رضايت خداوند از بيعت كنندگان در حديبيه ، ابدي و دائمي نبوده است .
_ عايشه :
ذهبي در سير اعلام النبلاء مينويسد :
عن قيس ، قال : قالت عائشة… إني أحدثت بعد رسول الله صلى الله عليه وسلم حدثا ، ادفنوني مع أزواجه . فدفنت بالبقيع رضي الله عنها
سير أعلام النبلاء ، الذهبي ، ج 2 ، ص
از قيس نقل شده است كه عايشه ميگفت : من بعد از رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم بدعتهاي زيادي انجام دادهام ، مرا با همسران رسول خدا دفن كنيد ، پس او را در بقيع دفن كردند .
حاكم نيشابوري نيز اين روايت را نقل و بعد از آن ميگويد :
هذا حديث صحيح على شرط الشيخين ولم يخرجاه .
المستدرك على الصحيحين ، الحاكم ، ج 4 ، ص6 .
و ذهبي نيز در تلخيص المستدرك نظر او را تأييد ميكند .
آيا با اين اعترافي كه بزرگان صحابه بر بدعتگذاري بعد از آن حضرت كردهاند ، ميتوان با قاطعيت گفت كه اين آيه شامل تمامي صحابه شده و رضايت دائمي خداوند را از آنها اعلام ميدارد ؟ب) آيه وَالسَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهَاجِرِينَ وَالْأَنْصَارِ وَالَّذِينَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسَانٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ وَأَعَدَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي تَحْتَهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا ذَلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ (توبه:100)
1- اين آيه همانند آيه اي است که مي فرمايد: وَعَدَ اللَّهُ الْمُؤْمِنينَ وَالْمُؤْمِناتِ جَنَّاتٍ تَجْري ….
خداوند به مردان و زنان با ايمان، باغهايى از بهشت ….
بى ترديد اين وعده الهى به مؤمنين هرگز سبب عصمت آنها نشده و آنها را از خطا و لغزش باز نخواهد داشت؛ از اين رو هرگز نمىتواند به صورت مطلق و دائمى باشد؛ بلكه خوشنودى خداوند از آنها و در نتيجه رفتن به بهشت، بستگى به آينده آنها و انجام عمل صالح دارد.
2- دقت کنيد که خداوند بلا فاصله پس از آيه وَالسَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ نيز مىفرمايد:
وَمِمَّنْ حَوْلَكمُ مِّنَ الْأَعْرَابِ مُنَافِقُونَ وَمِنْ أَهْلِ الْمَدِينَةِ مَرَدُواْ عَلىَ النِّفَاقِ لَا تَعْلَمُهُمْ نحَْنُ نَعْلَمُهُمْ سَنُعَذِّبهُُم مَّرَّتَينِْ ثمَُّ يُرَدُّونَ إِلىَ عَذَابٍ عَظِيم.
و از (ميان) اعراب باديهنشين كه اطراف شما هستند، جمعى منافقند و از اهل مدينه (نيز)، گروهى سخت به نفاق پاى بندند. تو آنها را نمىشناسى؛ ولى ما آنها را مى شناسيم. بزودى آنها را دو بار مجازات مىكنيم (: مجازاتى با رسوايى در دنيا، و مجازاتى به هنگام مرگ) سپس به سوى مجازات بزرگى (در قيامت) فرستاده مىشوند.
اين آيه صراحت دارد كه در ميان اهل مدينه نيز منافقانى وجود داشته است، حال چگونه ممكن است كه خداوند به عدهاى وعده قطعى بهشت بدهد و بلا فاصله به همانها گوشزد نمايد كه در ميان شما منافقينى هستند كه شما آنها را نمىشناسيد و به آنها وعده دو بار عذاب كردن بدهد؟
3- خداوند در آيه 7 و 8 سوره زلزله مىفرمايد:
وَ مَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَه.
هر كس هموزن ذرّهاى كار بد كرده آن را مىبيند!.
اگر ادعاى اهل سنت پذيرفته شود، بايد بگوييم كه تمام مردم، نتيجه اعمال بد خود را خواهند ديد، مگر آنهايى كه با پيامبر هجرت كردهاند كه اعمال بد آنها حساب نشده و رضايت خداوند از آنان دائمى است! و اين مطلب با اين آيه و آيات ديگر قرآن در تضاد است.
4- اگر منظور آيه اين بدانيم كه افرادى كه جزء (السابقون الأولون) بودهاند، هيچگاه گناه نكردند و لغزشى از آنها صورت نگرفت و معصوم از دنيا رفتند، با اعتقادات اهل سنت نمىسازد و انكار بديهيات خواهد بود.
5- اگر بگوييم كه منظور خداوند آن است كه آنها گناه كردند، ستم كردند، مرتكب فسق و فجور شدند؛ اما در عين حال باز هم خدا از آنها راضى است و آنها را به بهشت خواهد برد، با بسيارى ديگر از آيات قرآن كريم در تضاد خواهد بود؛ زيرا خداوند در آيه 96 توبه مىفرمايد:
فَإِنَّ اللَّهَ لا يَرْضى عَنِ الْقَوْمِ الْفاسِقين.
خداوند (هرگز) از جمعيّت فاسقان راضى نخواهد شد!.
و نيز در آيه 57 و 140 سوره آل عمران مىفرمايد:
وَ اللَّهُ لا يُحِبُّ الظَّالِمين.
خداوند، ستمكاران را دوست نمىدارد.
6- برخى از اصحاب از آيه مورد نظر، اين مطلب را استفاده نكرده و به بهشتى بودن و رضايت خداوند از اعمال و كردارشان اطمينان نداشتهاند.
عَنِ الْمِسْوَرِ بْنِ مَخْرَمَةَ… قَالَ [عمر] وَاللَّهِ لَوْ أَنَّ لِى طِلاَعَ الأَرْضِ ذَهَبًا لاَفْتَدَيْتُ بِهِ مِنْ عَذَابِ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ قَبْلَ أَنْ أَرَاهُ.
عمر گفت: اگر براى من زمين پر از طلا شود، پيش از ديدن عذاب الهى آن را براى نجات خويش خرج مىكردم.
صحيح البخاري، ج 4، ص 201، ح3692
بد نيست اين سخنان را با آخرين سخنان حضرت علي (ع) مقايسه کنيم. ابن اثير جزرى در اسد الغابة مىنويسد:
عن عمرو ذي مر قال: لما أُصيب علي بالضربة، دخلتُ عليه وقد عَصَب رأْسه، قال قلت: يا أَمير المؤمنين، أَرني ضربتك. قال: فحلَّها، فقلت: خَدْشٌ وليس بشيء. قال: إِني مفارقكم. فبكت أَم كلثوم من وراء الحجاب، فقال لها: اسكتي، فلو ترين ماذا أَرى لما بكيت. قال فقلت: يا أَمير المؤمنين، ما ترى؟ قال: هذه الملائكة وفود، والنبييون، وهذا محمد يقول: يا علي، أَبْشِر، فما تصير إِليه خَيرٌ مما أَنت فيه.
عمرو ذى مر مىگويد: هنگامى كه علي عليه السلام ضربت خورد نزد وى رفتم ديدم سرش را بسته است گفتم: اى امير مؤمنان جاى ضربه شمشير را به من نشان بده، دستمال سرش را باز كرد، گفتم: زخم كوچكى است، فرمود: من از جمع شما مىروم، امّكلثوم كه پشت پرده بود گريه كرد، فرمود: ساكت و آرام باش، اگر آنچه من مىبينم تو مىديدى گريه نمىكردي، گفتم: اى امير مؤمنان چه مىبينى؟ فرمود: اينجا گروهى از فرشتگان و پيامبران جمع شدهاند و اين هم رسول خدا محمد (صلى الله عليه وآله) است كه مىفرمايد: اى علي بشارتت باد، آنچه در انتظار تو است بهتر از چيزى است كه هم اكنون داري.
7- طبق آيات قرآن در ميان همين (السابقون الأولون) كسانى بودند كه خداوند آنها را منافق و «فى قلوبهم مرض» معرفى كرده است؛ در آيه 31 سوره مدثر مىفرمايد:
وَمَا جَعَلْنَا أَصحَْبَ النَّارِ إِلَّا مَلَئكَةً وَمَا جَعَلْنَا عِدَّتهَُمْ إِلَّا فِتْنَةً لِّلَّذِينَ كَفَرُواْ لِيَسْتَيْقِنَ الَّذِينَ أُوتُواْ الْكِتَابَ وَيَزْدَادَ الَّذِينَ ءَامَنُواْ إِيمَانًا وَ لَا يَرْتَابَ الَّذِينَ أُوتُواْ الْكِتَابَ وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ لِيَقُولَ الَّذِينَ فىِ قُلُوبهِِم مَّرَضٌ وَ الْكَافِرُونَ مَا ذَا أَرَادَ اللَّهُ بهَِاذَا مَثَلًا.
مأموران دوزخ را فقط فرشتگان (عذاب) قرار داديم، و تعداد آنها را جز براى آزمايش كافران معيّن نكرديم تا اهل كتاب [يهود و نصارى] يقين پيدا كنند و بر ايمان مؤمنان بيفزايد، و اهل كتاب و مؤمنان (در حقّانيّت اين كتاب آسمانى) ترديد به خود راه ندهند، و بيماردلان و كافران بگويند: خدا از اين وصف چه منظورى دارد؟!.
به اتفاق مفسرين سوره مدثر و به ويژه اين آيه در مكه نازل شده و مقصود از «فى قلوبهم مرض» نيز منافقين هستند. و همين منافقين بودند كه به همراه ديگر مؤمنان و رسول خدا به مدينه هجرت كردند و جزء السابقون الأولون شدند.
8- تاريخ صدر اسلام شاهد حضور چهره هايى در ميان (السابقون الأولون) است كه به اتفاق شيعه و سني، مورد غضب خداوند بوده كه جايگاهشان آتش جهنم خواهد بود. از جمله اين افراد كسانى همچون ابوالغاديه قاتل عمار ياسر است.
ابن تيميه در باره او مىنويسد:
كان مع معاوية بعض السابقين الأولين وإن قاتل عمار بن ياسر هو أبو الغادية وكان ممن بايع تحت الشجرة وهم السابقون الأولون ذكر ذلك ابن حزم وغيره.
برخى از السابقون الأولون (مهاجران نخستين) دور و بر معاويه بودند كه يكى از آنان ابوالغاديه قاتل عمار بن ياسر است، او كسى است كه در بيعت شجره حضور داشت و با پيامبر بيعت كرد، اين مطلب را ابن حزم و ديگران نقل كردهاند.
الحراني، منهاج السنة النبوية، ج6، ص333
در حالى كه رسول خدا در باره وى و گروهى كه او به آنها تعلق داشت، فرمود:
وَيْحَ عَمَّارٍ تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ، يَدْعُوهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ، وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّار.
عمار را گروه نابكار مىكشند؛ در حالى كه عمار آنها را به سوى بهشت و آنها عمار را به سوى آتش دعوت مىكنند.
صحيح البخاري، ج 1، ص172، ح436
يكى ديگر از اين افراد ثعلبة بن حاطب انصارى است. بررسى تاريخ زندگى وي، نتايج بسيار جالبى را به همراه دارد كه از جمله آنها بطلان نظريه عدالت صحابه، رضايت دائمى خداوند از «السابقون الأولون»، بهشتى بودن حتمى آنها و… است؛ زيرا به اعتراف بزرگان و دانشوران اهل سنت، وى جزء دوازده منافقى بوده كه مسجد ضرار را بنا نهادهاند.
همچنين اوكسى است كه رسول خدا صلى الله عليه وآله براى او دعا كرد كه ثروتمند شود و تعهد گرفت كه زكات و صدقات را به موقع پرداخت نمايد؛ اما پس از آن كه به ثروت هنگفتى رسيد، تعهداتش را فراموش و از زكات تعبير به جزيه كرد و از دادن آن به نماينده رسول خدا خوددارى نمود.
9- طبق اعتقاد مسلّم اهل سنت، افرادى كه در قضيه كشته شدن عثمان شركت داشتهاند، كافر، ستمگر، فاسق و اهل آتش هستند. به اين ترتيب وضعيت فروة بن عمرو ، عبدالرحمن بن عديس ، طلحه بن عبيد الله وجَبَلَه بن عمرو انصاري( كسي كه از دفن عثمان در قبرستان مسلمانان ممانعت كرد) چه مي شود.
10- از جمله احاديثى كه بناى عدالت همه صحابه را سست وفرو مىريزد وبهشتى بودن آنان را زير سؤال مىبرد حديث معروف حوض است كه در منابع معتبر روائى اهل سنت نقل شده است.
حَدَّثَنِي إِبْرَاهِيمُ بْنُ الْمُنْذِرِ، حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ فُلَيْح، حَدَّثَنَا أَبِي قَالَ، حَدَّثَنِي هِلاَلٌ، عَنْ عَطَاءِ بْنِ يَسَار، عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ، عَنِ النَّبِيِّ صلى الله عليه وسلم قَالَ ” بَيْنَا أَنَا قَائِمٌ إِذَا زُمْرَةٌ، حَتَّى إِذَا عَرَفْتُهُمْ خَرَجَ رَجُلٌ مِنْ بَيْنِي وَبَيْنِهِمْ فَقَالَ هَلُمَّ. فَقُلْتُ أَيْنَ قَالَ إِلَى النَّارِ وَاللَّهِ.
قُلْتُ وَمَا شَأْنُهُمْ قَالَ إِنَّهُمُ ارْتَدُّوا بَعْدَكَ عَلَى أَدْبَارِهِمُ الْقَهْقَرَى. ثُمَّ إِذَا زُمْرَةٌ حَتَّى إِذَا عَرَفْتُهُمْ خَرَجَ رَجُلٌ مِنْ بَيْنِي وَبَيْنِهِمْ فَقَالَ هَلُمَّ. قُلْتُ أَيْنَ قَالَ إِلَى النَّارِ وَاللَّهِ. قُلْتُ مَا شَأْنُهُمْ قَالَ إِنَّهُمُ ارْتَدُّوا بَعْدَكَ عَلَى أَدْبَارِهِمُ الْقَهْقَرَى. فَلاَ أُرَاهُ يَخْلُصُ مِنْهُمْ إِلاَّ مِثْلُ هَمَلِ النَّعَمِ “.
پس از تو ( صحابه ) مرتد شدند و به عقب بر گشتند. پيغمبر فرمود: من نمىبينم كه از آنان كسى رهايى يابد مگر تعداد اندك و انگشت شمار.
صحيح البخاري، ج 3، ص 1017، ح 2615 -
نویسندهنوشته ها
شما برای پاسخ به این جستار باید وارد تارنما شوید.