منافع دولتمردان در کشتار معترضان

Home انجمن ها گفتگوی ازاد منافع دولتمردان در کشتار معترضان

این جستار شامل 0 پاسخ ، و دارای 0 کاربر است ، و آخرین بار توسط  ابومصعب سلفی در 10 سال، 1 ماه پیش بروز شده است.

در حال نمایش 1 نوشته (از کل 1)
  • نویسنده
    نوشته ها
  • #1495
    بسم الله الرحمن الرحیم
    تحولات اخیر کـشورهای عربی و سرایت دومینوگونهی این انقلابها از آفریقـا تا خاورمیانه موضعگیریهای متفاوتی را از جانب کشورهای غربی و برخی قدرتها موجب شده که گاهاً تعجب بسیاری از متابعهکنندگان اوضاع سیاسی جهان را برانگیخته و سوالات و به التبع تحلیلهای گوناگونی را در این زمینه موجب گردیده است. در این بین، اوضاع سوریه و عملکرد متفاوت و گاهاً متضاد جامعهی بین الملل در قبال این حوادث، نسبت به سایر انقلابها بیش از سایر موارد خودنمایی میکند.

    خیزش بهار عربی از تونس و سرایت سریع آن به مصر و سپس یمن و لیبی موجب غافلگیری سران استکباری و ذی نفع در این کشورها گردید و مواضعهای ضد و نقیض آنان در خصوص حرکتهای مردمی مؤید همین موضوع است.

    در ابتدای این بهار موضع رسمی و قاطعانهی جامعه بین الملل به رهبری آمریکا، برخورد قاطع با معترضان و دفاع از سرسپردگان خود در این ماجرا بود، اما با گسترش این تحولات و فرار دیکتاتورهای وابسته به ناگاه مواضع آنان نیز عوض میشد و در دفاع از مردم نقشهی راهبردی خود به منظور از دست ندادن منافع ایدئولوژیک و اقتصادی خود را به اجرا میگذاشتند و با حرافیهای رسانهای موضع خود را در دموکراتیزه کردن حکومت دیکتاتوری- که صد البته خود پایهگذار آن بودهاند- به منظور قرار دادن خط سیر انقلاب در راستای سیاستها و منافع خویش و جلوگیری از ایجاد حکومت اسلامی اعلام نموده و منافقانه به جبههی معترضان میپیوستند و حتی در برخی از این جبههها همانند لیبی با انجام عملیات میدانی و وارد کردن ناتو عملاً در مقابل مهرهی سوختهی خود اعلام جنگ کردند.

    هر چند که انقلابیون مسلح لیبیایی بدون دخالت ناتو نیز قادر بودند طرابلس را فتح و قذافی جنایتکار را بیرون برانند و بلکه اینگونه به نظر میرسد که دخالت ناتو در این میدان بیشتر منجر به ضرر معترضان بود تا به نفعشان، و در بسیاری از موارد این انقلابیون بودند که هدف حملات متعمدانه یا غیر عمدی هواپیماهای ناتو قرار گرفته و کشته میشدند. وارد کردن نیروی نظامی، به ضرس قاطع نه به هدف کمک به مردم این کشور بلکه در جهت پیشبرد اهداف و منافع آنان بوده است و این مسئله چیزی نیست که قابل انکار باشد و دست این گرگهای باران دیده سالهاست که برای مردم دنیا آشکار گردیده است اما به واقع چرا جامعهی بینالملل در قبال حوادث سوریه به نسبت سایر انقلابها موضعی منفعلانه اتخاذ کرده و کشتار وحشیانهی مسلمانان بی دفاع که قابل قیاس با کشتار قذافی و بلکه فراتر از آن است را نادیده پنداشته و هیچ عمل عاجلی انجام نمیدهند و تنها برخی اوقات به حملات تریبونی و گاهاً تحریمهای ناچیز بسنده کردهاند؟!

    چرا سازمان بینالملل که مدعی دفاع از حقوق بشر! است در قبال جنایات حکومت میلیتاریستی سوریه غمض عین نموده است؟ کشتار زنان و کودکان با کدام یک از کنوانسیونهای بین المللی مطابقت دارد؟! زندان و تعذیب و برخورد سخت نظامی با مردم دست خالی که برخلاف مردم لیبی حتی اسلحهی سرد نیز ندارند چگونه موجه است؟! پاسخ این سوالات در نگاه ما در وحلهی اول به منافع ایدئولوژیک و در مرحلهی بعد به منافع اقتصادی کشورهای غربی برمیگردد.

    • رژیم حاکم در سوریه طی بیش از چهار دهه حکمرانی در این کشور وفاداری خود را به کشورهای غربی و علیالخصوص اسرائیل ثابت نموده به گونهای که خطری متوجه منافع و امنیت آنان با وجود این رژیم نخواهد بود. طی این چهل سال حکومت رژیم نصیریه از حافظ اسد تا فرزندش بشار، قانون حالت فوقالعاده که نوعی حکومت نظامی است برقرار بوده که به هیچ شخص، گروه و حزبی اجازهی تحرکاتی خارج از عرف بر ضد منافع غرب و رژیم صهیونیستی نمیدهد و هرگونه اعتراضی را به شدت سرکوب کرده است.

    • پراکندگی قومی و فرقهای در سوریه به گونهای است که اقلیت نصیریان بر اکثریت مسلمانان اهل سنت فرمان میرانند و آنان را از داشتن هرگونه آزادی چه در حوزهی فرهنگی و مطبوعاتی و چه در حوزهی سختافزاری منع کرده و نوعی از بایکوت فکری را در این سرزمین حاکم نمودهاند. با وجود کثرت جمعیت مسلمانان اهل سنت خصوصاً اخوان المسلمین که به لحاظ فکری و جغرافیایی نزدیکی بسیاری با جماعتهای مختلف فلسطینی دارند اما عملاً به زنجیر کشیده شده و خطری برای اسرائیل ایجاد نکردهاند.

    • با وجود اینکه تأسیسات هستهای سوریه با بمب افکنهای اسرائیل با خاک یکسان شد اما کوچکترین تحرک نظامی ـ امنیتی از طرف حاکمان سوری علیه اسرائیل انجام نشد و حملات تنها در حوزهی سخن و مطبوعات انجام گرفت.

    • بلندیهای جولان به راحتی به اسرائیل واگذار شد و حاکمان سوری به نوعی محافظت از امنیت آن را در مقابل مجاهدان فلسطینی به احتضان گرفته و حتی اجازهی شلیک یک گلوله را از داخل خاک خود به سمت این منطقه یا خاک اسرائیل ندادهاند.

    با وجود این دلایل به نفع آمریکا و تئوریسینهای صهیوصلیبی حاکم در کاخ سفید نخواهد بود که سگ وفاداری همچون اسد را بیرون برانند تا مسلمانان اهل سنت به حکومتی ولو از جنس دموکراتیک دست یابند هر چند که بلاد شام قابلیت تبدیل شدن به مرکز خلافت اسلامی را دارد و وجود این پتانسیل در آنجا قابل اغماض نیست که در این صورت کیان حکومت اسرائیل و بلکه کل غرب رو به نابودی خواهد رفت.

    گذشته از این مسائل، سوریه برخلاف برخی کشورهای انقلابی از جمله لیبی که دارای منابع عظیم نفتی وگازی است اهمیت چندانی برای غرب نداشته و از این بُعد کشوری استراتژیک نیست و از آنجایی که همواره پارادیم حاکم بر رفتار دولتمران کاخ سفید و سایر دول غربی مبتنی بر کسب منافع بوده است به نفع تراستها و كارتلهای غربی نخواهد بود که نیروی نظامی و تجهیزات گرانمایهی خود را به منظور جلوگیری از ریخته شدن خون بیگناهان هزینه نمایند!!

    علاوه بر این در کشورهایی مانند مصر و لیبی با سیاستهای مزورانهی دولتهای غربی و کوتاهی و کم لطفی انقلابیون در دنبال کردن اهداف ریشهای به منظور حاکم کردن دین اسلام این فرصت برای سران استکباری دنیا به وجود آمد تا باز هم افراد دست نشاندهی خود که روزگاری دست راست دیکـتاتورهای پیشین بودند را به حاکـمیت برسانند و امروز شاهد آن هستیم کـه شورای عالی نظامیان کـه دستانشان تا به مرفق به خون جوانان این کشورها آلوده است خود را زعیم و لیدرهای انقلابی مردم میخوانند و اساساً واژهی انقلاب را بی محتوا نمودهاند چرا که تغییرات اساسی در ساختار حکومتی کشورهای انقلابی دیده نمیشود و تنها تفاوت در تغییر رأس حاکمیتی بوده است و این درحالی است که دول غربی در سوریه هنوز مانند این کشورها سرسپردگان حلقه به گوش خود را نیافتهاند و به مردم انقلابی اعتماد کامل ندارند به همین منظور مانند سایر کشورهای عربی به لحاظ سخت افزاری اقدامی انجام نمیدهند، سخنان هیلاری کلینتون وزیر خارجهی کاخ سفید مبنی بر اینکه وارد جنگ نظامی با سوریه نخواهند شد نیز مؤید همین موضوع است.

    تمامی این دلایل که تنها غیضی از فیض بود سبب گردیده که تا کنون با وجود کشتار بیرحمانه و وسیع مردم به دست ارتش و نیروهای امنیتی در سوریه اقدام مؤثری از طرف جامعهی بین المللی در خصوص توقف این کشتارها صورت نپذیرد. اگر چه این کشورهای منفعتجو به دلیل حفظ پرستیژ خود در حمایت از حقوق بشر و دروغهای همیشگی خود در این ادعا و با دنبال کردن ژستهای سیاسی و همیشگی خویش با شانتاژهای خبری و حملات رسانهای نیم بند علیه حاکـمیت سوریه، افواه عامـه را میفریبند.

    در هر صورت چنین مشاهده میشود که با وجود ریخته شدن خون بسیاری از معترضان سوری جامعهی بینالملل تنها به صدور تحریمها و قطعنامههای شورای امنیت که آن هم با مخالفت روسیه و چین مواجه و برش چندانی ندارد اکتفا نموده است و ریش سفیدی و حکمیت حل این معضل را به ترکیه واگذار کرده است.

    رفتار همسایگان سوریه یعنی ترکیه و ایران هم در قبال حوادث این کشور در نوع خود قابل توجه است.

    ترکیه به عناون قدرتی نوظهور طی دههی گذشته تاکنون به دلیل اعمال سیاستهای اقتصادی خاص خود توانست از دولتی ورشکسته به یکی از توانمندترین کـشورهای منطقه تبدیل شود. ترکیه توانست با تمهیدات خاصی از طوفان بحران مالی جهانی تا حدودی مصون بماند و همین سبب گردیده کـه تواناییهای اقتصادی این کشور از بسیاری از کشورهای عضو اتحادیهی اروپا هم فراتر رود و این موضوع سببگردیده که وزن تأثیرگذاری این کشور علیالخصوص در خاورمیانه به صورت چشمگیری افزایش یابد و بتواند در جهت دهی بسیاری از مناسبات و مناظمات جهانی و منطقهای محور قرار گیرد.

    همین توانایی به ترکیه این اجازه را داده که در قبال حوادث سوریه اظهارات و عملکرد به ظاهر قابل قبولی اتخاذ نماید:

    پناه دادن به پناهجویان سوری که از دست مأموران وحشی نصیری به مرزهای این کشورگریختهاند، گفتگوی وزیر خارجهی ترکیه با حاکمان سوریه در خصوص توقف کشتارها، دادن اولتیماتم به منظور انجام اصلاحات از جانب بشار اسد، توقف مراودات و سرمایهگذاریهای چند هزار میلیاردی در سوریه به منظور تحت فشار قرار دادن رژیم نصیری و بسیاری از اظهارات دیگر که موجبات نارضایتی بشار اسد و حاکمان ایران ـکه تمام قد از حکومت سوریه دفاع میکنند ـ را فراهم آورده و در برخی موارد روابط آنان را نیز تحت الشعاع قرار داده است.

    اما آیا به راستی در منش سیاسی اردوغان که در مانیفست روابط خارجیاش به صفر رساندن اختلاف‌ها با کشورهای همسایه قید شده است باورپذیر خواهد بود که جان انسانها از کسب منافع، اهمیت بیشتری پیدا کرده و زعیم و دلسوز معترضان سوری گشته باشد؟! آیا نظام لائیک حاکم بر ترکیه که اردوغان خود بارها حمایت از مبانی آن را سرلوحهی شعارهای خود قرار داده است، اجازه خواهد داد تا منافع کشورش فدای نجات مسلمانان سوری شود؟!

    اگر در این تعامل با معترضان سوری اهداف پنهانی و کسب منفعت بیشتر نباشد ترکیه و حزب حاکم باز هم نقش دلسوز انقلابیون را خواند داشت؟!
    اگر چنین است و حزب عدالت و توسعه منافعش را قربانی نجات برادران خودش در سوریه میکند چرا کشتار و سرکوب و غارت کشور و اموال و ارز و عِرض فلسطینیان موجب قطع روابط همیشگی ترکیه با رژیم غاصب صهیونیستی نشده است؟! چرا هنوز هم بالاترین معاهدههای نظامی و روابط سیاسی و اقتصادی اسرائیل با کشور ترکیه پا برجاست؟! آیا خون معترضان سوری از مردم فلسطین رنگینتر است؟! لازم به ذکر است که نمایش تبلیغاتی اخیر آنان در درگیری لفظی با اسرائیل گذشته از صحت و سقم آن، تنها مربوط به کشته شدن شهروندان ترک از جانب اسرائیل در جریان کاروان آزادی است که در صورت عذر خواهی، قابل رفع خواهد بود!

    واقعیت امر این است که ترکیه اکنون فرصتی برای عرض اندام یافته و در شرایط کنونی قصد ماهیگیری نموده است!

    حاکمان این کشور پس از آنکه توانستند شایستگیهای خود را به لحاظ اقتصادی به اربابان خود نشان داده و به عنوان قدرت بلامنازع و برتر منطقهای درجات ترقی را سریعاً بپیمایند آهنگ آن نمودهاند که بر وزن تأثیرگذاری سیاسی و ژئوپولتیک خود نیز بیفزایند و با توجه به موقعیت خود نقش رهبری کشورهای اسلامی را که طی سالهای اخیر در اختیار عربستان بوده به خود اختصاص دهند و خود را به عنوان زعیم و قطعاً الگویی موفق! برای کشورهای اسلامی منطقه جا بیاندازند. دعوت از انقلابیون مصر به منظور تشکیل حکومتی لائیک از جانب اردوغان و تأسی به الگوهای سیاسی آنان در این برحهی حساس، مؤید همین موضوع است.

    سیاست جدید موازنه آمریکا در منطقه با محوریت ترکیه در حال شکلگیری است و این انتخاب برای دولتمردان کاخ سفید و اذنابشان بهترین گزینه خواهد بود چراکه با از دست دادن هر روزهی طواغیت مطیع، چارهای جز پذیرش نقش ترکیه ندارد؛ از زمانی که بهار عربی از کشور تونس وزیدن گرفت و سونامی آن پایههای حکومتهای دیکتاتوری را لرزاند و به چشم برهم زدنی دامن طواغیت دست نشانده را گرفت برای تئوریسینهای کاخ سفید معلوم شد که دیگر با نظام کهنه و پوسیدهی دیکتاتوری نمیتوان بر مردم منطقه حکومت کرد و اهداف خود را به پیش برد به همین منظور به دنبال الگو دهی ترکیه به عنوان کشوری به اصطلاح “آزاد!” و دموکرات به جای عربستان که خود نیز در آستانهی اعتراضات داخلی قرار گرفته برآمدند و سوریه در این بین به عنوان سکوی پرش ترکها انتخاب شد.

    رویکرد از موضع قدرت و آمرانه ترکیه نسبت به حاکمان دمشق، استراتژی جدید آمریکا در منطقه به منظور پیشبرد اهداف راهبردی خود در خاورمیانه خواهد بود که میتوان به چند نمونه از آن اشاراتی داشت:

    • جلوگیری از رویکرد اسلامی مردم انقلابی و جلوگیری از اسلامی شدن تحرکات مردمی و جایگزینی آن با حکومتی دموکرات یا لائیک مانند ترکیه با حاکم بودن جریان به اصطلاح روشنفکری اسلامی! و با به رخ کشیدن اوضاع مناسب مالی و اقتصادی و همچنین آزادیهای نسبی سیاسی و فرهنگی در این کشور ..

    • رفتار کژدار و مریز با انقلابیون سوری به منظور از دستن ندان پرستیژ جهانی خود و بهانهی کافی به منظور استقرار سامانهی دفاع موشکی خود در خاک ترکیه به منظور سرکوب هرگونه جنبش اسلامی و وزین کردن نقش آنکارا در مناسبات منطقهای با توجه به عضویت این کشور در پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) ..

    • استفاده از این اهرم جهت تحت فشار قرار دادن تهران به منظور عقبنشینی از مواضع خود از جمله در مسائل هستهای و ترغیب ترکیه به منظور دست کشیدن از حمایتهای منفعت جویانهی خود از ایران در خصوص تحریمها و همچنین تحت فشار قرار دادن مسکو و تسخیر حیاط خلوت این کشور.

    در راستای این حوادث اگر چه مقامات آنکارا با بر زمین نهادن برخی از منافع خود از جمله کاهش روابط و مراودات اقتصادی با ایران و سوریه تا حدودی متضرر شدهاند اما قطع به یقین با تبدیل شدن به ژاندارم آمریکا در منطقه منافع بزرگتری در آینده پیش روی آنان خواهد بود که میتوان به برخی از آن اشاراتی داشت:

    • به زانو درآوردن حکومت نصیری بشار اسد که یکی از همپیمانان سرسخت ایران است و یا حداقل راضی کردن وی به انجام برخی اصلاحات، نوعی محبوبیت و قهرمان پرروی برای ترکیه در بین مردم جهان عرب و بلکه داخل کشور پدید خواهد آورد و این مسئله کمک خواهد نمود که ملتهای منطقه خیلی زود پروژهی جایگزینی لیدر سیاسی خود به جای عربستان را بپذیرند و علاوه بر این مقامات ترک خواهند توانست بازارهای کشورهای عربی را نیز به دلیل همین محبوبیت تسخیر کنند.

    • با انجام این خوش رقصی برای آمریکا، امکان گشوده شدن دروازههای اتحادیه اروپا که به رؤیایی دست نیافتنی برایشان تبدیل شده بود مقدور میگردد.

    • می‌تواند نقش تعیین کنندهای در فرایند صلح اعراب و اسرائیل و در کل مسائل جهان اسلام برای خود دست و پا کند بنابراین تعامل ترکها با معترضان سوری نه به دلایل ایدئولوژیک یا دلسوزی دوستانه بلکه از سر معامله و بسیاری سیاستهای پنهان دیگر است و در یک کلام آنها ملت سوریه را وجه المصالحه خود قرار دادهاند.

    نوع برخورد مقامات ایران نیز در خصوص انقلابهای اخیر از جمله سوریه جای تأمل و شگفتی بسیار دارد. با شروع انقلاب سونامیوار در کشورهای عربی رسانهها و مطبوعات ایران نیز نوعی از حمایتهای خود را از مردم انقلابی این کشورها ابراز نمودند و سران بلند پایهی تهران نیز با سیاست «فرار رو به جلو» و سخنانی مضحـک به منظور جلوگـیری از این حوادث مشابه در ایران با وجود پتانسیلهای موجود در مردم خصوصاً بعد از انتخابات دهم ریاست جمهوری، مبدأ و پیدایش این اعتراضات را در انقلاب سال 57 خود عنوان کرده و خودشان را پیشگامان و طی کردگان این انقلابها نامیدند!
    حمایتهای نسبی رسانهای ایران از مردم معترض علاوه بر دلیل مذکور به علت نداشتن روابط سیاسی و دیپلماتیک مناسب با حاکمان کشورهای انقلابخیز بود علیالخصوص در مصر و بحرین و لیبی، هرچند که سیاستهای خبیثانه و پنهان دیگری همچون عادی سازی روابط با حکومتهای آیندهی این کشورها به واسطهی حمایتهای خود و در نتیجه نفوذ به داخل آنان و انجام سیاستهای راهبردی هم مد نظر آنان بود. اما نکتهی جالب توجه در سیاست یک بام و دو هوای آنان در قبال حوادث سوریه بود چرا که در همان زمانی که مقامات تهران شورش مردمی را در دیگر کشورها به بیداری اسلامی تعبیر میکردند؛ اعتراضات مردم سوریه را فتنه و آشوب علیه حاکمیت عنوان مینمودند و سرکوب مردم معترض توسط رژیم نصیری را میستودند!!

    حمایت تهران از دمشق تنها در قالب رسانه نبود بلکه اعزام نیروهای نظامی و یگانهای سرکوب سپاه قدس نیز در دستور کار آنان قرار گرفت، حال سوال این است که چرا رژیم ایران چنین سیاستی اتخاذ کرد؟

    • همه دنیا از نوع روابط ایران با سوریه آگاه است ضمن اینکه مسائل سوریه پیوند جدی با منافع ایران دارد. در حالیکه ایران همواره سعی دارد آن را پنهان کند، تهران و دمشق به لحاظ ایدئولوژیک بسیار به هم نزدیک هستند و پس از انقلاب 57 تا کنون این همپیمانی راهبردی بین آنان برقرار بوده است بنابراین این همگرایی برخلاف روابط ترکیه با مردم سوریه نوعی روابطهی ایدئولوژیک تلقی میشود.

    • سوریه همواره به عنوان حیاط خلوت و مأمن امنی برای سران رژیم بوده و علاوه بر این راه مطمئنی برای دستیابی و کمک به حزب الله لبنان خواهد بود بنابراین به هر نحو ممکن باید حفظ شود. و در صورت سقوط علاوه بر ایران، حزب الله لبنان هم ممکن است تحت فشار مضمحل گردد.

    • سوریه یکی از کشورهای مهم در پیشبرد پروژهی هلال شیعی است که در برنامهی بلند مدت ایرانیان قرار دارد و در صورت سقوط، رسیدن به این برنامه دشوار و بلکه غیرممکن خواهد بود بنابراین فروپاشی نظام حاکم در سوریه در پیشبرد اهداف منطقه‌ای‌ تهران تاثیر سلبی خواهد داشت.

    • حضور ایران در سوریه در دوران ریاست جمهوری اسد گسترشی عمده پیدا کرده است. ایران در نقاط مختلف سوریه ۱۴ مرکز فرهنگی گشوده که بیشتر برای تبلیغ شیعه مورد نظر خود در آنجاست. سپاه پاسداران ایران نیز در دمشق دفتری برای هماهنگی دارد که ۴۰۰ کارشناس نظامی اعضای آن هستند. سوریه تنها کشوری در حوزه دریای مدیترانه است که به نیروی دریائی ایران حق پهلوگیری در بنادر خود را داده است ضمن اینکه برخی حتی مدعی هستند که ایران در سوریه پایگاه نظامی دائمی دارد که در صورت سقوط سوریه امنیت منطقهای تهران نیز دچار خطر خواهد شد.

    به دلایل مذکور تهران پس از وقوع حوادث سوریه حمایت تمام قد خود را از رژیم بشار انجام داده و حتی اقتصاد رو به رکود سوریه را با کمک های نقدی زنده نگه داشته است، ارسال تجهیزات نظامی و فشار به دولت نوری مالکی به منظور کمکهای مالی و معنوی از دیگر خدمات تهران برای بشار اسد بوده است.

    با این اوصاف سوال این است که بالاخره سرنوشت ملت معترض و انقلابی سوریه به کجا خواهد انجامید و راه نجات آنان چیست؟

    دو دیدگاه متفاوت در این زمینه بیش از سایر موارد به نظر میرسد. اول اینکه با توجه به عدم دخالت جامعهی بینالملل و حمایتهای بی حد و حساب ایران و روسیه از نظام حاکم و اندیشهای که معترضان سوری در تعایش سلمی برگزیده و حاضر به برداشتن اسلحه نیستند و با توجه به تجربهی کشتار چهل هزار نفری مردم شهر حماه به دست حافظ اسد سفاک و سکوت باقی شهرها و عدم پشتیبانی از آنان که موجب شکست مردم شد، این بار نیز با این رویکرد انقلاب مردم به نتیجهای نرسد.

    تحلیل بعدی این است که هر چند دیر اما خونهای به زمین ریخته شدهی مردم به بار خواهد نشست و جامعهی بینالملل هم هر چند با تأمل و با سیاست کم شدن از توان انقلابیون، اما بالاخره از کانال ترکیه در این حوادث ورود خواهند کرد چرا که نظام پوسیدهی دیکتاتوری با کشتار این همه انسان دیگر قادر نخواهد بود که منافع غرب را تأمین کند خصوصاً اینکه فرار دیکتاتورهای تونس و مصر و لیبی توانی دو چندان به معترضان سوری بخشیده است و جادهای که سران نصیری به آن پا نهادهاند مختوم به شکست است. به نظر ما این تحلیل به واقعیت نزدیکتر خواهد بود چرا که به دلیل آموزههای دینی معتقدیم «الملک یبقی مع الکفر و لا یبقی مع الظلم» و این در حالی است که این رژیم خونخوار هر دو صفت را توأماً در حد اعلی دارد و نیز به دلیل شعارها و رویکرد متمایز معترضان سوری به نسبت باقی انقلابها، نظام حاکم سوریه در سقوطی بلا شک خواهد بود.

    علت اعتراض مردم در سایر کشورهای عربی بیشتر به دلیل مضیقههای اقتصادی و سیاسی و تکسب و تعیش بود و شعارهای آنان در این زمینه این واقعیت را تأیید مینمود اما مبارزات مردم سوریه بیشتر در شکل و شمایل ایدئولوژیک ظهور نموده است و مردم با شعار «لا اله الا الله» و شعارهایی که به وحدانیت خداوند متعال اشاره دارد در مقابل شرک و کفر طرفداران بشار اسد که شعارهایی کفر آمیز همانند «لا اله الا البشار» سر داده و در مقابل تصاویر وی سر سجده بر زمین میسایند و افکار کفری دارند قد علم نمودهاند و اعتراض در این کشور در حقیقت تقابل تندید و شرک، با اهل توحید است و شاید یکی دیگر از دلایل اینکه جامعهی بین الملل سکوت پیشه کرده و نظارهگر قتل عام مسلمانان سوری است نوعی ترس از همین شعارها و جامعهی مسلمان اهل سنت این دیار است.

    با این اوصاف متأسفانه باز هم شاهدیم که معترضان راه نجات خود را در دخالت جامعهی بینالملل میبینند و دست یاری به سوی آنان دراز میکنند. پیامبر صلی الله علیه و وسلم میفرماید: «لا يلدغ المؤمن من جحر واحد مرتين» یعنی «مؤمن از یک سوراخ دو بار گزیده نمیشود.»

    نتیجهی دخالت جامعهی بین المللی در مصر و لیبی و تونس به کجا انجامید؟ در این کشورها انقلاب مردم را به یغما بردند و خونهایشان به هدر رفت و به نتیجهای هم نرسیدند و این وعدهی الهی است:

    «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ لاَ تَتَّخِذُواْ بِطَانَةً مِّن دُونِكُمْ لاَ يَأْلُونَكُمْ خَبَالاً وَدُّواْ مَا عَنِتُّمْ قَدْ بَدَتِ الْبَغْضَاء مِنْ أَفْوَاهِهِمْ وَمَا تُخْفِي صُدُورُهُمْ أَكْبَرُ قَدْ بَيَّنَّا لَكُمُ الآيَاتِ إِن كُنتُمْ تَعْقِلُونَ» آل عمران 118
    «ای كسانی كه ايمان آورده‌ايد! از غير خود محرم اسرار برنگزينيد، آنان از هرگونه شر و فسادی در حق شما كوتاهی نمی‌كنند. آنان آرزوی رنج و زحمت شما را دارند. (و نشانه‌های) دشمنانگی از دهان آنان آشكار است، و آنچه در دل دارند بزرگتر است (از بدسگالیهایی كه ظاهر می‌سازند). ما نشانه‌هایی را برای شما بيان كرديم اگر اهل عقل و درايت هستيد.» ‏

    همچنین خداوند متعال میفرماید: «وَلَنْ تَرْضَى عَنْكَ الْيَهُودُ وَلَا النَّصَارَى حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ» بقره 120
    «يهود و نصاری هرگز از تو خوشنود نخواهند شد، مگر اين كه از آئين (تحريف شده و خواستهای) ايشان پيروی كنی.»

    بنابراین با ورودآمریکا و اذنابش نه تنها پیروزی برای انقلابیون به دست نمیآید بلکه همانند مصر و لیبی طاغوت دیگری را جایگزین طاغوت قبلی میکنند، در این لحظهی تاریخی تنها راه نجات مسلمانان سوریه و بازگشت به دوران باشکوه و عزت سابق و بازسازی بلاد شام به عنوان مرکز خلافت اسلامی با تأسی به روش و سلوک پیامبر صلی الله و علیه و سلم و یاران بزرگوارش در جهاد و نبرد مسلحانه با دشمنان خدا و دین است و مبازارن سوری باید بدانند که با دشمن تا بن دندان مسلح که به صغیر و کبیر آنان رحم نمیکند و با قتل و کشتار، آن هم به وحشیانهترین روش، شدت حقد و بغض و کینهی خود را نسبت به مسلمانان به نمایش میگذارد نمیتوان با روشهای مسالمت آمیز جنگید و او را مغلوب کرد، اندیشهی تعایش سلمی تنها رؤیا و بلکه دروغی بزرگ به منظور به ذلت کشاندن مسلمانان از جانب کفار و مشرکین است. و من الله التوفیق

    به قلم: نوید صدیقی

در حال نمایش 1 نوشته (از کل 1)

شما برای پاسخ به این جستار باید وارد تارنما شوید.