چرا مسلمانان، مسلمانی که مرتد شود را می کشند؟؟!!

ملحد میگوید: در بدی دین اسلام همین بس که آزادی در آن نیست و هر مسلمانی که به باطل بودن اسلام پی ببرد و از اسلام روی برگرداند را میکشند زیرا پیامبرشان گفته است: من بدل دینه فقتلوه -الصحیح البخاری-  هرکس که دینش را عوض کرد بکشید. پس مسلمانان از ترس یکدیگر و از سر اجبار،  مسلمان باقی مانده اند , و دین ما بهتر است  زیرا که دمکراسی است و شخص میتواند در صورتی که باطل بودن عقیده ای را دریافت آن را رها کند  و براحتی دینش را عوض کند یا حتی که مومن شود یا ملحد شود برای ما فرقی ندارد.

پاسخ اهل سنت: نه اینطور نیست که شما میگوید 

اولا: قرآن میگوید: لا إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ ( بقره:۲۵۶) در پذیرش دین اجباری نیست.
دوما : قرآن میگوید: فَبَشِّرْ عِبَاد الَّذِینَ یسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولَئِکَ الَّذِینَ هَدَاهُمُ اللَّهُ وَأُولَئِکَ هُمْ أُولُو الْأَلْبَابِ (سوره الزمر آیه ۱۷ و ۱۸)  پس بندگان مرا بشارت ده همان کسانی که سخنان را می‌شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می‌کنند؛ آنان کسانی هستند که خدا هدایتشان کرده، و آنها خردمندانند. سوما : قرآن میگوید: فَأْتُوا بِسُورَهٍ مِنْ مِثْلِهِ وَادْعُوا شُهَدَاءَکُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ کُنْتُمْ صَادِقِینَ (البقره/۲۳) »یک سوره همانند قران  بیاورید؛ و گواهان خود را – غیر خدا – برای این کار، فرا خوانید اگر راست می‌گویید« نمیگوید که بزور قبول کنید میگوید تحقیق کنید کفار را هم تشویق میکند که به میدان بیاییند و قانون اساسی بهتر از قرآن بیاورند!!!

حالا میایم بر سر مساله : من بدل دینه فقتلوه 

این هم عمومیت ندارد، مثلا هرکس که بر دین نصارا بود و یهودی شد که کشته نمی شود. باید حدیث را عالمانه ببینید :
 باید مقصود گوینده را ببینید! منظورش این بود که هر مسلمانی که از اسلام برگشت را بکشید, باز تازه اینهم نه!! منظور این بود که هرکس که مرتد شد و  بعدش توبه نکرد کشته شود. شاید بگویید قبول ! اما در بهترین تفسیر، باز بوی زورگویی از این حدیث میاید!! بابا دلش نمیخواهد مسلمان باقی بماند شما بزور میگویید مسلمان باش!!

جواب را با دو سه مثال برایتان روشن میکنم 

یادم میاید سالی از سالها، بدست حکام ظلم و جوردر کشوری زندانی بودم، زندان خیلی بزرگ بود اما ما را  ازگشت گزار در  محوطه زندان نیز منع کرده بودند و در زندانی تنگ  درون زندان بزرگ محصور بودیم ،از آب لوله کشی گاها کرمهای سرخ رنگی میافتاد، یعنی آلوده بود ،پس  وقتی رییس زندان برای بازرسی هفتگی به سلول ما آمد به او شکایت کردیم از آلودگی آب….. و او؛که خدا از گناهانش بگذرد؛ فورا دستور داد تا یکی دیگر از زندانیان عادی، ولی محکوم  به انجام  اعمال شاقه، روزانه برای ما آب آشامیدنی بیاورد! وی نیز  روزی دوبار آب میاورد!

در زندان آدم خیلی پرهیزکار میشود!  لذا بذهنم آمد که در ظلم  به این آدم منهم شریک شدم پس تصمیم گرفتم هر وقت آب آورد بهش پول بدهم، اما او همان دفعه اول رد کرد، گفت این وظیفه من است! گناهی کردم دارم تاوانش میدهم!! تعجب کردم که قبول دارد ، مجرم است!! گفتم جرم تو چیست؟؟ گفت من  سرباز ارتش بودم با ارتش قرار داشتم که ۲۰ سال خدمت کنم اما دری به تخته خورد و توسط ارتش بعنوان صلح بان  سازمان ملل متحد به صومالی اعزام شدم و حقوق ما به دولار شد، دیدم در عرض یک سالی پولی را که قرار بود بعد از بیست سال دولت بمن در بازنشتگی  بدهد را کسب نمودم پس تصمیم گرفتم استعفآء بدهم، دادگاه نظامی از من دلیل استفعاء را خواست،  دلیل قانع کننده نداشتم مرا به یک سال زندان با اعمال شاقه محکوم کردند و قاضی  گفت چشمت کور، دندت نرم میخواستی پای قرار داد بیست سال خدمت را امضاء نکنی!دیدیم یکسال زندانی به ۱۸ سال خدمت میارزد و قبول کردم

مثال دوم:جوانی در آغاز جوانی از بانکی قرضی گرفت و قرار شد اقساطش را  همراه ربا یا بهره!! در طی ۳۰ سال باز پرداخت کند ، سال دوم متوجه شد کلاه دوگوشی بر سرش رفته یعنی باید نیمی از حقوق خود را هرماه به بانک بدهد از کار خودش پشیمان شد پول را هم خرج کرده بود پس چه کرد ؟ از باز پس دادن قرض سر باز زد! و بانک بر اساس قانون هرکس که قرضش را نداد زندان جای اوست، فرستادش زندان و گفت: چشمت کور، دندت نرم میخواستی پای قرار داد را امضاء نکنی!

مثال سوم: مردی که  جیک جیک زمستونش بود مهریه نامزدش را گذاشت ۱۵۰۰ سکه طلا!! فردا ی زمستون،  زن  را  طلاق داد  زن میگوید مهریه!!میگوید ندارم یا نمیدهم!! دادگاه این حرف ها سرش نمیشود میبردش زندان ومیگوید: چشمت کور، دندت نرم میخواستی پای قرار داد را امضاء نکنی.

 

حالا در مساله تبدیل دین: این برای کسی است که اسلام را قبول کرده و پای قرار داد  را امضاء  نموده، نه برای کسی که وارد اسلام نشده، خب وقتی امضاء کرد باید بداند که از مفاد این قراداد یک بندش  هم این است که قابل فسخ نیست!! اگر بعد فسخ کند به او میگوییم: چشمت کور، دندش نرم میخواستی پای قرار داد را امضاء نکنی!ما میدانیم که عقاید تقلیدی نیست یعنی انسان باید بفهمد و قبول کند، یعنی انسان نمیتواند بگوید من مسلمانم زیرا پدرم مسلمان بود این در پیش الله قبول نمیشود باید عقاید اساسی را با اندیشه قبول کند حالا قبول کرد یعنی پای قرارداد را امضاء کرد.

اشکال اول : یک بچه که بسن تکلیف رسید، کی میتواند بگوید من قبول ندارم؟ بله میتواند  قبول نکند  اما مجبور است  بعنوان قانون قبولش میکند

جواب: هان نمیتواند بگوید و کاریش هم نمیشود کرد! یک بچه به دنیا میاد مادرش انگلیسی میگه یکی دنیا میاد مادرش یک زبان کم اهمیت مثلا کردی یا بلوچی میگه به هرحال با این بی عدالتی کاری نمیشه کرد  این مثل قد بلند و قد کوتاه است,در همه دنیا هست که هرکس به روش ودین  پدرش است میگویید در غرب نیست صبر کنید ثابت میکنم همه جا هست 

اشکال دوم :ممکن است انسان در آغاز جوانی قبول کند بعد تحقیق نموده و بطلانش بر او آشکار شود  

جواب: وقتی در آغاز جوانی دین را قبول کرد حتما بهش گفته بودند که دیگه نمیتونی از این دین بیرون بری اما اینکه جاهل بوده این دلیل نمیشه , ببینید  بعضی چیزها، آغاز جوانی و انتهای پیری، ندارد برای مثال قاتل جوان باشد یا پیر، مجازاتش یکسان است  حالا چرا بعد امضاء قرارداد مسلمانی، بیرون رفتن از آن ممکن نیست، چه اجباری است که طرفا ظاهرا مسلمان باشد؟ 

جواب چند دلیل دارد،  این مثال مقصودم را بهتر بیان میکند:

مردی مسلمان با دختری مسلمان عروسی میکند و  فردا طلاقش میدهد، اما  این طلاق دادن باز برای زن، حقوقی را محفوظ میکند مثلا مرد نمیتواند بدن زن مطلقه اش  را پیش دیگران وصف کند!اما حالا این بابا کافر شود و برود پیرو مکتب لختی ها بگردد و لخت مادرزاد عکسها بگیرد و زن را وصف کند این جرم هست یا نیست!یا پسری داشته باشد آن پسر را باخود ببرد و یا اصلا نبرد  همینکه دوستان این پسر بدانند که او  فرزند مردی است مه لخت و مادرزاد میگردد  این مصیبت است برای اون بچه در جامعه اش , دیگر همان به که آن مرد اصلا زنده نماند یا این بچه را در این محیط  به دنیا نمیاورد . این یک مثال ساده بود، منظورم این است که بیرون رفتن از اسلام در نزد ما بیرون رفتن از میلونها قرارداد است.

مثال دوم: مردی سردار میشود فراد دلش میخواهد که کافر شود، کافر که شاخ دم ندارد کفر یک روش است یک دین است، ممکن است او الان در دین جدیدش دلش بخواهد که معلوماتش را در قبال پول بفروشد ، اگر دمکراسی است باید اجازه داشته باشد پس چرا هیچ مرامی این اجازه را به او نمیدهد 

ملحدان مباحث را با هم مخلوط میکنند. نکته مهم دیگر:این را باید بدانیم که دستور کشتن مرتد یک حکم دولتی است نه یک حکم قطعی, این حکم دولتی است نه یک حکم قطعی  زیرا در سال فتح مکه،  دو واقعه  همزمان اتفاق افتاد یکی واقعه عبدالله بن أبی السرح که در مدینه  کاتب وحی بود اما باز مرتد شد و رفت به مردم مکه گفت که من قران را عوضی مینوشتم و محمد نمیفهمید!!!

و مردم را  به شک عظیمی انداخت و  وقتی مکه فتح شد پیامبر دستور داده بود این مرتد را بکشند و او از ترس بعد از ورود مسلمانان به مکه ،پرده کعبه را گرفته بود! یاران  پیامبر او را دستگیر کردند ولی با این وجود، رسول الله  این مرتد را با این گناه عظیم نکشت بلکه شفاعت حضرت  عثمان را درباره او پذیرفت

اما در همان سال ودر همان ماه، وقتی که اسامه بن زید ( که خیلی  پیش پیامبر عزیز بود) آمد و  درباره زنی  از قبیله  بنی مخزوم که دزدی کرده بود شفاعت نمود، تا شاید که پیامبر دستش را نبرد، در این وقت ، چهره پیامبر از غضب سرخ شد و فرمود: در قانونی از قوانین الله، شفاعت میکنی؟؟ به خدا که اگر فاطمه بنت محمد هم دزدی کرده بود دستش را میبردم.  پس دستور دادند که  دست زن را قطع نمایند. و حکم اجرا شد.

پس یعنی چی؟؟ چرا نفرمود که خیلی خوب مال دزدی را برگرداند شفاعت قبول است؟ برای اینکه قطع نمودن دست دزد، حکم  قطعی است و قابل تعویض نیست. اما حکم مرتد چنین نبود‘ پس معلوم میشود بین این دو حکم یک فرق اساسی وجود دارد این دومی یک حکم قطعی است شوخی بردار نیست حتی  فاطمه  بنت رسول الله هم مستثنی نیست, و اون اولی بستگی به شرایط زمان دارد , و در زمان ما باید مرتدین در ایران کشته نشوند زیرا  از دینی مرتد شدند که دین درستی نبوده است.
البته میتوان استدلال کرد که: پس  برشیعه ها  و نصارا و هندو ها هم ملامتی نیست اونها هم حق دارند کسی که قید امضاء خود را میزند اعدام کنند 

جواب این است : بله بر اونها هم ملامتی نیست هرکس مجبور است به قرار داد خود  ولو که ظالمانه باشد عمل کند! این قانون پذیرفته شده در همه جای دنیاست، راه برون شد مبارزه و هجرت است, هجرت کنید خود بخود کشته نمیشوید و اگر گیر افتادید مثل عبدالله بن ابی سرح توبه کنید تا باز در امان بمانید به هرحال دنیا اینجوری است و اسلام از همه رحیم تر است توبه ظاهری  را وقتی که گیر افتادید قبول میکند ، همه مذاهب بر این عقیده اند که مرتد فرصت توبه دارد ولو بعد دستگیری 

میگویند: نه دنیا اینجوری نیست, اگر شما در آمریکا دینتان را عوض کنید کسی بشما چیزی نمیگه 

جواب:  دروغ ضربدر دروغ .اینجا یک سفسطه عظیم وجود دارد 

همین آمریکایی ها یک آمریکایی را که به صف طالبان پیوسته بود وقتی که دستگیر کردند به جرم خیانت محاکمه کردند به جرم خیانت به چی ؟ به جرم خیانت به کتاب مقدس آنها یعنی کتاب قانون اساسی شان!! میتوانید بگویید که این فرق دارد طرف در حال جنگ بود, اما شیخ  عمر عبدالرحمن کور در نیویورک حبس ابد گرفته (کور که نمیتواند جنگ کند) به این تهمت که تشویق به خشونت کرده (نام جهاد را گذاشتند خشونت) و این تشویق کردن به جهاد  برخلاف دین اونهاست 

یک سرباز استرالیایی در افغانستان کشته شد دولت استرالیا  از خانواده اش تقدیر کرد اما مردی برای خانواده این مقتول ،عکس کودکان افغانی را فرستاد که در بمب بارانها توسط همرزمان این مقتول  کشته شده بودند.

پلیس های استرالیایی آمدند  و مرد را به جرم ترور روحی دستگیر کردند اون بیچاره کرد بود گفت من نفرستادم و منکر شد, این در سیدنی بوده و سیدنی شهری است که مردم روزی از سال لخت مادرزاد در خیابانها فستیوال دارند آزادند چون دینشان است اما اگر صورت را بپوشانی جرم است چون دینشان نیست پس نگویید دین آزاد است. 

پس خلاصه اینکه : گر حکم شود که مست گیرند——- در شهر هر آنچه هست گیرند. اما  غرب با ترفندی ماهرانه میگوید مردم درکشور ما در انتخاب دین آزادند، اما نمیگویند که منظورشان از دین چیست! منطورش در انتخاب دین آزادند یعنی در انتخاب دینی آزادند که ماشین مشت ممدعلی است  نه بو دارد نه خاصیت نه بوق دارد نه صندلی 

دوستی میگوید در فرانسه میخواستم که عید قربان، گوسفندی بکشم اما دولت اجازه نمیدهد و بدبختی من این بود که یک همسایه ای داشتم که شب و روز در بالکن نشسته بود و من همیشه به او سلام میکردم ودست تکان میدادم  تا از شر این پیر زن در امان باشم , گفت روز عید بزغاله ای را بسرعت به آپارتمانم بردم ولی زنک دید بسرعت سرش را بریدم و و پوست کندم و گوشتش را در یخچال گذاشتم که زنگ در بصدا در آمد  و پلیس آمده بود تا مرا دستگیر کند بجرم چی ؟ بجرم زیر پا گذاشتن قانون یعنی بجرم زیرپا گذاشتن دین آنها…. پس دیدید ؟میلونها مسلمان در فرانسه زندگی میکنند ، میلونها ترک در آلمان هستند اما اجازه ندارند عید قربان را برگزار کنند باید تابع قانون آنها (دین آنها) باشند 

پس به هرکجا روی آسمان به همین رنگ است و رنگ دیگری ندارد

آری  در غرب مردم در انتخاب پوسته دین آزادند نه در انتخاب  خود دین در غرب فرقی نیست بین اسلام و یهودیت  و بهاییت و بوداییت و نصرانیت ، هر کدام را انتخاب کنی باید دزد را مطابق قانون آنها ( دین آنها ) مجازات کنی , پس آنجا فقط یک دین اجرا میشود و لاغیر   

دین آنها قانون اساسی آنهاست شما حق نداری از آن دین روی برگردانی قانونش (دینش) الان مثلا دستور داده که زنان مسلمان نباید مطابق میل خود حجاب بپوشند!! باز میگویند در غرب مردم در انتخاب دین آزادند!!!این یک سفسطه بزرگ  است این به این میماند که من بگویم در کشور اسلامی فروش مشروبات آزاد است و مردم میتوانند هر مشروبی را بخورند! منتهی  در حدود قانون 

بعد قانون وضع کنم که حمل شراب و باز کردن شراب خانه ممنوع است ,در بعضی از کشورهای آزاد، آتش زدن پرچم ۷ سال زندانی دارد اما انجام مناسک مذهبی مثل قربانی کردن ممنوع است باز میگویند مردم در انتخاب دین آزادند!! بابا من پرچم کشورم را قبول ندارم چرا آزاد نیستم؟

غرب اینگونه بریش ما میخندد . پس در همه جای دنیا، هرکس که دینش را عوض کند دچار زحمت میشود و باید بهایش را بپردازد و باید که هجرت کند و این مختص به اسلام نیست،  این یک لابد است یک ناگریز در زندگی بشر, دنیا با خیال ساخته نمیشود.

 

نویسنده: محمد باقر سجودی

مقاله پیشنهادی

هنگام اختلاف با پدر چگونه با وی صحبت کنم؟

سوال: در اسلام هنگامی که سوء تفاهمی میان پدر و پسر رخ می‌دهد چگونه می‌توان …