Home › انجمن ها › انتقاد از احادیث شیعه › حدود عورت نزد شیعه !!
این جستار شامل 0 پاسخ ، و دارای 0 کاربر است ، و آخرین بار توسط داود الظاهري در 10 سال، 1 ماه پیش بروز شده است.
-
نویسندهنوشته ها
-
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #1460بسم الله الرحمن الرحیم
می خواهییم ببینیم طبق افاضات ائمه معصومین حدود عورت تا کجاست؟؟
(12816 26) محمد بن یحیى، عن أحمد بن محمد بن عیسى، عن أبی یحیى الواسطی، عن بعض أصحابنا، عن أبی الحسن الماضی (علیه السلام) قال: العورة عورتان القبل والدبر، فأما الدبر مستور بالالیتین فإذا سترت القضیب والبیضتین فقد سترت العورة.
كافی كلینی ج6ص500
اگر آلت تناسلی و بیضه ها را پوشاندی عورت را پوشانده ای باسن ها نیز جزو عورت نیستنداز عجایب اینکه معصوم می فرماید
در همان صفحه وقال فی روایة اخرى: وأما الدبر فقد سترته الالیتان وأما القبل فاستره بیدك.
اما انچه ما بین باسن است به وسیله باسن ستر شده واما انچیزی که جلو قرار دارد بادستت بگیریعنی بادستت ستر کن(12817 27) علی بن إبراهیم، عن أبیه، عن ابن أبی عمیر، عن غیر واحد، عن أبی عبدالله (علیه السلام) قال: النظر إلى عورة من لیس بمسلم مثل نظرك إلى عورة الحمار (1).
اینجا ابی عبدالله می فرمایند
نگاه کردن به الت تناسلی کافر مثل نگاه کردن به عورت خر می باشدمرجع تقلید رافضی ابوالقاسم الخوئی در کتاب صراط النجاه جز دوم
سوال 774 بخش معاملات
عورت زن نسبت به محارمش کجاست؟؟
الجواب جلو عقب وبنا براحتیاط از ناف تا زانوبدون احتیاط یعنی دیگه لخت باید بیاد بیرون
کتاب منهاج الصالحین بل الفاسدین از علی سیستانی
عورت مرد نماز
الت تناسلی وعورت پشتی می باشد وباسن ها نیز از عورت نمی باشندخوب رافضیان عزیز هنیا لکم این نماز فرض کنید انسان اینطور نماز بخواند چه می شود؟؟
کتاب مسائل المتخبه فی العبادات و المعاملات
مسئله 222 ص 108
در نماز پوشاندن عورت برای مرد عورت عقب وجلو وبیضه ها می باشدهدیه الی الروافض قربه الی الله
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #3162شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #3168نمیدونم واقعا تا به کی میخواهیم گرفتار جهل و تعصب بمانیم.دوست عزیز بجای تعیین حدود عورت کمی فکر کنید و پاسخ مسائل مهم را بیابید وگرنه در نزد اهل سنت هم از عایشه نقل شده که میتوان به مردان بزرگ شیر داد تا به زن محرم شوند آیا هیچ مردی قبول میکند تا مرد دیگری از پستان زنش شیر بخورد تا به هم محرم شوندو هزاران هزار مسئله از این دست.
هرچند که امیدوارم دوستان عزیز دست از تعصب بیجا بردارند و مثل آقای سجودی در پست نماز تراویح اینقدر تعصب جاهلانه نشان ندهند که ایشان در این پست نوشته ا ست “اگر تراویح بدعت است باشد ما هم بدعت مذموم داریم و هم بدعت حسنه”؟؟؟!!!
در حالی که رسول اکرم فرموده اند تمامی بدعتهاوبدعتگزاران در آتش هستندشنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #3808بله درست است اگر ما هم مثل شما مقلد مراجع بوديم همينطور بود كه شما ميفرموديد اما متاسفانه براي شما و خوشبختانه براي ما اينگونه نيست الحمد لله كه ما جز خدا و رسول مقلد كسي نيستيم واقعا اين كلمه علماي شما علماي شما برايتان لوس و بي مزه نشده ما هزاران عالم و دانشمند داريم ايا بايد هر كاري كردند ما هم مثل شتما انها را بپذيريمببين چه كساني صحبت از عقل و منطق ميكنند نگذاريد فضاحت علمايتان در نسبت توهين به اهلبيت پيامبر را بياوريم و ما اهل مقابل به مثل نيستيم اما همچنانكه شما در پاسخ به هديه دوستمان هديه داديد ما هم هديه ايه ميپردازيم شايدباعث سرور و شاديتان گردد اگر خيلي ناراحتيد ميتوانيد از گفته رئيس جمهورتان بهره بريد (ابو بريز اونجات كه ميسوزه)شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #3809توهين به پيامبر (صلي الله عليه وآله )
الاغ وحديث !
از امير المؤمنين- عليه السلام- روايت است كه غفير- اسم الاغ پيامبرـ صلي الله عليه وآله – به ايشان گفت:
« (پدر و مادرم فدايت باد) اي رسول خدا ! پدرم از پدر بزرگم و او از پدرش و او از پدر بزرگش روايت ميكنندكه:
(أنه كان مع نوح في السفينة فقام إليه نوح فمسح علي كفله ثم قال يخرج من صلب هذا الحمار حمار يركبه سيد النبيين و خاتمهم فالحمد لله الذي جعلني ذلك الحمار) :
او با نوح عليه السلام در كشتي بود نوح پشت او را دست كشيد و فرمود از نسل اين الاغ ، الاغي پيدا خواهد شد كه سرور وخاتم پيامبران بر او سوار ميشود پس خدا را سپاس ميگويم كه اين افتخار را به من بخشيد»
اصول كافي 1/237
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #3810پسر عموي ناز ! :
« از اميرالمؤمنين(ع) روايت است كه خدمت رسول خدا- صلي الله عليه و آله- آمدم ديدم ابوبكر وعمرخدمت ايشان نشسته اند (فجلست بينه وبين عائشة فقالت عائشة: ما وجدت إلا فخذي و فخذ رسول الله ؟ فقال: مه يا عائشة ) بين او و عائشة نشستم ،عائشة گفت: جز ران من و ران رسول خدا جاي ديگري نيافتي ؟ پيامبر فرمودند: عائشة ساكت باش! »
البرهان في تفسير القرآن 4/225
مرا آزرده مكن! :
« باري ديگرجائي نيافت پيامبر- صلي الله عليه و آله- اشاره كردند: اينجا، يعني پشت سرشان، و عائشه در حالي كه چادري بر سر داشت پشت سر پيامبر ايستاده بود، علي آمد و بين رسول خدا و عائشه نشست عائشه در حالي كه ناراحت شده بود گفت : جز بغل من جايي نيافتي كه بنشيني ؟!رسول خدا –صلي الله عليه وآله –ناراحت شدند وفرمودند: حميرا !با آزردن برادرم مرا آزرده مكن »
كتاب سليم بن قيس ص179
حق خادم ! :
« با رسول خدا -صلي الله عليه وآله -به مسافرت رفتيم، جز من خادم ديگري نداشتند و يك لحاف هم بيشتر نبود عائشه نيز همراه بود، رسول خدا بين من و عائشه خوابيد روي هر سه نفرمان همان يك لحاف بود،هرگاه براي تهجد بلند مي شدند با دستشان لحاف را بين من وعائشه پايين ميزدند،كه به فرش پاييني مي رسيد»
بحار الانوار 40/3
آيا رسول خدا- صلي الله عليه وآله وسلم – در باره ناموسشان ننگ وغيرت نشان نميدهند كه راضي ميشوند پسر عمويشان كه نا محرم است در بغل همسرشان بنشيند؟!يا با او در يك بستر بخوابد؟! و آنگهي اميرالمؤمنين چگونه تن به چنين حركت غير اخلاقي مي دهد .
همچنانكه ملاحظه ميكنيد دراين چرنديات، اهانت آشكاري به رسول خدا- صلي الله عليه وآله- است . به همين شش روايت در رابطه با پيامبر-صلي الله عليه وآله -اكتفا مي كنيم و به موضوع بعدي ميپردازيم.
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #3811شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #3812توهين به اميرالمؤمنين (ع)
كارشناسي قضايي ! :
از امام صادق -عليه السلام -روايت است كه فرمود:
« يك زن كه به مردي از انصار عاشق شده بود نزد عمر آورده شد، زن براي بدام انداختن مرد انصاري تخم مرغي شكسته و سفيدي آنرا به لباسها وبين رانهايش ماليده بود ، حضرت علي-كه مستشار قضائي عمر بود -بلند شد و بين رانهايش را نگاه كرد! و او را متهم نمود»
بحار الانوار 4/303
آيا واقعا ممكن است اميرالمؤمنين بين رانهاي زن نامحرمي را نگاه كنند؟! وآيا با عقل جور در مي آيد كه امام صادق (ع) چنين روايتي را نقل كنند؟ آيا كسيكه با اهل بيت پيامبر- صلي الله عليه و آله – محبت داشته باشد چنين سخني ميگويد؟!
آموزش دشنام از مِنْبر؟:
از امام صادق- عليه السلام –روايت است كه فرمود:
« باري اميرالمؤمنين عليه السلام برسر منبر بود و داشت خطبه مي داد كه زن بد اخلاقي بلند شد و گفت : اين قاتل دوستان است ، حضرت امير به طرف وي نگاه كرد و فرمود: اي زن بيباك و پُررو! اي بد زبان شبيه مردان ! اي كسيكه مانند زنان حيض نميبيني !اي كسيكه برفرجش آشكارا چيزي آويزان است ! ” (يا سلفع،يا جريئة،يا بذية،يا مذكرة،يا التي لاتحيض كماتحيض النساء،يا التي علي هنها شيء بيّن مُدلي)! »
بحار الانوار 41/293
آيا ممكن است أميرالمؤمنين عليه السلام چنين سخنان زشتي از زبانشان بيرون كنند؟ و آيا امام صادق (ع) چنين سخن پوچي را نقل ميكند، اگر اينگونه روايات مسخره دركتب اهل سنت مي بود غوغا بپا ميكرديم و آنها را رسوا مينموديم ، اما متاسفانه دركتب خود ما شيعيان است!
طناب انداختند !:
طبرسي در احتجاج روايت ميكندكه :
« عمر وكساني كه دور و بر او بودند طناب به گردن اميرالمؤمنين انداختند وكشان كشان او را نزد ابوبكر بردند، تا جائيكه او فرياد ميكشيد (يا ابن امي إن القوم استضعفوني وكادوا يقتلونني ) !! »
آيا اميرالمؤمنين تا اين حد بزدل و ترسو بودند؟!
متهم كيست؟:
همچنين در احتجاج طبرسي آمده است كه فاطمه- سلام الله عليها- به امير المؤمنين- عليه السلام- فرمود:
« اي فرزند ابو طالب! (مااشتملت شيمة الجنين و قعدت حجرة الظنين)” خلق خوي انسان درتو نيست !و اينك متهم وغير قابل اعتماد هستي!.»
فقط خنده رو ؟! :
و نيز از زبان فاطمه سلام الله عليها ميگويند:
« زنان قريش درباره او به من مي گويند: اومردي است باشكم بزرگ،دستان دراز،مفاصل درشت ،موهاي دو طرف پيشانيش ريخته ، چشمان بزرگ ، شانه هايش همچون كوهان شتر بالا آمده ،و خنده رو اما مال وثروتي ندارد»
تفسيرقمي2/336
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #3813پيرمرد حقه باز ! :
دروغ ديگري ملاحظه فرماييد:
«پدرم روز جمعه مرا باخودشان به مسجد بردند، ديدم كه علي بر بالاي منبرخطبه ميخواند: پير مردي كچل ، با پيشاني برآمده ،شانه هاي عريض ، حقه بازي از چشمانش نمايان بود ! »
چشمان خيره ! :
« او- عليه السلام- سبزة چهار شانة بود،كه به كوتاهي نزديكتر بود، شكم بزرگ، انگشتان باريك ,بازوان كلفت، ساقهاي باريك،چشمان خيره، ريش بزرگ، موي سر ريخته، و پيشاني شان بالا آمده بود »
مقاتل الطالبين ص 27
طوري كه آقايان مدعي هستند اگر اميرالمؤمنين- عليه السلام -داراي همين صفات ميبود حضرت زهراء (س) چگونه به ايشان راضي شد؟!
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #3814توهين به حضرت فاطمه (س)!
قهرماني ! :
ابو جعفر كليني در اصول كافي روايت مي كند كه:
« فاطمه از شانه هاي عمرگرفت و او را بطرف خودش كشيد »
جر و بحث ! :
و در كتاب سليم بن قيس آمده است كه:
« او سلام الله عليها- در قضيه فدك پيش ابوبكر و عمر رفت و با آنان جروبحث كرد، ودرميان مردم فرياد كشيد تا اينكه مردم به دورش جمع شدند! »
كتاب سليم بن قيس ص 253
آيا حضرت زهراء- سلام الله عليها- دخت گرامي رسول الله –صلي الله عليه وآله- ممكن است چنين حركتي بكنند؟!
عدم رضايت ؟! :
آقاي كليني در فروع آورده است كه :
« حضرت زهراء- سلام الله عليها- از ازدواجش با علي راضي نبود! چون پدرش داخل خانه گرديد ديدكه گريه ميكند فرمود: “چرا گريه ميكني بخدا قسم اگر در فاميل من بهتر از او كسي را پيدا مي كردم او را دامادم مي كردم، من ترا به زني او نداده ام خداوند ترا به زني او داده است »
شكايت؟! :
پس از ازدواج كه حضرتش- صلي الله عليه وآله- با بريده نزد حضرت زهراء (س) رفتند تا پدرش را ديد چشمانش اشك آلود شد حضرت فرمودند:
« دخترم !چرا گريه مي كني ؟ فرمود : بدليل قلّت طعام ، و كثرت ناراحتيها و شدت غمها»
و در روايت ديگري هست كه فرمود :
« بخدا قسم ناراحتي ام شدت گرفته،تنگدستي ام زياد شده ،وبيماري ام طولاني گرديده است »
كشف الغمة 1/149-150
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #3815توهين به امام حسين(ع)!
حسين(ع) نمي خواهيم ! :
آقاي كليني در كافي نقل مي كند:كه:
« حضرت جبريل بر محمد – صلي الله عليه وآله- فرود آمد و گفت اي محمد! خداوند ترا به فرزندي مژده مي دهد كه از فاطمه متولد خواهد شد، امت تو او را پس ازتوخواهد كشت، فرمود: اي جبريل ! به پروردگارم سلام برسان و بگو، من چنين فرزندي نميخواهم كه از فاطمه متولد شود و امتم پس از من او را بكشد ،جبريل بالا رفت وبرگشت وسخن اول را بازگو نمود دو مرتبه اين گفتگو تكرار شد بارسوم جبريل فرمود: اي محمد ! پروردگار سلام ميگويد و ترا مژده ميدهد كه امامت و ولايت ووصيت را در نسل او قرارخواهد داد، فرمود پس من راضي شدم !»
من هم نميخواهم ! :
آنگاه نزد فاطمه فرستاد، و فرمود:
«خداوند ترا به فرزندي مژده مي دهد كه از تو متولد خواهد شد وامت من او را پس از من خواهد كشت گفت من به چنين فرزندي احتياج ندارم دوباره فرستاد وفرمود: امامت و ولايت و وصيت را در ذريه او قرار داده گفت :پس من راضي هستم! »
حسين شيرنخورد ! :
«(فحملته كرها و وضعته كرها) با دل ناخواسته حامله شد و او را تحمل كرد و با دل ناخواسته او را زاد، و هرگز حسين (ع) از فاطمه (س) شير نخورد و نه از هيچ زن ديگري، او را نزد پيامبر مي آوردند ايشان انگشت ابهام خود را در دهانش مي گذاشتند كه او مي مكيد وتا دوسه روز برايش كافي بود! »
عجبــــا!:
من نفهميدم مژده ايكه خداوند به پيامبرش مي داد ايشان چگونه آنرا رد مي كردند؟ ونمي دانم آنچه كه براي حضرت زهراء در تقدير نوشته بود وخداوند به وي مژده مي داد ايشان چگونه آن تقدير و آن بشارت را رد مي كرد؟ و ميگفت من احتياج ندارم؟ آيا حضرت زهراء بادل ناخواسته حامله شد و نُه ماه حسين را در شكم نگهداشت ؟! و آيا بادل ناخواسته او را زاد ؟! آيا از شيردادنش امتناع مي ورزيد!؟
نعوذ بالله ! سيد و مولاي ما حضرت حسين –عليه السلام- شهيد حماسه آفرين تاريخ، خيلي بزرگتر و پاكتر از اين است كه چنين چرندياتي درباره ايشان گفته شود، زنهاي دنيا آرزو ميكنندكه هر كدام آنان دهها حسين بياورند، وانگهي حضرت فاطمه زهراء ،آن طاهرة عفيفه چگونه ازافتخارفرزندي همچون حسين سرباز مي زند و ناخواسته حملش مي كند وميزايد و شيرش هم نمي دهد؟ نعوذ بالله به خدا پناه ميبريم ازاين بهتان بزرگ.
-
نویسندهنوشته ها
شما برای پاسخ به این جستار باید وارد تارنما شوید.
1- چرا از بحثهاي اصولي گريزانيد واين بحثهاي سخيف را پيش مي کشيد. اگر اختلاف ما فقط در تعيين حدود عورت بود که غمي نبود.
2- حالا مگر حدود عورت حق يا ناحق بودن يک گروه را تعيين مي کند.در اين صورت اگر فرقه اي پيداشود که به غير از سر بقيه بدن را عورت فرض کند ،از همه برحق تر است!
3- واقعا شما متوجه نشده ايد که اين احکام که از شيعه آورديد صرفاحداقل حدود شرعي و واجب بوده نه عرفي آن .
4- اما چون نوشته خود را به عنوان هديه براي شيعه فرستادي و پاسخ هديه را ندادن بي ادبي است. من هم برايت هديه اي دارم.
يحيى بن أكثم در نظر بزرگان اهل سنت از علماء بلند رتبه به شمار مي رود ابن کثير در مورد او مي گويد :
كان يحيى بن أكثم من أئمّة السنّة ، وعلماء الناس و من المعظمين للفقه.
البداية والنهاية ج 10 ص 316
يحيي بن اکثم از امامان اهل سنت و از علماي مردم و از بزرگان فقه بود .
او از معروفترين قاضيان اهل سنت و از علماي بنام ايشان بود.
حال ثعالبي از علماي به نام اهل سنت او را مشهورترين شخص در لواط معرفي مي کند و مي گويد:
لواط يحيى بن أكثم !!! أصله من مرو فاتصل بالمأمون ايام مقامه بها فاختص به واستولى على قلبه وصحبه إلى بغداد ومحله منه محل الأقارب أو أقرب .وكان متقدما فى الفقه وآداب القضاة حسن العشرة عذب اللسان وافر الحظ من الجد والهزل ولاه المأمون قاضى القضاة وأمر بألا يحجب عنه ليلا ولا نهارا وأفضى إليه بأسراره وشاوره فى مهماته وكان يحيى ألوط من ثفر ومن قوم لوط وكان إذا رأى غلاما يفسده وقعت عليه الرعدة وسال لعابه وبرق بصره
ثمار القلوب في المضاف والمنسوب ج1 156 ش 221
او لواط کار ترين عرب است :
(يکي از صفات مشهور) لواط يحيي بن اکثم است ؛ وي از مرو بود و با مامون ارتباط برقرار کرد و توانست که بر قلب او چيره شود ؛ سپس به همراه او به بغداد آمد و جزو نزديکترين افراد به مامون بود ؛ وي در باب فقه و آداب قضاوت شهره بوده و خوش برخورد و خوش بيان بود و هم در شوخي و هم در جدي بودن تخصص داشت ؛ مامون او را به مقام قاضي القضاة منصوب کرده و دستور داد که هر زمان در شبانه روز که يحيي خواست بتواند به نزد مامون برود ؛ و با او راز گفته و در کارهاي مهم با وي مشورت مي نمود .
يحيي از ثفر(يکي از بدنام ترين مردان قوم مشهور به اين کار) و از قوم لوط نيز بيشتر اين کار را انجام مي داد .
کنايه نوه ابو حنيفه به يحيي :
وسمعه إسماعيل بن حماد بن أبى حنيفة يوما يغض من جده فقال له ما هذا جزاءه منك قال حين فعل ماذا حين أباح المسكر ودرأ الحد عن اللوطى
ثمار القلوب في المضاف والمنسوب ج1 156 ش 221
روزي اسماعيل ، نوه ابو حنيفه شنيد که يحيي از پدر بزرگ او بد گويي مي کند ؛ پس به او گفت :
آيا اين پاداش پدر بزرگ من است که مسکرات را حلال دانست و حد را از لواط کار برداشت ؟!!!